شماره درس: 185
تاريخ درس: ۱۳۸۱/۳/۲۹
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث ما در باره گناه و تبعات گناه بود و از نظر اخلاقى بحث ارزندهاى است و مىگفتم از نظر قرآن گناه شوم است و «اصحاب المشئمه ما اصحاب
المشئمه» چيزهاى فاسق و فاجر شوم هستند چه قدر شوم هستند گناه چقدر شوم است خيلى شوم است به قول امام صادق عليهالسلام انسان را وارونه مىكند وجهه ملكوتى انسان را از انسان مىگيرد متوغل در ماديات مىكند گناه شوم است به قول امام صادق مثل كارد تندى كه در گوشت فرو برد و آن را پاره پاره بكند با دل انسان چنين مىكند و اگر چيزى نداشتيم براى شومى گناه جز اينكه در قرآن بارها اطلاق كفر در آن شده بس بود اينكه بفهميم گناه خيلى شوم است انسان را در عالم ملكوت به نام كافر صدا مىزنند به جاى اينكه به نام مومن صدا بزنندبه نام كافر صدا مىزنند معلوم است گناه خيلى شوم است بحث ما رسيد به قساوت كه گناه موجب قساوت مىشود و قساوت به اندازهاى بد است كه قرآن مىفرمايد واى بر اين «فويل للقسيه قلوبهم ذكر اللّه»[1] واى به كسى كه سياه دل است سخت دل است و گناه انسان را چنين مىكند درباره هفت هشت تا تبعات براى اين قساوت درست كردم يعنى از نظر روايات استفاده كرديم حلاوت و رابطه شيرين انسان با خدا را مىگيرد ابهت گناه قباحت گناه را از بين مىبرد حال كسالت فشالت راجع به عبادات درست مىكند و مهمتر از اينها كه ديروز از آن صحبت كردم آن نعمت بزرگ خدا دادى يعنى نفس لوامه را از انسان مىگيرد واى به كسى كه گناه بكند و ضربات وجدان كارى با او نداشته باشد نفس لوامه نداشته باشد واى به كسى كه در عبادتش ترغيب، تحسين نداشته باشد و اين نفس لوامه يكى از نعمتهاى بزرگ خدا است و در اثر گناه اين نفس لوامه از بين مىرود ديگر بعدش مبدل مىشود به نفس اماره آن نفس لوامه نمىگذاشت اين نفس لوامه كار بكند حالا كه نيست او رخ مىنماياند آن به آن هم خواب ندارد غفلت هم ندارد خستگى هم ندارد و آن به آن انسان را امر مىكند به گناه البته خيلى هم زرنگ است از كم شروع مىكند به كم هم قانع نيست بلد است از كجا شروع كند از چى شروع كند مثل اين به ما مىگويد يك غيبت بكن به يك دزد مىگويد از خانه مردم بالا برو به آن لاابالى مىگويد زنا بده زنا بكن خوب بلد است چه بكند عالى كه رنگ وا رنگ است انسان را گول بزند مثل شيطان جنى، شيطان انسى ما سه شيطان داريم درون نفس اماره، صفت رذيله شيطان جنى مثل ابليس شيطان انسى كه الان در وضع ما شيطان انسى خيلى بدتر از شيطان جنى شده يكرفيق بد، نوشتههاى بد، فيلمهاى بد و بالاخره اين اوضاع و احوال و محيط بد اينها همه شيطان هستند و معمولاً اينها هم از كم شروع مىكنند به كم مانع نيستند تا اينكه انسان را به سقوط تمام معنا بكشاند «ان المنافقين فى الدرك الاسفل من النار» [2] و از طرف ديگر هم خيلى زرنگ هستند به قول مرحوم آقاى حاج غلامرضا يزدى گقته بودند همه شيطان داريم من ملا شيطان دارم چقدر حرف خوبى است نفس اماره ما ملا شيطان است براى ما طلبهها و بلد است از كجا شروع كند بلد است چه بكند و اين انصافا مصيبت است. هفته گذشته مىگفتم واى اگر جلويش را نگيريم اين نفس اماره مىشود نفس محسنه كه قرآن مىگويد كه ورشكستهترين افراد ان است كه نفس محسنه داشته باشد «هل ننبئكم بالا خسرين اعمالاً الذين ضل سعيهم فى الحيوة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا» [3] بالاتر از اين نفس محسنه قوى مىشود اينها داراى مراتب است قوى مىشود قسمت بعدش نفس موجهه پيدا مىشود راستى زرنگ مىشود در توجيه گناه به قول شيخ بهاى كند است كند ذهن است در رابطه با خدا تند ذهن است توجيه كن حسابى در گناه ديگر هر كه در فراخورش آن زن يك جور توجيه مىكند خدا از آخوندها مىخواهد از ما كه نمىخواهد آن وضع نماز مىخواند آن وضع كارهاى زشت را انجام مىدهد بازار ما روى توجيه ربا مىچرخد هم بانك هم اين قرض الحسنهها و اين حيلههاى شرعى ربا، رباى بيست در صد و سى در صد يكى از اين مظلومها از اين پاسدارها كه وضعش هم خيلى بد است مىدانم بد است مىگويد رفتم در يكى از اين قرض الحسنهها يك وام بگيرم مىگويند مىدهيم يك ميليون بهت مىدهيم يك ساله و يك و نيم ميليون از تو پس مىگيريم كلاه شرعى هم رويش است حسابى هم شرع است با شرع درستش مىكنند يك ميليون، يك ميليون و نيم بانك از او بدتر توجيه در گناه هم هست تقلب است و بلد است هر كسى را جورى ما طلبهها را جور ديگرى تصديق مىكنيم بعد تكفير مىكنيم بعد واجب القتل مىدانيم و خدا نكند اين نفس اماره ما حربهاى به نام نفس موجهه پيدا كند. تا اين جا صحبت كرديم امّا چيزى كه قرآن روى آن پا فشارى دارد و بايد مواظب آن باشيم اين است كه ديگر اصلاً گناه موجب مىشود زير پل همه چيز بزند «ثم كان عاقبة الذين اساؤوا السوئ ان كذبوا باياته اللّه» اين مثلاً از اول خمس ندارد و اگر خمس مىداد خيلى كم بود هزار تومان بود يك ميليون تومان داد بعد انبار شد سال بعد نداد سال بعد تا حالا مىبيند اگر مالش را بخواهد حساب بكند صد ميليون بايد بدهد مىگويند كه اصلاً خمس در اسلام واجب نيست توى قرآن كجا گفته بايد خمس بدهى زير پل همه چيز مىزنند و خيال هم نكنيد اين كم باشد زياد در عوام مردم است در ميان خواص هست در ميان اخص الخواص هست انسان وقتى مىبيند برف انبار است زير پلش مىزند من تقاضا دارم اين آيهها بايد سر مشق زندگى ما بشود اين آيهها را هميشه در نظر بگيريد در ميان ما طلبهها است در ميان بازاريها است «ثم كان عاقبة الذين اساؤوا السوئ ان كذبوا بايات اللّه» مجالس گناه خيلى كار مىكند «و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل اللّه بغير علم»[4] «و اضله اللّه على علم»[5] ديگرتعبير علم است گاهى على علم است امّا بالاخره زير پلش مىزند اسلام چى الان وضع فعلى ما ميبيند كه جلسه مىگيرد در دانشگاهها دو سه روز خواص از خودشان مىآيند زير پل قرآن، ائمه اكرم، ائمه طاهرين، امام زمان اينها را مىگويند براى همين زير پل نظام، قانون اساسى، رهبرى امّا چونكه بى دين است از پيغمبر شروع مىكند و دق دلش را توى دل قرآن و پيغمبر در مىآورد با كمال شهامت دو سه روز توى دانشگاه است كه حق ما طلبهها را اين دانشگاه مىخورد اين بيت المال هم مال ما است هم مال دانشگاه ما وضع فرهنگى و ماليمان اين است آنها آن جور چند ميليون خرج مىكنند عليه قرآن روايات من جمله نظام، رهبرى، جسارت به حضرت امام با قرآن چه كار داريد با پيغمبر و امام صادق چه كار داريد چرا حضرت