موضوع درس:
شماره درس: 103
تاريخ درس: ۱۳۷۸/۱/۱۸
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
با اجازه شما به تناسب روز غدير اين عيد اكبر يك مقدارى درباره ولايت با شما صحبت بكنم و اميدوارم رنگ اخلاقى هم داشته باشد و با روز چهارشنبه هم تناسب پيدا بكند قبل از آنكه راجع به عيد غدير صحبت بكند كه مىترسم يادم برود كه تذكرش را بدهم اين عيد غدير را ما بايد به آن خيلى اهميت بدهيم و متأسفانه اهميت داده نشده و نمىشود و همين جور كه سنىها حقى از امير المؤنين عليهالسلام را زير پا گذاشتند ما هم يعنى شيعه اين عيد غدير را آنطور كه بايد به آن اهميت نمىدهيم معمولاً ما بايد به جاى عيد نوروز عيد غدير را خيلى به آن اهميت بدهيم تعطيلى چند روى مال عيد غدير باشد ديد و بازديدها مال عيد غدير باشد و عيدى دادنها مال عيد غدير باشد وبالاخره ما عيد نوروز و عيد غدير را بايد جايش را عوض بكنيم يعنى همين جور كه عيد يك روز تعطيلى داريم و يك روز يك مقدارى اهميت ميدهيم اين عيد نوروز را اين كارش بكنيم و عيد غدير و آن ديد و بازديدها آن تعطيلىها آن عيدى دادنها اين كار واجب است اين كار لازم است و متأسفانه اين كار نشده ما خيال كرديم در جمهورى اسلامى مىشود امّا نشده الان هم روز به روز كم رنگ است من شب عيد غدير از مسجد آمدم تا خانه يك جا نديدم چراغانى باشد شب خوابم نبرد كه شيعه به كجا رسيده اين خيابانهاى كه من آمدم معمولاً خيابان ولايتىها متقيد به ولايت سر و كار با مسجد ديگر اون خيابانهاى كذاى معلوم است آنجا هيچ خبرى نبود و اين معصيت است كه شب عيد غدير چراغانى در اصفهان نبوده يا خيلى كم بوده است و تقصير ما طلبهها است ما بايد زندهاش بكنيم ما بايد راستى قبلاً و در ايام سال بگوئيم و بالاخره اين عيد غدير را ما بايد زنده بكنيم از دولت هم بخواهيم او هم زنده بكند و همه «من الباب الى المحراب» اين عيد غدير را جا بيندازيم به جاى عيد نوروز حالا جايش را نمىگويم حالا عيد نوروز را هم عيدى است كه اسلام امضايش كرده و عيد خوبى هم هست عيد ملى است و عيد اسلام امضا كرده و بالاخره يك عيد خوبى است ما ادعايى نداريم بگوئيم بد است چهارشنبه سورى نيست كه ما بگوئيم بد است خيلى بد است سيزده بدر نيست كه ما بگوئيم بد است امّا عيد نوروز خوب است امّا عيد غدير ما فرار از او باشد اين خيلى بد است و انصافا اين نقص را اين عيب را شيعه بر دارد خيلى خوب است يعنى شب عيد غدير تفاوتى نداشت با عيد غدير در مدينه، در مدينه من بودهام در مكه هم بودهام و همين دفعه در اصفهان هم بودهام اگر آنجا بهتر نبود كمتر هم نبود به خاطر اينكه در مدينه يا در مكه بالاخره در بعثه يا در آن كاروانها جشن مفصلى مىگرفتند و من وقتى در مدينه بودم در مكه بودم هفت هشت جا مىرفتم و هفت هشت جا جشن خيلى مفصلى بود يعنى از ماها در كاروانها يا در بعثه و امّا شب عيد غدير توى اصفهان كه ادعاى ولايت مىكند حتى رسيديم به آنجا بعضىها نفهميدگى مىكنند مخالف جمهورى اسلامى ايران هستند به خاطر ولايت امّا همين ولايتىها مرده بودند خيلى بد است خيلى بد شبى بود خيلى بد