موضوع درس:
شماره درس: 173
تاريخ درس: ۱۳۸۰/۵/۱۰
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.
بحث اين بود كه قساوت قلب چيز بدى است انصافا و اگر انسان قساوت داشته باشد گناه براى او يك امر عادى مىشود و گناه براى يك كسى يك امر عادى بشود خيلى مصيبت است از هر درد سرطانى درد خوردهاى معلوم است بالاتر است و قساوت انسان را به همين جاها مىرساند بعد حرف آمد به اينجا كه اين قساوت را چه جورى مىشود رفع كرد و عرض كردم كه با اجتناب از گناه قساوت را مىشود رفع كرد توبه واقعى پشيمان از گذشته تصميم اينكه ديگر نكند به عبارت ديگر تقوى موجب رفع قساوت اين ايه شريفه «ان تجتنبواكبائر ما تنهون عنه نكفِّر عنكم سيّئاتكم» نساء31 را بعضى همين جور معنى كردند كه توبه از گناه اجتناب از محرمات اين دو كار مىكند يكى نامه عمل را «يبدل اللّه سيئاتهم حسناتُ» فرقان 80 نامه عمل را نابود مىكند اما پرونده سياه را و به جاى او پرونده درخشان مىآورد كه «يبدل اللّه سيئاتهم حسنات» يكى هم دل را دلى كه در روز قيامت نامه عمل واقعى است «كل انسان الزمنه و طائرهُ فى عنقه» اسراء 13 آن دل را پاك مىكند و قساوت دل را توبه واقعى از بين مىبرد اگر شك هم در آيه شريفه داشته باشيم كه اينجور معنا بكنيم اما روايت فراوانى روايت صحيحالسند ظاهر الدلالة كه امام صادق(ع) مىگويد اگر گناه شد ولو صغيره نقطه سياهى در دل پيدا مىشود اگر توبه كرد آن نقطه سياه زائل مىشود و اما اگر توبه نكرد آن گناه دوم آمد آن نقطه سياه دو برابر مىشود گناه سوم سه برابر مىشود اگر توبه نيامد و گناه بعد گناه كمكم سياهى تمام دل را مىگيرد ديگر آنوقت است كه «فلن يفلح ابدا» اين يعنى ديگر توبه كردن اين كار مشكلى مىشود ديگر اصلاً موفق به توبه نمىشود ديگر اصلاً توجه پيدا نمىكند كه توبه كند كه «ثم كان عاقبت الذين اساء السوعا عن كذبوا آياتالله» مرادم اين است كه اين روايتها هم به ما همين را مىگويد كه ما قساوت را بواسطه تقوى قساوت را بواسطه توبه واقعى عذرخواهى از خدا تضرع و زارى مىتوانيم رفع بكنيم اين يك معنا امر دومى كه هفته گذشته دربارهاش صحبت كردم گفتم كه از نظر روايت از نظر تجربه خوردن حرام براى دل خيلى ضرر دارد يعنى موجب قساوت قلب است و ممكن است يك غذاى حرام خيلى كارهاى زشتى برآن مترتب بشود مىگفتم كه شبههناك آن هم چنين است براى اينكه شبههناكش اگر حرام تكليفى نباشد حرام وضعى هست آن حرمت واقعى آن اثر وضعى اين از بين نمىرود و چيزهاى كه موجب قساوت قلب است خوردن حرام و خوردن شبههناك است اما اين خوردن شبههناك را مىگفتم كه به واسطه اجتناب از بعضى از شبهات قساوت را رفع بكنيم يعنى حالا كه مجبوريم شبهات را مرتكب بشويم براى اينكه اگر بخواهيم اجتناب از شبهات بكنيم نمىشود زندگى مختل مىشود زندگى حرج و مرج لازم مىآيد ديگر بايد دست از همه كار كشيده بشود پس لااقل آنجا كه مىشود تا آن موجب بشود آن قساوتى كه به واسطه غذاى حرام غذاى شبههناك آمده از بين برود كه مىگفتم حالا در خوردن آشاميدن نمىشود اما در گفتن كه مىشود همين طورى كه در روايات ما آمده در كلمات اصحاب آمده راجع به دِما راجع به خروج راجع به اموال بايد احتياط كرد انسان در گفتارش محتاط باشد اين را بگويم نمىشود اين ديگر بىخود است مسلم مىشود نه حرجى پيش مىآيد نه اُسرى پيش مىآيد و انسان بگويد به اندازه كه ضرورت دارد بقول سعدى دو چيز تيره عقل است لب فروبستن به وقت گفتن، گفتن