قال الله تبارک و تعالی: یا ایها الذین آمنو اتقوا الله و کونوا مع الصادقین.
شب اول ماه محرم است ماهی که آغازگر عزاداری بر سرور و سالار شهدای کربلا و اصحاب و یاران فرزندان باوفای آن حضرت است ماهی که آغاز شویندگی مسلمانان است ماهی که آغاز تقویت روحیه آغاز نیرو گرفتن برای عبادت و آغاز اکتساب و به دست آوردن صفت تقوا در پرتو فدا شدن مظهر تقوا، حضرت اباعبدالله الحسین هست.
عاشورا و محرم تاریخی نیست که فقط گاه گاهی به آن مراجعه کنیم و سر بزنیم. عاشورا و سرزمین کربلا متعلق به همه زمانها و همه سرزمین ها هست همواره زنده و پویا هست همواره در رگ های بشریت جاری هست باعث بقا و دوام اسلام هست. عاشورا مقابله درستی و درشتی است مقابله رذالت و فضائل هست اردوگاه کرامت و سعادت در مقابل اردوگاه شقاوت و پستی است و لذا این ماه و خود این دهه و نام اباعبدالله یک کلاس اخلاق است یک مجلس سازندگی و مجلس شویندگی هست، حتی اشک بر اباعبدالله مرثیه بر اباعبدالله تمام آن تلاشی که دشمن برای انقلاب جوان ها برای جذب افراد به سوی بی دینی برای رنگ باختن جامعه از معنویت می کند عاشورا خنثی می کند. هیچ دستی هم پشت قضیه نیست اراده الهی است خدا اراده کرده حسین در دل ها محبوب باشد خدا اراده کرده است حسین حرارتش و شهادتش و نامش و یادش در و بواطن انسان ها و قلب انسان ها حتی انسان هایی که اعتقادی به اسلام ندارند در ذهن بماند.
عزیزان من امشب یک مقدمه ای برای شما بگویم: انسانها آنچه را که می خواهند بیان کنند چه جور می توانند ابراز و بیان کنند؟
گاهی انسان یک حالتی را یک دردی را یک شادی را یک اندوهی را میخواهد بگوید سه جور اظهار می تواند بکند:
۱.با کلمات بگوید من درد دارم ناراحتم من مصیبت دارم یا خوشحالم گاهی با سخن و فریاد حرفشان را می رسانند. این را میگویند ابراز قولی.
۲.گاهی انسان ها با نوشتار بعضی ها می گویند نمی توانم
حرف بزنم، می توانم بنویسم ، رنجنامه مثلاً دردنامه مینویسند. در روایات داریم بعضی ها می توانند حاجتشان را بنویسند در آب روان بیاندازند گاهی نمی تواند آدم به زبان بیاورد با قلم راحت تر می تواند بنویسد در واقع تبیین کند.
۳.شکل سوم که مورد بحث من هست گاهی نه بیان و نه قلم ، انفعالات روحی و درونی اش را انسان در چهره نشان میدهد. شما به یکی نگاه می کنید میگویید چشم شما نشان می دهد که دیشب نخوابیدی . قیافه ات نشان میدهد
یک داغی دیدی اشکت نشان می دهد یک اتفاقی افتاده.
من این مقدمه را برای این گفتم که در روایات ما تاکید بر اشک بر اباعبدالله است گریه بر اباعبدالله است در واقع هم این قسمت سوم هست که می خواهد آن ضمیر و درون را آن شدت علاقه را با اشک ابراز کنیم و بیرون بریزیم منتها من در دسته بندی که برای شما می گویم هفت جور اشک برای شما می گویم بعد خودتان قضاوت کنید ببینید برای امام حسین کدام شان را می ریزید؟
۷ جور گریه داریم اینهایی که ایراد و اشکال می کنند
گریه بر اباعبدالله را گاهی زیر سوال می برند در نوشته هایشان در گفته هایشان این را با شواهد تاریخی امشب می گویم، ببینید گریه چگونه می تواند باشد:
۱. گریه عجز و ناتوانی؛ یک وقت آدم از روی عجز و ناتوانی اشک می ریزد.یک کسی را میآورند پیش حاکمی گردن بزنند زندانی اش کنند اعدامش کنند شروع میکند به گریه کردن التماس کردن اشک ریختن این اشک ترس و جبن هست هست این اشک نقض و اجازه هست هرگز میثم چنین اشکی نریخت هرگز کمیل و قنبر چنین اشکی نریختند هرگز مسلم ابن عقیل چنین اشکی نریخت بالای دارالعماره بود. آدمهای دنیا پرست آدمهای وابسته به هوای نفس، آدم هایی که حق را حاضر هستند فدا کنند جانشان بماند این ها گریه می کنند.
