شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 168

تاريخ درس: ۱۳۸۰/۴/۶

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.

در جلسه قبل عرض كردم اين قلب كه مال انسان است بلكه مال خدا و امانت در دست اين انسان است چيز مهمى است و اگر بتواند صاحب خانه را در خانه بياورد اجانب را اغيار را از اين خانه بيرون كند به مقام بالايى مى‏رسد به عبارت ديگر به هدف مى‏رسد «فلولا أَنّ شياطين يحومون على قلوب بنى آدم لنظروا الى ملكوت السموات و الارض» و اين نظر هم نظر علمى نيست نظر جسمى نيست نظر فطرى است يعنى از باب يابيدنى‏ها است نه دانستنى‏ها است ما گاهى چيزى را با عقلمان اثبات مى‏كنيم دانستين است چنانچه گاهى هم باقواى ظاهرى با قواى باطنى اثبات مى‏كنيم باز علم است و دانستنى انسان چيزى را كه مى‏بيند اين ما فى ضمير خود مى‏بيند اين چشم منتقل مى‏كند صورت را در عقل، عقل مى‏بيند قوه واهمه قوه تخيلى مى‏بيند بالاخره دانستنى است اما گاهى مى‏يابد مثلاً اينكه انسان خود را مى‏يابد به علم حضورى «لنظروا الى ملكوت السموات و الارض» از يابيدنى‏هاست ماهها مى‏دانيم خدا قيوم است عالم وابسته به اوست آن هم وابستگى معلول علت است اما يكدفعه مى‏يابيم نحوه وابستگى را «و نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض»(انعام75) اين نشان داديم علما كه نه نشان داديم با اين چشم كه نه حضرت ابراهيم رسيد به يك مقاميكه قيوميت حق را ديد با دل يابيد با علم حضورى و آن «و نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض» با اين روايت مثل هم است راستى اگر انسان دل داشته باشد مى‏يابد قيوميت حق را و اينجا است كه بطور ناخودآگاه صفات رذيله مى‏شود سالبه به انتقاء موضوع ديگر منيت نفسيت تكبر و اين صفات رذيله‏اى كه مربوط به نفهميدگى‏ها است معمولاً اگر انسان برسد به اينكه بيابد قيوميت حق را همين طور كه مى‏يابد خود خدا را مى‏يابد اسماء و صفات را مى‏يابد مهمتر از همه اينها قيوميت حق را آن ربوبيتى كه دارد در عالم تكوين كار مى‏كند خيلى مقام است و اين دل مى‏خواهد دلى كه چراگاه شياطين نباشد دلى كه حجاب نداشته باشد مى‏فرمايد «و اذا تتلى عليه آياتنا قال اساطير الاوَّلين كلاّ بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون كلاّ إِنَّهم عن ربهم يومئذٍ لمحجوبون» مطففين(13و14و15) مى‏گويد قرآن افسانه است بگو افسانه نيست دل ندارى چون دل زنگار گرفته است چون دل را زنگار گرفته بواسطه گناه دل ندارى كه قرآن را مى‏گويى افسانه است و الا اگر دل باشد نور قرآن مى‏بينى قرآن مى‏يابد «تبيان لكل شى‏ء» اينها علم كان يكون و علم فلسفه علم عرفان و اينها نيست ديگر مى‏يابد قرآن نور دارد همين يابيدنى‏ها است كه گاهى به چشم هم نور قرآن را مى‏بينند مرحوم كربلايى كاظم اراكى نور قرآن را مى‏ديد ما ديديم كه نور قرآن را مى‏ديد مرحوم آقاى خويى مى‏فرمودند كه ما وقتى در ايران درس مى‏خوانديم در قوچان مى‏خوانديم يك نفر آمده بود توى تاريكى قرآن مى‏خواند و نور قرآن را مى‏ديد مى‏يابد ديگر كم‏كم به اين چشم هم سرايت مى‏كند بعد قرآن مى‏فرمايد «كلا انهم عن ربهم يومئذٍ لمحجوبون» اين دل چون زنگار دارد حجاب دارد حجاب بين كى با كى بين خودش با خدا يعنى اگر حجاب برود ديگر بقول امام حسين در دعاى عرفه ظهورى بالاتر از ظهور خود خدا نيست اگر نمى‏تواند خدا را بيابد ببيند با چشم دل براى خاطر اين است كه دل زنگار دارد دل چراگاه شياطين است و الا مى‏يابد «ان اللّه‏ يحول بين المرء و قلبه» انفال 24 انسان گاهى قرآن مى‏خواند گاهى قرآن مى‏داند گاهى قرآن مى‏يابد و آمديم در اين دنيا آمديم طلبه شديم آمديم در راه هدايت نه براى اينكه ببينيم با اين چشم بدانيم با عقل آمديم براى اينكه بيابيم با دل و راستى انسان قرآن را بيابد با دل آنوقت مى‏يابد «ان اللّه يحول بين المرء و قلبه» يعنى چه و الا هيچ عقلى هيچ فلسفه‏اى هيچ تفسيرى نمى‏تواند اين آيه را معنا بكند كه «ان الله يحول بين المرء و قلبه» يعنى چه گفتنى‏ها صد نودش اجمال دارد بلكه صد در صدش اجمال دارد اما اگر بخواهيم اجمالى در كار نباشد ديگر يابيدنى مى‏خواهيم بيابد قيوميت حق را وقتى يافت قيوميت حق را مى‏يابد «ان يحول بين المرء و قلبه» يعنى چه مى‏يابد «اللّه‏ لا اله الا هو الحى القيوم» كه اين قيوم كه بالاترين صفات است در ميان اسما و صفات براى آدم اين مى‏يابد ديگر به مطلوب رسيده به مقصود رسيده همه ما الان كه اينجا نشستيم گم شده‏اى داريم از اول اين گم شده را داشتيم يكى خيال مى‏كند گمشده‏اش اين است كه تشكيل خانه بدهد زن مى‏گيرد بچه پيدا مى‏كند در امكانات واقع مى‏شود مى‏بيند نه گمشده دارد رياست‏هاى بالا بالا پيدا مى‏كند تمكن‏هاى بالا بالا پيدا مى‏كند مى‏بيند گم شده دارد اين گمشده‏اش نبود گمشده انسان اينها نيست هدف اين نيست مقصود اين نيست، مقصود از خلقت چيز ديگرى است آنوقت بعضى اين گم شده را پيدا مى‏كنند امكانات ندارد حتى ممكن است تشكيل خانه نداشته باشد ممكن است در بيابان از اين غار به آن غار باشد اما گمشده پيدا شده ديگر وقتى گم شده پيدا شد «الا انَّ اولياء اللّه لا خوفٌ عليهم و لا هم يحزنون»(يونس62) «الا بذكرالله تطمئنَّ القلو»(رعد28) يك دل پر از سكونت و وقار يعنى همين دل يابيده است گم شده را گم شده ما كى است چى است «واصطنعتك لنفسى»(طه41) قرآن مى‏گويد كه همه سرگشته و حيران براى تو، تو بايد سرگشته و حيران بشوى براى خدا «الم تروا أَنَّ اللّه سخَّر لكم ما فى السَّموات و ما فى الارض و أَسبغ عليكم نعمه ظاهرةً و باطنه»(لقمان20) اى انسان همه چيز مال تو «خلقت الاشياء لعجلك» تو براى چى «وصطنعتك لنفسى» تو را خلق كردم براى خودم خيلى مقام است انصافا «خلقت الاشياء لعجلك و خلقتك عجلى» حكومت خدا بر دل تجلى ذاتى خدا بر دل يابيدن خدا با فطرت با دل يا ما براى خدا هر چه