شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 87

تاريخ درس: ۱۳۷۷/۷/۱۵

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى

بحث ما درباره سير و سلوك بود كه اين انسان دارد كه درباره موانع اش صحبت مى‏كردم و درباره يك مانع‏اش و اينكه انسان اسير دنيا است اسير شهوت باشد يك مقدارى صحبت كردم بحث اين بود كه اين انسان يك سيرى دارد به نام حركت به سوى خدا «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه»[1] اى انسان تو در حركتى البته حركت پر رنج است كدح يعنى آن حركتى كه پر رنج است مثل اينكه انسان در يك بيابان پر خارى يك بيابان پر ريگى، يك بيابان مخوفى، يك بيابان تاريكى، راه رود به اين عرب مى‏گويد حركت اما حركت پر رنج لذا مى‏گويد كدح «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» حركت پر رنج است اما در همين آيه مى‏فرمايد كه نتيجه بالاست و آن نتيجه ملاقات خدا است فملاقيه لازم هم نيست كه اين ملاقات را چيزى در تقدير بگيريم كه مفسرين گرفتند به قول مرحوم آقاى ملكى اين عارف معلم اخلاق در اين كتاب لقاء اللّه‏ همچنين حضرت امام در چهل حديث مى‏گويند بيست جا بيست و يك جا اين جمله در قرآن آمده هيچ جا ندارد الى لقاءرحمته ما چرا رحمت در تقدير بگيريم و اينكه مابگوييم الى لقاءرحمته لذا تقدير نه بايد خود لقاء را معنا بكنيم ببينيم يعنى چه ولى على كل حال آن اندازه كه الان مى‏گويند اينكه اين انسان حركتى دارد منتها سير اين حركت به سوى خدا است كه در آيات ديگر دارد «ان الى ربك الرجعى» باز گشت تو به سوى خداست حركت ندارد اما منتها سير را مى‏گويد يا در آيه ديگر باز دارد «ان الى ربك المنتهى» منتهى سير خدا است ربك يا همين كه مشهور است «انا للّه‏ و انا اليه راجعون» اليه و اين آيات را اگر جمع كنى بيش از 50 تا آيه مى‏شود خب ندارد «الى رحمته، الى قربة الى قيامتة الى جنته» كه معمولاً مفسرين يك اين جور چيزى در تقدير گرفتند «انا للّه‏ و انا اليه راجعون» يا «الى جنتة راجعون» يا« ان الى ربك الرجعى ان الى قرب ربك» يا «الى رحمة ربك الرجعى» اين آيات ندارد منتهى سير خدا است و معنايش اين است منتهى سير خدا است اينجورى كه معلمهاى علم اخلاق نظير مرحوم آقاى ملكى در لقاء اللّه‏ حضرت امام در چهل حديث و ديگران معنا مى‏كنند اين است اين مقام لقاء نه در قيامت در همين دنيا براى انسان پيدا مى‏شود يعنى انسان اگر بتواند اين اسارتها را از بين ببرد اگر انسان بتواند اين تعلقات را از بين ببرد اگر انسان بتواند اين تعلقها را پاره كند به عبارت ديگر اگر بتواند انسان فقط عبد خدا باشد تعلقى نداشته باشد جز خدا اين خدا را مى‏يابد نظير آدم تشنه كه مى‏يابد تشنه گى را لذا اين با چشم دل خدا را مى‏بيند با گوش دل حرف خدا را مى‏شنود با چشم دل نور خدا را «اللّه‏ نور السموات و الارض» نور خدا را مى‏يابد يابيدنى هم هست علمى نيست عقلى نيست يابيدنى است مى‏يابد لذا يك دليلى كه بهترين ادله است براى توحيد و صفات توحيد همين است مثل مرحوم صدر المتألهين