بسم الله الرحمن الرحيم
«يک ماه مالامال از اطاعت و عبادت»
آن چه پيش رو داريد گزيدهاى از سخنان حضرت آية اللّه علامه مصباح يزدى(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاريخ 6/7/87 مطابق با شب بيست و هفتم ماه مبارک؛ رمضان 1429 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
ماه مشحون از بندگي
«اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِيَّاكَ، وَ زَيِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَكَ، وَ أَعِنَّا فِي نَهَارِهِ عَلَى صِيَامِهِ، وَ فِي لَيْلِهِ عَلَى الصَّلاةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَيْكَ، وَ الْخُشُوعِ لَكَ، وَ الذِّلَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ حَتَّى لا يَشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَيْنَا بِغَفْلَةٍ، وَ لا لَيْلُهُ بِتَفْرِيطٍ.»
در اين دعا از خدا ميخواهيم: خدايا اين ماه را سرشار از عبادت ما قرار بده، و اوقات ما را با اطاعت و بندگي ما زينت ببخش، در روزهاي آن ما را بر روزه گرفتن ياري فرما و در شب بر نماز و زارى و خشوع و اظهار ذلت در پيشگاه تو، تا روز اين ماه گواهي به غفلت ما ندهد و شب آن شهادت به تقصير ما.
در اين فراز از دعا، چند نكته شايان توجه است. در بخش اول ميفرمايد خدايا اين ماه را سرشار از عبادت قرار بده، و با اطاعت و بندگي ما زينت ببخش. آيا به كار بردن واژههاي «عبادت»؛ و «طاعت»، در اين فراز دعا تفنن در عبارت است، يا بين اين دو تفاوتى وجود دارد؟ «عبادت»؛ در فارسي به معناى «پرستش»؛ و از ماده «عبد»؛ است. شايد بندگى مفهوم روشنتري از اين دو واژه باشد. براساس تعاليم فرهنگ ديني و اسلامي، اگر انسان كارى انجام بدهد كه مفاد و مضمون آن اظهار بندگى در پيشگاه خدا باشد، عبادت به حساب ميآيد. اولين چيزى كه عبادت آن را القاء كرده و نشان مىدهد، آن است كه انسان با عبادت مثل نماز، ركوع، سجده، و عبادات ديگر اظهار بندگى ميكند. آيا طبيعت عبادات خود به خود نشانه بندگى است، يا اينكه احتياج به جعل و قرارداد و اعتبار دارد؟ بعيد نيست كه اين عبادات بدون اعتبار و جعل نباشد، گو اينكه يك نوع گرايشهاى فطرى نيز در آنها وجود دارد.
در همه اقوام و ملل اگر بررسى بشود، در مقام احترام به ديگران، يك نوع خم كردن سر وجود دارد. گاه اين كار تا حد ركوع نيز مىرسد و پس از آن به سجده روى خاك منتهي ميشود كه ديگر نهايت خضوع است. مفاد اوليه اين اعمال، چيزى جز اظهار بندگى نيست. نمونه بارز آن در شريعت اسلام نماز است. ولى بعضى امور در شکل نخستين آن به معناي بندگي نيست امّا انسان مىتواند آن كار را به قصد اظهار بندگى انجام داده و با نيّت انسان به صورت عبادت در بيايد. هر كار خوبى كه خداپسند است، و خدا آنرا دوست دارد؛ اگر براى اطاعت خدا و تقرب به خدا انجام پذيرد، به عنوان عبادت به معناى عام پذيرفته ميشود. يك نوع از عبادت فقط براى بندگى و اظهار بندگى وضع شده، و نوع ديگر آن به اصطلاح، عبادت توسلى است؛ که مىتوانيم با قصد تقرب به صورت عبادت آن را انجام دهيم. مثلاً نيكي و احسان به والدين به معناي خداپرستي و عبادت نيست. كفار نيز مىتوانند به والدين احسان داشته باشند و اين كار براي كفّار عبادت به حساب نميآيد. اگر كسى خدا را قبول داشت و دانست كه احسان به والدين مطلوب خداست، و خدا دوست دارد و اين كار را براى اطاعت خدا انجام داد (نه تنها براى عاطفه پدر و فرزندى) اين كار عبادت مىشود. به اين نوع كار «توسلى»؛ گفته مىشود كه با قصد تقرب به صورت عبادت درميآيد. اين دو اطلاق براى «عبادت»؛ است.
