آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 25/06/88 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
حضرت امير المومنين(ع) در ادامه اوصاف شيعيان چنين ميفرمايند: كَاظِماً غَيْظَهُ صَافِياً خُلُقُهُ آمِناً مِنْهُ جَارُهُ سَهْلًا أَمْرُهُ مَعْدُوماً كِبْرُهُ بَيِّناً صَبْرُهُ كَثِيراً ذِكْرُهُ. در اين فراز اولين صفتي که آن حضرت براي شيعيان بيان ميكنند «کظم غيظ»؛ است. اين ويژگي بهقدري مهم است که قرآن کريم نيز آن را به عنوان يكي از اوصاف مؤمنين ذكر كرده و ميفرمايد: وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ1.؛ روايات زيادي نيز در مدح فرو خوردن خشم و جلوگيري از برافروخته شدن آتش غضب وارد شده است. از جمله روايت از پيغمبر اکرم (ص) كه فرمودند: محبوبترين جرعه؛ نزد خداي متعال جرعه خشمي است که انسان به خاطر خدا آن را فرو خورد2. در احاديث قدسي هم خداي متعال خطاب به ساير انبياء؛ عظام سفارشاتي براي فرو خوردن خشم و جلوگيري از غضب نقل شده است. همچنين پيغمبر(ص) يا ائمه معصومين(ع) در پاسخ كساني كه درخواست موعظهاي براي سعادت دنيا و آخرت خود داشتهاند، فرمودهاند: غضب نکن3.
غضب در پيدايش زمينه گناه و غفلت انسان نقش بسيار مهمي دارد؛ تا جايي كه پيغمبر اکرم(ص) و ائمه معصومين(ع) با تأکيد بسيار فرمودهاند سعي کنيد غضب نکنيد و اگر غضب كرديد سعي بر فرو بردن خشم خود داشته باشيد. همچنين ميفرمودند اگر صبر کرديد و خشم خود را اظهار نکرديد لذت آن را خواهيد چشيد.
در روايتي ديگر ميفرمايند: کسي که خشم خودش را فرو بخورد، مَلَأَ اللَّهُ جَوْفَهُ إِيمَاناً4؛ خدا باطن او را از ايمان پر ميکند.
جاي شکي نيست كه اين صفت ارزش فراواني نزد خدا دارد. اما در اينجا چند سؤال مطرح است. 1ـ آيا خشم مطلقاً مذموم است، يا در مواردي لازم است انسان خشمگين شود؟ 2ـ آيا به دنبال فرو خوردن خشم، عفو هم لازم است؟ 3ـ آيا عفو در همه جا مطلوب است يا در مواردي انسان نبايد عفو کند؟ براي تبيين بهتر اين سؤالات و دست يافتن به پاسخ آنها بهتر است ابتدا ماهيت خشم و چگونگي پيدايش و عوامل آن را بررسي كنيم.
خشم چيست؟
خشم حالتي نفساني است که كما بيش در همه ما وجود دارد. معمولاً زماني كه انسان احساس ميکند دشمني قصد تجاوز و تعدي به او، يا به مال، و يا به حيثيت و آبرويش دارد، به طور طبيعي حالتي در او پيدا ميشود که در نتيجه آن جريان خون در رگهايش سرعت ميگيرد، انرژيش را متمرکز ميکند و آماده ميشود كه اگر تجاوزي انجام گرفت، با آن مقابله كند يا از متجاوز انتقام گيرد. اين حالتي طبيعي است که خداوند براي انسان قرار داده تا در مقابل تجاوز ديگران آماده دفاع و يا آماده قصاص شود.
عوامل خشم
دو عامل در ايجاد چنين حالتي در انسان مؤثر است. اولين عامل اين است كه انسان چه چيزي را تجاوز بداند. پاسخ اين سؤال در فرهنگهاي مختلف متفاوت است. ممكن است كاري در يک فرهنگ تجاوز و اهانت شمرده شود؛ اما همان كار در فرهنگهاي ديگر عادي تلقي شود. به عنوان مثال در فرهنگ ما مسلمانان اگر كسي به همسر انسان خيره شود، بيادبي و اهانت تلقي ميشود و آن را تجاوز به ناموس شخص ميدانند؛ ولي همين كار در بعضي از فرهنگها عادي است.
