شماره درس: 226
تاريخ درس: ۱۳۸۲/۹/۱۹
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى
بحث روز چهار شنبه ما درباره گناهان كبيره بود و هشت تا از گناهان كبيره را دربارهاش صحبت كردم بحث امروز راجع به گناه ريا در مقابل خلوص كه هر چه خلوص داراى اهميت است ريا داراى ضلالت است قرآن شريف ريا را هم موحب بطبلان مىداند و هم گناه را تا سر حد كفر ميداند «ولا تبطلوا صدقتكم بالمن و الاذى كالذى ينفق ماله الناس رئَاء الناس و لا يؤمن باللّه و اليوم الاخر»[1] علاوه بر اينكه اگر انفاق كرد اما براى مردم تظاهر عمل را باطل مىداند گناه در سر حد كفر «و لا يومن باللّه واليوم الاخر» در سوره ماعون آنجا اينها را خيلى بالاتر از اينها مىداند «فويلٌ للمصلّين الّذين هم عن صلاتهم ساهون الّذين هم يراءون و يمنعون الماعون»[2] واى به كسى كه در وقت نماز غافل از نماز است واى به كسيكه مرائى است واى به كسيكه مىتواند خدمت به خلق خدا بكند و نكند و آن وقت اين جا هم اول سلب ايمان مىكند «ارأيت الذى يكذب بالدين» مثل همان آيه كه خواندم گناه تا سر حد كفر الا اينكه كلمه ويل هم آنجا به كار رفته است و على كل حال اين ريا بسيار خطر ناك است عمل را باطل مىكند باطل مىكند گناه هم تا سر حد كفر مىرود درباره ريا بعدا انشااللّه صحبت مىكنم اما حالا مقدارى درباره خلوص كه مربوط به شما هست صحبت بكنم تا بعدش برويم سر گناه ريا. خلوص كلمه مقدسى است انصافا وقتى انسان تصورش را بكند مىبيند كه نور استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى (رضوان اللّه تعالى عليه) بعضى اوقات مىفرمودند كه به هرچه اگر اين رنگ بخورد ميرسد به آنجا كه نمىشود قيمت براى آن درست كرد و اگر اين رنگ نخورد هرچه باشد به حسب ظاهر هر چه به حسب ظاهر قيمت داشته باشد پر كاهى پشيزى عنداللّه ارزش ندارد بعدايشان مثال مىزدند مىگقتند كه روايت داريم بعضىها را مىآورند صف محشر مىگويند چه كاره بودى مىگويد قال الصادق قال الباقر يك عمر خطاب مىشود بله اما براى ما نبود براى اينكه بگويند «انت عالم» به چه خوب گفت به چه منبرى رفت خطاب مىشود اين را به جهنم ببريد ديگرى را مىآورند چه كاره بودى يك عمر خدمت به خلق خدا مىگويند بله اين جور بود اما براى شهرت بود براى اينكه بگويند چه آدم خوبى باركاللّه خطاب مىشود اين را هم به جهنم ببريد يك كسى را مىآورند چه كاره بودى مجاهد فى سبيل اللّه رفتم جبهه و كشتم، كشته شدم فى سبيل اللّه خطاب مىشود اين فى سبيل اللّه بى خود است براى اين بوده كه مردم بگويند بارك اللّه جبهه رفت خطاب مىشود اين را هم ببريد به جهنم آقاى طباطبايى مىفرمودند ببين ديگر بالاتر از عمر و بالاتر از جان براى انسان چيزى نيست اما همين پشيزى ارزش نداشت، نداشت چونكه رنگ ريا داشت گناهش به اندازهاى بزرگ بود كه صاحبش را جهنمى كرد بعد مىفرمودند اما از آن طرف كارهاى اميرالمومنين على عليهالسلام مىفرمودند يك انگشتر داد درراه خدا اين انگشتر ارزش مالى نداشت مسلم انگشتر اميرالمومنين عليهالسلام كه آن پيراهنش بود اين انگشتر خيلى كم بها بود اما رنگ داشت خلوص اميرالمومنين عليهالسلاممىفرمودند سيصد آيه در قرآن راجع به اميرالمومنين عليهالسلام است آيهاى بالاتر رساتر از اين آيه نداريم به طورى كه سنىها نقل مىكنند عمر بارها مىگفت دلم مىخواست دنيا مال من بود مىدادم و اين آيه درباره من نازل مىشد آيه خيلى بالا است «انما وليكم اللّه و رسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة و هم راكعون»[3] خيلى رسا خيلى شفاف و ولايت نسقه با خدا براى اميرالمومنين يك انگشتر بى بها اما خلوص على به