اطاعت از عبادت وسيعتر است
اما «اطاعت»؛ از «عبادت»؛ نيز وسيعتر است و حتى از كارهاى قربى و توسلى نيز، كه ممكن است به صورت عبادت در بيايد، گستردهتر است. همين كه رفتار انسان موافق امر خدا و دستور خدا باشد و مخالف امر و نهى او نباشد، اطاعت به شمار ميآيد. انجام همه واجبات توسلى اطاعت است، حتي اگر قصد تقرب نيز در آن نباشد. ترك همه محرمات اطاعت است، حتي اگر قصد عبادت هم در آن نباشد مصداق طاعت است، تا جايي كه انجام كارهاى مباح كه براي آن از طرف خداي متعال امر و نهى؛ تعلق نگرفته است، نيز اطاعت به حساب ميآيد. پس دايره اطاعت وسيعتر از دايره عبادت است. عبادت يا محدود به اظهار بندگى است، يا اگر امر توسلى نيز باشد با قصد تقرب، عبادت مىشود. البته گاهى مطلق اطاعت نيز، عبادت ناميده مىشود. برخي گفتهاند در آيه شريفه «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ»1؛ اين بخش از آيه كه ميگويد «لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ»؛ به معناي «أن لا تطيعوا الشيطان»؛ است. چرا كه در طول تاريخ، عبادت شيطان به قصد قربت، امر نادري است. امروزه كسانى به شيطانپرستي معروفند که در اوج بى بند و بارى و فسق و فجورند. به يک معنا، تنها به كسي ميشود گفت شيطان را عبادت ميكند، كه واقعاً مقام الوهيت را براى شيطان قائل بشود، و از او اطاعت بكند چون او را «اله»؛ مىداند. ولي منظور از «لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ»؛ تنها اين نيست كه كسى به قصد الوهيت اطاعت شيطان بكند. هر اطاعتي از شيطان، مصداق عبادت شيطان است؛ يعنى هر چه مطابق امر الهى نباشد، اطاعت و عبادت شيطان است. علاوه بر اين بعضي گفتهاند «أَنِ اعْبُدُونِي»2؛ نيز به معناي اطاعت است، نه تنها عبادت به معناى خاص.
ظرفي براي عبادت حضرت حق
در اين دعا از خداوند ميخواهيم تا در اين ماه عزيز به ما توفيق دهد تا اين ماه براي ما ظرفي بشود کهبا عبادتپر شده است. البته وقتي بگويند ظرفى پر از ميوه است، ممكن است مقداري از ظرف خالي باشد. يا وقتي مىگويند كشتى پر از بار است؛ «الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ»؛ (که در قرآن نيز آمده است) از خدا ميخواهيم تا بيشتر اوقات اين ماه به عبادت بگذرد و و اين ماه ظرف عبادت ما شود. سپس مىفرمايد: اوقات اين ماه را با طاعتهاى ما زينت ببخش و آراسته بفرما. در اين فراز مىتواند اطاعت به معني عبادت و به معناى اخص آن باشد و نه به معني اطاعت مطلق، و عدم مخالفت امر خدا. چنين كارى زينت زمان و زينت وقت شمرده شده است. اگر دستگاه آفرينش به منزله يك درخت تلقى شود، ميوه اين درخت وجود انسان است. موجودى كه شعور و درك و انتخاب داشته باشد. دراين عالم همه چيز تسبيح خدا مىگويد: «يُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»3؛ اما تسبيح اولياء خدا با تسبيح سنگريزه بسيار متفاوت است. موجودى كه رفتار او از سر آگاهى است، و در مقابل انگيزههاى مختلف، انگيزه اطاعت را انتخاب مىكند، و ساير انگيزهها را بر اراده خدا ترجيح نميدهد، با موجودات ديگرى كه به طور طبيعى بندگى و تسبيح خدا را به جا ميآورند، خيلى متفاوت است. اگر انسان با اين شعور و درك در كره زمين وجود نمىداشت، «قاعاً صَفْصَفاً لا تَرى فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً»4؛ و در مقابل همه عالم هستي تكوينا تسبيح خدا ميگفتند، چه فايدهاي ميداشت؟ عبادت انساني كه بر اساس درك زيبايىها و حكمتهاى عالم خلقت به احساس خضوع و خشوع در مقابل خدا بيانجامد، بسيار با عبادت ديگر موجودات تفاوت دارد.
