شماره درس: 22
تاريخ درس: ۱۳۹۰/۶/۵
متن درس:
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریة ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
اظهار ارادت کنید خدمت مولی الموحدین مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با سه صلوات.
یکی از فضائل فراموش شده، فضیلت وفاست که در فارسی به آن میگویند نمک شناسی، و ضد آن نمک نشناسی است. این فضیلت وفا، یک فضیلت فوقالعاده مهمی است، اما این درّ گرانبها را معمولاً انسانها ندارند. و قرآن کم جا دارد که بگوید مرگ بر تو، اما در اینجا میگوید مرگ بر آدم بی وفا. قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ، مرگ بر این انسان که چقدر بی وفاست. و این جملۀ حافظ شیرازی، شعر خیلی شیرینی است. میگوید:
آنکس که نمک خورد و نمکدان بشکست پیش رندان حقیقت سگ به از او
یکی از صفات عالی که به ما سفارش شده که از سگ برداریم، صفت وفاست. سگ خیلی باوفاست. یک روایتی در این باره داریم که یک عابدی در غاری در دامنۀ کوه عبادت میکرد. پروردگار عالم هم روزی او را میرساند. اما یک وقت بنا شد که امتحان شود. خدا نکند که ما امتحان بشویم و از امتحان یا رفوزه شویم و یا نمرۀ خوبی نیاوریم که معمولاً انسانها راجع به وفا یا رفوزه میشوند و یا کم نمره میآورند و به قول قرآن کم پیدا میشود که نمره بیاورند. بنا شد که این عابد امتحان شود، لذا دو سه روز، روزی او نرسید. در پایین کوه یک گَبری خانه داشت. این بدبخت آمد و به این خانۀ گبر رو زد و دو سه نان به این دادند. در وقتی که از خانه بیرون آمد، سگ صاحب خانه به او حمله کرد. یکی از آن نانها را به این سگ داد و فرار کرد. سگ نان را خورد و دنبالش راه افتاد. وقتی که دید الان او را میگیرد، نان دوم را به سگ داد و بالاخره نان سوم را هم داد. بعد دید که سگ دوباره حمله کرد. عصبانی شد و گفت ای بی حیا من که سه نان بیشتر از گبره نگرفتم و هر سه را هم به تو دادم پس چرا حمله میکنی. در آن روایت دارد که سگ به او گفت اما معمولاً اینطور است که پروردگار عالم به او الهام کرده است که بی حیا تویی. این سگ پاسبان این گَبر است. استخوانهای زیادی که گوشتش را میخورند به این سگ میدهند. گاهی به این میرسند و گاهی نمیرسند اما این سگ حسابی خانه داری میکند و پاسبانی میکند هم از خانه و هم از صاحب خانه. لذا به این گفتند که از سگ بدتر تویی که وقتی دو سه روز یک سختی برای تو جلو آمد، اینقدر جزع و فزع و رو آوردن از خدا به یک گَبری. روایت درست باشد یا نباشد، بیا در خانۀ خودمان. خود ما راجع به خدا، خیلی از سگ بدتریم. ما با دست آوردۀ خود برای خود مصیبت میسازیم اما گلهاش را از خدا میکنیم. قرآن میفرماید: و ما اصابکم من مصيبة فبما کسبت ايديکم و يعفوا عن کثير. آنچه خود میکنی به سرت میآید. آنچه میکاری، برداشت میکنی. خدا هم از خیلی از بدیها تو میگذرد و عفو میکند. خیلی از بدیهایت را نمیگذارد که رو بیفتد، اما با این فرض، گناه را خود میکنی و از خدا گِله داری. الان جلسۀ ما جلسۀ مقدّسی است اما کدام یک از شما میتوانید بگویید که من مقام رضا و تسلیم دارم و از من از خدا راضی هستم. مسلّم در جلسۀ ما نیست کسی که بتواند بگوید من از خدا راضی هستم، برای اینکه مقام تسلیم و رضا را به همه نمیدهند و خیلی خون جگر میخواهد. به قول حضرت امام، چهل سال خون جگر میخواهد که انسان بتواند با مبارزهها، به مقام تسلیم و رضا برسد. لذا همۀ ما از خدا گِله داریم. بعضی اوقات بیحیایی میکند و میگوید خدایا! این هم که نشد. خدایا! چرا با من چنین میکنی. درحالی که باید به خود بگوید که چرا با خودت چنین میکنی. این بدیها چیست که میکنی و خودت را هم در دنیا و هم در آخرت گرفتار میکنی. به جای این حرفها، تقصیر را گردن خدا میگذارد. لذا قرآن میفرماید: ما قَدَروا الله حَق قَدرِهِ. هیچ کس قدر خدا را نمیداند. یعنی راجع به خدا بیوفاست. همۀ ما راجع به خدا بی وفا هستیم.پروردگار عالم این همه نعمت به ما داده است، حال یک چیزی که نداده و آنهم خودمان جلویش را گرفتیم که نداده است، آنوقت از خدا گِله پیدا میکنیم. همۀ شما خانمها و آقایان که خیلی گرفتارید، پروردگار عالم عقلتان را میگیرد و هرچه میخواهید به شما میدهد. آنوقت دیوانه هرچه داشته باشد، چه فایده. آنوقت یا ورثه میخورند یا دولت.
عقل خیلی ارزش دارد. خدا این عقل را داده است و ما به جای اینکه از این عقل پیروی کنیم، نافرمانی از این عقل میکنیم و نافرمانی از خدا میکنیم. پروردگار عالم، سه تا پیامبر در درون ما آورده است. یکی عقل و یکی وجدان اخلاقی و یکی فطرت. اینها سه تا پیامبرند که این پیامبران درونی همیشه با ما هستند. ما اگر حرف این سه پیامبر را بشنویم، رستگاریم. دنیایمان آباد و آخرتمان آبادتر. اما ما در سر این تا پیامبر میزنیم، در اثر گناه، در اثر نافرمانیها، کارمان به آنجا میرسد که دیگر عقلمان و وجدان اخلاقی و فطرتمان نمیتواند کاری بکند. یکی هم پیامبرهای برون. یک جملۀ شیرینی حضرت امام بعضی اوقات با ما داشتند و میفرمودند که خدا اینقدر مهربان به ماست و اینقدر وفا دارد که قبل از اینکه انسان روی کرۀ زمین بیاید، پیامبر روی کرۀ زمین آمد. یعنی حضرت آدم که آمد، پیامبر بود و هیچ کس دیگر نبود و بعد هم پیامبر روی پیامبر تا الان روحانیت که انبیای تبلیغی هستند. خدا لازم کرده بر روحانیت که کار پیامبرها یعنی ترویج دین بکنند. قرآن میفرماید وای بر این بنی آدم که هر پیامبری آمد نه اینکه حرفش را نشنیدند بلکه مسخرهاش هم کردند. حال به راستی شما حرف روحانیت را میشنوید. این جلسه وفای به روحانیت است؟. چقدر بی وفا هستید. لذا قرآن میفرماید مرگ بر تو و این بی وفایی راجع به پیامبر اکرم بخصوص و راجع به قرآن و ائمۀ طاهرین، ما از همۀ اینها که بگذریم، الان آقا امام زمان واسطۀ فیض این عالم است. اگر من حرف میزنم، واسطۀ فیضش اوست. اگر شما میشنوید، واسطۀ فیض اوست. اگر عالم، زمان و مکان پابرجاست، واسطۀ فیض اوست. در زیارت جامعه میخوانیم که چقدر این زیارت جامعه عالیست که باید صبحگاهی همۀ ما باشد. میگوییم که آقا امام زمان! كُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِكُمْ يَخْتِمُ وَبِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَبِكُمْ يُمْسِكُ السَّماَّءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الاَْرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ وَبِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَيَكْشِفُ الضُّرَّ. آقا! اگر عالم پابرجاست به واسطۀ توست و اگر نعمت به ما میرسد و اگر غم و غصهای رفع میشود، به واسطۀ توست و بالاخره همه چیز به واسطۀ توست. این امام زمان است. اما علاوه بر این آقا امام زمان، محافظ ماست. اگر محافظ ما نبود، همین سنّیها در همان روز اول ما را نابود میکردند. الان اگر دست عنایت امام زمان روی سر ما نباشد، این استکبار جهانی، یک شبه پشت به پشت همدیگر میکند و ما را نابود میکند. به راستی اگر استکبار جهانی پشت به پشت یکدیگر بکند، یک ساعته میتواند ایران را نابود کند. چه کسی نمیگذارد؟ وُجودُهُ لطفٌ و تصرّفه لطفٌ آخر. این آقا امام زمان است. حال آیا ما اجر و قدر امام زمان را داریم؟ آیا ما بدن امام زمان را نمیلرزانیم؟ چه چیز ما میخورد به اینکه شیعه باشیم. این فساد اخلاقی که ما ایجاد کردیم و دامن میزنیم و ما امر به معروف و نهی از منکر نمیکنیم. دولت ما و ملت ما این فساد اخلاقی را آورده و این، بدن امام زمان را میلرزاند. او میفرماید دست عنایت من روی سر توست و تو میگویی نه، دست عنایت تو را نمیخواهم. زبان نمیگوید بلکه عمل میگوید. عمل میگوید که من دست عنایت تو را نمیخواهم. چقد بی وفایی!. اگر قرآن میگوید قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ،تعجب نکنید.