دعا - رمضان ۱۳۹۱ - جلسه ۱۷
فراگير شدن گناه در جامعه و آثار آن بر دعا
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحيمِ؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]
مروري بر مباحث گذشته
عرض شد ماه مبارك رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعاي به خير كردن براي خود و ديگران، چه دنيوي و چه اخروي است. بحث در اين بود كه شخص دعا كننده براي غير دعا كند و راجع به كفّار و مشركين عرض شد كه براي بعضي نبايد دعا كرد و براي بعضي هم اشكال ندارد، امّا دعاي آنها دربارة مسلمانها مستجاب ميشود و مقبول است. اينها بحثهايي در باب دعا است، كه مدار مسئلة دعا را نسبت به ديگران خيلي وسيع ميكند، بهطوري كه آن كسي كه براي تو دعا ميكند لازم نيست مؤمن يا مسلمان باشد؛ اصلاً اينطور نيست. آن كسي كه براي تو دعا ميكند مشرك يا كافر يا ملحد باشد، فرق نميكند. اين را بحث كرديم و جهت آن را گفتم و رواياتش را هم خواندم.
استكثار: توسعة مدار دعا
عرض كردم، مدار دعا را خيلي توسعه ميدهند و در روايات هم با عنوان «استكثار» مطرح ميكنند؛ يعني طلب كثرت كردن در دعا، به اين معنا است كه از ديگران درخواست دعا كند. روايتي است از پيغمبراكرم كه دارد: «قال رسولالله(صَلَّياللهُعَليهوَآلِهوسَلَّم): اسْتَكْثِرْ مِنَ النَّاسِ مِنْ دَعاءِ الخَيْرِ لَكَ»؛[2] مسئلة دعا براي خودت را زياد طلب كن به اين معنا كه از ديگران تقاضا كن.
در گذشته بحثي راجع به آثار دعا كردم و به مناسبت ايّام قدر اين تذكّر را ميخواهم بدهم.[3] در باب مسأله دعا، بُرد آن، از نظر بلاء و گرفتاريها، روايات بسياري داريم كه قبلاً هم مفصّل بحث كردهام و تكرار هم نميكنم.
دافعيّت و رافعيّت دعا
دعا هم جنبة «دافعيّت» دارد و هم جنبة «رافعيّت». يعني مثلاً من گرفتارياي پيدا كردهام كه اسم آن را بلا ميگذاريم. از خدا ميخواهم كه رفع كند و خدا هم لطف ميكند و دعا را مستجاب ميكند آن را رفع ميكند؛ اين را «رفع بلا» ميگويند. دعا رافع بلا بود و گرفتاري حل شد.
دو: دافع بلا است. يعني مثلاً فرض كنيد، پيش خودم ميگويم: يكوقت نكند ما هم گرفتار اين مصيبت شويم. مثلاً كسي گرفتار شده و من خوف اين را پيدا ميكنم كه نكند من هم مبتلا شوم. از خدا ميخواهم «خدايا! ما را حفظ كن، خودم، همسرم، بچّهام...» اين چيزهايي كه ميگويم خيلي عادّي است و رواج دارد. خدا هم لطف و عنايت ميكند و پيشگيري ميكند كه اين را ميگوييم «دفع». نميگذارد اين بلا و گرفتاري، متوجّه من بشود.
سطح دعا پايين بيايد، بلا زياد ميشود
سوّم؛ و آن مسئلة من و دفع بلا و رفع بلا از من كه مشخّصاً معلوم شد نيست. بهطور كلّي اگر در يك جامعه سطح دعا پائين بيايد در اينجا است كه سطح بلا و گرفتاري بالا ميرود. يك رابطة اين چنيني دارد.[4] اگر سطح دعا در جامعه پائين برود، سطح بلا بالا ميآيد و برعكس اگر دعا بالا برود، بلا پائين ميآيد. در اينجا بحث شخصي هم نيست. نسبت به كلّ جامعه گرفتاريهاي فراگير وجود دارد. روايتي است از پيغمبراكرم: «قالَ رَسُولالله(صَلَّياللهُعَليهوَآلِهوسَلَّم): إِذَا قَلَ الدُّعَاءُ»؛ هرگاه دعا كردن، كاستي پيدا كند؛ «نَزَلَ الْبَلَاء»؛[5] آن موقع است كه بلا فرود ميآيد.