بوستان پرشكوفه و گل رمضان
انسان در واقع ثمره درخت آفرينش است، و ميوه و نتيجه بودن او براى اين عالم به اين است كه خدا را بشناسد و با او ارتباط برقرار كند. كمال حقيقى انسان جز در سايه بندگى خدا پيدا نمىشود. انسان گُل سرسبد عالم آفرينش است و كمال او در خداپرستي و ارتباط با خداست. اگر انسان بندگى خود را درك كند نهايت زيبايى اين درخت ظهور خواهد كرد. اگر چنين دركي نباشد بوستانى است كه نهالهايى در آن كاشتهاند، ولى هنوز شكوفه و ميوه نداده است، اين بوستان وقتى زينتدار مىشود كه اين شكوفههاي رنگارنگ خوش عطر و ميوههاي مفيد در آن ظاهر شود و مشام و كام انسانها را شادي بخشد. اطاعت و عبادت خدا، گلهاى هستى است. با اين ديدگاه ماه رمضان اگر پر از عبادت باشد، بوستانى سراسر گل و شكوفه است. اما اگر انسانها عبادتى انجام ندهند، درختى وجود دارد اما ميوه ندارد. بوتههاى گلى هست، اما گلهاى رنگارنگ ندارد. مضمون اين دو جمله اين است كه ما در اين ماه به گونهاي رفتار كنيم كه با عبادت و اطاعتى كه انجام مىدهيم، ماه رمضان را با روياندن شكوفه و گل آراسته و زيبا كنيم و اين ماه با عبادتهاى ما تزيين بشود. «زَيِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَكَ».
شب زندهداري و اظهار ذلت
سپس مىفرمايد خدايا در روزهاي اين ماه، ما را ياري فرما تا روزه بگيريم؛ و در شبهاي آن به ما عنايت نما تا نماز را به پا داشته و در مقابل تو، خشوع داشته باشيم و در پيشگاه تو تضرع و زارى و اظهار ذلت كنيم. هر كار خوبى كه انجام مىگيرد، بايد با كمك و توفيق الهى باشد. در اين دعا درباره روز چيزي جز توفيق گرفتن روزه، درخواست نكرده اما درباره شب فرموده: «أَعِنَّا فِي لَيْلِهِ عَلَى الصَّلاةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَيْكَ، وَ الْخُشُوعِ لَكَ، وَ الذِّلَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ»؛ در اين فراز از دعا درباره شب چند مفهوم را ذكر كرده: «نماز»، «عبادت»، «تضرع»، «زارى»؛ و «ذلت». حكمت تفاوت تعبيرهايى كه براي روز و شب ماه رمضان به كار رفته چيست؟ شايد اختلاف آن برميگردد به قرآن. در سوره مزمل تصريح شده است كه بين روز و شب تفاوت وجود دارد. «يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلاّ قَلِيلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً»5؛ نصف شب يا دو ثلث شب را، كمتر يا بيشتر، از بستر خود برخيز و عبادت كن «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً». سپس توضيح مىدهد: «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً * إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلاً»6؛ در اين آيه خداوند بين روز و شب فرق گذاشته و مىگويد در روز انسان تلاش و تكاپوى زيادى دارد. تعبير «سَبْح»؛ نيز به كار رفته كه به معنى شنا كردن است. در مورد هر تلاشى اين واژه به كار مىرود. گويا زندگي و دنيا تشبيه شده به يك دريايى كه انسان همچون يك شناور يا شناگر در آن مىافتد و شنا مىكند. انسان براى بقاى خود و بقاى نسل خود يك كارهايى دارد كه در طول روز بايد براي آنها تلاش نمايد. اين تدبير الهى و تقدير الهى درباره روز است. اگر چه انسان بايد در طول روز هم به عبادت و تسبيح خداوند بپردازد و در بين تلاش هاي روزانه فراوان ذكر خدا را بگويد «اذْكُرُوا اللّهَ كَثِيراً»7؛ و به تعبير ديگر «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»8؛ «سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا»9؛ در كل روز بايد به ياد خدا باشد، اما در روز خواه ناخواه انسان با عوامل مختلفى برخورد نموده و براي او احساسات و ادراكات حسى پيدا مىشود كه او را منفعل ميسازد و در عبادت به صورت كامل تمركز ندارد. انسان نميتواند در روز عبادت را با تمركز كامل انجام بدهد و بيشتر عوامل احساسى و سطحى در آن مؤثر است؛ مثل دريايى كه روى آن موج برمىدارد. موجهاى روى دريا؛ غير از عمق درياست. كارهايى را كه انسان در روز انجام مىدهد در سطح روح انسان اثر گذاشته و به عمق روح كمتر اثر مىگذارد؛ مگر براي كسانى كه ملكاتى كسب كرده باشند.