او خورده رسانده به آنجا كه لياقت پيدا مىشود آيه ولايت نازل بشود حرف خوبى است انصافا حرف اين استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان اللّه تعالى عليه بارها و بارها شايد در سال بيش از دو سه مرتبه اين آيه را برايمان مىخواندند و مىفرمودند كه خلوص، خلوص، خلوص «قل انما اعظكم بوحده ان تقوموا للّه مثنى و فردى»[4] يا رسول اللّه بگو تنها موعظه من خلوص است امر به خلوص اينكه در كارهاى فرديتان، در كارهاى اجتماعيتان خلوص داشته باشيد هيچ در نظر نباشد جز خدا و اين آيه هم راستى از آن فرمايش علامه طباطبايى كه به آيه ولايت تمسك مىكردند اين ايه در بحث ما مهمتر از آنچه آقاى طباطبايى مىفرمودند كه اين آيه مىفرمايد كه يا رسول اللّه بگو فقط موعظه من اين است براى اينكه قرآن همه چيز دارد احكام دارد اعتقادات دارد قرآن اخلاق دارد، كتاب اخلاق است پس «قل انما اعظكم بوحده» اين حصر اضافى دال بر تأكيد يعنى اين كلمه خلوص بالاترين عبادات، بالاترين ارزنده ها دراسلام «ان تقوموا للّه مثنى و فردى» از همين جهت هم در روايات ما به هر چه اين كلمه خلوص بخورد به اندازهاى ثواب بار بر آن است كه انسان مبهوت مىشود مثلاً «جهاد المرئة حسن التبعل» يعنى يك زن در خانه ظرف دارد مىشويد اما براى خدا، حمام مىرود براى خدا، بچه دارى مىكند براى خدا پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمودند: اين ثواب جهاد دارد يعنى هميشه اين در جبهه است خانه او مىشود جبهه در روز قيامت محشور مىشود با شهدا خيلى ثواب ديگر يا مثلاً در وقتى كه غسل مىكند چه زن چه مرد آن قطرهها ملك مىشود تا روز قيامت براى اين دعا مىكنند براى اين استغفار مىكنند خيلى حرف است عرض كردم اين روايات اهل بيت بعضى اوقات مثل خود قرآن كه تشابه دارد بعضى اوقات آدم مبهوت مىشود اين روايت را چه جور معنى كند چه جور مىشود اما هست «الكاد لعياله كالمجاهد فى سبيل اللّه» يك كسى مىرود فعله گى مىكند براى اينكه زن و بچهاش در رفاه باشند يعنى براى خدا چون اينها بندههاى خدا هستند براى خدا اين ثواب جبهه دارد، دارد كار مىكند در مغازهاش يا دارد فعله گى مىكند دارد صحرا مىكَند و امثال اينها كار مىكند، كار مىكند كه چيز پيدا كند خب ثواب جبهه همان كه مرحوم علامه طباطبائى مىفرمودند وقتى رنگ خلوص بخورد به او به اندازهاى قيمت پيدا مىكند پيشش ثواب جبهه است ثواب شهادت درباب خدمت به خلق خدا، ابان بن تغلب از علماى بزرگ است از فقها است مىگويد با امام صادق عليهالسلاممن طواف مىكردم يك كسى صدايم كرد من در طواف آن هم خدمت امام صارق عليهالسلام جوابش را ندادم دفعه دوم همانجا صدا كرد جوابش را ندادم دفعه سوم امام صادق عليهالسلام رو كردند به من گفتند با تو است؟ گفتم آرى گفتند شيعه است؟ گفتم آرى فرمودند چرا نمىروى جوابش را بدهى گفتم آقا در خدمت شما طواف فرمودند طواف را بشكن مىگويد طواف را رها كردم رفتم كارى داشت كارش را انجام دادم بعد برگشتم امام صادق عليهالسلام فرمودند كارش را انجام دادى گفتم بله فرمودند: اگر كسى براى خدا حاجت مسلمانى را بر بياورد ثواب بيست حج بيست عمره مقبول مبرور اين همان حرف مرحوم علامه طباطبايى وقنى رنگ بخورد به اين كار، اين كار ارزش دار مىشود ديگر بيش از اينها هم بايد بگويم بيست حج بيست عمره از باب مثال است ديگر على ما شاء اللّه لذا اين كلمه خلوص كه قرآن مىفرمايد اصلاً همه اين سر و صداها همه اين عبادتها همه اين حرفها براى خاطر همين خلوص است اين آيه در قران تكرار شده «و ما امروا الا ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين»[5] اصلاً هر چه هست براى اسم خلوص است هر چه پر رنگتر آن عبادت پر بهاتر آن كار ولو توصلى پر بهاتر اسلام فقط در عبادات هم خلوص نمىخواهد نه «ان تقوموا للّه مثنى و فردى» چه در كارهاى اجتماعى چه در كارهاى فردى چه در كارهاى عبادى چه در كارهاى توصلى و غير عبادى اداره كردن خانه يا نماز خواندن درس گفتن يا كار كردن درس خواندن يا كار كردن ديگر عبادى مثل درس خواندن ما طلبهها يا غير عبادى باشد مثل كسب كاسبها و امثال اينها «ان تقوموا للّه مثنى و فردى» خلوص مىخواهد در سير و سلوك هم آنكه آدم را زود به جاى مىرساند همين خلوص است كه بعضى يك جمله بعضى اوقات يك كار انسان را به مقام بالا بالاى مىرساند بعضى اوقات يك توجه انسان را همان توجه به جاى بالا بالاى مىرساند و ما طلبهها مخصوصا بايد يك كارى بكنيم كه به طور نا خود آگاه تمام اعمالمان براى خدا باشد هيچ چيز در نظر نداشته باشيم جز خدا اگر مىنشينيم، مىخوابيم، استراحت مىكنيم براى خدا لذا گفتند بزرگان گفتند يك طلبه بايد تمام اعمالش يا واجب باشد يا مستحب طلبه گناه كه نمىكند مكروه كه به جا نمىآورد مباهاتش را رنگ بدهد تا همه كارش يا واجب باشد يا مستحب و حرف خوبى است ديگر انسان مىتواند نه فقط درس خواندنش راه رفتنش، عباداتش، خوابش، خوردو خوراكش اينها همه رنگ داشته باشد چون خدا گفته است چون خدا مىخواهد اين چون خدا مىخواهد انسان را به خيلى جاها مىرساند خيلى و راستى هم مىخواهد جدى هم مىخواهد اين سوره علق خوب ما اين چهار پنج تا آيه اول سوره علق نازل شد به پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم مبعوث شدهاند به رسالت اولش همين است «اقراء باسم ربك» يا رسول اللّه به ياد خدا شروع كن انسان بتواند با ياد خدا شروع كند باياد خدا جلو برود با ياد خدا ختم بكند من تفاضا دارم اين آيه را هميشه بخوانيد «رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق واجعلنى من لدنك نصيرا»[6] كه راستى هم اگر انسان اين جورى باشد همهاش صداقت باشد صميميت با خدا ديگر خدا حتما دست عنايتش روى سرش است هم سلطه خدا مهم نصرت خدا«واجعلنى من لدنك سلطان» يعنى خدايا دست عنايتت روى سرم باشد يك آن دست عنايتت از سرم بر ندار خدايا كمك حالم باش، ياورم باش و اين آيه شريفه مىفرمايد هر كسى كه با خدا صادق باشد صداقت و صميميت با خدا داسته باشد راست بگويد يعنى خلوص يعنى براى خدا، هم سلطه خدا را دارد هم نصرت خدا را دارد دست عنايت خدا روى سرش است خدا كمك كار است در زندگى او و اين آيه را زياد بخوانيد بايد كار كرد روى اين بحث اين كلمه خلوص يك كلمهاى است كه به همه كس هم نمىدهند آوردنش هم كار مشكلى است خودشان بايد عنايت بكنند بعضى چيزها هست كه اينها از آن دُرهاى گرانبها است كه به همه كس نمىدهند و خيلى بايد زحمت كشيد ديگر آن وقتى كه بناشد خودش مىآيد مثل حضور قلب است حضور قلب را نمىشود آوردش آنها بايد بدهند يك مقدماتى هست آن مقدمات هم بالاخره آن حضور قلبى كه خدا مىخواهد پيدا نمىشود اما اگر راستى خدا سلطه بر دل انسان داسته باشد اگر خدا كمك كار كسى باشد هم حضور قلب به او مىدهد هم خلوص به او مىدهد هم خيلى چيزهاى كه به اين زوديها به افراد داده نمىشود و اين خلوص از آنها است خدا بايد بدهد و اين «رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق واجعلنى من لدنك سلطانا نصيرا» اين آيه شريفه علاوه بر اينكه يك آيه ثواب خيلى دارد دعايتان، ذكرتان باشد و بگيريد جدا اين خلوص را از خدا ماها معمولاً اين جورى هستيم كه اين چيزهاى گرانبها را كم از خدا مىخواهيم مردم هم اين جور هستند يعنى معمولاً مردم ماها گرفتار دنيا