شماره درس: 208
تاريخ درس: ۱۳۸۲/۲/۲۴
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث روزهاى چهارشنبه ما رسيد به يك بحث فوق العاده مهمى و آن بحث نفاق دو زبانى دو چهرهاى دو حرفى دل با زبان نبودن و اين گناهش خيلى بزرگ است قرآن شريف راجع به تحريف «يحّرفون الكلم عن مواضعه» خيلى پا فشارى دارد و اين تحريف همان نفاقى است كه جلسه قبل منقسم كردم به اقسامى تحريف در كلم هم اقسامى دارد مثل همان نفاق و گناهش خيلى بزرگ است قرآن شريف اولاً اين تحريف كلم را راجع به هر سه قسم نسبت مىدهد به يهود كه اين خود يك نكته است اينكه اگر يك مسلمانى هم يك تحريغ كارى در او باشد اين همان يهودياست يا يهودى اعتقادى يا يهودى حكمى و اين اولاً «يحّرفون الكلم عن مواضعه» را وقتى برويم در قرآن مىبينيم كه همهاش را نسبت داده است به يهود «و من الّذين هادوا يحرفون الكلم ه عن مواضعه» بعد هم گناهش را خيلى بزرگ حساب كرده است در دنيا مورد لعن خدا كه آن بالايش گفته است كه ما بوزينهاش كرديم ما خوكشان كرديم بعد هم نابودشان كرديم كه در آيات ديگر مىفرمايد«يلعنهم كما لعنّا اصحاب السبت» نساء(47) اين از نظر دنياشان كه معلوم مىشود اين نفاق اين تحريف كلمه كه عاقبت ندارد بالاخره انسان را كور دل لجوج عاقبت نابخير اگر به جاهاى بالا ترسد از نظر صفت انسانيت سلب صفت انسانيت آمدن صفت خوكيت برايشان صفت ميمون برايشان قرآن راجع به آخرتش هم مىفرمايد كه در وقتى كه وارد قيامت مىشوند «نطس وجوه على اعقابهم» اينها صورتها به پشت گردن به رو اين جور وارد محشر مىشوند كه در روايات ما آمده بعضى هاشان دو زبانى وارد مىشوند و آتش مثل تنور از دهان اينها بيرون مىآيد دوزبانى، دوزبان آتش براى اينكه دو زبانى بودن در دنيا لذا آن تجسم عمل در اين آيات تحرف كلمه آمده و تجسم عمل به تناسب فرموده است كه صورتشان را از نظر ظاهر نابود مىكنيم و صورتها به عقب بر مىگردد و پشت سر به جلو اين هم از گناهش تحريف در كلمه را قرآن منقسم مىكند به سه قسم يك قسمت افرادى كه اصلاً دين ندارند و دين را مورد مسخره قرار مىدهند كه در سورهه نساء آيه 47 همين را مىفرمايد اين يهودىها تسليم شده بودند آنوقت پيغمبر را مسخره مىكردند اينها مثلاً قرآن مىگويد كه به پيغمبر مىگفتند سمعنا اما توى دلشان يا سر زبانى مىگفتند اما اطاعت نمىكنيم يا به زبانشان مىگفتند واسمع اما سرزبانى مىگفتند غير مسمع بشنو كهمى دانيم نمىشنويد مسخره مىكردند يا اينكه راعنا يعنى فانظرنا يا اينكه تلطف كن به ما يا اينكه مىگوييم تو تعارقها تلطف كنيد لطف داريد اينها به پيغمبر به حسب ظاهر مىگفتند لطف كنيد و به جاى راعنا مىگفتند راعّنا يعنى چرا مردم را تحميق مىكنيد چرا مردم را گول مىزنيد اينجورى كه از نظر قرآن مىنشستند با منافقين اينها خودشان هم از منافقين بودند و جلسهداشتند توى جلسه به تناسبى چيزى درست مىكردند براى مسخره كردن مسلمانها براى مسخره كردن اسلام اول سوره بقره مىنشستند مىگفتند كه ما با شما هستيم حالا چه كار بايد بكنيم مىگفتند بريد مسلمانها