چهل تا دليل مى‏آورد براى توحيد براى اثبات وجود خدا و صفاتش كه شما مى‏دانيد اين الهيات به معنى الاخص فلسفه براى خدا است اثبات وجود خدا و صفاتش اگر هم الهيات به معنى الاعم آنهامقدمه هم هست اصلاً فلسفه يعنى اثبات وجود خدا در وجود صحبت مى‏كند الهيات وجود معنى الاعم ولى بالاخره مقدمه است براى الهيات به معنى الاخص و الهيات به معنى الاخص يعنى خدا اگر فلسفه خوانده باشيد نصف فلسفه درباره الهيات به معنى الاخص است يعنى خدا و صفات خدا نصفش هم مقدمه است براى اينكه ما مهيا شويم براى ذى المقدمه يعنى براى اثبات وجود خدا و صفات خدا مرحوم صدرالمتألهين يك جمله خيلى شيرين دارد مى‏فرمايد كه از اين چهل تا دليل كه ما آورديم ما داريم بيشتر هم هست بهترين دليلها دليل فطرت است و آن دليل فطرت نه فقط اثبات وجود خدا مى‏كند اثبات همه صفات هم مى‏كند و ايشان مدعى است 124 هزار پيامبر براى همين كه آمده براى همين آن فطرت بيدار شود مرحوم صدر المتألهين مى‏فرمايند آن فطرت در بن بست‏ها بيدار مى‏شود يعنى انسان به يك جايى در اين دنيا برسد كه اين اسارتها تعلق‏ها موقت پاره شود «فاذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه‏ المخلصين له الدين» دريا متلاطم شود كشتى در ميان موجها در جذر و مدها بالا و پايين رود نا خدا اظهار عجز كند بيسيم‏ها پاره شود يا بگويند ما نمى‏توانيم كار بكنيم اينجا هر كه باشد اين جا مى‏گويد خدا هر كه باشد كه قرآن اين را تكرار مى‏كند «فاذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه‏ مخلصين له الدين فلما نجيهم الى البر اذا هم يشركون»[2] اگر يكى مى‏گويد نه خدا يكى مى‏گويد شرك خدا يكى توصفات فضائل خدا صحبت مى‏كند آن را دارد آن را ندارد وضعش چيست همه اينها وقتى كه «اذا نجاهم الى البر اذا هم يشركون» و الا در بن بست همه مى‏گويند خدا يعنى فطرت آنجا بيدار مى‏شود آن وقت اين فقط راجع به خدا هم نيست آنجا صفات خدا هم به فطرت يابيده مى‏شود لذا همان آقا در آن بن بست بنا مى‏كند بگويد خدا، خدا، خدا يعنى خدايا تو سميعى تو مى‏شنوى خدايا تو عالمى و حال مرا مى‏بينى خدايا تو قادرى مى‏توانى مرا نجات دهى در همين بن بستى كه احدى نمى‏تواند مرا نجات دهد تو مى‏توانى نجات دهى خدايا تو رحيمى تو به من رأفت دارى ولو من كافرم، ولو من مشركم ولو من دشمن سر سخت تو بودن هستم اما مى‏دانم همينكه من دشمن تو هستم تو دوست من هستى خدا، خدا، خدا ديگر چيزى هم نمى‏گويد مثل بچه كه به فطرت مى‏يابد گريه كند و بگويد مادر، مادر، مادر همان وقت كه مادر تو سرش مى‏زند آن باز مى‏آيد در دل مادر و باز مى‏گويد مادر، مادر، مادر اين فطرت بچه است فطرت همه ما اين جور است در آن وقتيكه در بن بست واقع مى‏شويم يعنى آن اسارتها ديگر بدانيم نمى‏توانيم كار بكنيم اين تعلقات بفهميم بدانيم ديگر نمى‏توانيم كار بكنيم در آن وقت فطرت «فطرة اللّه‏ التى فطر الناس عليها» فطرت بيدار مى‏شد اين را مى‏گويند لقاء اللّه‏ اين كه مفسرين ترسيدند كسيكه نمى‏خواهد بگويد با اين