عبادت شب، با تمركز و عمق انجام ميگيرد
انسان در شب كه از خستگي كار روزانه به خواب و استراحت پناه آورده و در بستر آرميده، در گرما و سرماي سال بايد از خواب برخاسته و به نماز و عبادت بايستد. با چنين وضعيت و موقعيتي، عوامل سطحى، بر روي او تأثير نميگذارند. چنين عبادتي ناشي از يك حالت انفعالى نيست و از عمق دل انسان و انگيزههاي محكم او برميخيزد. در قرآن كريم از سحرخيزى مؤمنان با اين تعبير ياد شده «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ»10؛ خدا آنان را ستايش مىكند براي اينكه پهلوهاي خود را از بستر تهى و دور مىكنند. قرآن در اين آيه در مقام مدح مؤمنان سخرخيز است؛ يعنى انسان بايد انگيزه بسيار قوى داشته باشد تا از رختخواب برخاسته و در نماز و عبادت شود. در روز ممكن است انسان وقتي مىبيند كه مردم به مسجد مىروند او نيز به مسجد برود. در روز عوامل سطحى و احساسي زودگذر كه در روح انسان اثر مىگذارند بسيار فراوان است. همين فراواني عوامل سطحي باعث مىشود كه انسان در روز تمركز نداشته باشد. در شب، آرامش و سكوت حكمفرماست. البته هم اكنون زندگي در شب مثل روز شده است در حالي كه طبيعت شب آرامش و سكوت است «وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً»11؛ شب براى آرامش، خاموشى، و تاريكى است. اينكه انسان تمام جاذبهها و آرامش و لذّت خواب شب را كنار گذاشته و به عبادت بپردازد، آن هم نه عبادت كوتاه، نياز به انگيزه بسيار قوي و عميق دارد. خدا به پيامبر ميفرمايد: «إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ»؛ نزديك دو ثلث شب را من مىدانم تو عبادت مىكنى؛ نه تنها تو بلكه «وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ»12؛ چنين عبادتى كه انسان چندين ساعت آن را با نشاط، و با حضور قلب در شب انجام دهد، نياز به انگيزه عميق و قوي دارد. به همان اندازه كه انگيزه انسان قوى است، عبادت در روح او نيز، اثر عميق مىگذارد.
شبزندهداري، لرزش عمق وجود انسان
رفتارهاى انسان از يك مبادى نفسانى و روانى سرچشمه مىگيرد. اين مبادى يك وقت سطحى و متحرك و در حال نوسان است و تأثيرى هم كه مىبخشد ضعيف است. در نتيجه وقتى انسان كارى انجام مىدهد، تأثيرى كه در روح او مىبخشد موقت و محدود است. اما بعضى از امور از يك ريشههاى عميقى در عمق روح انسان برمىخيزد. تعبير عمق از باب تشبيه معقول به محسوس است؛ روح شبيه به درياست. گاهي موجهاى سطحى آرامى روى دريا وجود دارد اما اگر موجها سنگين باشند تا اعماق دريا تكان مىخورد. روح انسان نيز اينگونه است. تأثيراتى كه در افعال انسان وجود دارد گاهى ناشي از عوامل سطحى است. احساس انفعال، خجالت، احساس حيا و شرم، غم و غصه، همه ميتوانند در سطح روح آدمى تأثير بگذارند. محبتها و بغضها در لايه عميقترى تأثيرگذارند، اما آنچه كه در عمق وجود انسان تأثير ميگذارد معرفتهايى است كه به صورت ملكه درآمده است. آنها در اعماق روح انسان تأثير ميكند و ناشي از ايمان بسيار قويى است كه «؛ لا تُحَرِّكُهُ الْعَواصِف».
