رابطة تقوا با عاقبت: ۹
اعوذ بالله من الشَّيطان الرَّجيم؛ بسم اللَّه الرَّحْمن الرَّحيم و الحمدُ للَّه ربِّ الْعالَمين
و صلَّی اللهُ علی محمَّد و آله الطَّيِّبينَ الطّاهرين و لعنةُ الله علی اعدائِهم اجمَعين.
اعوذُ بالله من الشَّيطان الرَّجيم
« يَا أيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاته و لا تَمُوتُنَّ إِلَّا و أَنتُم مسلِمُون»
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما در گذشته راجع به ملکه قدسیّه تقوی بود و اینکه نقش زیربنایی برای مقامات معنویّه و فضائل انسانی دارد و در ابعاد گوناکون انسان از نظر وجودی مؤثر است و در نشئات وجودی (نشئه دنیوی، برزخی، اخروی). آخرین جلسه بحثم به اینجا رسید که این آیه شریفه دارد «و لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مسلمُون» تقوی موجب میشود حُسن عاقبت برای انسان پیدا شود. یعنی آنگاه که انسان از نشئه دنیا به نشئه برزخ کوچ میکند، کسانی حسن عاقبت دارند که با این ملکه قدسیّه از این عالم به عالم دیگر و نشئه دیگر کوچ میکنند. لذا بحث حسن عاقبت و سوء عاقبت شد.
حتّی در آیه شریفه عرض کردم «و لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا و أَنتُم مسلِمُون»چه بسا مراد این باشد: إِلَّا و أَنتُم مُتَّقون. چون قبل آن امر به تقوی میکند. «يَا أَيهَُّا الَّذِين ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاته» آنطور که سزاوار است تقوی الهی را پیشه کنید. بعد دارد «و لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا و أَنتُم مسلِمُون» که عرض کردم استثناء از نفی است. خیلی محکمش میکند. کسانی حسن عاقبت دارند که هنگام کوچ کردن از این نشئه اهل تقوی باشند.
گفته شد آنچه که موجب میشود انسان به حسن عاقبت برسد و سوءعاقبت پیدا نکند، خوف و بیم نسبت به عاقبت است. و این از خوفهای ممدوح هم هست. ستایش شده و نقش سازندگی در سه رابطه اعتقادی، ایمانی(قلبی) و عملی دارد. خوف نسبت به هر سه بُعد هنگام خروج و عبور از دنیا که نکند - نعوذ بالله - با شکّ و ریب نسبت به امور اعتقادی یا فرض کنید انکار نسبت به مسائل اعتقادی چه در ربط با مبدأ، معاد، نبوت و امثال اینها که اصول اعتقادی هستند از این عالم برود. و همین مسأله راجع به بعد ایمانی در ارتباط با قلب هم هست و آن اینکه حبّ به غیر خدا بر دل غلبه کند به طوری که چیزی از حبّ به خدا در دل باقی نماند و از این عالم بخواهد کوچ کند؛ یا جنبههای عملی و فرو رفتن در لذائذ مادی که همه نقش تخریبی دارد و موجب سوء عاقبت میشود. و حال اینکه در آیات داشتیم «و العاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين» «و العاقِبَةُ لِلتَّقْوَی». اینها مقدّمات وبرای یادآوری بود چون اینها را قبلاً بحث کردم.
سبب تضعیف یا از بین رفتن خوف از سوءعاقبت در انسان
در این جلسه این بحث را میخواهم مطرح کنم که چه میشود خوف انسان نسبت به سوء عاقبتش تضعیف شود یا از بین برود؟ چون خوف از سوءعاقبت موجب میشود انسان در این چند رابطه کار کند تا حسن عاقبت را با تقوی تحصیل کند ؛ خوف از سوءعاقبت موجب میشود انسان برود دنبال اینکه برای خودش حسن عاقبت تحصیل کند. حسن عاقبت با چه چیزی تحصیل میشود؟ با تقوی.ببینید سطح را آوردم پایین. بنابراین خوف نسبت به سوء عاقبت نقش سازندگی به این معنا دارد. که این در تحصیل تقوی نقش دارد. حالا میرویم سراغ اینکه چه میشود این خوف از دل انسان بیرون برود و در نتیجه سوءعاقبت پیدا کند و اگر هم تقوا و زمینهای از تقوی در کار بود آن هم برود؟ چه میشود این؟ آدم بنشیند فکر کند.