می دانید هارون الرشید دوتا پسر دارد یکی امین یکی مامون، امین یک آدم هوس ران و شهوت باز بوده چند سال هم بیشتر حکومت نکرد ۴،۵ سال در سن ۳۳ سالگی مامون به بغداد حمله کرد امین را دستگیرش کردند وقتی امین را دستگیر کردند ( این قصه در کتاب منتهی الامال که معروف هست شرح حال ائمه هست یک کتاب دارد به نام تتمة المنتها یعنی مکمل منتهی الامال هست کتاب خیلی خوبی هست تاریخ های قشنگ و شنیدنی دارد آنجا می نویسد)
چشم امین را بستند گرفتند انداختند توی زندان اول جایی را نمی دید چشمانش را که باز کردند تاریک بود یک قدری که نگاه کرد دید یک نفر دیگر کنار دستش هست دید احمد ابن سلّام هست احمد بن سلّام از غلامان و نیروهای زیردست امین بود گفت تو اینجا چه کار می کنی؟ گفتم من را هم دستگیر کردند تو دل شب، این شخص می گوید دیدم امین مثل بید می لرزد و گریه می کند اشک می ریزد انقدر می لرزد که به من گفت بیا مرا بغل کن در آغوش بگیر دارم می لرزم نمی دانم چرا؟ من یه خورده در آغوش گرفتم او را بهش گفتم می خواهم نماز شب بخوانم شاید مرا اعدام کنند قبل از اذان صبح گفت باشد بایست نزدیک من نماز شب را بخوان آن طرف تر نرو من می ترسم( مرحوم شیخ عباس اینجا پرانتز باز میکند میگوید: شیعیان غیرتمندان شیعه! ببینید احمدبن سلام غلام امین که یک آدم عابد و زاهد بوده در زندانی که صبح قرار است اعدام شود نگران نماز شبش هست به نمازتان اهمیت بدهید.) من نماز شب را خواندم دیدم یکسره گریه می کند هی با من حرف می زند می گفت به نظرت من را میکشند؟ گفتم نه تو داداش خلیفه هستی پسر هارونی با تو کاری ندارند.
چند دقیقه می گذشت دوباره می پرسید من را میکشند؟ می گفتم نه چند بار این سوال را کرد تا یک مرتبه نیروهای مامون ریختند توی زندان این شروع کرد به فریاد زدن؛ انا ابن عمّ رسول الله من پسر عمه پیغمبرم انا ابن هارون من پسر هارون من برادرم مامونم، هل لی من مغیث؟ فریاد داد التماس می کرد گوش نکردند و سر از بدنش جدا کردند. این گریه گریه عجز بود، آدمی مثل مامون می رود حمله می کند همین که حاکم ۳۳ ساله جوان هست اشک میریزد توی زندان از ترس مردن.
شما هم این تاریخ را نگاه کنید شیعیان و علاقهمندان اهل بیت چقدر از این ها توی زندان به شهادت می رسیدند هرگز هم التماس نکردند.
سادات حسنی توی زندان منصور بودند که یکی از اینها پایش زخم شده بود عفونت کرد بهش گفتند بگو بیایند زنجیر را بردارند عفونت شدید شده گفت به این اندازه به نیروها التماس نمی کنم. یک گریه گریه عجز هست که این بد هست.
۲. دوم گریه تزویر؛ گریه تزویر یعنی گریه دروغ می گویند اشک تمساح در حیات الحیوان می نویسند: تمساح جفتش را پشتش سوار می کند به شکار می روند چیزی پیدا میکنند میخورند وقتی سیر شدند نمیتواند این را بیاورد او را می کشد بعد بالای سرش اشک می ریزد به این می گویند اشک تمساح که اشک دروغ و تزویر هست.