روزى بود از جهت مكان از جهت اصفهان بنابراين من از همه شما تقاضا دارم اين حضرت آيت اللّه خزعلى خيلى پافشارى روى اين كار كردند خيلى اين طرف و آن طرف گفتند امّا آن نتيجه كه بايد بگيرند نگرفتند اين مثل حضرت آيت اللّه خزعلى است كه مىآيند اينجا بيست و چهار ساعت را لطف مىكنند به من مىگذارند روى اصفهان من شنيدم كه تفسير ايشان خلوت شده است اين نقص است اين عيب است اين عيب ما و شما طلبهها كه يك كسى با آن همه كار آقاى خزعلى كار دارند خيلى كار دارند پيرمرد هستند بيست و چهار ساعت را بگذارند روى حوزه از تهران بيايند اينجا و همه كارها را رها بكنند كارهاى شخصى و يا عمومى را آن وقت موقع درس، درسشان خلوت باشد من نمىدانم اينها را شما چطور توجيه مىكنيد چه جورى تفسير مىكنيد و تحرك حوزه اين معنايش است و اينكه حوزه را بايد نمونه كنيم اين معنايش است ديگر خواه ناخواه ما مىخواستيم حضرت آقاى جوادى، حضرت آيت اللّه آقاى مصباح، حضرت آيت اللّه مشكينى، حضرت آيت اللّه سبحانى اينها را دعوت كردم كه براى رجال و فلسفه و... بيايند اينجا يكى از حرفهايشان همين بود كه استقبال نمىشود اين نقص مىشود براى تو و اين ننگ مىشود براى حوزه وقتى ببينند آقاى خزعلى را اين بلا را به سرش آورديم نمىآيند تقصير داريد خيلى هم تقصير داريد يك نعمتى آمده جلو قدر اين نعمت را نمىدانيد خيلى كار شكنى مىكنند اين كار شكنىها را كارى ندارم هر غلطى مىخواهند بكنند امّا شماها خيلى بد مىكنيد وقتى كفران نعمت بكنيد خداوند نعمت را مىگيرد و نكنيد على كل حال اين عيد غدير را ما كفران مىكنيم اين عيد غدير را بايد خيلى بهش اهميت بدهيم و اتفاقا از بين رفتنش هم همين است يك كسى البته عامى يك سنى بهش گفته بود اين همه سر و صدا در دهه اول محرم چرا گفته بود آخه براى اين ما تو عيد غدير سر و صدا نكرديم و همان سر و صدا نكردن باعث شد عمر عيد غدير ما را گرفت يعنى آمد سقيفه بنى ساعده تشكيل شد و بعدش هم ساكت ماندند ما مىخواهيم حسين ديگه از ما گرفته نشود لذا توى همين دهه خيلى سر و صدا مىكنيم لذا اين حرف عوامانه خيلى حرف خوبى است خيلى ما اگر على عليهالسلام را مىخواهيم عيد غدير را بايد خيلى اهميت بهش بدهيم همين طور كه دهه محرم را خيلى اهميت مىدهيم و من از هيئتيها تشكر مىكنم تشكر مىكنيم از همه كسانى كه روضه خوانى مىكنند تشكر مىكنم اين روضه خواندن كه به قول حضرت امام اين عزادارى سنتى يعنى اين روضه خواندن گريه كردن، سينه زدن، زنجير زدن، به سر زدن توى خيابانها راه افتادن مرتب روضه بودن كه رهبر انقلاب اسلامى تشكر مىكردند از اصفهانىها كه اين اصفاهانىها هميشه روضه دارند ايشان مىگفتند من يكى تشكرها و خوشحالى هايم از اصفهانيها اين است كه اين اصفهانيها هيچ وقت روضه شان نمىافتد هميشه روضه دارند آن هم فراوان اينها خيلى تشكر دارد امام حسين تشكر مىكند و موجب بركت مىشود و امّا عيد غدير كفران است و كفرانش هم خيلى بزرگ است و همه مىدانيد ما عيدى در اسلام مهمتر از عيد غدير نداريم قرآن هم مىگويد نداريم قرآن هم مىگويد ما مهمتر از عيد غدير نداريم براى اينكه