عامل ديگر اين است که خود انسان ـقطع نظر از فرهنگ رايجـ چه اندازه نسبت به امري حساسيت داشته باشد. چون عكسالعمل افراد نيز در يک محيط نسبت به آنچه اهانت و تجاوز تلقي ميشود، مختلف است. بعضي زود برافروخته و عصباني ميشوند؛ اما بعضي خونسرد هستند و به آساني اخم نميکنند. گاهي نيز بعضي به دليل اينكه حوصله درگيري با ديگران را ندارند، اهانت را تحمل ميکنند. بنابر اين عكسالعمل افراد نسبت به كاري در شرايط مختلف فرهنگي و از حيث احساس خطري که متوجه انسان ميشود، فرق ميکند.
زماني كه انسان غضبناک ميشود براي تأمل و انديشه در باره چگونگي عكسالعمل، نتايج آن و ضرر و منفعتش فرصت ندارد. انسان غضبناك آماده حمله است. گاهي اين حمله فيزيكي است و گاهي به صورت لفظي. معمولاً در اين حالت انسان نميتواند حق و عدالت را رعايت کند و در صدد بر ميآيد تا جايي كه براي او مقدور است، عكس العمل نشان دهد. لذا گفتهاند:؛ الغضب شعبة من الجنون؛ در حال غضب عقل انسان از کار مي افتد. از همين رو معمولاً در کتب اخلاقي و احاديث به طور مطلق از غضب مذمت شده و در مقابل، به طور مطلق کظم غيظ سفارش شده و مورد ستايش قرار گرفته است.
اما در ميان روايات به مواردي برخورد ميكنيم که حاكي از اين است که غضب کردن هميشه بد نيست، بلكه بعضي اوقات خوب و شايد لازم است. از جمله رواياتي مؤمنين را افرادي معرفي ميكند كه وقتي مشاهده ميكنند كه احکام الهي ترک يا با آنها مخالفت ميشود و به منکرات در جامعه عمل ميشود و ارزشهاي الهي شکسته ميشود، در مقابل چنين رفتارهايي غضب ميکنند و کساني که در اين حالات غضب کنند، خداي متعال در روز قيامت غضبش را از ايشان برميدارد و آنها از عذاب نجات پيدا ميکنند.
غضب ممدوح
در اين زمينه روايات زياد وجود دارد. به عنوان مثال حضرت امير(ع) در خطبه 106 نهجالبلاغه از اصحاب خود شکايت ميکند و ميفرمايد: وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَأْنَفُون5؛؛ اگر کسي با پدر شما كه از دنيا رفته، قراردادي بسته و عهد خود را نقض كند، شما ناراحت ميشويد؛ اما چگونه ميبيند که عهد خدا در جامعه شکسته ميشود، ولي غضب نميکنيد؟ چه انسانهاي بيغيرتي هستيد كه در برابر شكسته شدن ميثاقهاي الهي غضب نميکنيد.
در جاي ديگر، زماني كه خليفه سوم ابوذر را از مدينه به ربذه تبعيد کرد، هنگامي كه اميرالمؤمنين(ع) همراه با امام حسن(ع) و امام حسين(ع) براي مشايعت او آمدند، خطاب به ابوذر فرمودند: يا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ6؛ تو به خاطر خدا غضب کردي؛ پس اميدت به کسي باشد که به خاطر او غضب کردي. يعني اميدت به خدا باشد و نگران نباش.
در يکي از احاديث قدسي، خداي متعال در وصف اولياي خود خطاب به حضرت موسي فرمود: وَ الَّذِينَ يَغْضَبُونَ لِمَحَارِمِي إِذَا اسْتُحِلَّتْ مِثْلَ النَّمِرِ إِذَا جُرِح7؛ دوستان من کساني هستند که وقتي ميبينند احکام الهي تعطيل و با آنها مخالفت ميشود، مثل پلنگ تيرخورده ميخروشند. از اين روايات و روايات مشابه استفاده ميشود که غضب کردن در همه جا بد نيست؛ بلکه حتي در بعضي موارد بايد غضب کرد.