در جنگ بدر یک اسیری را آوردند پیش پیغمبر شروع کرد گریه کردن؛ یا رسول الله غلط کردم اشتباه کردم نفهمیدم گولم زدند و من دیگر نمی آیم اگر مرا ببخشی تا آخر عمر مرید شما می شوم بچه دارم زن دارم پیامبر هم پیامبر رحمت هست البته در این موارد ائمه و رسول خدا با علم غیبشان عمل نمی کردند به صورت عادی عمل میکردند. فرمودند آزادی وقتی رفت گفت همه این گریه ها بی خودی بود خواستم جانم را نجات دهم دفعه دیگر اگر جنگ شود اولین نفر هستم که می روم با پیغمبر می جنگم. این گریه تزویر هست. اتفاقاً در احد هم گیر افتاد باز تا آمد گریه کند پیغمبر گفت دیگر بس است مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود اعدامش کنید. به این میگویند اشک تزویر اشکی که اشک ندامت هست؛ منْ بَكَى مِنْ ذَنْبٍ غُفِرَ لَهُ هرکسی گناهی مرتکب شده گریه کند پشیمان شود خدا با گریه او گناهش را می بخشد
باز حدیث داریم: طوبی لِمن بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ؛ امام معصوم فرمود خوشا به حال کسی که بر گناه اشک بریزد. انقدر آدم ابوالبشر گریه کرد که صورتش مجروح شد نوشتند استخوان صورتش زد بیرون تمام اینها به خاطر اشتباهی که کرده بود ترک اولی کرده بود در بهشت آنقدر اشک ریخت که این اشک باعث شد صورتش زخمی شود. این گریه ندامت هست.
عبیدالله حر جعفی که امام حسین دعوتش کرد ولی او را یاری نکرد، ولی بعد از کربلا و شهادت امام حسین آمد کربلا نگاهی به کشتهها کرد خیلی غصه خورد شروع کرد گریه کردن. گریه ندامت گاهی مفید هست این گریه دیگر مفید نبود، امام حسین به شهادت رسید تو هم یاری نکردی. گاهی هم مفید هست باعث آمرزش می شود اگر انسان واجبی را ترک کرده با گریه حل نمیشود باید واجب را جبران کند، اگر حق الناسی به گردنش هست مال کسی را خورده تا قیامت هم گریه کند فایده ندارد باید مال مردم را برگرداند.
یک کسی بود ادعای پیغمبری کرده بود خیلی هم مرید جمع کرده بود بعد پشیمان شد اعلام کرد من دیگر پیغمبر نیستم دست از سر من بردارید، گفتند نه خودت خودت را قبول نداری نداشته باش ما تو را قبول داریم تو پیغمبر مایی منتها تواضعت زیاد هست خودت را منکر می شوی. خدا وحی کرد به پیغمبر آن زمان بهش بگو: تا قیامت هم گریه کنی فایده ندارد تمام این هایی که منحرف کردی باید دوباره اصلاحشان کنی. اگر کسی گناهش انحراف جوانان هست سیدی تولید کرده فیلم مبتذل ساخته باعث انحراف یک جوان شده این باید اینها را برگرداند، کتاب بنویسد مقاله بنویسد اعلام کند و الا با توبه فایده ندارد حق الناس هست واجب ترک شده.
3- گریه ی ندامت بود. به امام حسین و عزاداری ربط نداشت گریه عجز خوب نیست گریه تزویر هم خوب نیست گریه ندامت خوب هست اما ربطی به گریه ما ندارد .ما نبودیم امام حسین دعوتمان کند حالا پشیمان باشیم چرا نرفتیم .
چهار قسم دیگر که می گویم اینها گریه برای امام حسین هست میتواند هر کدامش یا همه اش باشد.