احساس ایمنی از آزمایش و مکر الهی در مباحث اخلاقی
یک بحثی را در مباحث اخلاقی مطرح میکنند و یک بخشی از آن را هم در مباحث عرفانی - معرفتی بحث میکنند؛ و آن را تحت عنوان احساس ایمنی از مکر الهی مطرح میکنند. اگر انسان احساس ایمنی از مکر الهی کند می گویند این ضدّ خوف ممدوح است. در مباحث اخلاقی میگویند ضد خوف ممدوح، ایمنی از مکر الهی است.
ایمنی از آزمایش و مکر الهی در قرآن
و این را در آیات هم داریم که هیچگاه نباید انسان احساس ایمنی کند از مکر الهی. سوره اعراف «و لَو أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ و اتَّقَوا» اگر اهل قریهها بیایند ایمان پیدا کنند، تقوی پیشه کنند «لَفَتَحْنَا علَيهِْم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ و الْأَرْضِ و لَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُون. أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا و هُمْ نَائمُون» تا میرسد به اینجا: «أَ فَأَمِنُواْ مَكْرَ الله» مهمّ این است. این ضد آن مسئله تقوایی است که آن بالا آورد. «أَ فَأَمِنُواْ مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُون» اینجا این مسئله را مطرح میفرماید.
در باب اینکه مکر الهی (که در این آیه وارد شده است) چیست؟ میروند سراغ آن آزمایش الهی. خصوصاً آیات قبل آن این بود: «لَفَتَحْنَا عَلَيهِْم بَرَكَاتٍ مِّنَ السماء والارض...» که نِعَم الهیّه است. این را کمی باز میکنم و آن اینکه انسان باید آزمایش الهی را در رابطه با نِعَم الهیّه در نظر داشته باشد. ما اینطور هستیم وقتی ببینیم به اینکه - نعوذ بالله - خطا میکنیم، گناه میکنیم بعد هم خدا دوباره نعمتش را به ما میدهد، این موجب میشود ما احساس ایمنی کنیم. مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش مکر را حتی به عذاب الهی تفسیر میکند. مکر الهی را میگوید عذاب خدا. احساس ایمنی از عذاب خدا. جنبه امتحان و آزمایش در همین دنیاست و آن اینکه احساس ایمنی کند.
چه میشود که احساس ایمنی میکند؟ این میبیند وقتی گناه میکند خدا اینجا پسگردنی به او نمیزند، باز هم نعمت به او میدهد. این موجب میشود که آن خوف و بیم که در روابط سهگانه مطرح کردم از بین برود. خدا این کار را هم میکند. این خودش یک نوع آزمایش است به اینکه خدا میخواهد ببیند ما راست میگوییم یا دروغ میگوییم.
استدراج
اینکه عبد گناه میکند خطا میکند بعد خداوند دوباره نعمت به او میدهد، دوباره گناه میکند دوباره نعمت میدهد. این را در بحثهای اخلاقی میگویند استدراج. از خودمان نیست از قرآن است. اسم آن را میگذارند استدراج. یک در میان. یک گناه میکنی یک نعمت میدهد. یک گناه میکنی یک نعمت میدهد. یک در میان. گاهی میگویند نه همینطور میآید پایین. ایمان میآید پایین. تنزّل میکند. تعبیرات مختلفی دارند.
استدراج در قرآن و روایات
در همین سوره اعراف میگوید «و الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِاياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُون. و أُمْلى لَهُمْ إِنَّ كَيْدِى مَتِين» این کید را بگذارید در همان آیه که در همین سوره بود. آن آیه 99 بود. اینجا 180 است. نگاه کنید اینها چقدر به هم ارتباط دارند. «و أُمْلىِ لَهُمْ إِنَّ كَيْدِى مَتِين» که همان مکر الهی را اینجا تعبیر به کید الهی میکند. اینها همه حساب شده است. اینکه میبینی - نعوذ بالله – تو گناه میکنی خدا دوباره نعمتش را میدهد این را احتمال بده دارد یک جور امتحانت میکند. میخواهد ببیند چقدر پررویی؟ صریح گفتم من.
در ذیل آیه روایت از امام صادق (علیه السلام) است «فَقال هُو العَبد یَذنِبُ الذَّنب فَتُجَدَّدُ لَهُ النِّعمَة مَعَه» بنده گناه میکند بعد هم خدا یک نعمت تازه به او میدهد «تُلهیهِ تِلکَ النِّعمَة عَنِ الاِستغِفار مِن ذلِکَ الذَّنب» این نعمتی که به او داد، موجب میشود به اینکه او را باز میدارد که برود از آن گناه استغفار کند. چون اگر پسگردنی را بزند اینطور نیست. گناه میکند خدا نعمت میدهد، نعمت را که به تو داد این موجب میشود به اینکه - نعوذ بالله - تو را باز میدارد از استغفار از آن گناه و از آن خطا و همین از نظر درونی (چون آن طرفش مورد بحثم بود) موجب میشود که خوف و بیم از سوء عاقبت از دلت برود. آرامآرام پاک شود.
در یک روایت دیگری هست از امام صادق (علیه السلام) دارد «اِذا اَرادَ اللهُ بِعَبدٍ خَیراً فَأذنَبَ ذَنباً اَتبَعَهُ بِنِقمَةٍ وَ یُذَکِّرُهُ الاستِغفار» اگر یک عبدی - نعوذ بالله- گناه کرد، اگر خدا خواست خیری به او بدهد، پسگردنی به او میزند. پسگردنی به او میزند برای اینکه او را یادآوری کند که برود استغفار کند. که این موجب میشود که آن خوف از سوء عاقبت از دلش نرود. «وَ اِذا اَرادَ بِعَبدٍ شَرّا فأذنَبَ ذَنباً أَتبَعَهُ بِنِعمَةٍ لِیُنسیهِ الاِستِغفار و یَتَمادی بِها» از آن طرف اگر نه، بخواهد شر بشود، میآید گناه میکند بعد هم دوباره نعمت به او میدهد. این موجب میشود که دیگر استغفار نسبت به گناه فراموش میشود و ادامه میدهد. بعد میفرماید«و هوَ قولُ الله عزّوجل (سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُون) بِالنِّعَمِ عِندَ المَعاصی» بنابراین همینطور ما ریشهیابی میکنیم وپیش میآییم و آن این است که خوف از سوءعاقبت موجب میشود که انسان برود دنبال اینکه تقوی تحصیل بکند چون «و العاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين»، « و لا تَمُوتُنَّ إِلَّا و أَنتُم مُّسْلِمُون» أی متقون. میمیری! آن موقعی که میخواهی بروی اگر دستت خالی از تقوی باشد وضعت وخیم است.
گفتم این خوف در سه رابطه نقش سازندگی دارد. خوف ممدوح هم هست. قبلاً هم گفتم چون دارای درجات است نقش مختلفی نسبت به افراد پیدا میکند. حالا میروی تقوی تحصیل میکنی، مراقبت هم میکنی که از دستت نرود. محافظت میکنی، مراقبت میکنی این ملکه قدسیه تقوی از دستت نرود. اما در مقابل این را هم بدان. حواست را جمع کن. آن چیزیکه این خوف را میشکند احساس ایمنی از آزمایش الهی است. (مکر الهی، کید الهی). و آن با استدراجی است که خداوند انجام میدهد که در آیه هم هست « مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُون»
پاسخ به یک کجفهمی
خیال میکنی آدم خیلی خوبی هستی؟ بله؟ گناه میکنی بعد هم خدا نعمت میدهد. به به! خدا برای او خواسته است اگر کذا بگذارد. اینقدر بیشعور؟ اینقدر نازل از نظر فهم دینی؟ طرف معصیت میکند بعد هم خدا مثل آن حمار جلوی او جو میریزد بعد این میگوید خوش به حالش. این حسرت میخورد به حال او. خدا برای او خواسته است! بعدش هم میگوید اگر کذا بگذارد. اینهایی که میگویم متداول در ما است. نه! نه! خدا دارد امتحانش میکند. خیر برای او نخواسته است. اینهایی که دارد به او میدهد شرّ است. اگر خیر بود یک پاپوش برای او درست میکرد او را محکم میزد زمین، تا چشمش را باز کند.
احساس ایمنی از آزمایش و مکر الهی؛ منشأ بسیاری از گرفتاریها
لذا این را به شما بگویم ما داریم در روایاتمان. جزء معارف ما است. بسیاری از این گرفتاریهایی را که چه فرد چه جامعه پیدا کند (فرق هم نمیکند) ، بر اثر معاصی است. و این هم لطف الهی است. خدا نکند که این لطفش را بگیرد. بگذار این پس گردنی را بزند. اگر یک بچهای را بخواهی خرابش کنی راه آن این است که اگر یک بیادبی کرد یک جایزه به او بدهی. چه در میآید از کار؟ سؤال میکنم از شما. اما بیادبی کرد یک پسگردنی بزن. سطح را آوردم پایین.
ما در روایات بسیاری داریم که در باب بلاء وارده شده. روایاتش را آنجا مطرح میکنند. یک سنخ از ابتلائات، چه فردی چه اجتماعی (اینها فرقی نمیکند) بر اثر گناه است. آن هم تازه لطف خداست که اگر لطفش را بردارد که دیگر وامصیبت. که شاید چشمتان را باز کنید. برای کثافتکاریهای شماست. مگر تعارف دارد؟ اینها موجب میشود. در روایات هست. دیدید که! میگوید اگر برای او خیر بخواهد او را چه کار میکند ؟ نقمت برای او میآورد. گرفتاری برای او میآورد تا چشمانش را باز کند، از این گناهانش استغفار کند. در نتیجه نسبت به متوسطین از مؤمنین؛ باید اینها خوف سوءخاتمه را داشته باشند و این خوف برای تحصیل تقوی نقش سازندگی دارد. احساس ایمنی از مکر الهی هیچگاه نباید در اینها پیدا شود و الّا دست خالی میشوند از تقوی. این بر طبق مباحث اخلاقی بود.
احساس ایمنی از آزمایش و مکر الهی در مباحث معرفتی
یک مقداری میرویم بالا. البته من و شما منظور نیستیم. در وادی معرفتی نسبت به اولیاء خاصّ خدا هم دوباره همین مسئله ایمنی از مکر الهی را مطرح میکنند. یک روایتی است که این را از پیغمبر اکرم نقل کردهاند «رُوِیَ اَنَّ النَّبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وَ جِبرائیل بَکَیا مِن خَوفِ الله تعالی» پیغمبر و جبرئیل از خوف الهی گریه میکردند. «فَأَوحَی اللهُ تعالی اِلَیهِما» خدا به پیغمبر و جبرئیل وحی کرد که شما چرا گریه میکنید؟ «لِما تَبکیان؟» چرا گریه میکنید شما؟ «وَ قَد اَمِنتُکُما» من که به شما ایمنی دادم. پیغمبر و جبرائیل در جواب خدا گفتند «وَ مَن یَأمَنُ مَکرَک» چه کسی است که ایمنی داشته باشد از آزمایش تو؟ هیچ کس. ولو اولین مخلوق و اشرفین در بین موجودات باشد. اشرف مخلوقاتش باشد. «وَ مَن یَأمَنُ مَکرَک» این جمله را چرا گفتند؟ گفتند نکند این «قَد اَمِنتُکُما» خودش یک آزمایش باشد. همینکه خدا گفت من به شما ایمنی دادم گفتند نکند این یک آزمایش باشد بخواهد ببیند بعد آن ما چه کار میکنیم. مثل اینکه معصیت کرد بعدش نعمت به او میدهند تا ببینند چند مردِ حلاّج است. اهل معرفت این را میگویند. نکند این هم یک آزمایش باشد.
راجع به حضرت ابراهیم اهلش این را دارند. من این را اشاره کنم. وقتی که او را بردند بالای منجنیق، بین زمین و آسمان، وقتی که پرتابش کردند جبرئیل آمد و گفت «أَ لَکَ حاجَة» احتیاجی،چیزی داری؟ گفت «اَمّا اِلیکَ فَلا» از تو نه! میخواست بگوید من موحّدم. تو که هستی؟ همین آمدن جبرائیل و «أَ لَکَ حاجَة» گفتن او به ابراهیم، خودش آزمایش الهی بود برای توحید ابرهیم (سلام الله علیه) که در این وضع بین زمین و آسمان که دیگر کار تمام شده است «أَ لَکَ حاجَة» «اَمّا اِلیکَ فَلا». خوب از امتحان برآمد. « وَ إِبْرَاهِيمَ الَّذِى وَفّی» در سوره نجم است. اینجا میگویند یکی از مصادیق این وفا اینجا بود. نسبت به مسئله توحیدیاش خوب از امتحان برآمد. قضیه اسماعیل و... سر جای خودش. یکی از مصادیق آن اینجاست « وَ إِبْرَاهِيمَ الَّذِى وَفّی» لذا اهل معرفت هم دارند.امّا آنها در یک جایی هستند ولی ما در مرتبه پایین آن گیر کردهایم.
جمع بندی
بنابراین آن چیزی که هنگام عبور از این نشئه موجب حسن عاقبت است، تقوی است و ضد تقوی (یعنی آن چیزیکه موجب میشود این را از بین میبرد، یعنی سوءعاقبت میآورد) این است که خوف از سوء عاقبت برود. و خوف از سوءعاقبت را ایمنی از مکر الهی از بین میبرد. و در این عالم امر بر انسان مشتبه شود. از چه؟ از یک سنخ نِعَم الهی که به او عنایت میشود با توجه به اینکه - نعوذ بالله - سر پیچی میکند.