چشم مى‏شود خدا را ديد با اين جسم مى‏شود خدا را ملاقات كرد خدا كه جسم نيست كه من با او ملاقات كنم مفسرين ترسيده‏اند لذا يك چيز در تقدير گرفتند «لقاء رحمته لقاء جنته لقاء قيامته» و امثال اينها اما اگر اين جور كه من معنا مى‏كنم در بن بست‏ها ملاقات خدا ملاقات يعنى چه يعنى مى‏يابد خدا را اين يابيدنى هم هست اين علم نيست اين فرق است بين علم و غريزه، غريزه بر حق يابيدنى به شما بگويند آب چيست، علمى بخواهيد معنا بكنيد نمى‏شود مشكل است خيلى مشكل است يا اينكه مثلاً همه ما مى‏داينم هر كسيكه آب بخورد سير مى‏شود اگر هم سير بشود ديگر به آب تمايل ندارد به زور آب بخورد اما اين همه علمى است كى وجدانى مى‏شود يابيدنى مى‏شود وقتى كه تشته باشيم آب بخوريم سير شويم اين را مى‏گويند فطرت اين را مى‏گويند يابيدن و آنكه مهم است يابيدنيها است راجع به خدا صفات خدا و اين يابيدنى كه بالاترين علم است آن علم معلوم است كه قيل و قالى بيش نيست اما اين ديگر قيل و قال نيست اين ديگر رسيدن به مطلوب است رسيدن به معشوق است ولو دشمنش است به حسب ظاهر اما معشوقش است به حسب فطرت گم شده هم دارد اين انسان يك گم شده‏اى دارد خيال مى‏كند اين گمشده‏اش زن است يك آدم مجرد زن مى‏گيرد مى‏بيند گم شده پيدا نشد خيال مى‏كند تشكيل خانواده است تشكيل خانواده مى‏دهد مى‏بيند پيدا نشد بعضى اوقات خيال مى‏كند اجتهاد است و شهرت است و رياست است به آن مى‏رسد مى‏بيند نشد اما يك وقت هم «الا بذكر اللّه‏ تطمئن القلوب» به مطلوب مى‏رسد آنجا ديگر نفس مطمئن مى‏شود صد در صد ديگر مى‏بيند به مطلوب رسيد به مقصود رسيد آنها كى هستند آنهايى كه يابيده باشند خدا را در بن بستها نه در غير بن بستها لذا هر كه باشد در بن بستها مى‏يابد خدا را مى‏يابد هم مى‏يابد خدا را هم مى‏يابد رأفت را هم مى‏يابد قدرت را مى‏يابد علم را مى‏يابد شنوايى را مى‏يابد بصيرت را تا آخر همه‏اش را مى‏يابد خدا و صفات خدا به قول ملا صدرا، صدر المتألهين اصلاً همه فلسفه يعنى اين فرش اين است كه اين چهل تا دليل علمى است كار بردش خيلى اهميت ندارد پاى استدلاليان چوبين بود پاى استدلاليان چوبين بود خوب است اما به شرطى كه به جايش استفاده شود يعنى در مقابل يابيدنها خوب معلوم است در مقابل يابيدنها دانستنيها خيلى كار برد ندارد و 124 هزار پيامبر آمده اينكه آن حالت بن بست را به ما حالت هميشگى بدهد اصلاً همه عبادات مال همين است در اول سوره طه همين را مى‏گويد «اننى انااللّه‏ لا اله الّا انا فاعبدنى و اقم الصلّوة لذكرى»[3] عبادت بهترين عبادتها نماز براى چه لذكرى براى اينكه توجه به قول علامه طباطبايى دم مرگ توجه، توجه، توجه ما بيابيم خدا را نظير آدم تشنه كه مى‏يابد تشنگى را ديگر هم سيراب مى‏شود هم تعلقها پاره مى‏شود غم و غصه سالبه به انتفاء موضوع مى‏شود زندگى سالم مى‏شود «الاان اولياءاللّه‏ لا خوف عليهم و لا هم يحزنون» اين مى‏شود مثل آنها اطمينان دل امنيت دل حالا ولو اينكه ظاهر هم امنيت نباشد براى اين امنيت است براى اين امنيت است زندگى منهاى غم و غصه 124 هزار پيامبر براى اين آمد اين آيه كه اول منبر خواندم اين تكوينش است مى‏گويد تكوين هم براى