مرگ برآدم بی وفا.مرگ بر آدم نمک نشناس. حال راجع به خودمان. زن و شوهر نسبت به هم بی وفا هستند. کم پیدا میشود که یک زن وفادار به شوهرش و یا یک شوهر وفادار به خانمش باشد. به خاطر یک چیز کوچک قهر میکند و حالا برسد به طلاق و طرفداری پدر و مادر از دختر و طرفداری پدر و مادر از پسر و ناگهان آنچه مبغوض ترین چیزها پیش امام زمان است یعنی طلاق، واقع میشود. اینها چه زن و شوهری هستند. مرد اگر یک حمّال خوبی باشد، زن دوستش دارد. زن اگر یک کلفت خوبی باشد، مرد دوستش دارد. اگر حرف شنو به تمام معنا باشد، و الاّ با هم اختلاف دارند. یعنی فکرش را نمیکند که مرد باید وفا داشته باشد و زن باید وفا داشته باشد. خدا لعنت کند این موبایلها را که کار را به آنجا رسانده که خانم با موبایل دوست پیدا میکند. پسر دارد و داماد دارد و ناگهان یکی هم به عنوان دوست پیدا میشود. آیا این وفا دارد؟. آقا داماد و پسر و دختر دارد و ناگهان میبینیم که عاشق شده است. از طریق موبایل عاشق شده و اینها زیاد هم هست. مرگ بر آن مردی که زن خوب دارد، اما با موبایلش دوست هم دارد. به قول قرآن، مرگ بر آن خانمی که شوهر دارد،اما با موبایلش یک دوست هم دارد. اگر قرآن میگوید مرگ بر تو، تعجب نکنید. راستی هم قُبحش از دلمان رفته و لذا قرآن میفرماید این مثل زنا دادن و زنا کردن است. الصالحات قانتات، غیرُ متخذات أخدان، الصالحین قانتین، غیرُ متخذین أخدان. زن شایسته، مرد شایسته آنست که وفا دارد. زنا نمیکند و زنا نمیدهد و بنابراین زن دوست مرد، و مرد دوست زن ندارد. به این میگویند شایسته و باوفا. قرآن به این میگوید شایسته و باوفا. اما ناگهان میبینیم که با موبایلش چه لعنت بازیها دارد. از کجا سرچشمه میگیرد؟ وقتی که زن بی وفا شد چنین میشود و وقتی مرد بی وفا شد چنین میشود، و الاّ اگر وفا در خانه حکمفرما بود، زن مختص به شوهرش و شوهر مختص به زنش بود، آنوقت این دردسرها که الان هست، اصلاً واقع نمیشد. وفا نیست و موبایل لعنتی به جای وفاست و این دردسرها را درست میکند. ما راجع به پدر و مادر، وفا نداریم. قرآن اینقدر اصرار دارد. قرآن وقتی که میخواهد سفارش کند اول سفارش خودش را میکند و بعد سفارش پدر و مادر را. اول حکم میکند برای خودش و بعد حکم میکند برای پدر و مادر. و قُضي ربك الاّ تعبد و الاّ اياه و بالوالدين احساناً. باید خیلی به این پدر و مادر اهمیت بدهید. بعد قرآن میفرماید این پدر و مادر تا وقتی که میتوانستند برای تو کار کردند. مادر تو را بزرگ کرد و پدر عمر و خواب و همه را روی تو گذاشت و تو را بزرگ کرد. حالا که بزرگ شدی باید عصای اینها باشی. قرآن میفرماید عصا هم نه بلکه باید وفا داشته باشی. وَ لَا تَنْهَرهُمَا. مواظب باش یک دفعه داد سر آنها نزنی ولو تقصیر هم داشته باشد. وَقُل لَهُما قَولاً كَريماً، امام صادق (ع) میفرماید که معنایش اینست که اگر در سرت هم زد، بگو دست شما درد نکند. دعایشان کن چون تو را بزرگ کردند. اما حالا کار رسیده به آنجا که مادرش را به زنش میفروشد و به پدرش بی اعتنایی میکند. مثلاً پدرش حرف میزند و این گوش نمیدهد. بعضی اوقات هم میرسد به آنجا بیادب است و به پدرش برمیگردد، که تو خرفت شدی و تو در جامعه نیستی و این حرفهای مزخرفی که دلالت بر دیوانگی خودش دارد. ما راجع به پدر و مادر خیلی بی وفا هستیم. این پدر و مادر میمیرند و ارث حسابی به این پسر یا این دختر میرسد. تا شب هفت در جلسه و در پیش مردم یک گریههای دروغی یا راستی میکند و دو سه هفته هم شبهای جمعه سر قبرش میرود و حالا دیگر هیچ، رفت که رفت. به قول روایت اگر چیزی دارد، دیگر در قبر و در عالم برزخ با اوست و اگر هم هیچ چیز ندارد که وامصیبتا. باید با آتش عالم برزخ بسوزد تا روز قیامت. مرحوم آقا شیخ عباس قمی (رضوان الله تعالی علیه) در آخر مفاتیح نقل میکند که این مُردها التماس میکنند که ای زندهها یک مقدار به فکر ما باشید. ای زندهها، استخوانهایی در پیش گربه میاندازید، به یاد ما باشد. ولی حالا این مُرده هرچه صدا کند، این دختر، این پسر آیا به یاد پدر و مادر است؟. همۀ گناهان کبیره، در بعضی از روایات دارد هفت تا و در بعضی از روایات دارد هفتاد تا و در بعضی از روایات هفتصد تا، در میان همۀ این روایتها آق پدر و مادر آمده است و آق پدر و مادر خیلی مشکل است. همینطور که قرآن میفرماید که ببین این مادر که آبستن میشود، این نُه ماه چقدر برایش سخت است. قرآن میفرماید: وَحناً علي وَحن. چقدر برای این مادر سخت است. دو سال شیر دادن چقدر مشکل است، آن هم با جان و دل. مثلاً بچه تب میکند، این گریه میکند. یا مثلاً بچه گریه میکند و شیر میخواهد و این خواب است و از خواب بیدار میشود و بچه را میبوسد و عذرخواهی از بچه میکند که ببخش مرا که خواب بودم و تو گریه کردی. حال به قول سعدی پا به پا این بچه را بزرگ کرده و حالا که این بزرگ شده، دشمن سرسخت مادر شده است و تابع زنش است که ببیند زنش راجع به مادر چه میگوید. اینها کفر است. یا عاق اعمل ما شیء. هر کار میخواهی بکن، تو دیگر آمرزیده نیستی. اگر راستی میگویی پدر و مادر را راضی کن. در همین اصفهان هست. میگفت مهمانی داشت و کسی را نداشت که خدمت بکند، به پدرش گفت بیا خدمت کن و چای و شیرینی ببر اما نگو که پدر من هستی. این بیچاره مثل نوکر چای آورد و یک دفعه نمیدانم چه شد که گفت بابا، و این قبلاً گفته بود که این نوکر ماست. این معلوم است که به کجا میرسد. این عاقبت بخیر نمیشود. وضع خیلی بد است. میگفت دختره از دبیرستان به خانه آمده بود و مثل باران گریه میکرد و به مادرش فحش میداد. میگفت چرا فحش میدهی. گفت این امروز آبروی من را برد. برای اینکه آمد در دبیرستان و فقط این چادری بود و مابقی همه مانتویی بودند و آبروی من ریخت. نمیشود که با پدر و مادر درافتاد. هرکه با پدر و مادر دربیفتد، ورمیافتد. کدام یک از شما خانمها و آقایان، مادرداری و پدری داری میکنید. وضع ما رسیده به اینجا که توانبخشیهای ما پر است. آیا این پدر و مادر جایش در توانبخشی است، یا جایش در بالاترین اطاقها و بهترین اطاقهاست و هم عروس و هم پسر و همه باید خدمتگذار این پدر و مادر باشند. معمولاً پیر است و غُرغُر میکند، خوب بکند. باید با غُرغُرهایش بسازند. پیر است و بی حوصله شده و یا پیر است و نمیتواند از جایش تکان بخورد و میبیند که مالش را میخورید، توقع دارد که خدمت او را بکنید اما حالا اگر نفس بکشد، چه فحشها میدهند و چه کارها میکنند. اینها گناهش در سرحد کفر است. در روایات میخوانیم که بعضی آق پدر و مادر نیستند و وقتی پدر و مادر مردند، آق پدر و مادر میشوند برای اینکه شبهای جمعه میبینند که برای مُردها چیزی آمد و یک طبق نور آمد، یعنی خیرات و مبرات، اما برای این نیامد و این هم به دختر و پسرش نفرین میکند که چرا مرا فراموش کردید و برای من خیرات و مبرات نمیدهید. چرا ثلث مالم را خرجم نمیکنید. چرا همۀ مال را میخورید. دو ثلثش را بخور و یک ثلثش را بدهید برای این بدبخت که حالا گرفتار است. شماها خمس نمیدهید. صدِ نود مردم خمس نمیدهند. این ارث نمیرسد و نمیتوانید قسمت کنید. باید اول خمسش را بدهید و بعد قسمت کنید. اگر اول خمسش را ندهید، نفرینتان میکند. نفرین مُرده شما را ورشکست و بدبخت میکند. دزدی و بدبختی و حرام و حلال جمع کرده و خمس داده و نداده و حالا مُرده و دستش کوتاه شده است و احتیاج دارد به اینکه اگر یک استخوان که در پیش گربه میاندازید، به یاد او باشید. البته تقصیر خودش است. قهر و میرسد به آنجا که باد و بُق و لعنت به مرده، برای اینکه اختلاف در اثر پیدا شده است. قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ.
راجع به رفقا هم همین است. معمولاً مردم راجع به همدیگر بی وفا هستند. تظاهر خوب دارند مثلاً آقاحالا شما چطور است، من نوکر شما هستم و نوکر باباتون هم هستم اما هنوز از این نگذشته غیبت میکند. من نمیدانم هست یا نه، میگویند در اطراف شیراز یک گرگهایی هستند که همدیگر را میخورند اما اینطور هستند که دسته جمعی حرکت میکنند، آنوقت یک جایی را حفر میکنند و اگر یک گرگی غفلت بکند، آن پنج شش تا گرگ روی سر آن میریزند و آن را پاره پاره میکنند و گوشتش را میخورند. میگویند چنین گرگهایی هست. من نمیدانم هست یا نه، اما میدانم که در بین خود ما هست. در جلسه نشسته و تا با هم نشستند، بگو و بخند و این از او تعریف کن و او از این تعریف کن. اما خدا نکند یک کدام برود، همه او را دست میگیرند. آیا آبروی این را ببرید بهتر است یا گوشتش را بخورید. قرآن میگوید فرق نمیکند. وَلا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً اَیُحِبُّ اَحَدُکُمْ اَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوه. (حجرات ـ 12) آیا نمیخواهی گوشت مُرده بخوری پس غیبت نکن. این در قرآن است. مثلاً این دستپاچه است اما میداند که اگر از جلسه بیرون رفت، برایش دست میگیرند. لذا به خود میپیچد تا همه از جلسه بروند. آیا این وفاست، آیا این انسانیت است؟ این اسلامیت است؟ آیا دفاع از مسلمانها و دفاع از شیعه اینست؟ آیا ما راجع به روحانیت وفا داریم؟. روحانیت را برای خودمان میخواهیم. لذا بعضی از این روحانیت که جداً مسجد و محرابی داشتند و حسابی رونقی داشتند و حالا این مریض شده و در خانه است و دیگر هیچ کس به او سر نمیزند و حتی میرسد به آنجا که از گرسنگی میمیرد و هیچ کس به او سر نمیزند. خوب آقا تو پشت سر این نماز خواندی و از این تقلید کردی، حالا چرا فراموشش کردی. حال ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان. چرا اینقدر پشت سر آخوندها حرف میزنید. این حرفهایی که پشت سر روحانیت میزنید و مخصوصاً مراجع که همهاش دروغ است و راجع به روحانیت هم نود و پنجش دروغ است و ما پنجش هم فیه ما فیه است. شما مقدّسها چرا پشت سر ما روحانیت حرف میزنید. اینها ذنب لایغفر است. یک مثال برایت بزنم و ببین که چطور ذنب لایغفر است. من هیچ وقت فراموش نمیکنم. حضرت امام برای درس آمدند، کسی که میگفت والله تا حال نترسیدم، آنوقتی که مرا میبردند، آنها میترسند و من آنها را دلداری میدادم، چنین شخصی نفسش به شماره افتاده بود و گفت نیامدم که درس بگویم، آمدم یک نصیحت به شما بکنم. خیلی مفصل است و نصیحتش هم این بود که فرمود شما طلبهها باید سه تا شرط داشته باشید. شما آقایان هم همینطور، بلکه انسان سعادتمند سه تا شرط میخواهد. یکی باید آشنا به اسلام باشد. یکی باید علاوه بر آشنایی به اسلام، متدین باشد و یکی هم باید عاقل باشد. بعد ایشان میفرمودند اگر آشنا به اسلام نیست، متدین و اگر آن هم نیست لاأقل عاقل باشید. بعد فرمودند که نخواهید حوزۀ چهل ساله را به هم بریزید. حال مگر چه شده بود؟ یکی از فضلای درس ایشان پشت سر یک مرجع تقلید غیبت کرده بود. به نفع حضرت امام و به ضرر آن آقا غیبت کرده بود. به گوش آن آقا رسیده بود و به حضرت امام گفته بود. حضرت امام درس نگفتند و به خانه رفتند و دو سه روز تب مالتشان عود کرد به خاطر اینکه یک غیبت پشت سر یک مرجع تقلید شده بود. این حضرت امام است، حالا ما باید بگوییم خرفتی و احمقی است، به عنوان انقلاب و به عنوان حضرت امام و به عنوان مقام معظم رهبری، پشت سر مرجع تقلید غیبت میکنیم. حضرت امام یک جمله داشتند و فرمودند که اینها ذنب لایغفر است. ولایت بین خدا و این قطع میشود. مگر میشود که پشت سر روحانیت حرف بزنیم. باید حسابی به این روحانیت رسید. درحالی که به آنها نمیرسیم، پشت سرشان هم حرف میزنیم. اینها ذنب لایغفر است. این دیگر موفق به توبه نمیشود و میمیرد و آمرزیده نمیشود و رابطهاش با خدا قطع میشود. یک مرجع تقلید هفتاد و هشتاد سال با خون جگر یک رساله مینویسد و به شما میدهد و حالا به رسالهاش که عمل نمیکنید، پشت سر او هم غیبت میکنید و تهمت هم به او میزنید و شایعه پراکنی هم میکنید. یک چیزی در میان مردم است و من نمیفهمم که چرا هست. مثلاً اگر مرید این آقا باشد، باید پشت سر آن آقا حرف بزند. اگر هم مرید آن آقاست، پشت سر این آقا حرف میزند. اینها که ارادت نیست و شیعه گری نیست بلکه اینها مزخرف است. خوب تو مرید این آقا هستی، چرا با آن آقا بدی و غیبت آن آقا را میکنی. این چیست که ما داریم. این چه بی وفایی است. ما راجع به روحانیت وفا نداریم. مخصوصاً در نظام ما که باید باوفاتر باشیم،راجع به روحانیت خیلی بی وفا شدهایم. از این چیزها زیاد است. و علی کل حالٍ این وفا چیز خوبی است. به هرکه دادند که چه ندادند و به هرکه ندادند، چه دادند. متأسفانه این وفا هم خیلی کم است و باید زیاد باشد. بحث خیلی ناقص است اما دربارهاش صحبت نمیکنم، چون که فضائل فراموش شده زیاد داریم و دو سه روز هم بیشتر وقت نداریم. فردا راجع به یک فضیلت فراموش شده به نام انتقاد که آنهم فوقالعاده مهم است صحبت میکنم.
نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الأجل الأکرم
بدم المظلوم، بدم المظلوم، بدم المظلوم، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلّب القُلوب ثبّت قلوبنا علی دینک