دعاي جمعي، برطرف كنندة بلا
اگر ادعيّة واردة ماه رمضان را ببينيد، خصوصاً آنهايي كه بعد از نماز وارد شده، خيلي از آنها جنبة شخصي ندارد: «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ»؛ «اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ»؛ همة مريضها، «اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ»؛ در اينجا هم بحث شخصي نيست. همه را سراسري، دعا ميكند و اينجا جنبههاي شخصي ندارد. دقّت كنيد! از اوّلِ دعا را تا آخرش بخوانيد، «أَشْبِعْ كُلَ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ».[6] يا اينكه در ادعيّة ما وارد شده، «اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ المُؤمِنات».[7] [8]
همه در قبال جامعه مسئوليم
اين را بدانند! اگر در جامعه گناه فراگير شود، بلا هم فراگير ميشود ولو اينكه من گناهكار نباشم. اگر دعا، اِنابه و توبه، سطحشان پائين بيايد، آنجا است كه، «نَزَلَ الْبَلَاء». رابطهاي بين اين دو است. در اينجا بحث دافعه و رافعه نيست؛ اين را كنار بگذاريد. يك رابطة كلّي بين دعا و بلا در اين روايت وجود دارد.
آثار فراگير شدن گناه در جامعه
روايتي از علي(عليهالسّلام) است كه در آنجا دافعه و رافعه را توضيح ميدهد و جلسة گذشته هم به مسئلة معصيت اشاره كردم. حضرت فرمود: «مَا زَالَتْ نِعْمَةٌ وَ لَا نَضَارَةُ عَيْشٍ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوا»؛ هيچ نعمت و خرّمي و زندگياي به زوال نميآيد مگر به سبب گناهاني كه صاحبان آن مرتكب شدهاند. اينجا بحث جامعه است كه وقتي گناه فراگير شد بيچاره ميشويم؛ به چه كنم، چه كنم ميافتيم و نان شب هم براي خوردن، نداريم، «إِنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ»؛ تصوّر نكنيد! خدا هرگز به بندگانش ستم نميكند. بلكه كاركرد دست من و تو، اثر وضعي آن است. «وَ لَوْ أَنَّهُمُ اسْتَقْبَلُوا ذَلِكَ بِالدُّعَاءِ وَ الْإِنَابَةِ لَمْ تَزُلْ»، اگر آنها با دعا و توبه به استقبال نعمتها ميرفتند، اين نعمتها و خوشيها رو به زوال نميرفت. اينجا مسئلة دافعيّت است. يعني دعا، انابه و توبه جلوي زوال نعمت را ميگيرد. اين همان است كه به صورت كلّي مطرح شده بود، امّا در اينجا علي(عليهالسّلام) آن را باز كرد. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذَا نَزَلَتْ بِهِمُ النِّقَمُ وَ زَالَتْ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى اللَّهِ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ لَمْ يَهِنُوا وَ لَمْ يُسْرِفُوا»، اگر زماني كه بلا نازل شد و گرفتاريِ فراگير آمد؛ «وَ زَالَتْ عَنْهُمُ النِّعَمُ»، و نعمتهايشان گرفته شد، در اينجا با خلوص نيّت به خداوند پناه ميبردند و سستي و زيادهروي و اسرافكاري را كنار ميگذاشتند؛ اينجا دارد: «لَأَصْلَحَ اللَّهُ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ»؛ خدا همة تباهي آنها را سامان ميداد؛ «وَ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ صَالِحٍ»؛[9] و آن چيزهايي كه گرفته بود به آنها برميگرداند.
سخن علي(عليهالسّلام) در راستاي رسولاكرم
يك رابطة تنگاتنگ و بیواسطه نشان ميدهد. به تعبير ما آنجا پيغمبر يك كبراي كلّي فرمود، كه بدان! اگر دعا كم بشود، بلا نازل ميشود. بحث شخصي نيست بلكه كلّ جامعه را مطرح ميكند. اينجا اميرالمؤمنين علي(عليهالسّلام) به صورت اصولي مطلب را باز ميكند.
تو سزاوار چه هستي؟
اوّل بدان كه كار خدا بيحساب نيست. اگر ديدي بلايي فرستاده اين نتيجة اعمال خودِ تو است. بعد از آن هم حاضر نشدي به در خانة خدا بروي و توبه و انابه كني و حاضر نشدي كه دعا و استغفار انجام بدهي. حالا تو سزاوار چه هستي؟ غير از اين است كه نعمت از تو گرفته شود و بعد هم به جاي آن نغمت بيايد. عرض كردم كه بحث، بحث شخصي نيست. آن وقتها تعبيرهايي ميكردند و ميگفتند كه اگر بلا بيايد تر و خشك را با هم ميسوزاند. البته اينجا هم بحثي دارد؛ اينطور نيست كه بيحساب و كتاب باشد بلكه حساب شده است. در صورتي كه كسي به وظيفة خودش عمل كرده باشد در اينجا مطرح نميشود امّا اگر عمل نكرده باشد آن هم جزء ديگران است.
اوّل سراغ موانع برويم و بعد توبه كنيم
غرضم اين است كه اين همه به دعا سفارش كردهاند و آن هم قبل از درخواست امور مادّي، مسئلة دعا نسبت به مغفرت را بيان ميكنند. ميدانيد اين براي چه است؟ براي اين است كه اوّل ميخواهند شستوشويمان دهند و آن آلودگیهايي كه مانع نزول بركات خدا شده بود برطرف كنند. بنابراين اوّل سراغ آن چيزهايي كه مانع به استجابت رسيدن دعا شده بود ميروند. ببينيد كه پيغمبراكرم با يك كبراي كلّي ميفرمايد: اين را بدانيد! مثل كفّة ترازو است كه وقتي دعا بالا برود، بلا پائين ميآيد و وقتي دعا پائين بيايد، بلا بالا مي رود. اين رابطة بیواسطه و مستقیم، بين دعا و بلا است. اگر مثلاً ديديد كه در يك روزي گرفتارياي فراگير و همگاني ميشود، اين را بدانيد كه از يك طرف معصيت صورت گرفته و از طرف ديگر هم، همه حاضر نشدند توبه و استغفار كنند و به درِ خانة خدا بروند و دعا كنند.
رفع گرفتاري با توسّل
سرّش را هم گفتم و آن اينكه برويم و اهلاللّهي را پيدا كنيم و با التماس به او بگوييم: آقا! خواهش ميكنيم كه براي ما دعا كنيد تا از مردم رفع گرفتاري بشود، مردم بيچاره شدند. امّا آن دعا ديگر بردي كه گفتيم ندارد، چون ما يك سنت الهي داريم: «اِذا قَلَّ الدُّعا نَزَلَ البَلاء»؛ اين جنبة شخصي نيست بلكه جنبة عمومي دارد. عرض كردم، برويم و بگوييم: آقا! التماس دعا داريم؛ خيلي گرفتاريم و وضعمان بد است. راجع به همه نوع است هم مادّي و هم معنوي. البته هر كسي نوعي از گرفتاري دارد و بعضيها هم مشترك هستند، يعني در بلاء و گرفتاري اشتراك دارند.
دعاي همگاني در شب قدر
لذا اين مطالبي كه عرض كردم براي اين بود كه از اين لياليقدر، كمال استفاده را بكنيد تا از جامعة ما رفع بلا بشود. نميگويم براي خودتان دعا نكنيد، بلكه دعاي همگاني يادتان نرود. آن وقت در اينجا است كه انشاالله خدا لطف خود را بيشتر خواهد كرد و رفع بلا خواهد كرد.
سلام بر ملّت رسول خدا
مينويسند حسين(عليهالسّلام) به ميدان رفت. و معمولاً امام حسين در روز عاشورا حملهاي ميكرد و بعد ميآمد و در يك بلندي ميايستاد و صدايش بلند ميشد به تكبير گفتن: «اَللهاَكبَر»؛ يا گاهي ميگفت، «لااِلهالّاالله»؛ و گاهي ميگفت: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ». ميگويند اين ذكرها را براي اين ميگفت كه صدايش به خيام حرم برسد تا اين بيبيها و بچّهها دلشان آرام بگيرد و بدانند كه هنوز آقا زنده است. حسين(عليهالسّلام) خسته شد. «فَوَقَفَ سَاعَةً لِيَسْتَرِيح»؛ مقداري ايستاد كه استراحت كند، «إذْ أَتَاهُ حَجَراً فَوَقَعَ فِى جَبْهَتِه»؛ سنگي آمد و به پيشاني حسين(عليهالسّلام) اصابت كرد. خون از پيشاني سرازير شد و جلوي ديدگان حسين(عليهالسّلام) را گرفت، «فَأخَذَ قَميصَهُ لِيَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ وَجْهِه»؛ دست برد و دامن پيراهن را بالا آورد، تا خون را از چهرة خود پاك كند، «إذْ أتَاهُ سَهْمٌ مَسمُومٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَب»؛ تير مسموم سه شعبه آمد، «فَوَقَعَ فِى صَدْرِهِ أو فِى قَلْبِه»؛ به سينه يا قلب حسين(عليهالسّلام) اصابت كرد، «فَانقَلَبَ عَن فَرَسِه»؛ حسين(عليهالسّلام)، هرچه كرد نتوانست خود را بر روي مركب نگاه دارد؛ واژگون بهسوي زمين شد، «وَ قال بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّه»...
[1]. بحارالانوار، ج91، ص96
[2]. كنزالعمال، ج2، ص73
[3]. به ذهنم اين است، مطلبي كه ميخواهم تذكّر بدهم آن موقع تذكّر ندادهام. لذا ميخواهم بيان كنم.
[4]. اين بحث را نكرده بودم؛ بهخصوص كه ليالي قدر در پيش است.
[5]. الدعوات (للراوندي)، ص20، بحار الأنوار، ج90، ص300
[6]. بحار الأنوار، ج95، 120
[7]. بحار الأنوار، ج41، ص36
[8]. توجّه كنيد! نميخواهم وارد شوم به اينكه چند بار گفته بشود، چه آثار و بركاتي دارد؟
[9]. مستدركالوسائل، ج5، ص178؛ بحار الأنوار، ج90، ص289