شماره درس: 211
تاريخ درس: ۱۳۸۲/۳/۲۱
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث روز چهار شنبه ما درباره نفاق بود اين كلمه شوم اين كلمه كه وقتى انسان تصورش را بكند مىبيند كه تاريك است و پيش اهل دل وحشتناك است وحشتناك و قرآن روى اين كلمه نفاق كه امت اسلامى را مىترساند بيش از كفر بيش از شرك به آن اهميت داده است واين نفاق را منقسم كردم به اقسامى يك نفاقكه منافقين داشتند الان هم منافقين زياد هستند همين نفوذىهاى در نظام يعنى منافق و اين است عقيده كه عقيده ندارد اما اظهار عقيده مىكند براى دنيايش آنجا هم كه بتواند كار شكنى خود را مىكند حتى مىرسد به آنجاكه پناه برخدا تهمت هم به پيغمبر مىزند براى اينكه زن پيغمبر را از نطر شخصيت آن را بيندازد آن قضيه افك كه در قرآن در چند آيه آمده است به ما مىگويد از نفاق بترس خيلى بترس اينها نامردند انسان يك وقت يك كسى را مىكشد مردانگى مىكشد اما يك وقت مىكشد به طور رذالت مىكشد راستى ايمان ندارد خيلى خوب ندارد كفر و شرك خيلى خوب اما يك وقت به طور رذالت ايمان ندارد كارش مىرسد به آنجا كه هر كجا بشود كار شكنى بكند براى اسلام مىكند آنجا كه نشد ديگر تهمت مىزند حتى به پيغمبر اكرم اين قضيه افك خيلى سنگين بود پيغمبر چند روزى نتوانستند نماز بروند در خانه ماندند غصه مىخوردند غم مىخوردند تا اين آيات راجع به افك آمد پيغمبر راحت شدند آسوده شدنداين قسم اول حالا ما كه الحمدللّه ما مافق نيستيم اما بايد بدانيم از زمان حضرت آدم تا به الان اين نفاق هميشه بوده است اين بادمجان دور قاب چينها اطراف انبياء كه سامريها اطراف انبياء و بالاخره مخصوصا اطراف پيغمبر اكرم خوب كار هم خيلى كردند راستى كار كردند بعد پيغمبر اكرم جنازه آقا هنوز روى زمين است كاسه و كوزه را همه را ريختند بهم زحمات 23 ساله پيغمبر را هدر دادند خيلى كار مىكنند منافقين كار مىكنند الان هم چنين است اگر ما مىترسيم از آمريكا اصلاً ترس نداريم نفوذىها از منافقين اينها خيلى خطر ناك هستند و من تقاضادارم از شما در زندگى شخصيتان در مسجدتان در مريدهاتان مواظب باشيد نفوذى نباشد مشكل هم هست براى اينكه آنها خيلى از شما زرنگتر هستند خيلى آنها كار كرده هستند ما كار نكردهايم قسمت دوم نفاق كه مربوط به خود ما مىشود ريا تظاهر در اين باره هم صحبت كردم البته آن مراتب بالايش را نمىتوانيم بدست بياوريم يعنى خيلى مبارزه مىخواهد خيلى كار مىخواهد يك عمر تا انسان بتواند به آن مرتبه هفتم برسد مراتب خلوص مراتب هفت گانه است مثل مراتب سير و سلوك همان مرتبه اولش هم خيلى مشكل است خيلى كه انسان برسد به يك جا كه راستى هيچى در نظر نباشد جز خدا خيلى مشكل است در امتحانها معلوم مىشود كه چه كاره هستيم و راستى يك كسى بگويد كه من خلوص دارم خيلى مشكل است يك مرجع تقليدى شهريه بدهد به نام خودش نه، به نام يك مرجع تقليد ديگر خوب مشكل است انصافا خيلى امام جماعتى ببيند رفيقش مسجد ندارد اين يك مسجد آبادى دارد مسجد مفيدى دارد براى خاطر خدا مسجد را بدهد به رفيقش خيلى مشكل است ولى بالاخره بايد برسيم به آنجا به قول آقا بهلول كه بتوانيم كاشى را بزنند بالا سر مسجدمان مسجد بهلول هيچ چيزمان نشود نه چيزمان نشود خوشحال بشويم اينكه الحمدللّه هم مسجدمان را ساختهايم هم ريا در آن نبوده است اين