اسمش را بگذاريم ديگر يك چيز است برگشت به يك چيز است، اين اشياء همه همه نمى‏توانند اين مقام را داشته باشند كه در جلسه قبل مى‏گفتم اين آيه امانت مراد دل انسان است «انَّا عرضنا الأمانه على السَّموات و الارض و الجبال فأبين أن يحملنها و اشفقن منها»(احزاب 72) كه اينها همه تكوين است تشريع نيست فابين تكوينن اشفقن تكوينن «فحملها الانسان انهُ كان ظلوما جهولا» راستى انسان خيلى به خودش ظلم مى‏كند انسان خيلى جاهل به خودش است كه چى دارد بعضى اوقات به اندازه‏اى جاهل به خودمان هستيم دُر گرانبها را مثل يك بچه به يك خرما مى‏فروشيم وقتى بچه نداند اين دُر است دانه خرما بهتر از آن دُر است، دُر را مى‏دهد يك دانه خرما مى‏گيرد و اينكه ملائكه بعضى اوقات به اين آدم مى‏خندند براى اين است كه مى‏بينند كه دل را داد به شيطان دلى كه مال خدا است يك باغ وحش شد براى همه چيز بقول آن اهل دل مى‏گفت بياييد مشرك بشويد همه مى‏گويند مشرك نباشيد من مى‏گويم بياييد مشرك بشويد براى اينكه اين دل مال خدا است يك جاى را براى خدا بگذاريد مابقى را بدهيد به ديگران اما در دل جاى نباشد براى خدا، اسم و رسمى نباشد براى خدا اين ديگر خيلى ظلم است «لا تشرك باللّه ان شرك لظلمٌ عظيم» اين نيست كه مثل آن نفهم گاو بپرستد انسان گاهى وقتى دل نبود به اندازه‏اى پست مى‏شود كه عورت زن را مى پرستد عورت مرد را مى‏پرستد مى‏شود خدايش الان هم چنين است الان هم بسيارى از مردم زن بتش است قبلهُ نساهُ يعنى راستى وقتى يك مقدار فكر بكند مى‏بيند همان خرافاتى است كه توى هندوستان براى بعضى خرافاتى‏ها هست در ژاپن در چين همين الان در اين ممالك متمدن توى ژاپن كامپيوتر مى‏سازد با آن همه وضعش اينترنت مى‏سازد با آن همه دقتش اما به عالت رجوليت يا عالت و هم سجده مى‏كند يك وقت اين است يك وقت هم اينكه زن بت او روزنامه‏اش، مجله حرفهايش، سمينارها راجع به زن آن هم مخالف با قرآن مخالف با روايات اهل بيت ديگر تفاوتى ندارد انسان وقتى پست بشود دل نباشد خيلى خرافاتى مى‏شود گاو مى‏پرستد حالا باز به آبا و اجداد ما خوب بود آتش مى‏پرستيدند يك وجهى هم برايش درست مى‏كردند اما ديگر گاوپرستى آدم‏پرستى، رئيس پرستى الا هستند بعضى جاها شاهشان را مى‏پرستند و اين پرستنيدنها هم تفاوت دارد يك دفعه خدا را فداى او كند اين ديگر پرستش است وقتى دل نباشد همان است كه تمام اين چيزها را قرآن فرموده «يأكلون كما تأكل الانعام»(محمد12) «اولئك كالانعام بل هم اضل» اينها چيزهايى است كه قرآن گفته است در «لهم قلوبٌ لا يفقهون بها و لهم اعينٌ لا يبصرون بها و لهم ءاذانٌ لا يسمعون بها»(اعراف 179) يعنى اگر دل نباشد اين اولئك كالانعام بل هم اضل» درجاتش عالى است عالى‏تر كند آن اهل دلى كه گفت اگر نگفته بود بل هم اضل دق مى‏كردم و راستى هم بعضى اوقات انسان اگر بل هم اضل در قرآن نبود انسان دق مى‏كرد كه چرا خداوند گفته اولئك كالانعام راستى بعضى اوقات سگ اعتراض مى‏كند چرا اينرا تشبيه به سگ كردى چرا؟ از همين جهت هم من خيال مى‏كنم اين آيات شريفه «اولئك كالانعام بل هم اضل» «فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث» اينها فحش نيست اينها يك واقعيت است يعنى انشاء نيست اخبار است همين طور كه ظاهر قرآن هم اخبار است يعنى پيش اهل مى‏يابد سگ است از سگ پست‏تر مرحوم ملاصدرا رضوان الله تعالى عليه در اسفار وقتى در تجسم عمل صحبت مى‏كند و تغيير هويت ايشان يك روايت نقل مى‏كنند بعضى‏ها مى‏آيند صف محشر «اقبح من كل قردة الخنازير» اين «اولئك كالانعام بل هم اضل» است كه مرحوم ملاصدرا معنا مى‏كند وقتى دل نباشد ديگر سقوط است، سقوطش «ان المنافقين فى درك الاسفل من النار» ديگر حساب و كتاب و اينها هم نمى‏خواهد «و كلَّ الانسان الزمناهُ طائرهُ فى عنقه»(اسراء13) ديگر حساب و كتابش پيشش است خودش است و شايد اصلاً حساب و كتاب هم نداشته باشد در روايات مى‏خوانيم يك مثال عوامانه‏اى مى‏گويند كه يك كسى از آن بالا افتاد مُرد دفنش كردند خوابش را ديدند گفتند حالت چه جور گفت اينكه اين همه آخوندها مى‏گويند اينها اصلاً درست نيست براى اينكه من از آن بالا كه رفتم صاف رفتم ته جهنم و راستى بعضى وقت‏ها اينجورى است حساب نيست در روايات داريم كه ديگر اينها حساب و كتاب نمى‏خواهند ديگر اينها «ان‏المنافقين فى الدرك الاسفل من النار» اگر انسان دل نداشته باشد اينجور است عزيزان من پيغمبر اكرم مى‏فرمايند «انهُ ليغان على قلبى فا اقول استغفراللّه سبعين مره» دلم را زنگار مى‏گيرد لذا روزى هفتاد مرتبه استغفار مى‏كنم زنگار دل پيغمبر به چى است خوردن، آشاميدن، تماس با زن، تماس بامردم در معاشرت‏هاى دنيا اينها نمى‏شود كه نباشد از همين جهت هم دوام توجه براى هيچ كسى ميسر نيست حتى براى پيغمبر اين گريه‏هاى پيغمبر اكرم گريه‏هاى اميرالمؤمنين(ع) ائمه طاهرين از همين جا سرچشمه مى‏گيرد بقول مرحوم حاجى سبزوارى در منظومه مى‏فرمايد كه مراتب توب كلمراتب تُقى من حرمته او حلٍّ او غير لقاء» گريه‏هاى اميرالمؤمنين اين است غير لقاء لذا دوام توجه براى اميرالمؤمنين هم نمى‏شود چونكه «انا بشرا مثلكم يوحى الىّ»(كهف11) انا بشرا مثلكم ديگر خوردن مى‏خواهد خوابيدن مى‏خواهد بله در همان خوردن و خوابيدن هم «لا تلهيهم تجارةً و لا بيعٌ عن ذكراللّه»(نور 37) اما غير نمازشان است و تمام گريه‏هاى و مدهوشهاى چهارده معصوم بلكه انبياء از همين جا سرچشمه مى‏گيرد اين دل مكدر مى‏شود خيلى لطيف است خيلى حالا ببينيد اگر گناه آمد توى اين دل با اين دل چه مى‏كند، «ان عمل سيئه اسرع للقلب من السكين فى الهو» يك كارد تندى يك گوشت لخمى اين كارد چه جور فرو در آن گوشت مى‏رود گناه با دل چنين مى‏كند يك دروغ يك غيبت يك شايعه پراكنى يك ما لا يُعنى، ما لا يُعنى دل را پاره پاره مى‏كند چه برسد گناه آنوقت همين دل كه بايد جاى خدا باشد همين دل كه بايد عينك