شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 105

تاريخ درس: ۱۳۷۸/۱/۳۱

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

يك مطلبى كه لازم است و بايد تذكر بدهيم اين مطلب را و اين يك مقدمه‏اى لازم دارد و راجع به اين مقدمه من سابقا صحبت كردم و چون تكرار مفيد است مقدمه بحث يك تكرارى از گذشته است آن مقدمه‏اى كه سابقا صحبت كردم و همه ما بايد خيلى به آن توجه داشته باشيم اين است كه حساب خواص غير از حساب عموم است هم پيش خدا هم پيش پيغمبر اكرم و ائمه طاهرين عليهم‏السلام و پيش مردم آن حسابى كه خدا حضرت ولى عصر مردم حتى مردم لاابالى براى ما باز مى‏كنند غير از حسابى است كه براى عموم مردم باز مى‏كنند آن توقعى كه خدا، حضرت ولى عصر مؤمنين بلكه لاابالى‏ها از ما دارند غير از توقعى است كه از خودشان از عموم مردم است و قرآن رواياتها گفتارها بر اين مطلب خيلى گويا است به شما مى‏گفتم كه حضرت يوسف در همه جا نمره بيست آورد كه به قول استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى بعضى از صحنه هايش هر كه بود مى‏رفت ولى او نمره بيست آورد استاد عزيز ما علامه طباطبايى در درس مفصل مى‏گفتند و در الميزان هم معجزه مختصر فرموده است كه قضيه مجلسى كه زليخا براى يوسف تهيه كرد بيست و چهار زمينه براى گناه بود آن هم چه زمينه هايى زنى مثل زليخا اول زيباى عالم آن هم آن جلسه با آن همه شهوت سر تا پا شهوت جلسه تنها به قول آقاى طباطبايى اگر مى‏گفت بله نانش در روغن بود اگر مى‏گفت نه وامصيبتا امّا بالاخره نمره بيست آورد اين حضرت يوسف يك جا نمره بيست نياورد كه آدم مات است و آن در زندان، زندان را خود تهيه كرده بود يعنى قرآن مى‏گويد حضرت يوسف ديد اگر زندان نرود اينها سر به سرش مى‏گذارند اين زنها هيچ جا راحتش نمى‏گذارند گفت «قال رب السجن احب الى مما يدعوننى اليه» خدايا برم زندان از شر اينها نجات پيدا كنم چندين سال زندان آن دو رفيقش كه آن دو خواب را ديدند وقتى مى‏خواستند از زندان بيرون بروند آن كه نجات پيدا كرده بود مى‏خواست برود ساقى شاه بشود حضرت يوسف به اين گفت «و اذكرنى عند ربك» همين دو كلمه، طلبه‏ها با شماها هستم اى منبرى‏ها با شما هستم يك كلمه گفت «و اذكرنى عند ربك» رفت جبرئيل آمد گفت كه كى تو را از دست برادرها نجات داد؟ گفت خدا. كى تو را از تو چاه بيرون آورد؟ خدا. كى تو را از دست زليخا نجات داد؟ خدا. كى تورا تا اينجا آورد؟ خدا. اگر خدا چرا گفتى «و اذكرنى عند ربك» [1] اين با توحيد افعالى منافات دارد ديد اشتباه كرده فرياد توبه انابه و توبه كرد قرآن مى‏فرمايد توبه كرد امّا قرآن مى‏فرمايد «فلبث فى السجن بضع سنين» هشت سال براى اين حرف در زندان بود چرا اين «و اذكرنى عند ربك» ما خيلى داريم همه مان، كى است نداشته باشد كى توحيد افعالى دارد قرآن در همين سوره يوسف مى‏فرمايد «و ما يؤمن اكثرهم باللّه‏ الا و هم مشركون» [2] غالب