حال، وجه جمع اين روايات با روايات ديگري که غضب را به طور مطلق مذمت كرده چيست؟ و در كجا انسان بايد غضبش را فرو برد و در كجا بايد غضبناك شود؟ آيا ملاک و معياري براي تفكيك اين موارد وجود دارد؟
رواياتي كه به طور مطلق غضب كردن را مذمت ميكنند، شبيه اين فراز از روايت نوف است كه در جلسه قبل قرائت شد: مَيِّتةً شَهْوَتهُ. همچنانكه گفته شد بعضي کلمات به واسطه غلبه استعمال بار عَرَضَي را به خود ميگيرند. همان گونه كه واژه «شهوت»؛ كه در اصل به معني «ميل داشتن»؛ است، امروزه به دليل كثرت استعمال، مفهوم منفي شهوتراني از آن فهميده ميشود. در اينجا هم چون اغلب موارد استعمال «غضب»؛ توأم با گناه است، يا زمينه گناه را فراهم ميکند، و عوارض بدي دارد، معمولاً غضب مذموم است؛ لذا مطلقاً از آن مذمت شده و مواردي كه غضب، صحيح و ممدوح است، استثنا شده است.
كظم غيظ و عفو
آيا انسان پس از كظم غيظ هميشه بايد از حق خود بگذرد؟ روشن است كه در مواردي كه حقوق الهي پايمال شده، انسان نبايد بگذرد. البته در چنين مواردي شخص بايد مراقب باشد كه خشم و غضب او ضرري را متوجه دين نكند و موجب نشود طرف مقابل از اسلام منزجر شود. چه بسا بعد از غضب، اگر با كسي كه مرتکب منکري شده با مهرباني رفتار شود، مؤثرتر از برخورد تند و خشن باشد. انتخاب عکسالعمل مناسب در چنين مواردي بسيار مهم است.
بنا بر اين نبايد از غضبي كه به خاطر رعايت نشدن حدود و حقوق الهي است، جلوگيري كرد. اگر کساني در چنين مواردي خونسرد هستند اشکالي در کارشان وجود دارد. البته انسان بايد در باره انگيزه غضب و نحوه برخورد با طرف مقابل بسيار دقت كند. چه بسيار کساني كه سالها در صدد تهذيب اخلاق و رياضت نفس بودهاند، اما گاهي در چنين مواردي به اشتباه افتادهاند.
قبل از انقلاب در سفري با يکي از علماي بزرگ اخلاق همراه شده بودم. ايشان از رانندهها گلايه ميکرد كه در ماشين موسيقي ميگذارند و رعايت حال مسافران را نميکنند. بعد از اينكه مفصلاً در اينباره صحبت كرد، من از ايشان پرسيدم اگر شما كسي را ببينيد كه از مؤمني غيبت ميکند، يا اگر يکي از مريدهاي شما معامله ربوي انجام دهد، آيا به همين اندازه عصباني ميشويد؟ ايشان تأملي کرد و گفت: مسأله موسيقي گناه علني است و خيلي بدتر از آنهاست. من هم درپاسخ گفتم: اگر کسي به صورت علني از ديگري غيبت كند، يا معامله ربوي انجام دهد چه؟ ايشان جوابي نداشت بدهد. من به ذهنم رسيد که تفاوت اين دو نوع برخورد به اين دليل نيست که گناه يكي بيشتر است؛ بلكه به اين دليل است در يكي از آنها زمينه ناراحتي شخص من وجود دارد؛ چون نسبت به من هم دهنکجي ميشود لذا در برابر آن ناراحت ميشوم.
ما بايد درون خود را بيشتر بکاويم و ببينيم جايي که از گناه ديگران ناراحت ميشويم، آيا نارحتي ما به خاطر ارتكاب گناه است، يا عامل ديگري است كه به شخص ما مربوط ميشود؟ گاهي اوقات انسان تصور ميکند تکليف واجبي را انجام ميدهد، اما ناخودآگاه انگيزه ديگري به نيتش ضميمه شده كه نتيجه كار را خراب ميكند.
از حضرت عيسي(ع) پرسيدند منشأ غضب چيست؟ حضرت فرمود: قَالَ الْكِبْرُ وَ التَّجَبُّرُ وَ مَحْقَرَةُ النَّاسِ8؛ آن چه موجب غضب انسان ميشود ـالبته غضبهاي مذمومـ خودبزرگبيني و کوچک شمردن ديگران است. انسان در جايي غضب ميکند که خود را بالاتر از طرف مقابل ببيند. اگر انسان خود را همتراز ديگران ببيند، غضب نميکند.
آيا در همه مواردي كه رفتار بدي صورت گرفته، ما بايد عفو کنيم؟ در برخي موارد با عفو، طرف مقابل متنبه و شرمنده ميشود. در چنين مواردي عفو، كاري پسنديده و خوب است؛؛ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُور9.در برابر اين رفتار بزرگوارانه خدا هم گناهان انسان را عفو ميکند. وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 10.