رامسخره بكنيد و مىگفتند اگر ما به مسلمانها مىگويممسلمان هستيم مسخره شان كرديم همه اينها را در حاليكه همه يهودىها كه نبودند مسلمانها هم بودند منافقين ولى اين نسبت دادن به يهود يعنى اين كسانيكه هم فكر يهود هستند يهودى هستند اينهايكه نفاق دارند در حقيقت دين ندارند راستى دين نيست اما دين نيست هیچی جايش يهودى گرى هست اين يك قسمت از تحريف كله است كه لفظ را مىگفتند از لفظ چيز ديگرى برداشت مىكردند از قرآن سوء استفاده مىكردند كه قرآنمى فرمايد آيات محكم داريم متشابه داريم «فأما الّذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه وابتغاء تأويله» [1] اينها مىخواستند يك كارى بكنند مردم را گمراه بكنند فقط يك مستمسكى از قرآن به نفع خودشان به ضرر مسلمانها درست بكنند اين قسمت تحريف كه ماها هم خيلى بايد مواظب باشيم كه اين تحريف كلمه را نداشنه باشيم مخصوصا در قرآن مخصوصا در روايات مواظب باشيم روايات را سر خودى به نفع هوى هوس قرآن را سرخودى برنفع هوى و هوس يك دفعه معنا نكنيم و زيادهم بوده در بوده در ميان ما اهل علم كه سر خودى و مسئله مىگويد هم روايت معنا مىكند هم قرآن معنا مىكند سواد ندارد قرآن معنا مىكند سر خودى مسئله مىگويد نسبت به مرجع هم مىدهد و قرآن كه نمىخواهد بگويد چهار تا يهودى نا جنسى بودند در زمان پيغمبر بودند و آمدند پيغمبر را مسخره مىكردند اينكه قرآن نيست اينكه گفتن ندارد قرآنى كه مىگويد من علم ماكان و مايكون و ما هو كائن قرآنى كه مىگويد من مىتوانستم بشر را ادراه يكنم تا روز قيامت نمىخواهد كه يك تاريخ بگويد قرآن كه يك كتاب تارخ نيست مىخواهد الگو درس بدهد مىخواهد بگويدمردم منافق چنين هستند كه اصلاً دين ندارد اما داغتر از همه متدينين از نظر اظهار دليلش خود در آورىها كه از قرآن استفاده مىكند دليلش خود در آورىها كه از نست رئايت نسبت به ديگر روايات مىدهد نسبت به مراجع مىدهد و بالاخره چند تا عوام جمع مىكند و اين عوامها را گول مىزند با خود در آورىها شيرين زبانىها همين شيرين زبانى خها را قرآن همين جا اورده «ليّا بالسنتهم وطعنا فى الدين» اينها وارونه نشان مىدادند لفظ را مىگفتند معنا چيز ديگر اراده مىكردند قسمت اول نفاق است كه قسمت اول تحريف كلمه است قسمت دوم تحريف كه اين هم باز قرآن رويش خيلى پا فشارى دارد اينكه مسلمان است اما لجاجت مىكند زير بار نمىرود در مقابل حق و حقيقت قيام مىكند و بالاخره مىرسد به آنجا كه حرف پيغمبر را نمىشنود دو آنچه خودش مىخواهد مىگويد نه آنچه پيغمبر گفته است حالا ولو اينكه مسلمان اين نفاق به اين معناى كه عقيده ندارد نه عقيده هم هست اما زير بار نمىرود تعجب هم نكنيد نگويد چه جور مىشود حضرت موسى آنهمه معجزه اما باز هم اينها زير بارش نرفتند قرآن براى همين آمده كه بگويد زير بارش نرفتند نمىرفتند چه جور مىشود پيغمبر اكرم را قبول داشته باشد اما زير بار نرود سقيفه بنى ساعده مىگويد پيغمبر اكرم را قبول داشتند دو ماه قبل پيغمبر اكرم گفت على، گفتند پيغمبر اكرم اشتباه كردهاست ما هم مىگوييم