مردم هستند يعنى 90% مردم توحيد افعالى ندارند امّا اين را بايد توجه كنيد آن حسابى كه براى يوسف پيغمبر باز است اين براى عموم مردم باز نيست حساب خواص غير از حساب عموم مردم است توقعى كه از يوسف است هميشه بايد بگويد خدا «و اذكرنى عند ربك» آن هم به يك آدمى كه مى‏خواهد برود ساقى شاه بشود كه معنى ندارد نظير اين در قرآن زياد است زياد، راجع به حضرت يعقوب جورى، راجع به حضرت داود جورى، راجع به حضرت آدم جور ديگرى اين «فعصى ادم ربه فغوى» اين درجه انحطاطى اگر تو جهنم برده بودند اين قدر ناراحتى نداشت تا اينكه اين درجه رابه او بدهند بچه بازى كه نيست به حضرت آدم اين درجه را بدهند به آدمى كه در آن زمان مقرب‏ترين نه به آدمى كه «علم ادم الاسماء كلها» اين خيلى مقام است كه معنايش اين است مظهر اسماء و صفات حق آن هم مظهر اسماء و صفات همه يك كسى مظهر اسماء و صفات حق كلها امّا يك گناه ناكرده گفتندش مذنبى مذنب برو بيرون خرام تو لياقت بهشت ندارى چرا حساب خواص غير از حساب عموم مردم است نبايد حضرت آدم اين گندم را خورده باشد حالا ولو ارشادى باشد ولو اينكه گناه نباشد گناه هم نبوده ولو اينكه يك ترك اولى باشد گناه كه نبوده امّا همين گناه نبودن را چون خدا نمى‏خواست و اين خواست درجه گرفت درجه انحطاطى «و عصى ادم ربه فغوى» نابود شد و همچنين تا آخر يك روايت صحيح السند ظاهر الدلالة مرحوم كلينى در كافى مى‏گويد كه عمار مى‏گويد من مبلغ بودم رفتم خدمت امام صادق عليه‏السلام تو ضمن صحبتها گفتم يابن رسول اللّه‏ يك كسى مى‏خواست برود مكه من نگذاشتم گفتم برو به زن و بچه‏ات برس گفتم برو اين پول را بده به فقرا حضرت فرمودند منع از مكه كردى يك سال بايد مريض بشوى من نمى‏دانم معنايش چيست نفرين كردند امام صادق عليه‏السلامتصرف ولايى كردند يا نه اصلاً كيفر همين است عمار مى‏گويد من از خانه آمدم بيرون يك سال تب كردم يك سال مريض بودم چرا حساب عمار كه يك مبلغ اسلامى است غير از حساب عموم مردم است و باز همين مرحوم كلينى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» در كافى در روضه امّا روايت صحيح السند است مى‏فرمايد پيغمبرى از بنى اسرائيل واردشد بر يك شهرى در خارج شهر ديد يك عالمى زير هوار رفته است آن عالم آشنا با پيغمبر بوده است مريد آن پيغمبر بوده ترويج آن را پيغمبر مى‏كرده ديد مرده سرش بيرون مانده و مورچه‏ها سر اين را خورده‏اند بعد آمد توى شهر ديد حاكم شهر مرده و يك تشييع جنازه عالى از اين كردند تشييع جنازه خيلى بالا بود اين، رابطه را وصل كرد كه خدايا اين براى چه است خطاب شد چند روز قبل اين عالم آمد پيش اين ظالم يك حاجت خواست اين هم با احترام حاجتش را داد اين عالم رفت زير پرچم ظلم به جاى اينكه بگويد خدا گفت ظالم اين كيفر دارد بايد كيفرش را بدهد آن ظالم هم كه احترام كرد به عالم و حاجتش را برآورد پاداش دارد بايد پاداش او را بدهد و ما نخواستيم به آخرت بيفتد توى دنيا آن مرگ اين جورى براى اين عالم كيفرش بود آن مرگ با آن احترامى براى آن ظالم جزايش بود گفتن زياد است كه ما به خوبى استفاده مى‏كنيم حساب خواص غير از حساب عموم مردم است همچنين جلسات، جلسات كه مربوط به خواص است يعنى يك تقدسى دارد اين