اسلام منهاى ولايت هيچ است اسلام منهاى ولايت ناقص است مرضى خدا نيست و روز عيد غدير يعنى تمام شدن نعمت تمام شدن اسلام آن اسلام افتاده عمود پيدا كردن چه جور ما بايد اين روزها را اهميت ندهيم از همين الان شماها بايد تصميم بگيريد يعنى اهل علم بايد تصميم بگيرد اين عيد غدير را مثل عيد نوروز جا بيندازد و مىتوانيم ما آخوندها هر كارى بخواهيم مىتوانيم بكنيم و الحمدللّه اين قدرت خدا است كه داده و بايد از اين قدرت استفاده بكنيم اين آخوندها توانستهاند شاه را بيرون بكنند اين خيلى كار است فكر نكنيد كه اين كم كار است دنيا را به زانو بياورند امريكا كه فقط نبود دنيا را به زانو بياورد دنيا را به خاك بكشد همه شان پوزشان به خاك ماليده بشود ما آخوندها كرديم بعدش اگر راستى همان جور كه كرديم جدى آمده بوديم خيلى پيشرفت داشتيم امّا متأسفانه اختلاف كه مرگ بر اين اختلاف، اختلاف تضعيف كرد اين كار را و اميدوارم كه دست از اين اختلاف برداريم. روز عيد غدير به اتفاق سنى و شيعه آيه شريفه آمد در غدير خم پيغمبر اكرم داشتند مىرفتند اين آيه روز قبلش يا دو روز قبلش در مكه مكررا نازل شده بود ولى در غدير خم آيه آمد «يا ايّها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته»[1] يا رسول اين كار بايد بشود اگر نشد اسلام منهاى ولايت است و اسلام منهاى ولايت هيچ است و نكره در سياق نفى هم هست معنايش اين است هيچ كار نكرده يك خيمه منهاى عمود روى زمين افتاده هيچ است لذا بعد هم تضمين كرد پيغمبر اكرم از آنچه مىترسيدند اختلاف بود كه اين زنده بادها مرده بادها بازى در بياورند پيغمبر از اين مىترسيدند لذا تضمين شد «و اللّه يعصمك من الناس» ديگر تضمين خدا آن هم باشد قرآنى پيغمبر اكرم رفتهها را برگرداندند نيامدهها آمدند و 120 هزار نفر اقلاً جمع شدند پيغمبر نماز خواندند و بعد از نماز منبر رفتند و آنجا يك خطبه خيلى شيرينى خواندند خطبه خيلى شيرين است كه خودتان خوانديد براى ديگران بسيارعالى است و بعد از خطبه اقرار گرفتند «النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم» فرمودند اين درست است همه گفتند آرى معنى «النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم» يعنى هر كارى بكند مقدم است يعنى پيغمبر اكرم مقدم بر ناموس انسان، مقدم بر جان انسان و بالاخره مقدم بر همه چيز و هر چه بگويد همه بايد بگويند آرى گفت اين درست است همه گفتند آرى گفت اگر اين درست است «النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم» پس «من كنت مولاى فهذا علىٌ مولاى» پيغمبر اميرالمؤمنين را گذاشتند روى زمين به اتفاق شيعه و سنى عمر اول دست داد «بخ بخ لك يا اميرالمؤمنين اصبحت مولاى كل مؤمن و مؤمنه» بعدش هم اين بادمجان دور قاب چينها همه خوبشان يا بدشان اطرافيان بعدش هم دو سه روز پيغمبر ايستادند و همه بيعت كردند بيعت «من كنت مولاى فهذا على مولاى» به قول عمر بيعت اميرالمؤمنين براى اينكه گفت «بخ بخ لك يا اميرالمؤمنين» بيعت اين طورى ديگه مو زير درزش نمىرود اين آيه نازل شد «اليوم