بسم الله الرحمن الرحيم
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباح يزدي (دامت بركاته) است كه در تاريخ 10/8/1383 مصادف با 16 رمضان 1425 در دفتر مقام معظم رهبري (دام ظلهالعالي) ايراد فرموده اند.
... «فَاجْعَلُوا عَلَيْهِ حَدَّكُمْ وَ لَهُ جِدَّكُمْ». يكي از معاني كه براي اين عبارت بيان شده اين است که شما بايد در برابر چنين دشمن خطرناكي (شيطان) هر چه تندي و تيزي داريد به كار گيريد؛ نرمش در برابر او روا نيست. هيچ ارتباطي با چنين دشمني صحيح نيست. بايد ارتباط خود را با او قطع كنيد. «فَلَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ فَخَرَ عَلَي أَصْلِكُمْ وَ وَقَعَ فِي حَسَبِكُمْ وَ دَفَعَ فِي نَسَبِكُمْ...»؛ ديديد درباره پدر شما چه رفتاري كرد و چگونه از سر حسد نسبت به او بزرگي ورزيد؟ و اصل و ريشه او را پست جلوه داد؟ شيطان اصل آدم را به لجن يا گِلي بدبو نسبت داد و به نسب و ريشه او توهين كرد. اكنون در مقابل چنين كسي كه قسم خورده که شما را گمراه كند و سوارهنظام و پيادهنظامش را براي هلاكت شما بسيج كرده است، چه كار خواهيد كرد؟ رابطهتان را با او قطع كنيد و مواظب باشيد فريبش را نخوريد. «يَقْتَنِصُونَكُمْ بِكُلِّ مَكَانٍ وَ يَضْرِبُونَ مِنْكُمْ كُلَّ بَنَانٍ»؛ لشکريان شيطان هر كجا شما را بيابند، شكارتان ميكنند و تمام توان شما را از بين ميبرند. «لَا تَمْتَنِعُونَ بِحِيلَةٍ وَ لَا تَدْفَعُونَ بِعَزِيمَةٍ»؛ اينان درصددند شما را چنان در تنگنا قرار دهند كه ديگر برايتان فرصت تصميمگرفتن باقي نماند. «فِي حَوْمَةِ ذُلٍّ وَ حَلْقَةِ ضِيقٍ وَ عَرْصَةِ مَوْتٍ»؛ شما را در گسترهاي از ذلت و زبوني گرفتار كنند و در تنگناي كشندهاي قرار دهند. «وَ جَوْلَةِ بَلَاءٍ»؛ شما را به كوران بلاها و سختيها مبتلا كنند. اين تصميمِ شيطان است كه هم سوارهنظام دارد و هم پيادهنظام؛ هم دار و دستهاي از قبيله خود و هم شاگردان و وابستگاني از ميان آدميان؛ بهترين راهي كه شيطان ميخواهد شما را از طريق آن فريب دهد، همان چيزي است كه در وجود خودش اسباب سقوط او شد، چه چيز؟ «اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ»1. شيطان ميخواهد شما را به همان درد خودش مبتلا كند. سلاح كشندهاي هم كه دربرابر شما به كار ميبرد كارآيي كافي دارد: تكبر و خودبزرگبيني. «فَأَطْفِئُوا مَا كَمَنَ فِي قُلُوبِكُمْ مِنْ نِيرَانِ الْعَصَبِيَّةِ». خودبزرگبيني مثل درختي است كه شاخههاي متعددي دارد كه همه از همين ريشه تغذيه ميكنند. گاهي خودبزرگبيني شخصي است و گاهي گروهي. وقتي انسان به گروهي وابسته شد، آن گروه را مثل خودش تلقي ميكند. به عنوان مثال وقتي فردي امروز وابسته به يک تيم ورزشي است، اگر افراد اين تيم در مسابقه برنده شوند، اين فرد به همراه ديگر اعضاي تيم اظهار شادي ميكند. همين فردي كه امروز جزو اين تيم است و به واسطه پيروزي اينها شاد ميشود، روز ديگري که در تيم ديگري مسابقه ميدهد، اگر چه عليه تيم سابقش باشد، وقتي كه پيروز بشوند شاد ميشود. چرا؟ براي اين كه مادامي كه خود را وابسته بهاينها ميداند، پيروزي اينها را پيروزي خودش ميشمارد. چون عضوي از اين گروه است. نمونههاي ثابتي هم هست كه تغيير نميكند؛ مثل اعضاي يك خانواده، اعضاي يك قبيله و...؛ اين قوم گراييها، نژادپرستيها و مليگراييها همه از ريشه خودبزرگبيني است.
مسلمان، موحد و مؤمن، بايد ملاكش حق و باطل باشد. اگر كسي را حمايت ميكند، براي اين است كه او حق است و اگر كسي را مذمت ميكند به دليل باطل بودن اوست؛ نه اينکه چون خويش و قوم و هممحلي اوست؛ نه چون اهل يك آب و خاكاند؛ البته تأثير هر يک از اينها متفاوت است. برخي از آنها فقط يك نوع مذمت و نكوهش اخلاقي دارد؛ بعضيها كراهت دارد؛ بعضي حرمت و بعضي هم به كفر منتهي ميشود؛ ولي اين ريشه، هرچند از مراتب ضعيف هم شروع بشود، قابل رشد است. اين نهال ضعيف ميتواند رشد كند تا برسد به؛ «أنا ربكم الاعلي»2. پس «فَأَطْفِئُوا مَا كَمَنَ فِي قُلُوبِكُمْ مِنْ نِيرَانِ الْعَصَبِيَّةِ»؛ آن شرارههاي تعصب را در قلب خود خاموش سازيد.عصبيت مذموم اين است كه آدم از چيزي، هرچند باطل و ناحق باشد، حمايت كند؛ والا عصبيت ورزيدن نسبت به حق، غيرت و حميت الهي است.
«وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِيَّةِ». تكبر ابليس به آدم، سبب شد كه كينه او و فرزندانش را در دل بگيرد. اين كينه از همان ريشه خودبزرگبيني پديد آمد. پس كينه هم از ميوههاي شوم همين درخت تكبر و خودبزرگبيني است. «فَإِنَّمَا تِلْكَ الْحَمِيَّةُ تَكُونُ فِي الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّيْطَانِ و نَخَواتِه». اگر مسلماني نسبت به يك امر ناحقي تعصب ورزيد و لجاجت به خرج داد، نشانه اين است كه شيطان در دل او نفوذ كرده است. «وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ»؛ از وسوسههاي شيطان به «نَزَعة»؛ و «نَفَثه»؛ تعبير كردهاند؛ يعني فوت كردن و دميدن. شيطان وقتي در انسان ميدمد، آدم خودش را باد ميكند و بزرگ ميببيند. خودبزرگبيني، خودش بادي است كه شيطان به دماغ آدم ميدمد.؛ «وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَي رُءُوسِكُمْ وَ إِلْقَاءَ التَّعَزُّزِ تَحْتَ أَقْدَامِكُمْ». اين فراز از زيباترين عبارتهاي اين خطبه است كه ميفرمايد: تواضع را تاج سر قرار دهيد و تكبر را زيرپاهايتان له كنيد. معمولاً وقتي انسان تواضع و فروتني ميكند، سر فرود ميآورد. حضرت ميفرمايد سر پايين آوردنتان در واقع تاجي است كه بر سر ميگذاريد. و تكبر كه باد به دماغ انداختن و گردنفرازي كردن است، در ظاهر چنين است، ولي باطن تکبر نفخات شيطان است. اين شيطان است كه در شما ميدمد. اين نفخات را مثل بادكنكي زير پا له كنيد. «وَ خَلْعَ التَّكَبُّرِ مِنْ أَعْنَاقِكُمْ»؛ تكبر مثل بار سنگيني است كه روي گردن شما افتاده، اين را از گردن خود برداريد و خود را آسوده كنيد. وقتي انسان خودش را بزرگتر از ديگران ببيند، خودبزرگبيني باعث تقيداتي ميشود و باري روي دوش آدم ميآيد؛ مثل اينکه چگونه راه بروم، چطور حرف بزنم، چه جور بنشينم؟ اين بار سنگيني است كه آدم را گرفتار ميكند. بار را از گردنتان برداريد، تواضع داشته باشيد.
«وَ اتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ عَدُوِّكُمْ»؛ شيطان با تمام لشكريانش به جنگ شما آمده و شما ناچاريد به جنگ او برويد. سلاح شما در اين پيكار چيست؟ او ميخواهد تكبر را بر شما حاكم كند، سلاح شما در برابر او تواضع است. «وَ اتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ عَدُوِّكُمْ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ».
سپس اين نكته را تذكر ميدهند كه خيال نكنيد فقط شيطان و دارودستهاش شما را فريب ميدهند، بدانيد در هر قوم و هر ملتي ممكن است ياران شيطان وجود داشته باشند. «فَإِنَّ لَهُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ جُنُوداً وَ أَعْوَاناً»؛ در ميان همين آدميزادگان، در هر جمعيت، هر گروه و هر حزبي كساني هستند كه ياران شيطاناند و آمدهاند که شما، مؤمنين را فريب دهند. «وَ لَا تَكُونُوا كَالْمُتَكَبِّرِ عَلَي ابْنِ أُمِّهِ مِنْ غَيْرِ مَا فَضْلٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِيهِ». سپس با اشاره به يكي ديگر از ميوههاي زهرآلود تكبر ميفرمايند كه تكبر ريشه حسد هم هست. حضرت امير(ع) داستان هابيل و قابيل را يادآور ميشوند و ميفرمايند: حکايت شما در زماني که نسبت به همديگر تعصب ميورزيد و خودتان را بالاتر ميبينيد، مثل داستان دو برادري است كه از يك مادر و پدر متولد شدهاند، و هيچ يك بر ديگري برتري ندارد. در ماجراي هابيل و قابيل تكبر موجب حسد شد و اين حسد كار را به آن جا رساند كه اولين قتل و جنايت در عالم پديد آمد و تا آخر، هر قتلي انجام گيرد، سهمي از گناهش مال قابيل است؛ چون مبتكر اين گناه بود. «مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كانَ علَيهِ وِزرَها وَ وِزرَ مِن عَمل بِها»3؛ هر كس سنت بدي بگذارد، كساني كه بدعتي در دين ميگذارند، قانوني بر خلاف شرع وضع ميكنند، هر كس به آن قانون عمل كند و هر گناهي ديگران تا روز قيامت به واسطه آن قانون مرتكب بشوند، سهمي از آن گناه مربوط به آن قانونگذار است. اميرالمؤمنين(ع) مردم را برحذر ميدارد كه مبادا مثل دو برادري بشويد كه بدون اين كه يكي از آنها فضلي بر ديگري داشته باشد، بر او تكبر كند و نسبت به او حسد ورزد. در حقيقت، اين جا حسدورزي است؛ اما حضرت ميفرمايند: او نسبت به برادرش تكبر ورزيد. اين امر اشاره به اين دارد كه ريشه حسد هم تكبر است. ريشه اصلي اين است كه وقتي كسي خودش را بزرگ ميبيند، نميتواند بزرگ ديگري را در مقابل خود ببيند. «سِوَي مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ وَ نَفَخَ الشَّيْطَانُ فِي أَنْفِهِ مِنْ رِيحِ الْكِبْرِ»؛ اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايند: تكبر بادي است كه شيطان به دماغ انسان ميدمد. «الَّذِي أَعْقَبَهُ اللَّهُ بِهِ النَّدَامَةَ وَ أَلْزَمَهُ آثَامَ الْقَاتِلِينَ». اين کلام اشاره به داستان قابيل است؛ يعني هر قاتلي كه در عالم مرتكب قتلي بشود، سهمي از گناهش مال قابيل است كه اين سنت سيئه و اين بدعت را گذاشت. هر كس ديگر هم بدعتي بگذارد، هر گناهي بر آن مترتب شود، سهمي از آن گناهان مال بدعتگذار خواهد بود.
«أَلَا وَ قَدْ أَمْعَنْتُمْ فِي الْبَغْيِ وَ أَفْسَدْتُمْ فِي الْأَرْضِ»؛ از اين جا حضرت شروع ميكنند به اين كه شما هم كما بيش به اين درد مبتلا شدهايد. شيطان در بينيهاي شما دميده و اكنون در معرض خطر عظيمي قرار گرفتهايد كه اگر زود به فرياد خودتان نرسيد و خود را از مهلكه اين خطر نجات ندهيد، آتش تكبر شعلهور ميشود و درخت شوم عصبيت و خودبزرگبيني در دلهاي شما رشد ميكند و سرنوشت شما را به سرنوشت شيطان پيوند خواهد زد.
--------------------------------------------------------------------------------
1؛ بقره: 34
2؛ نازعات: 24
3؛ بحار، ج74، ص204، روايت 41