عمر، تعجب نكنيد خودمان هم همين مردم حرف مراجع را نمىشنوند در حاليكه مراجع راهم قبول دارند مراجع را دوست دارند پيغمبر رادوست دارند امام حسين عليهالسلام را تا سر حد عشق دوست دارند اما حرف امام عليهالسلام را نمىشنوند يعنى حرف مراجع را نمىشنوند حرف دين را نمىشنوند اين نفاق اين جورى قرآن هم اول سوره بقره اين بنىاسرائيل را نقل مىكند كه راستى هم حالا انسان مىبيند وقتى برود توى اين اراذل و اوباشها توى اين افرادى كه حالا پيدا شدهاند راستى همه چيز را زير مسئله مىبرند آدم برود مىبيند راستى چه مسئلهها بوده چه مسئلهها هست تا روز قيامت اين انسان دو پااگر خراب بشود واى اين انسان اگر لج بكند اگر بخواهد حرف خودش را به كرسى بنشاند و قرآن نقل مىكند اين حضرت موسى بعد از آن عصااژدها شدن فهميدند بعد از آن آمدند سر رود نيلجاده باز كردند آنها رفتند آن طرف ديدند بعد هم توى بيابان برايشان چلو كباب آمدن هر روز و چشمههاى آب با عصاى موسى پيدا شدن روى سنگ ديدن و بالاخره حرف موسى را نشنيدند تا در وادى طور سرگردان شدند ديدند حالا بنا شد توبه شان قبول باشد قرآن مىفرمايد به حضرت موسى خيلى چيز مختصرى گفت ار خدا عذر خواهى كنيد بگويد «الهم اغفرنا» خدايا چهل سال به اين پيغمبر خدا اذيت كرديم با اين همه معزه خدايا غلط كرديم «الهم اغفرنا» فرمودند از همين درب در بيت المقدس بوده است از آن درى كه نشان داد گفت از اين درب وارد بشويد بگويد حطه قرآن مىگويد حطه نگفتند تبديل كردند لفظى را به لفظ ديگر اما چونكه خيلى بد لفظى بوده قرآن لفظش را نقل نمىكند مثلاً بعضى نه اينكه اين جور باشد لز باب تشبيه گفت يك چيزى كه شبيه به حطه است مىگفت حنطه حنطه حنطه وارد شدند فحش دادندئ به خدا نه اينكه خدا را قبول نداشته باشند آن معجزههاى خدا را قبول داشتند نه اين كه پيغمبر را قبول نداشته باشند آن معجزههاى پيغمبر پيغمبر را قبول داشتند نمىشد كه از نظر دل حضرت موسى را قبول نداشته باشند در حاليكه عصاى دستش اژدها شده است مىديدند حس است چهل سال معجزه حالا حضرت موسى به اينها مىگويد بگويد الهم اغفرلنا به جاى حطه «بدل الذين قولاً غير الذى قيل لهم» كه مىگوييم از بس لفظ جسارتآميز است اصلاً قرآن نقل نكرده است روايات ما اصلاً نقل نشده كه اينها چى گفتند چون بد بوده اصلاً نقل نكردند اما تحريف كلمه بوده است تا اين اندازه قرآن مىگويد تحريف كلمه كه قرآن مىگويد يك وقت انسان مىرسد به اينجا اگر لج كند اگر صفت رذيلهاى در او حكم فرما باشد در مقابل پيغمبر مىايستد حرف پيغمبر رانمى شنود و به جاى حطه حنطه مىگوى مسخره كى كند در حاليكه قبول هم دارد راستى قبول دارد اما تحرف كلمه هم دارد مسخره گى هم دارد دين را مسخره مىكند پيغمبر خدارا مسخره مىكند و اين هم هميشه بوده الان خيلى هست توى اين زمان ما تحريف كلمه به صورت اول و دوم الان خيلى است كه انسان اگر بميرد راستى از اين تحرفها جا دارد از هر شمشيرى از نيزهاى از آدم با غيرت آنهايكه غيرت دينى دارند راستى از هر شمشيرى بدتر است تحريف سوم تحرف عملى كه