شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

شماره درس: 23

تاريخ درس: ۱۳۹۰/۶/۶

متن درس:

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریة ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

اظهار ارادت کنید خدمت مولی الموحدین مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با سه صلوات.

یکی از صفات فراموش شده در اجتماع، انتقاد است. اما مهمتر از این و فراموش شده­تر از این، انتقادپذیری است. معنای انتقاد اینست که انسان باید عیب دیگران را بگوید. البته عیب یاب باشد نه عیب جو. تجسس کند و عیبی را پیدا کند، حرام است. گناهش هم خیلی بزرگ است و قرآن می­فرماید: و لاتَجَسَّسوا. تجسس کنید و این طرف و آن طرف، عیب کسی را پیدا کنید، گناهش بزرگ است. حتی در روایات می­خوانیم اگر کسی عیبی از کسی پیدا کند، پروردگار عالم او را افتضاح می­کند. روایت دارد، لَوْ فِی جَوْفِ بَیتِه، یعنی ولو اینکه خودش هم خیلی مواظبت کند، اما خدا این را رسوا می­کند. لذا ما نباید دنبال عیب دیگران باشیم تا عیبی به دست بیاوریم و این طرف و آن طرف و یا حتی به خودش بگوییم. باید عیب یاب باشیم. به قول پیغمبر اکرم (ص) باید آیینه باشیم برای دیگران. اَلمؤمِنُ مِرآت المُؤمِن. همینطور که وقتی شما در آئینه نگاه می­کنید اگر عیبی در لباس یا صورت شما باشد، می­نمایاند، مؤمن هم باید راجع به دیگران چنین باشد. عیبی که هست را تذکر دهد تا او کم کم این عیب را رفع کند. همینطور که شما در آئینه نگاه می­کنید و می­بینید که صورت یا ریش یا سرتان یک ژولیدگی دارد و آن ژولیدگی را رفع می­­کنید، مؤمن هم باید عیب شما را بگوید و شما در صدد باشید که آن عیب را رفع کنید. و قرآن در این باره جدی صحبت دارد. حتی می­فرماید افرادی که انتقاد کنند، افرادی که انتقادپذیر باشند، دست عنایت خدا روی سر اینهاست و علاوه بر این اصلاً عاقل یعنی همین. قرآن می­فرماید به اینها بشارت بده به خاطر این انتقاد و انتقادپذیری و اینکه عیوب خودشان را رفع می­کنند. فبشر عباد الذین یستعمون القول و یتبعون احسنه اولئک الذین هدئهم الله و اولئک هم الاالباب. (زمر17و18)، عاقلها که دست عنایت خدا روی سر اینهاست، چه کسانی هستند؟ قرآن می­فرماید آن افرادی که انتقاد کنند و آن افرادی که انتقادپذیر باشند. اگر انتقاد نکنیم مثل آئینه­ای است که عیب دیگران را نگوید. انتقادپذیر هم نباشیم مثل کسی است که در آئینه نگاه کند، اما عیب خودش را رفع نکند. اَلمؤمِنُ مِرآت المُؤمِن. من شنیدم که خارجیها راجع به وطنشان و راجع به شهرشان این فضیلت را دارند. اگر یک کارکُشته و یک کارشناسی وارد وطنشان شود از او تعهد می­گیرند که بیا و نواقص را بگو و وقتی نواقص را بگوید که فلان خیابان چنین بود و فلان منزل چنین بود و از نظر اقتصادی این اشکال را داشتید و از نظر اجتماعی این اشکال را داشتید، برای همه امتیاز می­دهند و در صدد رفع عیوب خودشان می­شوند. و این را قرآن به همۀ ما می­گوید که مسلمان اگر عاقلی و اگر می­خواهی دست عنایت خدا روی سرت باشد، عیب یاب باش و عیب پذیر باش. به این می­گوییم انتقاد و انتقادپذیری. چیزی که الان رو افتاده است و مشهور شده راجع به انتقاد، یک حرف غلطی است. ما از خود درآوریها خیلی پیدا کرده­ایم. در روزنامه­ها آبروی دیگران را می­ریزد و بعد می­گوید من انتقاد کردم. یا مثلاً یک دسته­ای از جوانهای تند، غیبت می­کنند و تهمت می­زنند و شایعه پراکنی می­کنند و بعد می­گویند ما انتقاد می­کنیم. همۀ اینها غلط است و همۀ اینها شیطان است نه رحمان. آنچه رحمان است، اینست که مثل آئینه در خلوت. در خلوت رفیق به رفیقش بگوید که این طرز نشستن تو غلط است، مؤدب بنشین. بگوید این تنبلی تو را سیاه دل و سیاه عاقبت می­کند و باید فعال باشی. آن رفیق به رفیقش بگوید که این طرز صحبت کردن تو غلط است و باید مؤدب صحبت کنی و در صحبت تو باید تحقیر و سرزنش نباشد. هفت هشت نفری با هم نشستند، بگویند بیایید هرکدام عیب یکدیگر را بگوییم. مثل آئینه این عیب او را بگوید و او عیب این را بگوید و بعد هم عیب پذیری داشته باشند. به قول امام صادق (ع) که می­فرمایند مؤمن اینست: رَحِمَ اللّهُ امرأً أَهدى إِلَىَّ عُيُوبى. خدا رحمت کند آن کسی که عیوب مرا بگوید. اما امام صادق (ع) می­فرماید این هدیه است. چطور اگر کسی یک لباسی به شما بدهد یا مثلاً از مکه برگشته و برای شما سوغاتی بیاورد شما خوشحال می­شوید، پس اگر کسی به شما عیب شما را بگوید شما اینقدر باید خوشحال شوید. امام صادق می­فرماید و پیغمبر اکرم (ص) هم می­فرمایند. این روایت رَحِمَ اللّهُ امرأً أَهدى إِلَىَّ عُيُوبى، هم نبوی است و هم علوی است. هم از پیغمبر اکرم نقل شده و هم از امام صادق(ع). در تاریخ هم نقل شده که مسلمانها در صف جماعت، گاهی یک کدام بلند می­شدند و می­گفتند رَحِمَ اللّهُ امرأً أَهدى إِلَىَّ عُيُوبى، من نقص دارم، خدا رحمت کند آن کسی که نواقص مرا بگوید. می­نشست و مثلاً یک کسی از آخر صف می­آمد و با آرامش و تلطف و مهربانی مثل آئینه می­گفت این عیب را در تو می­بینم و او هم خوشحال می­شد و می­گفت بارک الله به تو که آئینۀ من شدی. لذا پیغمبر اکرم (ص) می­فرماید که: اَلمؤمِنُ مِرآت المُؤمِن. لذا اینکه در روزنامه­ها و در سایتها الان آبروریزی می­کنند، اینها انتقاد نیست. بعضی از روزنامه­ها الان فحش­نامه شده­اند. بعضی از سایتها شدند افتضاح نامه. کار بعضی از سایتها و بعضی از روزنامه­ها این شده که آبروی خودشان و آبروی نظام وآبروی دیگران را ببرند و بعد هم می­گوید من انتقاد می­کنم و انتقاد دارم. نه، اینها فحش نامه است و اینها فحش دادن و توهین و آبرو بردن است. اینها نه، آنچه باید باشد این است که همۀ ما نواقص داریم و همۀ ما هم باید علاوه بر اینکه درصدد این هستیم که نواقص خودمان را رفع کنیم، در صدد باشیم که نواقص دیگران را هم رفع کنیم. همۀ ما باید انتقاد پذیر باشیم. یعنی آنکه عیب ما را می­گوید، هدیه­ای باشد برای ما و او را تشویق و ترغیب کنیم و به او بارک الله بگوییم و در صدد برآییم که عیب خود را رفع کنیم. این می­شود یک ملت عاقل و یک ملت مترّقی و می­شود یک ملتی که عیبش را رفع کند برای اینکه فهمیده که عیب دارد. آنجا که می­داند که عیب دارد، باید عیب خودش را رفع کند و آنجا که نمی­داند که عیب دارد، دیگران باید آئینۀ عیبش باشند و به همدیگر بگویند. انتقاد فعلاً خیلی کم است اما انتقادپذیری را باید بگوییم که اصلاً نیست. اگر تعریف ما را بکنند که این مذمّت هم شده است. اگر تعریف ما را بکنند خوشحال می­شویم اما اگر عیبی از ما بگویند برافروخته و عصبانی می­شویم و در صدد این هستیم که توجیه کنیم و در صدد اینکه بگوییم تو اشتباه می­کنی و بالاخره جر و بحث به اینکه آنچه تو می­گویی درست نیست. به قول روایت آئینه شکنی. انسان قی در گوشۀ چشمش باشد و آئینه آن را نشان دهد و این عصبانی شود و با دست به آئینه بزند و آئینه را بشکند، این دیوانگی است. عاقل کسی است که وقتی قی گوشۀ چشم را آئینه نشان داد، از آئینه تشکر کند و یک دست تلطفی به آئینه بمالد و آئینه را پاک کند و با زبان حال و با زبان قال به آئینه بگوید، بارک الله. پیغمبر اکرم (ص) هر وقت می­خواستند از خانه بیرون بروند در آئینه نگاه می­کردند و خودشان را جمع و جور می­کردند. اینکه آیا عمامه­شان درست است یا نه و گوشۀ عمامه­شان درست است یا نه و یا ریش مبارکشان پاک و منظم است یا نه و حتی در روایات می­خوانیم که اگر آئینه نبود، در آب نگاه می­کردند. این کار پیغمبر بود. ما باید در جامعه اینطور باشیم راجع به عیب یکدیگر. با کمال تلطف و مهربانی و با کمال کوچکی، عیب یکدیگر را بگوییم. حتی مثلاً اگر خجالت می­کشیم، همۀ اینها را به ما یاد دادند. امام حسن و امام حسین (ع) رد می­شدند. دیدند که یک پیرمردی وضو می­گیرد اما وضویش غلط است. نخواستند که این دو تا جوان به این پیرمرد بگویند که وضویت غلط است. آمدند و سلام کردند و گفتند آقا ما دو تا می­خواهیم وضو بگیریم، شما نگاه کن و ببین وضوی کدامیک از ما بهتر است. آقا امام حسن و آقا امام حسین (علیهم السلام) وضو گرفتند و آن پیرمرد که بیسواد است اما فهمیده و عاقل است، که ای کاش همۀ ما اینطور بودیم، همه چیز که به سواد نیست، عقل و فهم طبیعی می­خواهیم. ادراک خوب می­خواهیم. باید با تقوا باشیم که خدا از اینطور الهام­ها به ما بدهد. این پیرمرد نگاه کرد و دید که وضوی این دو تا زیباست و وضوی خودش غلط است. لذا از امام حسن و امام حسین تشکر کرد که انتقاد کردند. به این می­گویند انتقاد و انتقادپذیری و همۀ ما باید چنین باشیم. عیب جویی نباشد که گناهش خیلی بزرگ است. مثلاً آن نباشد در صدد این باشیم که عیب دیگران را به دست آوریم، بلکه این عیبهایی که هست و همۀ ما فراوان عیب داریم اما فراوان هیچکدام انتقاد نمی­کنیم و بالاتر از این هیچکدام انتقادپذیر نیستیم. من سراغ ندارم یک نفر که انتقادپذیر باشد به این معنا که اگر خوبی او را بگویند خوشش نیاید و اگر بدی او را بگویند خیلی خوشحال شود و تشکر کند و این را قرآن می­گوید که لازم و واجب است. قرآن می­گوید وگرنه این ملت را نباید بشارت داد بلکه باید در عیب خودش بلولد مثل کرم ابریشم که در خود می­تند. مسلمان باید عاقل باشد. مسلمان باید دست عنایت خدا روی سرش باشد. مسلمان آن کسی است که انتقاد بکند و انتقادپذیر هم باشد. لذا مثلاً زن و شوهر باید با تلطف و مهربانی از هم انتقاد کنند. مسلّم است که زن عیب دارد و شوهر باید عیب او را بگوید. لذا قرآن می­فرماید که: هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُم وَ انتُم لِبَاسٌ لَّهُنَّ. زن لباس برای مرد است و مرد هم لباس برای زن است. این دو سه تا معنا دارد. یک معنایش اینست که ای خانم باید مواظب شوهرش باشد که شوهرش العیاذبالله عیبی پیدا نکند و العیاذبالله بی عفتی و بی عصمتی نکند. مرد باید مواظب زنش باشد که زن عفت خودش را حفظ کند. این یک معنایش است و یک معنایش هم اینست که زن زینت برای مرد است و مرد زینت برای زن است و به راستی زن خوب خیلی ارزش دارد و اما کم است. مرد خوب خیلی ارزش دارد اما کم است. همینطور که لباس زینب برای انسان است، زن برای شوهر و شوهر برای زن زینت است. باید مواظب باشند که این زینت ضربه نخورد. یک معنایش هم اینست که زن باید از شوهرش انتقاد کند و شوهر از زن انتقاد کند. مثلاً اگر یک روز مسواک نکرده و دهانش بو می­دهد، فوراً به او تذکر بدهد. اگر بد می­نشیند و یا بد غذا می­خورد و در مقابل بچه­ها زیبا حرف نمی­زند، وقتی تنها شدند با تلطف و مهربانی به هم تذکر دهند. زن راجع به شوهر و شوهر راجع به زن اینطور باشد. ما رسیدیم به اینجا که به جای اینکه انتقاد کنیم، پرخاشگری می­کنیم. اگر مثلاً شوهر از زن یک چیزی ببیند دادش بلند می­شود و پرخاشگری می­کند، این گناه خیلی بزرگ است. مرد به زن پرخاشگری کند و یا زن به مرد پرخاشگری کند، اینها از نظر پیغمبر اکرم (ص)، مسلمان نیستند. پرخاشگری نه و تلطف و مهربانی آری. تحقیر و سرزنش نه، خیلیها هستند که زن وقتی می­خواهد راجع به مردش انتقاد کند، سرزنش می­کند. یا مثلاً مرد، زن دیگران را به رخ زنش می­کشد. این گناه خیلی بزرگ است. زن دیگران را به رخ زن خودش کشیدن و بعضی اوقات بگوید که شوهرداری را از فلانی یاد بگیر. گناه خیلی بزرگ است. اگر دل زن بسوزد و دل شوهر بسوزد، کیفرش جهنم است اگر توبه نکنند و از دست همدیگر راضی نشوند. اینها خیلی غلط است و گناهش خیلی بزرگ است. پس شوهر راجع به زن و زن راجع به شوهر، تلطف و مهربانی و انتقاد، مثل آئینه. هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُم وَ انتُم لِبَاسٌ لَّهُنَّ. مرد و زن و مخصوصاً جوانها، ببینید که اسلام چه کوچکهای بزرگی دارد. ببینید که اسلام چقدر مراعات همه چیز را کرده است. همه چیز را گفته است. حیف که ما بلد نیستیم. حیف که ما از اسلام خبری نداریم. الان همین شما خوبها، خانمها و آقایان که الان جلسه، جلسۀ خوبهاست، اما از نظر احکام همه لنگید. از نظر اعتقادات همه لنگید. از نظر اخلاق همه لنگید. سببش اینست که علم لدنی که خدا به شما نمی­دهد. پیغمبر که نیستید که علم لدنی داشته باشید. بلکه باید مطالعه داشته باشیم و در احکام و اخلاق و اعتقادات آشنا باشیم و بشوید یک مسلمان حسابی. الان همۀ شما هم در اعتقادات و هم در احکام و اخلاق لنگید برای اینکه مطالعه ندارید. چند روز قبل می­گفتم که شما را به خدا قسم، أقلاً بیایید همه وقت سریال و یک ساعت هم مطالعه داشته باشید. این سریالهای بیخودی. اما آن مطالعه­های باخودی که واجب و لازم است، ندارید. شیطان ما را حساب برده است و آنچه خدا می­گوید، نمی­کنیم و آنچه شیطان می­گوید، می­کنیم. ببینید اسلام چقدر عالی راجع به زناشویی صحبت کرده است. نمی­شود که خانم، عیب شوهر را نگوید و یا شوهر عیب زن را نگوید و نمی­­شود که بی عیب باشند. شوهر پرخاشگر باشد و یا زن العیاذبالله نیش داشته باشد، این هم نمی­شود. خانم یک نیش ولو حق به شوهرش بزند، این نیش یک مار یا یک عقرب می­شود. به قول مثنوی:

این سخن­های چو مار و کژدمت مار و کژدم گردد و گیرد دمت

یک زخم زبانی آقا به خانم بزند، ولو حق که البته صدِ نود آن هم حق نیست و بیجاست، برای اینکه باید تلطف و مهربانی باشد و وقتی تلطف و مهربانی نشد، همه پرخاشگری و نیش زدن می­شود و همۀ اینها هم غلط است ولو حق هم باشد غلط است و گناهش هم خیلی بزرگ است. با تلطف و مهربانی باید این عیب او را بگوید و او عیب این را بگوید. باید در حرف زدن، طرز حرف زدن را شوهر به زن و زن به شوهر یاد دهد. بعضی اوقات در خنده­ها خانم طوری می­خندد که شخیصت خود و شوهرش را به طور کلی از بین می­برد. مرد طوری می­نشیند که شخصیت طایفه­اش را از بین می­برد. اینها همه عیب است و باید زن به شوهر و شوهر به زن بگوید. اما مهمتر اینکه هر دو به بچه­ها بگویند. بچه­ها بی­ادبند و پدر و مادر باید به اینها ادب یاد دهند، البته با تلطف و مهربانی. نمی­شود به بچه ضربه زد، چون اگر به بچه ضربه بزنیم، دیگر نه انتقادپذیر است، بلکه ضربه­ای و عقده­­ای می­شود و وقتی عقده­ای شد، کار به جاهای بدی می­رسد. اما اینکه باید عیب بچه را گفت. طرز نان خوردن و راه رفتن و نشستن و صحبت کردنش و طرز احترام گذاشتن به بزرگترها و همۀ اینها را باید پدر مادر به بچه­ها یاد دهند. خیلی اوقات می­بینیم که بچه بلد نیست که تعارف کند. می­گوید سلام و حالا هرچه از او می­پرسند که حالت چطور است و پدرت کجاست، می­گوید مِرسی. تقصیر پدر و مادر است که این یک تعارف بلد نیست و یک نشستن در جلسه را بلد نیست و طوری در جلسه می­نشیند. بعضی اوقات من می­بینم که جلسه فوق العاده محترم است اما این دو تا پایش را روی هم انداخته و در مقابل بزرگان یک فیس و افاده و مثل اینکه این پرفسور است و آن افراد در مقابل این بیسوادند و این در مقابل آن بزرگان اینطور می­نشیند. این خیلی غلط است و گناه است و زشت است. مسلمان نباید زشت باشد. به قول امام صادق (ع) فرمودند که طوری بکنید که سنّیها بگویند خدا رحمت کند امام صادق را که چه افراد خوبی تحویل جامعه داده است. این از پدر و مادر راجع به بچه­ها.

راجع به رفقا با یکدیگر، باید انتقاد کنیم و انتقاد پذیر باشیم. آقا و خانم! اسلام غیبت ندارد. می­گوید که غیبت نکن، اگر غیبت کردی و غیبت عادت تو شد، به صورت سگ درمی­آیی و تو را به جهنم می­برند و آن غیبتها که کردی، چرک و خون است و می­آورند به جهنم و باید بخوری. این روایت را هم پیغمبر اکرم فرمودند و هم امام حسین فرمودند و هم امام سجاد و هم امام صادق (ع) فرمودند و همه یک لفظ دارد، اینکه: الغیبة ادام کلاب النّار، غیبت نان خورش سگهای جهنم است. استاد بزرگوار ما حضرت امام برای ما معنا می­کردند همینطور که من معنا کردم که آن کسانی که کارشان غیبت است و کارشان تحقیر و سرزنش پشت سر مردم است و به جای اینکه عیب را با تلطف و مهربانی در رو بگوید و به کسی هم جز خودش نگوید، پشت سر مردم غیبت می­کند. غیبت فراوان و انتقاد هیچ. لذا اسلام می­گوید من غیبت ندارم. گناه غیبت خیلی بزرگ است. آقا و خانم روزه است و غیبت می­کند، خوب حقیقتاً روزه­شان باطل می­شود. پیغمبر اکرم (ص) دستور دادند که روزۀ مستحبی بگیرید و همه بیاید و از من اجازه بگیرید. همه روزه گرفتند. یک پیرمرد آمد و گفت یا رسول الله دو تا دختر دارم. این دو دخترم روزه هستند و خجالت کشیدند که پیش شما بیایند. اجازه دهید که افطار کنند. پیغمبر فرمودند که تو روزه هستی برو افطار کن اما دخترهایت روزه نیستند. پیرمرد گفت آقا می­دانم که روزه هستند، متدین هستند و حرف شما را می­شنوند. آقا فرمودند که اینها روزه نیستند. بعد پیغمبر گفتند که برو به اینها بگو که استفراغ کنید. آنها حالت استفراغ پیدا کردند و یک مقدار گوشت گندیده از دهانشان افتاد. همه جمع شدند که چه خبر است و چرا چنین شده است. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند قرآن است. وَلا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً اَیُحِبُّ اَحَدُکُمْ اَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوه، (حجرات ـ 12). آیا می­خواهی گوشت مُرده بخوری؟ اگر نه، پس غیبت نکن. غیبت شاخ و دم هم ندارد. ذِكرُكَ أَخاكَ بِما يَكرَهُ. آنچه که در روزش نتوانی بگویی، پشت سرش بگویی. به این می­گویند غیبت. غیبت آنست که اگر بشنود، بدش بیاید. مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) راجع به تهمت می­فرماید که در روز قیامت یک تلّ چرک و خون هست که تهمت زن را به آنجا می­برند. صدِ نود این حرفهای ما تهمت است یعنی ما اهل آن تپه هستیم. می­برند روی آن تپه چرک و خون و پنجاه هزار سال غذایش این چرک و خونهاست تا مردم از حساب و کتاب رها شوند و این را ببرند در جهنم. متأسفانه الان اینطور شده که صدِ نود حرفها تهمت است و ده تا از آنها غیبت است. یعنی چیزی نیست و پشت سر او می­گوید. اگر چیزی باشد و پشت سرش بگوید غیبت است و اگر چیزی نباشد و پشت سر بگوید، تهمت است. صدِ نودِ حرفها دروغ است و آنهم پشت سر علما. پناه بر خدا. لذا اسلام می­گوید من غیبت ندارم. من تهمت ندارم. اسلام می­گوید من شایعه پراکنی ندارم. یعنی چیزهایی که نمی­دانیم، بگوییم. گناهش خیلی بزرگ است. قرآن می­فرماید: إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ (سوره نور، آیه 16). وِر وِر می­کنیم و نمی­دانیم که درست است یا نه، گناهش خیلی بزرگ است. الان شایعه درست کنها، استکبار جهانی هستند. استکبار جهانی الان در ایران ما خیلی کار می­کنند. چند روز قبل از آمریکا آمار دادند و گفتند که رضاشاه چادر را از سر زنها برداشت اما به زور و کتک ولی نشد و بعد عکس العمل شد اما ما توانستیم چادر را به دست خودِ خانمها از سرشان برداریم. الان یکی از کارهای استکبار جهانی همین فساد اخلاقی و من جمله شایعه اختراع کن، است. اما متأسفانه آن استکبار جهانی شایعه را اختراع می­کند و می­دهد به سایتها و روزنامه­ها و ماشینهای عمومی و بعد به حلقوم ما شایعه پخش می­شود. قرآن می­فرماید: وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ، گناهش خیلی بزرگ است. مرگ بر تو، خدا در قرآن کم دارد اما اینجا مرگ بر تو، دارد. می­فرماید: قُتل الخراسون. مرگ بر شایعن پخش کن، که مثل کرم ابریشم در خو می­تند. مثل کرم ابریشم در تخیلهای خود می­تند. لذا قرآن می­­گوید که مسلمان نباید شایعه پخش کن باشد. غیبت نه، تهمت نه، شایعه نه. اسلام می­گوید من تحقیر ندارم. حتی اگر کسی سرزنش به کسی بکند، بالاخره این سرزنش را در همین دنیا خواهد دید. من ان یَری مؤمنا و لا فی معصیة ابتلاه الله به. تحقیر و سرزنش نه، گناهش هم خیلی بزرگ است حتی رسیده به توهین به خدا و جنگ با خدا. من اهان لی ولیاً فقد بارزنی بالمحاربة، قرآن می­گوید من زخم زبان ندارم و من توهین ندارم . هرکه زخم زبان بزند و هرکه توهین کند، مسلمان نیست و این دشمن خداست. من شایعه ندارم. من تهمت و غیبت ندارم. گناهش جهنم است. اما من انتقاد دارم. بَه! چه اسلام خوبی. من می­گویم آئینه وار، نه در مجالس و در روزنامه­ها، بلکه به خودش تنها و با تلطف و مهربانی. بعضی اوقات مثلاً می­خواهد بچه­ها را تربیت کند، در میان بچه­ها یک بی ادبی می­کند و یا در مجالس در پیش مردم بچه­اش را تحقیر و سرزنش می­کند. این گناهش خیلی بزرگ است. بعضی اوقات این بچه­ با یک ضربه، عقده­ای می­شود و اصلاً بچه را می­کُشد و آنهم کشتن روح. بعضی اوقات در میان زنها، مرد به زنش سرزنش می­کند، یا زن در خویش و قومها یک مسخرگی با شوهرش می­کند. گناه در سرحد کفر است. اینها نباشد، بلکه وقتی زن و شوهر با هم تنها شدند و آنهم پرخاشگری نه، بلکه تسلط بر اعصاب. اینکه ما الان مسلط بر اعصاب نیستیم، یک حرف دیگری است و ما مسلمان نیستیم و الاّ مسلمان باید مسلط بر اعصاب باشد. پس بنابراین با تلطف و مهربانی و کوچکی، زن عیب شوهر و شوهر عیب زن را بگوید. به این می­گویند انتقاد. مهمتر از این انتقادپذیری است. وقتی مرد می­بیند که زن حق را می­گوید، از او تشکر کند که مثل آئینه است و عیبهایش را گفته است و همچنین به عکس. ولی من که سراغ ندارم که زن و شوهری اینطور باشند که این انتقاد کند و او هم تشکر کند. بلکه خدا نکند که مردی به حق، عیب زنش را بگوید، آنوقت قهر و تَهر و آن شب تا صبح قهر است و مورد لعن ملائکه است. مخصوصاً مردها که مَن مَن هم دارند و وقتی خانمش یک عیبش را بگوید، ولو هیچ چیز هم نگوید اما قهر و تَهر و باد و بُق و اصلاً خانه را تاریک می­کنند. این می­شود غیر مسلمان. مسلمان کسی است که دست عنایت خدا روی سرش است و از نظر خدا عاقل هم هست. فبشر عباد الذین یستعمون القول و یتبعون احسنه اولئک الذین هدئهم الله و اولئک هم الاالباب. ما طلبه­ها در درسهایمان این انتقاد را داریم. اگر العیاذبالله لجاجت نشود و خودنمایی نشود و اگر وقت جواب دادن، خلوص باشد این کار، آنکه در آورده خیلی خوب است یعنی استاد برای پانصد نفر هزار نفر درس می­گوید و در بین یک طلبه اشکال می­کند. آن آقا هم گوش می­کند و می­بیند که ایرادش وارد هست یا نیست و با تلطف و مهربانی جوابش را می­دهد، به این می­گویند انتقاد و انتقاد پذیری. البته این هم کم شده است برای اینکه افت علم داریم و وقتی افت علم داشته باشیم، خواه ناخواه انتقاد و انتقادپذیری هم کم می­شود. اما من دیگر سراغ ندارم که در مجالسمان انتقاد باشد یا در خانه­مان انتقاد باشد. اما چیزی که اصلاً سراغ ندارم، انتقادپذیری است. یک کسی عیب مرا بگوید و من خوشحال شوم و از او تشکر کنم و برایش هدیه بدهم و این لازم و واجب است. به این می­گویند فضیلت فراموش شده، و ما این فضایل فراموش شده را زیاد داریم و عقب ماندگی ما هم در همین است. مطالعۀ دینی نداریم و اشکالمان همین جاست. حال آن چیزی که نباید بگویم ولی میگویم اینست که انتقاد و انتقادپذیر نداریم اما در میان ما غیبت خیلی هست. فحش دادن در روزنامه­های ما خیلی است. تهمت زدن در سایتهای ما خیلی هست. شایعه پراکنی در جامعۀ ما خیلی هست. آقا روزه است و باید زبانش ساکت باشد. به هم می­رسند، سلام و احوالپرسی و چه خبر. یعنی چه شایعه­ای داری، بگو . او هم می­گوید و خودش هم می­داند که صدِ نود اینها دروغ است و صدِ نود اینها تهمت است. ما انتقاد و انتقادپذیری نداریم یعنی آنچه اسلام می­گوید و آنچه که اسلام می­گوید نداشته باش را داریم. هم غیبت داریم و هم تهمت داریم و هم شایعه پراکنی و مسخرگی و تحقیر و سرزنش داریم و هم توهین به یکدیگر داریم. نگذرید از این، من اهان لی ولیاً فقد بارزنی بالمحاربة. امام صادق (ع) می­­فرماید این ولی، معنایش از اولیاء الله نیست بلکه معنایش یعنی شیعه. اگر یک کسی توهین به یک شیعه کند، گناهش جنگ با خداست. یک کسی آبروی یک شیعه را ببرد. داریم و باید نداشته باشیم. شما را به خدا قسم، خانم! آقا! دعایمان این باشد که خدایا! آنچه تو می­خواهی، نه آنچه شیطان می­خواهد. خدایا این روشی که ما داریم غلط است. خدایا انتقاد نداریم و انتقادپذیری نداریم، خدایا بده. خدایا غیبت و شایعه پراکنی و تهمت داریم، تحقیر و سرزنش داریم و اهانت به هم داریم، خدایا اینها در جامعۀ ما نباشد تا ان شاء الله امسال به دست ما و به رهبری امام زمان (عج) پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته شود و الاّ تا این جامعه است، امام زمان نمی­آید. باید جامعه اصلاح شود تا امام زمان بیاید و اصلاح جامعه هم دست خود ماست و نه دیگری.

 

نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الأجل الأکرم

بحق الحسین و ابنه علی اکبر، یا الله

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلّب القُلوب ثبّت قلوبنا علی دینک

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group