585 - مصونیت از کسالت در عبادت (1)
مصونیت از کسالت در عبادت (۱)
و لا تَبتَلِيَنّي بِالكَسَلِ عَن عِبادَتِك.[۱]
در فراز قبلی که مقدمهای برای این فراز است، از خداوند سبحان اینگونه درخواست شد که «خدایا! بیشترین نیروی خود را هنگام خستگی به من عنایت کن». گفتیم این جمله اشاره به آیات پایانی سوره انشراح دارد که خطاب به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید:
﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَب﴾[۲]
پس چون فراغت يافتى، به طاعت بکوش و با اشتياق، به سوى پروردگارت روى آور.
پس، درخواست تقویت نیرو هنگام خستگی برای آن است که انسان دچار تنبلی نشود و بتواند در همان وقت، خدا را با اشتیاق عبادت کند، از این رو؛ در این فراز چنین طلب شده که «خدایا! مرا به تنبلى در عبادتت گرفتار مکن».
«کسالت» در زبان فارسی گاه برای بیان بیماری و ناخوشی به کار میرود؛ ولی در زبان عربی به معنای تنبلی و کاهلی است. خلیل بن احمد مینویسد:
کَسِل کَسلاً: تَثاقلٌ عمّا لا ينبغي.[۳]
کسل، یعنی بیحالی و پس ماندن از امری که سستى در آن شایسته نیست.
نکته اول در تبیین این فراز این است که در روایات برای انسان تنبل نشانههایی بیان شده است، از جمله آنها این سه علامت است که لقمان به فرزندش گوشزد نموده است:
لِلكَسلانِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَتَوانى حَتّى يُفَرِّطَ، و يُفَرِّطُ حَتّى يُضَيِّعَ، و يُضَيِّعُ حَتّى يَأثَمَ.[۴]
كاهل (تنبل) سه نشانه دارد: به قدرى سستى مىكند كه كوتاهى مىنمايد، و چنان كوتاهى مىكند تا ضايع مىسازد، و آن چنان ضايع مىسازد كه مرتكب گناه مىشود.
بنا بر این، سرانجام تنبلی، گناه و معصیت است، زیرا انسان تنبل نخست، توانی میکند یعنی آنقدر در انجام کارها اهمال میکند که دچار کندی و تفریط میشود، سپس کوتاهی او به جایی میرسد که دیگر اصل کار را فروگذار میکند و در نهایت، این عملش تبدیل به گناه میشود؛ به همین جهت، در روایات، مکرر نسبت به این خصلت ناپسند، هشدار داده شده است. امام کاظم (علیه السّلام) طبق نقل میفرماید:
إِياك وَ الْكسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يمْنَعَانِك من حَظَّك من الدُّنْيا وَ الْآخِرَة.[۵]
از تنبلى و بىحوصلگى دورى كن؛ كه این دو خصلت، تو را از بهره دنيا و آخرتت باز مىدارند.
و در روایت دیگری از امیر المؤمنین (علیه السّلام) چنین نقل شده است:
التَّواني سَجِيَّةُ النَّوكى.[۶]
اهمالكارى، ويژگى ابلهان است.
انسان زیرک و باهوش، نه نسبت به امور دنیوی خود سستی میکند و نه در کارهای مربوط به آخرتش کاهلی میکند.
[۱] الصحيفة السجّاديّة، دعای ۲۰.
[۲] سوره انشراح، آیات ۷ و ۸.
[۳] كتاب العين، خلیل بن احمد الفراهیدی (۱۷۵ ق) ج۵، ص، ۳۱۰.
[۴] الخصال، شیخ صدوق (۳۸۱ ق)، ص۱۲۱ ح۱۱۳.
[۵] الكافى، شیخ کلینی (۳۲۹ ق)، ص۸۵، ح۲.
[۶] غرر الحكم، تمیمی آمدی (۵۵۰ ق)، ح۴۳۶.