اين هم خيلى بداست و تحرف عملى معنايش در قانون است يعنى از قانون سوء استفاده كردن حالا اين قانون طلبه گى باشد يا قانون بازارى قانون عرفى باشد يا قانون اسلام از قانون سوء استفاده كردن مىگويند تقلب در قانون واين تحريف است اين كار يهود است قرآندر اين باره خيلى داغ كه حالا چه جور همشده مه موستوجب گناه هم هستند نمىدانم قضيه اصحاب سبط را دو سه جا هم نقل مىكنند اين تكرار دليل ير اهميت مطلب تكرارهاى قرآن يعنى امر خيلى مهم است بهحسب ظاهر چيزى نبو و آن اين بود كه پيغمبر خدا به بنى اسرائيل كه در كنار دريا زندگى مىكردند گفتند هر روز ماهى نگيريد جمعه ما شنبه اينها بود گفتند شنبهها ماهى نگيريد و اينها ظاهرا از پيغمبراشان مىترسيدند اينجور نبود مثل حضرت موسى كه ازشان نمىترسيدند مثل اينكه از پيغمبرشان مىترسيدند گفتند چشم اما يك حوضهاى كندند كه اين حوضها دريا بهش مسلط بود اما پايينتر از دريا بود و يك دريچه براى حوضچهها گذاشتند و روز شنبه ماهىها مىآمدند توى حوضچهها و ديگر نمىتوانستد بروند بيرون دريچه داشت آمدنشان درست اما رفتنشان ديگر نمىشد روز يك شنبه مىآمدند ماهىها را مىگرفتند قرآن مىفرمايد كه اينها سه قسمت بودند يك قسمتشان امر به معروف مىكردند نهى از منكر مىكردند بى تفاوت نبودند هى مىگفتند اى مردم نكنيد تقلب در قانون است مسخره گى پيغمبر است نكنيد نمىشنيدند يك دسته هم مثل ما بى تفاوت بودند هرچه مىكردند ما هم بى تفاوت بوديم يك دسته هم ماهى گيرها قرآن مىفرمايد آنها كه نهى از منكر مىكردند شب بيرونشان كرديم و اين بى تفائتها را با آن ماهى گيرها را عذاب خدا آمد اينها بصورت بوزينه، خوك شدند بعد هم نابود شدند اين حالا چى بوده نمىدانم ديگر در روايات نيامده قرآن ندارد اما بالاخره به ما مىفهماند كه تقلب در قانون گنتهش خيلى بزرگ است اينها مىگفتند ما روز يك شنبه ماهى مىگيريم كارى به شنبه نداشتيم و متأسفانه اين تقلب در قانون هم در ميان ما زياد شده استربا مىخورد مثل آب بدتر از ربا خورها يك كلاه شرعى سرش مىگذارد رشه مىگيرد بالاتر از آن رشوه گيرها اما يك كلاه به عنوان هديه كه پيغمبر مىفرمايد هديه همه اينها را پيغمبر اكرم خبر دادند كه يك وقت مىآيد مردم بى تفاوت مىشوند يك مىآيد مردم بى تفاوت مىشوند يك وقت مىآيد مردم بى تفوت مىشوند يك وقت مىآيد كه مردم تحريف در كلمه مىكنند يك وقتى مىآيد مردم ربا رابه عنوان قرض الحسنه مىخورند يك وقت بيايد مردم رشوه را به عنوان هديه بخورند سلمان هم هى تعجب مىكرد مىگفت يا رسول اللّه يعنى چنين مىشود مىفرمودند آرى، آرى، آرى و اين هم يك نفاق است تقلب در قانون است و حالا مسئله فقهى چى ما فقها شما فقها خيلى كارها مىتوانيد بكنيد اما مسئله يك حرف است اما مسئله اخلاقى كه آيا اين مقبوض خدا هست يا نه محبوب خدا است يا نه اينها را جدا از هم بايد كرد بحث فقهى را بگوييد دو تا معامله است طورى نيست اما بحث اخلاقى ربا خورى است همان ديروز به من مىگفت كه (تلفن كرده بود از مهاباد) كه يك موسسه دولتى دو ميليون به من مىدهد