شماره درس: 215
تاريخ درس: ۱۳۸۲/۴/۱۸
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث ما ردباره اين بحث غيبت بود كه انصافا از نظر قرآن از نظر روايات خيلى لفظ بدى است و از نظر معنا كه قرآن مىفرمايد كه ميته استيك حيوان گنديدهاى راانسان بخورد ياغيبت بكند قرآن مىفرمايد مثل هم است«لا يغطب بعضكم ايحبّ احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه» يك كسى برود نبش قبر بكند و گوشتهاى آن مرده را بخورد قرآن مىگويد اين غيبت كردن همان است لذا لفظش پيش اهل دل خيلى تاريك است خيلى وحشتناك است و محتوايش هم قرآن مىگويد مرده خورى است و ديدند آنهايكه چشم بصيرت دارند ديدند كه راستى مرده خورى است يكمقدار در اين باره صحيت كردم بحث امروز از بحثهاى خيلى مهمتر است و آن بحث استثنا در غيبت كه همين استثنا در غيبت در حاليكه يك مسئله فقهى است در حاليكه يك مسئله قرآنى است يك مسئله روايى است از آن مسائلى است كه آلت دست شيطان است براى اينكه انسان را در غيبت بيندازد از همين جهت هم همين جلسه مقدس هى مرتب به من مىگويند اينقدر درباره غيبت داغ صحبت كردى استثنايش را هم بگو معلوم بود استثنايش را مىگويم اما حالا اين از چى سرچشمه مىگيرد اينكه مىخواهيم غيبت كنيم مىبينيم خيلى حرام است گناهش خيلى بزرگ است مىخواهيم يك كلاه شرعى سرش بگذاريم و بشود يك غيبتى كه شارع مقدس اجازه داده اين شيطان عجيب است و شيطانها هم تفاوت مىكنند يك دفعه به شما ميگفتم مرحوم آيت اللّه حاج شيخ غلامرضا يزدى خيلى بالا بوده است راستى اين كسانيكه با ايشان هم درس بودند خيلى درباره ايشان حرف مىزنند بالا بوده چيز داشته مرادم اينجا است كه ايشان بعضى اوقات روى منبر مىفرمودهاى مردم همه مان شيطان داريم و معلوم هم هست روايت هم مىگويد همه شيطان داريم اما من ملا شيطان دارم يعنى عوام مردم زود گول مىخورند گاهى يك ملا زود گول نمىخورد بايد يك ملا شيطان برايش باشد كه از توجيه گرى استدلالها اينرا گولش بزند و قرآن هم از قول شيطان مىفرمايد، شيطان وقتيكه رانده درگاه خدا شد چندين مرتبه به خدا تشر زد پناه بر خدا و از جله تشر هايش اين بود كه من سر راهشان مىنشينم و همه شان را گمراه مىكنم گاهى از طرف راست مىآيم گاهى از عقب گاهى از جلو و گاهى از عقب « ولا تجد اكثرهم شاكرين» كه امام باقر عليهالسلام مىفرمايد كه اينكه از طرف راست مىآيم از طرف دين، وسوسه مىكنم، نه بدتر از وسوسه توجيه گرى به قوا عوام موش را آب مىكشد و مىخورد اين خيلى مثال خوبى است توجيه، سهم امام را مثل آب مىخورد و سهم خودش هم مىداند و مِن جمله اينجا ده تا غيبت مىكند و مىگويد دلم حال آمد حقش بود درست هم بود بايد هم اين غيبتها بشود به عنوان استثناء در غيبت لذا اين استثناء در غيبت را مىخواهم بحث بكنم توجهبه اين مطلب ضرورى است كه همين استثناء در غيبت كه گاهى ما را به درد سر مىاندازد حالا كاهى در غيبت است گاهى در تهتمت است من يادم نمىرود يك در زمانى كه هنوز انقلاب