موضوع درس:
شماره درس: 108
تاريخ درس: ۱۳۷۸/۴/۹
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
امشب شب عيد نبوت و ولايت است و اين نظر امشب و فردا كم نظير در اسلام است هم عيد نبوت است هم عيد ولايت مولود پر بركت پيامبر گرامى معلوم است كه سعادت خيلى بالا است و از نظر روزى بهتر از امشب و فردا نداريم و ولادت پر بركت امام صادق عليهالسلام بر عالم تشيع بر عالم اسلام مخصوصا بر ما طلبهها اين هم افزوده به افتخار امشب و فردا مىكند لذا من اين عيد بزرگ را يا اين دو عيد بزرگ را به همه شما تبريك مىگويم و از طرف شما هم اين دو عيد بزرگ را به ساحت مقدس حضرت ولى عصر و مقام معظم رهبرى تبريك مىگويم و از طرف شما از حضرت زهرا عليهاالسلام مىخواهم كه يك نظر لطفى به جامعه اسلامى به جامعه تشيع امشب و فردا بفرمايد يك نظر لطفى به جلسه ما بفرمايند و ان شاء اللّه امشب و فردا مورد لطف حضرت زهرا عليهاالسلام باشيم اين جلسه الان مورد لطف حضرت زهرا عليهاالسلام باشد و من به همين تناسب يك اشارهاى راجع به كار حضرت رسول و كار امام صادق مىكنم و از آن نتيجه مىگيريم ان شاء اللّه نتيجه اخلاقى براى خود شما مىدانيد كه حضرت رسول صلىاللهعليهوآلهوسلم براى اسلام عزيزش خيلى زحمت كشيد بعضى از بزرگان اين سوره انشراح را اين جور معنى كردهاند كه «الم نشرح لك صدرك و وضعنا انك وزرك الذى انقض ظهرك» گفتند كه معنايش اين است كه منت گذاشتند بر سر پيغمبر با رسول اللّه مگر مصيبتهاى كمر شكن مكه را از روى كمرت بر نداشتيم؟ برداشتيم در حالى كه هشتاد و چهار جنگ در ده سال براى پيغمبر در مدينه جلو آوردند و دائما پيغمبر اكرم در جبهه بودند در جنگ بودند هشتاد و چهار جنگ در ده سال نبود امكانات جرجى زيدان مىگويد كه در بعضى جنگها كه به جنگ موته مثال مىزند يك دانه خرما را يك نظامى آبش را خورد و سفلش را مىداد به نظامىهاى ديگر حالا اين قضيه درست باشد يا نباشد همه مىدانيم كه هشتاد و چهار جنگ و نبود امكانات بوده به قول همين جرجى زيدان مىگويد اسب و شتر نداشت سوار بشود كفش نداشت پا بكند و پا برهنه جنگ مىرفتند پاها زخم مىشد كهنه به پا مىبستند جنگ ذات الرقاء همين است جنگ ذات الرقاء را ذات الرقاء گفتند براى بود كه همه مسلمانها پاهايشان زخم شد و كهنه بستند به پاهايشان يا غالب افراد در حاليكه هشتاد و چهار جنگ جلو آمد در مدينه با نبود امكانات امّا ببينيد آن مصيبتهاى كمر شكن مگه چى بوده كه پروردگار عالم مىفرمايد ما مصيبتهاى كمر شكن مكه را از كمر تو برداشتيم انصافا اين بيست و سه سال پيغمبر خيلى صدمه خوردند صدمه جنسى مخصوصا صدمات روحى، مو مو جلو رفتند موانع به اندازهاى كه هر چه يك مو جلو مىرفتند يك وجب برمى گشتند امّا اين پشتكار حضرت اين فعاليتها با نبود امكانات به عبارت ديگر اين فعاليتها در آن زمين سنگلاخ پيغمبر اكرم توانست درخت اسلام را علاوه بر اينكه ريشه دار بكند بارور هم بكند «مثلاً كلمتةً طيّبة كشجرة طيّبه أَصلُها ثابتً و فرعها فى