موضوع درس:
شماره درس: 77
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۳/۲۰
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
يك نكته را كه امروز با هم درد دل بكنيم به جاى علم اخلاق و خود او هم اخلاق است از براى همه شما آنها كه رفتند اين نكته را بعضى در قم تذكر دادند آن هم به جا بوده است و آن نكته اين است كه الان وضع درس خواندن طلبهها اين مطلوب نيست مطلوب امام زمان نيست مطلوب مراجع نيست كه سهم امام مىدهند مىگيرند و بالاخره مطلوب آن كسانيكه درد دارند راجع به حوزهها نيست و اين جور درس خواندن قطعا نمىتواند مجتهد جامع الشرايط تحويل دهد چه رسد بخواهد شهيد ثانى و و اول بخواهد صاحب جواهر و امثال اينها تحويل دهد اين نظير همين دانشگاهها است كه بيست سال است هنوز فرهنگ، فرهنگ استثمارى است دنبال اين است يك مدركى بگيرد يك نان و آبى پيدا بكند برود دنبال كارش اين دانشگاه نيست اين محل نان آوردن امثال اينها است و اما از دانشگاه يك متخصص فيزيك كه راستى علم فيزيك را كمال بدهد يك متخصص در طب كه به علم طب يك كمالى بدهد خوب نيست ديگر كارى به آنها نداريم آنكه كار داريم راجع به خودمان است آن طلبهاى كه يك روز بيايد يك روز نيايد دو روز بيايد دو روز نياييد خوب معلم است اين طلبه نيست معلوم است اين يك اشتغالى است براى خودش و اين اشتغال هم بالاخره تا آخر كار همين است يك اشتغال اين همان است كه يك پير مرد به يك آقايى گفت كه آقا الحمدللّه رب العالمين من مدتى درس جد شما بودم چه خوب بود يك مدتى هم درس پدر شما بودم چه خوب بود يك مدتى هم الان درس شما هستنم تا ببينم چه مىشود خوب معلوم است ديگر اين به جايى نمىرسد و اين را اگر برايش خون گريه كنيم جا دارد بچه بازى كه نيست كه فقه منقطع شود يعنى اگر بتوانيم جواهر فهم باشيم هميشه از جواهر استفاده كنيم اگر به يك جايى برسيم و مكاسب فهم باشيم فرائد فهم باشيم كه آن هم كار مشكلى است هميشه فرائد گويا فرائد خوان باشيم اين كمال نيست در جا زدن بلكه عقب گرد است در قم البته آنها مثل اينجا نيست مرتب و منظم هم هست اما آنكه من هميشه مىناليدم تازه هم الان مىنالم جزوه را پا درس مىنويسد يعنى آقا مىگويد اين مىرود تو مغزش از تو مغزش مىرود در نوشته اين نوشته هم مىرود بايگانى مىشود خوب اين معلوم است هيچ وقت به جايى نمىرسد ديگر تازه درس نوارى پيدا شده نوار يك آقايى را مىگيرند مطالعه مىكنند درس نوارى معلوم است اين هيچ وقت به هيچ كجا نمىرسد يا الان اصفهان وضع درس خواندن خيلى بد است خيلى بد ما خيال مىكرديم حوزه اينجا مختصر است و ما مىتوانيم يك حوزه نمونه درست بكنيم من در قم در حاليكه درس فقه و اصولم از نظر كميت كم بود و خود هم مقيد بودم يعنى تقصير خودم بود نه تقصير ديگرى ولى از نظر كيفيت من اين ده چهارده سال كه درس خارج گفتم قطعا بيش از بيست مجتهد جامع الشرايط تحويل جامعه دادم قطعا بيش ازز بيست مدرس حسابى در رسائل و مكاسب و كفايه تحويل جامعه دادم هستند الان ديگر درس خواندن از زمان غيبت صغرى تا الان شما مطالعه كنيد ببينيد درس