مرتبه اولش است ديگر برسد به جاهاى كه «وجدتُكَ يا اهل للعباد و عبدتُك» كه مىتواند همچنين دهانى داشته باشد اين حرفها را بزند جز اميرالمومنين اين قسمت دوم، قسمت سوم كه اين هم خيلى مهم است و روايت روى آن خيلى پا فشارى دارد تأكيد دارد اينكه ما دوچهره دو زبانى نباشيم صاف باصميميت با صداقت من از همه شماها تقاضا دارم اين آيه شريفه خيلى آيه خوبى است خيلى اين دعاتان باشد ذكرتان باشد لااقل بعضى اوقات«ربِّ ادخلنى مُدخِل صدق و اخرجنى مخرج صِدق وجعل لى من لندك سلطانا نصيرا»[1] خدايا يك صميميتى به من بده كه خودم دوست داشته باشم رنگ خلوص «صبغة اللّه و من احسن من اللّه صبغة»بقره(138)آدم صاف باشد حتى با زنش در خانه با بچه هايشان در خانه و نرسد به آنجا كه بخواهد به زنش دروغ بگويد بعد هم بگويد كه دروغ گفتن به زن طورى نيست خيلى خوب است و دو چهره بودن دو زبان بودن در ميان مردم خيلى هست اميدوارم كه در ميان شما نباشد خوب مىنشيند در جلسه تعريف مىكند آقا شما چقدر خوب هستيد آقا شما چقدر خدمت كرديد آقا شما چقدر خدمت گذار هستيد حالا اين پا مىشود مىرود همان وقت غيبت اين آقا شروع مىشود خدا رحمتش كند يك سير و سلوكى به من مىگفت كه يك گرگهاى هست جمعى راه مىروند تك تك نيستند گرگهاى دسته جمعى من در حياة دميرى يا جاى ديگر ديدم كه هستند اين گرگها آنوقت آن آقا به من مىگفت كهاين گرگها در اطراف شيراز زياد هستند وقتى كه مىنشيند دورى مىنشينند و چشمهايشان را به يكديگر مىدوزند اگر يك كدام از اين گرگها غفلت كند چشمش ندوزد به ديگران تا غفلت ميكند آنها مىريزند روى اين و پاره پاره مىكنند و مىخورند آن را و اين بايد همه آنها مراقب يكديگر باشند مواظب خودشان باشند آنوقت اين اهل دل به من مىگفت كه اگر گرگها را نديدى بيا در مجالس هفت هشت نفر در جلسه نشستند حسابى آقا مريد شما هستم آقا چقدر خوب هستيد او تعريف او، او تعريف او و خدا نكند يكى از آنها بولش بگيرد پا شود برود بقول آن آقا براى اينكه مىشناسد چه جورى هست هى به خودش مىپيچد از جلسه بيرون نمىرود به خودش مىپيچد براى اينكه مىبيند اگر از جلسه رفت بيرون بدتر از آن گرگها دورش مىزنند براى چى براى اينكه آن جسم را مىخورد اين آبرو مىخورد اين بدتر از گرگ است همان كه خيلى خوب بود ناگهان ببينيد غيبت شروع شد، تهمت شروع شد، شايعه شروع شد ودر روايات داريم كه اين فرد بدتر از گرگ است در روايت داريم كه تجسم عمل اين محشور مىشود با دوتا زبان زبانها به اندازهاى بزرگ افتاده شده در مقابل پا مثل آن فيل با آن خرطومش اما آتش ازاين دو تا زبانش شعله ور است معمولاً حالا توجيه كنيم با توجيه بياييم جلو معمولاً بزرگان وقتى كه مىگويند حال شما چطور است مىگويند الحمدللّه براى اينكه دروغ نشود نفاق نشود اما ماها حال شما چطور است آقا اردتمند شما هستيم خوب حالا ارادتمند است خوب اينها را مىگويند دروغ است آقا تو كه ارادتمند نيستى تو كه پشت سرش غيبت مىكنى چرا مىگوى ارادتمند هستم اين نفاق است اگر ارادتمند هستى بگو ارداتمند هستم اگر نه پشت سرش غيبت مىكنى شايعه پراكنى مىكنى اگر دوستش ندارى خوب ارادتمند هستم كدام است اين داشها، ارادتمندم،نوكرتو بابا و باباى بابايت هستم ما طلبهها بعضى اوقات مىبينيم همان حرفهاى همان داش منشيها را يك جورى به همديگر مىزنيم و اين گناهش بزرگ است اين نفاق است اگر غيبت مىكند پشت سرش حق ندارد در رويش با يك بشاشى با يك اظهار ارادتى با هم برخورد كنيد خوب با هم بر خورد مىكنيم مثل اينكه دوست هستيم با هم ب خورد مىكنيم پشت سر مثل اينكه دشمن نمره اولى هستيم اينها از بزرگان يك مقدار بيشتر از اينها، اينها ديگر مال ما نيست اينهامال آنها است بيشتر از ما اهميت مىدهند مىگفتند حاج سيد محمد باقر درچهاى «رضوان اللّه تعالى عليه» يك كسى كه متصدى غذايش بود در همين مدرسه نيم آور مىگفت مثلاً اگر يك نان و پنيرى مىگرفتم برايش مىبردم در اتاق را باز مىكرد بگيرد مىگفت بفرماييد شما هم بفرماييد و اما مثلاً بريان مىگرفتم نمىگفت بفرماييد يك روز به آن گفت آقا مىدانى اين چى است آخر بريان را نمىخوام بخورى مىخواهم خودم بخورم اما نان و پنير را با هم بخوريم طورى نيست حتى همين حاج سيد محمد باقر درچهاى را مىگويند وقتى چاى پهلويش مىگذاشتند اگر نمىخواست يعنى مىشد به ديگرى بدهد، بفرماييد چيزى مىگفت و الا نمىگفت بفرماييد مىگفت مىخواهم چاى را خودم بخورم حالا اينها مال آنها ولى من تقاضا دارم از شما اين صفا و صميميت با خانمتان بعضى اوقات خانمها، خانمهاى شما نه خانمهاى طلبهها كه از اين بحثها بلد نيستند هيچ وقت نمىآيند، خانمهاى طلبهها مىآيند پيش من راستى گله دارند گلههاى به جا دارند وما خوب است در خانهطورى رفتار كنيم زن ما نريد ما باشد اين كم هم پيدا مىشود خيلى كم است ما ممكن است مريد خيلى داشته باشيم اما زن ما مريد ما نباشد و يك كارى بكنيم زنمان پشت سرمان نماز بخواند زنمان مريدمان باشد زنمان ما را با صفاو با صميميت و صداقت شناخته باشد بايد اين جورها باشد ديگر بچه هايمان بعضى اوقات انسان مىبيند آقا زادهها بد در مىآيند بعد ريشه يابى مىكنيم مىبينيم تقصير پدرشان است پدرشان دو چهره بوده است آنطظور كه در خانه بوده در كوچه نبوده آنطور كه در كوچه بوده در خانه نبوده است صداقت نبود خوب بچه بد در آمد دختر بدبين به آخوند شد و اينها ذنب لا يغفر است ديگر براى اينكه به قول حضرت امام معلوم نيست موفق به توبه در اين چيزهابشود كه موجب اضلال پسرش بشود موجب اضلال دخترش بشود ما بايد راستى دخترمان مريدمان باشد پسرمان راستى مريدمان باشد صداقت ما را، نماز اول وقت ما را، نماز شب ما را مهمتراز اينها تقيد به مال خوب پسر دزد از آب در مىآيد يك دفعه ميليارد از بيت المال را حيفش مىكند از آقا زادهها هم هست خوب چطور شد همچين شد پدرش تقيد به حق الناس نداشت اين هم ياد گرفت خيلى بايد مواظب باشيم اين جمله عوامانه خيلى جمله خوبى است كه مىگويد اگر كسى در بچهگى تخم مرغ دزديد شتر دزد مىشود، تخم مرغ دزد شتر دزد مىشود اين اگر بخواهيم پيادهاش بكنيم ما طلبهها با بچه هايمان پسر ببيند من مقيد به حق الناس نيستم من درس نمىخوانم شهريه مىگيرم بعضى اوقات بچهها مىآيند پيش من مىگويند پدر من درس نمىخواند شهريه مىگيرد من حالا از اين شهره استفاده كنم يا نه مىدانم حرام است پدر من درس نمىخواند شهريه مىگيرد خوب اين بچه اثر مىگذارد روى اين اگر سر و كار با روحانيت نداشته باشد اگر راستى ذاتش اين نباشد ناگهان بد بين به آخوندها مىشوند آخوندها آنهاى هستند كه مال مردم مىخورند حق الناس را مراعات نمىكنند اين مهم است خيلى اگر العياذباللّه