هرچه اعمال انسان از ريشهها و لايههاى عميقتر روح برخيزد، تأثير آن نيز در روح، عميقتر و پايدارتر است. بستگى به اين دارد كه چه اندازه انسان در عبادت مداومت داشته باشد، تا تأثير آن نيز عمق پيدا كند. قرآن مىفرمايد: «إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلاً»؛ اي پيامبر! تو در روز، خيلى تلاش ميكني. روز وقت كار كردن و تكاپو و برخوردهاست؛ اما شب «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً»؛ تأثير پديدهاى كه در شب پديد مىآيد، در روح انسان خيلى عميقتر، پابرجاتر و محكمتر است «وَ أَقْوَمُ قِيلاً»؛ گفتارى كه در شب از انسان نسبت به خداي متعال صادر شود با گفتار روز فرق مىكند. سخنان انسان با خدا در روز خيلى سنجيده نيست و عمق ندارد. اما در شب، و تاريكى كسى نيست كه انسان بخواهد، براي او رياكارى بكند. در هنگام شب انسان پيش خدا شوخى و تعارف نمىكند، خود اوست و خدا. آنجا وقتى سخن ميگويد خيلى حساب شدهتر است «أَقْوَمُ قِيلاً»؛ سخن شب خيلى پايدارتر و محكمتر است. اين است كه عبادت را بايد براي شب گذاشت. البته در روز نيز هم عبادات واجبات داريم و هم نوافل و ذكر، اما تأثير عبادتى كه در شب انجام مىگيرد خيلى بيشتر است. در ماه رمضان، اينگونه نيست كه انسان در روز از كار و زندگى دست بكشد. در ماه رمضان گاهى جهاد هم انجام ميگيرد. كشاورزى و كارهاى ديگر، تحصيل و تبليغ نيز انجام ميگيرد امّا آن چه اختصاص به ماه رمضان دارد، روزه است؛ البته روزه مراتبى دارد. آنچه قوام عبادت ماه رمضان، در روز به آن است، روزه است كه از اول تا آخر روز، عبادت است.
اظهار ذلّت در برابر خدا
در اين دعا تأكيد شده است كه به ما توفيق بده در شبهاي ماه رمضان تضرع با ذلت داشته باشيم. تعبير «ذلت»؛ در كمتر دعايي ديده ميشود. انسان چرا بايد در پيش خدا اظهار ذلت بكند؟ در همه اديان الهى تأكيد بر اين بوده است كه انسان؛ در مقابل خدا اظهار ذلت كند. درباره انبياء گذشته نيز روايات فراواني درباره اظهار ذلت كردن در پيشگاه الهى ذكر شده است. درباره حضرت موسى على نبينا و آله و عليه السلام گفته شده كه يكى از دلايلي كه خداى متعال موسى(ع) را به هم سخنى خود برگزيد، براي اين بود كه آن حضرت هنگامي كه نماز خود را تمام ميكرد، سجده شكر به جا مىآورد و دو طرف صورت خود را روى خاك مىگذاشت.13؛ پيشانى را روى خاك گذاشتن سجده معمولى است. هر كسى كه عبادت مىكند و نماز مىخواند، سر به روى خاك مىگذارد. اين نهايت اظهار ذلت در پيشگاه الهى است. ولى حضرت موسى(ع) بعد از اينكه نماز خود را مىخواند، اولاً خدا را شكر مىكرد كه مرا توفيق دادى تا نماز بخوانم و براى اظهار ذلت و قدردانى از اين نعمت صورت خود را نيز روى خاك مىگذاشت و از همين رو مستحب است در سجده شكر دو طرف صورت را روى خاك بگذاريم. اين نشانه معرفت كامل موسى(ع) به ناچيزى خود در پيشگاه الهى و ابراز آن بود.
در برابر خدا چون سگ، حقشناس باش و ذليل!