خواندن يعنى چه درس خواندن اولاً مثلاً كسانيكه لياقت داشته باشند درس خارج بيايد خوب اولاً بايد پيش مطالعه داشته باشد درس خارج يعنى مباحثه يعنى استنباط خوب اين پيش مطالعه را مىآيد ببيند استاد چى مىگويد حرف مىزند اگر كه حرف مىزند حرف نمىرند تطبيق دارد و بعد بايد مباحثه داشته باشد مشهور است در ميان طلبههاى آن وقت بود حال ديگر اينها دِمُده شده اين كه سه چيز پايدار نخواهد شد. 1 ـ پول بدون اقتصاد بدون تجارت هر چه باشد تمام مىشود. 2 ـ شاه بدون سياست بدون حكومت بالاخره به چاه مىافتد. 3 ـ طلبه بدون بحث درس بدون بحث به هيچ كجا نمىرسد. ما هميشه مىنازيديم كه دانشگاهها مباحثه ندارد ما طلبهها مباحثه داريم اين خيلى مفيد است خيلىو حضرت امام (رضوان اللّه تعالى عليه) يك مباحثه كمپانى اسمش بود مباحثه و دسته جمعى كه ما هم ده شانزده سال اين مباحثه دسته جمعى را در قم داشتيم و حضرت امام 5،6 نفر بودند كه فقه اصول عرفان تفسير و بالاخره تا همين اواخر كه يا بعضى از آنها مردند يا حضرت امام رفتند اينها اين مباحثه بود مباحثه چيز خوبى است خب حالا مباحثه شد بعد از مباحثه جزوه مىخواهد درس بدون جزوه كه نمىشود درس خارج بدون جزوه كه ظاهرا يكى از شما هم جزوه نداريد حالا قم جزوه دارند اما اينجوى آنجا هم بد است اينجا بدتر اصلاً كسى جزوه ندارد حاشيه منه مىخواهد يعنى درس استاد را درست تقرير كردن زمان استاد شدن قلم استاد شدن در نوشتن يك ايراد دو تا ايراد خودش بايد به عنوان پاورقى حاشيه منه، به قول آقا حاشيه منه داشته باشد مرحوم حاج شيخ آن كه خيلى خدمت كرد به اين ايران به روحانيت به نظام كه حتى حضرت امام بارها مىفرمودند اگر انقلاب داريم مرهون او مؤسس حوزه علميه مرحوم حاج شيخ ايشان سفارش مىكردند اين طور كه اساتيد ما مىگفتند جزوه بنويسيد مىگفتند آقا سيد محمد فشاركى وقتى مىرفتم درس ايشان به من گفتند جزوه بنويس بياور ببينم مرحوم آقا من جزوه دو سه تا درس ايشان را نوشتم بردم خدمت ايشان، ايشان خيلى خوششان آمده بود اينكه خوب توانستم حرف استاد را پياده بكنم بعد به من گفتند اين جزوه يك اشكال داشت و اشكالش اين است كه حاشيه منه نداشت مرحوم حاج شيخ فرموده بودند يك شوخى هم كردم گفتم اگر اشكال دارد اشكال بنويس اگر نه اقلاً فحش بنويس يك كارى بكن اقلاً حاشيه داشته باش يعنى از همانجا استنباط از همانجا ان قلت قلت ما طلبهها با ان قلت قلت بزرگ شدهايم بنا اين نيست كه هر چه او بگويد او بپذيرد بعد هم برود تأويل مصدر حال از شماها ميرودبه تأويل مصدر از طلبههاى قم مىرود توى بايگانى مىرود تو جزوه جزوه مىرود تو بايگانى شيخ انصارى در نمىآيد شما خيال نكنيد كه شيخ انصارىنبوغ داشته به انيشتن مىگويند نبوغ يعنى چه مىگفت بابا من نبوغ سرم نمىشود نبوغ، نبوغ من مىدانم هركسيكه كار كند به هر جا بخواهد مىرسد خوب اينها كه براى ما نوشتند از اينها نگذريم شما خيال مىكنيد كه طلبههاى آن وقت در رفاه بودند تا به شما بگويم مىگوييد بابا بگذار برويم دنبال زندگيمان و ما يك حقوقى شهريه براى روزمان بقيهاش بايد به