به وقت خاموش چه داعى داريم اينكه در مجالس دور را از همه بگيريم و بشويم متكلم وحده بقول طلبهها حالا بگذاريد ديگران حرف بزنند يا ما گوش بدهيم يا ندهيم چه داعى داريم كه چيزهاى كه موجب احتياج ما نيست ببينيم من نمىگويم چنين مىگويم بزرگان اگر يك فضولى، فضولالعيش اسمش را مىگذارند مالا يُعنى برايش جلو مىآمد اين تصميم مىگرفت آن روز را روزه بگيرد نگاه اينطرف و آنطرف كردن گفتن مالا يعنى نه نتيجه دنيا داشته باشد نه نتيجه آخرت چه داعى داريم اين گفتنها براى خاطر اينكه نمىتوانيم از خوردن و آشاميدن مشتبه اجتناب كنيم لااقل از گفتنىهايى كه ضرورت ندارد از ديدنيهاى كه ضرورت ندارد از شنيدنىهايى كه ضرورت ندارد از اينها اجتناب بكنيم خود اينها موجب قساوت قلب است «اياك و فضول العين انهُ يغرص الهوى» يغرص الهوى يعنى چه آدم هى نگاه بكند اينطرف و آنطرف دو چشم به انسان دادند كه جلوى پايش را ببيند و برود اما حالا توى راه هى اينطرف نگاه كن به آن نگاه كن كمكم نگاه از دستش گرفته بشود نگاه آلوده بشود مىشود تا اين اندازه كه يا شنيدنها اين خيلىها الان اينجورى شدند كه دو ساعت سه ساعت پاى اين تلويزيون مىنشينند و يك ذره نتيجه ندارد اگر حرام نباشد اگر فيلمهاى شهوتانگيز نباشد چرا بعضىها در گفتن كه معركه مىكنند هى مىگويد توى خانه باشد مىگويد توى كوچه باشد مىگويد اينها ما لا يعنى است و فشار قبر دارد در روايت مىخوانيم كه پيغمبر اكرم يك جوانى را شايد هم شهيد شده بود در قبر گذاشتند روى لحد را خود پيغمبر اكرم شركت كردند و روى لحد را پوشاندند مادرش آمد و گفت كه ديگر گريه برايت نمىكنم براى اينكه بدست پيغمبر اكبر بخواب رفتى مىدانيم جايت بهشت است وقتى مادرش رفت پيغمبر اكرم فرمودند قبر چنان فشارى بهش داد كه استخوانهايش درهم شكسته شد اين فشار قبر يك چيز مسلمى است در اسلام گفتن يا رسولالله آدم خوبى بود گفتند بله بشهتى هم هست آدم خوبى بود اما اين مالا يعنى داشت يعنى حرفهايى كه نه نتيجه دنيا داشت نه نتيجه آخرت زياد مىزد و همه داريم يك بزرگى مىرفت نگاهش افتاد به يك قصرى از يك كودكى پرسيد كه اين قصر مال چه كسى است مثلاً مال فلانى بعد كه از اين كودك رد شد عقلش يا اخلاقش گفت كه خوب اين سؤال براى تو چه فايدهاى داشت تصميم گرفت براى كفاره گناهش يك ماه روزه بگيرد هستند ديگر راستى مىبيند اينها موجب قساوت قلب است بعد دربارهاش صحبت مىكنم پرگوى، پرخورى، پُر ديدن، پر شنيدن، پُر خوابيدن اينها همه موجب قساوت قلب است اينها همه مالا يعنى است اگر انسان راستى به پنج شش ساعت خواب اداره بشود براى چى هشت ساعت بخوابد مخصوصا طلبه گوش را دادند ما استفاده علمى بكنيم يعنى اينها آلات براى نفس است كه نفس ما بواسطه علم استكمال پيدا بكند «النفس فى وحدة كل قوى» چشم را دادند براى اينكه ما كمال پيدا بكنيم زبان را دادند براى اينكه ما كمال پيدا بكنيم يا كمال بدهيم ما در مالا يعنى صرفش بكنيم اين موجب قساوت قلب است بله اين هم بايد توجه كنيم علماى علم اخلاق گفتند از روايات هم استفاده مىشود اينكه اگر راستى اجتناب كند مالا يعنى نداشته باشد. آنوقت آن قساوتها كه برايش پيدا شده آن قساوتها رفع مىشود اين همين بحث هفته گذشته است اينكه بواسطه شبهات تحريميه براى ما قساوت پيدا مىشود حالا ولو كل شىءٍ لك حلال، كل شىءٍ طاهر و امثال اينها جارى بكنيم و از بين ببريم حرمت كليفىاش را چارهاى هم نداريم بايد اين اصول