السّماء» [1] مصداق كاملش وقتى پيغمبر از دنيا رفتند راجع به اسلام چه در همين سوره انشراح همين را مىفرمايد «و رفعنا لك ذكرك» پيغمبر بله صدمه خيلى بود مصيبتهاى كمر شكن مكه بود مصيبتهاى كمر شكن مدينه بود امّا بالاخره «و رفعنا لك ذكرك» بعدش هم وعده داد آن هم مكرر سند داد آن هم سند قرآنى كه اين درخت جهانى خواهد شد «هو الذى الرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ ليظهره على الدّين كلّ ولو كره المشركون» [2] مانع هم هر چه بالا بالاخره درخت اسلام جهانى مىشود پرچم اسلام روى كره زمين افراشته مىشود كه در آيات ديگر مىگويد به دست ما به دست مستضعفين به دست افراد صالح و شايسته به دست كسى كه به يك دستش قرآن به دست ديگرش ولايت يعنى ما شيعهها اميدواريم همين نسل باشد به رهبرى حضرت ولى عصر پرچم اسلام روى كره زمين افراشته مىشود اين وعده الهى است كه سند قرآن دارد اين راجع به حضرت رسول كه صدمه كمر شكن صدمه فوق العاده از نظر روحى از نظر جسمى امّا فعاليت استقامت بالاخره آنكه حضرت رسول مىخواستند البته اگر مانع نبود آن كارى كه حضرت ولى عصر مىخواهند بكنند حضرت رسول مىكردند اين همه ائمه طاهرين همين است در روايات هم داريم كه اگر مانع نبود اين كارها را اميرالمؤمنين مىكردند يا اينكه غيبتى در كار نبود اين غيبت در كار آمد براى خاطر موانع است موانع اين انسانها جلو آوردند تا كار رسيده به اينجا كه هنوز جهانى نشده اين راجع به حضرت رسول، راجع به امام صادق هم همين است امام صادق عليهالسلام از نظر عمر بيش از همه عمر كردند از نظر حكومت و امامت هم بيش از همه حكومت و امامت ايشان بوده تقريبا سى و پنج سال بوده تقريبا سى سالگى به امامت رسيدهاند و عمر مبارك ايشان تقريبا شصت و پنج سال بوده لذا تقريبا سى و پنج سال امامت ايشان بوده و امامت ايشان در يك بحرانهاى عجيبى بوده است اولاً انتقال حكومت از بنى اميه به بنى العباس و بعد هم شدت عمل از بنى العباس نسبت به همه مردم مخصوصا راجع به شيعه بحران بوده هميشه بحران بوده يك وقت بحران نباشد نبوده فرصتها بوده يك فرصتهايى براى امام صادق جلو مىآمده امّا بحران هميشه بوده تنش هميشه در اين سى و پنج سال بالا بوده خيلى بالا بوده و در اين تنشها در اين بحرانها هر وقت فرصتى جلو مىآمده امام صادق كارشان را مىكردند. امّا اين را هم طلبهها بايد توجه كنيم كه فقط امام صادق نبوده طلبههاى زمان امام صادق آن هم فرصت شناس فرصت ياب وظيفه شناس وظيفه ياب بودند آن وقت كه فرصت نبود به حسب ظاهر ساكت بودند حوزهاى توى كار نبود بعضى اوقات تنش بحران به اندازهاى بود كه راوى مىگويد من رفتم خدمت امام صادق در حيره تبعيدگاه حضرت بوده بين بصره و كوفه يك جاى ييلاقى است كه اينها مىرفتند حضرت را آنجا تبعيد كرده بودند مىگويد من رفتم خدمت ايشان ديدم كه «و الباب عليه نعلق و الستر عليه المرخا» به اندازهاى براى حضرت سخت بود كه علاوه بر اينكه درب بسته بود پرده هم انداخته شده بود كه مىگويد من بغض كردم حضرت تسلى دادند بعضى اوقات اين جور بود كه خيلى محدود مىشدند هم شاگردها هم خود حضرت اينها منتظر فرصت بودند همان جا يعنى حيره وقتى كه منع اين جورى برداشته مىشد ناگهان مىديدم كه امام درس را شروع مىكردند با صد نفر، دويست نفر، اگر كوفه بودند چنين بود اگر حيره بودند چنين بود اگر مكه بودند چنين بود راوى در مكه مىگويد كه يك فرصت ديدم كه هزار و دويست نفر در مسجد الحرام مىگويند قال الصادق و قال الباقر اگر هم در مسجد رسول اللّه بود كه ديگر آنجا جلسه درس و سه چهار هزار نفر من نمىدانم چه جورى اداره مىشده راستى سه چهار هزار نفر از سنى و شيعه قال الصادق و قال الباقر شايد اگر شما اين فرصتها را از اين سى و پنج سال بيرون بكشيد حتما ده سال نمىشود مابقى شكنجه بوده تبعيد بوده مابقى تحريم درسى بوده كه بعضى اوقات هم اين جورى كه مىگفتند درس باشد امّا هر كسى مىخواهد درس برود يك دينار بدهد كه قضيه آن كسى كه مىگفت مىخواستم بروم درس ابو حنيفه بعد كه مغازه باز شد برم درس ابو حنيفه يك دينار بگيرم بيام بروم درس امام صادق آن دينار را بدهم كه اين كار را نكردم دو سه روز بعد كه رفتم خدمت امام صادق فرمودند اگر مادرت رفته بود رفته بودى و بالاخره بعضى اوقات اين جورى است دكان باز بود در مقابل حقيقت امام صادق در مقابل فقه امام صادق ابو خنيفه تراشيدند قُتاده تراشيدند مىديدند نمىتواند جلوى درس را بگيرند دكان باز مىكرد در مقابل معارف امام صادق صوفى گرى تراشيدند سوفيانهاى صوفى تعيين هم مىكردند پول مىدادند حسابى ابو حنيفه درس مىگفت هر كسى كه مىرفت آنجا روزى يك دينار مىدادند و در مقابل حقيقت امام صادق عليهالسلام در مقابل واقعيتها دكانهاى اين جورى باز شده بود حق رسيد كار به آنجا كه مرتدين كه نبايد رد مسجد الحرام وارد بشوند نبايد حرف بزنند به نام آزادى جلويشان را باز كرده بودند آزاد حرف مىزدند آزاد عليه اسلام چيز مىگفتند اينها براى امام صادق خيلى مشكل بود امّا حالا چرا آزادى را آورده بودند به خاطر همين كه امام صادق عليهالسلام را كنترل بكنند يا حتى مثلاً اينها جلسه مىگرفتند براى اينكه شايد مىدانستند هم كه نمىشود امّا وقتى انسان در حال غرق باشد. جلسه مىگرفتند به ابو حنيفه به ابو قتاده مىگفتند كه مسئله تهيه كنيد و آن جمله روانشناسى زشت را به افراد مىگفتند عمل كنيد كه قتاده حرف مىزند گوش كنيد اگر قتاده حرف مىزند تأييد كنيد امام صادق عليهالسلاممىخواهند حرف بزنند تبسم كنيد با هم حرف بزنيد گوش به حرفشان ندهيد تا هو بشود يعنى حاضر بودند به اينكه امام صادق عليهالسلام را در يك جلسه هو بكنند كه بعضى اوقات امام صادق عليهالسلام تصرف ولايى مىكردند مىديدند كه اگر العياذ باللّه هو بشوند آنجا گير كه نمىافتند ولى هر كسى باشد از ميدان در مىرود در وقتى كه بخواهد حرف بزند بيايند من، من كنند تبسم كنند غوغا سالارى، غوغا سالارى كه الان هست يا بوده از نظر روانى خيلى بالا است غوغا سالارى كنند لذا اين قضيه قتاده قرار بود كه كسى