شماره درس: 223
تاريخ درس: ۱۳۸۲/۷/۲۳
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث روز چهار شنبه ما درباره كلمه ظلم بود اين كلمهاى كه انصافا خيلى تاريك است هم براى دنياى انسان و هم براى دنياى وابسطههاى انسان هم براى آخرتش «ظلمات فى الدنيا و الاخره» اين ظلم را منقسم كردم به اقسامى ظلم به خدا، ظلم به پيغمبر اكرم، ظلم به ائمه طاهرين عليهمالسلام ظلم به خودش به اجتماع به اولاد فى الجمله درباره هر كدام از فصل صحبت كردم يك بحثى مانده است كه عرفا وقتى ظلم بگويم انصراف مىدهد ذهنش را به آن ظلم به ديگران، حق الناس و اين حق الناس خيلى مشكل است خود پيغمبر اكرم روى اين حق الناس خيلى حساس بودند در تاريخ مىخوانيم كه دم مرگ سر مبارك ايشان درد مىكرد خيلى، لذا چشمها رابسته بودند و گاهى چشمها را باز مىكردند در آن يك ساعت آخر عمر روى دو چيز خيلى اهميت دادهاند يك حق الناس، به عايشه گفتند عايشه هفت درهم از بيت المال پيش تو است اين را بياور به مصرف برسانيم من نمىتوانم در روز قيامت جواب حق الناس بدهم چشمهاى مبارك را مىبستند باز دوباره باز مىكردند گفتند چه شد گفت آوردم هفت درهم در مقابل ايشان و ايشان هفت درهم را به مصرف رساندند و آن قضيه قبل از مسجد را نمىدانم چقدر صحيح است حرف اول ايشان اين بود مردم من در روز قيامت جواب حق الناس نمىتوانم بدهم هر كسى حقى به من دارد همين جا بگيرد يا حلال كند و وقتى در عمر بيست و سه ساله پيغمبر اكرم ما مطالعه كنيم مىبينيم كه پيغمبر اكرم روى ظلم به ديگران روى حق الناس خيلى حساس بودند خيلى چنانچه اميرالمومنين عليهالسلام ديگر فوق العاده در نهج البلاغه مخصوصا روى اين حق الناس حرف دارند و اگر ما هيچ چيز نداشتيم جز اين جمله «و اللّه اواعطيت الاقاليم السبعه و ما تحت افلاكها على ان اعصى فى نملة اصلبها جلب الشعيره ما فعله» عالم هستى را به من بدهند بگويند يك ظلم بكن به يك مورچه پوست جوى را از دهن مورچه بگير نمىگيرم خيلى حرف است اين را براى ما گفتند دنيا را به ما بدهند يك شهريه بى جا بگريم بايد نگذاريم دنيا نيا را به ما بدهند و بالاخره يك حف الناس بكنيم بايد نكنيم حالا اميرالمومنين مىگويد راجع به مورچه پوست جو را بى جهت از دهن مورچه گرفتن شايد در نهج البلاغه بگرديد مىتوانيد بيش از صد مورد نظير همين در نهج البلاغه پيدا كنيد دنياى شما يعنى دنياى حرام، دنياى شما از آن استخوان خوك دست آدم خورهاى پيش من پستتر است، دنياى شما از آن بادى كه از دماغ بز بيرون بيايد پستتر است دنياى شما رياست شما به اندازه كفش پاره ارزش ندارد و بالاخره دنياى حرام در نهج البلاغه روى آن خيلى مزمت شده است حالا رياستش باشد پولش باشد جاه و مقامش باشد و هر چه و آنچه الان مىخواهم عرض بكنم راجع به اين حق الناس است يك لقمه حرام در شكم چهل شبانه روز ديگر خدا نظر ندارد عبادش قبول نمىشود چنانچه عكس اين موضوع «ترك لقمةٍ افضل من عبادة الفى ركعتين» انسان راستى يك حرامى جلو بيايد نخورد ثوابش از دو هزار ركعت نماز مقبول باز هم بيشتر اين آيه شريفه «و من يغلل يأت بما غل يوم القيامه»[1] آيه عجيبى است از نظر تجسم عمل مىگويند اين آيه در جبهه نازل شد و جارچى پيغمبر داد زد در ميان لشكر «اياكم والخيط والمخيط فانها شين و عار يوم القيامه» يك نخ غصبى يك سوزن غصبى اين عار است اين ننگ است در روز قيامت و اين مال حرام را نظير دزد كه رسوا شده مىگرداند در شهر با آنچه دزديده به گردنش اينرا اين جورى مىآورند صف محشر كه غزالى در احيا