باشد بايد بواسطه اين اصول اين مشتبهات حلال بشود اما بايد توجه داشته باشيم اثر وضعيش جاى نمىرود و بايد اين آثار وضعى را با يك حيلهاى، حيله اخلاقى اين آثار را رفعش بكنيم و از جمله همين كه گفتم آنجا كه مىشود احتياط كرد احتياط بكنيم و اين در روايات ما زياد سفارش شده كه اخوك دينك فحتد لدينك آنجا كه مىشود احتياط كرد بايد احتياط بكنيم و راجع به خوردنها و آشاميدنها راجع به زوائدش عسو و حرج نيست آن كسانيكه راستى مىخواهند خودسازى كنند حالا يك كسى نمىخواهد خودسازى كند فرق مىكند و اما اگر كسى مىخواهد خودسازى بكند كمال پيدا بكند علماى علم اخلاق زياد سفارش كردند مرحوم محقق همدانى اين جمله را زياد به شاگردهايشان مىگفتند «اياك ثم اياك ثم اياك و توقل ثم مشهيات» من سفارش مىكنم من سفارش مىكنم من سفارش مىكنم از اينكه آنچه احتياج نداريد كه به آن مىگويند مشتهيات به او مىگويد تنقلات از اينها اجتناب بكنيم خوب بسيارى از اينها به اندازه ضرورت غذا مىخورند اما ديگر حالها تنقلى داشته باشند مشتهيات نفس داشته باشند خوب نه نمىشود كه همين جور انسان حركت بكند نمىشود كه همين جور انسان تزكيه نفس بكند حالا اين را هم من نمىتوانيم به شما سفارش بدهم براى اينكه معلوم نيست كه اين حرف مرا بشنويد كه از تنقلات از مشتهيات ما پرهيز بكنيم قطعا اين موجب اينكه قساوت را از بين ببرد قطعا هست علماى علم اخلاق رويش پافشارى دارند مثل مرحوم آقاى بهارى مرحوم آقاى محقق همدانى نه شاگردهايشان پافشارى دارند علماى علم اخلاق ما به ما پافشارى داشتند خودشان هم چنين بودند و راستى مؤثر است اما حالا گفتنش براى شماها قدرى سخت باشد اما گفتن اينكه بهتان بگويم كم بگو به اندازه بگو سفارش كنم به اندازه نگاه بكن من يك دفعه به شما مىگفتم خاطره شيرين براى من، مرحوم آيتالله اشنى خيلى علاقه به من داشت و من هم يك علاقه خاصى به ايشان داشتم و استادم هم بود و معمولاً هم اگر يك درس با هم نداشتيم بايد هفتهاى يك مرتبه دو مرتبه من خدمت ايشان برسم حالا يا من مىرفتم يا ايشان مىآمدند مرادم اين جا است يك وقتى رفتم خدمت ايشان گفتند كه من ديروز توى چهارسوق تو را ديدم از پشت سر اما صدا كردم براى اينكه ترسيدم كار داشته باشى مزاحمت بشوم تا اينجاها اظهار لطفشان اما اينكه نيش اخلاقيشان را زدند و خاطره شيرين است براى من فرمودند نشانى هم آن كه توى مغازهها نگاه مىكردى از اين دكان به آن دكان اين حرف است آقا اين نيش اخلاقى است همينها است كه كمكم انسان را مىبرد توى نگاههاى آلوده شيطان از كم شروع مىكند اما به كم قانع نيست يك قاعده كلى نفس اماره از كم شروع مىكند اما به كم قانع نيست كى قانع مىشود وقتى دين از بين برود «ثم كان عاقبت الذين اساء السوء و كذبوا بآيات الله آنوقت قانع مىشود شيطان درون، شيطان برون شيطانهاى استكبارى همه و همه چنين هستند از كم شروع مىكنند اما به كم قانع نيستند از اين شروع مىكند كه به قول آقاى اشنى از اين دكان به آن دكان اين نگاهها چه فايدهاى دارد از اين ادم به آن آدم از آن آدم به آن آدم ناگهان به يك زن ناگهان شهوتآميز چه داعى داريد توى مجالس معمولاً غيبت مىشود شركت در اين مجالس براى چى مرحوم آقاى اراكى توى هيچ مراسمى شركت نمىكردند و مىگفتند مرحوم آقاى اراكى يك علاقه خاصى به من داشتند و معمولاً هم اينجور بود بعد نماز دنبال ايشان مىرفتيم چون منزل ما به منزل ايشان خيلى نزديك بود و ايشان يك درد دلهاى با من داشتند و يكى از اين درد دلها همين بود هيچ كجا نمىروم براى اينكه جلسهاى كه غيبت در او نشود چرا بايد اين جور باشد آنوقت حالا همين گفتنها ناگهان دروغ از كار در مىآيد همين گفتن ناگهان تعريف از خود مىآيد جلو همين گفتن ناگهان تهمت مىآيد غيبت مىآيد شايعه پراكنى مىآيد اينها گناهش كه خيلى بزرگ است دل را پاره پاره مىكند بقول امام صادق(ع) حالا اينها هيچ كدام هم نه اين حرف زدنهاى ما صد نودش مالا يُعنى است همه شماها كه اينجا نشستيد همين است كم پيدا مىشود كه به اندازه احتياج بگويد مابقى را ذخيره كند علماى علم اخلاق گفتند كه اين نفس ما نظير يك حوض آب است كه منافذ دارد و منافذش چشم است و گوش است و زبان اين قواى پنجگانه گفتن كه چه جور اگر آن منفذ را بازش كردى آب مىرود اين حرفهاى ما اگر علمى نباشد نفس را ضعيف مىكند كه ما اسمش را مىگذاريم قساوت قلب اين گفتار و كردار ما اين منافذ براى نفس است براى روح است براى عقل است روح و عقل را ضعيف مىكند مگر علمى باشد يعنى اين علمى هم اينجور مىشود كه آن منافذ موجب مىشود آب توى حوض برود ما اگر بتوانيم بواسطه منافذ يعنى چشم و گوش اينها بتوانيم آب را توى حوض ببريم خيلى خوب است روح قوى مىشود نفس قوى شود ديگر شيطان درون و برون نمىتواند بر او مسلط شود و اما اگر بواسطه گفتار و كردار و شنيدنها آب را بيرون بكنيم يعنى مالا يُعنىها يعنى نفس ضعيف مىشود يعنى موجب قساوت قلب مىشود يعنى مىتواند ديگر شهوت جنسى خيلى آسان بر اين حكومت بكند مىتواند يكى از غرائض خيلى آسان بر اين حكومت بكند و ما بايد قوى كنيم روح را قلب را فطرت را قلب را اينها بايد قوى بشود الا كلى حال من از شما تقاضا دارم به اندازهاى كه مىشود از شبهات پرهيز كنيد ولو آنجا كه كل شىءٍ طاهر داريم كل شىءٍ لك حلال داريم تا موجب عسر و حرج نشود تا موجب عُسر نشود تا موجب اختلال نظام برايتان نشود پرهيز كنيد و اين پرهيزها موجب مىشود مثل توبه از گناه كه قساوت قلب ما از بين برود بواسطه آن شبهات واقعى يعنى حرام خوردنها نجس خوردنهاى واقعى كه قلب را سياه كرده است از بين برود توسل به قرآن و عترت هم خوب مىتواند اين قساوت را از بين ببرد مثلاً كلمه بسمالله الرحمن الرحيم در وقت خوردن غذا حسابى مىتواند كار كنا يعنى جاى مثلاً كل شىءٍ لك حلال، كل شىءٍ طاهر جارى كردى حالا مىخواهيد بخوريد شبهه است نمىدانيد وضعش چى است با گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم رفع شبهه كنيد اين رفع اثر وضعى است يعنى بسم الله مىتواند اثر وضعى را رافع باشد نه دافع بلشذ رفعش بكند اصلاً اثر وضعى را بردارد مىتواند هم به تجربه اثبات شده هم علماى علم اخلاق رويش خيلى پافشارى دارند در آداب غذاخوردن هم هر لقمهاى كه بر مىداريم اول بسم اللّه وقتى كه پايين رفت الحمدلله براى همين است كه اين ذكراللّه مخصوصا قرآن بسماللهالرحمنالرحيم الحمدلله الرب العالمين براى رفع كدورات رفع قساوتها خيلى خوب است خيلى مؤثر است روايت هم داريم راوى مىگويد من رفتم خدمت امام صادق(ع) آقا داشتند غذا مىخوردند به من تعارف كردند من گفتم مثلاً آقا اين غذا براى من ضرر دارد مثلاً من زخم معده دارم ناراحتى سوء هاضمه داشته اين غذا براى من ضرر دارد حضرت فرمودند بيا بنشين با بسماللّه الرحمن الرحيم بخور ديگر ضرر برايت ندارد مىگويد كه آمد خدمت امام صادق(ع) غذا را با بسم اللّه الرحمن الرحيم خوردم و ضررى هم