جلسه‏ها غير جلسه‏هاى عمومى است جلسه روضه اين جلسه تقدس خاصى دارد اين جلسه نظير مسجد است نظير حسينيه است از يك تقدس خاصى پيش همه برخوردار است نظير حرمهاى مطهر حرمهاى مقدس ائمه طاهرين يا حرمهاى امام زاده‏ها اينهايى كه پيش مردم يك تقدسى دارند و واقعا هم يك تقدسى دارند اين جلسات غير جلسه‏هاى عمومى است غير جلسات عزا و عروسى كه ناهار مى‏دهند شام مى‏دهند اينها را نبايد با هم مخلوط كرد زمان روز عاشورا با روز اول محرم يا آخر ذى الحجه اين خيلى تقدس دارد تقدس اين است بايد صد در صد حفظ بشود و امثال اينها آنهايى كه اولياء اللّه‏ بزرگان برايش يك تقدس خاصى قائل هستند مثل فقه شيعه حاج ميرزا عبد المعالى استاد ما حضرت آيت اللّه‏ العظمى بروجردى وقتى اصفهان بودند يك مقدارى پيش حاج ميرزا عبد المعالى درس خواندند ايشان نقل مى‏كردند حاج ميرزا عبد المعالى فرمود كه آن قلمى كه فقه اهل بيت با آن نوشته شده باشد اگر آن قلم در يك اتاقى باشد من در اين اتاق نمى‏خوابم اين قلم را بيرون مى‏برم و مى‏آيم و مى‏خوابم حاج ميرزا عبد المعالى كه يك آدم ساده نيست يك آيت اللّه‏ است خارج فقه مى‏گفته تخصص در رجال داشته يك عارفى است كه آقاى بروجردى به عرفان و اخلاق ايشان را قبول داشتند و اين با يك قلمى كه فقه نوشته باشد ديگر چه برسد يك قرآن در يك جايى باشد ما در مقابل قرآن پشت بكنيم يا پايمان را دراز بكنيم اينهايى كه تقدس دارد بايد ما تقدسش را حسابى حفظ بكنيم استاد بزرگوار ما حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» منبر نمى‏رفتند هر چه به ايشان اصرار مى‏كرديم كه بابا شما را نمى‏بينند تو مسجد سلماسى ايشان درس مى‏گفتند و آن كسانى كه عقب بودند ايشان را نمى‏ديدند مى‏گفتند همين جا خوب است صدايم مى‏رسد بدون اجازه ايشان ما يك منبر براى ايشان ساختيم و گذاشتيم همان جا كه ايشان مى‏نشستند بدون اينكه به ايشان بگوييم ايشان آمدند كه بنشينند معمولاً ايشان وقتى راه مى‏رفتند سرشان پايين بود هميشه رسم ايشان بود ايشان رسيدند پاى منبر ديدند كه منبر گذاشتيم معلوم است كرامت ايشان نمى‏نشستند روى زمين رفتند روى منبر امّا بسيار ناراحت و يك جمله گفتند وقتى مرحوم نائينى رضوان اللّه‏ تعالى عليه» منبر رفتند گريه كردند فرمودند من كجا و منبر كجا اينجا جاى پيغمبر است، اينجا جاى حضرت ولى