اكلمت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا» مرضى نبود دين حالا مرضى شد تام نبود كامل نبود الان كامل شد «اليوم اكلمت لكم دينكم و اتممت» نعمت خدا ناقص بود حالا نعمت كامل شد مرضى نبود حالا مرضى شد قضيه تمام شد در آن غدير خم هيچ سر و صدايى نشد آنكه پيغمبر ازش مىترسيدند «و اللّه يعصمك من الناس» اين عملى شد و خدا مقلب القلوب است و سند داده است و هيچ خبرى نشد آن اندازهاى كه مفسرين مىنويسند خبربى نشد فقط يك عربى كه همان جمله اخلاقى به شما بگويم و تقاضا از شما دارم روى منبر يا توى مجالس فهميده حرف بزنيد براى اينكه ممكن است يك حرف از دهن شما بيرون بيايد بيرون غرضى و مرضى هم نداشته باشيد امّا همين حرف ناگهان يك پيراهن عثمان بشود همين حرف ناگهان سمبل شود براى يك گروه مخالف زياد اتفاق افتاده است زياد من خيال مىكنم حرف اين عرب موجب تشنج حسابى بعد شد اين عرب آمد در مقابل پيغمبر و گفت يا رسول اللّه اينهايى كه اين كار را كردى اين مال خودت بود يا مال خدا معلوم است مال خدا اين را همه مىدانند براى اينكه پيغمبر اكرم كه از خودش ـ اين هم اين قضيه را ـ چيز ندارد «يا رسول اللّه بلغ ما انزل اليك من ربك» را پيغمبر قبلاً خوانده بود قبل از اينكه منبر برود گفته بود اين آيه نازل شد امّا بالاخره يك سمبلى شد يك سوژهاى شد يك پيراهن عثمان شد آن عرب هم يك عرب بى سر و پاى بود خيلى هم اهميت نداشت پيغمبر فرمودند كه نه اين مال خدا بود مال من نبود گفت كه من نمىتوانم ببينم از خدا بخواه كه يك آتشى بياورد و من را نابود كند كه بعضى از مفسرين شيعه و سنى مىگويند كه دو آيه در اين مورد نازل شده در غدير خم دو آيه اخلاقى دو آيه تكان دهنده نازل شده يك «اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء اوئتنا بعذاب اليم» كه خدا مىگويد ببين اگر بشر كج بشود اگر عناد، لجاجت، منيت، اختلاف باشد به اينجا مىرساندش كه حاضر است بميرد و زير بار حق نرود «اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء اوئتنا بعذاب اليم» پيغمبر اكرم با برخورد خيلى سالم فرمودند كه اينجا كه چون كه قرآن كريم مىفرمايد تو كه در ميان مردم باشى اينها عذاب نمىشوند امّا برو بيرون عذاب مىشوى و اين با قهر و تهر رفت بيرون و در بيابانها يك صاعقهاى آمد و او را نابودش كرد همان جا جبرئيل «سئل و سائل بعذاب واقع» را بر پيغمبر نازل كرد البته اين دو آيه را كه گفتم بعضى از سنىها و بسيارى از شيعه هر دو را نقل كردهاند اين قضيه تمام شد ديگر اميرالمؤمنين مسلم پيش همه شد اميرالمؤمنين غدير خم، درجاتش عالى است عالىتر بشود مرحوم علامه امينى اين دوازده جلد اول الغدير را به نام الغدير گذاشت و در همان جا جلد اول اين قضيه را كه من نقل كردم به تواتر نقل كرده است تواتر سنى و شيعه من غير اختلافهم قضيه دو ماه طول كشيد دو ماه و ده روز پيغمبر اكرم از دنيا رفت هنوز جنازه پيغمبر روى خاك بود مردم به مصيبت پيغمبر گريه مىكردند مدينه يك پارچه عزا بود اميرالمؤمنين مشغول تجهيز براى پيغمبر اكرم بود يك چند نفر هوچى جمع شدند به نام سقيفه بنى ساعده اين هوچى بازى