شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 166

تاريخ درس: ۱۳۸۰/۳/۲۳

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى. در روايات ما آمده است اينكه ما دعا بخوانيم به اينكه تخلق پيدا كنيم به اخلاق اللّه‏ و نسبت هم مى‏دهند به پيغمبر اكرم كه يكى از دعاهاش همين بوده است «الهم خلقنى باخلاقك» در ميان بزرگان هم اين جمله مشهور شده است كه درباره خودسازى گاهى استعمال مى‏كنند به اينكه تخلق به اخلاق اللّه‏ اختلاف شده كه معناى اين چى است يعنى چه ما تخلق پيدا كنيم به اخلاق اللّه‏ ما مى‏خواهيم مصلاً با سخاوت باشيم با شجاعت باشيم متواضع باشيم منيّت نداشته باشيم خوديت نداشته باشيم و اينها اخلاقها فضائل يا رذائل مربوط بهانسانها است و اينكه تخلق به اخلاق اللّه‏ و يك آدمى كه خودسازى بكند اخلاقش بشود اخلاق خدا اين يعنى چه سه معنا براى اين دعا براى اين روايت كرده‏اند و اين سه معنا هر سه معنايش فوق‏العاده دقيق است خوب است كه يك مشرك دارد و اينكه راستى اگر انسان بتواند خودسازى بكند به مقامهاى خيلى بالايى مى‏رسد يك معنايى كه معمولاً براى عموم مردم شده است گفتند اين اخلاق اللّه‏ مثل رسول‏اللّه‏ است مثل ولى‏اللّه‏ است اين نسبت، نسبت تشريفاتى است و چون فضائل خيلى بالا است اينرا اخلاق اللّه‏ بهش گفته‏اند يعنى فضائلى كه از نظر تشريفات به اندازه‏اى بالا است كه نسبت به خدا داده مى‏شود مثل رسول‏اللّه‏ مثل ولى‏اللّه‏ يا روح من و شما را قرآن روح‏اللّه‏ گفته است «فاذا سوّيتهُ و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين» آنجا همين معنا كردند كه روح به اندازه‏اى مقام و منزلت دارد كه پروردگار عالم نسبتش را به خودش داده‏اند گفته روحى چنانچه مى‏فرمايند رسولى، وليى و اينها نسبت تشريفاتى است. اضافه، اضافه تشريفاتى است. و معناى اينكه «الهم خلقنى باخلاقك» معنايش اين است كه خدايا آن اخلاقى كه خيلى قدر و منزلت دارد به اندازه‏اى كه منسوب به تو مى‏شود نسبت تشريفاتى به تو دارد خدايا اين اخلاق را به من عنايت بفرما. خدايا منرا متواضع كن، سخى كن، با گذشت و ايثار و فداكار كن و بالاخره معناى «الهم خلقنى باخلاقك» خدايا كارى بكن تو معلم اخلاق من بشو من بتوانم درخت رذالت را از دلم بكنم و درخت فضيلت را به جايش غرس كنم ميوه‏دار كنم. از ميوه او استفاده كنم و آن كلمه طيبه در قرآن من بشوم «مثلاً كلمةً طيبةً كشجرةٍ طيبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء توتى اكلها كلَّ حينٍ باذن ربِّها»(ابراهيم 24) سخاوت اينجورى است براى انسان تواضع اينطورى است براى انسان گذشت و ايثار و فداكارى اين حالت را به انسان مى‏دهد و بالاخره اين انسان مصداق آيه شريفه مى‏شود «مثلاً كلمةً طيبةً كشجرةٍ طيبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء توتى اكلها كلَّ حينٍ باذن ربِّها» هميشه ميوه دارد هميشه از ميوه فضائل انسان استفاده مى‏كند هم خودش استفاده مى‏كند هم ديگران اين را هم فلاسفه، عرفاى دينى، علماى علم اخلاق و افرادى كه سروكار با روايت اهل‏بيت دارند مثل علامه مجلسى‏ها اين «الهم