عصر است من چه كسى هستم كه روى منبر بنشينم و بالاخره با يك نصيحت‏هاى پدارانه عرفانى حضرت امام آن روز را آنكه منبر مقدس است تمام كردند حجت را و اين منبر تقدس دارد مرحوم نائينى كه يك آدم معمولى كه نيست عقلش آن است كه از سياست و آن زمان همه تعجب مى‏كردند راستى گرداننده مشروطيت بود از نظر علمى الان اصولش زنده حتى امام (قدس سره) مى‏فرمودند من رفتم نجف در درس مرحوم نائينى شركت كردم يك اشكال كردم همه شاگردها با يك چشمى به من نگاه كردند كه مگر مى‏شود به مرحوم نائينى هم اشكال كرد اين چه كسى است كه آمده به مرحوم نائينى اشكال مى‏كند يعنى شاگردان مرحوم آقاى نائينى بزرگانى مثل آقاى حكيم، آقاى خوئى، مرحوم حاج سيد جمال گلپايگانى اينها كه راستى مرحوم نائينى خيلى مجتهد تحويل اجتماع داد اين آقا وقتى مى‏نشيند روى منبر گريه مى‏كند مى‏گويد من كجا و منبر كجا اين مجالس ابى عبد اللّه‏ الحسين يك اهل دلى خواب حبيب ابن مظاهر را ديد گفت كه مى‏خواهى برگردى حبيب ابن مظاهر پيش امام حسين است الان پيش خدا يعنى بهشت براى حبيب خيلى كوچك است حتى بهشت رضوان پيش خدا هست قرآن مى‏گويد شهدا پيش خدا هستند گفتند كه مى‏خواهى از پيش خدا بيايى در اين دنيا گفت مى‏خواهم گفتند چرا گفت مى‏خواهم توى مجلس ابى عبد اللّه‏ شركت كنم و گريه كنم براى مظلومى امام حسين و ما نبايد اين مجالس را سبك بشماريم ما نبايد اين مجالس را آلوده بكنيم وقتى چنين باشد ما طلبه‏ها يك جمله عوامانه هست اين جمله عوامانه جمله خيلى بالايى است اصلاً معمولاً يك مثالهاى عوامانه هست وقتى كه انسان از نظر ظاهر مى‏بيند كه عوامانه است وقتى محتوى مثال را ببيند مى‏بيند كه راستى آن قديمها چه مثالهايى مى‏زدند پر محتوى اين مثال عوامانه مى‏گويد كه اگر متولى امام زاده احترام امام زاده را نداشته باشد چه انتظارى دارى از مردم احترام امام زاده را داشته باشند خيلى حرف خوبى است ما طلبه‏ها بايد تقدس منبر را حفظ كنيم تقدس لباسمان را استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» مى‏فرمودند كه نجف يك وقتى براى من خيلى مشكل شد به اندازه‏اى كه فكرم را برد بدهكار بودم به مغازه‏هاى سر كوچه و فكرم را برد عصرى نشسته بودم مطالعه مى‏كردم ديدم نمى‏شود فكرم رفته است توى بدهكارى در همين هنگام يكى در زد رفتم دم در يك آدمى بود نشناختمش كه بعد فهميدم بزرخى بوده سلام كردم و گفت خدا به تو سلام رساند و گفت هجده سال است من كى تو رابه حال خودت وا گذاشتم كه الان نمى‏توانى مطالعه كنى رفتى توى دنيا فكر علامه طباطبايى مى‏گويد تشكر كردم و تعارف كردم بيائيد داخل، نيامد در را بستم آمدم سر مطالعه يك وقت رفتم توى فكر؛ اين كى بود خدا سلام رساند يعنى چه كه مى‏فرمايند فردا رفتم وادى السلام اتفاقا مى‏رفتم وادى قائم چشمم افتاد به قبر ديدم همان آقا است كه اسمش را گفت و گفت خدا سلام رساند اين خدا سلام رساند يعنى چه من تو را به خودت وا نگذاشتم يعنى چه درست مى‏شود يعنى چه كه مى‏گفت قرض‏ها هم درست شد فردا هم پول رسيد از ايران وضع من خوب شد علامه طباطبايى گفتند وقتى گفت هجده سال اين هجده سال يعنى چه براى اينكه اگر مراد طلبگى باشد من بيست و چهار سال است كه طلبه هستم اگر آمدن نجف باشد كه من چهار سال است كه آمده‏ام نجف و هى فكر مى‏كردم اين هجده سال چيست؟ ديدم اين هجده سال است كه عمامه گذاشتم اين عمامه من مورد قبولى خدا. اين عمامه بچه بازى نيست كه تيجال الملائكه مرحوم حاج شيخ مرتضى مظاهرى آيت اللّه‏ عمامه سر من گذاشت وقتى عمامه را مى‏خواست سر من بگذارد گفت كه روايت داريم كه «عمامة تيجال الملائكه» و بايد اين تاج ملائكه را تو حفظ بكنى حالا آنهايى كه عمامه نمى‏گذارند خيلى بد كارى مى‏كنند اين تازه پيدا شده طلبه دارد خارج مى‏خواند عمامه نمى‏گذارد اين ديگر چى است اين ديگر چه صيغه‏اى است كه اينجا پيدا شده است آقا فاضل است عالى است چرا عمامه نمى‏گذارى آنهايى كه عمامه نمى‏گذارند هيچ آنهايى كه عمامه مى‏گذارند بايد اين عمامه حفظ بشود احترامش بايد اين عمامه حفظ بشود حتى راه رفتنش يك وقتى به شما مى‏گفتم من يك روز عصرى توى چهار سوق راه مى‏رفتم امّا بعضى اوقات نمى‏دانم خيلى يا كم توى مغازه‏ها نگاه مى‏كردم همان جور كه مى‏رفتم اين مغازه را مى‏ديدم خريد و فروش است آن مغازه مثلاً گل فروشى است نگاه كردم فردا آمدم درس آيت اللّه‏ اشنى توى ايوان مدرسه صدر فرائد مى‏گفتند من اول فرائد پيش ايشان درس مى‏خواندم و بعد پيش حضرت آيت اللّه‏ فياض كه حضرت آيت اللّه‏ فياض يك ارادت خاصى نسبت به من داشت خدا رحمت كند ايشان را درجاتش عالى است متعالى بشود خيلى ايشان به من حق دارند همچنين آقا اشنى خيلى به من حق دارد مرادم اينجاست آقاى اشنى علاوه بر اينكه شاگرد و استاد بوديم با هم دوست هم بوديم با هم مى‏رفتيم مى‏نشستيم مجلس داشتيم خيلى خودمانى بوديم ايشان يك سلام و تعارفى و بعد بروم ايشان به من گفتند ديروز توى چهار سوق ديدمتان به اين نشانى كه مرتب توى مغازه‏ها را نگاه مى‏كنى حساب مى‏كنند طلبه توى مغازه‏ها را نگاه بكند آقا روى منبر به زنها نگاه بكند. آقا بنشيند روى منبر ببيند زن مانتويى آمد توى مجلس امسال زن مانتويى آمده توى جلسات روضه اينها شيطان هستند من حالا كارى به اين ندارم كه حجاب اسلامى چى است و چه بلايى به سر ما مى‏آورد و معنايش چى است من فعلاً حرف به اينها ندارم كه چادر بايد باشد چادر را قرآن مى‏گويد بايد باشد من الان حرفش را ندارم امّا با مانتو نماز بخواند با مانتو توى مسجد بيايد با مانتو توى عزاى حسين عليه‏السلام بيايد با مانتو تو حرم برود من اين دفعه به آقاى تبسمى گفتم آقاى عزيز خيلى خوب از شما تشكر مى‏كنم كه زنهاى ايرانى را چادر سر مى‏كنيد نمى‏گذاريد امّا اين زنهاى خارجى را به چه مناسبت زن تركيه بدون چادر بيايد حالا آنكه الان مى‏خواهم بگويم من شنيدم زن مانتويى امسال آمده توى مجالس آقاى خرازى يكى از مدرسين خوب قم است آدم عالمى است ملاى متدينى است و ان شاءاللّه‏ و اين آيت اللّه‏ خرازى به من گفتند مادر بزرگ من يك زن خيلى مقدسى بود اين از دنيا رفت من چهلم نشده خوابش را