شماره درس: 3
تاريخ درس: ۱۳۸۱/۸/۱۸
متن درس:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلوه و السّلام علي خيرِ خلقهِ، اَشرفِ بريّته ابي القاسم محمّد صلّي الله عليه و آله الطّيبيّن اَلطَّاهرين و علي جميع الانبياء و المرسلين سيّما بقيّه اللهِ في الارضين و لعنته الله علي اعدائهم اجمعين.
بحث امسال ما به خواست پروردگار عالم و لطف حضرا وليعصر عجل اللهتعاليفرجهالشريف مربوط به تهذيب نفس است يعني خودسازي. انسان بتواند درخت رذالت را از دل بكند و درخت فضيلت بهجاي آن غرس كند و بارور كند و از ميوهي آن استفاده كند. اين بحث از بهترين بحثها در اسلام است و بحثي مهمتر از اين ـ حتي بحث توحيد ـ در اسلام نداريم چنان{ه كاري هم مهمتر از اين كار در اسلام نداريم. چنانچه ثوابي هم بالاتر از اين ثواب در اسلام نداريم. كار، مهمترين كارها، افضل از همهي عبدات و كار هم يك كار بنيادي و ريشهاي. كه اگر العياذبالله يك انسان نتواند درخت رذالت را بكد يا لااقل اگر نتواند رذايل را كنترل كند بدبخت و بيچاره است وشقيترين افراد از همينجا سرچشمه ميگيرد. بحث جلسهي قبل درابرهي اين بود كه خداي متعال در سوره والشمس 11 تا قسم ميخورد و بعد از 11 تا قسم با 6تا تأكيد ميفرمياد سعادت مال كسي است كه مهذب باشد « قد افلح من زكيها » آن كسيكه توانسته باشد درخت رذالت را بكند يا لااقل بر درخت رذالت تسلط پيدا كرده باشد و نگذارد طوفاني بشود سعادتمند است. رستگاري فقط مال اين است. بعد هم ميفرمايد حتماً شقي است بدبخت است بيبهره است آني كسيكه يك صفت رذيلهاي بر دل او حكمفرما باشد و آن صفت رذيله ـالعياذبالله ـ اگر طوفاني بشود عالمي را به آتش ميكشاند. به هر اندازه بتواند بدبختي براي خود و ديگران جلو ميآورد و علت اين تأكيد هم در همين سوره آمده است قرآن ميفرمايد اگر كسي مهذب نباشد مثل قوم ثمود ميشود در حاليكه معجزه بزرگ خدا را ميبيند اما پا روي معجزه ميگذارد ـ از حضرت صالح خواستند شتر مادهاي با بچه از كوه بيرون بيايد، آمد. اما شتر را كشتند پروردگار عالم هم غضب كرد و همهي آنها را نابودكرد يك عدهاي ه شتر كشتند و يك عدهاي كه امر به كشتن كردند و يك عدهاي هم كه بيتفاوت بودند همه را پروردگار عالم نابود كرد قرآن ميفرمايد همهي اينها براي چيست؟ « ولا يخاف عقبها »اينها بهخاطر آن صفت رذيله و بهخاطر آن طغيانگري، عاقبتانديش نبودند نميتوانستند بنشينند و فكر كنند كه نبايد اين كار را بكنند. آن طغيانگري نميگذاشت كه اينها عاقبت بهخير بشوند و عاقبتانديش باشند و درمقابل اين معجزه قدعلمن نكنند. و به عبارت ديگر با خدا جنگ نداشته باشند. اين سوره مباركه كه بهترين سورهها است از نظر اخلاق و بيان اخللاق و تهذيب نفس به ما ميگويد كه مسئلهي خودسازي مسئلهي مهم بلكه مهمتر از همهي مسايل در اسلام است بلكه عقل ما هم ميگويد ولو مسلمان هم نيستي بايد خودسازي كني. براي اينكه اگر مسلمان هم نباشي و يك صفت رذيلهاي بر تو حكمفرما باشد عاقبت بهخير كه نميشوي، نميشوي. بعضي اوقات آن صفت رذيله آتشي برميافروزد كه دنيا را ميسوزاند ـ عقل ميگويد بايد خودسازي كرد. و جوان اخلاقي ميگويد بايد خودسازي كرد. فطرت و عمق جان انسانميگويد بايد تهذيب نفس كرد بايد خودسازي كرد قرآن سرتاپا ميگويد بايد خودسازي كرد به حسب ظاهر بيش از نصف قرآن آياتش مربوط به تهذيب نفس است. امر به تهذيب نفس است. اما به قول حضرت امام رضواناللهتعاليعليه وقتي يك مقدار فكر كنيم ميبينيم كه قرآن رنگ اخلاق يدارد همان آياتي همكه مربوط به علوم طبيعي است. همان آياتي كه مربوط به عرفان و معارف اسلامي است. همان آياتي كه مربوط به توحيد و معاد است همان آياتي كه مربوط به فقه و قانون است همانها هم رنگ اخلاقي دارند و اين فرمايش حضرت امام رضواناللهتعاليعليه فرمايش خوب و درستي است كه از يك معلم اخلاق سرزده است و همه ـ مخصوصاً جوانها ـ بايد به اين مسئله اهميت بدهند اگر اهيمت داديم، داديم. و الا اگر اهميت نداديم كار بهجاي باريكي ميرسد. يك آيهاي رد قرآن هست كه تكرار هم شده است « ذلك بانهم يكفرون بايات الله و يقتلون الانبياء بغير حق ذلك بما عصوا و كانوا يقتدون » (سوره آلعمران، آيه112) ميفرمايد اينها كه مهر بدبختي بر دلشان خورده است اينها كه منهر ذلت و مسكنت به آنها خورده است وضعشان اين است كه پيامبركش هستند. بعد ميفرمايد چرا پيامبركش هستند؟ بريا اينكه گناه روي گناه براي اينها قساوت آورده است. بريا اينكه آدمهاي طغيانگر و متجاوز هستند و طغيانگري و تجاوزگري و ظلم بر دل اين ها رسوخ كرده است. اين آيه شريفه ميفرمايد 2 چيز انسان را ميرساند به آنجا كه پيامبر بكشد 1- گناه روي گناه. گناه روي گناه موجب قساوت ميشود. قرآن ميفرمايد واي به آن دليكه قساوت دارد « فويل للقاسيه قلوبهم من ذكر الله »(سوره زمر، آيه 22) 2- روح تجاوزگري بر دل كسي حكمفرما باشد. لجوج باشد. زير بار نرود بخواهد حرف خودش را به كرس يبنشاند. و بالاخره پا روي حق و حقيقت بگذارد اين آدم اينجوري منجر ميشود به اينكه پيامبر بكشد در تاريخ زياد داريم اين 124 هزار پايمبر غالبشان شهيد شدهاند بعضي اوقات دسته جمعي آنها را شهيد ميكردند در روايات ميخوانيم كه يهوديها يك شب 12پيامبر را كشتند اما، مثل اينكه اصلاً كاري نكردهاند و صبح هم رفتند به دنبال كار خودشان يعني اصلاً پيامبركشي براي اينها مثل گوسفندكشي يك چيز سادهاي بود. چرا؟ خدا نكند روح تجاوز و طغيانگري و روح لجاجت و روح زير بار حق و حقيقت نرفتن به كسي حكمفرما باشد كه حاضر است هر كاري بكند. حاضر است بريا ارضا صفت رذيله هر كاري بكند. در ذيل اين دو آيه شيرفه رد تفسير مي خوانيم كه گاهي پيامبر ميكشد ولي گاهي همكه پيامبر نيست هدف پيامبر راميكشد مثل زمان ما كه پيامبر نيست هدف پيامبر را زير پا ميگذارد آن طغيانگري او موجب ميشود زير بار تعبد اسلام نرود. برسد به آنجا كه نبوت و امامت و معارف اسلامي و معجزات پيامبر و ائمهطاهرين را منكر بشود و بالاخره ايستادگي كند در مقابل هدف پيامبرها. در مقابل هدف ولايت اميرالمؤمنين و ائمهطاهرين عليهالسلام. قرآن ميفرمايد اگر صفت طغيانگري و تجاوزگري بر كسي حكمفرما باشد چنين است. خدا نكند يك صفت رذيلهاي بر انسان حكمفرما باشد و كار بكند مثل قساوت و سنگدلي و بي رحمي. اين مراتب دارد يك مرتبهاش اين است كمه ميرسد به ايسنجا كه ميگويند بخت النصر لشكرش را جمع كرد و گفت چه كسي از همهي شما قسيالقلبتر است تا من به او جايزه بدهم يك نظامي آمد جلو گفت من رفتم توي يك خانهاي و آن خانه را غارت كردم و آأمهاي آنرا كشتم نوبت رسيد به يك طفل شيرخوار كه دهانش را براي پستان مادر باز ميكرد من خنجر را توي دهان اين بچه فرو كردم و او را پاره پاره كردم بخت النصر در حاليكه ناراحت شد اما به او جايزه داد. در جنگ حّره درابرهي مسلمانها نظير همين را چينن نقل ميكنند در زمان مسلمانها وارد مدينه شدند يزيد دستور داده بود مدينه را قتل عام كنند حتي العياذبالله دستور مصادره اموال و مصادرهي ناموس و قتل عام داده بود. همين مسلمانها ريختند توي مدينه. چرا؟ براي اينكه اهل مدينه گفته بودند چرا حسين را كشتيد؛ فقط همين يك شورشي اينها كرده بودند به عنوان اينكه چرا حسين را كشتيد. يزيد شدت عمل به خرج داد و دو، سه هزار سرباز مجهز آورد كه چه جنايتها كردند دو سه نفر از همين مسلمانها اما قسيالقلب، اما بيرحم وارد خانهاي شدند كه مردانشان را كشته بودند و مالشان را مصادره كرده بود يك خانم در خانه بود و داشت بچهاش را شير ميداد از اينخانم پول و طلا خواستند گفت هر چه بود قبليها بردند اين نظاميها عصباني شدند يكي از آنها دوپاي بچه را گرفت و در مقابل مادر سرش را به ديوار زد كه مغز سر بچه در مقابل مادر به روي زمين ريخت. قرآن ميگويد اگرخودسازي نكنيد چينين است براي خاطر پول و جاه و مقام حاضر است بچه شيرخوار سر دست ابيعبدالله تير باران كند. اينها مسلمان بودند اما قسي بودند، خودسازي نكرده بودند صفت رذيله بر دل اينها حكمفرما بود. امام حسين عليهالسلام به زنب مِفرمودند زينب « ملئت بطونهم من الحرام و استحوذ عليهم الشيطان فانسيهم ذكر الله »اينها قساوت بر آنها مسلط شده است و حرام شكمهاي اينها را پر كرده استقسي و سنگدل شدهاند. شيطان بر اينها مسلط شده است قسي و سنگدل شدهاند ديگر حرفهاي من تأثير ندارد بلكه بهجاي اينكه حرف مرا بشنوند سنگ به پيشاني من زدند و پيشاني مرا شكستند. ديروز و امروز ندارد ـ فردا و امروز ندارد هر انساني قسيالقلب شد چنين است. الان وضع بسياري از مردم بد است از نظر اقتصادي در مضيقه عجيبي واقع شدهاند. بسياري از مردم در روي فرزندانشان خجالت ميكشند. ميوههاي سنگين قيمت كه نميتوانند بخرند از ميوههاي سبك قيمت هم نميتواند به خانه ببرد گوشت كه نميتواند به خانه ببرد يك پنير و خورش سبك هم نميتواند به خانه ببرد. بسياري از مردم را سراغ داريم كه وام روي وام گرفته است آبرويش را ريخته است و نزديك است كه زندان برود يا اينكه زندان رفته است. بسياري از مردم از نظر وضع مالي به اندازهاي در مضيقهاند كه خانه ندارند خورد و خوراك ندارند دختر دار است و دخترها روي دست آن مانده است پسردار است و پسرها روي دست آن مانده است نميتواند هيچ كار بكند ميبيند كه اين دختر شوهر ميخواهد و اين پير زن ميخواهد. هر چه گريه ميكند به جايي نميرسد هر چه اين طرف و آن طرف ميزند بدتر ميشود ـ اينيك دسته مردم ـ مقام معظم رهبري هم هيچ كاري نميتواند بكند الا اينكه ميگويد اي مردم اي دولت براي مردم سخت است. اين فقر را رفع كنيد اما از طرفي اگر حيف و ميلهايي كه در اين نظام جمهوري اسلامي ميشود جلويش را بگيرند فقر تمام فقرا از بين ميرود اما با كمال پررويي مِنويسد ـ حتي در مجالس حساس ميگويند ـ دولت نيامده است براي رفع فقر مردم، آمده است براي توسعه سياسي. اين حرف با آن جنگ حرّه چه فذقي ميكند. جنگ حرّه با آن بختالنصر چه فرقي ميكند. چه فرقي ميكند بين اينها با آن دختركشي كه قرآن شريف بارها متعرض آن ميشود همينها كه الان چنين هستند اگر در زمان بختالنصر بود بچه را
خفه ميكرد همان بچه را در دهانش خنجر ميگذاشت. اگر زمان جاهليت بود دختر ميكشت اگر زمان بنياسرائيل بود پيامبر مِكشت. چه فرقي ميكند بين كشتن پيامبر يا كشتن قرآن پيامبر؟ بلكه كشتن شخصيت از كشتن شخص خيلي مهمتر است. استاد بزرگوار ما مرحوم بروجردي رضواناللهتعاليعليه بارها ميفرمودند شخصيت خيلي مهمتر از شخص است لذا ميفرمودند لذا ميفرمودند اگر كسي شخصيت را از دست بدهد. اگر كسي بگويد هر كس پشت سر من غيبت كرد طوري نيست من راضي هستم اگر كسي بگويد شخصيت مرا هر كس لكهدار كند طوري نيست، اين گناهش خيلي بزرگ است شخصيتكشي از شخصكشي خيلي گناهش بالاتر است الان در همين نظام ما وضع رسيده است به آنجا كه شخصيت پيامبر را هر روز ميكشند. قرآن را هر روز به يك اسمي و رمسي توهين ميكنند. پايمبر اركم را ميگويند يك عربي بيش نبود و چه ربطي به ايرانيها دارد آيا اين از همان كساني نيست كه پيامبر ميكشند الان پيامب رنيست در ذيل اين آيه شريفه در روايات ميخوانيم كه ميفرمايند مراد اين آيه شيرفه اين است كه اين يهوديها در زمان پيامبر اكرم و بعد از پيامبر اكره هدف ميكستند « و يقتلون الانبياء بغير حق » يعني دانسته هدف پيامبران را ميشكتند. و هدفكشي و شخصيتكشي از شخصكشي خيلي بالاتر است. يكقدري بايد روي اينها فكر كرد يك دفعه خدايناكرده روز قيامت ما را نبرند به ميان انبياءكشها و واوصياءكشها و بگويند شما هم از همينها هستيد آنجا بگوئيم كه خدايا ما كه پيامبر نكشتيم ما اصلاً رد زمان پيامبر نبوديم ما كه علي نكشتيم كا كه در زمان اميرالمؤمنين نبوديم تا اينكه خطاب بشود. شما هدف كشتيد . و هدفكشي تفاوتي با شخصكشي ندارد اگر قساوت آمد ارگ خداي»اكرده بهقول قرآن شريف طغيانگري لجاجت زير بار نرفتن آ«د. اگر بناست يك روح حقيقتكشي بر كسي حاكمفرما باشد ديگر هر چه جلو بيايد ميكند. قرآن شريف راجع به دختركشي ميفرمايد كه اينها دخرت ميكشتند و زنده زنده دختر را زير خاك ميكردند يك كسي آمد پيش پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله تا توبه كند گفت يارسولالله ميخواهم توبه كنم فرمودند گناه تو چيست؟ گفت: من يازده تا دخترم را زنده زنده زير خاك كردم و بعد يك قضيه نقل كردند كه پيامبر اكرم گريه كردند گفت يا رسول الله دختر آخري وقتيكه به دنيا آمد من آمدم خانه گفتند يك دختر مردهاي بود برديم زير خاكك كرديم من خوشحال شدم اما هفت،هشت سال از اين قضيه طول كشيد يك روز وارد خانه شدم ديدم يك دختر زيبائي در صحن خانه راه ميرود همسرم گفت اين دختر تو است. آن وقتيكه اين دختر به دنيا آمد ما ديديم اگر به تو بگوئيم دخرت را زنده زنده زير خاك ميكني لذا ما او را فرستاديم در باديه پيش خويشان خود و آنجا بزرگ شده است ببين چقدر زيبا و چقدر خوشكلام و چقدر عالي است ميگويد تصيميم گرفتم اين دختر را بكشم فردا به مادرش گفتم ـ جوانها تقاضا دارند روي قضا فكر كنيد اين هم يك انسان است اگر خودسازي كرده بود سلمان فارسي ميشد اگر خودسازي كرده يك فرد مؤثر براي اجتماع ميشد اما خودسازي نكرده است قساوت بر دل آن حكم فرما شده است. لجاجت و خودرأيي و خودخواهي و منيت بر دل او مسلط شده است. ميگويد تصميم گرفتهام كه او را بكشم به مادرش گفتم ـ اين دخترر را ميخواهم ببرم براي تفريح. زينتش كن ميگويد دختر را زينت كرد و من دختر را برداشتم آمدم بيابان و يك قبري كندم و اين دختر نميدانست كه ميخواهم چه كنم ميگفت بابا اين چيست؟ قبر را كه ميكندم صورت من خاك آلود شده بود آمد مرا بوسيد و آلودگي صورتم را با دستهايش پاك كرد اما من او را با وضع رقتباري زير خاك كردم هر چه گفت بابا، بابا ولي من اعتنائي نكردم و او را زير خاك كردم پيامبر گريه كردند و فرمودند «مَن لا يَرحَم لا يُرحَم » واي به كسي كه رحم ندارد. بهقول قرآن واي به كسي كه رحم ندارد « فويل للقاسيه قلوبهم من ذكر الله » ( سوره زمر،آيه22) اين دخركشي خيلي بد است و از يك انسان قسيالقلب سرچشمه ميگيرد يك مثال بزنم ببينيم دختركش هستيم يا نه؟اگر ما دخترهايمان را به جهنم بفرستيم يعني دختر ما جوري بار بيايد كه حجاب را ـــ بداند و فكل را مد بداند. يك دختري تربيت كنيم كه هر كجا ميخواهد بورد و بيايد و نگوئيم كجا رفتي و از كجا ميآيي. يك دختري كه رفيق پسر داشته باشد و ما بيتفاوت باشيم اگر اين دختر را همان سال اول و دوم زير خاكش كرده بوديم بهتر نبود از الان كه اين وضع را دارد. اگر همان سال اول او را زير خاكش كرده بوديم بهشت ميرفت و رد آنجا در روايت داريم كه حضرت زهرا(س)رئيس پرورشگاه اين دخترها است يك خانم حورالعين پرستاري از اين بچه ميكرد چقدر خوش و چقدر عالي يك ساعت برايش سخت بود كه زير خاك خفه بشود اما حالا ما دختري درست كردهايم كه او را ميفرستيم جهنم و هزار سال به بالا بايد بسوزد كدام يك بهتر است. آن براي رذالت بود اينهم براي رذالت. يعني وقتي رذالت بر يك جامعهاي حكمفرما شد وقتي العياذبالله بيغيرتي و بيعفتي بر جامعه حكمفرما شد آن جامعه ميرسد به آنجا كه بيعفتي را مد ميداند آن جامعه ميرسد به آنجا كه بيغيرتي را مد ميداند اگر اين دختر چادر سرش كنند او امل است اگر اين دختر مد غربيها را داشته باشد او عالي است. و جامعهپسند است. پدر و مادر هم دامن ميزنند به اين آتش. دختر بزرگ ميشود اما از نظر عقيده چادر براي او يك ـــ است. ديگر هر چه بشود ميكند. سال اول انقلاب تا الان را حساب كنيد و حساب خيلي واضح است. سال اول انقلاب من در همين اصفهان در حسينيه ابنسينا. از قم آمدم و اينجا منبر رفتم همه شما بودند مسئولين بودند و ديگران هم بودند ميگفتم اي مردم، شيطان از كم شروع ميكند ولي به كمقانع نيست الان اول انقلاب است. چادر يك رسم است يك بيچادري در ادارهها ديده نميشود. بيچادري الان در ايران كم است به اين نعمت الان اهيمت بدهيد و الا اگر گفتيد مانتو و شلوار طولي نميكشد شلوارش كنده ميشود. طول نميكشد دكمههاي اين مانتو با زميشود طولي نميكشد اين مانتو كت ميشود. بالا دامن ميشود. طولي نميكشد اين مقنعه كمكم برداشته ميشود فكل ميشود. و بالاخره ميرسد به زمان پهلوي يعني لختيگري يك مد ميشود و خاتم با يك پيراهن خواب ميآيد توي كوچه. ا زكم نگذاريد شروع شود. حرف مرا نشنيديد. ملت نشنيدند الان رسيدهايم به اينجا. بيعفتي كولاك ميكند. خانمها، آقايان! دخترهايتان در مخاطره عجيبي هستند. و اين وضع اگر به جلو برود زمان پهلوي ميشود. بهقول آقاي كافي ـ خدا رحمتش كند ـميگفت صبح زود ا زخانه آمده بودم ديدم يك زن با يك پيراهن خواب دارد ميرود و شوهرش هم به دنبالش وقتي چشمش به من افتاد ايستاد و به شوهرش گفت بور گمشود وبه دنبال من نيا. تو يك زن بيعفت ميخواهي و من به درد تو نميخورم. با يك پيراهن خواب خودش را عفيف ميداند الان وضع چينين است با اين وضع نكبتابر ميآيد اگر هم به او بگويند چرا؟ ميگويد به تو چه؟ بلكه يك مقدار بالاتر آنچه كه بالاتريها به او يا دادهاند را ميگويد. ميگويد آزادي است به تو چه؟ و راستي آزادي يعني بيعفتي. آزادي يعني دختركشي. اين دختر ديگر دختر نيست. اين ديگر مادر نيتس. اين يك دختري است كه با پسرها ... هر وقت هر جور بتواند و الان وضع انصافاً بد است تقصير كيست همه، همه. همه، همه.
تقصير بيتفاوتها. تقصير دولت. تقصير مردم. تقصير مدرسه، تقصير دبيرستان. تقصير دانشگاه. و جامعه وقتي چنين شد و رو به سقوط است و بايد ترسيد از اين جامعهاي كه رو به سقوط است. همه اينها از كجا سرچشمه ميگيرد؟ ريشهيابي كه بكنيم ميبينيم از قساوت،از صفات رذيله از لجاجت از طغيانگري. از بيعفتي از بيغيرتي از حب به جاه از ح ببه مال و بالاخره يك صفت رذيله موجب شده است اين وضع نكبتبار براي ما جلو آمده است. اما آنچه كه الان به شما عزيزان ميگويم اين است اين دختر را كه اين وضع نكبتبار را دارد اگر سال اول زيرخاكش كرده بوديد آيا بهتر بود يا الان كه يك دختر ده، هيجده شاله است اما به تمام معنا بيعفت؟ كدام بهتر اسن؟ براي آن دختر گريه نكنيد براي دخترهاي خودتان گريه كنيد و اين گريه دارد و جداً هم گريه دارد و من تقاضا دارم در ماه مبارك رمضان بهفكر اين چيزها باشيد كه اين بيغيرتيها و اين بيعفتيها كه بر جامعه ما حكمفرما شده يعني چه؟ و علي كل حالٍ بدانيد كه اگر صفت رذيلهاي بر دل انسان حكمفرما باشد ديگر هر چه بتواند ميكند. منتها رنگ عنض ميكند گاه يمنجر به دختركشي ميشود و گاهي منجر به جهنم فرستادن دختر ميشود و گاه يمنجر به حيف و ميلها ميشود با بيتفاوتي. چهجور ميشود اينها كه ميلياردي حيف و ميل ميكنند و آنها كه طرفدار اين حيف و ميلهاي ميلياردي هستند چرا فكر نميكنند كه در جامعهي ما فراوان هستند افرادي كه افطار ندارند. افرادي هستند كه ميوه ندارند. گوشت نميتوانند به خانه ببرند افرادي هستند كه حقوقشان كم است اما بايد كرايه منزل بدهند بايد به پسر و دختر بزرگش برسد بايد زندگي را هم تأمين كند و اين حقوق به زندگي هم نميخورد مابقي را چه كند. بايد ــــآن كسي كه رحم دراد براي اين گريه ميكند آن كسي كه رحم دارد راستي همه چيزش را ميخواهد فداي اين بكند و ميشود اميرالمؤمنين « و لا اشاركهم في مكاره الدهر » آيا ميشود كه من به همين مقدار قناعت كنم كه به من بگويند اميرالمؤمين اما شريك غم مردم نباشم. شيرك فقر مردم نباشم « هيهات من ان يغلبني الهوي » هوي وهوس غلط ميكند كه بر من مسلط شود. اين نامه به يكي از استاندارهاي آن حضرت است استاندار خيلي بالا بوده اما يك مهماني رفته كه در آنجا فقرا نبودهاند ـاين تشريفات ما هم نبوده است ـيك گوشت و آبگوشت بوده است. گوشتها را با استخوان گذاشتند د رمقابل استاندار او استخوان و گوشت را برداشت و گوشتها را خورد همينرا جاسوسهاي اميرالمؤمنين به اميرالمؤمنين خبر دادند اميرالمؤمنين يك نامهي تندي به استاندار نوشت كه در مجلسي شركت كردهاي كه فقرا نبودهاند.در مجلسي شركت كردهاي كه گشوت را با استخوان در ميان مردم ميخوري و بعد ميفرمايد من كه اميرالمؤمنين هستم به يك نان جو و يك لباس كهنه و يك دانه خرما اكتفا كردهام بعد هم ميفرمايد كه نميخواهم مثل من باشيد اما كمك كنيد به علي. «اعينوني» كمكم كنيد. به چه؟ «اعينوني بورعٍ و تقوي و اجتهاد و سداد» من از حلال خدا نخوردم شما حيف و ميل نكنيد و از حرام خدا نخوريد من از بيتالمال اصلاً و ابداً نخوردم شما از بيتالمال به اندازهي حقوقتان بخوريد بيتالمال را نبلعيد مثل آن شتري كه در بيابان علف بيابان ميبلعد. بعد ميفرمايد كه مگر ميشود هوي و هوس بر من مسلط بشود «هيهات من ان يغلبني الهوي» بعد ميفرمايد معنا ندارد كه يك كسي بگويد من رئيس هستم اما يشرك درد مردم نباشد. اي اداريها با اين كمكاريها، با اين ظلمها، با اين بياعتنائيها نميشود گفت من شيعه اميرالمؤمنين هستم. نميشود آقا، نميشود. حرف كه نيست بايد واقعيت باشد راستي چهجور ميشود ـمن نميتوانم كه آنرا فرض كنم ـ يك ارباب رجوعي بيايد رد مقابل يك اداري اين سرش را پائين بيندازد و بياعتنائي كند و بعد هم بگويد برو فردا بيا. اين آقا از كجا آمده است كه بورد فردا بيايد. چرا كارش را فوراً انجام نميدهيد. حرام است كه كارش را انجام ندهي گناهش بزرگ است اين حقوقي كه ميگيري نجس است ميخوري!! اينكه ديگر حقوق نيست. معلوم است كه اين حقوقها اين جور پسرها اينجور دخترها هم تحويل جامعه ميدهد پسرش ميشود هروئيني، دخترش ميشود مزاحم جوانها. نكنيد. همه لنگ هستيم. ادراي آنجور لنگ است. كاسب آنجور لنگ است. رئيس آنجور لنگ است. روحاني آنجور لنگ است و شماها هم با بيتفاوتي كار تمام ميشود. پايان