پيش پاى امام صادق پا نشود قتاده را آوردند پهلوى امام صادق نشاندند چند مسئله تهيه كرده بود از امام صادق بپرسد امام صادق را هو بكنند و وقتى امام صادق وارد شد خود منصور اول كسى بود كه پا شد و آمد دم درب و همه پا شدند ابهت امام صادق جلسه را گرفت خيال مىكنم تصرف ولايى بود ابهت امام صادق جلسه را گرفت بعد خود امام صداق نطق در آوردند گفتند كه به منصور كه براى چه چيزى من را آوردى اينجا گفت كه مىخواهيم مسئله بپرسيم به قتاده گفتند كه چه مىگويى: بگو گفت يابن رسول اللّه پنير خوردن چه جور است آقا تبسم كردند گفتند چهل تا مسئله اين است پنير خوردن طورى نيست «كل شىء لك حلال حتى تعلم» آن وقت گفت كه نه يابن رسول اللّه چهل تا مسئله قامض تهيه كرده بودم همه يادم رفت امام صادق عليهالسلام فرمودند مىدانى كجا نشتى مىدانى چرا يادت رفت «فى البوت اذن اللّه ان ترفع» [3] گفت يا ابن رسول اللّه به خدا قسم اين بيوت خانه نيست خشت و گل نيست شمائيد اهل بيت هستند. اين كارها را مىكردند امّا بالاخره در همان بى تنشها در همان بحرانها امام صادق عليهالسلام از يك فرصت استفاده مىكرد و افتخار امام صادق عليهالسلام نظير افتخار پيغمبر است او قرآن اين عترت «انى تاركم فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى» قرآن مال پيغمبر است با زحمات بيست و سه ساله و عترت مال امام صادق عليهالسلام است با زحمات سى و پنج ساله الحمدللّه شيعه فقهى دارد كه يك افتخار براى عالم اسلام مىدانيد سنى فقه ندارد استاد بزرگور ما حضرت آيت اللّه بروجردى بعضى اوقات تأسف مىخوردند تأسف هم بالا است انصافا كه انسان چقدر نامرد مىشود بعضى اوقات يك افراد سياستمدار هستند امّا مرد هستند دزدند امّا مرد هستند اين تعريف دارد به من مىگفت كه من رفتم دزدى و وقتى وارد خانه شدم ديدم كه زن نيم عريان روى تخت خوابيده و هيچ كس هم نيست من اول رفتم يك چادر پيدا كردم اول انداختم روى آن زن رفتم دزدى كردم و رفتم اين دزد است امّا مرد است خيلى خوب است راستى تعرف دارد يا مىگفت كه يكى ديگر گفته بود رفتم دزدى برخورد كردم به يك كيسه اشرفى ديدم كاغذى رويش قرآن نوشته گذاشته روى اشرفىها من كيسه را بر نداشتم و اگر كيسه را بر مىداشتم اين عقيدهاش راجع به قرآن كم مىشد و من نخواستم عقيده اين راجع به قرآن متزلزل بشود از كيسه اشرفى گذشتم اين دزد است امّا مرد است مثل اين دزدهاى امروز نامرد نيستند اين نامردى خيلى بد است اين خيلى زشت است كه انسان دزد دين باشد امّا نامرد هم باشد در زمان امام صادق عليهالسلام اين جورى اين جمله آقاى بروجردى، آقاى بروجردى ناراحت بودند خيلى مىگفتند اين سنىها در فقه ششصد روايت بيشتر ندارند مىگفتند كه يك ثلث از آن مال عياشه است ايشان مىگفتند عايشه خانم يك تبسم هم رويش مىكردند دو ثلث هم مال كعب الاحبارها مال ابى قريرهها مىگفتند كه روايت صحيح سند از نظر خودشان خيلى كم داريم آن وقت يك آه مىكشيدند مىگفتند بعضى از روايات نسبت داده شده به اميرالمؤمنين