ولى عصر را مسخره مىكنيد امّا وقتى گناه آمد ديگر براى خاطر اين كه به مقصودش برسد مىرود بالا مىگويد بايد مخالفت با همه كرد حتى با خدا جنگ با خدا نگذريد از اينها يعنى در حاليكه بايد غصهاش را بخوريم كه راستى چه جور مىشود دانشگاه جمهورى اسلامى براى اينكه اسلاميت جمهورى را بزند زير پل پيغمبر اكرم و قرآن مىزند با كمال وقاحت مىگويد كه پيغمبر براى هزار سال قبل بوده است مگر مىشود روش حضرت زهرا را بياوريم جلو دمده شده است در موزه فراموشى آنجا بايد سپرده شود چادر مال زهرا بوده مگر مىشود ما الان تبليغ چادر بكنيم و البته در ميان ما طلبهها ديده مىشود در ميان ما آخوندها هم ديده مىشود يعنى آخوند هم خوان با او مىشود ريشش سفيد است از بيت المال خورده تا اينجا رسيده هم سو مىشود هم گام مىشود با همان كسانيكه مىگويند دين نباشد جمهوريت آرى دين نه چرا اسلام نهاى كاش همين را مىگفتند كه غربىها نمىپسندند غربيها مىگويند كه سياست جداى از ديانت، ديانت جداى از سياست غربيها راست هم مىگويند چون دينشان دين كليسا است كليسا كه دين نمىتواند پياده بكند راستى اينها همين ا مىگفتند دين جداى از سياست، سياست جداى از دين بنابراين اسلاميت را بزنيد بگوئيد جمهورى ولى وقتى انسان بى حيا شود وقتى انسان بى خدا بشود دست عنايت خدا روى سرش نباشد براى اينكه اين مطلب را اثبات بكند مىرود كجا اين كه اصلاً دين در ن زمان بوده است هزار و چهار صد سال قبل چه كار با ما دارد قرآن براى آن زمان بوده است نگذريد از اينها «ثم كان عاقبة الذين اساؤوا السوئ ان كذبوا بايات اللّه» امّا به اين اندازه كفايت مىشود نه قرآن مىگويد اين ديگر دين را هم مسخره مىكند علاوه بر اينكه زير پل دين مىزند دين را مسخره مىكند «و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل اللّه بغير علم و يتخذها هذوا» و اين دين را مسخره كردن هميشه بوده است امّا نه به اين اندازه الان بوده است قرآن مىگويد اين از كجا پيدا مىشود وقتيكه موسيقى شهوتانگيز كور و كرش كرد كارش به اينجا مىرسد وقتى فيلمهاى شهوتانگيز در تلويزيون ما در مجالس ما وقتى كه دانشگاه ما كنسرت موسيقى همين شبها دارد دانشگاه ما كه بايد دكارت و پاستور و... اينها را تحويل جامعه بدهد توى همين شبها اعلاميه پخش كردند كنسرت موسيقى قرآن مىگويد همين كنسرت موسيقى است كه يتخذها هزوا «و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل اللّه بغير علم و يتخذها هزوا» نتيجهاش اين است حالا بيائيد توى خودمان غيبت روى غيبت، تهمت روى تهمت، شايعه روى شايعه راستى هم يك دفعه زير پل مىخورد بعد هم مسخره بازى در مىآيد من سراغ دارم نمىخواهم اسم بياورم افراديكه مفاتيح زير بغل در حرم حضرت معصومه عليهاالسلام در وقت بيكارى خوب درس ىخواند خوب متقى بود امّا افتاد توى گناه ناگهان ريشش تراشيده شد به جاى مفاتيح كراوات آمد به جاى درس خواندن مسخرهگى روحانيت آمد اين كتاب هزار ساله كه حضرت امام كشف اسرار را برايش نوشتند پسر آخوند است اين آخوند خيلى بالا بوده است خود آن مرحوم كه خيلى بالا بوده ست اتفاقا مرحوم حضرت آيت اللّه آقاى حائرى تعريف اين پسر را هم مىكردند كه پسر خوبى بود متدين بود درس خوب مىخواندايشان مىگفتند