۴. چهارم گریه شوق؛ مَن بکا شوقاً الی الجنّه، هر که به شوق بهشت اشک بریزد مثلاً دارد سوره واقعه را می خواند آنجا می گویند که بهشت اینطور هست آنطور هست یهو گریه اش بگیرد بگوید خدایا می شود ما هم برویم بهشت؟ فقط گریه کند به شوق بهشت ، أسكنه الله فيها، خدا او را در بهشتش جا می دهد.
یک مثال می زنم جعفر بن ابیطالب برادر کوچک امیر المومنین هست حضرت چهار برادر بودند؛ امیرالمومنین، جعفر، طالب، عقیل حضرت امیر سومی هست جعفر چهارمی هست. پیغمبر گرامی اسلام جعفر بن ابیطالب را فرستاد به حبشه نزدیک ۱۴ سال توی حبشه رفت مردم را دعوت کند به اسلام و دین خیلی هم موفق بود روز جنگ خیبر آمد تا پیغمبر نگاهش افتاد به جعفر، بَکا فرحاً برؤیته، شروع کرد اشک ریختن با دیدن جعفر این اشک شوق هست ناراحتی نیست.
یعقوب وقتی یوسف آمد گریه کرد گریه یعقوب بر دیدن یوسف گریه شوق است. چه اشکالی دارد وقتی محرم می شود تعریف می کنند از رشادت عباس اشک بریزد اشک شوق، تعریف میکنند از رشادت امام حسین از شجاعت قاسم از حمله های علی اکبر اینجا گریه اشتیاق است گریه مصیبت نیست شوق به اینکه به به چه امامی داریم چه امام نترسی چه امام شجاعی چه یاران قوی. بعضی اوقات داستانی میگویند که داخلش مصیبت نیست تعریف از یک رشادتی می کند از یک شجاعتی می کند این را می گویند اشک شوق این چهارمین نوع اشک.
۵. پنجم اشک فقدان هست محرومیت، یک وقتی آدم دلش میخواهد یک کاری انجام بدهد مثلاً خیلی دلش می خواست برود جایی کمک کند می رسد می بیند تمام شد، یا می آید به روضه ای برسد یا جبهه ای می گویند خاتمه یافت جوانانی که فیلمهای جبهه را میبینند و تاسف میخورند کاش ما هم بودیم.
اشک فقدان و اشک محرومیت از یک مقام و جایگاه ریشه در قرآن دارد سوره توبه آیه ۹۲ خدا در سوره توبه می فرماید: چهار گروه را از جهاد استثنا کرده:
چهار گروه هستند یکی ضعیف است یکی مریض هست کسی که توانمندی ندارد به دلایل خاصی سه تا در یک آیه آمده اما چهارمی را خدا جداگانه ذکر کرده به خاطر اهمیتی که داشته دسته چهارم کیه؟
هفت نفر آمدند خدمت پیغمبر، رسول خدا عازم جهاد بود می رفت برای جنگ. عرض کردند یا رسول الله ما شنیدیم جهاد هست آمدیم پیغمبر نگاه کرد دید نه کفش دارند نه شمشیر دارند هیچی ندارند فقط آدم بدون امکانات نظامی هستند هیچ چیزی ندارند مرکبی که سوارش شوند هم ندارند ظاهراً وقت هم نبود که به این ها کمک کنند تجهیز شوند آماده رفتن بودند. گفتند یا رسول الله اسب و شمشیر به ما بدهید ما میآییم حضرت فرمود نمیشود نداریم اسبی به شما دهم نداریم، چه کنیم؟ هیچی برگردید . خیلی ناراحت شدند قرآن می گوید شروع کردند به گریه کردن. چشم یک وقت پر از اشک می شود نمی ریزد چشم طرف سرخ شده ولی نمی ریزد اما گاهی می ریزد روی صورت، این را میگویند تفیض آن چشمی که اشک ازش فرو می ریزد
قرآن کریم می فرماید: که وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنْفِقُون؛ پیغمبر جهاد در این ها نیست که آمدند پیش تو تو به آنها اسب بدهی سوار شوند بیایند جنگ تو به آنها گفتی من اسب ندارم به شما بدهم امکانات ندارم به شما بدهم برگشتند محروم شدن از جهاد، اما چشمشان شروع کرد مثل باران اشک ریختن چرا؟ حزن و غصه خوردند از این که چرا چیزی ندارند که باهاش اسب بخرند شمشیر تهیه کنند همه اینها از فقدان بود و محرومیت بود از اینکه نتوانسته بودند در جهاد بیایند. شما در سوره توبه آیه ۹۱ ۹۲ را ببینید خداوند این گروه را جداگانه ذکر کرده پیغمبر اینهایی که آمدند به تو گفتند اسب بده ما سوار شویم تو به آنها گفتی من اسب ندارم برگشتند اما چشمشان اشک ریخت.