عليهالسلام بعد مىفرمودند به تجربه براى من اثبات شده هر روايتى ركاكت داشته باشد از نظر لفظ يا زا نظر معنى اين را نسبت به اميرالمؤمنين دادند روايت فقهى و ركاكت لفظى يا ركاكت معنوى اين مال اميرالمؤمنين يك سنى يك مذهب ششصد روايت امام صادق عليهالسلام چه كرد كمش اين وسايل الشيعه يك فقه از نظر مدرك به تمام معنى استغنا بعد هم سنى قبول دارد كه اين عترت پيغمبر اكرم است سنى قبول دارد اين مال امام صادق عليهالسلام نيست براى اينكه وقتى به امام صادق عليهالسلامبه امام باقر عليهالسلام مىگفتند اين را از كجا آوردى مىگفت من از پدرم، پدرم از پدرش، پدرش از پدرش، پدر از رسول اللّه و رسول اللّه از خدا و اين مسلم است پيش همه است كه عترت قرآن عترتى كه بيش از هزار روايت از سنى و شيعه رويش است «انى
تاركم فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى» اين را امام صادق آوردند قرآن تلو عترت عترت تلو قرآن اين مال امام صادق است فقهى كه تا روز قيامت علم هر چه پيشرفتش بيشتر اين فقه سعيش بيشتر درخشندگى بيشتر و بالاخره فقه شيعه اثبات مىكند خاتمين را فقه شيعه اثبات مىكند اينكه مىتواند اين انسان به فقه اداره بشود هر چه علم بالا برود بهتر مىتواند اين فقه شيعه انسان را اداره بكند خيلى زحمت كشيد امام صادق خيلى كشته داد حوزه امام صادق دسته جمعى اين طلبهها را در زندان مىكردند از گرسنگى مىمردند و وقتى مىمردند دفن نمىشدند اينها مىگنديدند در مقابل يكديگر و بالاخره هم سقف سرد آب را خراب مىكردند روى اينها و گور دسته جمعى زحمت خيلى زحمت خيلى كشيده شد. طلبههاى امام صادق همين زراره من نمىدانم ما در روز قيامت چه جور جواب زراره را مىدهيم يعنى همين شما طلبهها نمىدانم چه جور مىدهيد همين زراره در حالتهايش مىخوانيم كه يك تاجر بود شش ماه تجارت در كوفه مىكرد بزاز بود بعد به عنوان حج مىآمد مكه امّا نمىخواست حج بجا بياورد به عنوان زيارت رسول گرامى مىآمد مدينه نمىشد خدمت امام صادق نرود وحشت و ترس بود ايشان محدود بودند نصف شب مىآمد خدمت امام صادق ديگه از نصف شب تا مىشد صبح اين دفتر چه را يك يك مىپرسيد مسائل كوفه يادداشت كرده بود جوابش بعضى اوقات مىرسيد به اينجا همان جا هم تقيّه بود امام صادق عليهالسلام جواب نمىداد تا جواب نمىداد بارك اللّه به اين عقيدهها تسليم را ببين مىگفت يابن رسول اللّه وظيفه من اين است كه من مسئله يادداشت بكنم در اين اوضاع خفقان بيايند پيش شما از شما بپرسند شما هم يك وظيفه داريد اگر وظيفه شما اين است كه جواب بدهيد بده جواب نمىدهيد هيچى من جواب مسئله را نمىنويسم بالاخره بعضى اوقات جواب هم داده نمىشد امّا بالاخره بعضى اوقات جواب هم داده نمىشد امّا بالاخره يك دفترچه مىشد در اين شبها همين كه مسائل است، اين جورى صاف مىخوانيم مىرويم جلو مىرويم و هيچ نمىگويم رحمة اللّه على زراره اين جورى جمع شده زحمت كشيدند طلبهها، خود امام صادق حوزه امام صادق حوزه پربارى بود انصافا توانستند در مقابل در تول