109 ـ ربنا ءامنا بما انزلت و اتبعنا الرسول
(رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّـهِدِينَ ) [۱] . (رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ) . [۲] سُبْحانَكَ إنْ كانَ وَعْدُ رَبَّنَا لَمَفْعُولاً .
(پروردگارا ! به آنچه فرو فرستاده اى ، ايمان آورديم و از پيامبر ، پيروى كرديم . پس ما را در زمره گواهان ، ثبت كن . پروردگارا ! دل هاى ما را پس از آن كه به ما راه را نمودى ، [ از راستى به كژى ] مگردان و ما را از جانب خود ، بخشايشى ارزانى دار ، كه تويى بسيارْ بخشنده) . منزّهى تو . بى گمان ، وعده پروردگار ما ، انجام شدنى است .
توضيح واژه ها
الشّاهِد : گواه ، حاضر . [۳]
زَاغَ : برگشت ، منحرف شد ، تغيير جهت داد . [۴]
وَهّاب : بسيارْ بخشنده . [۵]
شرح
تا اين جا تفسير قرآن ناطق و انسان كامل ، به پايان رسيد . اكنون در بخش پايانى «زيارت جامعه» ، زائران بامعرفت اهل بيت عليهم السلام ، چند درخواست از خداوند متعال دارند و در ميان آنها ، يك خواهش از اهل بيت عليهم السلام مى نمايند . اين درخواست ها ، كه در واقع ، سعادت و خوش بختى آنها را تضمين مى نمايد ، از اين قرارند :
۱ . در صف گواهان قرار گرفتن
نخستين درخواست زائر اهل بيت عليهم السلام از خدا ، در صفِ گواهان قرار گرفتن در روز قيامت است كه در قالب اين دعاى قرآنى ، بيان مى شود :
«رَبَّنَا ءَامَنَّا بِمَا أَنزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّـهِدِينَ . بار خدايا ! به آنچه فرو فرستاده اى ، ايمان آورديم و از پيامبر ، پيروى كرديم . پس ما را در زمره شاهدان ، ثبت كن» .
اين دعاى حواريان عيسى عليه السلام بود كه به خدا گفتند : ما به آنچه فرستادى (بر عيسى عليه السلام ) ، ايمان آورديم و در عمل هم از فرستاده تو ، پيروى كرديم . بنا بر اين ، از تو مى خواهيم كه نام ما را در زمره گواهان ، ثبت فرمايى .
زائر اهل بيت عليهم السلام هم در پايان زيارت آنان ، به درگاه خدا مى گويد : بار خدايا ! ما به آنچه فرستاده اى (بر پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله ) ، ايمان آورديم و در عمل نيز از پيامبرت ، پيروى كرديم . بنا بر اين ، ما را در زمره گواهان ، ثبت فرما .
گفتنى است كه مقصود از «آنچه فرستاده اى» ، مى تواند همه تعاليم آسمانى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و از جمله ، ولايت اهل بيت عليهم السلام باشد ، و مى تواند اشاره ويژه به مسئله ولايت آن بزرگواران باشد كه در آن صورت ، به «آيه تبليغ» ، ناظر است :
«يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ . [۶] اى پيامبر ! آنچه را از جانب پروردگارت به سوى تو فرستاده شده ، برسان » .
همچنين ، ثبت شدن در زمره گواهان را چند گونه مى توان تفسير كرد :
الف ـ ثبت شدن در زمره كسانى كه حقّانيّت نبوّت خاتم انبيا صلى الله عليه و آله و آنچه بر او نازل شده ، از جمله مسئله ولايت را با علم شهودى مى بينند كه اشاره به اين آيه است كه :
«وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِى إِلَى صِرَ طِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ . [۷] و آنان كه به ايشان ، دانش داده اند ، مى دانند كه آنچه از پروردگارت به تو فرو فرستاده شده ، [ راست و ] درست است و به راه آن بى همتاى ستوده ، راه مى نمايانَد» .
در واقع ، زائر اهل بيت عليهم السلام ، پس از اعتراف به ويژگى هايى كه براى آنان برشمرده ، از خداوند متعال مى خواهد كه اين معرفت عقلى را به عمقِ جان او ببرد و به معرفت شهودى ، تبديل نمايد .
ب ـ معناى ديگر «در صف گواهان قرار گرفتن» ، اين است كه زائر بامعرفت اهل بيت عليهم السلام ، در شمارِ آنان كه شاهد اعمال مردم اند (يعنى اهل بيت عليهم السلام ) ، قرار گيرد . [۸]
ج ـ معناى سوم ، آن است كه مقصود از ثبت شدن همراه با گواهان ، اين است كه زائر ، در زمره اصحاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قرار گيرد و در واقع ، وى پاداشِ صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله بودن را از خدا مى خواهد .