نمی دانم چرا بعضی ها گریه بر اباعبدالله را در شبهات و مطالبشان نادرست میدانند این کلام قرآن هست چرا این ها گریه کردند؟ به خاطر اینکه نتوانستند در جهاد بیایند چه اشکالی دارد من بگویم: یا لیتنا کنا معک و افوزُ فوزاً عظیما؛ حسین جان کاش من در کربلا بودم نمی گذاشتم تیر به قلبت بخورد نمی گذاشتم تیر به گلوی علی اصغر خورد کاش من زودتر متولد شده بودم شرکت میکردم اشک بر فقدان و محرومیت برای این که نتوانستم و نبودم.
امام زمان اشک دارد می ریزد مگر نمی فرماید من صباحاً و مساً بر تو گریه می کنم که نبودم تو را یاری کنم زمانه مرا به تاخیر انداخت.
اشک شوق مانعی ندارد اشک بر رشادت اشک بر شجاعت اشک بر نمازِ امام حسین شجاعت ابوالفضل العباس شما اگر تاریخ اسلام را ببینید یک نمونهاش همان هایی هست که آمدند خدمت رسول خدا قرآن می فرماید اشک ریختند به خاطر اینکه نتوانستند در جهاد شرکت کنند.
۶. ششم گریه رحم و رافت است عزیزان ما انسان هستیم این قلب هست سنگ نیست انسان عاطفه دارد احساسات دارد. پیغمبر خدا رد می شد دید مرغ ها را بستند با پاهایشان از راه دور تیر می زدند اینها را میکشتند خیلی متاثر شد اشکش جاری شد فرمود این طور نکشید حیوانات را این ها را بستید با تیر ۴ تا مرغ را گذاشتند تیر می زنند رسول خدا متاثر می شود تیر به ۶ ماهه بزنند به نوجوان بزنند انسان متأثر میشود! وقتی که قابیل هابیل را به شهادت رساند ۴۰ روز آدم ابوالبشر گریه کرد آن قدر گریه کرد. این اشک اشک رافت است.
ابراهیم پیامبر همسر جوان و فرزند کوچکش را که تازه به دنیا آمده به اذن خدا برداشت آورد در سرزمین لمیزرع حجاز به وادی که زراعتی نبود امکانات نبود زن و بچه را گذاشت مامور شد که برگردد. وقتی که حرکت میکند گریه افتاد آن قدر گریه کرد که اشکش روی زمین می ریخت کی به اینها غذا بدهد کی اینها را سرپرستی کند؟ در تاریخ فراوان نمونه از این اشک داریم اشک رافت و اشک رحمت.
اشکی که رسول گرامی اسلام بر بچه اش که توی دستش جان می داد ابراهیم ۱۸ ماهه بود فرزند ۱۸ ماهه در دست پدر پرپر شود آنقدر رسول خدا اشک می ریخت و فرمود این بکاء غضب نیست یعنی اشک عصبانیت و اعتراض نمی ریزد این بکاء رحمت هست. یکی هم بود که اعتراض کرد آقا چه خبر است چرا اشک می ریزی؟ حضرت فرمود: من لا یَرحم لا یُرحم، کسی که رحم نکند خدا بهش رحم نمی کند.
این اشک رحمت و رافت بر امام حسین می تواند باشد اشک بر مصائب اباعبدالله اشک بر سختی های اباعبدالله.