قرآن را كه پيغمبر اكرم روى آن اصرار مىكردند تشكيل دهند خوب نداشتيم ديگر اميرالمؤمنين نتوانستند امام حسن و امام حسين نتوانستند نگذاشتند، نگذاشتند به اندازهاى كه در تاريخ مىخوانيم يك كسى آمد يك مسئله پرسيد از ابن عباس در مقابل امام حسن و امام حسين عليهالسلام ابن عباس خجالت كشيد جواب بدهد آقا امام حسن جواب داد با اين يك بى اعتنايى از مسئله گذشت قبول نكرد جواب نكرد امام حسن مجتبى را منتظر كه ابن عباس جواب بدهد كه ابن عباس هم عصبانى شد گفت فرزند پيغمبر دارد جواب تو را مىدهد و تو بى اعتنايى مىكنى واى به اين بعضى اين مردم كه چه مصيبتها بار مىآورند بالاخره نگذاشتند امام سجاد عليهالسلام 25 سال حكومت ايشان بود امّا سالها ايشان رفتند و باديه نشين شدند يعنى رفتند توى بيابانها و آنجا عبادت مىكردند نمىپذيرفتند نمىگذاشتند نمىشد يك مقدار كمى امام باقر زمينه درست كردند بعد حوزه كه امام باقر هم حوزه نداشتند حوزه شد مال امام صادق تشكيل حوزه لذا حوزه علميه كى تشكيل شد حوزه علميه طلبگى زمان امام صادق تا الحمدللّه تا اينجا آمده امّا زحمت خيلى بود مشقت خيلى بود مىخواستند يك نتيجه بگيرند مزاحم نشوند و خلاصه اينكه يك ما بايد قدردانى از نبوت و ولايت را با عملمان با گفتارمان فهماندن به مردم كه اين قرآن و عترت همين جورى به دست ما نيامده است و «و وضعنا عنك وزرك الذى انقض ظهرك» روى آن بوده تا به دست ما رسيده اين يكى و يك ديگر هم اين كه بى رنج گنج ميسر نمىشود اين سنت اللّه است «فلن تجد لسنّت اللّه تبديلاً فلن لسنّت اللّه تحويلاً» [4] ما بخواهيم همين جورى ملا شويم خوب نمىشود اگر مىشد امام صادق بدون دردسر پيغمبر اكرم هم قرآن درست مىكرد هم عترت بدون دردسر امّا نمىشود سنت اللّه اين است كه علم رنج مىخواهد گنج علم رنجها مىخواهد رسيدن به معشوق صدمهها مىخواهد و اگر ما بخواهيم ملا بشويم ملا شدن خيلى مشكل است خيلى مشكل است و بايد هم ملا بشويم اگر در اين وقت الان در زمان ما همين حوزه علميه اصفهان اگر كسى استعداد ملا شدن داشته باشد و نشود مسئول است من خيال مىكنم براى بسيارى از درس خواندن واجب عينى باشد نه واجب كفايى واجب عينى اين حوزه اصفهان را بايد يك حوزه نمونه كنيد شما نمىكنيد شما ديگر روز قيامت هم حتما بايد جواب دهيد جواب هم نداريد الا ان شاء اللّه با شفاعت بهشت رفتن و الا مگر مىشود جواب بدهيم مگر مىتوانيد جواب دهيد به خدا نمىتوانيد جواب دهيد مسئول هستيد اين حوزه اگر نمونه نشود همه شما مسئوليد من اباب الى محراب مسئوليد امام صادق مىگويد من با آن همه زحمتها با آن همه مشقتها من حوزه درست كردم شما با اين حوزه چه كرديد. خدايا يه حق پيغمبر اكرم و امام صادق عليهالسلام با آن همه مشقتها با آن همه زحمتها ما را قدردان اين اسلام عزيز قدردان اين تشيع عزيز بفرما.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد
[1]- سوره ابراهيم آيه 24.
[2]- سوره توبه آيه 32.
[3]- سوره نور آيه 26.
[4]- سوره فاطر آيه 43.