خلقنى باخلاقك» را اينجور معنا كرده‏اند معناى خوبى هم هست كه ما موظف هستيم دعا كنيم به اينطور به اين دعا «الهم خلقنى باخلاقك» در روايات هم داريم تخلق باخلاق اللّه‏ و اين تخلق باخلاق اللّه‏ و الهم خلقنى باخلاقك يعنى خدايا توفيق بده من درخت رذالت را از دلم بركنم صفت رذيله نباشد به جاى آن صفات حسنه باشد فضائل باشد اين فضائلى كه هميشه ميوه دارد هميشه مفيد است و كه براى اين كردند معنايش اين است كه اگر انسان از نظر تقوا زمينه در خود پيدا كند كه پروردگار عالم تجلى كند در او تجلى اسماء و صفات اين داراى اسماء و صفات حق مى‏شود «عبدى اتعنى حتى اجعلك مثلى اقول كن فيكون تقول كن فيكون» و انسان بواسطه اطاعت بواسطه رابطه با خدا اهميت به واجبات اهميت به مستحبات مخصوصا اهميت به اجتناب از گناه كم‏كم اين مى‏تواند محل تجلّى از طرف حق تعالى بشود پروردگار عالم همين طور كه تجلّى در آن درخت براى حضرت موسى كرد تجلّى در آن كوه كرد «جَعَلهُ دكا و خرَّ موسى صعقا» (اعراف 143) تجلّى بكند در اين از نظر اسماء و صفات كه در روايات ما در روايات صحيفه سند در كافى شريف آمده است كه اگر كسى اهميت به واجبات بدهد حسابى اهميت به مستحبات بدهد اين مورد حب خدا واقع مى‏شود كه در روايات دارد وقتى اهميت به مستحبات بدهد «احببته» و در آن روايت كه مرحوم كلينى نقل مى‏كند كه نظير آن زياد هم هست مى‏فرمايد «فاذا احببته كنت سمعه الذى يسمع به و بصرهُ الذى يبصربه و لسانه الذى يتكلم به و بدهُ الذى يبطش به عند وانى اجبتُهُ و ان سألنى اعطيتُهُ» انسان راستى مى‏رسد به جايى كه ديگر محل تجلّى حق تبارك و تعالى مى‏شود و مثلاً طى‏الارض كه پيدا مى‏كند طى‏السان هم پيدا مى‏كند و نقل مى‏كنند كه مرحوم نخودكى اين از نخودكى مى‏آمد تا مشهد مقدس چهار فرسخ بوده يك ختم قرآن مى‏خوانده تا مى‏آمده حرم حضرت رضا(ص) نصف قرآن زيارتش را مى‏خوانده كارهايش را مى‏كرده دو دفعه كه بر مى‏گشته هم طى‏الارض بوده هم طى‏السان خوب اين همين روايت شريف ديگر خوب دلالتش خوب است روايت مى‏گويد كه ديگر من چشمش مى‏شوم گوشش مى‏شوم زبانش مى‏شوم دستش مى‏شوم دست پر قدرت درباره روشيد نقل مى‏كنند زياد است كه روشيد آمد منزل يكى از رفقايش در وقتى آمد كه دنبالش بودند و خانه هر كه بود خانه‏اش را خراب مى‏كردند و صاحب خانه را مى‏كشتند و اين در ميان مردم آمد رفت منزل رفيقش، رفيقش خيلى متوهش شد و پا شد آمد به روشيد گفت براى چه اينجا آمدى خانه‏ام خراب شد زن و بچه‏ام اسير شدند خودم كشته شدم هر چه دل دارى بهش دارد فايده نكرد بالاخره اين معلوم رفيق نااهلى هم بوده دست و پاى روشيد را بست انداختش در يك اتاق گفت بروم پيش ابن‏زياد ببينم چه خبر است آمد پيش ابن زياد نشست ناگهان ديد روشيد با قاطر همان صاحب منزل آمد قاطر بست بيرون دارالاماره آمد بالا تا چشم ابن زياد افتاديه روشيد پا شد يك احترامى خاصى نشاندش پهلوى خودش گرم با او گرفت يك نيم ساعت تا آن پا شد رفت بعد ابن‏زياد گفت اين رفيق شامى ما است مدتها بود نديده بوديم او را و حالا ديديمش اين صاحب منزل رفيق روشيد پاشد رفت منزل ديد زير