۷. هفتم اشک فراق؛ انقدر یوسف توی زندان گریه کرد صدای زندانی ها درآمد همش از فراق یعقوب بود می گفت پدرم چه می کند پدرم غصه می خورد حتی می گویند بهش گفتند: شب گریه می کنی روز هم همین یا شب گریه کن یا روز زندان هم محیطش کوچک هست کسی که گریه می کند بقیه متأثر میشوند تمام گریه اش از فراق بود. امیرالمومنین شب ها می آمد کنار قبر زهرای مرضیه اشک میریخت ابکی ابکی! فاطمه جان گریه می کنم گریه می کنم از فراغت از اینکه می ترسم فاصله بین من و تو زیاد شود.
این هفت قسم که عرض کردم ۳ قسم اول که هیچ اشک عجز اشک تزویر اشک ندامت اما آن چهار دسته دیگر که اشاره کردم اشک شوق بر فضائل اباعبدالله اشک فقدان از عدم حضور در صحنه کربلا رافت و رحمت بر مصائبی که در کربلا واقع شده و اشک فراق و دوری از زیارت قبر امام حسین یا نام اباعبدالله را میشنود گریه میکند صحنه کربلا را می بیند گریه می کند اینها همه می تواند در این مسائل باشد.
لذا مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه یک کتابی دارد تحت عنوان سیرتنا و سنّتُنا سیره و سنت نبوی، سیره و سنت ما، سیره و سنت پیغمبر است ما در اشک بر امام حسین در اقامه عزای امام حسین دنبال روی پیامبر و اهل بیت هستیم.
شما ملاحظه بفرمایید ببینید برپایی مجلس عزاداری امام حسین از گودی قتلگاه توسط زینب کبری شروع شد در شام کنار کاخ یزید یک هفته اهل بیت وقت گرفتند برای برپایی مجلس عزای امام حسین. رسماً آنجا امام سجاد دارد قضایای کربلا را تعریف می کند در مدینه. بیش از ۳۴ سال امام سجاد بود هر صحنه ای که فرصت میشد چون آن زمان دسته و عزاداری عاشورا که برپا نمیشد تقریباً عزاداری مجالس رسمی امام حسین زمان امام صادق شکل گرفت تا بنی مروان و بنی امیه این دو حکومت خبیث و ملعون سر کار بودند اجازه به عزاداری نمی دادند. زمان امام صادق مداحان و شعرا شکل گرفتند کمیت و امام صادق در منا مجلس عزا برای امام حسین برپا کردند. ابوهارون شاعر هست سید حمیری در مدینه مجلس تشکیل می دهند آن هم بنی عباس مانع می شدند.
وقتی حکومت میافتد دست مامون که اظهار تشیع می کند اظهار علاقه به امیرالمومنین می کند گرچه حبّ ریاست نمی گذارد هم نام امیرالمومنین علی بن موسی الرضا را تحمل کند به شهادت می رساند اما اوایل کار خیلی اظهار می کرد در جلسات هم یکی از مدافعان ولایت خودش بود.وقتی مجلس اعضا تشکیل می شد دعبل خزائی میآمد اشعار میخواند تشویق می کرد مردم شرکت می کردند تا زمانی که بعد از غیبت صغری قرن چهارم حکومت آل بویه در عراق شکل میگیرد دیگر عاشورا را تعطیل رسمی اعلام میکرد چون روایات داریم برای تعطیلی عاشورا روی تعطیلی کسب و کار این که عزای امام حسین از اول ماه هست.
مثل فردا روزی که اول ماه هست روزه فردا فوق العاده مستحب است تا روز نهم روز دهم گفتند نه، چون بنی امیه به شکرانه قتل اباعبدالله روزه گرفتند در آن روز روزهاش کراهت دارد و گفتند روزه نگیرید امروز و فردا سفارش شده امشب نماز ویژه دارد دعای ویژه دارد.
امام هشتم در یک روایت دارد:
حضرت زکریا وقتی دعا کرد خدا به من ذریه طیبه بده نسل سالم بده دعایش شب اول محرم مستجاب شد. وقتی پسر شبیب می رود خدمت امام رضا علیه السلام آقا بهش فرمود: پسر شبیب وقتی محرم می شد از روز اول کسی پدرم را خندان نمی دید لا یُرا ابی ضاحکاً، و هر روز مقدار حزن پدرم افزوده می شد تا روز عاشورا که به اوج می رسید و اوج عزا بود. من این بحث امشب را عرض کردم به عنوان مقدمه که بدانید اهمیت عزاداری اهمیت اشک، اشک شوق اشک فقدان اشک رافت اشک فراق اشکی که سازنده و شوینده هست باعث پالایش انسان می شود.