ذلت به مسكنت زندگى بكنيم آقا آنها نابغه بودند چه كار به ما دارد با اين همه افكار امثال اين توجيهات شيطانى در حاليكه اين مشكلها هميشه بوده است چرا صاحب رياض الان پيدا نمىشود يك دوره فقه بنويسد اين صاحب رياض در همين رياض يك جا نوشته اين كه دشمن يك جا ريخت در نجف و خانه به خانه جلو مىرفت و من زن و بچهام را هر جور بود بيرون كردم و بچه شير خوار را گذاشتم براى خودم كه آنها بتوانند در بيابان در به در باشند من رياض مىنوشتم يك دفعه ديدم دشمن آمد من بچهام را برداشتم رفتيم زير بوتهها و اينها دو سه مرتبه آمدند تو اين كادون بوته و اگر اين بچه گريه كرده بود هر دوى ما را كشته بودند اما خدا الهام كرد به اين بچه الهامش را من مىگويم اين بچه گريه نكند و من نجات پيدا كردم حالا اينجا مرادم است تو رياض دارد الان كه من دارم رياض مىنويسم همان وقتى است كه از زير بوتهها بيرون آمدم خوب مىشود رياض شماها اينجور هستيد مرحوم صاحب حدائق در همان حدائق مىگويد كه مرحوم جزائرى هم دارد مىگويد بابا چراغ نداشتم تو مهتاب مطالعه مىكردم چشمهايم خراب شد كه متوسل شدم به تربت ابى عبداللّه چشمهايم خوب شد بابا يك چراغ آن زمان روغن چراغى بوده خوب نداشته همين زمان ما به اندازهاى براى ما سخت بود كتاب نداشتيم من در مدرسه حجتيه من بودم آقاى جوادى بود آقاى مصباح بود هر سه درس استاد عزيزمان آقاى طباطبايى استاد فوق العاده استادى كه حق دارد پيش ايشان شفا مىخوانديم فقط در اين درس دو تا شفا بود يكى خود ايشان داشت يكى هم پسر مرحوم الهى قمشهاى ديگر شفا نبود يك شفا در مدرسه حجتيه بود من آقاى مصباح و آقاى جوادى هم مباحثه بوديم ما با هم قسمت كرده بوديم كه من 9 تا 10 شما هم 10 تا 11 و 11 تا 12 آقاى مصباح براى مطالعه كردن شفا اما مباحثه مىكرديم يعنى يادداشت كرده بوديم از تو كتابخانه مىنوشتيم شفا را مطالعه مىكرديم مىنوشتيم فردا مىآمديم سه تا مباحثه مىكرديم هيچ كدام پول نداشتيم شفا بخريم يك دفعه آقاى هاشمى رفسنجانى آمده بودند قم دوران رياست جمهوريشان و راجع به طلبهها صحبت مىكردند همه از نظر اقتصاد مشكل است از نظر فقر چيست بعد آقاى مشكينى ما با آقاى مشكينى خيلى رفاقت چهل پنجاه ساله داريم آقاى مشكينى مىگفتند من بسيارى از اوقات مىشد كه من گرسنه مىماندم لذا يك تركى بود نسيه به من مىداد مىرفتم يك قدرى خرمايى خرماى خشك يك مقدار انجيل نسيه مىكردم مىريختم تو كيفم مىرفتم دنبال درس هر وقت دلم ضعف مىرفت مىديدم ديگر نمىشد يك دانه از آنها را مىگذاشتم دهانم تا سد راه بشود خوب شد استاد در سطح آقاى مشكينى در سطح خيلى قوى است انصافا خيلى قوى است اما با چى همين آقاى مشكينى مىگفتند من بعد از آنكه چندين مرتبه رسائل مكاسب گفتم امام همين الان كه مىخواهم مطالعه كنم بايد دو ساعت مطالعه كنم طرز گفتن را هم بايد مطالعه كنيم همه چنين بوديم همه و همه همين مقام معظم رهبرى كه الان هم ساده ريستىاش عجيب است ايشان حجره برادرش آقاى سيد محمد بود بعضى اوقات نهار بود مىآمد نهار يك آبگوشتى من پخته بودم اما خود من سه تا درس