اين آمده يعنى خلقت انسان براى همين است معنايش اين است كه تكوين و تشريع با هم دست به دست يكديگر دادند براى اينكه ما بياييم خدا را ملاقات كنيم راستى بيابد خدا را «تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون» ديگر آن وقت قرآن مى‏گويد «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يكسبون» ديگر هيچ كس نمى‏تواند درك بكند چه لذتى دارد كى؟ آن وقتى كه عظمت خدا بر دل اين حكمفرما شود بشود مدهوش نه بيهوش ائمه طاهرين در نماز در عبادات در دل شب مدهوش مى‏شدند مدهوش «و خّر موسى صعقا» حضرت موسى كه غش نكرد نه مدهوش، گاهى انسانها مدهوش اين دنيا هستند يك آدم پول پرست يك آدم رياست طلب هيچى نمى‏بيند جز اين رياست جز اين پول آخرت نمى‏بيند مردم را نمى‏بيند آبروش را نمى‏بيند زيردستها را نمى‏بيند رفقايش آنچه مى‏بيند پول است آنچه مى‏بيند رياست است يك آدم شهوت پرست هيچى نمى‏بيند جز شهوت گاهى هم اين جور است كه شهوت جنسى بر دلش حكمفرما مى‏شود دنياطلبى رياست‏طلبى بر دلش حكمفرما مى‏شود خدا بر دلش حكمفرما شود به قول اين آيه شريفه گاهى دهشت خدا يعنى صفت جلال خدا گاهى صفت جمال خدا آن وقتى كه صفت جلال خدا باشد خوف عجيبى برايش پيدا مى‏شود ولى اين خوف باز خشيت اسمش را مى‏گذاريم خوف نيست كه انسان مثلاً از يك ظالمى بترسد آن خوف نيست اولياء خدا اين جور خوفى را از خدا ندارند خدا كه ظالم نيست كه كسى از او بترسد اما خشيت دارد دهشت دارد عظمت خدا خوب اين مى‏يابد خدا را راستى مى‏بيند خدا را لذا با خدا حرف مى‏زند اين نماز كه نصف نماز حرف زدن خدا است با ما يعنى وقتى حمد و سوره مى‏خوانيم كلام اللّه‏ است كه حضرت امام اسمش را گذاشتند كلام نازل نصف نماز هم حرف زدن ما با خدا است يعنى دعاها تسبيحات «سبحان ربى العظيم و بحمده» اين را هم حضرت امام اسمش را گذاشتند كلام صاعد يك مكالمه يك معاشقه اين مكالمه خب براى آن كسى است كه يابيده خدا را يعنى همان وقت كه مى‏گويد «اياك نعبد و اياك نستعين» اين مى‏يابد صداى خدا را با زبان خودش كلام اللّه‏ معنايش همين است كلام خدا را با زبان خودش مى‏يابد مثل اينكه من حرف مى‏زنم شما مى‏شنويد شما حرف مى‏زنيد من مى‏شنوم اما اين ظاهر است آن باطن اين عرض است آن واقع اين علم است آن يابيدنى آن وجدان خيلى با هم تفاوت دارد فرقش از زمين تا آسمان است خيلى بالاتر از اين ديدنيها است خيلى بالاتر از اين شنيدنيها است لذا اين فطرت اگر بيدار شد كه در بن بست‏ها براى همه پيدا مى‏شود در غير بن بست‏ها براى متقى پيدا مى‏شود براى ـ به قول قرآن شريف ـ اولياءاللّه‏ پيدا مى‏شود خب اين راستى ملاقات حق است در همين دنيا ملاقات حق است خيلى احتياج نداريم برويم تا آخرت آن آخرت ديگر مظهر تجلى است خيلى بالاتر است و الا در همين عالم ماده كه مظهر تجلى هم نيست در همين دنيا راستى مى‏بيند خدا را مى‏يابد خدا را مى‏شنود