حدیث داریم ۴ چیز نشانه شقاوت است: یکی خشکی چشم که آدم نتواند به هر دلیلی یک قطره اشک در مصیبت ها بریزد یا اشک بر گناهانی که بخواهد توبه کند. جمود العین یکی از چهار علامت شقاوت است علامَهُ الشقاوه اربعه؛
یکی خشکی چشم هست
یکی قساوت قلب که به هم وابسته است اگر قلب کسی قسی باشد و تاثیر نپذیرد قساوت قلب و جمود عین به هم وابسته است.
یکی در روایت هست الاصرار الذنب، اصرار بر گناه، کسی که بر گناه و معصیت اصرار کند نشانه شقاوت است.
حرص در طلب دنیا علامت شقاوت است.
اولینش جمود عین و خشکی چشم هست امسال، ویژگی ها و خصایص اصحاب امام حسین را برایتان بحث کنیم اصحابی که مثل نجوم هستند منتها وقتی صبح خورشید می آید نجوم دیگر پیدا نیست از بس اباعبدالله فروزنده و نورانی بوده و دیگر این اصحاب در پرتو دیده نشدند می خواهم اگر بشود امسال یک بحث تفصیلی راجع به ویژگیهای اصحاب امام حسین نه بیوگرافی و شرح حالش آن هم میگویم در ویژگی ها و اصحاب به دو جهت این بحث را امسال مطرح می کنم:
♦️ جهت اولش برای اینکه اصحاب را بشناسید
♦️جهت دومش این جمعیت جوانی که در این جلسه با این شکوه شرکت میکنند که دلمان میخواهد جز اصحاب امام حسین باشیم مگر نمی گوییم یا لیتنا کنا معک مگر نمی گوییم و وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ ؟ مگر نمی گوییم اللهم ارزقنی شفاعة الحسین؟ بالاخره ما اگر بخواهیم رنگ اصحاب امام حسین را بگیریم چه ویژگی هایی داشته باشیم؟
شب اول را یادی کنیم از شهدای پیش آهنگ کربلا قبل از کربلا شهید شدند. که کربلا چهار دسته شهید دارد:
♦️شهدای پیش آهنگ یعنی قبل از امام حسین.
♦️ شهدای نبرد نخستین حدود ۴۸ نفر در تیراندازی صبح شهید شدند
♦️و شهدای تن به تن
♦️ شهدای بعد از کربلا، مجروحین یا کسانی که کربلا نبودند بعداً مثل عبدالله ابن عفیف در دفاع از امام حسین شهید شده.
این چهار دسته شهید. شهدای نخستین را بعضیها تا ۱۱ نفر نوشتند یکی یقطُر هست که امام حسین فرستادش بیاید ببیند مسلم چهکرده خبر بیاورد از مسلم این را گرفتند و اتفاقاً مثل مسلم از بالای دارالعماره پرتابش کردند و به شهادت رساندند.
شهید پیش اهنگ دیگر هانی بن عروه هست ۹۰ سال سنش هست در کوفه به شهادت رسیده ۱۱ نفر تقریباً که من چند تایش را برایتان عرض کردم.
چند نفر در دفاع از مسلم شهید شدند روز نهم ذی الحجه، وقتی مسلم را گرفتند چند نفر در دفاع از او به شهادت رسیدند در شهر کوفه اسم اینها را میگذاریم شهدای پیش اهنگ. شهدای قبل از کربلا شهدایی که در کربلا نبودند اما امام حسین از این حال نام برده در زیارت ناحیه مقدسه نام بعضی ها هست و اسامی این ها جزو شهدای کربلا هست.
