شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

شماره درس: 18

تاريخ درس: ۱۳۹۰/۵/۳۱

متن درس:

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریة ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

شهادت مولی الموحدین مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به همۀ شما تسلیت می­گویم و از طرف شما این شهادت و این مصیبت بزرگ را به ساحت مقدّس حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلیت می­گویم و از طرف همۀ شما و مخصوصاً خانمها، از حضرت زهرا (سلام الله علیها) می­خواهم که نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و با عنایت حضرت زهرا (س) از جلسه بیرون رویم.

بحث ما در این چند روزه دربارۀ فضیلت فراموش شده یعنی مولا امیرالمؤمنین و فضائل ایشان بود.

علی کیست؟ کسی جز قرآن و روایات اهل بیت نتوانسته است که بگوید علی کیست.درحالی که بیش از هزار جلدکتاب ازسنی وشیعه، از غیرمسلمانها دربارۀ فضائل علی (علیه السلام) و اینکه علی کیست نوشته شده است؛ اما هنوز قطره از دریاست. خدا رحمتش کند که چه خوب گفته است.

 

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنی سر انگشت و صفحه بشماری

 

من یک جمله­ای از جرداق نصرانی امروز برای شما بگویم. جرداق نصرانی یک کتاب نوشته است که اسم کتاب، الامام علی صوت العدالة الانسانیه است. البته خودش هم می­داند که این الهام از طرف علی است روی این کتاب. در این کتاب علی (ع) را اینطور معرفی می­­کند و می­گوید علی آن کسی است که در جزر و مد روزگار خودش را نباخت. آنجا که باید جهاد کند، جهاد می­کرد. آنجا که باید صبر کند، زنش را در مقابل چشمش کتک می­زدند، صبر می­کرد. آنجا که باید کار کند برای فقرا و برای تقویت اسلام، کار می­کرد. بیست و شش مزرعه، بیست و شش باغ، به دست مبارکش در آن بیست و پنج ساله، آباد کرد. اما همه برای مستمندان، همه برای تقویت اسلام. آنجا که باید خلافت کند، خلافت می­کرد ولو اینکه جنگ جمل و صفین و نهروان را روی دستش بگذارند. به عبارت دیگر رساتر، علی اینست: تشخیص وظیفه و عمل کردن به وظیفه. چقدر عالی می­گوید. فراموش نمی­کنم که حضرت امام وقتی از فرانسه به تهران آمدند و نظام پیروز شد و به قم آمدند که بمانند، دسته دسته برای تجدید بیعت می­آمدند. یک دسته­ای از شرکت نفت اهواز آمدند. سخنگوی آنها عالی حرف زد. باید بگوییم که اینها یک نحو الهام است. گفت آقا! نیامدیم که بگوییم از انقلاب چه می­خواهیم بلکه آمدیم که بگوییم انقلاب از ما چه می­خواهد. حضرت امام از این جمله برافروخته شدند و خیلی خوشحال شدند. رفتند و صحبت کردند و خلاصۀ صحبت ایشان این بود که انقلاب از شما یک چیز می­خواهد. شناخت وظیفه و عمل کردن به وظیفه. اگر این جملۀ حضرت امام به راستی جامۀ عمل پوشیده بود، الان هزار برابر این نظام مقدّس ترقی داشت و روشنی و برکت داشت. این جرداق نصرانی راجع به امیرالمؤمنین این را می­گوید: علی آن کسی است که، شناخت وظیفه و عمل کردن به وظیفه. اما در یک جملۀ عاطفی ریخته است که جمله شاید بهتر از جملۀ من باشد. اینکه، علی آن کسی است که در جزر و مد روزگار خودش را نباخت. بعد یک مثال می­زند و مثالش هم عاطفی است و باید بگویم که الهام از طرف علی (علیه السلام) است. می­گوید که شما هر آبی را می­توانید موج دار کنید. یک آب حوضی باشد و دستتان را در آن آب بزنید، موج دار می­شود. اگر استخری باشد، یکی در آن شنا کند، موج دار می­شود و متلاطم می­شود. و بالاخره اگر دریا باشد و یک کوهی در آن بیفتد، مواج می­شود. بعد می­گوید من یک دریای فضیلتی سراغ دارم که هیچ چیز نتوانست او را متلاطم کند و آن وجود دریای فضیلت علی (ع) است. دریای فضیلت علی (ع)، سعۀ وجودی علی که هیچ چیز نتوانست آن را متلاطم کند. بعد یک مثال هم می­زند و می­گوید الاّ یک چیز و آنهم آه مظلوم است. می­گوید علی آنست که یک دختر یهودی، دادش به یا علی بلند است. خلخال از پای او برده بودند. این جمله، این استغاثه به امیرالمؤمنین رسید. راوی می­گوید دیدم که چه تلاطمی! اشک به اندازه­ای تند است که روی زمین می­ریزد و یک جمله دارد که من زنده باشم و یک دختر یهودی که در پناه است، مظلوم واقع شود، مرگ برای همه شربت است. می­گوید این گریۀ مظلوم علی را متلاطم می­کرد. من از زبان شما می­گویم که ای کاش این جرداق نصرانی یک چیز دیگر را هم اضافه می­کرد و آن اینکه در دل شب، اه من قلة الزاد ، وبعد السفر ، و وحشة الطريق. امیرالمؤمنین در دل شب، آه و ناله و معاشقه با خدا و مثل بید می­لرزید و مدهوش می­شد. بارها و بارها نه اینکه می­گویند غش می­کرد بلکه مدهوش می­شد. یعنی از خود بیخود می­شد و دیگر هیچ چیزی را حس نمی­کرد و نمی­دید، جز خدا. بدن مثل بید می­لرزید. ای کاش جرداق نصرانی این را هم اضافه کرده بود. لذا از شما بپرسند، با درسی که جرداق نصرانی به شما داد، علی (علیه السلام) آن دریای فضیلت است که هیچ چیزی نمی­توانست آن را متلاطم کند مگر دو چیز. یکی آه مظلوم و یکی عظمت خدا و یکی هم خشیت خدا. در دل شب خدا، خدا. اه من قلة الزاد ، وبعد السفر ، و وحشة الطريق. این علی است که ما این دو سه روز که گذشت اسم او را گذاشته بودیم، فضیلت فراموش شده. بحث امسال ما در این جلسۀ مقدس راجع به فضائل فراموش شده بود و این دو سه روز که مربوط به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود، راجع به فضیلت فراموش شده، فضیلت ناشناخته شده یعنی علی (علیه السلام) صحبت کردم.

چیزی که امروز به شما آقایان و خانمها بگویم، اینست که این امیرالمؤمنین با این همه امتیازش که افتخار تشیّع است و افتخار اسلام و انسانیت است، در نهج البلاغه از شما کمک خواسته است. به مولا امیرالمؤمنین کمک کنید. جداً هم کمک را خواسته است. در نهج البلاغه می­فرماید: شیعه! نمی­توانی مثل من باشی. برای اینکه من راجع به دنیای شما که پیش من از همه چیز پست تر است یعنی دنیای حرام. در این دنیای شما که از آن استخوان خوک مثل آدم خوره­ای. دنیای شما مثل آن کفش کهنه. دنیای شما پیش من مثل آن بادی که از دماغ بز بیرون می­آید یعنی عطسۀ یک گوسفند، می­فرماید دنیای شما پیش من، دنیای که بخواهد کسی را جهنمی کند، دنیایی که بخواهد کسی را مشغول خود بکند، پیش من اصلاً و ابداً ارزش ندارد. من از شما کمک می­خواهم. می­فرماید نمی­توانید مثل من باشید و نمی­خواهم هم مثل من باشید اما به من کمک کنید به اینکه من از حلال خدا سوقت کردم شما حرام نخورید. من تا توانستم به خلق خدا خدمت کردم، شما هم تا می­توانید خدمتگزار خلق خدا باشید. می­فرماید: ااقنع من نفسی بان یقال هذا امیرالمومنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر. به من بگویند امیرالمؤمنین اما شرکت در مصیبت مردم نباشم! و شرکت در درد مردم نباشم! این چه امیرالمؤمنینی است که شرکت در درد و مصیبت مردم نداشته باشم. به عبارت دیگر امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه می­فرماید: ای مردم! یک عمر خدمت به اسلام و هشتاد و چهار جنگ را پشت سر گذاشتم. تمام این جنگها که روی دست پیغمبر اکرم (ص) گذاشتند، پیروزیش از علی (علیه السلام) است. می­فرماید من در آن ده سال زمان پیغمبر چنین بودم و بعد هم که خانه نشین شدم، در مدت بیست و پنج سال، بیست و شش مزرعه را آباد کردم. به دست مبارکش نهال را می­کاشت یا هستۀ خرما را زیر خاک می­کرد. به دست مبارکش آبیاری می­کرد. به دست مبارکش قنات می­کَند. به دست مبارکش چاه می­کَند. شب برای آبیاری می­رفت. هر درختی که آب می­داد. دو رکعت نماز پای این درخت می­خواند. کم کم یک مزرعه می­شد که در راه خدا وقف می­کرد. بیست و شش تا موقوفه، بیست و شش تا مزرعه، همه به دست مبارک آقا. چه هستۀ خرما کاشتن و کم کم درخت خرما شدن و چه نهال و کم کم درخت تنومند شدن و باغ شدن، ذره­ای از این بیست و شش باغ، نه خود استفاده کرد و نه اولادش. چه چیز می­خورد؟. راوی می­گوید در همین مزرعه­ها که قنات بود و قنات می­کَند. موقع نماز از قنات بیرون آمد و نمازش را خواند و بعد از نماز به من گفت که ناهار چیست. گفتم کدوی پخته است. گفت بیاور. کدوی پخته را برای امیرالمؤمنین بردم. مولا امیرالمؤمنین دست مبارک را با آبی که از شن بیرون می­آمد، شستند و با دست مبارک این کدوی پخته را می­خوردند و اول بسم الله می­گفتند. هر لقمه­ای که پایین می­رفت، الحمدلله می­گفتند اما یک زمزمه هم داشتند. راوی می­گوید گوش دادم تا ببینم که این زمزمه چیست. دیدم مولا امیرالمؤمنین می­فرماید لعنت خدا بر آن کسی که به واسطۀ شکم جهنم رود. شکمی را که بشود با کدوی پخته پر کرد، انسان با این شکم جهنمی شود. این ناهار آقاست که در همین خطبه می­فرماید که در مدت عمرم به دو نان جو، دو تا لباس کهنه. نمی­توانید اما به من کمک کنید. راوی می­گوید مولا امیرالمؤمنین رفت در قنات و کلنگش به سنگی خورد و آب فوران کرد. حتی آب گِل به ریش مبارک علی (ع) ریخت و دیگر نتوانست قنات را بکَند. بیرون آمد. یک آب فراوانی از قنات بیرون آمده بود. در همان موقع خویشانش و بچه­هایش آمده بودند که یک سری به مولا امیرالمؤمنین بزنند. چشمشان به آب افتاد و خیلی خوشحال شدند. مولا امیرالمؤمنین از قنات بیرون آمده بود، طوری که تنه بیرون آمده بود و پاها در چاه بود. فرمودند ای بچه­ها به این قنات چشمداشت نداشته باشید. این از فقرا و بینوایان است. همانجا فرمود که قلم و دوات بیاورید. قلم و دوات را آوردم و به دست مبارکشان قلم را قنات را وقف کردند برای تقویت اسلام و برای فقرا و ضعفاء و بینوایان.

همۀ شما خواندید و برایتان گفتند که امروز که روز شهادت است، روز یک مصیبت دیگر هم هست. فقرا و یتیمان و بچه­ها دیدند که بی پدر شده­اند و بی وصال شده­اند و امروز گرسنه ماندند و دیگر کسی نیست که به فریادشان برسد. نمی­دانستند که مولا امیرالمؤمنین است و حالا فهمیدند که این پدر امیرالمؤمنین بوده است. آن کسی که خانه­ها را اداره می­کرده، امیرالمؤمنین بوده است. آن باغها را وقف می­کرد. استفادۀ خرما و گندم و جو و خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج از اثر این کار امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود. جملات امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) مثل جملات ما نیست که تظاهر باشد و حرف باشد، بلکه ااقنع من نفسی بان یقال هذا امیرالمومنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر، به من بگویند رئیسی اما شریک درد مردم نباشم، نمی­شود. در آن پنج ساله شریک درد مردم است و به فقرا و ضعفاء رسیدگی می­کند. حتی برای پیره زنها هیزم می­برد. حتی بچۀ یتیم را در دامن می­نشاند و هستۀ خرما را می­گیرد و دهان او می­گذارد و گریه می­کند که ای بچۀ یتیم اگر کوتاهی کردم، از من بگذر. این علیست و از شما کمک خواسته است. أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ. نمی­توانید مثل من باشید اما هرچه می­شود. خودخوری و خودخواهی نمی­شود. و نمی­شود که به فکر اولاد خود باشی اما به فکر جوانهای دیگر نباشی. نمی­شود که تو سیر باشی و آنها گرسنه باشند. داد می­زد و خودِ پیغمبر اکرم (ص) هم داد می­زند و می­فرمود که: ما آمَنَ بى مَن باتَ شَبعانَ وَجارُهُ طاوِيا، مسلمان نیست آن که سیر بخوابد و دیگران گرسنه باشند. مسلمان نیست که تجمل گرایی فراوان باشد اما جوانها از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در مضیقه باشند. مولا امیرالمؤمنین این را جداً می­خواهد. ما اگر کمک به امیرالمؤمنین نکنیم، مولا امیرالمؤمنین هم در روز قیامت شفاعت ما را نمی­کند. این آیۀ وامتازوا اليوم ايها المجرمون، در سورۀ یس، تفسیر اینست که در وقتی که محشر به پا شد، مولا امیرالمؤمنین مهر ولایت به پیشانی و در میان مردم می­گردد. هرکه شیعه است آن مهر ولایت به پیشانی و او را می­برند زیر لوای حمد. و لوای حمد یعنی عَلَمی که یک طرفش نوشته شده است الحمدلله رب العالمین که شیعه رستگار است و یک طرفش هم نوشته شده است، أشهد ان لا اله الاّ الله و أشهد انّ محمداً رسول الله و أشهد انّ علیاً ولی الله. این لوای حمد، این عَلَم کجا زده می­شود؟ لب حوض کوثر که حقیقت زهراست. هرکه از آن آب بخورد، اگر پیر است جوان می­شود و اگر زشت است، زیبا می­شود. اگر جاهل است، عالم می­شود و اگر صفت رذیله دارد، صفت رذیله نابود می­شود. مولا امیرالمؤمنین در صف محشر می­گردد و به صورت هرکه ببیند شیعه است، به پیشانی او مهر ولایت را می­زند و او را زیر لوای حمد می­آورند. روز قیامت پنجاه هزار سال است. مردم زیر هُرم جهنم و زیر دود جهنم در مشقّت عجیبی هستند به غیر از کسانی که زیر لوای حمد هستند. مولا أمیرالمؤمنین به صورت این شیعه نگاه می­کند. اگر در دنیا به امیرالمؤمنین کمک کرده است، در آنجا امیرالمؤمنین به این کمک می­کند و این مهر را به پیشانی او می­زند و دستور می­دهد که او را زیر لوای حمد ببرید. اما اگر کمکی به امیرالمؤمنین نکرده باشد، این مهر به پیشانی او نمی­خورد. وای به آن شیعه­ای که مهر ولایت به پیشانی او نخورد.

خانم! آقا! اینها را جداً می­خواهند. أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ.آن کسی که شریک درد مردم نباشد. آن کسانی که شریک در مصائب مردم نباشند، اینها شباهت به امیرالمؤمنین ندارند و حرف امیرالمؤمنین را نشنیدند. امیرالمؤمنین می­فرماید نمی­شود که من شریک درد و مصائب مردم نباشم، توی شیعه هم باید شریک مصائب مردم باشی و شریک درد مردم باشی. آقا و خانم! برای جوانها سخت است، مشکل است، فساد اخلاقی که دشمن برای آنها آورده و آنها را بیچاره کرده است و جهنم کرده است، رسانده به آنجا که شیعۀ علی، دوست دختر دارد و دختر، دوست پسر دارد. بدبختی به اینجا رسیده است. آنهم نه یکی و نه دو تا بلکه هشتاد درصد این جوانها، در دریای بدبختی غوطه ورند. اما اینها از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در مضیقۀ عجیبی هستند. چه کسی باید به اینها برسد؟ شما، شیعۀ علی.

یک جملۀ دیگر بگویم و بیشتر از این مزاحم نشود و آن اینست که از زبان امام زمان (عج) به شما می­گویم. آقا امام زمان می­گوید آقا و خانم! اگر شریک در غم دیگران نیستی لاأقل شرّ برای آنها نباش. آقا امام زمان می­فرماید مرا به خیر تو امیدی نیست. مردم خودخور و تجمل گرا شدند و همه چیز را فراموش کردند جز تجملّشان را. حال لاأقل در سر مردم نزن و لاأقل در اداره­ها به اینها زود رسیدگی کن. لاأقل احجاف نکن و لاأقل نرسد به آنجا که باید وام بگیرد و اگر نگیرد زندان می­رود و وامش را باید صدِ شانزده و صدِ سی و اگر ارزان شود، صدِ دوازده. باید ربا دهد و رباخورها، ربا می­گیرند و اگر ندارد که بدهد، ربای مضاعف می­شود و اگر ندارد که بدهد، زندان است. الان این زندانها سخت است و اصلاً گفتنش سزاوار نیست. این زندانها الان یک گَله دونی شده است و ثلث اینها از همین فقرا و بیچاره­هاست و از همین کسی است که نتوانسته وامش را بدهد و زندان برای او آمده و حالا که ندارد بدهد باید در زندان بماند. آن رباخوره و نرسیدن به مردم یک طرف و این تجمل گرایی از طرف ما، یک طرف. و ما باید به فکر این فقراء و ضعفاء و این بیچاره­ها باشیم. اگر نیستیم لاأقل در سرشان نزنیم. لاأقل نگوییم که همۀ مردم در رفاهند. آنچه دل انسان را به درد می­آورد، اینست که می­بینیم در رسانه­ها و در گفتارها، می­گویند همۀ مردم در رفاهند و ما گرسنه و بی مسکن نداریم، درحالی که مردم و مخصوصاً جوانها، وضعشان بد است. آن کسانی که می­توانند باید رسیدگی کنند. ثلث مردم وضعشان خوب است و عالی است و اینها باید به آن ثلث دیگری که وضعشان خوب نیست، رسیدگی کنند. مردم الان سه قسمت هستند. یک قسمت وضعشان خیلی خوب است و چه حیف و میلها و چه تجملها و چه اسراف و تبذیرها که اینها جهنمی هستند. قرآن می­فرماید که جهنمی هستید. وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ (41) فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ (42) وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ (43) لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ (44) إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ (45) وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِيمِ (46) (سورۀ واقعه). دست چپیها یک ثلث اجتماع الان ما هستند. که این دست چپیها چقدر بدبخت هستند و زیر دود و هُرم جهنم هستند برای اسراف و تبذیرشان و برای تجمل گرایی­شان. گناه روی گناه برای تجمّل گرایی. این مجالس و این ولیمه­ها و این ازدواجها، همه و همه جهنم است. این یک ثلث مردم است. یک ثلث مردم هم زیر صفرند. فقر و بیچارگی و معمولاً مثل دهاتیها که خیلی وضعشان بد است. نه آب دارد که زراعت کند و نه نان دارد که به بچه­هایش بدهد. نه نان هست و نه آب هست. آنوقتها این زارعها آب داشتند و حال بماند که چه کسی آبشان را از بین برد. اما بالاخره آب ندارد. خاک بدون آب هم که فایده ندارد. می­سوزد و می­سازد تا بمیرد. یک نفرشان بمیرد، همه مسئولند. در روایات می­خوانیم به پیغمبر اکرم (ص) گفتند یک نفر را کشتند و مظلوم واقع شده است. پشت مسجد افتاده است. پیغمبر اکرم (ص) منبر رفتند و فرمودند اگر همۀ ما بمیریم جا دارد، چرا که یک نفر مظلوم مرده است.

قسمت سوم هم قشر متوسط­ هستند. یعنی نه زیر فقرند و نه بالا هستند. و این ثلث مردم الان در مضیقۀ شدیدی هستند. به خاطر اینکه می­خواهد مثل تجمل گراها، این هم تجمل گرا شود و می­خواهد دنبال آنها برود و نمی­تواند و وقتی نتوانست جای او زندان است. خود و زن و بچه و چه نگرانیها. چه کسی باید به اینها برسد؟ همۀ مردم. اگر مردم نرسند، بدانند که مسئولند و مسئولیت هم خیلی بالاست. اما تقاضایی که دارم، أقلاً دولت، ملت در سر اینها نزنید. به واسطۀ این ربا دادنها، اینها را بیچاره نکنید. به واسطۀ این گرانفروشی­ها و این اجحافها، این بدبختها را به خاک سیاه ننشانید. یک حرف دیگر هست که این هم وامصیبتا و آن اینست که ما به جای اینکه به دیگران برسیم، پشت سرشان تهمت، غیبت و شایعه می­کنند و اصلاً کار ما شده شایعه پراکنی. قرآن می­فرماید خیال می­کنی که این کار آسانی است. اذ تلقونه بالسنتکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عندالله عظیم. این شایعه پخش کردن در خانه­ها، قطع نظر از ماهواره­ که جوانها را به فساد می­کشاند، این بچه­ها این شایعه را می­شنوند و پخش می­کنند. قرآن می­فرماید مرگ بر تو باد با این شایعه درست کردن و با این شایعه نقل کردنت. قتل الخراصون* الذين هم فی غمرتهم ساهون. وای به شایعه پخش کن که مثل کرم در مستراح در خود می­تند. آنوقت ما شایعه پخش می­­کنیم. آقا! خانم! شایعه که پخش می­کنید می­دانید که به کجا می­رسد؟ در زمان پیغمبر اکرم (ص)، منافقین شایعه پخش کردند و کار رسید به آنجا که به زن پیغمبر اکرم (ص) تهمت زدند. خدا به فریاد آن زن پیغمبر رسید و قضیۀ افک جلو آمد. بعد آیه آمد که آقا! اگر مسلمانی. تا ندانی، نگو و آنهم اگر بدانی غیبت و تهمت را حق نداری. مگر می­شود پشت سر مردم غیبت کرد. ما به مردم نمی­رسیم. کارمان به اینجا رسیده که شایعه پخش می­کنیم، حتی پشت سر مراجع و علما و بزرگان، شایعه را اختراع می­کنند و به دست ما می­دهند و ما پخش می­کنیم با زبان جهنمی خودمان. لذا من تقاضا دارم که اگر به این جملۀ امیرالمؤمنین عمل نمی­کنیم که باید شریک غم دیگران باشیم، لاأقل غم روی غم برای مردم نیاوریم. أقلاً غیبت پشت سر مردم نکنیم. أقلاً تهمت به مردم نزنیم. أقلاً مردم را مسخره نکنیم و توهین به دیگران نکنیم. این توهین جنگ با خداست. مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ، هرکه توهین به یک مسلمان بکند، این جنگ با خداست. الان روزنامه­های ما شده فحش­نامه. چه کسی باید این را اصلاح کند؟ مردم. باید مردم، خود اصلاح شوند و دیگران و رسانه­ها را اصلاح کنند و بالاخره شریک غم مردم باشند و از مردم دفاع کنند. دفاع کردن از مردم واجب و لازم است. اگر در جلسه­ای غیبت شد، همه باید دفاع کنیم. اگر تهمت زده شد و اگر شایعه پخش شد، همه باید دفاع کنیم. ین دفاع لازم و واجب است و اگر دفاع نکنیم، او جهنمی است و ما هم جهنمی هستیم.

نمی­خواستم اینطور صحبت کنم. شما غم شهادت علی را داشتید و بس بود.

 

 

نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الأجل الأکرم

بحق الحسین و اخیه اباالفضل، یا الله

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلّب القُلوب ثبّت قلوبنا علی دینک

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group