خودداری از ظلم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ... وَ لَا أَظْلِمَنَّ وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى الْقَبْضِ مِنِّي. [۱]
در این فراز از دعای نورانی مکارم، میفرماید: پروردگارا! به من توفیق بده تا به کسی ستم نکنم در حالی که تو میتوانی مرا از ستمگری بازداری.
همان طور که در فراز قبلی که در باره «مظلوم واقع نشدن» بود، اشاره شد، این سخن به این معنا نیست که خداوند جبراً جلوی ستم کردن به دیگران را بگیرد؛ بلکه مقصود آن است که بتوانیم با تکیه بر توانایی او از ظلم کردن به دیگران، خودداری کنیم.
شبیه این دو فراز در دعای چهاردهم صحیفه اینگونه آمده است:
اللَّهُمَّ فَكَما كَرَّهتَ إلَيَّ أن اظلَمَ، فَقِني مِن أن أظلِمَ. [۲]
خدایا! همان طور که ستم کردن را در نظرم ناخوشایند ساختی، مرا از اینکه مورد ستم قرار گیرم، نگاه دار.[۳]
مسئله ظلم کردن از مسائل دامنهداری است که برای آن انواع گوناگونی بیان شده است، مانند: «ظلم اعتقادی»، «ظلم اخلاقی»، «ظلم عملی»، «ظلم فردی» و «ظلم اجتماعی». همه این اقسام در قرآن نیز مطرح شده است که نمیخواهیم به تفصیل وارد آن شویم، ولی به طور کلی به این نکته اشاره میگردد که مسئله ظلم از خطرناکترین آفات ایمان است. خدای سبحان میفرماید:
﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾. [۴]
آنان كه ايمان آوردهاند و ايمانشان را به هيچ ستمى نيالودهاند، امن [و آرامش] دارند و رهيافتهاند.
با عنایت به این آیه شریفه، ستم نکردن در حق دیگران حد اقل، دو اثر دارد: یکی اینکه ایمان شخص، ایمان واقعی خواهد شد، دوم اینکه موجب امنیت و آرامش وی در دنیا و آخرت میگردد. از همین جا روشن میشود که یکی از عوامل مهم اضطراب درونی و احساس عدم آرامش، ظلم و ستم به دیگران است.
بعضیها گمان میکنند ظلم کردن، یعنی اینکه انسان در جایگاه یک مسؤول و صاحب مقام مرتکب ظلم شود، در حالی که ممکن است انسان، هیچ مقامی هم نداشته باشد، ولی در عین حال به دیگران ظلم کند. در روایتی از رسول اکرم (صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِهِ) چنین نقل شده است:
إنَ الرَّجُلَ لَيُدرِكُ بالحِلْمِ دَرَجةَ الصّائمِ القائمِ، و إنَّهُ لَيُكْتَبُ جَبّاراً و لا يَمْلك إلّا أهلَ بَيتِهِ. [۵]
انسان، با بردبارى، به مقامِ روزهدار شب زندهدار مىرسد. و هم او مىتواند در زمره جبّاران قلمداد شود، در حالى كه جز بر خانواده خود، سيطرهاى ندارد.
در این روایت، نقش اخلاق خوب مثل بردباری، در رشد و کمالات انسانی و تأثیر اخلاق بد، مثل ظلم و زورگویی در ایجاد رذائل اخلاقی، تبیین شده است. بنا بر این، ممکن است انسان با زور گفتن به خانواده خود، ستمگر و جبار شمرده شود.
[۱] الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، ص۹۸، الدعاء۲۰.
[۲] الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، ص۷۴، الدعاء۱۴.
[۳]همچنین ر. ک: الكافی، الشیخ الکلینی (۳۲۹ ق)، ج۵، ص۱۵۵، ح۱ و ۲.
[۴] سوره انعام، آیه ۸۲.
[۵]كنز العمّال، متقی هندی (۹۷۵ ق)، ج۳، ص۱۲۹، ح۵۸۰۹.