ديگر در آن غذا نديدم و نمىدانم ديگر تا چه اندازه درست باشد واقعيت است حالا بر فرض هم اين تاريخ درست نباشد اما مسلم است اگر عقيده باشد خيلى كارها مىكند البته بسم اللّه الرحمن الرحيم ى كه از دل پا شود و از عقيده پا بشود نه بخواهد امتحان بكند مسلم نمىشود اگر دل ناپاك باشد اگر عقيده خيلى قوى نباشد راجع به قرآن نمىشود در فتح ايران يك جمله تاريخى نقل مىكنند من از نظر روايات و قرآن و اخلاق قبول دارم حالا ولو تاريخ هم درست نباشد اما اصل قضيه درست است اينكه در جلسهاى آن نمايندههاى اسلام با آن نمايندههاى ايران جلسهاى برگزار كردند و توى آن حرفها مسلمانها گفتند كه اين قرآن ما مىتواند آثار وضعى را هم رفع بكند اينها دو آمد دستشان خيلى خوشحال شدند و رفتند يك مقدار سهم مهلك آوردند گفتند اينها را شما با بسم الله بخوريد و رئيس لشكر اسلام آن سم مهلك را ريخت كف دستش و يك بسمالله و ريخت در دهنش با يك مقدار آب رفت پايين همان وقت بايد بميرد اما هيچ چيزى نشد مسلم است از نظر اخلاق مسلم است از نظر روايات ما مسلم است از نظر تجربه مسلم است از نظر علماى علم اخلاق از نظر علم كه خيلى چيز دارند اما معلوم است عقيده مىخواهد مىگويند كه يك معلمى به بچهها گفت كه روايت داريم اگر كسى بسم اللّه بگويد روى آب مىتواند راه برود اين بچه خيلى خوشحال شد براى اينكه مىديد كه اين اگر بتواند روى آب راه برود باده بيست قدم زود مىرسد به منزل اما حالا چون پل نيست بايد يك كيلومتر برود و برگردد و اين از مكتب كه آمد بيرون گفت بسم اللّه و رفت آنطرف بهش گفتند خوب زود آمدى گفت قضيه اين است با بسم اللّه آدم اينطرف و روز اول دوم ماه اول دوم بالاخره يك روزى اين معلم مهمان شد منزل اين شاگرد اين بچه از روز آب آمد دنبال اين معلم، معلم آمد سرآب كه رسيد معلم راه را كج كرد كه از پل برود؟ اين شاگرد گفت آقا بفرماييد بسم اللّه گفت كجا گفت شما به من گفتيد اگر بسم اللّه بگويى روى آب مىشود راه بروى من هر روز با بسم اللّه روى آب راه مىروم گفت نه بابا بيا برويم اين عقيدهاى كه تو دارى من ندارم اگر عقيده باشد اگر عقيده به اين آيه شريفه باشد كه قرآن مىفرمايد كه قرآن شفا است شفاء و رحمته براى كى براى مؤمنين «و ننزل من القرآن شفاء و رحمته للمؤمنين» اما «وليد لظالمين الا خسارا» اين آيه همه همين جورها مىگويد اگر راستى عقيده باشد با بسم اللّه الرحمن الرحيم خيلى كارها مىشود كرد اين آسمان را به هم مىشود دوخت اما عقيده مىخواهد اينهايى كه مىگويند طىالارض دارند مىگويند يكى از طىالارض هاشان راههاى دارد يكى از اين راههايش گفتن همين بسم اللّه الرحمن الرحيم مىتوانند به يك چشم به هم زدن از اينجا بروند كربلا و رفتند و مىروند ماها عقب هستيم خيلى ولى الا كل حال آن اندازهاى كه الان مىخواهم به شما بگويم اين كه با بسم اللّه الرحمن الرحيم با الحمدللّه رب العالمين مىشود قساوت غذا را آن اثر وضعى غذا را از بين برد و من از همه تقاضا دارم در لقمههاتان حتما يك بسم اللّه الرحمن الرحيم يك الحمدلله رب العالمين داشته باشيد يك بسم اللّه اول يك الحمدللّه آخر و اين وظيفه هم هست قطع نظر از درس اخلاقى وظيفه فقهى است وظيفه فقهى است وظيفه فقهى اين است كه هم به نام خدا «اقرء بسم ربك الذى خلق» با نام خدا همه كار را شروع كنيم من جمله غذا خوردن را به نام خدا همه چيز را ختم كنيد حتى غذا خوردن را.
و صلى اللّه على محمّد و آل محمّد.