غيبت بكنيم العياذباللّه شايه پراكنى بكنيم العياذباللّه به ديگران تهمت بزنيم العياذباللّه مواظب زبانمان نباشيم در عالم ملكوت اسم ما مىشود منافق در وقتى مرديم روح ما را مىبرند در محضر خدا هر كه باشد روحش را مىبرند در محضر خدااز آسمان اول و دوم مىگذرانند ملائكه مىگويند منافق آمد منافق را دارند مىبرند پيش خدا در عالم ملكوت ما اسم داريم ديگر بايد اسم ما باشد طلبه چه خوب است چه شيرين است جيره خوار امام زمان خيلى بالا است ديگر قدر خودمان را نمىدانيم ديگر ما كه هستيم جيره خوار امام زمان در عالم ملكوت جيرخوار امام زمان را دارند مىبرند پيش خدا غير از اين است كه بگويند دزد را دارند مىبرند پيش خدا يا منافق را دارند مىبرند م اين قسم سوم را م از شما تقاضا دارم خيلى مراعات بكنيد مواظب زبانتان باشيد مواظب كارهايتان باشيد خيلى خوب است اين صفا، صميميت، صداقت، خدا رحمت كند يكى از علماى بزرگ اصفهان را بارها اين جمله را به من مىگفت افضل استثمارات ترك استثمار چقدر حرف خوبى است حالا او مىگفت استعمارات ما اگر بخواهيم مريد درست بكنيم خوب است براى دنيا براى آخرتمان اما با صفا با صداقت باشيم سر هم اندازى مريد درست بشود همان است كه با يك دروغى مىآيد با يك شايعه هم مىرود ريشه ندارد چه موقع ريشه دار مىشود وقتى مريد را خدا بدهد «مَن ارد عزا بلا عشيره وهيبة بِلا سلطنه فليخرج من ضل معصيت اللّه الى عز طاعة» انسان اگر عزت بخواهد بخواهد ديگران مريدش بشوند بدونه اينكه به قول امام دوم عليهالسلام سر وصدا داشته باشد «من اراد عزا بلا عشيره» نخواهد خويش و قومها برابيش مريد درست بكند «وهيبة بلا سلطنه» نخواهد كه ديگران تعريفش را بكنند ديگرتن برايش كار بكنند اگر عزت، هيبت، شوكت مىخواهد بايد اين باشد «فليخرج من ضل معصيت اللّه الى عز طاعة» بايد زبانش صاف باشد بايد با صداقت باشد بايد بدونه دغل باشد اين دغل مغل راستى خيلى بداست خيلى زشت است آن هم براى طلبه براى عمامه به سر صاف باشيددر زندگيتان خيلى چيز خوبى است بالاترى فضيلتها براى انسان مخصوصا بارى يك طلبه براى يك عمامه به سر اينكه زبانش دو تا نباشد چهرهاش دو تا نباشد ظاهر باطن نداشته باشد اين ظاهر باطن دو مثل آن ميوهاى است كه باطن وظاهر داشته باشد ببيند الان اين نفاق چه ميكند شما يك ظرفى يك صندوق ميوهاى در اين اصفهان پيدا كنيد كه زير رو نداشته باشد، نمىشود ديگر اين نفاق است ديگر ما طلبهها بايد اين جور باشيم بايد يكى از شماها هم زير و رو نداشته باشد حتى بايد زيرش بهتر از رويش باشد ما بايد اين جور بكنيم كه وقتى بررسى مىكند ما را بارك اللّه بگويند خلوتش بهتر از جلوتش است و انصافا بزرگان اين جور بودند من خيلى از بزرگان را سراغ دارم كه اينها زير و رو نداشتند زيرشان بهتر از رويشان بود خلوتشان بهتر از جلوتشان بود قسم چهارم كه پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآله روى آن خيلى پا فشارى دارند اين عالم بى عمل كه قرآن گاهى تشبيه به الاغ شده است گاهى هم تشبيه به سگ پيغمبر اكرم اينرا منافق بهش گفتند ان شاء اللّه براى جلسه بعد. خدايا به حق آن كسانيكه صداقت داشتند خدايا اين صفا، صميمت، صداقت را به همه ما عنايت بفرما.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1] ـ سوره اسراء، آيه 80.