شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

شماره درس: 30

تاريخ درس: ۱۳۸۱/۱۰/۱۹

متن درس:

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث ما در ماه مبارك رمضان همين‌طور كه مي‌دانيد راجع به خودسازي و تهذيب‌نفس بود و اين بحث مهم را در ماه مبارك رمضان دنبال كرديم و بحث رسيد به اين‌جا چه بايد كرد كه براي ما خودسازي مكن شود اين مسئله مشكلي كه قرآن مي‌فرمايد مشكل است روايات مي‌فرمايد مشكل است. حتي علماي علم اخلاق مي‌گويند با دست چاه كندن است چه كنيم آسان شود يا چه كنيم موفق شويم در خودسازي و اگر نتوانيم درخت رذالت را ريشه‌كن كنيم لااقل بتوانيم از نفوذ او، از طغيان او بكاهيم مسلط بر صفات رذيله شويم گل نكند ما را بي‌چاره كند در ماه مبارك رمضان بعد از ماه مبارك رمضان كه بنا شد بحث را دنبال كنيم هشت راه نمشان دادم كه افرادي كه مي‌خواهند خودسازي كنند بايد با اين هشت راه بروند، راه نهم كه شب جمعه گذشته درباره‌اش صحبت كردم و بهترين راه‌هاست بهتر از آن هشت راهي كه سابقاً صحبت كردم و ان‌شاءالله بعد هم درباره‌ راه‌هاي ديگر صحبت مي‌كنم اينراه نهم بهرت از همه‌ي آن‌هاست و شب جمعه گذشته مي‌گفتم اين راه يعني محبت به خدا اگر براي كسي پيدا شود صفات رذيله خود به خود نابود مي‌شود به طور ناخودآگاه صفت رذيله ريشه‌كن مي‌شود بلكه از نظر قرآن به طور ناخودآگاه فضايل جاي آن غرس مي‌شود كاشته مي‌شود بارور مي‌شود و از ميوه آن خودش، ديگران استفاده مي‌كنند اگر محبت خدا نفوذ كند در دل كسي ولو تا سر حد عشق به هم نرسد اما آن محبت كار خودش را مي‌كند و هفته گذشته يك مقداري در اين‌باره صحبت كردم و بنا شد بحث را در اين شب، شب‌هاي ديگر ان‌شاءالله دنبال كنم و اين حث، بحث فوق‌العاده جاذبه‌دار و بحث فوق‌العاده مفيد مخصوصاً براي خودسازي صفت بخل صفت بدي است انصافاً آدم بخيل علاوه بر اين‌كه خودش را بي‌چاره مي‌كند علاوه بر اين‌كه آخرتش را از دست مي‌دهد علاوه بر اين‌كه موحب مي‌شود حق‌الناس به زمه‌اش بيايد و در روز قيامت همه‌ي اعمال خوبش را بگيرند و به آن صاحبان مال بدهند از همه‌ي اين‌ها كه بگذريم قرآن مي‌فرمايد: آدم بخيل در روز قيامت .سط محشر مي‌ايد و زا آن چه بخل كرده است به ديگران نداده است يك طغي از آتش مي‌شود ه گردن او و اين طوري وارد صف محشر مي‌شود قرآن مي‌فرمايد «ولا تحسبن‌ الذين يفقلون ما آتاهم الله من فضله هو خير لهم هو خير لهم بل هو شر لهم يستوقون ما بخلو» خيال نكند آن سكي كه بخل كرده است و آن‌چه خدا به او عنايت كرده است نداده است اين كار خوب يكرده است اين كار شري كرده است و كار شرش اين است كه در روز قيامت از آن‌چه بخل كرده است طغي از آتش به گردن او و با اين حال رسوايي مي‌آيد صف محشر خوب مي‌بينيد كه خبل خيلي بد است دنياي انسان آخرت انسان را نابور مي‌كند اما اگر ما بتوانيم محبت خدا را در دل ايجاد بكنيم آن بخل مبدل به سخاوت مي‌شود ما بخواهيم، نخواهيم به طور ناخودآگاه بخل ما ريشه‌كن مي‌شود به طور ناخودآگاه بخل ما ريشه‌كن مي‌شود به طور ناخودآگاه سخاوت به جاي آن غرس مي‌شود. درخت رذالت بارور مي‌شود از بار آن خودمان ديگران استفاده مي‌كنيم بلكه قرآْن بالاتر از اين مي‌فرمايد، مي‌فرمايد به واسطه‌ي آن انفاقاتش به اندازه‌اي لذت مي‌برد كه هيج كس نمي‌تواند لذتش را درك كند جز خودش و آن افرادي كه مثل خودش هست. «فلوا تعلم نفس ما اخفي لهم من قره عين جزاء بما كانوا يعملون» نمي‌دانيد آن كساني كه در راه خدا انفاق مي‌كنند چه لذتي مي‌برد گاهي انفاق منهاي محبت خدا است خوب است. براي رفع تكليف است مثلاً آدم مقدسي است از جهنم مي‌ترسد تكليف را بايد ادا بكند. بريا رفع تكليف خمس مي‌دهد يا دلش براي فقرا، ضعفا مي‌سوزد به فقرا، ضعفا كمك مي‌كند اين ثواب دارد ثواب او هم خيل بالا است. آن كسي كه به فقرا ضعفا رسيدگي بكند اين ثواب لااقل يك حج و يك عمره دراد آن كسي كه دل يك فقري را به دست بيارود لااقل پروردگار عالم ثواب يك حج يك عمره به او عنايت مي‌كند ـن كساني كه زكات مالشان خمس مالشان را يم‌دهند اين خيلي ثواب دارد بهشتي مي‌شود پيامبراكرم ائمه‌طاهرين از اين راضي مي‌شوند و علي كل حال انفاق در راه خدا ثواب خيلي دارد اما گاهي انفاق در راه خدا براي خاطر محبت به خداست وقتي محبت به خدا باشد بنده‌هاي خدا را دوست دارد. وقتي محبت به خدا باشد آن‌چه خدا دوست داشته باشد اين دوست دارئ. وقتي محبت خدا باشد از انفاق نه برايش سنگين نيست لذت مي‌برد و آن‌چه مهم است در عبادات اين است كه عبادت براي ما سنگين نباشد. صد نودو پنج مردم عبادت براياشن سنگين است قرآن هم مي‌فرمايد سنگين است آن عزيزي كه در دو جلسه قبل نوشته بود به من كه نه سنگين نيست اين اشتباه مي‌كند قرآن مي‌فرمايد سنگين است قرآن مي‌فرمايد «واستعينوا بالصبر و الصلوه و انها لكبيره الي علي الخاشعين». نماز براي مردم سنگين است اما چون آدم‌هاي خوب يهستند نماي مي‌خوانند بريارفع تكليف خمس دادند براي مردم سنگين است لذا هر طور بتوانند مقدس‌ها از او به حيله‌هاي شرعي فرار يم‌كنند سنگين است اما كي لذت‌بخش مي‌شود وقتي كه محبت خدا در دل ايجاد شود ديگر سنگين نيست بلكه بهترين آمال‌ها بهترين لذت‌ها براي او مي‌شود قرآن مي‌فرمايد «واستعينوا بالصبر و الصوله و انها لكبيره الي علي الخاشعين». معناي خاشعين يعين محبين. اگر محبت خدا در دل آمد ديگر خمس دادن بساير براي اين آسان است نه آسان است همان آيه‌اي كه خواندم قرآن مي‌فرمايد لذت‌بخش است. «فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قره اعين جزاء بما كانوا يعملون» نمي‌داني اين‌ها كه انفاق در راه خدا مي‌كنند چقدر از اين انفاق لذت مي‌برند اين‌ها كه محبت خدا در دل اين‌ها رسوخ كرده است كمك كردن به انسان‌ها كمك كردن به حيوان‌ها كمك كردن به جاندارها كه موذي نباشند براي او خيلي لذت‌بخش است اين‌ها رسيده‌اند به جايي كه حاضر نيستند پرنده‌ها در زمستان گرسنه بمانند شب خوابش نمي‌برد براي اين‌كه مي‌بيند برف آمده پرنده‌ها بي‌دانه شده‌اند. شب خوابش نمي‌برد بريا اين‌كه مي‌بيند در جامعه حكم‌فرما شده است وقتي هم كه يك دختر ي ر ا يك پسري را به ازدواج مي‌رساند براي شخيلي لذت‌بخش‌تر از اين است كه دخترش پسرش به ازدواج رود. ايثار گذشت مويؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصه» قرآن مي‌فرمايد اين‌هايي كه محبت من در دل اين‌هاست اين‌ها كارشان علاوه بر اين‌كه انفاق مي‌كنند ايثار مي‌كنند. يك گوسفندي در خانه پيامبر كشته شده بود پيامبر نماز رفتند وقتي از نماز برگشتند سؤال كردند گوسفند چه شد. گفتند يا رسول‌الله همه‌اش را داديم در راه خدا تمام شد اما گردنش مانده است پيامبر تبسم كردند فرمودند نه بگوييد همه‌اش باقي مانده است اما گردنش رفته است بريا اين‌كه گردنش را خودما مي‌خوريم اين رفتني است اين گذشتني است اما آن‌چه در راه خدا مي‌دهيم اين ماندني است اصلاً فكر اين جوري مي‌شود پيامبر اكرم رد مي‌شدند ديدند ابوايوب انصاري با زن و بچه‌اش كنار كوچه نشسته‌اند خانمش رو به ديوار پشت ه مردم يك فرشي انداخته‌اند زن و بچه نشسته‌اند ابوايوب انصاري هم دارد قدم مي‌زند پيامبر پرسيدند چرا ين‌جا گفت يا رسول‌الله يك مهاجري آمد اين خانه نداشت اگر او در كوچه مانده بود ننگ براي او ننگ براي ما و ما نخواستيم اين جور باشد الان براي ما عيب نيست در كوچه بمانم اما او اگر در كوچه نشسته بود عيب براي ما عيب براي او بود و من منزلم را دادم به اين و خودم بي‌خانه ماندم نه خيال كنيد اين‌ها به يك نحو بازي است نه وقتي كه محيت خدا را داشته باشد بنده خدا را دوست دارد اين بنده خدا است مخصوصاً اگر مقدس باشد مخصوصاً اگر مسلمان واقعي باشد همان‌طور كه خدا را دوست دارد اين را دوست دارد ك مثال عوامانه‌اي هست مثال خوبي است مي‌گويند هر كسي كه گوش را دوست دراد گوشواره‌اش را هم دوست دارد ه ركه خدا را دوست دارد بنده‌هاي خدا را تا سر حد عشق دوست دارد حاضر نيست اين‌كه اين بنده خدا در مضيقه باشد آن وقت نه فقط لذت مي‌بدر از انفاق ديگر حاضر نيست غيبت اين را بكند حاضر نيست اين را گول بزند ديگر حاضر نيست به اينبدي بكند ديگر راستي مثل پسشر مثل دخترش اين مسلمان را دوست دارد بالاتر براي پسر و دختر انفاق مي‌كند براي او ايثار مي‌كند واز اين ايثار لذت هم مي‌برد محبت خدا است كه انسان را به اين‌جا مي‌رساند خواه ناخواه آن بخلش مبدل مي‌شود به سخاوت آن سخاوتش مبدل مي‌شود به ايثار به گذشت به فداكاري برايش به اندازه‌اي لذت دارد كه او خانده داشته باشد اين نداشته باشد براي شخيلي بهتر است مي‌گويد او خانه داشته باشد من نداشته باشم باشد. او در رفاه باشد ولو من در مشقت باشم الان معمولآً شما عزيزان از آقايان خانم‌ها اين جور هستيد ديگر دلتلن مي‌خواهد جوانتان دخترتان پسرتان در رفاه باشد ولو شما قرض‌دار باشيد شمادر مشقت باشيد خوب شماها رد شبانه‌روز كا رمي‌كنيد در اين وضع نكبت‌باري كه جلو آمده در اين تورم در اين گراني در اين بدبختي‌ها شبانه‌روز زحمت مي‌كشيد بريا چي براي خودتان نه اگر براي خودتان بود اصلاً فعال هم نبوديد براي دختران براي بچه‌هاي كوچ‌تان چشم‌تان به بچه بيفتد ببيندي اين بچه ميوه مي‌خواهد نمي‌تواندي ميوه برايش بخريد شب خوابتان نمي‌برد كي راحت مي‌شويد وقتي بتوانيد اين مبوه را براي اين چه تهيه بكنيد خود مارد نمي‌خورد خود پدر ني‌خورد لذت مي‌برد از اين‌كه اين بچه بخواهد چرا چون به اين بچه محبت دارد اگر كسي محبت خدا در دلش آمد راجع به بنده‌هاي خدا چنين مي‌شود حيت يك مقدار برويد بالاتر. راجع به ظالم‌ها راجع به فاسق و فاجرها گريه مي‌كند چرا اين جهنمي اسن راجع به ظالم‌ها راجع به فاسق‌ها فاجرها شبانه‌روز دعا مي‌كند خدايا اين‌ها را هدايت كن چرا بايد اين دختر چنين باشد چرا بايد اين اداري‌ها اي‌قدر بدي كنند چرا بايد طالم بر سر مظلوم مسلط باشد ناراحت است از اين‌كه چرا اين انسان ظالم شده است. در تاريخ مي‌خوانيم كه پيامبر اكرم وقتي كه در مكه كارش گرفت اين‌ها نشستند چه كنيم پيامبر را از صحنه بيرون كنيم در جلسه شيطان منشي‌شان رسيد به اين‌جا كه اراذل‌اوباش‌ها بچه‌ها پيامبر را سنگ بزنند نگذارند پيامبر در مسجد برود نگذارند پيامبر پيدا بشود در ميان مردم براي اين‌كه كلامش تأثير دارد لذا بچه‌هاي نفهم اراذل‌واوباش تا پيامبر بيرون مي‌امدند بدن مبارم‌شان را سنگ‌باران مي‌كردند مخصوصاً دستور داشتند اين‌كه سنگ‌ها را به ساق‌پا بزنند مي‌دانيد درد مي‌آيد خيلي خون جار يمي‌شود اما خطر ندارد اين‌ها اين‌جور، پيامبراكرم گاهي بر مي‌گشتند به خانه اين نانجيب مردم خانه را سنگ‌ باران مي‌كردند كه آن فداكاري حضرت خديجه آن محبت حضرت خديجه به پيامبراكرم، پيامبراكرم را در اتاق مي‌كردند خوشدان در اتاق مي‌ايستادند پشت به سنگ‌ها و هي داد مي‌زندن خانه خانه آزاد است سنگ نزنيد گاهي پيامبر اكرم فرار مي‌كردند در مجسد اين‌ها حق رفتن در مجسد نداشتند صبر مي‌كردند تا پيامبر اكرم در مسجد بيرون بيايد دوباره پيامبراكرم را سنگ‌ باران مي‌كردند بعضي اوقات پيامبر ديگر نيم‌گذاشتند مسجد يا خانه برود فرار مي‌كردند به كوه فرار مي‌كردند به صحراها در تاريخ مي‌خوانيم كه حضرت خديجه يك مقدار آب يك مقدار نان با اميرالمؤمنين كه يك جوان ده سيزده ساله‌اي بودند مي‌رفتند دنبال پيامبر را گم كرده بودند حضرت خديجه هي داد مي‌زدند عزيزم كجايي يا رسول‌الله كجايي معلوم است مثل باران گريه مي‌كردند و مولا اميرالمؤمنين گريه مي‌ركدند اين طرف آن طرف پيامبر اكرم را زير يك خار مغيلاني زير يك سنگي پيدا كردند. حالا اين‌جا مراد من است حضرت خديجه مي‌فرمايد كه هر وقت كه پيامبر را پيدا كرديم ذكرش اين بود «اللهم اهد قومي فانهم لا يعلمون» خدايا عذاب‌شان نكن خداي اين‌ها نمي‌فهمند خدايا اين‌ها چون جاهلند نمي‌فهمند خدايا اگر مي‌خواهي دل من خوش شود اين‌ها هدايت شوند اين از كجا سرچشمه مي‌گيرد وقتي پيامبر اكرم تا سر حد عشق خدا را دوست مي‌دارد ديگر خواه ناخواه بنده‌هايش ولو بنده‌هاي بد پيامبر اين‌هات را دوست دارد بنده خدا هستند دلشان مي‌خواهد پيامبر اكرم اينها هدايت بشوند بعد بزرگان فلاسفه بزرگان عرفا در اين‌باره حرف‌ها دارند حتي اين‌ها جهنم خدا را از الطاف خفيه خدا مي‌دانند اين‌ها مدعي هستند در روايات هم هست اين‌كه پروردگار عالم بنده‌هايش را دوست دارد خيلي دوست دارد از هفتاد پيدر مهربان مهربان‌تر از اين باب مثال است و الا از هفتصد و هفتاد هزار و از هر عاشقي به بنده‌هايش عاشق‌تر است و پروردگار عالم مثل كهربا مثل آهن‌ربا مي‌خواهد اين بنده‌هايش را بربايد جذب بكند اين‌ها به دست نامبارك‌شان با گناهشان با معصيت‌شان اين‌ها عايق براي خودسان درست مي‌كنند نمي‌شود اين‌ها را جذب كنند هر چه پيامبرها مي‌آيند نمي‌توانند علما مي‌گويند نمي‌شوند و بالاخره اين در ذاتش هي غوطه‌ور مي‌شود هي مرتب عايق درست مي‌كنند نمي‌شود خدا اين را جذبش بكند خوب چه كند خدا چاره‌ايي نيست اين عايق‌ها بسوزد اين بايد برود جهنم تا اين عايق‌ها سوخته بشوند تا اين‌كه اين لياقت بهشت پيدا كند لياقت قرب الهي پيدا كند لذا اين بزرگانم كه از روايات هم استفاده مي‌كنند مي‌گويند اصلاً جهنم هم از الطاف خفيه‌ي خدا است از عشق به بنده‌هايش هست و عشق به بنده‌هايش ايجاد مي‌كند كه بايد چنين باشد اگر بشود به واسطه‌ي مشكل‌ها اين بنده‌اش را بسازد مي‌سازد اگر بشود به واسطه‌ي مشكل‌هاي شب اول قبر در عالم برزخ با مشكل‌هاي روز قيامت با آن پنجاه هزار سال حساب كتاب و دقيق تا اين‌كه مورد عفو خدا بشود تا اين‌كه مورد شفاعت اهل‌بيت بشوند و اگر نشد عايق دارند لياقت ندارند ديگه چاره‌‌ايي نيست بريا اين‌كه جهنم روند همان مشكل‌ها از الطاف خفيه‌ي خدا پروردگار عالم دو قسم لطف دارد يك لطف جلي اين‌كه انسان را متوكل كنند يك لطفي خفي اين‌كه مي‌بيني براي ايم به غير فقر چيزي بهتر نيست مجبود است او را فقير كند هر دو از الطاف بزرگ خدا است يكي از الطاف جليه‌ي خدا يكي از الطاف خفيه‌ي خدا و اين‌جا مرادم است شما وقتي كه ارادت داشته باشيد به يك نفر خانه‌اش را هم دوست داريد ديگه وقت يكه به خانه‌اش مي‌رسيد يك نگاهي به در و ديوار مي‌كنيد در حالي‌كه او نمي‌بيند اما شما نه او را دوست داريد خانه‌اش را هم دوست داريد از همين جهت هم روايت داريم به در خانه عالم نگاه كن ــــــ و مي‌بيوسيد به آن مي‌گفتند عجب ديوانه‌ مي‌گفت: نه اين در و ديواري كه مي‌بوسم او را مي‌بوسم سگ پاسدار ليلي را مي‌گرفت هي نوازش مي‌كرد مي‌بوسيد مسخره‌اش مي‌كردند مي‌گفت:‌ اين سگ فرخ فرخ نيلي است اين پاسدار كوچه‌ي ليلي است اين جداً چنين است حالا اين‌ها شعر باشد اما واقعه‌ي يك سرچشمه واقعي دارد يك سرچشمه حقيقي دارد اگر انسان محبت به خدا داشت ديگه بالاترين لذت اين است برايش نماز اول وقت چرا؟ براي اين‌كه بالاترين لذت‌ها براي يك عاشق اين است كه با معشوقش حرف بزند اگر كسي محبت خدا داشته باشد ديگه نماز برايش سنگين نيست‌«و استعينوا بالصبر و الصلوه و انها لكبيره الي علي الخاشعين» ديگه براي آدم‌هاي خاشع نماز نه سنگين نيست نماز لذت‌بخش است لذا معنا ندارد نماز اول وقت نخواند در روايات مي‌خوانيم وقتي عايشه مي‌گويد ام‌سلمه مي‌گويد وقتي موقع نماز مي‌شد مؤذن مي‌گت: الله اكبر رنگ پيامبر تغيير مي‌كرد ديگه اصلآً مثل اين‌كه ما را نمي‌شناخت ديگه يك تلاطم دروني ما او را نمي‌شناختيم و مي‌رفتند دنبال نماز راجع به همه‌ي ائمه‌طاهرين عليهم‌السلام اين گونه روايت هست كه موقعنماز يك تلاطم دروني چرا؟ چون امام حسين عاشق خداست بالاترين لذت‌ها براي عاشق، عاشق خدا چيه؟ نماز در دل شب نماز شب قرآن مي‌فرمايد: بالاترين لذت‌هايش براي اسن است «تتجافا جنوبهم علي المزاج يدعون ربهم خوف و طمعاً و مما رزقناهم هم ينفقون» اين بنده‌هايي كه به خدا محبت دارند اين‌ها شب خواب ندارند پشت‌پا به رخت‌خواب مي‌زند موقع نماز شبش بلند مي‌شود جمال خدا جلال خدا در دل اين حكم‌فرما مي‌شود گاهي صفات جمال گاهي صفت جلال بر دل اين جلوه‌گر مي‌شود و در آن وقت «فلال تعلم نفس ما اخفي كهم من قره عين جزاءً بما كانوا يعلمون» ديگه خدا مي‌داند اين چه محبتي راجع به خدا چه لذتي راجع از اين نماز و چه لذتي در دل شب دارد بالاترين لذت‌ها خلوت كردن عاشق با معشوق است حالا در اين عشق‌ها مجازي خوب بخواهد خلوت كند نمي‌شود چه دستگاه چه اما راجع به خدا دست خود است چه قدر عالي چه قدر آسان مي‌شود با خدا حرف زد اگر راستي محبت خدا در دلش باشد مي‌شوند حرف خدا را يعني در وقتي كه مي‌خواند راستي مي‌شوند كلام خدا را چه لذتي مي برد با دلي كه پيدا كرده است معلوم است وقتي دل محبت خدا در او رسوخ بكند خود خدا تجلي در اين دل مي‌كند ديگه اين دل به قول مثنوي آن گوش الاغيش را مي‌گذارد كنار ديگه گوش آدم پيدا مي‌شود و گوش آدم يعني شنيدن حرف خدا ديگه يك زبان آدمي پيدا مي كند زبان آدمي يعني توجه به اين‌كه اين دارد با خدا حرف مي‌زند خدا توجهي به حرف‌هايش دارد و هي مرتب خدا مي‌گويد: بارك‌الله بنده‌ي من ارك‌الله بنده‌ي من يك حمد مي‌خواند عدش هم نماز تا برسد به السلام‌عليكم‌ورحمه‌الله‌وبركاته يك دنيا لذت كي مي‌تواند اين لذت را دفع كند؟ هيچ‌كس به غير از خودش و كساني كه اهل كار باشند كساني كه در ككرده باشند محبت خدا يعين چه درك كرده باشند نماز با محبت چيه نمازهاي ما خوب است خيلي عالي است براي رفع تكليف صبح ما بايد براي رفع تكليف نماز بخوانيم وما نبايد تارك‌الصلوه باشيم و اگر تارك‌الصلوه شديم حتماً جهنمي هستيم حتماً بدبخت دنيا هستيم اين‌ها همه خيلي خوب است الحمدالله مردم هم نماز مي‌خوانند اما آن خواص يك نماز ديگري مي‌خوانند آن‌ها مكالمه با خدا مي‌كنند آن‌ها معاشقه با خدا مي‌كنند و معاشقه با خدا پيش ذوقياها پيش سيرو سلوكي‌ها اين‌ها بالاترين لذت براي بنده از اين‌ها بپرسند بهشت لذتش بيشتريا اين نماز مي‌گويد: اين نماز «الركعتان في جوف الليل اهب اليه من الندا و ما فيها» دو ركعت نماز رد دل شب بهتر از دنيا و آن‌چه در دنيا است دو ركعت وقتي كه هر دو را آوردند مجنون را آوردند مجنون حاكم نپسنديد ديد يك زن سياهي است و بد تركيب است تعجب كرد يك آدم عاشق اين مي‌شود اين زن سياه اين زن بد تركيب مجنون متوجه شد گفت اگر مي‌خواهي ببيني چه خبرهاست بيا جاي چشم من بنشين به غير از حسن از ليلي نبيني چشم را بايد عوض كني بله با چشم خوت همين است كه سياهي اما مشك هر چه سياه‌تر باشد خوشبوتر ايت يعني چه؟ يك وقت انسان راستي مي‌رسد به آن‌ج با خدا چشم عشق دارد گوش عشق دارد مي‌رسد به آن‌جا خدا تجلي در دل اين كرده است ديگه بالاترين لذت‌ها برايش حرف زدن با خدا دعا راز و نياز اصل اين‌كه دعا مسجاب بشود يا نه مي‌خواهد بشود مي‌خواهد نشود كه به قول حافظ مي‌گويد كه تو بندگي چو گدايان به شرط فرد نكن كه خواجه خود روش بنده‌پروري داند تو بگو خودت اين بالاترين لذت باشد برايت تو نماز بخوان براي اين‌كه نمزا بخوان براي اين‌كه بهشت بروي اينكه بعضي از فقها مي‌گويداصلي اينمماز باطل است نماز بخوان براي اين‌كه بهشتبروي نماز بخوان براي اين‌كه جهنم نروي نمزا بخوان براي اين‌كه عاشق خدايي خدا مي‌خواهد. مكالمه با خداست معاشقه با خداست به قول اميرالمؤمنين «وجدك اهل للعبادي فعبدتك» خدايا: من بنده‌ي تو مولا بنده در مقابل مولا بايد متواضع باشد بايد نمزا بخواند بايد خدا خدا بكند خوشا به حال آن كساني كه اين مقام‌ها را دارند چه كنم محبت خدا پيدا كنيم؟ تقوا هر چه رابطه‌مان با خدا محكم باشد اول ممكن است مجاز باشد اتما بعد حقيقت بشود «المجاز قنتره الحقيقه» نماز در دل شب بهتر از بهشت لذا در روز قيامت اين‌ها از بهشت لذت نمي‌برند پس از چي لذت مي‌برند؟ در بهشت روي آن تخت‌ها پيش آن حورالعين‌ها در بهشت در آن نعمت‌ها ناگهان خدا به آن‌ها سلام مي‌كنند از اين لذت مي‌برند «سلام قول من رب رحيم» قصد مي‌شود قصد چي؟ عشق به خدا مدهوش مي‌شود اميرالمؤمنين عليه‌السلام اين‌كه مي‌گويند غش مي‌كرد نه اميرالمؤمنين غش نمي‌كند اميرالمؤمنين چي مي‌شود؟ مدهوش مي‌شود در دل شب در نماز. نه بي‌هوش مي‌شود بي‌هوش شدن حال عوام مردم است بي‌هوش شدن مال من و تو است كه كلاهي از اين نمد نداريم اميرالمؤمنين سلام‌الله عليه بي‌هوش نمي‌شود مدهوش مي‌شود يعني راستي عشق خدا اين را مي‌رساند به آن‌جا كه ديگه توجهي به هيچ چيزي به هيچ كسي ندارد جز خدا «وجوه يومئذ ناظره الي ربها ناظره» اين قرآن است مي‌فرمايد: در روز قيامت يك افرادي هستند خيلي شاداند شاد از حورالعين شاد از اين«وجوه يومئذ ناظره الي ربها ناظره» كارشان نگاه كردن به خدا خوب به خدا كه نمي‌شود نگاه كرد خدا كه جسم نيست كه با اين چشم به آن نگاه كنند نه عاشق ديگه اين چشم را ندارد يك چشم ديگه دارد يك مثال‌هاي عوامانه‌اي در اين كتاب‌هاي عشقي هست و اين‌ها حالا واقعيت داشته باشد نداشته باشد اما محتوا واقعيت دارد مي‌گويند كه حاكم فرخ شنيده بود كه اين مجنون كارهاي غريب و عجيب مي‌كند يك عشق فوق‌العاده‌اي راجع به اين زن دارد و حاكم گت هر دويشان را بياوريد پيش من نماز اول وقت بخوانيد به نمزا اهميت بدهيد تا خدا به شما اهميت بدهد شما خودتان ديگران تا مي‌گوييم خدا بهت اهميت بدهد مي‌روي در دنيا خدا بهت اهميت بدهد يعني نمي‌دانم خانه‌ام بده، با غم بده، زنم خوب بشود، شوهرم خوب بشود نه بابا اين خدا بهت اهميت بدهد خدا قبولت مي‌كند اين خدا انسان را قبول بكند به بندگي نماز اول وقت بخوانيد اجتناب از گناه مخصوصاً گناه نمي‌گذارد انسان محبت به خدا پيدا كند و اين اجتناب از گناه اگر گناه آمد عذرخواهي از خدا جداً‌عذرخواهي از خدا اهميت به مستحبات انفاقات نماز شب خدمت به خلق خدا هر چه بشود اين ظواهر شرع به قول سير و سلوكي‌ها همه‌شان مخصوصاً مرحوم آخوند همداني كه يكي از آن سير و سلوكي‌هاي خيلي بالاست بارها و بارها مي‌گويد من به غير تقيد به ظواهر شرع براي اين چيرها راهي ندارد بارك‌الله من به غير تقيد به ظواهر شرع براي اين چيرها راهي نداردجوان‌ها متقي باشيد همين تقواي شما به طور ناخودآگاه يك دفعه خدا شما را مي‌پذيرد قبول مي‌كند مي‌گويد بنده‌ام بيا بارك‌الله قبولت دارم دگه همه كارها درست مي‌شود ديگه راستي مي‌رسيد به اين‌جا كه اصلاً در اين عالم بدي نمي‌بيند با يك چشم ديگر مي‌‌گويد:

يكي درد و يكي درمان پسندد يكي وصل و يكي هجران پسندد

من از درمان و وصل و هجران پسندم آن‌چه را جانان پسندند

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group