اما سه ميليون از من مىگيرد اين كار را بكنم يا نكنم رباخورها مىگفت تومان ده شاهى بعد هم مىگفت سنگ را مىآورد مىگفت توى سرم بزن اما نرخم را نشكن اما اينجا ديگر بير بير اما به عنوان اسلام اسمش را يك اسم مقدس انتخاب مىكنند روى موسسه با همين اسم مقدسذبا مىخورد مثل آب بيربير اقلاً اگر صدِ ده صدِ بيست اما نه اين طور و اينها تقلب در قانون است اين تحريف كلمه عن مواضعه است اينها نفاق است گناهش خيلى بزرگ است ما چرا بايد اينقدر بد بخت باشيم بى تفاوت كارهاى بدمان پروردگار عالم راجع به دو چيز خيلى غيرت دارد يكى راجع به دينش خدا غيرت دارد ونمى گذرد دينش را كه حفظ مىكند مىكند به اندازهاى دين پيشش اهميت دارد كه حاضر است امام عليهالسلام فداى دين بشود اما اگر راستى با دين جنگيد نابود مىشود لذا اينها اين پياده نظامهاى آمريكا كه با دين مىجنگند من به شما قول مىدهم كه صد در صد نابود مىشوند بعد هم نابود مىشوند همخودشان نابود مىشوند هم حزبشان بد نابود مىشوند يكى ه راجع به ظلم، خدا از ظلم ظالم نمىگذرد انوقت يك چيزى كه به شما نقل بكنم آقا امام زمان (عج) هم از دوچيز نمىگذرند يكى از تشيع اصلاً امام زمان غايب هستند و اين هم مصائب دارند امام زمان الان خيلى مصائب دارند من و شما كه قطرهاى از درياى ايمان امام زمان را داريم اينقدر ناراحت نيستيم معلوم است امام زمان هم خيلى ناراحت هستند از اوضاع و احوال و ايشان از دو چيز نمىگذرنديكى از تشيع اگر كسى بخواهد به تشيع ضربه بزند نابود خواهد شد يكى هم راجع به روحانيت اينها را دوست دارد روحانيت را حالا ولو اينكه بدهم در او باشد اما روحانيت را دوست دارد جيره خوار امام زمان هستيم همه مان و اين جيره خوارها را دوست دارد و هر كه با اين جيره خوارها در بيفتد ور مىافتد رضا شاه با روحانيت در افتاد بزرگان بهش مىگفتند مرحوم حاج شيخ بهش پيغام داد با آخوند در نيفت نابود مىشوى حرف نشنيد اما يك دغعه كار رسيد به آنجا كه يك ساعتن چشم باز كرد ديد كه عجب نابود شده است آمد توى همين اصفهان رفته بود توى منزلى همين دنال رودخانه صاحب منزل مىگفت توى منزل من راه مىرفت و هى مىگفت اعلا حضرتا، قدر قدرتا، شاهاشاها رضاه شاه يك لفظ چهار وادارى هم آخرش مىگفت دو دفعه هى مىگفت و آن لفظ چهار وادارى را هم تكرا مىكرد بالاخره بردندش آن جزيره تنها آن جزيره هم درد بى درمانى گرفت درد مسرى بعد سگها هم پهلويش نمىرفتند آنوقت يك تكه نان مىانداختند مثل همان سگ مىانداختند جلويش و اين مىخورد و له له مىكرد تا مردبا اخوند نمىشود در افتاد لذا من از شما تقاضا دارم يك دفعه كارى نكنيد ضرر به روحانيت بخورد اين گناهش كه خيلى بزرگ است اثر وضعى هم دارد و الا كل حال نفاق كه امروز تعريف كرديم منقسم مىشود به سه قسم گناهش خيلى بزرگ است اثر وضعى دارد اثر وضعى هم خيلى بزرگ است. خدايا به حق آقا امام زمان قسمت مىدهيم صفا، صميميت، صداقت، حقيقت يابى، حقيقت جوى به همه ما عنايت بفرما.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1] ـ سوره آل عمران، آيه 7.