شماره درس: 10
تاريخ درس: ۱۳۹۱/۵/۱۰
متن درس:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث اين چند روزه ما دربارۀ يک امر مقدّسي به نام کار و تلاش و کوشش و جديّت بود. کلمه فوقالعاده مقدس است. مثل اينکه نور سرتاپاي آن را گرفته است. هرکسي هم به هرکجا رسيد، در اثر همين کار و تلاش و کوشش و جديّت است، چه در امور مادي و چه در امور معنوي.
ديروز کار را به چهار قسم، منقسم کردم. کار فرهنگي، کار توليدي، کار توزيعي، کار خدماتي. و در اسلام هرکدامش از نظر ثواب، بر ديگري برتري دارد و در اسلام ثوابي بالاتر از کار و تلاش و کوشش و جديّت و استقامت در کار نداريم. ديروز کمي راجع به کار فرهنگي صحبت کردم و فهميديم که در اين سي ساله به بالا در جمهوري اسلامي، کار فرهنگي خيلي کم شده است. به طوري که ما هنوز به دشمن احتياج داريم. به اندازهاي که تحريم دشمن روي ما اثر گذاشته است و يک جنگ نرم شده است و ما خيال نميکرديم که جمهوري اسلامي از نظر کار فرهنگي، مقدم بر ديگران نشود و عقب ماندگيها جبران شود و راه صدساله را بپيمايند و دوش به دوش غرب و دوش به دوش امريکا و شوروي برود. مخصوصاً اينکه نشانه هم داشت. چند روز قبل نشانهاش را نشان دادم و گفتم در جنگ جهاني دوم، ژاپن يک تپه خاک شد و آلمان يک تپه خاک شد. همۀ دانشگاههاي آن از بين رفت و بسياري از اساتيد دانشگاهها و مخترعها يا زير خاک رفتند و يا کشته شدند؛ اما پنجاه سال طول نکشيد و همين ژاپن و آلمان، دوش به دوش همۀ ممالک غربي جلو رفتند. الان ژاپن اگر از نظر صنعت بالاتر از آمريکا نباشد، کمتر نيست؛ مخصوصاً صنعتهاي ضعيف. آلمان هم چنين است. پنجاه سال طول نکشيد که نمره اول در دنياي غرب شد. گفتم که جمهوري اسلامي در اين سي ساله بايد مثل ژاپن و آلمان بود و نبايد برسد به جايي که ما محتاج آلمانيها و محتاج ژاپنيها شويم که اگر تحريم کنند، ما در راديو و تلويزيون و در ماهواره لنگ ميمانيم. اگر تحريم دنياي غرب شود، ما در مضيقه واقع شويم. اين تقصير جمهوري اسلامي و نظام اسلامي نيست بلکه تقصير خودمان است. اگر نظام جمهوري اسلامي و شهدا به ما نفرين نکنند، لاأقل گله ميکنند. امتياز ما از ژاپن و آلمان و دنياي غرب، يک امتيازي است که فوق العاده اهميت دارد. براي اينکه اسلام ميفرمايد کار و کوشش و تلاش؛ اما زير مجموعه ايمان و تقوا و تقدس باشد. به جوانها گفتم که جوانهاي عزيز! ششصد جا در قرآن امر کرده است به کار و تلاش و کوشش؛ (الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ)، اما در ششصد جا فرموده است کار و اما زيربنا ايمان باشد. اگر زيربنا ايمان نباشد، ماهواره امروز ميشود، ايجاد فساد اخلاقي ميکند و جوانها را نابود ميکند. اگر زيربنا ايمان نباشد، آنگاه ميشود بمبهاي آمريکا روي ژاپن. گفتم اول نتيجهاي که شکستن اتم داشت، دو بمب روي ژاپن شد و بيش از صد هزار نفر را کشت. تقصير بمب نبود و تقصير انيشتين هم نبود که اتم را شکست؛ پس تقصير اختراع بود که زيربنايش ايمان نبود. لذا قرآن ميفرمايد کار و تلاش و کوشش، اما زير بنا ايمان باشد. لذا قسم اول کار فرهنگي است. ننگ است که ما عقب بمانيم. ما يک ديني داريم که قرآنش بيش از ششصد جا گفته است، کار و تلاش و کوشش و کار فرهنگي. ششصد جا گفته است که اين کار فرهنگي است که حيات طيب به تو ميدهد. (مَن عمل صالحاً من ذکرٍ او اُنثي و هو مومنَ فلنحييَّهُ حياهً طيبه)، اين دنيايش است و آخرتش هم ( ولنجزينهم احسن الذى كانوا يعملون).