مىخواندم خارج درس استاد عزيزمان آقاى بروجردى مىرفتم درس آقاى داماد مىرفتم درس حضرت امام را هم مىرفتم هر سه تا جزوه را مىنوشتم اصلاً معقول نبود من درس بخوانم بدون جزوه سه تا جزوه مىنوشتم بعضى اوقات يادم نمىرود اين خاطرات خوبى است بعضى اوقات نه دست داشتم نه چشم جوان بودم زن هم نگرفته بودم يعنى انرژيها مصرف مىشد نه دست داشتم نه چشم نه گردن خرد شده بود سر تا پا. آن وقت به خدا مىگفتم خدايا تو ببين به اين جزوه بركت بده سه تا جزوه مىنوشتم من ياد ندارم بدون مطالعه همه ما اين كه مىگويم من من نوعى است هيچ فراموش نمىكنم 9 روز به تعطيلى قم ازدواج كردم مجبور شدم هر چى گفتيم بگذاريد يك ماه بعد بالاخره مجبور شديم 9 روز آقا يك نامه تندى از يكى از علما به اندازهاى تند بود كه ازدواج تلخ شد براى من كه آقا براى ازدواج درس تعطيل كردى من چهارده سال درس حضرت امام رفتم من ياد ندارم حضرت امام يك روز يك دقيقه دير كند يك دقيقه زود من ياد ندارم يك روز را تعطيل كند الا اينكه يادم نمىرود يك غيبت كرده بودند حضرت امام شنيده بود تب مالت ايشان عود كرد همين تب مالت عود كرد درس مىدادند اما ديگر آن وقت نشد سه روز تب مالت عود كرد چون يك طلبه گناه كرده بود اين را ديدم اما حالا درس تعطيل كند درس مطالعه نكند خود من يازده دوره كفايه گفتم اما هر وقتى كه مىخواستم كفايه بگويم حتما براى خاطر حق طلبهها براى اينكه درسى كه انسان بخواهد بگويد طلبهها حق دارند نمىشود سرسرى كه انسان كلاه سر طلبه بگذارد مقيد بودم يك ساعت كفايه مطالعه كنم همه اينجور كارى به من ندارد همه خوب مىشود رياض نويس همه شما شنيديد الان تو جواهر هست صاحب جواهر از نظر فقر خيلى در مضيقه بود يك خانه داشت دو تا اتاق داشت خانه نجف اصلاً همينجور است خانههاى خيلى محقّرى خيلى كوچك دو تا اتاق داشت يك اتاق كتابخانه بود يك اتاق هم زن و بچهاش نشسته بودند محقر آن دو اتاقى كه كتابخانه بود كولرش اين بود كه يك درى تو دالان باز مىشد صاحب جواهر درب خانه را باز مىگذاشت براى اينكه باد بيايد يك در هم تو صحن خانه چهار پنج مترى اين كولر آقا بود آن موقع سرداب نبود به قول حضرت امام شيخ انصارى سرداب را آورد نه براى خودش، خودش هيچ وقت تو سرداب نرفت اما مشهور است كه سرداب را شيخ انصارى آورد تو نجف سرداب چيست در گرماى 50 درجه مرحوم صاحب جواهر مىنشيند تواين اتاق جواهر مىنوشتند جوانى كه عصاى كارشان بود جوانشان مرد عصرى بود غسلش دادند و براى كفن و دفنشان گفتند بگذاريد براى فردا مردم تشييع جنازه كنند خوب جا نبود جنازه را آوردند گذاشتد تو همان اتاقى كه صاحب جواهر، جواهر مىنوشت صاحب جواهر نماز مغرب و عشا راخواندند آمدند موقع جواهر بود آمدند سر جنازه پسرش نشستند جواهر نوشتند بعد هم گفتند هديه كردم ثواب اين نوشته جواهر را براى پسرم خوب مىشود جواهر به قول حضرت امام مىگفتند اين معجزه كرده كرامت كرده راستى جواهر كرامت است اما اگر بخواهيم نمىدانم من بارها گفتم نمىدانم نمىشود نمىتوانم در قاموس انسانها راه ندارد اگر بخواهم مىدانيم نمىخواهيم مجتهد در اصفهان جان بگيرد اگر بخواهيم مىتوانيم اگر بخواهيم مىشود نمىخواهيم در روز قيامت هم گيريم همه شما گير هستيد. بگويم من هم باز خواست مىكنم در روز قيامت با شما. و على كل حال آقاگير هستيم اين چه وضع درس خواندنى است. اين چيست بابا اينها را سبك نشماريد. مرحوم علامه رفت كربلا، حله بود ايشان حوزه حله تشكيل داده ايشان رفتند كربلا و يك دوره زيارت خوب معلوم است آن وقت خيلى طول مىكشيد بعد كه آمدند پسر ايشان يعنى آنكه درس را مقدم بر همه چيز مىدانست ديگر پشت سر علامه نماز نخواند مرحوم علامه خيلى علاقه به اين فخر المحققين داشتند اسمش را هم گذاشته بودند فخر المحققين راستى هم فخر المحققين بود يك شب او را خواستند عزيزم چه كار كردم چه فسقى چه فجورى چرا نمىگويى گفت كه بابا جان درس خواندن واجب است آن هم واجب عينى در وضع فعلى آن وقت معلوم مىشود كه يك استثنايى بود زيارت رفتن مستحب است شما واجب رارها كرديد رفتيد مستحب را بجا آورديد خوب از عدالت افتاديد پشت سر شما نماز نمىخوانم مرحوم علامه قواعد را داد به فخرالمحققين كه اولش تو قواعد نوشته من اين كتاب را دادم به فخرالمحققين گفت عزيزم يك هديهاى براى شما نوشتم يك دوره فقه آن هم چه فقهى قواعد علامه خيلى بالا است يك ماه تو مسافرت يك قواعد نوشته مىگويد نمىشود مىگويد نمىتوانم به اندازهاى تو مضيقه كشتارهاى اين سنىها روى اين شيعه مخصوصا روى حوزهها بوده آن مضيقههاى مادر آن مضيقههاى سياسى آن مضيقههاى اجتماعى شيخ طوسى به قول استاد بزرگوار حضرت آيت اللّه بروجردى مىگفتند اگر قسمت بكنيد عمر ايشان را در كتابهايشان هر مسئلهاى يك دقيقه به عمر ايشان مىرسد يك دقيقه مسئله فقهىها كه ما يك شبانه روز بايد رويش كار كنيم تا به يك جايى برسيم يا نه يك دقيقه خوب همين شيخ طوسى به اندازهاى در مضيقه سياسى بود كه خانهاش را آتش زدندمحل درسش را آتش زدند محله كخ را آتش زدند سنىها خوب و كرسى درس ايشان را آتش زدند منبر ايشان را مردم را كشتند ايشان اين پيرمرد پاى پياده فرار كرد آمد نجف اول كارى كه كرد همان روز تشكيل حوزه داد حوزه هزار ساله نجف مرهون شيخ طوسى است همان روز اول تشكيل حوزه داد درس اوجب واجبات بايد تشكيل حوزه دهد خوب مىشود شيخ طوسى بله يك چيز ديگر هم داشت و آنكه آقاى بروجردى مىگفتند اين مصباح المتهجد را نوشته كه هر كسى كتاب دعا نوشته تقريبا مخزن آن جا است اين مصباح المتهجد را كه نوشت اول خودش يك دوره به آن عمل كرد خب عالم بى عمل را كه نمىشود من بگويم مردم عمل كنند خودم عمل نكرده باشم يك دوره به آن عمل كرد به نمازها به دعاها به مستجاب به واجبات اول بايد خويشاوندان لذا با زن و بچهاش الزام كرد گفت يك دوره بايد به مصباح المتهجد عمل بكنيد وقتى يك دوره آنها عمل كردند اجازه چاپ و نشر اين تقوا هم بود اين خدا ترسى هم بود و مسلم اگر اين روح خدا ترسى و اين روح كار اينكه در قرآن 504 جا ميگويد، مىگويد وعملوا الصالحات الذين امنوا وعملوا الصالحات. بقيه نوار ضبط نشده است.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد