شماره درس: 22
تاريخ درس: ۱۳۸۱/۹/۱۰
متن درس:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلوه و السّلام علي خيرِ خلقهِ، اَشرفِ بريّته ابي القاسم محمّد صلّي الله عليه و آله الطّيبيّن اَلطَّاهرين و علي جميع الانبياء و المرسلين سيّما بقيّه اللهِ في الارضين و لعنته الله علي اعدائهم اجمعين.
بحث امسال ما دربارهي تهذيب نفس و خودسازي بود و بحث به جاي حساسي رسيده است و انصافاً اگر به اين بحث عمل بشود سعادت دنيا و آخرت را تأمين ميكند. بحث به اينجا رسيد كه تهذيب نفس از اوجب واجبات است در حاليكه بسيار كار مشكلي است اما ما بايد با مبارزهها و با رياضتهاي ديني، كاري بكنيم كه درخت رذالت را از دل بكنيم و بايد با دعاها و با توسلها، خدا را معلم اخلاق خود بكنيم. يا لااقل بتوانيم بر صفات رذيله مسلط بشويم و آن را كنترل كنيم. چه بايد كرد؟ چون خودسازي به اندازهاي مشكل است كه به قول بزرگان نظير چاه كندن با دست ميباشد و نظير چاه كندن با مژه ميباشد. چه ايد كرد؟ چه كنيم كه خدا معلم اخلاق ما باشد؟ يكي از چيزهايي كه به خوبي ميتواند ما را كنترل كند و ميتواند صفات رذيله را از بين برد اعتقاد به معاد است. يعني انسان يقين داشته باشد كه حساب و كتابي هست. و روي معاد كار كند و معاد را در عمق جانش زنده نگه بدارد معاد در خانهاش حكمفرما باشد. اگر كسي بتواند اين كار را بكند ميتواند پيشرفت كند. و قطعاً ميتواند لااقل مسلط بر هوي و هوس و مسلط بر نفس اماره و مسلط بر صفات رذيله بشود بحث معاد، بحث فوقالعاده مفصلي است و يكي از نكاتي كه در معاد هست و قرآن خيلي روي آن پافشاري دارد و يك بحث فلسفي و عرفاني است و علماي علم اخلاق خيلي به آن اهميت دادهاند بحث نظارتها و بحث شاهدها در روز قيامت است. توجه به اين مطلب ه ما در اين دنيا ناظرهايي داريم خيلي دقيق. و اين ناظرها در روز قيامت بر عليه ما يا بر له ما شهادت ميدهند. و اگر كسي اين عقيده در عمق جانش رسوخ كند. در دل او رسوخ كند و به قول بزرگان از علم اليقين لااقل برود به عيناليقين و برود به حقاليقين قطعاً معاد و اعتقاد به معاد و اعتقاد به ان ناظرها و شاهدها يك نيروي صد در صد كنترل كننده است. و به مرور زمان ميتواند همان را كه نظير چاه كندن با مژهها بود را عملي كند. يعين درخت رذالت را از دل بكند و درخت فضيلت به جاي آن غرس كند و بارور كند و ميوهدار كند و از ميوه آن تا ابد استفاده كند . و تا الان راجع به 5 ناظر صحبت كردهام 1- يك ناظر در اين دنيا خداست و در روز قيامت هم شاهد است. 2- پيامبراكرم و ائمهطاهرين و حضرت زهرا در اين دنيا ناظر هستند و در روز قيامت هم شاهد هستند. 3- ملائكه كه د راين دنيا ناظر و كاتب هستند و پرونده تشكيل ميدهند و در روز قيامت هم شاهد هستند «كتاب مرقوم يشهده المقربون» (سوره مطففين، آيه20-21) 4- اعضاء و جوارح ما كه همهيي اعضا و جوارح ما در اين دنيا ناظر هستند و در روز قيامت هم شاهد هستند. 5- زمان و مكان آنجاهايي كه زندگي ميكنيم. آنجاهايي كه مينشينيم. و مدت عمرمان و هر چه كه زمان بندي شده است اين زمان و مكان در اينجا ماظر هستند ودر روز قيامت هم شاهد هستند. 6- و اما ناظر ششم كه هم ناظر و هم ساهد است. اعمال ما است. درباره تجسم عمل يك مقداري صحبت كردم و بحث امرزو ما راجع به همان تجسم عمل است. با اين نظر كه اينها در روز قيامت شاهد هستند علاوه بر اينكه در اين دنيا ناظرند. ما از قرآن استفاده ميكنيم كه هر چه بگوئيم و هر كاري انجام بدهيم نابود نميشود و به تناسب عمل اين گفتهها و كردهها صورتبندي ميشود و اين صورتها الان نيز هست و آنها كه چشم بصيرت دارند هم اعمال خودشان را و هم اعمال ديگران را ميبينند كه به صورتهايي صورتبندي شده است. اما الان بنا نيست كه ظاهر شود آن روزي كه چشمها تيزبين شود آنها را ميبيند و به قول قرآن :فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد» (سوره ق، آيه22) پردهها عقب ميرود وچشمهات تيزبين ميشود و آن چشمهاي تيزبين اعمال را ميبينند و اين اعمال الان نيز با او است. اما چون كه اين اعمال برزخي است صدمهاي براي او ندارد مگر آن فضيه مكافات عمل در همين دنيا كه دربارهي او صحبت كردم و اما وقتي بميرد اين اعمال در قبر و عالم برزخ و روز قيامت رفيق او است و در روز قيامت اطراف او را ميگيرد و به قول قرآن شيرف يك شاهد عملي است يعني از خود همان اعمال ميشود فهميد كه او بهشتي است يا جهنمي مثلآً زخمزبانها و ظلمها ودروغها و اذيتها ه صورت عقرب و مار درميآيد و اين عقربها و مارها و قبر رفيق او هستند و او را ميگزند و اذيت ميكنند به همان اندازه كه به ديگران اذيت كرده است. و در عالم برزخ هم با او هستند و اين آقا يا اين خانم با ان عقربها و جانورهاي گزنده در يك قفس هستند و اينها تا روز قيامت مونس او هستند. و روز قيامت هم وقتي ميآيد در صف محشر همهي اينها اطراف او را گرفتهاند كه قرآن هفت، هشت، ده تا آيه راجع ه اين مطلب دارد. از جمله از آيات كه قبلاً هم براي شما خواندهام و الان هم بخوانم. ه خاطر اينكه بنا شد اينگونه آيات را در شبانهروز دو، سه بار بخوانيم و تلقين كنيم و در نفس و عمق جان تزريق كنيم تا كمكم ملكه شود «يوم تجد كل نفس ما عملت من خيراً محضراً» (سوره آلعمران، آيه30) اگر كسي يك مقدار عربي داند ميتواند آيه را معنا كند و هيچ احتياجي نيست كه تفسير را ببيند احتياجي نيست كه روي آن فكر كند و به قول بزرگان از محكمات است. يعني معنا خيلي واضح است. «يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرآً» (سوره آلعمران، آيه30) ره كس هر خيري انجام بدهد، در روز قيامت آنرا اطراف خودش حار ميبيند. يك شاهد اين جوري است بعضي اوقات دزدي را آنچه را كه دزديده است به گردنش مياندازند تا اينكه همان علامت دزدي كردن او باشد و علامت رسوايي اوست. براي اينكه رسوايش كنند و به جاي اينكه گويند دزد است، چمدان را به گردنش مياندازند. به جاي اينكه بگوند قاتل است ـ آدم پاره كرده است ـ كارد را به گردنش مياندازد. قرآن اول خوبيها را ميگويد ميفرمايد هر كس هر خوبي كه انجام داده است اطرافش هست كه اين خوب است و خيلي مزه دارد به اندازهاي كه قرآن ميگويد آن كساني كه اعمال خير دارند آن اعمال مجسم ميشود به اندازهاي سرفراز ميشود كه داد ميزند «هاؤم اقرؤوا كتابيه» (سوره الحاقه، آيه19) بيائيد ببينيد چه اعمال خوبي دارم. اين راجع به اعمال خوب اما راجع به اعمال بد قرآن ميفرمايد به اندزهاي ناراحت ميشود. اين شاهدها او را اذيت ميكنند و شاهدهاي عملي اطراف او هستند و همين طور كاشكي، كاشكي ميكند و ميگويد اي كاش، بين من و اعمال من فاصله زياد بود :و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امداً بعيداً و يحذركم الله نفسه والله رئوف بالعباد» (سوره آلعمران، آيه30) خدا خيلي ترا دوست دارد و چون به بندههايش خلي رئوف است زنگ خطر ميزند از چه چيزي زنگ خطر ميزند؟ از مارها و عقربهايي كه خود ايجاد ميكني. بترس از سگها و ميمونهايي مه خود ايجاد ميكني كه روز قيامت اطراف تو را ميگيرند و براي و رسوايي درست ميكنند. و به قول قرآن: هر ذرهاي را ميبيند. ذرهاي خوب باشد را ميبيند و يا ذرهاي بد باشد را ميبيند. در سوره اذا زلزل ميفرمايد: «فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شراً يره» (سورة زلزال آية 8-7) ذرهاي خوبي باشد همان را ميبيند ذرهاي بد باشد همان را ميبيند. اگر خوب باشد به صورت بسيار عالي است و اگر بد باشد، تجسم ميشود به صورت يك جانوري كه موجب بيآبروي در صف محشر ميشود احتمال اين مطلب كمرشكن است. نكند اين بيعفتيها كه الان هيچكس نميداند در روز قيامت رو بيفتد و قرآن ميفرمايد يقين داشته باش رو ميافتد چه خوب باشد يا بد رو ميافتد و انصافاً كه تصوّرش نيروي كنترل كننده خوبي براي ما است يك معلم اخلاق است لذا اين جوانها مخصوصاً بعضي از زنها و دخترها مرتب به من ميگويند كه معلم اخلاق ما چه كسي باشد؟ ما معلم اخلاق خصوصي ميخواهيم و من هم با كمال صراحت ـ مخصوصاً به خانمها ميگويم نه، نه، نهو معلم خصوصي خطر دارد مخصوصاً براي مبتديها و مخصوصاً براي زنها و آنها اصلاً نبايد دنبال اين حرفها باشند پس چه بايد كرد به بهترين معلم اخلاق اعتقاد به معاد است اگر دختز خانم معاد را در دل زنده نگه بدارد بهترين معلم اخلاق است پدر و مادرها براي اينكه بچههايشان معلم اخلاق درست كنند بايد اين مباحث را به خانه ببرند. يعني نيم ساعت با هم اينگونه حرفها را در خانه با هم مباحثه كنند و با هم بگويند و اگر شبهاي پيدا كردند از يك كسي كه صد درصد اعتماد دارند بپرسند و راستي بحثهاي اين چند روز كه سه، چهار تا راه نشان دادم معلم اخلاق خوبي هستند و من جمله بحث معاد معلم اخلاق خوبي است. انسان تصور كند كه هرچه كردهام در روز قيامت حاضر است. غيبتها، دروغها، تهمتها، فاحشهگريها، بيعفتيها، بيغيرتيها مال مردم خوريها، رباخواريها، رشوهخواريها، و بالاخره هرچه و به قول قرآن هر ذرهاي در روز قيامت حاضر است. من از همه ـ مخصوصاً جوانها ـ تاضا دارم به اين آيهاي كه در آخر سورة زلزال است اهميت بدهيد. استاد بزرگوار ما حضرت امام بارها اين آيه را ميخواندند و بعد هم ميفرمودند كه از امام صادق (عليهالسلام) روايت داريم كه اين آيه از محكمات است. يعني چيزي در تقدير نيست. مفسرين وقتي كه آيه را ميخواهند معنا كنند ميگويند: «فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره ـ جزاءَ ـ هُ و يعمل مثقال ذره شراً يره ـ جزاءَ ـ هُ » ايشان ميفرمودند اين تفسير با گفته امام صادق (عليهالسلام) منافات داردو اين آيه تقدير ندارد. آيه ميفرمايد خودش را ميبيند. اگر خير باشد خودش را ميبيند و اگر شر باشد خودش را ميبيند قرآن در اينباره خيلي پافشاري دارد مثلاً راجع به افراد بخيل ميفرمايد در روز قيامت آدمهاي بخيل آنها كه بايد به ديگران رسيدگي ميكردند و ميتوانستند گره از كار مردم بگشايند و نگشودند و ميتوانستند به خلق خدا خدمت كنند و نكردند اينها خيال نكنند كه كار خوبي انجام دادهاند. نه. كار شر انجام دادهاند. براي اينكه روز قيامت ـــــــــــــ او هرچه هست يك طوقي به گردن او ميشود و با اين طوق در صف محشر نگاه ميدارند. گفتم مثل دزدي كه دزدي كرده است چمدان يا هر چه را دزديده است به گردنش مياندازند و در وسط مردم نگاه ميدارند كه آن چمدان بگويد اين دزد است. قرآن ميفرمايد روز قيامت اين جوري است. ميفرمايد «و لا يحسبن الذين يبخلون ما آتيهم الله خيراً بل هو شرٌ لهم سيطوقون ما بخلوا يوم القيامه» (سوره آلعمران، آيه180) خيال نكنيد اين كساني كه ميتوانستند به مردم خدمت كنند ولي نكردند براي آنان خير است. خيال نكنيد اين پولها را نداد و اين زمين را نداد و اين تمكن را نداد ونگه داشت اين خير است. نه «بل هو شرٌ لهم» شر است وروز قيامت اين تمكنش را يك طوق ميكنند و به گردنش مياندازند ـ من نميخواهم بحث علمي بكنم و اينكه چه جور ميشود مثلآً 100 متر زمين را يك طوق كنند اما امروزيها ميگويند اگر كره زمين نرا فشارش بدهند به اندازه يك تخم مرغ ميشود و حتي اگر اين عالم ماده را بتوانند فشار بدهند و اتمهايش را جمع كنند و فاصلههاي بين اتمها را جمع بكنند همهي اين كرات مثل يك توپ ميشود و من نميگويم آيه شريفه اين را ميخواهد بگويد چون ديروز گفتم كه ما يك دورنمايي از معاد داريم و طرز آن چه جوري است نميخواهم بگويم كه چه طور ميشود كه تمام تمكن اين را يك طوق ميكنند و به گردن او مياندازد چه جوري است نميدانم ـ اما قرآن ميفرمايد چنين است لذا راجع به معاد جسماني و خصوصيات آن فكر نكنيد. من يك كتابي دربارهي معاد نوشتهام و در فصل اول كتاب پافشاري داشتهام كه راجع به معاد جسماني و خصوصيات آن فكر نكنيد چون ما يك دورنمايي و يك شباهتي از معاد برداشت ميكنيم ما بايد ببينيم صادق مصدق چه ميفرمايد. ابنسينا در كتاب شفاء به معاد جسماني كه ميرسد ميگويد من نمِتوانم از نظر دليل معاد جسماني را هضم كنم اما چون صادق مصدق گفته است يعني قرآن شريف فرموده است من هم ميگويم معاد جسماني داريم. حرف خوبي است و مثل خود شيخالرئيس به همان دقيقي است. آن چه كه ميفهميم اين است كه اگر آدم بخيل شد. اگر آدم به وظيفه عمل نكرد و ديگرگرا نشد ه رچه دارد در روز قيامت به گردنش طوقي ميشود و با اين طوق صف محشر ميآيد و علامت رسوايي هم گردن اوست. پيامبراكرم در يك جنگي داد زدند فرمودند اي مردم، اي بسيجيها، نظاميها بدانيد در روز قيامت حساب و كتاب هست آن هم به صورت تجسم عمل «ولو في خيط و مخيط» از يك نخ و از يك سوزن نميگذرند و هيمن نخ و سوزن موجب رسوايي ميشود. تجم عمل به اين معنا مسلماً در اسلام هست و به قول مرحوم شيخ بهايي ضرورت در اسلام است اين را بدانيد اگر بدي كنيم و توبه نكنيم و آن مجسمها را و آن جانورها را و آن رفقاي بد را بواسطهي توبه نكشيم. اينها موجود هتند و شايد شاهد قولي هم باشند چون روز قيامت عالم حيوان است. و همه چيز زنده است و همان طوقي كه به گردن اين بخيل است همان هم زنده است و سرزنش ميكند و ميگود چرا چنين كردي كه الان چنين بشود. لذا آن اعمال علاوه بر اينكه از نظر عمل شاهد عملي هستند. از نظر گفتار هم عليه انسان شهادت ميدهد. آن چيزهاي ناباب، آن كردهها آن گفتارهاي بد عليه او شهادت ميدهند. بعد هم متأسفانه همينها همه با هم به جهنم ميروند و در جهنم هم آتش جهنم و آن بلاهاي جهنم و مصيبتهاي جهنم وجود دارد كه همين اينها اعمال ما است كه خودمان درئست كردهايم. جهنم جهنم است ـ آبي است وقتي كه اين آب را بخوريم تمام اعضاء و جوارحش پاره پاره ميشود. اين حميم چه كسي تهيه كرده است كه قرآن ميفرمايد: خودت. وقتي كه دل يك مسلماني را سوزاندي. وقتي كه يك دختر خانم به زندگي تو و جهيزيه دختر تو نگاه كرد. وقتي به آن تشريفات عروسي دختر و پسر تو نگاه كرد و دلش سوخت. همين افراطگريها و همين خرج و مخارجها حميم ميشود. در اينجا دل اين دختر خانم را سوزاندي، آنجا آن حميم سرتاپاي ترا ميسوزاند در وقتي كه اين جوان نتوانست ازدواج كند و تو ميتوانستي وسايل ازدواج او را فراهم كني اما نكردي و به جاي اينكه هفت، هشت، ده تا وسايل ازدواج دختران را فراهم كني و هفت، هشت، ده تا پسر را خانهدار كني و همسردار كني و جهيزيه تهيه كني همهاش را خرج پسرت كردي، اينها آتش جهنم ميشود. اينها حميم ميشود. و در روز قيامت در آتش جهنم بايد بسوزي. آن حميمها هم به قول قرآن روي سر تو ريخته ميشود. چه كسي درست كرده است؟ قرآن ميفرمايد خودت «فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره. و من يعمل مثقال ذره شراً يره» (سوره زلزال آيه7-8) يقين داشته باشيد چنين است. يك مقداري بايد فكر كرد و يك مقداري بايد اين دلهاي قسي را به واسطهي اين جور آيات و مباحث رام كرده چون دلهاي ما خيلي قسي شده است چنان چه جاذبههاي گفتاري هم خيلي كم شده است من فراموش نميكنم اين مكتبهاي دخترها كه تازه پيدا شده بود ـجامعه الزهراي قم ـ من هفتهاي يك مرتبه ميرفتم و براي اين دختر خانمها اخلاق ميگفتم و وقتي شروع ميكردم نميشد بحث كنم. گريه، گريه، بلند، بلند. هر چه ميگفتم صبر كنيد من بحثم را بكنم نميشد. اين جور بحثها را هم آنجا نميكردم. الان براي اينخانمها اين جور حثها را ميكنم بعد هم برايشان روضه ميخوانم نه از اين بحثها گريه ميكنند و نه از روضه. واي به غذاي حرام كه با ما چه كرده است. واي به موسيقيهاي شهوتانگيز در خانههاي ما كه چه بلائي بر سر ما آورده است و واي به اين گناهان كه با دل ما چه كرده است. قرآن ميفرمايد وقتي كه گناه روي گناه آمد «فويل للقاسيه قلوبهم من ذكر الله» (سوره زمر، آيه22) واي به آن دلي كه سياه شده باشد. اين گوش نيمدهد و اگ رگوش هم بكند تأثير نميكند. اگر هم تأثير بكند همين يك ساعت است بعد كه از اينجا بيرون برود گويا چيزي نشنيده است. يك آيهاي برايتان بخوانم ببيينيد چه خبرها است. وقتي رسول گرامي به جبهه ميرفتند. معمولآً همه دنبال پيامبر به جبهه ميرفتند پيامبراكرم چند نفر را براي رسيدگي به خانهها در مدينه ميگذاشتند و ميرفتند و اينها كارشان رسيدگي به خانهها ود مثلآً ميگفتند اين محله را تو اداره كن و او صبح به صبح در اين خانه و در آن خانه ميرفت و اداره ميكرد. تا بسيجيها از جبهه برگردند. يك آقائي را كه گذاشته بودند براي اينكه چند خانه را اداره كند يك روز رفت در خانهاي و در زد خانم آمد پشت در گفت چه كار داري؟ ـ نميدانم چه شد آيا تقصير خانم بود، بدجوري حرف زد يا تقصير خودش بود و ــــــ برايش پيدا شد؟ نميدانم اما همين مقدار ميدانم كه ـ در تاريخ نوشتهاند اين مرد دست شهوتانگيز به سينه اين زن گذاشت. تا دست آمد به سينه اين خانم فرياد كرد. النار!!! النار!!! النار!!! گفت چه كار ميكني؟آتش است. همين يك جمله اين خانم به اندازهاي روي دل اين مرد اثر گذاشت كه اين مرد بنا كرد ديوانهوار بگويد: النار، النار، النار. و اصلاً ديوانهوار به بيابان رفت ميگفت النار، النار، النار. تا اينكه پيامبراكرم آمدند. به پيامبراكرم خبر دادند كه يكي از بسيجيها بدي كرده است. آيه شريفه نازل شد «يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفرالذنوب جميعاً» (سوره زمر، آيه53) اي بندههايي كه خيلي گناه كردهايد مأيوس نشويد هرگناهي آمرزيده است. توبه كنيد ميآمرزد پيامبر خيلي خوشحال شدند. گفتند برويد اين آقا را بياوريد خدا توبهاش را قبول كرده ايت. اين آقا آمد و وقتي آمد كه صفها براي نماز جماعت كشيده سده يود. به صف نماز ايستاد وتوي اين فكر فرورفت كه من چه جوري به صورت پيامبر نگاه كنم. پيامبراكرم منبر رفتند و مسلط بر همه ودند و من جمله بر اين آقا تسلط داشتند. اين آقا هم سرش زير بود. چه كند؟ با اينكه توبهاش مسلم قبول شده است و آيه دربارهاش نازل شده است اما آقا در اين فكر بودند كه چه جور به صورت پيامبر نگاه كنند. و چشم به صورت پيامبر بيندازد. پيامبراكرم شورع كردند به تلاوت سوره الهيكم التكاثر. «بسم الله الرحمن الرحيم. الهيكم التكاثر. حتي زرتم المقابر. كلا سوف تعلمون. ثم كلا سوف تعلمون. كلا لو تعلمون علم اليقين. لترون الجحيم. ثم لترونها عين اليقين. ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم» مردم دنيا شما را مشغول كرده است اي كاش علم ضعيف به معاد داشتند. علم ضعيف به آتش جهنم داشتند... اين سوره تما منشده بود كه ناگهان داد زد و روي زمين افتاد وقتي نگاه كردند، ديدند مرده است. راستي تصورش آدم را ميكشد. يعني تصور اينكه نكند در روز قيامت با اين اعمال بدمان به صف محشر بيائيم. با اين طوقي كه به گردنمان است با اين رسوائيها پيش همه مردم آن هم رسوايي روز قيامت صحراي صف محشر شويم. نه تنها پيش همه مردم بلكه پيش چهارده معصوم، نه تنها پيش چهارده معصوم بلكه پيش خدا و ملائكه و حساب و كتاب در آن روزي كه همه ميبينند «يوم تبلي السرائر» ( سوره الطارق، آيه9) چه بايد كرد؟ من از همه تقاضا دارم ـ در حاليكه نميخواهم اين بحثها بشود براي اينكه انسان وقتي با اعمالش ميسنجد يك حاليأس برايش پيدا ميشود اما حالا كه جو آمده است ـ يك قدري روي اين فكر بكنيد. هنوز وقت باقي است. انسان ا توبه و جبران ميتواند راه د ساله را بپيمايد يك قدري فكر كنيد كه راستي چرا وضع ما رسيده است به اين جا كه حسين ميگويند ولي ما گريه نميكنيم. چرا اين جور شده است و روز به روز هم بدتر ميشود؟ در اين عزاداريها يك وقتي به اندازهاي گريه ميشود و غشي پيدا ميشود اما حالا دهه محرم تما ميشود اما شايد 4 تا اشك از 4 نفر ريخته نشود اينها خيلي خذلان استو اين بحثهاي معاد اصلآً گته نميشود و وقتي هم بحث شود ايراد ميكنيد كه اينها چيست كه بحث ميكنيد؟ يك بحثهاي شادي بكنيد بارها به من گفتهاند اين بحثها چيست؟ جوانها شادي ميخواهند. ماها ميخواهيم پاي منبر شاد باشيم در شب نوزدهم من يك مقدار دربارهي معاد صحبت كردم اعتراض روي اعتراض كه چرا شب نوزدهم كه شب رحمت است و بايد مردم را شاد كني و از رحمت بگويي و بگويي كه همه شما بهشت ميرويد چرا اين كار را كردي و من تصميم داشتم اين سه شب دربارهي معاد صحت كنم ديدم شماها نميگذاريد لذا شب بيستويكم و شب بيستوسوم دربارهي معاد صحبت نكردم. وقتي همه ميخواهيم، صحبت كنيم جلوي انسان را ميگيرند و ميگويند چرا؟ همين شماها. مثل اينكه هميشه بايد شاد باشيم شاديها ما را به كجا رسانده است. پايان