نظام مقدس جمهوري اسلامي يعني همين حکومت اسلامي که پيغمبر اکرم وقتي وارد مدينه شدند، تشکيل دادند. نظام ما اين را ميگويد. اگر عقب مانديم، همين نظام به ما نفرين ميکند. شهدايي که اين نظام را به ما دادند، نفرين ميکنند. ميگويند چرا عقب مانديد و چرا در ماهواره احتياج به ژاپن و غربيها داريد! چرا در قطعات ماشين کارخانه و ماشين خودت احتياج به غربيها داري! لذا اين عقب ماندگي ما تقصير ماست. قرآن به ما نفرين ميکند. قرآن ميفرمايد در روز قيامت، پيغمبر نفرين ميکند؛ (يَارَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا(، خدايا بازخواست مرا از اين امتم بکن که قرآن را زير پا گذاشتند و به قرآن عمل نکردند. قرآن در شش جا گفته بود (الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ)، اما زير پا گذاشتند و فقر و فلاکت آنها را گرفت و بالاتر از اين به دشمن احتياج پيدا کردند. بالاتر، اينطور شده که آنها براي ما تحريم اقتصادي کنند و ما را در مضيقه بگذارند.
پيغمبر اکرم در روز قيامت نفرين ميکند. امام صادق «سلاماللهعليه» ميفرمايد واي به کسي که در روز قيامت شفيع او، نفرين کن او باشد. اين يک قسم است و اگر بخواهيم راجع به اين حرف بزنيم، بايد تا آخر ماه رمضان در اين باره حرف بزنيم. حال همين مقدار بس است.
قسم دوم، کار توليدي است. اينکه مقام معظم رهبري امسال را سال توليدي، توليد اجتماعي معرفي کرده است. معناي توليدي نه فقط زراعت، بلکه همه چيز. ما بايد در احتياجات خودمان لاأقل براي خودمان توليد کنيم و احتياج به ديگران نداشته باشيم. ثواب هم خيلي دارد. اين زراعت به اندازهاي ثواب دارد که رسم ائمه اين بوده که يکي از کارهايشان زراعت بود.
ميگويد در گرماي مثلاً شصت درجه در مدينه، ديدم که امام باقر «سلاماللهعليه» در صورتيکه عرق سر تا پايشان ميريخت،با غلامان براي اصلاح باغشان ميرفتند. ميگويد به امام باقر سلام کردم و گفتم يابن رسول الله اگر در روز قيامت از شما سؤال کنند که چرا اينقدر خودتان را اذيت ميکنيد، چه جوابي ميدهيد؟! آقا فرمودند: جواب ميدهم که احتياج به تو نداشته باشم. زراعت ميکنم براي اينکه احتياج به امريکا نداشته باشم. اين ننگ نيست. ما مرگ به امريکا ميگوييم و بايد هم بگوييم و اين دعايي که بعد از نماز خوانده ميشود و بعضي از مساجد هم نميخوانند و بدکاري ميکنند؛ اين شعار نظام ماست و ما بايد مرگ بر امريکا بگوييم. اما اگر مرگ بر امريکا بگوييم و گندم او را بخوريم، اين جور در نميآيد. ما بايد گندم صادر کنيم براي ممالک ديگر. ما نبايد احتياج به گندم غربيها داشته باشيم و يا احتياج به علوفه حيوانها داشته باشيم و کار برسد به اينجا که اگر علوفۀ آنها نباشد، مرغهاي ما بميرند. اينها شرم آور و ننگ آور است. نگوييد هم که نميشود و اتفاقاً شده است و چند سال قبل ما از نظر زراعت خودکفا شديم و چه خوشحاليها کرديم و چه بارک الله به همه و به وزير کشاورزي گفتيم که الحمدالله ما از نظر کشاورزي خودکفا شديم. اما يک جواب نفهميدگي دادند و ما را محتاج به گندم و علوفه غرب کردند و گفتند اگر بخريم، ارزان تر تمام ميشود. بنابراين از نظر اقتصادي بهتر است که بخريم و درست نکنيم. بالاخره يک حرف احمقانه زدند. اما ما بايد مستقل باشيم و ما بايد از نظر گندم و جو و علوفه هيچ احتياجي به ديگران نداشته باشيم. بلکه به خيلي از ممالک اطراف که احتياج دارند، صادر کنيم و به فرياد آنها هم برسيم. و خوشحال بوديم که الحمدالله از نظر کشاورزي خودکفا شديم اما نتوانستند آب را برسانند و نتوانستند ماشين را برسانند و بالاخره حرفهاي نامربوط که اگر از غربيها بياوريم، ارزانتر در ميآيد پس نفتمان را بدهيم و از غربيها بياوريم، بهتر از اينست که کشاورزي کنيم. و بايد همه و دولت روي اين فکري کرد و بايد اين شعار «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي»، جامۀ عمل بپوشد. البته گفتن شعارش عاليست و انتخاب مقدسي است و جمهوري اسلامي يعني استقلال و استقلال يعني اينکه ما احتياج به ديگران نداشته باشيم و آزادي يعني ما زير يوق ظالم نرويم. و اما اين نميشود که ما مرگ بر امريکا بگوييم و بعد از او علوفه بخريم. بايد استقلال در زراعت و استقلال در کارخانه داشته باشيم. الان خيلي از کارخانه هاي ما تعطيل است براي اينکه ماشينهاي آنها آلت يدکي ندارند. مواد بايد از غرب بيايد و حال که نيست، لذا کارخانه تعطيل است و چندين هزار نفر هم بيکارند.
در همين اصفهان پنجاه و چهار کارخانه يا تعطيل است و يا در شرُف تعطيلي است براي اينکه مواد ندارد. آيا مواد را بايد غربيها براي ما تهيه کنند و يا ما براي آنها صادر کنيم و اگر هم نه، لاأقل استقلال داشته باشيم. چرا ما بايد در مواد به ديگران احتياج داشته باشيم! يک سال و دو سال نيست و گفتم که خيال نکنيد اينها تئوري و فرضيۀ يک روحاني است، بلکه اينها چيزهايي است که کردند و شد. مثال خيلي ساده هم ژاپن و آلمان است. ژاپن و آلمان که بعد از جنگ جهاني دوم مواد کارخانه نداشتند و اصلاً کارخانه نداشتند و اما بعد از پنجاه سال هم کارخانه پيدا کرد و هم مواد و هم آلات يدکي درست ميکرد و هم خود ماشين را درست مي کرد و ما احتياج داريم که به آنها التماس کنيم و اگر به ما بدهد با يک پول گزافي بخريم. نفت ما ذخيره است و براي اين کارها نيست و براي پشتوانه است و نفت را خرج اين چيزها کردن، غلط است. ما نفت داريم براي ذخيره و از نظر ارزي آقاي دنيا شويم. غربيها اين نفت را ندارند و اين ذخائر و معادن را ندارند و ايران از نظر ذخيره و نفت و معادن، نمره اول است. ما باي از نظر ارزي مقدم بر همۀ دنيا باشيم. حال ارز بدهيم و التماس کنيم و باز به ما ندهد و اگر بدهد، براي اينکه تحريم است، آهسته و با هزار منت بدهد. آيا اين انقلاب و آزادي و استقلال است؟!
روايات و قرآن ميگويند اي بشر و اي مسلمان، کار و کوشش فرهنگي اول و کار اقتصادي و کار توليدي دوم. و ما بايد از نظر توليدي، خودکفا باشيم.
خدا رحمت کند مدرس را. خيال ميکنيد جملاتي را که مرحوم مدرس در آن مجلس کذايي مي گفت و بالاخره او را کشتند، تئوري و فرضيه بود. ايشان داد ميزد و ميگفت بايد هرچه داريم، مصرف کنيم و از گرفتن از ديگران، ضرر به استقلال ميزند و بالاخره مجبور ميشويم زير يوق دشمن برويم. بنابراين اگر داري بخور و اگر نداري، صبر کن. لذا خود مرحوم مدرس هميشه کرباس ميباشيم و عمامهاش هم کرباسي بوده است. اگر روي آن حرف مدرس در مجلس، به راستي حسابي ميشد و آن حرفهاي حضرت امام هم يکي و دو تا نيست و اينها ضبط شده و کتاب شده و داد حضرت امام هميشه اين بود که بايد استقلال داشته باشيم و بايد احتياج به غير نباشد.
جوانها! استعدادهاي شما خيلي بيشتر از استعدادهاي غربي است و اين را خودشان ميگويند که ايرانيان از نظر ابتکار و ذهن و حافظه بالاتر از غربيها هستند. چنانچه غربيها بالاتر از امريکاييها هستند. امريکائيها از نظر استعداد و خلاقيت، دو سه درجه از ما پائينتر هستند. ما استعداد داريم و ما اينقدر صدمه خورديم و جنگ کرديم و بالاخره پيروز شديم و نظام يعني استقلال. استقلال هم يعني ما بايد در توليد خودکفا باشيم ولي نيستيم. کارخانههاي ما محتاج به غربيهاست، هم در مواد و در هم در ماشين و هم در قطعههاي ماشين. اين ماشيني که خودمان سوار ميشويم، سرتاپا مونتاژ است. بايد در اين ماشين خون گريه کند که من در ماشيني نشستم که سرتاپايش مونتاژ است و همۀ آن از غربيهاست. ما يک کارخانه خودروسازي داريم و جمع ميکنيم و يک ماشيني درست ميکنيم و به دست مردم ميدهيم اما بايد مستقل باشيم و بايد از صفر شروع کنيم. ما بايد در زراعت و صنعت و در هرچه که احتياج داريم، مستقل باشيم. چرا بايد لباسهاي ما لباسهاي غربي باشد. چرا بايد گواردين انگليسي بهتر از گواردين کارخانههاي ما باشد. نگوييد که اينها تئوري است و جوانها يادشان نيست و من پوشيدم و بعضي از همين کارخانه هاي اصفهان پارچه بيرون دادند که مقدم بر گواردينهاي انگليسي است. اما نخواستند و نشد و بعد هم مرتب هم گذاشتند و گوني بيرون دادند و بعد هم تعطيل شد و مجبور شدند با تشريفاتي، گواردين هاي غربي بپوشند. قبل از پيروز انقلاب، ما کارخانههايي داشتيم که از نظر پوشاک و لباس حسابي پيشرفت کرده بوديم و وقتي جمهوري اسلامي آمد، بايد در پوشاک مستقل باشيم و هيچ احتياجي نداشته باشيم. اما کارمان رسيده به جايي که بچه شيرخواره هم به پوشاک غربي احتياج دارد. اگر پوشاک غربي نباشد، خانم بايد کهنهشويي کند. اينها ننگ است و گريه دارد و بايد موقع افطار براي اين چيزها دعا کنيم که خدايا! چرا استقلال واقعي ما مرده است.
راوي ميگويد به باغ رفتم و ديدم که امام صادق «سلاماللهعليه» کار ميکنند. و عرق سر تا پاي ايشان ميريزد. جلو رفتم و گفتم يابن رسول الله! اجازه دهيد من کار کنم. فرمود نه، خودم ميکنم و بعد فرمود خيال نکن که من احتياج به اين کار دارم. بلکه وضع من خوب است و احتياج به اين کار ندارم اما ميخواهم خدا مرا ببيند که کار ميکنم و عرق ميريزم براي اينکه حاصل تهيه کنم. و خدا مرا در اين حال ببيند. يعني ثوابش از عبادت و حج عمره بالاتر است. ثوابش از هر عبادتي که شما فرض کنيد، بالاتر است. همين کار کارگر در کارخانه و کار زارع در زراعت، ثواب جبهه دارد. اتفاقاً جبهۀ واقعي همين است و جبهه آن نيست که به خط مقدم برود تا اينکه بکشد و در راه خدا کشته شود. اين يک قسم است و يک قسمش اينست که جهاد کند براي اينکه مستقل شود. معلوم است که ثواب اين از جهاد با دشمن و شهادت در راه خدا، بالاتر است. همۀ ما بايد کار کنيم. اينها مربوط به دولت هم نيست و دولت بايد قوانين را پياده کند، بلکه اين کارها مربوط به مردم است. کارخانه از مردم و زراعتها از مردم باشد و اجراي قوانين از دولت باشد و نظارت سياسي امور کلي بر عهده رهبر باشد و هرکس براي کاري باشد. آن سياستهاي کلي و نظارت بر ملت و دولت داشته باشد و دولت هم نظارت بر قوانين داشته باشد و کار را به دست مردم بدهند و مردم مستقل شوند.
اين بانکها خوب است اما شرطش اينست که به مردم کمک کند و آن هم نه آن کمکي که بيست و چهار درصدي باشد يعني بيست و چهار ربا ميخورم و پول به تو ميدهم. اين رباست و جنگ با خداست و نابودي پول است و اين زراعت نميشود. بلکه بايد قرضالحسنه باشد و قرض الحسنهاي که اينقدر قرآن روي آن پافشاري دارد، معنايش اين نيست که اين کلاه شرعيها را سرش بگذاريم به عنوان مضاربه و مشارکت و آنگاه بيست و چهار درصد ربا بگيريم. بعضي از قرض الحسنههاي خودماني، با يک کلاه شرعي، سي و سه درصد ميگيرند. اينها رباخوري است و اينها نابودي پول و استقلال است. ما بانک ميخواهيم اما بانک قرضالحسنه واقعي ميخواهيم. معلوم است اگر زارعي بخواهد زراعت کند و دامداري بخواهد دامداري کند، احتياج دارد و براي احتياجش به دولت نياز دارد و دولت يعني اينکه اين بانکها به صورت قرض الحسنه پول دهند تا درست شود. بانکها با اين کار ورشکسته هم نميشوند و اتفاقاً قرآن در چند جا ميفرمايد اگر قرض الحسنه دادي، دو برابر يا چند برابر به تو ميدهم. همين بانکها، قرض الحسنه بدهند و پولي نگيرند و اين کارمزدهايي که درست شده،کلاه شرعي است و آنچه اسلام ميخواهد، غير از اينهاست. قرض الحسنه بدهند و پول زياد ميآورد و آن پولي که زياد ميآورد، بانکها به کار بيندازند و وقتي بانکها به کار انداختند، بالاترين سود را بانک ميبرد. آنگاه مردم پول زياد دارند و به بانکها ميدهند و آن هم براي تجارت و زراعت ميدهد، بنابراين صد در صد قرض الحسنه شده و بانکها هم حسابي پولدار شدهاند. نگوييد که نميشود بلکه شده و ميشود و قرآن ميفرمايد وارد شو و ببين که چطور ميشود.
من در زمان طاغوت، چهار جلد کتاب نوشتم به نام مقايسه بين سيستمهاي اقتصادي. کتاب روز هم شد و جايزه هم به من دادند. در آنجا راجع به بانک صحبت کردم، که بانک حق ندارد يک شاهي ربا بگيرد. اما بدان که اگر به راستي قرض الحسنه دادي؛ (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا)، اين وعدۀ خداست. پولهايي که ميگيري به عنوان قرض الحسنه باشد و پولهايي که ميدهي به عنوان قرض الحسنه باشد و آن پولهايي که ميگيري، چندين برابر زياد ميآيد و آنگاه آنها را در راه تجارت و زراعت مياندازي و حسابي از راه توليد و زراعت و از راه اقتصاد سالم، پولدار ميشويد.
معلوم است که وقتي به زارع پول ندهند و اگر هم بدهند، 24 درصد ربا بگيرند؛ (يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَ يُرْبِي الصَّدَقَاتِ). آنگاه زراعت ما ورشکسته ميشود و الان ما زراعت نداريم. کارخانههاي ما ورشکسته است و ما کارخانه نداريم و اين را خودمان کرديم.
بايد ورق برگردد و اينکه صد در صد قرآني شود. مگر قرآن تئوري و فرضيه ندارد، مگر اسلام تئوري و فرضيه ندارد، مگر مراجع در رسالههايشان تئوري و فرضيه ندارند! بايد صد در صد قرآني شود،آنگاه ببينيد که چطور توليد ما مستقل ميشود و ثوابش را همه ميبرند. ثوابش هم از جبهه بالاتر است براي اينکه جبهه در خط مقدم جبهه کشته ميشود و يا ميکشد تا پيروز شود، حال که مملکت پيروز شده اگر بيفتد در زراعت و جنگ نباشد، بالاتر از آن جنگ نرم است و يکي از جنگهاي نرم اينست که ما استقلال پيدا کنيم. مثل جنگ نرمي که الان دشمن با ما دارد و ميخواهد استقلال ما را بشکند. اين همه داد و فرياد امريکا و صهيونيسم روي اينست که استقلال ما را بشکند و توليد ما را فلج کند و بالاخره ما را از استقلال بيندازد و صد در صد محتاج غربيها شويم و وقتي محتاج غربيها شديم، او ميبرد و صهيونيسمها هم خوشحالي ميکنند.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق الحسين و عياله، بحق الحسين و اخته زينب، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک