شماره درس: 36
تاريخ درس: ۱۳۸۱/۱۲/۸
متن درس:
بسم الله الرحمن الرحيم
كه كفار قريش را اطراف خانه جمع كردند آنها پا برهنه ها با به خوابشان در حالي كه تحريم شده بود تماسشان با پيغمبر اما جمع مي شدند اطراف خانه ي پيغمبر گوش مي دادند به قرآن پيغمبر و اين قرآن علاوه بر اينكه دلهاي سنگين راه دلهاي سياه را سبك مي كند نوراني مي كند، انسان مي تواند از همين خواندن قرآن كمك بگيرد براي خود سازي، مي تواند ازهمين خواندن قرآن كمك بگيرد براي رفع مشكلات و از همين خواندن قرآن مي تواند كمك بگيرد براي تقويت ايمان، رسوخ كردن ايمان در دل، و بالاخره مي تواند كمك بگيرد هم براي دنبايش و هم براي آخرتش، لذا درهمين سوره ي المزمل آخرش خطاب به همه و همه كه تا مي توانيد قرآن بخوانيد، نه قرآن بدانيد، آن حرف ديگري است نه قرآن بفهميد، مي خواهند اما آن حرف ديگري است، ترجمه ي قرآن، تفسير قرآن، برداشت از قرآن خيلي خوب است اما الان مورد بحث ها نيست و مورد اين دستور العمل هم نيست، آنچه الان مورد دستور العمل است، خواندن قرآن است، لذا در دستور العمل مي فرمايد و رتل القرآن ترتيلا، در آخر يك آيه اي هست منحصر به فرد در قرآن از نظر تأكيد كه مثل آن را در قرآن نداريم، تأكيد در خواندن قرآن مي فرمايد: ففرا و ما تيسر من القرآن، به هر اندازه كه ممكن ات است قرآن بخوان، بعد مي فرمايد علم ان يسكون مرضا و آخرون يضربون في الارض يبتقون من فضل لله و آخرون يقاتلون في سبيل الله فاقرو ما تيسر منه، خيلي عجيب است مي فرمايد خدا مي داند كه تو گاهي مريض مي شوي و در همان حال به اندازه اي كه ممكن است قرآن بخوان، خدا مي داند كه گاهي كار داري خيلي كار داري ولي در همان وقت هم به اندازه كه مي تواني قرآن بخوان، خدا مي داند كه گاهي در خط مقدم جبهه اي در همانجا هم فاقرا و ما تيسر منه، تا مي تواني قرآن بخوان و اين خواندن قرآن فوق العاده اهميت دارد. يك چيزي كه همه شما مخصوصا جوانها بايد توجه داشته باشيد اين است كه اين الفاظ قرآن نور است، اين الفاظ قرآن است كه اگر ما ربط به آن پيدا كنيم با بسم الله الرحمن الرحيم اش مي توانيم روي آب راه رويم، با بسم الله الرحمن الرحيم اش مي توانيم طير الارض پيدا كنيم. با بسم الله الرحمن الرحيم اش مي توانيم در هوا پرواز كنيم و مي كنند، كرده اند، بسيار اتفاق افتاده است، مي شود، مي رسد به آنجا كه نه طير الارض پيدا مي كند طير لسان پيدا مي كند، خود من از مرحوم كربلائي كاظم اراكي شنيده ام اما حضرت آيت الله آقاي خز علي نوشته اند كه ايشان به من مي گفتند كه من طير السان در قرآن دارم، يعني مي توانم به يك دقيقه تمام قرآن را بخوانم، و اين مرد بي سواد اما پاكدل اين مردي كه تمسك به ولايت او را حافظ قرآن كرده بود اين وصل به قرآنش برايش رسيده بود به آنجا كه نه فقط نور قرآن را مي ديد، مدعي بود كه من مي توانم به يك دقيقه تمام قرآن را بخوانم، چنانچه با يك بسم الله الرحمن الرحيم افرادي كه طير الارض دارند مي توانند مثلا شب جمعه كربلا بروند، موقع شامشان هم در خانه باشند،اين وصل به قرآن، خواندن قرآن، جوانها بدانند كه فارسي قرآن، ترجمه قرآن اين خاصيت را ندارند مثلا كسي بگويد به نام خداوند بخشنده ي مهربان، اين نمي تواند كاركند، معناي بسم الله الرحمن الرحيم است في الجمله، اما اين نمي تواند كار بكند، بنويسيد به نام خداوند بخشنده مهربان، اين نور ندارد، آن كساني كه چشم بصيرت بصيرت دارند و نور قرآن را مي بيفتد، از اين نور نمي بينند، اين نمي تواند به انسان طير الارض بدهد، اين نمي تواند به انسان، تاريكيهاي دلش را رفع بكند، آن بسم الله الرحمن الرحيم است كه فصاحت دارد آب بسم الله الرحمن الرحيم است كه بلاغت دارد، آن بسم الله الرحمن الرحيم است كه نور دارد، جاذبه دارد، طراوت دارد كه آن گل سر سبد عرب درباره اش گفته:ان له لطراوه و ان له لحلاوه و ان اعلاه المثمر و ان اسفله لمغزر و انه يعلو و لا يعلي عليه، چقدر شيرين است گفتارش از نظر فصاحت و بلاغت هم چقدر بالاست كلامش و او مي گويد اين قرآن يك طراوت خاصي دارد يعني اين الفاظ نه ترجمه اش نه معنايش، اين الفاظ يك طراوت خاصي دارد يك حلاوت خاصي دارد، اين قرآن اين الفاظش نظير يك درختي است كه ميوه هاي شيريني دارد، اين الفاظ اين قرآن است كه ريشه هاي محكمي دارد يك كلامي است كه مثل آن كلام ژ احدي نياورده نخواهد آورد و اصلا معجزه قرآن همان الفاظ قرآن است و اين الفاظ قرآن است كه ما را خيلي جاها مي رساند ما مي توانيم كمك بگيريم از اين الفاظ ولو معنايش را هم نفهيم ولو معناهاي تحت الفظي اش را هم ندانيم، نظير يك سيبي است كه شخصي بخورد، حالا اهم ويتامينش را ندارد معنايش را نفهميده باشد اما بالاخره اين سيب خاصيت خودش را دارد اين الفاظ قرآن خاصيت خودش را دارد، از همين جهت قرآن خوب است كه ما ترجمه كنيم، اما بدانيم اينكه وقتي ترجمه كرديم خيلي از چيزهايش گرفته مي شود، همين قرآنهايي كه الان انگليسي مي شود، آلماني مي شود، ارديويي مي شود، خوب كارهاي خوبي است انصافا، اما اينكه اردو شده انگليسي شده آلماني شده فرانسوي شده اينها ديگر آن خاصيت لفظي اش را ندارد ولو اينكه تفسيرهم شده ولو اينكه محتوا گفته شده، اما اين غير از اين است كه آن جاذبه در قرآن باشد و تفسير باشد و من تقاضا دارم از اين جاذبه ي قرآن استفاده كنيد، ممكن است اول خيلي توجه به آن نداشته باشيد، ممكن است ماه اول، ماه دوم خيلي توجه به آن نداشته باشيد، اما بدانيد بطور ناخود آگاه در كارهاي شما اثر مي گذارد، براي خودسازي شما شما را تقويت مي كند، اراده ي شما تقويت مي كند، اصلا اراده را قوي مي كند، براي رفع مشكلات شما بطور ناخود آگاه كار مي كند، براي دنياي شما، آخرت شما كار مي كند، در روايات مي خوانيم در روز قيامت كه مي شود آنها كه قرآن مي خواندند خطاب مي شود به هر آيه اي كه خواندي برو بالا، يك درجه يك مقام و عمده براي بحث ماست، خودسازي به خودي خود ممكن نيست قرآن مي فرمايد ممكن نيست فلولا فضل الله رحمته و ما زكا منكم من احد ابدا خيلي هم تأكيد دارد سه چهار تا تأكيد دارد اينكه يك كسي بخواهد خودسازي كند خود سرانه، صوفي گرانه، رياضت هندوكشيدن و بالاخره با رياضت هاي مشقت فرسا، بخواهد اين تهذيبنفس كند، ممكن نيست، نه اينكه ممكن نيست بلكه هر چه رياضتش بالاتر، بدبختي و نكبتش بالاتر،يكي از رفقا به من مي گفت كه من با رفتيم از پدر و مادرم قهر كرده ام و تصميم گرفته ايم برويم هندوستان و وقتي كه مي خواستم بروم يك استكان و نلبكي بدونه اجازه ي مادرم گذاشتم در ساك و رفتيم، آنجا گفتند كه يكي از مرتاض هاي هندي دارد نمايش مي دهد، خيلي نمايش اش بالاست وسط آسمان و زمين ايستاده مي گويد ما هم رفتيم آنجا، ديديم راستي اين نمايش خيلي بالاست و از كارهايش در وسط آسمان و زمين ايستاده اما يك كار زشتي دارد مي كند و دارد عضله ي خودش را مي خورده مي گويد خيلي من ناراحت شدم به رفيقم گفتم مرده شعورش را ببرد با اين كارش و اين نمايش اش بيا برويم، ناگهان وسط زمين و آسمان داد زد اسم مرا برد گفت: فلاني من عضله ي خودم را مي خورم اما اسكان و نلبكي نمي دزدم، ممكن است انسان برسد به آن رياضت هاي هند و گرانه، با آن رياضت هاي صوفي گرانه به يك جاهايي كه اينجوري باشد، اما تاريك است، عضله خوري است، تاريك است ضد خدايي مي شود
تاريك است، عليه پيغمبر مي شود، عليه انسانيت مي شود، رياضت اگر بخواهيم دين به ما داده است، اسلام به ما داده است سر و كار داشتن با قرآن به ما نور مي دهد، سروكار داشتن با ولايت، متصل شدن با ولايت علم بلايا و منايا مي دهد، و بالاخره حرف شنيدن از پيغمبر اكرم، پيغمبر اكرم (ص) از وقتي كه مبعوث به رسالت شدند تا وقتي كه دو سه ساعت كمتر يك ساعت قبل از مرگشان سفارش مي كردند به دو چيز، قرآن، عترت، عترت، قرآن، بيش از هزار جا در فرصتها مي فرمودند:اني تاركم فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي، لن يفترقا حتي يردا علي الحوض ما ان تمسكتم بهما فلن تظلوا ابدا، اگر مي خواهيد رستگار شويد اگر مي خواهيد به جايي برسيد قرآن عترت، عترت قرآن، يعني تمسك به قرآن كه مرحله ي اولش يعني خواندن قرآن است و مرحله ي بعد هم تمسك به عترت، براي اينكه قرآن يعني عترت، عترت يعني قرآن، يك جمله اي من بعضي اوقات از حضرت امام براي جوانها نقل مي كنم كه مثل اين جمله را احدي تا حال نگفته است، در حالي كه مثلا مثل صدالمتألهين هم خيلي ادعاي ولايت مي كند و انصافا هم خيلي كار كرده، خيلي خوب گفته اما به اين اندازه، حضرت امام مي فرمودند كه پروردگار عالم دو تجلي كرده است، تجلي ذاتي با همه اسماء و صفات حتي اسماء و صفات مستأثره در تجلي اول قرآن پيدا شد در تجلي دوم عترت عترت قرآن، قرآن، عترت، اگر از شما بپرسند عترت كيست بايد بگوييد خدا تجلي كرده است با همه ي اسماء و صفاتش حتي اسماء وصفات مستأثره اش، عترت موجود شده است، خدا تجلي دوم كرده است با همه ي اسماء و صفاتش با اسماء و صفات مستأثره اش اين قرآن پيدا شده، و اگر ما بخواهيم به جايي برسيم دو تا عصا مي خواهيم، به قول پيغمبر اكرم كه بهتر از حرف من است دو عصانه دو پشتوانه زكلي قرآن يكي عترت، وصل به قرآن اين است كه گفتم وصل به عترت هم همين است،راستي اگر كسي بتواند وصل به امام زمان بشود نه خودسازي كه به يك ساله مي تواند راه صد ساله را برود، راستي علم لدني پيدا مي كند، ميثم تمار لك غلام آزاد شده اي است و ما از قبلش هيچ خبري نداريم، آنچه تاريخ به ما مي گويد بعد از آزادي اش است براي 4 سال و اين چهار سال زير نظر مولا اميرالمؤمنين، زمينه داشت، بارك الله اين ميثم تمار رسيد به آنجا در اين چهار سال كه هم علم بلايا داشت هم علم منا يا، رسيد به آنجا كه اميرالمؤمنين(ع) يادش دادند گفتند اين درخت خرما، چوب دار توست، تو را به اين درخت خرما به دار مي كشند فضايل مرا شروع مي كني، دهنه به دهانت مي زنند بعد هم يك شقي، خنجري به پهلوي تو و تو شهيد مي شوي، جمله ي اولي كه دارد اين است كه اين خيلي زمينه داشته، گفت كه يا اميرالمؤمنين آيا دينم، اسلام و ايمانم را مي برم، آب سلامت من ديني، حضرت فرمودند، آري گفت اگر من ولايت را ببرم ذره ذره بشوم در راه شما جا دارد، ابن زياد او را گرفت، گفت مولا چي درباره ات گفته قضايا را گفت، گفت من مخالفت مي كنم با آنچه درباره ي تو گفته. گفت نمي توامي، بالاخره اينجا دار را همين كه اميرالمؤمنين گفته بود به پا كردند ميثم را به دار آويختند، دارهاي آن روز خفته نمي كرد، دارهاي شكنجه اي بود، از كم بايد آنجا بماند دو سه روز و از گرسنگي از تشنگي از آن شكنجه اي كه آن دار دارد بميرد، رفت بالاي دار وقتي رفت بالاي دار ديد كه چه عالي يك منبر مي خواست براي فضايل علي نداشت، منبر پيدا كرد مخصوصا وقتي به دارش كشيدند اطراف را گرفتند اهل كوفه، خودي ها، دشمن ها، نيمه دشمن ها، نيمه خودي ها يك منبر خوبي پيدا كرد بنا كرد گفتن، درباره ي اميرالمؤمنين درباره ي بني اميه آنچه از پيغمبر شنيده بود و آنچه از ديگران شنيده بود، مولا اميرالمؤمنين بالاخره مجبور شدند كه دهنه بزنند به دهانش، ديگر نمي تواند حرف بزند اما معلوم است همان وجدش كار مي كرد، يك كسي، خدا نكند كسي شقي شود، يك كسي آمد پاي دارش گفت ميثم مي دانم نماز شبهايت را مي دانم روزهاي روزه ات را، مي دانم عبادتهاي فراوانت را مي دانم مظلومي ات را،اما براي خاطر اينكه ابن زياد خوشحال بشود اين نيزه را به پهلويت مي زنم، نيزه را زد به پهلوي حضرت ميثم خون جاري شد و سردار رفت در خدمت رسول گرامي خوب 4سال در خدمت مولا اميرالمؤمنين اما وصل شد، وصل به قرآن وصل به ولايت، خيلي كارها مي كند، ميثم مي سازد، مي رسد به آنجا كه گفتم اين كربلائي كاظم وصل به امام زمان شد يك ساعت، شد حافظ قرآن، نور قرآن را مي ديد، حالا ديگر اين جمله كه بگويد من طير السان دارم در قرآن، يك ساعت وصل به امام زمان، اگر راستي تمسك به قرآن به ولايت براي خودسازي است خيلي عالي مي توانيد خودسازي كنيد والا اگر وصل به ولايت نباشد، وصل به قرآن نباشد، معلوم است زحمات شما به جايي نمي رسد، نمي رسد بلكه گاهي يك جرقه ي گمراهي و گمراه مي شوي صد در صد، اني تاركم فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي لن يفتر قاضي يردا علي الحوض ما ان تمسكتم بهما فلن تظلو ابدا، اگر بخواهيم ذلالت نباشد، اگر بخواهيم اين راه سنگين را ( يعني راه خودسازي راه تهذيب نفس) بپيماييم، قرآن،عترت، عترت قرآن، اين هم چهارم يعني شب بيداري، نماز شب،تمسك به قرآن، تمسك به ولايت، دستور العمل پنجم يعني فعاليت كه بعدا در موردش صحبت مي كنم.