۲ . ثابت قدم ماندن
دومين درخواست زائر اهل بيت عليهم السلام از خداوند منّان ، اين است كه در راه ايمان به خدا و عمل به آنچه بر او فرستاده ، استوار و ثابت قدم بماند كه اين درخواست نيز در قالب يك دعاى ديگر قرآنى آمده :
«رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ . پروردگارا ! دل هاى ما را ، پس از آن كه به ما راه را نمودى ، [ از راستى به كژى ]مگردان و ما را از نزد خود ، بخشايشى ارزانى دار ، كه تويى بسيارْبخشنده» .
اين دعا ، دعاى ژرف انديشان و راسخانِ در علم است . آنان مى دانند اگر فضل و عنايت و امداد الهى نباشد ، از انحراف ، مصون نيستند ، چنان كه از امام كاظم عليه السلام روايت شده كه در تبيين آيه ياد شده ، فرموده است :
إنَّ اللّهَ حَكى عَن قَومٍ صالحِينَ أنَّهُم قالوا : «رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا ...» حينَ عَلِمُوا أنَّ القُلوبَ تَزيغُ وَ تَعُودُ إلى عَماها وَ رَداها . [۹] بى گمان ، خداوند از قومى شايسته حكايت كرده كه وقتى دريافتند كه دل ها ، منحرف مى شوند و به كورى و هلاكت خود ، باز مى گردند ، گفتند : «رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا ...»
ممكن است كسى بپرسد : چرا خداوند متعال ، برخى را نه تنها هدايت نمى كند ؛ بلكه دل آنها را به بيمارى «زيغ» و انحراف ، دچار مى نمايد ؟
پاسخ ، اين است كه بيمارى «زيغ» ، در نتيجه تكرار پاسخ هاى منفى به نداى عقل ، به وجود مى آيد . وقتى انسان از راهى كه عقل ، آن را درست مى داند ، منحرف شد و كارى را كه عقل ، آن را نادرست مى داند ، انجام داد و اين عملِ خلاف عقل را بارها تكرار كرد ، انحراف از راستى و درستى ، به تدريج ، عادت او مى شود و ضميمه وجود او مى گردد ، به گونه اى كه ديگر يا به سختى مى تواند و گاهى هرگز نمى تواند كه به راه راست برود و در مسيرى كه عقل ، آن را صحيح مى داند ، قدم بردارد . اين جاست كه قلب و فكر انسان ، به بيمارى زيغ و انحراف ، مبتلا مى شود . قرآن كريم ، در اين باره مى فرمايد :
«فَلَمَّا زَاغُواْ أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ . [۱۰] پس وقتى آنان [ از راه حق ] منحرف شدند ، خداوند ، دل هايشان را منحرف كرد » .
يعنى انحراف عملى انسان از راه حق ، سبب مى شود كه قلب و عقل انسان ، به بيمارى انحراف ، مبتلا گردد . به عبارت ديگر ، انحراف ظاهرى ، در عمق انديشه و جان انسان ، اثر مى كند و موجب انحراف باطنى او مى شود .
انحراف دل و باطن انسان ، نتيجه طبيعى زنگار گرفتن آينه قلب است ، و زنگار گرفتن آينه قلب ، نتيجه طبيعى هوسرانى و انحراف عملى از راه حقّ است . معناى انحراف باطنى انسان به وسيله خداوند ، همين است كه انحراف عملى و ظاهرى ، بر اساس سنن الهى و نظام آفرينش ، به انحراف قلبى و روحى تبديل مى شود .
البته بايد توجّه داشت كه يكى از عوامل استوارى ايمان ، دعا كردن است . در كنار دعا ، رعايت نكات ديگرى هم ضرور است كه مهم ترين آنها ، پرهيزگارى و اجتناب از گناه است . [۱۱]
روايت شده كه از امير مؤمنان عليه السلام پرسيده شد : چه چيزى ، ايمان را تثبيت مى كند ؟
امام عليه السلام فرمود : «پارسايى » .
پرسيدند : چه چيزى ايمان را زائل مى كند ؟
امام عليه السلام فرمود : «حرص ورزيدن» . [۱۲]
وَرَع (پارسايى) و طمع (حرص) ، دو كليد ثبات يا انحراف ايمان هستند . وَرَع ، به خويشتندارى اى مى گويند كه از تقوا (پرهيزگارى) ، عميق تر است ؛ زيرا شخص پارسا ، از شبهه هم پرهيز كند ، [۱۳] ولى پرهيزگارى ، همان خويشتندارى از گناه و حرام است. اگر كسى بتواند خود را از ورود به محدوده شُبهات ، باز دارد ، ايمانش پا بر جا خواهد ماند ؛ ولى كسى كه به اموال ديگران چشم داشته باشد و براى جمع آورى اموال دنيا ، خود را به هر سو بكشانَد ، ايمانش عاريتى است و هميشه در معرض خطر ، قرار دارد.
مفضّل بن عمر ، از ياران امام صادق عليه السلام ، از ايشان پرسيد : نجات يافته ، چگونه شناخته مى شود ؟
امام فرمود :
مَن كانَ فِعلُهُ لِقَولِهِ مُوافِقا فَأَثبِتْ لَهُ الشَّهادَةَ ، وَ مَن لَم يَكُن فِعلُهُ لِقَولِهِ مُوافِقا فَإنَّما ذلِكَ مُستَودَعٌ . [۱۴] هر كس كردارش با گفتارش يكى باشد ، پس برايش گواهى بده [ كه اهل نجات است ] ، و هر كس كردارش با گفتارش سازگار نباشد ، ايمانش عاريتى است .
يكى ديگر از راه هاى ثبات دين ، همراهىِ هميشگى با معارف اهل بيت عليهم السلام ، يعنى همان راه مستقيم است . در روايتى از امير مؤمنان عليه السلام ، خطاب به كميل ، ايمان را به «ثابت» و «عاريتى» تقسيم كرده و فرموده است :
فَاحْذَر أن تَكُونَ مِنَ المُستَودِعينَ ، و إنّما يَستَحِقُّ أن يَكونَ مُستَقَرَّا إذا لَزِمْتَ الجادَّةَ الواضِحَةَ الَّتي لا تُخرِجُكَ إلى عِوَجٍ وَ لا تُزيلُكَ عَن مَنهَجٍ . [۱۵] پس بپرهيز از اين كه از عاريت گيرندگان باشى . [ براى ايمان ] ، آن سِزَد كه پايدار باشد [ تا به مددِ ايمان استوار ] ، راهى روشن در پيش گيرى كه تو را به كژى نكشانَد و تو را از راه به در نبرَد .
دعا نيز در پايدارى و ثبات دين ، تأثيرِ مهمّى دارد و حتّى ايمانِ عاريتى را به ايمان ثابت ، بر مى گردانَد . امام صادق عليه السلام ، فرموده است :
وَ مِنهُم مَنْ أُعِيرَ الْاءيمانَ عارِيَةً فَإذا هُوَ دَعَا وَ اَلَحَّ فِى الدُّعاءِ ماتَ عَلَى الْاءيمانِ . [۱۶] و برخى از مؤمنان هم ايمان عاريتى دارند . اينان ، اگر [ براى استوارى ايمان خود ] دعا كنند و در دعا ، پافشارى كنند ، با ايمان مى ميرند .
داستان ايمانِ عاريتى
فُضَيل بن عياض [۱۷] كه پس از تحوّلى روحى ، در زمره بزرگان عرفان قرار گرفت ، در مكّه ، حلقه درسى تشكيل داد و شاگردانى بر گِرد او جمع شدند . روزى يكى از شاگردانش ، بيمار شد . فضيل ، وقتى بر بالين او آمد كه در حالِ مُردن بود . براى همين ، شروع به تلاوت سوره «يس» كرد كه شاگرد به او گفت : «استاد! نخوان» . چند لحظه اى گذشت و حال او بدتر شد . فضيل ، «لا إله الّا اللّه » را به او تلقين كرد تا تكرار كند ؛ امّا آن شاگرد ، سر باز زد و گفت : «از هر چه گفته ام ، پشيمان و بيزارم !» ، و با گفتن همين سخن جان سپرد .
فضيل ، اندوهگين شد و مدّتى از خانه خود ، بيرون نيامد تا اين كه در خواب ديد كه آن شاگرد را به سمت دوزخ مى برند . به او گفت : چرا نگذاشتى سوره «يس» را بخوانم ؟ چرا «لا إله الّا اللّه » را نگفتى ؟ چرا اين گونه مُردى ؟ !
پاسخ داد : من ، سه مشكل داشتم : سخن چين ، حسود و شرابخوار بودم . روزى بيمار شدم . طبيب ، برايم شرابْ تجويز كرد و من ، شرابخوار شدم . همين خصائص زشت ، سبب سلب ايمان از من شد و بى ايمان ، از دنيا رفتم .