هم پيروز نشده بود خيلى تنتراق به من مىگفت آقا تهمت بزن براى اينكه روايت مىگويد «فاتهموا» به اين مراجع به اين علما تهمت بزن تا از صفحه بيرونشان كنى تا انقلاب پيروز بشود راستى اينجورى است حلال، واجب مىداند روايت هم از پيغمبر نقل مىكند كه «فاتهموا» گاهى هم راجع به حق الناس است طلبه درس نمىخواند سهم امام مىگيرد بعد هم توجيه مىكند وحلال مىكند و راجع به چيزهاى ديگر اين توجيه گرى كه مختص به علما است مختص به خواص است عموم مردم مىوانند توجيه كنند امام توجيهشان عوامانه است مثل اينكه مىگويد غيبتش نباشد و شروع مىكند، اين توجيه است امام عوامانه و احمقانه است اما ما طلبهها ديگراين نيست و بقول مرحوم حاج شيخ اول تفسيق مىكنيم و بعد تكفير مىكند و غيبت مىكند اين توجيهها براى اينكه ما حرام را حلال، حلال را حرام بكنيم واين فراوان است در ميان ما نه برويم توى خودمان برويم توى مردم ببينيم كه بعضى از طلبهها خيلى ياد مردم دادهاند كه حلال خدا را حرام كردند و حرام خدا را حلال كردند و اگر هم بخواهى در مقابلش ايستادگى بكنى جورى درست مىكنند كه نمىشود من بعضى اوقات يادم مىآيد راستى بدنم مىلرزد اى اميرالمومنين عليهالسلام چقدر مظلوم بودند امدند مسجد ديدند دارند نماز مستحبى را به جماعت مىخوانند فرمودند اين چى است گفند عمر گفته است براى اينكه عمر يكروز آمد مسجد ديد متفرق دارند نماز مىخوانند، شبهاى ماه رمضان گفت چرا متفرق، همه جمع شويد يكى امام جماعت و همه با هم نماز بخوانيد گفت كه پيغمبر گفتند ماز واجب بايد با جماعت خوانده شود نماز مستحبى نمىشود گفت پيغمبر گفته باشد من هم مىگويم كه به جماعت فردا شب آمد ديد مسجد بَه سجد پر است چه جماعت خوبى «هذه بدعه و نعم البدعه» خوب بدعتى گذاشتيم راستى انسان مىبيند «هذه بدعه و نعم البدعه» و انسان هيچ چيز هم نمىتواند بگويد چيز بگويد هو مىكنند پدرش را در مىآورند وما خيلى بليد مواظب باشيم يك دفعه حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام نكنيم با يك توجه خيلى مهم است خيلى تقاضا دارم بهش خيلى فوق العاده اهميت بدهيد خيلى مهم است اين مطلب كهمى خواهم استثناء در غيبت را عرض كنم اين مطلب اول خيلى ضرورى است مربوط به غيبت هم نيست مربوط به همه محللات و محرمات است مربوط به همه احكام اسلام است مطلب دوم كه باز بايد توجه بهش داشته باشيد اين است كه همين غيبت جايز بعضى اوقات هم جايز مىشود اين استثناى واجب بايد بهش توجه داشته باشيم كه اين اكل در مخمسه است اگر يك مردارى هست و يك كسى توى بيابان گير كرده است نخورد مىميرد مىگويند اكل در مخمسه بخور اين خوردن جايز است از نظر تكليف اما اثر وضعى چى؟ دارد يعنى آن ميكروبها هست بدن را ناسالم مىكند يك جا گير كرده بهش مىگويند يا شراب بخور يا العياذ باللّه تجاوز به ناموس تو مىكنند خوب حتما بايد بخورد اما اين مست مىشود اثر وضعى كه جاى نمىرود غيبت همين طور است همه محالات كه محرم مىشوند محرمات كه محلل مىشوند به عنوان ثانوى از همين باب از نظر اكل در مخمسه است «شرب الخمر فى المخمسه» از همين باب است قرآن به اين تذكر مىدهد قرآن مىفرمايد«لا يحبّ اللّه الجهر باسوء من القول الّا من ظلم» مگر كسى مظلوم واقع شد از دست ظالم مىتواند داد بزند مىتواند غيبتش را بكند آبرويش را ببرد مىتواند اما بداند كه اين هم غيبت است اما غيبت جايز لذا مىفرمايد «لا يحب اللّه الجهر باسوء» اين كلمه باسوء قرآن چى مىخواهد بگويد يعنى بايد بدانيم اگر يك حلالى مىخواهد حرام بشود به عنوان ثانوى يك حرامى ميخواهد حلال بشود به عنوان ثانوى آن واقعيتش آن هيولايش مه از بين نمىرود بالاخره غيبت دل را سياه مىكند بالاخره غيبت اجتماع را آلوده ميكند بالاخره غيبت موجب دوعيت مىشود موجب تفرقه موجب عداوت است حالا اين غيبت حرام باشد يا جايز باشد يا واجب تفاوتى نمىكند يعنى كار خودش را مىكند لذا در اكل مخمسه فقها فرمودند در شرب الخمر فى المخمسه فرمودند به اندازه بخور و نمير حالا اين كه حلال مىشود اين بخورد تا سير شود حالا اين كه حلال شد اين پس ديگر هر چه مىخواهد بخورد نه اين حرف خيلى مهم است به اندازه بخور و نمير اين اگر از حرف اول مهمتر نباشد مسلم خيلى مهم است اينكه ما اگر يك جاى غيبت را تجوز كرديم مثل ميتهاى است كه تجويز مىكنيم همين طور كه اگر ميته تجويز شد به اندازه بخور و نمير است به اندازه ضرورت است غيبت هم به اندازه ضرورت است و من هيچ فراموش نمىكنم اينها خاطرههاى شيرينى است براى من حضرت امام «رضواناللّهتعالىعليه» كه در مجلس سياسى بايد حرفها زده بشود يكى مثلاً داشت حرف مىزد يكقدار كمى تجاوز مىكرد از آن مسئله سياسى ايشان فورا جلو مىگرفت آنهم نه يك مرتبه بارها اتفاق افتاد چون من در كلمات حضرت امام يا در رفتار و كردار ايشان كه دقت داشتم بارها بود كه تا يك قدم نه ذره تجاوز مىشدايشان در وسط حرف مىفرمودند اينكه مربوط به بحث ما نبود اين غيبت بود غيبت كردى خيلى حرف بالاى است اگر ما يك جا غيبت را درستش بكنيم كه بگوييم جايز است اين اما به اندازه ضرورت نه اينكه تجويز غيبت در همه چيز نمىشود كه اينها كه عرض مىكنم ولو به اين زبان ولو به ترتيب علماى علم اخلاق نگفتند اما در كلماتشان ديده مىشود آنها الحمد للّه كار خودشان را كردند حرفهاى خودشان را زدند ما هستيم كه متابعت نمىكنيم ما هستيم كه دقت نمىكنيم كه بايد همه اين حرفها توى ذهنمان باشد و نيست مثلاً در مسئله متجاهر به فسق گفتند كه غيبت جايز است اما فورا مىگويند متجاهر به فسق به فسقش كه اصلاً شايد غيبت نباشد يك كسى ريش مىتراشد بگويند اين ريش تراش كه امروز آمد اينجا اينطور نيست براى اينكه شما مىدانيد ريش مىتراشد اينكه تجاهر به فسق هم مىبينم هم شما حالا اين متجاهر به فسق كه بعضى از نفهمها غبت زنش را مىكند غيبت بچه هايش را مىكند غيبت خودش را مىكند مىگييم چرا غيبت كردى مىگويد اينمتجاهر به فسق است آنهاى كه گفتند در يك چهار چوب معينى است آنها كه گفتند غيبت سياسى كه ما اسم