براى ديد خدا باشد همين دل كه بايد جاى خدا باشد قلب المؤمن عرش الرحمن ناگهان مى‏شود جاى شيطان ناگهان مى‏شود الهامات از طرف شيطان «انَّ الشياطين ليوحون الى اوليائهم لِيُجدلوكم»(انعام 121) همين دل كه جاى احساسات است جاى عواطف است اگر يك مظلومى را ببيند مثل زن بچه مرده گريه مى‏كند ديگر از خود بيخود مى‏شود همين دل گاهى مى‏رسد به آنجا كه در مقابلش مظلوم را مى‏كشد اين مى‏خندد حجاج ابن يوسف ثقفى مى‏گويند موقع نهارش شيعه را مى‏آوردند به جرم شيعه‏گرى سر مى‏بريدند يك مجمع مى‏گذاشتند روى سرش براى اينكه بيشتر دست و پا بزند پايش را باز مى‏كردند اين دست و پا مى‏زد آنهم قاح قاح مى‏خنديد و مى‏گفت لذت من به قول امروزيها دسر من در كشتن يكى از شيعيان على(ع) خدا نكند آدم جاهل به جهل مركب بشود خدا نكند انسان قسى بشود بقول قرآن ديگر از هر سنگى بدتر «و ان من الحجارة لما يتفجَّر منه النهار و انَّ منها لما يشَّقَّقُ فيخرج منه الماء و انَّ منها لما يهبط من خشية اللّه‏» (بقره74) اين آخرى را نمى‏دانم معنايش چى است اين ديگر يابيدنى است «و ان منها لم يهبط من خشية اللّه‏» يعنى گاهى سنگ از آن بالاى كوه پرت مى‏شود كسى پرتش نكرده خشيته اللّه‏ كه در عمق جانش است او پاره‏پاره‏اش مى‏كند اما اين انسان چى نه «ثم قست قلوبكم من بعد ذلك فهى كالحجارة او اشدَّ قسوه» از اول كه به دنيا مى‏آيد چنين است نه، از اول كه به دنيا مى‏آيد روح‏اللّه‏ در او دميده شده است «سوّيته فيه من روحى» «تبارك اللّه‏ احسن لخالقين» برايش گفته شده است اين امانت است پيش همين كسى كه چهار ماه در دل مادر است اگر حفظش بكند اين امانت را به مقصود مى‏رسد به مطلوب مى‏رسد اما اگر حفظش نكند اين دنيا دشمن سرسخت اين دل است ولو دنياى حلال تفاوتى نمى‏كند دنياى حلالش هم همين است دنياى حلال اين نمازهاى ما بايد اين دنياى حلال را «انه ليغان على قلبى» دنياى حلال را ضررهايش را رفع بكند ذكر ما رابطه با خدا نماز شب ما و بالاخره روابط معنوى ما بايد آن كدورتها را رفع بكند و الا اگر آن روابط نباشد آن انقلت قلت ما خود حجاب الاكبر حجاب بين چه كسانى بين انسان و خدا «انهم عن ربهم يومئذٍ لمحجوبون» اين يومئذٍ كه مفسرين به قيامت برگرداندند نه توى همين نيا است «اذا تتلى عليه ءايتنا قال اساطير الاوَّلين كلاّ بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون كلاّ انهم عن ربهم يومئذٍ لمحجوبون» توى همين دنيا گاهى در دل شب مى‏يابد خدا را ديگر همان وقت است كه دنيا و آنچه در دنيا است يك سبوحٌ قدوس را يك الله اكبر را راستى اگر توى نماز شب الله اكبر لقائى بگويد يعنى واقعيت الله اكبر، الله اكبر مخصوصا دست‏ها را بالا كن يعنى پشت سر بينداز دنيا و مافيها را پشت سر بينداز غير خدا را با اللّه اكبر از همه لذت بخش‏تر از همه بزرگتر از همه چيز بهتر خدا معلوم است اين نماز شب آخرش شهود است آخرش مقام بالاى است آخرش