از رفقاى ما بود ناگهان اسرار هزار ساله مىنويسد كه حضرت امام اسرار را براى كسروى ننوشتند براى اين مردك نوشتند اين پسر آخوند آقا زاده خودش هم آقا به قول مرحوم آيت اللّه آقاى حائرى مىگفتند كه واى به گناه كه چه بر سر انسان مىآورد راستى چنين است درجاتشان عالى است عالىتر كند اين مرحوم آقاى حائرى از نظر علم و عمل خيلى بالا بوده يك افتخار بوده براى حوزه يك افتخار بود براى پدرش وسس حوزه و از اين چيزها ايشان خيلى داشت كه گريه مىكرد مضطرب بود كه آيا دم مرگ چه مىشود يك دفعه نكند انسان دم مرگ مسخره كند ولى قرآن از اينها بالاتر مىگويد يك آيه ديگر بخوانيم «اذا تتلى عليه اياتنا قال اسطير الاولين»[6] مىگويند اينها افسانه است اينها چيست قرآن مىگويد «كلا» گناهش نه پيش خودش افسانه نيست اصلاً قرآن افسانه نيست «كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون»[7] گناهش به اينجا رسانده قساوت اين قساوتش به اين جا رسانده كه قرآن را مىگويد مسخره، قرآن را مىگويد اساطير الاولين من تقاضا دارم از همه نگوييد اينها مال آنها بوده است من تقاضا دارم اينها مال اين لاابالىهاى غربى رفته و حالا برگشته و پياده نظامهاى امريكا نگوييد تو خود ما آخوندها هم هم سو هم گام هم حرف هست بترسيم از اين چيزها مواظب باشيم قساوت پيدا نكنيم مواظب باشيم رابطه با خدامان محكم باشد در رفتارمان در كردارمان فكر داشته باشيم اول فكر كنيم بعد بگوئيم اول فكر كنيم بعد عمل كنيم من تقاضا دارم به اينها اهميت بدهيد. آخر كار ديگر ايستادگى در برابر خدا اين قساوت قلب آخرش ديگر اينجا مىشود جنگ با خدا و قرآن اين را خيلى پا فشارى دارد جنگ با خدا نگوئيد نمرود است و جنگ با خدا فرعون است و جنگ با خدا و قرآن به خوبى مىفهماند و فرعون مىدانستند حق است قضيه جنگ نمرود با خدا بعد از اين پياده شده است يعنى بعد از اينكه حضرت ابراهيم را در آتش انداختند و از آتش آمد بيرون اين قضيه جنگ با خدا آن وقت پيدا شده است گقته كه من تو را نمىتوانم كارى بكنم سوزاندمت هم نشد پس حالا بايد با خدا بجنگيم كه آن پشهها آمدند و آن جور شد. فرعون وقتى غرق شد توبه كرد يعنى خدا را قبول داشت موسى را قبول داشت عصا را ديد يك بيابان را خورد اينكه نمىشود جادو باشد آدم زرنگى بود فرعون را مىگويند يك اصفهانى بود يك زرنگ از آن زرنگها توانست مردم را مسخره كند مردم را استثمار كند مال مردم را كه استثمار كرد خود مردم را كه استثمار كرد «انا ربكم اعلى» مىگفت زرنگ بود اين نمىدانست حضرت موسى پيغمبر است مىدانست لذا قرآن مىگويد وقتى توى بن بست رسيد توبه كرد كه در روايات مىخوانيم ـ قرآن ديگر لجن را ندارد ـ كه جبرئيل يك مشت لجن زد توى دهنش ولى اين جنگ با خدا همه وقت هست براى همه هست در مضيقه مالى واقع مىشود سخت بنا مىكند با خدا مىجنگد و بعضى مردم كه توى مضيقه مالى هستند مىآيند پيش من مىبينم راستى با خدا جنگ دارد.[8]
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1] ـ سوره زمر، آيه 22.
[2] ـ سوره نساء، آيه، 145.
[3] ـ سوره كهف، آيه 103.
[4] ـ سوره لقمان، آيه 6.
[5] ـ سوره جاثيه، آيه 23.
[6] ـ سوره قلم، آيه 15.
[7] ـ سوره مطفقين، آيه 14.
[8]- بقيه درس ضبط نشده است.