۳ . بهره مند شدن از رحمت ويژه الهى
راسخان در علم ، پس از اين كه از خداوند متعال مى خواهند كه دلشان را از بيمارى انحراف ، مصون بدارد ، با نام «وهّاب» [۱۸] (مبالغه در «واهب» ، يعنى بى مزدْ بسيارْ بخشنده) ، خدا را مخاطب مى سازند و از او مى خواهند كه آنان را از رحمت ويژه خود ، بهره مند سازد .
سومين درخواست زائران اهل بيت عليهم السلام ، تكرار همين دعاى راسخان در علم و بهره مند شدن از رحمت خاصّ الهى است .
آنان ، در پايان اين سه دعا ، ضمن تنزيه خداوند از همه نقص ها ، با سه تأكيد ، [۱۹] ابراز مى دارند كه وعده الهى در اجابت دعا ، تحقّق مى يابد [۲۰] و بدين سان ، اظهار اميدوارى مى نمايند كه با اجابت دعاهاى ياد شده ، در صف گواهان ، قرار خواهند گرفت ، در ديندارى و ولايت مدارى ، ثابت قدم و استوار ، خواهند مانْد ، و از رحمت خاصّ الهى ، بهره مند خواهند شد .
[۱] سوره آل عمران ، آيه ۵۳ .
[۲] سوره آل عمران ، آيه ۸ .
[۳] «الشاهد : الحاضر» (لسان العرب ، ج ۳ ، ص ۲۴۰) .
[۴] «الزيغ : المَيْل» (لسان العرب ، ج ۸ ، ص ۴۳۲) . «قوله تعالى : «رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا» أي : لا تملنا عن الهدى والقصد ولا تضلنا» (همان جا) .
[۵] «الهبة : العطية الخالية عن الأعواض و الأغراض ، فاذا كثرت سمى صاحبها وهّابا» (لسان العرب ، ج ۱ ، ص ۸۰۳) .
[۶] سوره مائده ، آيه ۶۷ .
[۷] سوره سبأ ، آيه ۶ .
[۸] الأنوار اللامعة ، ص ۱۹۱ .
[۹] الكافى ، ج ۱ ، ص ۱۸ ، ح ۱۲ .
[۱۰] سوره صف ، آيه ۵ .
[۱۱] براى آشنايى با عوامل ثبات ايمان و عواملى كه تداوم ايمان را تهديد مى كنند ، ر . ك : دانش نامه ميزان الحكمة ، ج ۸ ، ص ۲۰۷ (استوارى ايمان) .
[۱۲] . الأمالى ، صدوق ، ص ۳۶۵ ، ح ۱۱.
[۱۳] . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرموده است : «الورع الذى يقف عند الشبهة» (كنز العمال ، ج ۳ ، ص ۴۲۸ ، ح ۷۲۸۹ . نيز ر . ك : بحار الأنوار ، ج ۷۰ ، ص ۲۹۶ ، باب الورع و اجتناب الشبهات) .
[۱۴] . الكافى ، ج ۱ ، ص ۴۵ ، ح ۵.
[۱۵] . تحف العقول ، ص ۱۷۴.
[۱۶] . الكافى ، ج ۲ ، ص ۴۱۹ ، ح ۵ .
[۱۷] . فضيل بن عياض ، از راهزنان منطقه خراسان بوده كه شبى به قصدِ دزدى ، از ديوار خانه اى بالا مى رفت . صداى قرآن خواندن شخصى را شنيد كه مى خواند : «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ ؛ آيا كسانى را كه ايمان آورده اند ، هنگام آن نرسيده است كه دل هاى ايشان ، از ياد خدا ، نرم و ترسان شود ؟» (سوره حديد ، آيه ۱۶) اين آيه ، در دل فضيل نشست و به خود آمد و گفت : «آرى ! وقت آن رسيده است ». توبه اى نيكو كرد و راه حق را يافت و در اواخر عمر ، در جوار خانه خدا سُكنا گزيد و شاگردانى را تربيت كرد .
[۱۸] ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى ، ج ۷ ، ص ۳۷۱ (فصل نود و يكم : «وهّاب» ) .
[۱۹] مقصود ، كلمه «إنّ» ، «كان» زائده ، و «لام» در «لَمفعولاً» است .
[۲۰] اشاره است به آيه ۶۰ از سوره غافر : «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ ؛ مرا بخوانيد تا اجابت كنم شما را» .