يابيدنى‏ها است و اين نماز شب را معلوم است به اين دنيا و آنچه در اين دنيا است نمى‏دهد و دنيا و آنچه در دنيا است بر ضد اين است با اين نمى‏سازد ديگر واى اگر دنياى حرام باشد ديگر واى اگر گناه باشد ديگر آنجاست كه قرآن مى‏فرمايد واى بر اين «فويلٌ للقاسيةُ قلوبهم من ذكرالله»(زمر22) من از شما تقاضا دارم روى اين حرفها قدرى بيشتر دقت كنيد بابيدنى‏ها بيشتر بشود و ما طلبه هم شديم براى همين چيزها و الا اگر خداى نكرده اين چيزها نباشد خسارت خيلى است خيلى خسارت است بعضى اينها يك تلفن مى‏كند حلال است چندين ميليون استفاده مى‏كند با يك تلفن ديگر اگر هم بيفتد توى حرام با يك تلفن يك ميليارد دو ميليارد رشوه‏خوارى، رباخوارى حرام اگر يك طلبه هم العياذ بالله در شهريه‏اش براى اينكه درس نخوانده است كم درس خوانده است مثل او باشد خيلى خسارت است خيلى او دنيا را برده نه آخرت را ما دنيا را باختيم و آخرت را و اين خيلى خسارت است خدا لعنت بكند يكى از حكام زمان قاجار را به يكى از علماى بزرگ اصفهان كه آن عالم در حالى كه خودش اهل دل بود گريه افتاد گريه كرد از حرف اين مردك نفهم اين مردك به اين آقا گفته ما خيلى بهتر از شما هستيم براى اينكه ما در جوانى ظلممان را مى‏كنيم و لذتمان هم مى‏بريم در آخر كار و پيرى توجه مى‏كنيم و خدا ما را مى‏آمرزد و اما شما در جوانى آن همه صدمه نان و پنير گيرتان نمى‏آيد آن سينه به حصير ماليدن‏ها آن حجره‏هاى نمناك آن وضع بدط لبه‏ها كه هميشه بوده است تا آخر هم هميشه است هيچ وقت هم خوب نخواههد شد بقول خدا مرحوم علامه مجلسى توى جلد اول بحار مى‏گويند كه طلبه بايد با گرسنگى بسازد و الا نمى‏شود حالا يك طلبه آن آقا گفته بود كه شما جوانى اين آنوقت كه پير مى‏شويد اول رياستتان اول جهنمتان اول من من تان و ما خيلى بهتر از شما هستيم خوب حالا بد غلطى كرده اما بروى هم حرف خوبى است از بى‏ادب بايد ادب بياموزيم اگر راستى ما براى خاطر چهل پنجاه تومان جهنم برويم آن هم براى چهل پنجاه ميليارد جهنم برورد خيلى خسارت دارد خيلى بدبختى دارد بقول حضرت امام مى‏گفتند اگر خُروچُف آنوقتها زمان رياست او بود. او جهنم برود من طلبه هم جهنم برم او براى اينكه دنيا را مى‏خواسته ببلعد من براى اينكه ده تومان شهريه مى‏خواستم ببلعم با بى‏درسى با كم‏درسى هر دو بروند جهنم اين يلى خسارت است خيلى بدبختى است تقاضا دارم از شما روى اين بحث‏ها يك مقدارى فكر كنيد براى مريدهاتان مى‏گوييد خودتان هم توجه كنيد، توجه داريد بيشتر توجه كنيد اميدوارم كه برايمان مفيد باشد. خدايا به افرادى كه توجه به اين گو مطالب داشتند و دارند و ياد ما دادند خدايا اين حال توجه به معنويت را حال توجه به اين امانتى كه تو به ما دادى يعنى دل خدايا توفيق توجهش را ولو كم رنگ به همه ما عنايت بفرما.

و صلى اللّه‏ على محمّد و آل محمّد.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group