روزي حواريين از حضرت عيسي(ع) پرسيدند: سخت ترين چيزها در عالم هستي چيست؟ حضرت فرمود: غضب خدا. سؤال کردند: فَبِمَا يُتَّقَى غَضَبُ اللَّهِ11؛ چگونه از غضب خدا در امان باشيم؟ حضرت فرمود: سعي کنيد غضب نکنيد و ديگران را ببخشيد.
بدون شک عفو و گذشت بزرگوارانه صفت ممدوحي است. لذا خداوند بعد از وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ ميفرمايد وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ12. اما در مواردي اگر انسان طرف مقابل را عفو کند، نه تنها او از كار خود پشيمان نميشود، بلكه باعث جري شدنش هم ميشود و ممكن است نسبت به ديگران رفتارهاي بدتري را هم مرتکب شود. در چنين مواردي ـمخصوصاً اگر رفتاري علني باشدـ بايد فرد خطاكار کيفر و مؤاخذه شود؛ تا تأديب شود و بفهمد حدود الهي لازمالاجراست. خداوند در قرآن ميفرمايد: وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ13؛ در مقام اجراي حدود الهي تحت تأثير عواطف قرار نگيريد و حکم خدا را اجرا کنيد. چون اگر با خاطي برخورد نشود، جلوي گناه باز ميشود و رواج پيدا ميکند؛ همچنان كه گاهي انتقام گرفتن از دشمن اثر بازدارندگي دارد.
كنترل غضب
اما در جايي که غضب بد است، ما چگونه خود را کنترل کنيم؟ پاسخ اين سؤال نيز با توجه به نظامهاي ارزشي مختلف فرق ميکند. در برخي از فرهنگها ميگويند: خود را به زحمت نيندازيد و خونسرد باشيد، تا راحت و آسوده باشيد. اين، يک شيوه مداواي غضب است. طرفداران مکتب ارسطويي هم ميگويند انسان بايد عاقل باشد و عقل ميگويد حد اعتدال را رعايت کنيد.
اما اسلام راه بهتري را نشان ميدهد. جايي که شما ميخواهيد از برافروخته شدن آتش غضب جلوگيري کنيد، توجه کنيد که در پيشگاه خدا چه هستيد. گفتيم كه ريشه غضب اين است که انسان خود را بزرگ و طرف مقابل خود را کوچک ميبيند. اگر انسان توجه داشته باشد که در پيشگاه خدا چيزي نيست، با لطف و عنايت اوست كه به سعادت ميرسد، نميتواند خود را بهتر و برتر از ديگران بداند و اگر خدا گناهان او را نيامرزد، بدبخت خواهد شد، اگر انسان در لحظه غضب خود را در مقابل خدا اينگونه کوچک و ضعيف ببيند، صولت غضبش فرو ميريزد و در خود فرو مي شکند؛ درنتيجه غضبش زبانه نميکشد و ميتواند خود را کنترل کند.
--------------------------------------------------------------------------------
1؛ . آلعمران / 134.
2؛ . الكافي، ج 2، ص 111، باب كظم الغيظ؛ مَا مِنْ جُرْعَةٍ يَتَجَرَّعُهَا الْعَبْدُ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ جُرْعَةِ غَيْظٍ يَتَجَرَّعُهَا عِنْدَ تَرَدُّدِهَا فِي قَلْبِهِ إِمَّا بِصَبْرٍ وَ إِمَّا بِحِلْم.
3؛ . به عنوان نمونه: ر.ك: مستدركالوسائل، ج 7، ص 222، باب 30؛ قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِيِّ ص عَلِّمْنِي عَمَلًا لَا يُحَالُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجَنَّةِ قَالَ لَا تَغْضَب.
4؛ . بحارالأنوار، ج 66، ص 382، باب 38.
5؛ . نهجالبلاغة، ص 154، خطبه 106.
6؛ . نهجالبلاغة، ص 188، خطبه 130.
7؛ . وسائلالشيعة، ج 16، ص 147، باب وجوب الغضب لله.
8؛ . وسائلالشيعة، ج 15، ص 362، باب وجوب تسكين الغضب.
9؛ . شوري / 43.
10؛ . نور / 22.
11؛ . بحارالأنوار، ج 14، ص 323، باب 21.
12؛ . آلعمران / 134.
13؛ . نور / 2.