كلام خدا را و سراغ هم داريم افرادى را كه راستى با زبان خودشان مى‏يابند كلام خدا را با چشم دلشان مى‏يابند توجه حق را به خودشان چنانچه او توجه به خدا دارد خدا هم توجه به او دارد مى‏يابد بالاترين لذت برايش همين دعا و نماز است ارحنى يا بلال بالا برو اذان بگو تا از اين غم و غصه‏ها از اين دنيا فارغ بشوم «الفقر فخرى» يعنى تجلى صرف يعنى تمام اين تعلقات پاره شدن تمام اين اسارتها از بين رفتن بله يك اسارت دارد و آن چيست؟ خدا، اسير خدا، اسير عشق خدا، اسير محبت خدا ديگر مى‏يابد عظمت خدا را مى‏يابد اينكه خدا سميع است بصير است رحيم است قدير است عالم است تا آخر چه رسد به اينكه مى‏يابد خدا را لذا مرحوم صدرالمتألهين مى‏فرمايند كه بهترين ادله‏ها همين دليل فطرت است راستى هم بهترين ادله‏ها ديگر اين شكل اول و دوم منطق نيست اين ديگر برهان نظم نيست اين ديگر برهان صديقين نيست اين ديگر برهان حدوث و برهان امكان نيست آن‏ها را ما طلبه‏ها بايد بدانيم شكى نيست اما براى ديگران بايد بدانيم نه براى خودمان لااقل براى عقلمان براى عقلمان بايد بدانيم نه براى دلمان براى دلمان برهان نظم به چه درد مى‏خورد برهان حدوث به چه درد مى‏خورد براى دلمان نه براى عقلمان برهان نظم بهترين برهان‏ها است برهان صديقين پيش صدرالمتألهين بهترين برهان‏ها است اما براى عقلمان براى علم مان براى ديگران كه ما طلبه‏ها بايد داشته باشيم وبتوانيم خدا را اثبات بكنيم اما براى دلمان به قول صدرالمتألهين هيچ چيزى بهتر از اين نيست كه بيابيم خدا را اسمش را مى‏گذارد حكومت خدا بر دل يعنى ديگر مى‏رسد به اينجا هيچ چيزى هيچ كسى در دلش نيست جز خدا خوشا به حال اينها يكى از بزرگان به ما نصيحت مى‏كرد مى‏فرمود كه مى‏گويند مشرك نباش من مى‏گويم بيا مشرك باش بعد معنا مى‏كرد مى‏گفت كه ما يك دلى داريم همه‏اش مال خدا است خوب وقتى كه همه‏اش مال خدا شد اگر اين دل يك قفسى در آن موجود شد دنيا پرستى اين شرك است قفس ديگرى پيدا شد رياست‏طلبى اين شرك است حال اين باغ وحش مى‏گفت به قول ايشان او مى‏گفت من باغ وحش نديدم اما باغ وحش اينجورى است هر گوشه‏اى يك قفسى يك گرگى درونش است يك سگى درونش است يك ببرى درونش است يك مارى درونش است مى‏گفت اگر باغ وحش نديدى بيا درون دلت بگو همين است اين باغ وحش است بعد اين بزرگ مى‏گفت بابا بياييد يك گوشه‏اى از دل بشود مال خدا اين همه‏اش مال خدا است تو غصب كردى هر گوشه‏اش را يك ببرى مى‏آورى يك سگى يك مارى يك عقربى آوردى يك گوشه‏اش را بده به خدا بيا مشرك شو نه اين كه همه‏اش مال دنيا مال خدا هيچى ندارد اين ديگر كفر است اين ديگر غضب صد در صد است دل انسان يك جايش مال خدا نباشد درحاليكه بايد همه‏اش مال خدا باشد حرف خوبى است انصافا مقام لقاء يعنى اين و اين باغ وحش را همه بريزم دور اين قفس‏ها را بكشيم ببر را، بكشيم مار را، بكشيم عقرب را وقتى كه اغيار رفت صاحب خانه مى‏آيدجاروب كن