قل و زنجير است و راستى مى‏شود كه اين جورها در چشم در گوش در زبان يك كارهاى خدا گونه‏اى بكنند «عبدى اطعنى حتى اجعلك مثلى اقول كن فيكون تقول كن فيكون» راجع به اهل دل راجع به آنهايى كه راستى در راه هستند راستى كار كردن از اين چيزها زياد ديده مى‏شود و به قول ميرداماد رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه مى‏فرمايد كه ما حكيم را حكيم نمى‏دانيم جز اينكه بتواند خلق كند مردنش دست خودش باشد زنده شدن هم دست خودش باشد و بالاخره حكيم مثل ميرداماد حكيم را حكيم نمى‏داند مگر اينكه از اين كارها برايش كارهاى عادى باشد هم تجربه مى‏گويد چنين است و هم، علم مى‏گويد چنين است اما مهمتر روايات اهل‏بيت مى‏گويد چنين است روايات اهل بيت مى‏گويد راستى اگر كسى وصل به خدا بشود وصل خدا به اين معنا كه رابطه با خدا تقرب به خدا به حد كافى باشد به كمال به حد كافى باشد اين خيلى كارها مى‏تواند بكند اين مثل لامپى است كه متصل به كارخانه باشد كارخانه نيست ربطى به كارخانه ندارد اما اين اتصال به كارخانه‏اش ديگر روشنايى مى‏دهد صد در صد روشنايى مى‏دهد حالا چيزى كه گفتنش لازم است اينكه ما نمى‏خواهيم به اينجاها برسيم اما اين تخلق به اخلاق اللّه‏ اگر پيدا بشود ديگر انسان مى‏رسد به آنجا كه دلش مى‏خواهد همه غمهاى عالم براى اين باشد مردم غم نداشته باشند و اينها را من ديدم راستى هست بعضى رسيدند به جائيكه راستى دعايشان اين است همه مشتها مال اين مردم مشقت نداشته باشند حتى ادعا مى‏شود حالا نمى‏دانم تا چه اندازه درست است اما ادعا مى‏شود اينكه خدايا دلم مى‏خواهد همه حساب و كتابها روز قيامت بدرش من باشد و مردم حساب و كتاب نداشته باشند خدايا همه جهنم مال من مردم جهنم نداشته باشند و راستى اگر ايثار و گذشت و فداكارى اين درخت كلمه طيبه اين در دل انسان غرس بشود همين جورها است ديگر درخت ميوه‏دار دلش مى‏خواهد اين ميوه‏هايش را خودش نخورد، ديگران بخورند اينكه در روايات ما زياد سفارش شده است اينكه مواسات ما بفكر ديگران باشيم نه به فكر خود لااقل هم به فكر ديگران باشيم هم به فكر خود، خود خودى حرام است لااقل بگوييد حرام اخلاقى من كه عقيده دارم حرام فقهى است خودخورى، خودخواهى، خودمحورى اينها حرام است حرام اخلاقى است شايد بيش از پنجاه روايت صاحب كافى مرحوم كلينى نقل مى‏كنند به اينكه مسلمان آن است كه هر چه براى خود مى‏خواهد براى ديگران هم بخواهد و آنچه براى خود نمى‏پسندد براى ديگران هم نپسندد «يكرهُ لغيرما يكرهُ لنفس يحب لغير ما يحب لنفس» اقلاً پنجاه روايت كه بيشتر صاحب وسائل، كه اين روايت تواتر معنوى پيدا مى‏كند. اما محتوى خيلى بالاتر از اينها اين چه جور مى‏شود كه راستى انسان ديگران بخورد بيشتر لذت مى‏برد تا خود بخورد ديگران در رفاه باشند بيشتر مى‏خواهد تا خود در رفاه باشد آبروى ديگران محفوظ باشد بهتر مى‏خواهد تا آبروى خود محفوظ باشد و اين هميشه درصدد اين است كه ديگران در رفاه و آسايش باشند نه خود لااقل خود و ديگران و اما خود نه ديگران اين ديگر شيطان است اين ديگر هم حرمت اخلاقى دارد هم حرمت فقهى و اگر اين «الهم خلقنى باخلاقك» درست بشود فرد ضعيفش همين است حالا نمى‏خواهيم به آن فرد بالا برسيم كه تجلى مدام نه، تجلى غير مستقيم انسان راستى متواضع است به اندازه‏اى كه ديگر خود نمى‏بيند تا علم ببيند تا غرور پيدا بشود خود نمى‏بيند تا مال ببيند خود نمى‏بيند تا پست ببيند اين حالت معلوم است كه تجلى صفات و اسماء از طرف خدا اما بطور ناخودآگاه بطور غيرمستقيم و اسمش هم تجلى بگذاريم تا يك مقدار شبه‏ناك بشود چون صوفى‏ها اين حرفها نفهميدگى زياد دارند خيلى لازم نيست اسمش را بگذاريم چى اينكه همانكه الان بحث ما است تخلق به اخلاق اللّه، تخلق به اخلاق اللّه همين است خدا كريم است يعنى همه چيز را براى ديگران مى‏خواهد نه براى خودش به اندازه‏ايكه «كنت كنز مخفيا فاحببت عن عُرَف» را شماها توى اين مانديد چه جور معنا كنيد، احببت يعنى چه براى خاطر همين است كه خدا كريم است احببت معنا ندارد درباره‏اش بايد يك جورى درستش كرد اين شباهت ما به كرامت خدا اين مشكل است و مربوط به اميرالمؤمنين(ع) و امثال اميرالمؤمنين(ع) است اما به اين اندازه كه انسان ديگر خود خور خود محور، خودخواه نباشد مصداق ولو ضعيف مصداق كلمة طيبه باشد اين هم معناى دوم كه «الهم خلقنى باخلاقك» يعنى خدايا اين صفات خوب اين فضائل شباهت به تو دارد اين شباهت‏ها در من موجود بشود حالا اسمش را تجلى بگذاريد يا هر چيزى خدايا اين صفات خوب در من موجود بشود كه من بتوانم مصداق كلمةُ طيبه بشوم در قرآن شريف. استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه از مرحوم آقاى شاه‏آبادى نقل مى‏كردند كه مرحوم آقاى شاه‏آبادى مى‏فرمودند كه مراد از اين «الهم خلقنى باخلاقك» اين است اگر كسى پيموده باشد توحيد را مراتب توحيد را هضم كرده باشد رسوخ در دل او كرده باشد توحيد ذاتى، توحيد صفاتى، توحيد عبادى، توحيد افعالى مراتب توحيد برايش هضم شده باشد پشت سر گذاشته باشد مراتب توحيد را خوب قلبى كه توحيد در آن رسوخ كرده باشد عرش اللّه‏ مى‏شود، قلبُ المؤمن عرش الرحمن و پروردگار عالم اگر اصطلاح عرفانى‏اش را بخواهيم تجلى مى‏كند ببر دل اين، اينهم تجلى ذاتى ديگر خواه ناخواه تجلى مى‏كند بر نفس اين يعنى بر اعضاء بر جوارح بر صفات باطن بر صفات ظاهر اسمش را مى‏گذارند نفس تجلى مى‏كند بر نفس اين و وقتى چنين شد دل او عالم فنا پيدا مى‏كند يعنى ديگر هيچ چيزى در دلش نيست جز خدا هيچ كسى در نظرش نيست جز خدا از نظر نفس هم كارهايى مى‏تواند بكند كه كسان ديگر نمى‏توانند بكنند، خرق عادت اصلاً معجزه از همين جاها پيدا مى‏شود معجزه معنايش اين است كه چيزهائيكه ما وجود ذهنى داريم او وجود خارجى دارد خيلى مشكل نيست همين الان من و شما مى‏توانيم در ذهنمان ايجاد بكنيم يك شير را آنهم فورى تا ما توجه بهش داريم اين شير است وقتيكه توجهمان سلب بشود اين شير مى‏رود بعضى‏ها وجودشان قوى شده اين كار را در خارج مى‏توانند بكنند و اگر توى خارج بكنند مثل حضرت رضا(ع) به شير مى‏گويند كه اين ساحر را بخور، شير در خارج ظاهر مى‏شود و ساحر را مى‏بلعد و دو دفعه همان عكس مى‏شود يعنى حضرت صرف‏نظر ازش مى‏كنند و نابود