ديدم، ديدم خيلى ناراحت است گفت خوب است آمدى يك پيغام برايت دارم و پيغام اين است به زن مانتويى‏ها به اينها بگو نيايند سر قبر من دخترم باشد نوه‏ام باشد هر كسى مى‏خواهد باشد براى اينكه تا بيايند ملائكه‏ها مى‏روند حالا ديگر ملائكه بر مى‏گردند يا نه نمى‏دانم جلسه روضه امام زاده‏ها حرم مطهر ائمه طاهرين به قول زيارت جامعه محل نزول ملائكه است اگر شما چشم داشته باشيد وقتى مى‏نشينيد روى منبر نزول ملائكه صعود و فرود ملائكه را مى‏بينيد در جلسات ابى عبد اللّه‏ الحسين عليه‏السلام معنى ندارد ملائكه نيايند مى‏آيند افتخار هم مى‏كنند مى‏آيند بالهايشان را پهن مى‏كنند روضه خوانها و عزدارها روى اين بالها مى‏نشينند بعد افتخار مى‏كنند امّا يك زن مانتويى بيايد حتما اينها مى‏روند ديگر مى‏شود جلسه بلا ملائكه ديگر اين جلسه به درد نمى‏خورد اين بحث ناقص ماند وبعد درباره‏اش صحبت مى‏كنيم اين چشم ما زبان ما بايد كليد داشته باشد جلسه ما بايد كنترل داشته باشد جلسه ما بايد رو و روگيرى بسيار عالى باشد حالا من نمى‏گويم دو جلسه‏اى باشد زنها اصلاً نباشد امّا بالاخره بايد جورى باشد كه زنها نشسته‏اند مردها نشسته‏اند همديگر را نبينند حالا شما آخوند بايد ببينيد براى اينكه كنترل كند جلسه را امّا چشم بايد پاك باشد خيلى منزه باشد مردم ما را محرم ناموس خود مى‏دانند بايد چنين باشد بايد نرسد كار به اينجا كه به من مى‏گفتند يك آقاى جلسه خصوصى گذاشته بود پدر يك دختر گفت كه من راضى نيستم توى اين جلسه خصوصى بروى و اصلاً جلسه خصوصى گذاشتن براى دخترها را من راضى نيستم حالا مرادم اينجاست كه مى‏گفت ماها مجالسمان مگر مى‏شود يك زن و مرد يك جا حرام است ديگر هر كه مى‏خواهد باشد حرام است اينها را كه همه فقه‏ها مى‏گويند حرام است حالا اداريها دارند اين كار حرام است حالا ما هم مى‏توانيم يك جلسه با زن يا دختر بگذاريم مى‏خواهد مسئله بپرسد نمى‏شود هر كه باشد اينها را شيخ انصارى براى ما گفتند نوشته‏اند شيخ انصارى در كتاب عدالت توى مكاسب از مقدس اردبيلى خدمت امام زمان برس نقل كرده توى مكاسب هست كه به مقدس اردبيلى گفتند آقا اگر تو با يك زن در يك مجلس خصوصى هيچ كس نباشد گناه مى‏كنيد يا نه نگفت نه گفت پناه مى‏برم به خدا، چنين جلسه‏اى فراهم بشود اين زنگ خطر زده براى ما مقدس اردبيلى طرز حرف زدن ما بعضى اوقات آقا ولايتشان گل مى‏كند عليه مقام معظم رهبرى حرف مى‏زند به هر نامرد شمر ذوالجوشن دعا مى‏كند به مقام معظم رهبرى دعا نمى‏كند چرا ولايتشان گل كرده است بابا اينها ذنب لا يغفر است همه مردم را بد بين مى‏كند به همه چيز به عنوان ولايت واى بر اين اصفهانى‏ها و اين ولايتشان و اين ولايتى‏ها به عنوان ولايت جوانها را، مردها را، زن‏ها را بد بين مى‏كند به انقلاب به حضرت امام به مقام معظم رهبرى به شوراى نگهبان به هر كسى كه مربوط به اين نظام است اگر سپاه نبود صدام الان اينجا حكومت