بسم الله الرحمن الرحيم
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباح يزدي (دامت بركاته) است كه در تاريخ 11/8/1383 مصادف با 17 رمضان 1425 در دفتر مقام معظم رهبري (دام ظلهالعالي) ايراد فرمودهاند.
مخاطبان اين خطبه چه كساني هستند كه اميرالمؤمنين(ع) اين گونه با آنها صحبت ميكند؟ آيا همين اصحاب خودش هستند؛ همينهايي كه پاي منبر ايشان حاضر ميشدند؟ بعضي گفتهاند اين قسمتها از نهجالبلاغه خطاب به اصحاب معاويه است؛ ولي هيچ نشانهاي از اين كه چنين باشد، وجود ندارد. گرچه هيچ بعيد نيست كه همين مسلمانهايي كه اطراف حضرت بودند و بعدها از ميان آنها خوارج و اصحاب جنگ جمل برخاستند، مخاطب علي (ع) باشند. در بين همينها افرادي بودند كه استحقاق چنين توبيخهاي تندي را از اميرالمؤمنين(ع) داشتند. بايد بترسيم از اين كه ممكن است در زمان ما و در ميان جامعه مؤمن و انقلابي ما هم چنين كساني باشند كه اگر علي بود برايشان اين گونه خطبه ميخواند.
«أَلَا وَ قَدْ أَمْعَنْتُمْ فِي الْبَغْيِ وَ أَفْسَدْتُمْ فِي الْأَرْضِ»؛ يعني شما سركشي و ستمكاري را به نهايت رسانده و در زمين فساد كردهايد. اين تعبيرات حضرت عجيبتر است. «مُصَارَحَةً لِلَّهِ بِالْمُنَاصَبَةِ وَ مُبَارَزَةً لِلْمُؤْمِنِينَ بِالْمُحَارَبَةِ»؛ شما آشكارا با خدا در مقام دشمني برآمديد و عليه مؤمنين به ستيزه پرداختيد. «فَاللَّهَ اللَّهَ فِي كِبْرِ الْحَمِيَّةِ وَ فَخْرِ الْجَاهِلِيَّةِ»؛ خدا را بخواهيد، از خدا پروا داشته باشيد، از اين كه تكبر و خودپسندي و تفاخر در دلهاي شما باشد؛ تكبري كه با حميت همراه است. «فَإِنَّهُ مَلَاقِحُ الشَّنَئَانِ وَ مَنافِخُ الشيطان»؛ اين خودبزرگبيني جايگاه رويش دشمنيها و عداوتها، و دميدنهاي شيطاني است. تعبير دميدن شيطان يك تعبير ادبي گوياست؛ شبيه به وقتي است كه بادكنكي را باد ميكنند؛ بادکنک ابتدا چندان قابل توجه نيست؛ اما وقتي آن را باد ميكنند، توجهها را جلب ميكند. شما هم كه از يك پدر و مادر و از يك نژاد هستيد، چرا به يکديگر تفاخر ميكنيد؟ اين حرفها را شيطان در شما ميدمد و باعث ميشود كه ميان شما دشمني و عداوت رشد كند. «الَّتِي خَدَعَ بِهَا الْأُمَمَ الْمَاضِيَةَ وَ الْقُرُونَ الْخَالِيَةَ»؛ شيطان به همين وسيله امتهاي گذشته را نيز فريب داد. «حتّي أَعْنَقُوا فِي حَنَادِسِ جَهَالَتِهِ و مَهاوي ضَلالَته»؛ تا آن جا كه در تاريكيهاي جهالت و درههاي ضلالت با سرعت پيش رفتند. «ذُلُلًا عَنْ سِيَاقِهِ سُلُساً فِي قِيَادِه».ِ ساربانان و شترچرانان به دو گونه شترها را ميراندند؛ گاهي از پشت سرشان حركت ميكردند و آنها را به جلو ميراندند، و در جاهايي كه راه سخت بود، مهار شتر را از جلو ميگرفتند و آنها را ميكشيدند. حضرت امير(ع) ميفرمايد شيطان چنان بر اينها مسلط شد كه مثل شترهاي رام و تحت فرمان، وقتي مهارشان را ميگيرد با كمال آرامي تسليم ميشود. «أَمْراً تَشَابَهَتِ الْقُلُوبُ فِيهِ و تَتَابَعَتِ الْقُرُونُ عَلَيْهِ»؛ شما با گذشتگانتان در اين امر شريك هستيد كه در دلتان انگيزههاي خودبزرگبيني باعث دشمني ميشود. در دورانهاي گذشته نيز همين راه را پيمودند «وَ كِبْراً تَضَايَقَتِ الصُّدُورُ بِهِ»؛ تكبر كه سينهها به آن تنگ ميشود؛ يعني چنان اين تكبر در سينههاي شما رشد ميكند كه جاي نفس كشيدن برايتان باقي نميگذارد.
«أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ». وقتي در جامعهاي گروهي به واسطه دارا بودن امتيازي واقعي يا موهوم تكبر ميورزند، اگر ديگراني موجود نباشند، تكبر كردن آنها معني ندارد. اين رفتار وقتي معني مييابد كه انسان افرادي را در مقابل خودش ضعيفتر ببيند؛ پس عملاً جامعهاي كه كساني در آن تكبر ميكنند دو دسته ميشود يك دسته متكبران؛ كه خودشان را يا به خاطر حسَب و نسب يا به دليل ثروت، يا موقعيت اجتماعيشان يا ساير ارزشهاي موهومي كه كمابيش در جامعهها رواج پيدا ميكند، يك سر و گردن بالاتر از ديگران ميبينند؛ يك دسته هم کساني كه فاقد آن امتيازهايند، پول كمتري دارند، قدرت كمتري دارند. آنهايي كه از امتياز بيشتري برخوردارند، و معمولاً پولدارتر هستند، سعي ميكنند ديگران را با انواع شگردها تحت سلطه خودشان دربياورند. نتيجه اين كه هميشه در جوامع مختلف دو طبقه متمايز وجود داشته است؛ يك طبقه، بزرگان، سروران، سرمايهداران، و يك طايفه ضعفا و مستضعفين. آيا اين ضعفا نقشي در فساد جامعه ندارند؟ بله، گناه مستضعفان اين است كه با اطاعت از مستكبران، بازار آنها را رونق دادند. اگر اينها مقاومت ميكردند و در مقابل آنان تسليم نميشدند و با ظلم ميستيزيدند، مستكبران چنين قدرتي نمييافتند كه اين همه ظلم كنند.
به آنها ميگويند چرا گمراه كرديد، چرا ظلم كرديد؟ به اينها ميگويند چرا ظلم پذيرفتيد، چرا زير بار ظلم رفتيد؟ اگر به آنها رأي نميداديد، دنبالشان راه نميرفتيد، «زنده باد» نميگفتيد، آنها چنين قدرتي پيدا نميكردند. اميرالمؤمنين(ع) خطاب به ضعفا ميفرمايد: اي كساني كه تحت استكبار ديگران قرار گرفتيد، مواظب باشيد كه دنبال آنها راه نيفتيد؛ از آنها اطاعت نكنيد؛ نگوييد آنها قدرت و ثروت داشتند، وسايل تبليغ داشتند، ما را فريب دادند و ما هم فريب خورديم. هويت و عزت خودتان را در پناه اطاعت خدا حفظ كنيد. نترسيد از اين كه لباستان كهنه است، خانهتان خشتي است.
تكبر ضعفا در برابر مستكبران ممدوح است؛ يعني نبايد زير بار ظلم آنها بروند. اگر فرد ثروتمندي آدم ضعيفِ فقيري را در گوشهاي ميبيند و به او تكبر ميفروشد و رويش را برميگرداند، آن فقير هم بايد به او بياعتنايي كند و رويش را برگرداند. تو كي هستي كه من به خاطر فقرم در برابر تو خضوع كنم؟ اين مسأله در سطح جهاني و بينالمللي هم مصداق دارد. كشوري كه خودش را بزرگتر ميداند و آقاي دنيا حساب ميكند و ميخواهد همه را تحت سلطه خود درآورد، اين بزرگترين مصداق تكبر شيطاني است و از همينرو امام(ره) فرمود: اينها شيطان اكبر هستند. اگر مردمي دستهايشان را در مقابل اينها بالا كنند و تسليم شوند، اينها هم گناهكارند. ما مسلمان و بنده خداييم و عزت ايماني داريم. ما نبايد در مقابل يك مشت وحشيِ مبتلا به انواع فساد اخلاقي و فحشا و كساني كه بويي از انسانيت نبردهاند، تسليم شويم. «أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَمِنْ طَاعَةِ سَادَاتِكُمْ وَ كُبَرَائِكُمْ»؛ بپرهيزيد از آن بزرگترهايي كه درصددند بر شما مسلط شوند. «الذين تكَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ»؛ اينان اصل و نسب خود را فراموش كردند كه از چه بودهاند؛ از يك قطره آب گنديده، «وَ أَلْقَوُا الْهَجِينَةَ عَلَي رَبِّهِمْ»؛ کساني كه بزرگي ميفروشند، ميگويند: خدا ديگران را بدبخت كرده؛ سفيدپوستان ميگويند خدا سياهپوستها را براي خدمت به ما سياه خلق كرده است؛ اگر عيبي هست، مال خداست. اسلام ميگويد سياهي و سفيدي ملاك ارزش نيست. ممكن است يك سياه بر هزاران سفيد شرف داشته باشد؛ ولي ارزشهايي كه آنها معتقدند همين چيزهاست؛ سياه و سفيد، غني و فقر و... «وَ جَاحَدُوا اللَّهَ عَلَي مَا صَنَعَ بِهِمْ مُكَابَرَةً لِقَضَائِهِ وَ مُغَالَبَةً لِآلَائِهِ»؛ اينان نعمتهاي خدا را انكار ميكنند؛ ميخواهند بگويند ما بيشتر هستيم، مسلط هستيم؛ ميخواهند بر خدا هم غالب شوند. «فانهم قَوَاعِدُ أَسَاسِ الْعَصَبِيَّةِ وَ دَعَائِمُ أَرْكَانِ الْفِتْنَةِ...»؛ اين متكبران شالوده تعصب جاهلي و پايگاههاي عداوت و فساد هستند. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَكُونُوا لِنِعَمِهِ عَلَيْكُمْ أَضْدَاداً وَ لَا لِفَضْلِهِ عِنْدَكُمْ حُسَّاداً». سپس حضرت امير(ع) تأكيد ميكنند كه شما هم اگر از آنها اطاعت كنيد، در معرض گناه هستيد. نعمتهاي خدا را فراموش نكنيد و اگر خدا به كساني نعمتي داده كه برتر از شما هستند، نسبت به آنان حسد نورزيد. «وَ لَا تُطِيعُوا الْأَدْعِيَاءَ الَّذِينَ شَرِبْتُمْ بِصَفْوِكُمْ كَدَرَهُمْ وَ...». ادعياء به كساني گفته ميشود كه پدر شناختهشدهاي ندارند. بعضي از شارحين نهجالبلاغه گفتهاند منظور، كساني هستند كه ادعاي اسلام و ايمان ميكردند، ولي ريشهاي در اسلام و ايمان نداشتند. بعضي هم احتمال دادهاند كه در ميان بعضي از تازه مسلمانها، و حتي بعضي از مسلمانان، كساني بودند كه پدر و مادر مشخصي نداشتند و بالاخره كساني كه در مقام جنگ با اميرالمؤمنين(ع) برآمدند و به ويژه شخص معاويه. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد از كساني كه در نسب يا در موقعيت دينيشان ريشه درستي ندارند، اطاعت نكنيد. سپس ميفرمايند: ولي شما به جاي آب زلال خودتان، از آب آلوده آنها نوشيديد. سلامت خودتان را با بيماري آنها در هم آميختيد «وَ أَدْخَلْتُمْ فِي حَقِّكُمْ بَاطِلَهُمْ». شما تاكنون اهل حق بوديد؛ اما آرام آرام باطل آنها را با حق خويش همراه كرديد.
اوضاع در زمان ما چگونه است؟ امروز جامعه انقلابي ما يك رنگ و يك دست است؟ همه افراد تابع ارزشهاي اسلامي هستند، يا در بينشان افرادي التقاطي وجود دارند كه ارزشهاي غربي را هم كمابيش پذيرفتهاند؟ اگر احتمال ميدهيد ما هم اهل اينها باشيم، با دقت بيشتري به اين خطابهاي نهجالبلاغه گوش دهيم؛ شايد اين خطابها متوجه ما هم باشد.
«وَ هُمْ أَسَاسُ الْفُسُوقِ»؛ اينها اساس هر فسق و فجوري هستند. «اتَّخَذَهُمْ إِبْلِيسُ مَطَايَا ضَلَالٍ وَ جُنْداً بِهِمْ يَصُولُ عَلَي النَّاسِ وَ تَرَاجِمَةً يَنْطِقُ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ اسْتِرَاقاً لِعُقُولِكُمْ »؛ شيطان، اهل تكبر را چونان مركبي قرار داد كه سوار بر اينان، بر ديگر مردم يورش بياورد. اين مغروران را زبان گوياي خودش قرار داد. بعضي از سخنرانها و بعضي از نويسندگان، زبان شيطان هستند. علامتش هم اين است كه با شنيدن و خواندن حرفها و نوشتههاي آنان ايمان ما تقويت نميشود؛ بلكه شك و شبهه در دلها به وجود ميآيد. اين كتابها و سخنرانيها موجب رواج ايمان و رواج تقوا نميشود؛ بلكه بهانهاي به دست گنهكاران ميدهد كه بگويند: اندكي گناه هم عيب نيست! ابتدا اندك است؛ اما بعد ميشود گناهِ فراگير. اين شيطان است كه به زبان اينها سخن ميگويد. «وَ دُخُولًا فِي عُيُونِكُمْ وَ نَفْثاً فِي أَسْمَاعِكُمْ...»؛ اينها را شيطان وسيلهاي قرار داده تا چشمهاي شما را كور سازد، گوشهاي شما را كر كند و دستهايتان را ناتوان گرداند. اينها ابزار شيطان هستند، براي اين كه شما را به ضعف و ذلت بكشانند. چه كساني؟ آنان كه به شما بزرگي ميفروشند و شما نيز زير بار ذلت آنان ميرويد. به هوش باشيد! ذلت نپذيريد!