مى‏شود بعد مى‏گويند برش گردان مى‏گويند نه، عصاى حضرت موسى همين طور كه برگرداند اين ديگر برگشت هم ندارد. همين طور كه ما با وجود ذهنى اين شير را خلق مى‏كنيم حضرت رضا با وجود خارجى چون وجود خارجى رابطه‏اى با خدا محكم است بالا است بقول اينها تجلى خدا بر نفس است مى‏تواند اين شير را در خارج موجود بكند جابر خوى رفيقش مى‏گويد كه گفتم دلم هواى امام صادق(ع) را خيلى كرده است گفت مى‏خواهيد برويم دستت را بده به من چشمهايت را ببند، چشمهايم را باز كردم ديدم مدينه هستم گفت اين خانه حضرت صادق(ع) برو من هم مى‏آيم گفت وحشت گرفتم ننكند سِحرم كرده باشد يك ميخى من اينجا بكوبم تا سال آينده كه مى‏آيم ببينيم اين ميخ هست يا نه يك وقت ديدم جابر آمد و يك سنگ و يك ميخ داد گفت بكوب بعد هم من رفتم خدمت امام صادق(ع) ترس گرفته بودم آيا چه خبر است رفيق امام صادق(ع) مريد امام صادق(ع) آمد نشست پهلوى امام صادق(ع) با هم درد دل مى‏كنند درد و دل‏هايى كه من نمى‏فهمم با هم توگوشى مى‏گويند تو گوشى‏هايى كه مختص به خودشان است گفته بود منرا هم ترس گرفته بودم چه ترسى بعد يك مقدار خدمت امام صادق(ع) نشستيم بعد بلند شدم آمدم بيرون گفت كه مى‏خواهى برگرديم كوفه گفت كه بله دستم را گرفت گفت چشمهايت را ببيند تا چشمم را باز كردم ديدم سر جاى اولم هستم مى‏شود وقتى متصل شد به ولايت وقتى متصل شد آن جمله «اللّه‏ ولى الَّذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور» ديگر همين جورها مى‏شود تجلى خدا بر دل اين «قلب المؤمن عرش الرحمن لا يسغنى ارضى و لا سمائى و لكن يسعنى قلبُ عبدى المؤمن» اين تجلى خدا تجلى ذاتى است بر دل ديگر آن جابر جوفى‏ها و در هر زمانى هم خداوند عالم حجتش را تمام مى‏كند در هر زمانى هم هست، بوده است و هضمش هم براى همه مشكل است براى ماها هم مشكل است براى ماها هضم اينجور چيزها خيلى مشكل است نبايد هم بگوييم حتى در جلسات خصوصى هم نبايد گفته بشود ولى الا كل حال مى‏خواهيم بگوييم كه راستى اين جمله مرحوم آقاى شاه‏آبادى يك واقعيت است اين از عبادت انسان زمينه پيدا مى‏كند وقتى زمينه پيدا شد ديگر مرتبه ضعيفش گفت مرتبه قوى نمى‏خواهد باشد مرتبه ضعيفش اين است كه راستى انسان سخى مى‏شود متواضع مى‏شود، شجاع مى‏شود و وقتى اين صفات آمد ديگر بخواههد نخواهد بطور ناخودآگاه يك مقام خرق عادت پيدا مى‏كند اين مى‏شود يك فرد استثنايى اين هم معناى سوم اينها اينطور هم نيست كه با هم باشد در عرض هم باشد با هم نسازد نه در طول يكديگر آنكه بعث ما است اين است كه ما بخواهيم، دعا بخوانيم بعد از نماز شبشان، بعد از نمازهايمان وقتيكه راستى حالى داشته باشيم «الهم خلقنى باخلاقك» بعضى اوقات جوانها از من سؤال مى‏كنند مى‏خواهيم برويم كربلا مى‏خواهيم برويم مشهد مى‏خواهيم برويم مكه چى از خدا بخواهيم راستى بهتر از همه چيز همين «الهم خلقنى باخلاقك» كه اگر اين «الهم خلقنى باخلاقك» درست شد مستجاب شد ديگر همان فرد ضعيفش مى‏رسد به آنجا كه ديگر بهشت براى او كوچك است ديگر بهترين لذتها براى اين دل شب است بهترين لذتها براى اين ايثار و گذشت است «تتجفى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربّهم خوفا و طمعا و ممّا رزقناهم ينفقون فلا تعلم نفسٌ ما اخفى لهم من قرَّةٍ اعين جزاءً بما كانون يعملون»(سجده 16و17) نمى‏خواهد اين فلا تعلم نفس را ببريدش به بهشت نه در همان دل شب همان وقتيكه صفت جمال خدا گاهى صفت جلال خدا گاهى تجلى پيدا مى‏كند بر دل اين معناى آيه ديگر همين است يعنى توى نماز شب ناگهان پروردگار عالم با صفت جمالش با صفت جلالش تجلى مى‏كند بر دل اين «تتجافا جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا» بعد قرآن مى‏گويد كه هيچ كس نمى‏داند چه لذت پيدا شد مگر اينكه خودش اهل دل باشد او مى‏فهمد كه تجلى خدا بر دل يعنى چه او مى‏فهمد و مى‏گويد «الركعتان فى جوف ليل احب الى من الدنيا و ما فيها» دو ركعت نماز نه همه نماز شب، دو ركعت نماز بهتر از دنيا و آنچه در دنيا است حضرت مريم مُرد در وضع خيلى اسف‏بارى از دنيا رفت در بيابان بود تبعيد بودند مى‏خواستند بگيرند اينها را بكشند حضرت عيسى با مادرش از اين غار به آن غار كه همان روزها بوده باران گرفت رفت در اين غار ديده نمى‏شود يك درنده‏اى هست رفت در آن غار ديد نمى‏شود حيوانى هست گفت خدايا يك پناهگاهى هم نداريم كه از باران حفظ بشويم هيچ چيزى هم نبود، روزه بود حضرت عيسى رفتند قدرى علف جمع بكنند تا افطار بكنند وقتى كه آمد ديد مادر مرده، مادر را صدا كرد گفت كه مادرم مى‏خواهى به دنيا برگردى نمى‏دانم معنايش چى است شايد هم معنايش اين است كه حضرت عيسى مرده زنده مى‏كرد و برگرداندش، گفت مى‏خواهى برگردى گفت مى‏خواهم گفت كه براى چى تو كه الان عنداللّه‏ هستى معلوم صديقه حضرت مريم بهشت برايش كوچك بوده بهشت معمولى بهشت عدن و بهشت رضوان و اينها نبوده است عنداللّه‏ بوده خيلى بالا بوده است اما گفت مى‏خواهم برگردم براى اينكه روزه بگيرم با اين وضع نماز بخوانم با آن وضع نماز بخوانم در دل شب وضو بگيرم در شب‏هاى سرد، روزه بگيرم در روزهاى گرم يعنى اين حالى كه دارم اين حال از مقام عنداللّه‏ برايم بهتر است نمى‏توانيم من و شما اينها را هضم بكنيم اما هست راستى هست كه روزه براى اين بهتر از مقام عنداللّه‏ است نماز توى دل شب براى اين دو ركعتش از دنيا و هر چه در آن است بهتر است روايت صحيح‏السند است مرحوم صاحب وسائل نقل مى‏كند از امام صادق(ع) كه مى‏فرمايند «الركعتان فى جوف ليل احب الى الدنيا و ما فيها» اين معناى «الهم خلقنى باخلاقك» اين است اين تجلى اسمش را نياوريد نياورده بوديم هم بهتر بود اين تجلى و... آدم را گم مى‏كند يك مقدار سوء استفاده مى‏شود بعضى اوقات اما خودش را حساب بكنيم خودش را خودش را بياوريم مى‏بينيم راستى هستند هميشه بوده‏اند اتمام حجت از پروردگار عالم هميشه مخصوصا در اهل علم بوده است يك افرادى كه به اين مقامها رسيده‏اند. خدايا گفتن‏هايش لذت دارد شنيدن‏هايش لذت دارد خدايا تو را بحق آن كسانيكه به اين مقامها رسيدند اين مقامها را ولو بطور ضعيف كم‏رنگ به همه ما عنايت بفرما.
و صلى اللّه‏ على محمّد و آل محمّد

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group