مىگويد يكى از اين بسيجىها يك وصلهاى به پيراهنش كرده بود اما با نخ بيت المال بدون اجازه وقتى اين آيه نازل شد و اين جمله پيغمبر داد زده شد آمد پيش ابن رافع و گفت حالا چه كار كنم بدون اجازه بوده است تو چى مىگوى چه كار كنم گفت من نمىدانم و بالاخره آن وصله را شكافت و نخ را درست در آورد و بالاخره يك نخِ پاره بود و حق الناس اين باقى ماند اينرا گذاشت پيش ابن رافع و رفت وقتى برويم توى سيره مسلمانها سيره پيغمبر اكرم ائمه طاهرين عليهمالسلام مىبينيم حق الناس ظلم به ديگران پيش اينها خيلى اهميت دارد يك روايتى است شيخ حر عاملى اين روايت را در باب قصاص و ديات نقل مىكنند كه زراره آمد خدمت امام صادق عليهالسلام عرض كرد كه شما مىگويد كه هرچه مردم محتاج به اين هستند اين نازل شده است «ما من شىء يحربكم الى جنة و يوائدكم الى النار الاوقدا مرتكم به» حضرت فرمودند آرى بله در قرآن هست مبين مىخواهد مبينش ما هستيم اينجا مرادم است امام صادق عليهالسلام به زراره گفتند اجازه مىدهى و بعد از اينكه اجازه مىدهى اجازه داد پوست دستش را گرفتند يعنى يك نيشگون اين جورى و فرمودند حتى حكم اين هم پيش ما است يعنى مىخواهد افتخار زراره كه دست امام صادق عليهالسلام به پشت دستش مىرسد اما مىخواهد امام تصرف بكند در جان اين اول اجازه مىگيرد مىخواهد پوست دستش را بگيرد يك حكم برايش بگويد يك نيشگون اين جورى فرمودند اول اجازه گرفتند و بعد اين كار را كردند اينها بايد خيلى سر مشق زندگى ما باشد خيلى و حق الناس مشكل است خيلى حالا اين حق الناس هر چى مىخواهد باشد ظلم به ديگران و اينكه مىبينيم بزرگان علما خيلى راجع به حق الناس حساس بودند بعضى اوقات مىگويم كه اصلاً اينها دروغ است حيران هستيم سر گردان هستيم داستى اين جورى مىشود و يك چيزهاى عجيب و غريبى از بردگان از علما از مراجع براى ما نقل مىكنند راجع به حق الناس همه شنيدند شيخ انصارى روزى دو سير و نيم گوشت به قول اصفهانىها دهنار اين رسم توى خانه بود و زن شيخ انصارى اصرار مىكرد كه اين همه پول پيش تو است ما اين رختخوابمان چادر ندارد يك پول به ما بده كه يك چادر رختخواب بخريم مىگفتند نه بيت المال را نمىشود صرف اين كارها كرد بالاخره زن شيخ انصارى روزى نيم سير گوشت را كم كرد و جمع كرد و جمع كرد يك چادر رختخواب شد خيال مىكرد شيخ انصارى خوشحال مىشود چادر ار درست كرد رختخواب را گذاشت داخلش گذاشت توى اتاق شيخ انصارى آمدند گفتند اين كجا بوده گفت چه كار كردم گوشت را كم كردم شيخ انصارى گفت واى به من پس معلوم مىشود ما با دو سير گوشت هم مىتوانيم سر بكنيم و آن نيم سير مدتها زياد بوده است مىگويد از اين به بعد دزدى اينها وقتى ما بشنويم مىگويم اينها دروغ است اينها چى است اما راستى هست بوده بعضى اوقات آدم مىبيند مرحوم آقاى حائرى مىگفتند كه پيش مرحوم آقاى حجت نشسته بودم يك كشاورزى، تركى اين سهم امام را داده بود آمده بود دست آقا را ببوسد كه من سهم امام دادم و مىخواسته ملاقات كند مرجعش را وقتى دستش را داد به مرحوم آقاى حجت رنگ آقاى حجت تعقير كرد خيلى ناراحت شد اين پير مرد رفت آقاى حائرى مىگفتند آقاى حجت رو كردند به من گفتند خيلى دستش خشن بود از اثر كار و اين سهم اما را به من مىدهد در اثر رنج دست و زحمت و آيا ما صرف چى مىكنيم صرف كجا مىكنيم، رنگش تعقير كرد از اينكه دستش خشن است در اثر دست خشن سهم امام، سهم امام را آورده پيش آقاى حجت زياد است كتاب مىشود در اين باره نوشت حق الناس مشكل است آنهاى كه متوجه