حقیقت کربلا از همان شهادت سلیمان ابورزین شروع شد. درست است که نهضت عاشورا یک روز واقع شد ولی تمام کسانی که مرتبط با این قضیه هستند جزو شهدای کربلا هستند هم سلیمان هم هانی هم قیس هم عبدالله بن یقطر هم هانی بن عروه هم مسلم بن عقیل سفیر شجاع اباعبدالله. حدود ۴۸ سال سن این شخصیت بزرگوار هست فرزند عقیل پسر عم اباعبدالله علیه السلام که خاندان او دنبال امام حسین بودند. آل عقیل خیلی کربلا شهید دادند پسر مسلم جزو شهدای کربلا هست چند تا از برادران مسلم جزو شهدای کربلا هستند بالغ بر ده شهید عقیل تقدیم پیشگاه اباعبدالله علیه السلام کردند که یکی از آنها مسلم بن عقیل هست انشالله خدا قسمت کند زاویه مسجد کوفه وقتی می روید دوتا قبر به چشم می خورد یکی قبر هانی ابن عروه شهید ۹۰ ساله شهید فدایی از آل مذحج، که جانش را فدا کرد در راه اباعبدالله و شهید دیگر مسلم بن عقیل، تنها غریب شهیدی که گرفتار تزویر کوفیان شد هرگز بر شهادت و بر مصائب خودش نگریست هرگز نگران این نبود که او را می کشند.
تاریخ گاهی نکاتی دارد مسلم وقتی سفارش می کند روی دارالعماره می گوید من توی کوفه ۷۰۰ درهم قرض دارم قرض مرا کسی قبول کند بدهد، حق الناس هست. نمی گوید دختر دارم نمی گوید پسر دارم نمی گوید همسر دارم نمی گوید خانواده ام چه می شوند نمیگوید وصیت دارم برای بچه هایم می گوید ۷۰۰ درهم قرض دارم قرض من را کسی قبول کند. این ها نکته دارد در تاریخ مواظب باشید مال مردم و حق الناس به گردنتان نباشد.
مسلم ابن عقیل با چهره ی خونین وارد بر ابن زیاد لعین شد شباهت های متعددی به اباعبدالله دارد مثل اربابش امام حسین با لب تشنه شهید شد نتوانست آب بنوشد چون خون اجازه نمیداد دو تا از دندانهای جلویی میان ظرف آب افتاد نتوانست بنوشد تقدیر این بود مسلم هم مثل مولایش اباعبدالله با تشنگی به شهادت برسد با عطش به شهادت برسد. وقتی بالای دارالعماره کوفه قرار گرفت این افسر رشید حسینی این نایب خاص ابوعبدالله فانی در حسین بود روی کرد به مسیری که اباعبدالله می آید صدا زد:
السلام علیک یا اباعبدالله! حسین عزیز سلام پسر عمت را بشنو حسین عزیز میا کوفه کوفیان به من وفا نکردند.
مسلمی که صبح در دامنش چنگ میزدند شب از بام به او سنگ می زدند تمام بدن مجروح سر مقدسش از بدن جدا شد و بدنش میان کوچه های کوفه. بعضی از این بچه های کوفه بدن مسلم را می کشیدند تو کوچه های کوفه.
ای مسلم مظلوم تو به شهادت رسیدی سر از بدنت جدا شد بدنت میان کوچه کوفه، اما دخترت نبود بدنت را ببیند اما خواهرت نبود سر بریده ات را ببیند بچه هایت نبودند همراه امام حسین بودند. خوشا به حال تو که حسین برای تو گریه کرد وقتی خبر شهادتش را شنید اشک ریخت فرمود دیگر خیری بعد از مسلم در زندگی نیست این آیه را خواند:
منَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا.
مسلم بچه هایت نبودند همسرت نبود، اما دلها بسوزد برای پسر فاطمه دورتادور قتلگاه همسر ایستاده فرزند ایستاده دختر ایستاده خواهر ایستاده مسلم بدنت دیگر پایمال سم اسبان نشد اما بدن اربابت پایمال سم اسبان شد. مسلم جواب سلام تورا حسین داد وقتی نشست روی دو تا زانو در گودی قتلگاه یک وقت صدا زد یا مسلم بن عقیل و یا هانی بن عروه مسلم کجایی هانی کجایی؟ بلند شوید و ببینید حسین تنها شده ببینید حرم حسین مورد حمله واقع شده!