يك شعر مشهورى است كه يكى از بزرگان به حضرت رضا پيغام داده بود كه آقا چرا نمى‏آيى جواب داده بود كه بابا جارو كن بعد مهمان بطلب ما جارو كنيم قفس‏ها را بشكنيم اين ببر و مار و عقرب و نهنگ و شير را بريزيم دور آن وقت خودش مى‏آيد ديو چو بيرون رود فرشته در آيد تاريكى متعاقب بر نور است اما آن تاريكى گاهى آن جورى است كه نمى‏گذارد نور بيايد تاريكى صفات رذيله اين است نمى‏گذارد نور بيايد ديو چو بيرون رود فرشته در آيد ديگر آن وقت درك مى‏كند لقاء يعنى چه آن وقت هضم مى‏كند «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» ديگر رحمت لازم نيست ديگر خودش مى‏آيد خودش حكومت بر دل دارد «لا يسعنى ارضى و لا سمائى ولكن يسعنى قلب عبدى المومن» دل ما خانه خدا جاى خدا بخواهيم حبسش بكنيم و تو دنيا و آخرت و بهشت و جهنم همه جا راهش بدهيم نمى‏شود «لا يسعنى ارضى و لا سمائى» در آسمانهاى هفت گانه كه اين كره زمين به نسبت آسمان اول يك ريگ در بيابان آسمان دوم، آسمان اول نسبت به آسمان دوم يك قطره در دريا تا برسد به عرش خدا همه اينها «لا يسعنى ارضى و لا سمائى» اما خدا مى‏گويد كه يك چيزى هست كه «يسعنى و هو قلب عبدى المومن» اين دل كه اصلاً خدا خلقش كرده براى همين اين امانت «انا عرضنا الامانة» يعنى اين امانت كه همه ما خيانت دراين امانت مى‏كنيم همه ما اين امانت خراب مى‏كنيم همه ما اين امانت را ديگران را مى‏آوريم‏و غصبش مى‏كنيم اين امانت جاى خود «ان الى ربك الرجعى فان الى ربك منتهى» يعنى اين «انا للّه‏ و انا اليه راجعون» يعنى اين ملك خدا هستم نه ملك شيطان، عبد خدا هستم نه عبد شهوت، اين عبوديت درست بشود «انا للّه‏ و انا اليه راجعون» ديگر وقتى كه عبد شد به سوى خدا وقتى عبد شد مال خدا حالا وقتى مال خدا شد خدا هم مال اين به چقدر خوب است انسان خدا مال اين باشد خدا مال اين باشد يعنى چه يعنى دل اين باشد مال خدا اين را مى‏گويند «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» اين حركت پر رنج را بپيما منتها سير اين حركت خدا است در همين دنيا خدا است چه رسد آخرت چه رسد بهشت آنجا كه ديگر تجلى گاه خدا است معلوم است تجلى بيشتر است نور بيشتر است معلوم است ديگر درك بيشتر است اما فطرت هم مراتب دارد ديگر درك بيشتر است ولى آنكه مى‏خواهم بگويم در همين دنيا انسان مى‏تواند بيابد خدا را نظير آدم تشنه كه مى‏يابد تشنگى را و مى‏يابد سيرى راوقتى كه آب بخورد سيراب شود مى‏يابد سيرى را حالا اين حركت متوقف بر چند چيز است ان شاءاللّه‏ بعد در موردش صحبت مى‏كنيم.

خدايا اين حرفها دلپذير است خدايا اين حرفها مبدأ قرآنى دارد اين حرفها مبدأ روايتى دارد بزرگانى نظير صدرالمتألهين گفته است خدايا ما هم درك مى‏كنيم خيلى عالى است خدايا توفيق رسيدن به اين گونه حرفها و درك اين گونه مطالب درك رسيدن به آنجاها و لو كمرنگ به همه ما عنايت بفرما.

 

وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

 

 

 

[1] ـ سوره انشقاق آيه 6.

 


[2] ـ سوره عنكبوت آيه 65.

 


[3] ـ سوره طه آيه 14.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group