اين گفت من الامير او گفت من الامير حالا چرا من الامير پيغمبر كه دو ماه قبل گفته من الامير گفتند كه پيغمبر از خودش گفته و اشتباه كرده است همان حرف عرب اول حرف عرب بى سرو پا بود امّا ديدند سوژه خوبى است پيغمبر از خودش گفته و اشتباه كرده است يعنى يك كفر براى اينكه قرآن مىگويد «فلا و ربّك لا يؤمنون حتى يحكموك فى ما شجر بينهم ثم لا يجدون فى انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما» [2] اين قرآن است ديگر فلا ربك لا يؤمنون اينها همه زير پا گذاشته شد اصلاً رويش فكر نشد با هوچى بازى بالاخره پيرمرد جلسه شد خليفه كه سنى اين را نقل مىكنند مثل فخر رازى اين نوشت به پدرش كه مردم جمع شدند من چون پيرمرد جلسه بودم من را خليفه كردند او جواب داد اگر بنا پيرمردى است من بايد خليفه باشم نه تو حالا يك حرف اينجا مىآيد جلو و اينكه پيغمبر اشتباه كرد حالا اين منافات با قرآن دارد كفر است نمىدانم فلا و ربك شامل او مىشود اينها هيچ چيز بايد بگوئيم خدا هم اشتباه كرد براى اينكه «يا ايها رسول بلغ ما انزل اليك» نازل شد و پيغمبر اين كار را كرد و بعد هم «اليوم اكملت لكم دينكم» نازل شد. همه را خدا اشتباه كرد اين را ديگر نمىگويند امّا اينكه پيغمبر اشتباه كرد را مىگويند اگر پيغمبر اشتباه كرد خدا اشتباه كرد بنابراين ديگر همهاش پوچ است اين اسلام منهاى ولايت پوچ است براى اينكه حرف درباره ولايت زدن اين طور مىشود ديگر اگر پيغمبر اشتباه كرد خدا اشتباه كرد اگر پيغمبر درست بگويد خدا درست مىگويد اگر خدا درست گفت پيغمبر درست مىگويد اين هم كه نمىدانم من كنت مولاه فهذا على مولاه به معنى دوست است اينها يك حرفهايى هست كه خودشان هم قبول ندارند عمده همين است پيغمبر اجتهاد كرد كه اين حرف از يك عرب بى سر و پا تو سقيفه بنى ساعده يك مقدار جان گرفت بعدش حالا توى اين كتابهاى الازهر جان گرفته است روى اين خيلى پافشارى دارند توى اين دانشگاهها توى اين مدارس مضرشان اين جان گرفته كه پيغمبر اشتباه كرد كه لازم اين است كه خدا هم اشتباه كرد چرا اين جورى امان از عناد، امان از لجاج، امان از نفسيت، امان از رياستطلبى، امان از پول پرستى و الا يك كسى يك ماه قبل گفته باشد «بخ بخ يا اميرالمؤمنين اصبحت مولاى و مولا كل مؤمن و مؤمنة» حالا رئيس جلسه بنى ساعده باشد و ابىبكر را از صندوق بيرون بياورد معلوم است چى هست ديگر معلوم است به ما مىگويد مواظب باش اين جورى نباشى به ما مىگويد اگر لجاجت آمد، اگر عناد آمد، اگر منيت آمد، ديگه خدا پيغمبر يك صد و بيست و چهار هزار پيغمبر ائمه طاهرين امام حسين ديگه فايدهاى ندارد ديگر نتيجه ندارد امير المؤمنين عليهالسلام راستى جاذبه نداشت چرا نشد امام حسين عليهالسلام جاذبه نداشت يعنى اينها آمدند امام حسين را كشتند اتمام حجت نشد در آخر كار مقاتل مىنويسند كه امام حسين عليهالسلام وقتى همه كشته شده بودند و فقط خودشان بودند ايشان سوار شتر شد، لباس پيغمبر پوشيد آمد در ميان مردم با معجزه آمد و با معجزه يعنى تصرف ولايى مردم راساكت كردند اسبها ساكت شدند زنگها از صدا افتاد مردم