مى‏كرد آقاى خامنه‏اى حكومت كند بهتر است يا صدام مثل اينكه ولايتى‏ها مى‏گويند اگر صدام باشد اين بهتر است اينها ذنب لا يغفر است نمى‏پذيرند بگويند نمى‏دانستم جاهل بودم جهل قصورى داشتم من ولايت اثر رويم نگذاشته بود جهل قصورى داشتم مگر مى‏پذيرند به مقدمات مى‏گيرند جدى به مقدمات مى‏گيرند بايد ما زبانمان كنترل بشود همان حرف كه عمار همين حرف را كه الان اين جيگوله‏ها مى‏زنند برو پولت را بده به فقرا و... همين حرف را بيشتر نزده بود كه پولت را بده به فقرا بده به زن و بچه هايت بخورند يك سال مريض شدو اين روايت را براى چه براى ما گفتند يعنى ما بايد روى منبر مواظب چشممان مواظب گوشمان باشيم حالا اين مداح على على مى‏گويد كف مى‏زنند اِ! حالا اين هيچى من شنيدم كه ما آخوندها هم على على مى‏گوييم و كف مى‏زنيم ا ِ اين عمامه چه شد امّا وقتى كه يك بى سواد عمامه بگذارد منبر برود منبرش بگيرد على على بگويد كف بزند على لعن مى‏كند بابا كف زدن مال مشرك است سوت زدن مال مشرك است «ما كان صلاتهم عند البيت الا مكاءً و تصدية» قرآن است شعار ما اللّه‏ اكبر بوده از اول اين شعار كه تازه پيدا نشده اين شعار از همان وقتى كه پيغمبر آمد اين شعار اللّه‏ اكبر بود اللّه‏ اكبر بود و اسم پغمبر اكرم اين شعار در جنگها بود در نمازها بود و بود و بود و هست شعار مشركين هم «ما كان صلاتهم عند البيت الا مكاء و تصدية» صوت بود و كف حالا يك طلبه روى منبر آن هم در روز سيزده رجب آن هم توى جلسه جشن پيغمبر اكرم بگويد كف بزنيد، صوت بزنيد، به جاى صلوات على على على بكنيد خيلى ما بايد مواظب زبانمان گفتارمان كردارمان نشستن توى مجلس مگر توى هر مجلسى مى‏توان نشست مگر هر كجا مى‏شود رفت مگر هر چه مى‏شود گفت «المؤمنين ملجم» اين يعنى بايد مغلوب باشد چشمش، گوشش، دستش، پايش بعضى‏ها اول مى‏گويد بعد كار مى‏كند امّا عاقل اين است كه اول فكر مى‏كند بعد فكر مى‏كند تقاضا دارم مواظب اين جلسه‏ها باشيد اين جلسه‏هاى حسين كه اين انقلاب را تا اينجا آورده تشيع را تا اينجا آورده اگر اين جلسات ابى عبد اللّه‏ نبود كه ما تشيع نداشتيم به قول حضرت امام نظام هم نداشيتم نه تشيع داشتيم به قول من نه نظام داشتيم به قول امام اين گريه‏ها اين چادرها اگر اين چادرها نبود اين مانتوها كه براى ما نظام نبود اين چادرها نظام آورد آقاى طلبه روى منبر تجويز مى‏كند مانتو را اى مرده شورت ببرند با اين حرفها من دلم خون است از اين چيزها به اندازه‏اى مى‏سوزم كه نمى‏دانم چه بگويم و اميدوارم كه حضرت ولى عصر يك نظرى به اين مجلس كرده باشند و شماها هم كه مى‏دانم اين حرفها كه به دردتان نمى‏خورد شماها همه ملجم هستيد امّا به ديگران بگوييد و مواظب باشيد.

وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

 

 

 

[1]- سوره يوسف آيه 42.

 


[2]- سوره يوسف آيه 106.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group