خداوند به حضرت موسی على نبينا و آله و عليه السلام در حديث قدسى مىفرمايد: «يَا ابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِي مِنْ قَلْبِكَ الْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِكَ الْخُضُوعَ وَ مِنْ عَيْنَيْكَ الدُّمُوع».14؛ اي موسي سه چيز را به من هديه كن، از قلب و جانت خشوع و شكستگي دل را، از پيكرت خضوع و تواضع و فروتنى را و از چشمهايت اشك را. سفارش خداوند به حضرت موسی اين است كه در برابر من نهايت ذلت ظاهري و شكستگي باطني را داشته باش. در روايت ديگري هم خطاب به حضرت عيسي على نبينا و آله و عليه السلام مىفرمايد: «وَ اعْلَمْ أَنَّ سُرُورِي أَنْ تُبَصْبِصَ إِلَيَ»15؛ آنچنان كه سگ در برابر صاحب خود تملق مىگويد، در مقابل من اينگونه باش: «أَنْ تُبَصْبِصَ إِلَيَ». شايد در ميان حيوانات، حق شناسي سگ، در هيچ حيوان ديگرى ديده نشود، اگر كسى احسان اندكي به سگ كند، و او چند مرتبه صاحب نيكي به خود را ببيند و بشناسد، هر وقتى كه او را ببيند، در مقابل او خضوع كرده و سر بر زمين مىگذارد و دم تكان مىدهد. از صفات بسيار پسنديده اين حيوان، در مقابل كسى كه به او خدمت كرده وفاداري و حقشناسى است. متعال به پيغمبرخود حضرت عيسى(ع) مىگويد در مقابل من اينگونه باش!
ما هيچ هيچيم، همه چيز در دست قدرت اوست
ارتباط انسان با خدا زماني تقويت مىشود كه انسان خود را در مقابل خدا چيز قابل ذكرى نداند؛ يعنى هيچ چيز براى خود قائل نباشد. به طور طبيعى، وقتى انسان براى خود هستى، استقلال، قدرت، و علمى قائل نشود و بداند كه هيچ ندارد و همه آنها امانت الهى در دست انسان است، يك دفعه در خود فرو مىريزد. از همين جهت بىاختيار در چنين حالتى از ديده اشك جارى ميسازد. اين اشك تنها از ترس آتش جهنم نيست بلكه اشك خشوع است. اشك ناشي از احساس ذلت كه بهترين نمود عبادت است. در چنين حالتي انسان احساس ميكند پستترين مراتب ذلت يك موجود را در مقابل عزيزترين موجود عالم دارد؛ اين همان چيزيست كه در اين دعا مىگويد: خدايا در شبهاى ماه رمضان به ما حالتي را عنايت فرما كه احساس ذلت بكنيم.
تفاوت انسان متكبر غربي با انسان خاضع مؤمن
ين ديدگاه و معرفت را مقايسه كنيد با برداشت بعضى از اسلامشناسان و روشنفكرمآبان كه صريحا ميگويند اسلام براى انسان به هيچ وجه حتى در پيشگاه خدا ذلت نمىخواهد. اسلام راضى نيست كه انسان در مقابل خدا هم احساس ذلت بكند! اين تفكر غربى و اومانيستى است كه انسان را اصل قرار مىدهد. اوج اين ديدگاه مىرسد به جايي كه ميگويد: «انسان مدرن بايد حق خود را از خدا بگيرد. انسان حقوقى بر خدا دارد كه بايد آنها را بگيرد! حق نيز گرفتنى است و دادنى نيست. بايد با اجبار هم كه شده انسان حق خود را از خدا بگيرد!»؛ اين بينش را مقايسه كنيد با بينش اسلامي که در عبارات اين دعا متجلي شده است كه نهايت آرزوي او اين است كه در بهترين اوقات ماه رمضان، در خلوت شب، بيشترين احساس ذلت را در پيشگاه الهى داشته باشد. همه اينها بستگى دارد به اينكه ما خدا را چه اندازه به عنوان خدا و خود را تا چه اندازه به بندگى بشناسيم.
--------------------------------------------------------------------------------
1. يس / 60.
2. يس / 61.
3. جمعه / 1.
4. طه / 106-107.
5. مزمل / 1-4.
6. مزمل / 6-7.
7. احزاب / 41.
8. اعراف / 205.
9. مريم / 11.
10. سجده / 1.
11. انعام / 96.
12. مزمل / 20.
13. ر.ك: بحارالأنوار، ج 83، ص 199، باب 44، «سجدة الشكر و فضلها»؛ «إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ وَضَعْتَ خَدَّيْكَ عَلَى التُّرَابِ»
14. وسائلالشيعة، ج 7، ص 77، باب «استحباب الدعاء في الليل».
15. الكافي، ج 8، ص 140، حديث عيسى ابن مريم(ع).