آنرا مىگذاريم انتقاد گفته است كه در يك چهار چوب خاصى براى اينكه مردم بيدار شوند ذرهاى توهين به ديگران نشود متجاوز نشود در آن چهار چوب انسان بگويد بگويد بفهمد طورى نيست يا انتقاد كه قبلاً معنا كردم معنايش اين نيست كه ما در روزنامهها بنويسيم بنشينيم در مجالس بگوييم اينها كه انتقاد نيست اينها غيبت است انتقاد آيينه وار است لازم است واجب است به خودش تذكر بدهيم با تعيير و سرزنش هم نه با يك تلطف و مهربانى هم مباحثهتان را ديد دهانش بو مىدهد حتما بايد بگويد قبل از اينكه دشمن بگويد شما بايد بگويد ديديد لباسهايش چركين است بايد بگويد بايد يادش بدهيد اگر هم خانوادهاش نمىتواند يا نمىكند خودت لباسهايت را بشويد ديگر فرض كن طلبه مجرد است و كسى هم نيست لباسهايش را بشويد طلبه بوده ديگر ما با تلطف با مهربانى بدونه برخورد آيينه وار بگويم آقا چرا جورابت اينجورى است اين دهانت چرااينجورى است الا ن اين طلبهها معمولاً اينجور هستند كه فكل پيدا كردهاند اين خيلى بد است عمامه و فكل اينجور در نمىآيد بايد بگويم اصلاح را براى همين گذاشته اند ژوليده گوليده مثل آن درويشها ژوليده گوليدهها بايد بگويم، پيغمب اكرم وقتى كه مى خواستند از خانه بيرون بروند خيلى تر و تميز همه شما شنيدهايد اگر آيينه نبود در آب نگاه مىكردند يكدفعه عمامه شان چروك نداشته باشد پته عمامه شان بيرون نيامده باشد، عايشه اعتراض مىكرد عايششه پيغمبر را خيلى دوست مىداشت پيغمبر هم عايشه را خيلى دوست مىداشت لذا مىگفتند اينها براى ما است چرا شما، نه براى من هم بايد باشد بايد جمع و جور باشيم يك دفعه آلت غيبت مردم واقع نشويم يكى از رفقا ديروز آمده بود كه يكى دو تا طلبه رفتند بيمارستان و پرستارها با هم مىگفتند كه اينها مگر زن ندارند چرا لباسهايشان چرك است اينها مگر حمام ندارند چرا عرقشان بو مىدهد اينها گناهشان خيلى بزرگ است او مىگويد روحانيت را دارد مىكوبد گناهش ذنب لا يغفر به قول حضرت امام اما ما داديم دستش گناه ما خيلى بزرگ است خوب بايد جمع و جور باشد اينكه مستحب است لباس سفيد بپوشيم براى همين است براى اينكه لباس سياه بپوشيم هيچ وقت چرك نمىشود چركش رانمىنماياند لذا مستحب است لباس سفيد بپوشيم تا ديگر مجبور بشويم هفته يك مرتبه عوضش كنيم اينها خيلى حرف در آن است اين انتقاد لازم است واجب است بايد بكنيم بايد تر و تميز باشيم بايد مواظب خودمان باشيم بايد مواظب تن صدايمان باشيم بايد مواظب استخدام الفاظ باشيم بعضى اوقات يككار انجام مىدهند ننگ مىشود براى طايفه هم ننگ مىشود ومن زياد هم سراغ دارم حالا جلسه مقدس است نمىخواهم اسم بياورم كه چه جور شده يك كار بى جا يك چرك بازى بى جا يك صفت براى آن شده اين آخوند چركو هيچى اسم مىماند روى آن اصلاً مىماند كه مىماند اين ذنب لا يغفر است كه مىگويد كه مىكند ماها هم مسبب هستيم ديگر گناه خيلى بزرگ است لذا انتقاد خيلى خوب است چه خوب اس كهما يكديگر را «و تواصو بالصبر» اين سوره والعصر مىگود كه