خفه شدند همه و همه يك روضه مثل ما خواند اول مثل ما كه خطبه مىخوانيم او هم يك خطبه خواند خودش را معرفى كرد مردم آخه نمىدانيد من چه كسى هستم همه كه مىدانيد من چه كسى هستم بزرگ شده روى سينه پيغمبر روى دامان پيغمبر آن وقت تصرف ولايى را برداشت بنا كرد هوبكنند هوهو كف بزنند و بالاخره با كف و سوت امام حسين را از ميدان بيرون كردند امام حسين براى دفعه دوم تصرف ولايى كرد خفه شدند زنگها از كار افتادند گفتند دنيا پدرتان را در مىآورد مردم هنوز كار از كار نگذشته است ولو على اكبر را كشتيد، على اصغر را كشتيد، هنوز كار از كار نگذشته مىشود جبران مىشود بيائيد رها كنيد آن هم جاذبه امام حسين حرف من و شما كه نيست جاذبه دارد تصرف ولايى كرده جاذبه دارد تصرف ولايى را برداشت دو دفعه هوهو، كف، كف، كف، اين چى دو دفعه تصرف ولايى برايشان روضه خواند در آخر كار روضه خواند تحريك عاطفه كرد مردم حالا گوش نمىكنيد به حرف من اين خيام حرم چطور صداى العطش العطش بلند است اينها چه كار كردند روضه تمام شد تصرف و لايى را برداشت مالك ابن يُسر اول شماتت كرد و بعد هم يك سنگى به پيشانى ابى عبداللّه زد و پيشانى شكسته شد چى شد چرا غمهاى عالم به دل ابى عبداللّه آمد ناراحت دلش مىخواست با يك كسى حرف بزند آمد پشت خيام حرم گفت زينبم تو بيا بچهها هم نيايند بعد زينب مظلومه همين جا اين را گفت عزيزم نگفتى تو كه رفتى براى تبليغ چه شد نگفتى؟ چرا خودم را معرفى كردم روضه خواندم امّا «استحوذ عليهم الشيطان فأنسهم ذكر اللّه ملئت بطونهم من الحرام» عناد است لجاج است، شيطان تسلط بر انسان دارد هوى و هوس است ديگر نمىشود قضيه غدير خم همين است قضيه عاشورا همين است، مابقى قضايا همين است، قضاياى امروز همين است، قضاياى فردا همين است، همش هم لجاج، عناد، نفسيت، صفات رذيله، خدا نكند يك صفت رذيلهاى بر انسان حكمفرما باشد به همين جاها مىرسيم «اليوم اكملت لكم دينكم» تفسير مىشود «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك» تبليغ سوء مىشود كار پيغمبر اشتباه مىشود حسين خارجى مىشود، كافر مىشود و بالاخره حسين كشته صفات رذيله مىشود و الا شيعه اين نيست كه ابهامى داشته باشد از هر فولادى فولادتر، تمام جزئيات فقه شيعه مبانى شيعه اينها چيزى نيست كه زير اشكال برود زير ذرهبين شبهه برود امّا اگر صفت رذيله آمد ديگر استدلال در مقابل او پوچ است پوچ هم قرآن تعبير مىشود هم روايت هم حرفها تفسير سوء مىشود هم كارها، بنابراين تقاضا دارم يك عيد غدير را از حالا تصميم بگيريد بهش اهميت بدهيد و ماها بايد خودسازى كنيم خيلى ما بايد برسيم به جاهايى كه صفالت رذيله بر ما حكمفرما نشود كه اگر بشود «اذا فسد العالِم فسد العالَم». خدايا به حق مظلومى اميرالمؤمنين عليهالسلام قسمت مىدهيم كه توفيق خودسازى و اينكه بتوانيم اين درخت رذالت را بر كنيم و درخت فضيلت به جاى آن غرس كنيم بارور كنيم از ميوه آن استفاده بكنيم اين توفيق را به همه ما عنايت بفرما.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد
[1]- سوره مائده آيه 67.
[2]- سوره نساء آيه 65.