هستيم در دعاهايمان همان گرفتاريها يك كسى خانه مىخواهد، يك كسى فقر و فلاكت دارد، يك كسى قرض دارد و همچنين تا آخر لذا از نظر ما هم فراموش شده و ما بايد در دعاهايمان هم راستى يك چيزهاى ارزنده مثل خلوص، حضور قلب، انسان فكرش را بكند راستى دق مىكند عمار مىگويد من خدمت امام صادق عليهالسلامبودم مىخواستم امتحان پس بدهم به آقا گفتم دو ركعت نماز بخوانم دو ركعت نماز خواندم حالا اين جا مرادم هست آقا امام صادق عليهالسلام نپسنديدند فرمودند چه بد است يك كسى پنجاه سال، شصت سال نماز بخواند دو ركعت نماز مقبول نداشته باشد و راستى ما يكدفعه خداى نكرده دو ركعت نماز مقبول نداشته باشيم در مدت عمرمان يكدفعه نگفته باشيم خدايا اين حضور قلب جان كلام است جان نماز است خدايا اين را به من بده خدايا اين خلوص اگر نخورد ولو ريا هم نباشد اما گردوى پوچ است خدايا اين خلوص را حالا مراتب بالايش را من لياقت ندارم و به نحو قضيه مهمله است اين خلوص رابه من بده خب نمىكنيم از اين دعاها ديگر و اين دعاها خيلى لازم است خيلى واجب است يكدفعه به شما مىگفتم اين انتظار فرج را معمولاً فراموش مىكنيم ديگر اين انتظار فرج اگر آقا بيايد ديگر همه چيز درست است خود آقا هم دلشان مىخواهد ما از اين دعاها داشته باشيم انتار فرج داشته باشيم وحيد بهبهانى (رضوان الله تعالى عليه) مىگويد در حرم ابى عبداللّه خدمت آقا رسيدم در جمعيت آقا گوش بصيرت به من دادند گفتند گوش بده گوش دادم ديدم همه تضرع زارى، دعا، راز و نياز اما همه براى خودشان حضرت يك آهى كشيدند يك نگاه تندى به من كردند فرمودند ببين يك نفر دعا براى فرج نكرد يك نفر به ياد من نبود همه به ياد خودشان حالا راستى يك وقت خدا بگويد هفتاد سال هشتاد سال عمر كردى يك آن به ياد من نبودى حالا اگر نمازى هم خواندى براى اينكه جهنم نروى نماز هم خواندى براى اينكه بهشت بروى اما من اگر خيلى بالا باشد اگر نماز هم خواندى براى عشقت بود براى چيزهاى ديگر بود اما براى من، براى من چه آوردى، براى من چه كردى و مىگويد كهاين خطابها هم شب اول قبر مىشود خطاب مىشود براى ما چه آوردى بايد بتواند جواب بدهد ديگر بتواند راستى جواب بدهد براى تو يك عمر طلبگى آوردم خب اگر راستى خلوص باشد يك عمرش هم نمىخواهد يك توبه حسابى اما راستى با توجه، راستى با خلوص، خب خيلى كار مىكند بعضى اوقات ممكن است راه صد ساله را انسان با همان بپيمايد ممكن است يك دريا گناه را با همان تمام بكند بشويد و اين توبهها كه بعضى اوقات اتفاق مىافتد براى بعضى كه راه صد ساله را با آن توبه مىروند خوب همين جورها است ديگر راستى خلوص در آن توبهاش خلوص در آن خدا خدا خلوص در آن دانه اشكى كه ريخته مىشود همان يك دانه اشك به همه چيز ارزش دارد همان يك آه به يك دنيا ارزش پيدا مىكند همان خدا، خدا، خدا به يك دنيا ارزش پيدا مىكند و همان خدا، خدا، خدا است كه ديگر در آن دعاهايش هم مستجاب الدعوة مىشود و على كل حال بحث امروزمان اين شد اگر دنيا بخواهيم خلوص، اگر آخرت بخواهيم خلوص، اگر سير و سلوك بخواهيم خلوص، اگر بخواهيم عباداتمان ارزشمند بشود خلوص، درسمان پر بركت بشود، عمرمان پر بركت بشود، خلوص و بعضى اوقات يك جمله انسان را به جاهاى بالا بالا مىرساند. خدايا قسمت مىدهم به حق آن افرادى كه به غير تو فكر ديگر نداشتند فكر ديگر نمىكردند خدايا اين خلوص را ولو مرتبه ضعيفش را به همه ما عنايت بفرما.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1]-سوره بقره آيه 264
[2]-سوره ماعون آيههاى 4،5،6و7
[3]-سوره مائده آيه 55
[4]-سوره سبا آيه 46
[5]-سوره بينه آيه 5
[6]-سوره اسراء آيه 80