اين تعارفهاى مسلمانهاى صدر اسلام بود مىرسيد مىگفت سلامٌ عليكم، سلامٌ عليكم «بسم اللّه الرحمن الرحيم واعصر انّ الانسان لفى خسر» آن يكى مىگفت «الا الذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» به جاى امر به معروف و نهى از منكر گفته است تواصوا بالحق وتواصوا باصبر شايد يكى از نكتههايش همين انتقادها باشديعنى ولو اينكه گناه هم طرف نمىكند اما همين كه خلاف آداب و رسوم اجتماعى است بايد ما توصيه بحق بككنيم توصيه به صبر بكنيم بايد بگويم آقا اين وضع بد است نكن نبايد بكنى حالا يك دفعه در خيابان يك سيگار به دهانش است قبايش باز است داشمنشى دارد راه مىرود حالا اينكه حرام است اما يك دفعه دهانش بو مىدهد اين هم حرام عرفى است ديگر نبايد باشد اين مسواكى كهاينقدر سفارش روى آن شده «لولا اشق على امتى لامرتهم باستحباب» واجب مىگردد مصصلحتى آمد ديگر از وجوب انداخت و الا زمينه وجوب داشته خيلى حرف است ديگر معمولاً در تابستان عرق انسان بو بدهد اين اروپاىها يك كار خوبى دارند هر روز حمام مىروند چقدر خوب است و انسان صبح به صبح حمام برود خيلى عالى است براى ما طلبهها ديگر همين طور كه بايد نماز شب بخوانيم و الا به هيچ كجا نمىرسيم بايد آداب و رسوم اجتماعى را مراعات بكنيم و الا در دل اجتماع نمىتوانيم جا باز كنيم هيچ فايدهاى ندارد ماها بايد اول حكومت بر دلها پيدا كنيم تا بتوانيم كار كنيم و الا حكومت بر دل نباشد هيچ كارى نمىشود كرد اگر حضرت امام حكومت بر دلها نداشت حتما مىتوانست اين انقاب را پيروز كند اول حكومت بر دل پيدا كرد هم علما هم عملاً هم اخلاقا وقتى حكومت بر دل پيدا كرد خيلى كار توانست انجام بدهد ماها هم بايد چنين باشيم الا كل حال آن مطلب دومى كه خيلى مهم است اينكه استثناء در غيبت سوء است غيبت است آثار وضعى خود را دارد و اگر بنا است ما غيبت جايز بكنيم يا بعضى اوقات غيبت واجب بكنيم بايد در يك چهارچوب خاصى در يك ضرورت خاصى ذرهاى تجاوز نكنيم گفتم مثل همين تجاهر به فسق خوب نمىشود كه حالا اين ريش خود را تراشيد مىتوانى بگوى ريش تراش است آن هم من اشكال دارم اگر كوبيدن شخصيت باشد من هم اشكال دارم حالا بفرماييد جايز اما در همان معصيت ما بخواهيم تجاوز از او بكنيم خوب مسلم نمىشود گناهش هم بدتر است براى اينكه گاهى مومن را مىكنيم مومن مىبخشد در روز قامت خدا مىبخشد اما گاهى گناه فاسق و فاجر را مىكنيم در روز قيامت دنبال بهانه است براى اينكه در روايات مىخوانيم روز قيامت كه مىشود همه عمال خوب را مىدهند به كسى كه غيبتش را كردى بعضى اوقات كم مىآورند اعمال بد او را مىدهند به ايشان آن مىشود بهشتى اين مىشود جهنمى راستى كيانى كه پشت سرشان غيبت مىكنند تحمل داشته باشند وضعشان خيلى خوب است خيلى نفع مىكنند. ان شاء اللّه خداوند بحق قرآن كريم با اين نكته هايش توفيق عبادت و بندگى ترك معصيت مخصوصا توفيق ترك غبت به همه ما عنايت بفرمايد.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.