هستند حق الناس مشكل است از مه ايها كه بگذريم اين آيه راستى كمر شكن است «و قدمنا الى عملوا ما عمل فجعلناه هباء منثورا»[2] اعمالش در روز قيامت نابود مىشود امام صادق عليهالسلاممىفرمايند واللّه يك اعمال خوبى نماز جماعت نماز اول وقت مكه كربلا مىفرمايند كه درخشندگى خوبى دارد مىآورد صف محشر اما بدهكار مردم است تمام اعمالش را مىدهند به ديگران و سر خودش بى كلاه مىماند امام صادق عليهالسلام مىفرمايند مسخرهاش مىكند يا ملائكه مىگويند كه اعمالش را زن و بچهاش خوردهاند يعنى حيف و ميل دارد براى اينكه زن و بچه در رفاه باشند حق الناس كرده است اعمالش را خوردند سرش بى كلاه مىماند بايد جهنمش ببريد اين حق الناس منقسم مىشود به سه قسم يكى مربوط به مال مردم كه حق الناس بكنيم راجع به ديگران يا در بيت المال يا حق نداشته باشيم چيزى از ديگران بگيريم و بگيريم و بالاخره گشاد بازى در بيت المال يا در اموال شخصى مردم اين يك حق الناس كه ظلم به ديگران راجع به اوال مردم يك دفعه دزدى مىكند يك دفعه دزدى نمىكند اما بالاخره كلاه سر مردم مىگذارد غش در معامله خدش را جا مىزند يف و ميل مىكند خيلى گناهش بزرگ است گناه بزرگتر از اين كه قسم دوم است اين ظلم به مردم در آبروى مردم يك روايتى هست مىگويم بعضى اوقات بعضى اين روايتها محيرالعقول هستند چون روايت صحيح السند است و ظاهر الدلاله و معصوم فرموده ديگر عقلمان كار نمىكند مىگوييم چشم فرمودند راجع به ربا خورى گناه خيلى بزرگ است حتى فقها در رساله عمليه هم نوشتهاند از زناى با محارم در خانه خدا امام صادق عليهالسلام مىفرمايند از اين ربا خورى بدتر اِرض مردم، آبروى مردم را از بين بردن و همين طور هم هست براى خاطر اينكه مردم همه چيز را فداى آبرويشان مىكنند اگر هم حرام مىخورد اگر تقلب بازى مىكند براى اينكه پيش مردم آبرو داشته باشد حتى حاضر است جانش برود و آبرويش نرود درست هم هست و امام صادق عليهالسلام مىفرمايند كه «اربع ربا» بالاترين رباها اين است كه انسان ضرر بزند به آبروى ديگران غيبت، تهمت، شايعه پراكنى اينها حق الناس است مشهور است در ميان فقها مىگويند طلب مغفرت فقط نه بايد از او حلاليت هم بطلبى كه اين ديگر وا مصيبتها مىشود حالا شماها بگويد حلاليت نه استغفار كفايت مىكند پشيمانى كفايت مىكند دست از كار زشتش برداشتن كفايت مىكند گناه غيبت، گناه تهمت، شايعه پراكنى و اينها هست چه بكنم كه از يك اتاق طلبه سه چهارتا آمدند بيرون يك كسى گفت كه بعد از ناهار تا الان كارشان غيبت، تهمت، شايعه پراكنى بوده است ما طلبهها غيبت بكنيم يم روايت يار امام حسين عليهالسلام و امام سجاد عليهالسلام از هر دو در تحفة العقول هست استاد بزرگوار ماحضرت امام بارها و بارها اين روايت را شايد اين مدتى كه من خومت ايشان بودم در درس شايد بيش از چهل مرتبه پنجاه مرتبه ايشان اين روايت را مىخواندند و معهاى خودشان را هم تضمين اين روايت مىكردند «الغيبت عدام كلاب اهل نار» غيبت كردن نان خورش سگهاى اهل جهنم است حضرت امام مىفرمودند معنايش اين است غيبت روى غيبت، غيبت روى غيبت هويت انسان را به صورت سگ در مىآورد براى همينكه هكين طور كه سگ پا مىگيرد لين هم پاى آبرو مىگيرد به صورت سگ در مىآورد مىرود جهنم اين سگ گرسنه است غذا مىخواهد غذايش چى است آن غيبتى كه كرده است همان گوشت مرده كه قرآن مىگويد اينها را مىآورند اين بايد بخورد نان خورسش سگهاى جهنم اين غيبت است مثل خود حضرت امام معنا خيلى لطيف است خيلى دقيق است و راستى حضرت امام يك حساسيت عجيبى روى غيبت داشتند يك خاطره شيرينى يك خاطره تلخى از يك جهت شيرين از يك جهت تلخ يك وقتى آمده بودند مسجد سلماسى و قبل از پيروزى انقلاب بين سى و چهل، نفس ايشان به شماره افتاده بود آن آقاى كه مىگفت واللّه من نترسيدم آنهاى كه من را گرفتند و من را بردند من آنها را دلدارى مىدادم، نفس ايشان به شماره افتاده بود بعد فرمودند نيامدم درس بگويم و گفتند آمدم يك نصيحت به شما بكنم نصيحتش خيلى مفصل است فرمودند اگر علم نداريد اگر عقل نداريد اگر دين نداريد لااقل وجدان داشته باشيد نخواهيد حوزه چهل ساله را با اين حرفها مزخرف از بين ببريد حالا چه شده بود يكى از شاگردها يكى از خواص يك غيبت كرده بود پشت سر يكى از مراجع آن مرجع گله كرده بود به حضرت امام كه اين خواص شما غيبت كرده است پشت سر من بعد هم ايشان رفتند منزل يك تب مالتى داشتند اين عود كرد و سه روز از خانه بيرون نيامدند سه چهار روز، يك شجاعى مثل امام براى خاطر يك غيبت تب بكند اينها كه ديگر تاريخ نيست اينها چيزى است كه من ديدم و مىبينم هيچ فراموش نمىكنم در جلسه وقتى غيبت سياسى جلو مىآمد يك كسى يك ذره عقب و جلو مىرفت ايشان فورا با عصبانيت مىگفتند اينكه مربوط به بحث ما نبود غيبت خيلى گناهش بزرگ است يدتر از آن تهمت وراستى مثل اينكه واجب بداند بر خودش آنهم بزرگ بزرگ مراجع را زمين بزند آقاى طلبه چرا، اين مرجع چه كرده به تو، كار هم به تو كرده باشد چرا، مگر مىشود هم حجرهاش را رفيقش را گناه خيلى بزرگ است مرحوم كلينى در كافى نقل مىكند آن كسانى كه تهمت زدند مىآورند شان روى تل چرك و خون پنجاه هزار سال بايد بايستد تا حساب مردم تمام بشود وقتى حساب مردم تمام شد به رو به آتش جهنم بيفتد احتمالش نيست، خدا رحمت كند مرحوم آقاى فاطمى را توى درس اخلاقشان شبهاى جمعه بعضى اوقات مىلرزيد گريه مىكرد مىگفت احتمالش را نمىدهيد يك در احتمالش هم تكان دهنده است خيلى تكان مىدهد و سوم از ظلمها تجاوز به ناموس مردم است كه معلوم است اين گناه ار همه گناهها بزرگتر است حالا اين نگاه كردنش يا زنا كردن باشد يا يك چيزهاى ديگر به ناموس مردم اين ديگر ظلمش بالاتر از همه است الحدللّه بايد شكر كرد جامعه بايد شكر كند براى اينكه اگر خداى نكرده بايد برود از شوهر حلاليت بطلبد عالم به هم مىخورد لذا در روايات آمده لازم نيست همين مقدار كه استغفار بكند جدى آن زن دست ار كار زشتش بردارد توبه مىكند آن مرد هم بداند گناه خيلى بزرگ كرده كفايت مىكند و اينكه مشهور درميان مردم است بعضى شهرتها اصل ندارد اما خيلى خوب است اينرا مىگويم مواظب حرفهايتان روى منبر باشيد مثلاً يك حرفى كه اصل ندارد در ميان مردم اين است كه اگر پشت سر امام جماعت غيبت بكنى ديگر نمىتوانى پشت سرش نماز بخوانى اين حرف خوبى است اصل ندارد اما يك كنترل خوبى مردم است راجع به زنا دادن زن شوهردار زنا كردن باز در ميان مردم مشهور است رسم اين است اينكه بايد برود از شوهر حلاليت بطلبد خوب اصلى ندارد براى اينكه لطف پروردگار عالم توبه كفايت مىكند اما خوب اين نيروى كنترل كننده خوبى است بعضى اوقات اين جورى است كه يك چيزهاى خرافى واقعيت ندارد امام كى در آورده چه جور بوده امام هر كه در آورده خيلى خوب در آورده و حرف خوبى است هم راجع به اين غيبت هم راجع به اين مطلب اما الا كل حال گناهش از خوردن مردم از غيبت از تهمت و شايعه پراكنى قطعا بالاتر است.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1] سوره آل عمران، آيه 161.
[2] ـ سوره فرقان، آيه 23.