دعا - رمضان ۱۳۹۱ - جلسه ۱۰
آثار نفرین
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحيمِ؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]
مروری بر مباحث گذشته
بحث راجع به این بود که آنچه در ماه مبارک رمضان به آن ترغیب و سفارش شده، تلاوت آیات قرآنی و انجام دعا یعنی راز و نیاز و اظهار حاجت کردن در مقابل پروردگار است. البته باید از خداوند طلب خیر کرد، نه طلب شرّ. در این بحث وارد شدیم که نسبت به کفّار، مشرکین و منحرفین دعای خیر کردن چگونه است؟ گفته شد اینها دو دسته هستند؛ یک دسته مستضعف هستند و دعا اشکال ندارد، امّا در مورد آنهایی که معانداند اینطور نیست و بعد گفتیم نه اینکه نسبت به معاند دعای خیر نکند، بلکه نفرین هم جایز است.
در اینجا معاندین را دو دسته کردیم؛ یک دسته چهرههای برجستهای که در مسائل اجتماعی و سیاسی موجهاند و جهتش را هم گفتیم. دو؛ چهرههایی که از نظر مذهبی برجسته و از نظر دینی مورد اعتماد مردم هستند ولی در عین حال باطل و منحرفند؛ اینها هم معانداند. لذا عرض شد که پیغمبراکرم مقیّد بود، اینها را به جامعه معرفی کند که مستضعفین اطراف آنها را نگیرند تا منحرف بشوند. این معاندین مضرّ جامعه هستند، چه در بعد عقیدتی، چه اخلاقی و چه اجتماعی. در این جلسه مطلب جدایی از آنها خواهم گفت.
معجزه در مقابل معاند
یکوقت این است که میگوییم باید معاند را به جامعه معرفی کرد که افراد جامعه او را بشناسند تا اطرافشان را نگیرند و منحرف شوند. این مطلب را بحث کردیم و روایاتش را هم چه از نظر اجتماعی، چه از نظر مذهبی و.... خواندم. امّا اینجا بحث دیگری بالاتر از این است و در آن بحث معجزات نسبت به انبیا را مطرح میکنیم. اشارهای میکنم و بعد وارد بحث میشوم.
معجزات انبیا، بر محور دعا
معجزات انبیا همه بر محور دعا بوده است. حضرتعیسی مرده را زنده میکرد. چگونه این کار را انجام میداد؟ با دعا زنده میکرد و این دعا، دعای به خیر بود. حضرتموسی عصایی که میانداخت همهاش دعا بود. معجزات انبیا همه بر محور دعا بوده است. راجع به حضرتعیسی داریم که میگویند نماز میخواند و بعد از آن دعا میخواند؛ به همین وسیله مرده را زنده میکرد و معجزاتی که از او صادر میشد. این در بعد خیرات بود که چشمگیر است.
تمسّک به دعا، بر علیه معاندین
از طرف دیگر عکس این مطلب را میخواهم بگویم، یعنی انبیا با معاندین مواجه میشدند. حضرتموسی وقتی با فرعونیان مواجه شد، فقط مسئلۀ عصا مطرح نبود، بلکه فهمید که آنها لجبازی میکنند و معانداند و دنبال حق و حقیقت نیستند. اینجا است که متمسّک به دعا بر علیه آنها میشود، که در قرآن از آن به «عذاب الهی» تعبیر میکنند.
اگر بخواهم وارد شوم و انبیایی که قومشان را نفرین کردهاند در قرآن مطرح کنم، بسیار است. حضرت نوح است، لوط است، شعیب است، قِدم حضرت موسی است؛ یک نفر یا دو نفر نیست؛ در سورههای مختلف است که یکی را به عنوان نمونه بیان میکنم.
از خدا بخواه که ما را عذاب کند!
«فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ * وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا في ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ * وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ * أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ»؛ دقت کنید! لجبازی میکنند، «إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ»؛[2] هرچه دعوتشان کرد، نمیپذیرفتند. گفتند: اگر تو راست میگویی، از خدا بخواه که به ما عذاب بدهد! خیلی روشن، صریح و کوتاه بود. بعد گفت: «قالَ رَبِّ انْصُرْنِي»؛ خداوندا! کمکم کن، اینها عذاب میخواهند؛ پس از بینشان ببر و خدا هم همین کار را کرد. چرا این کار را انجام داد؟ با این کار ایمان کسانی که ایمان آورده بودند، تحکیم کرد.
معاندِ لجباز
یک موقعی، کسی حرفی را نمیپذیرد امّا لجبازی هم نمیکند، ولی آنکه معاند است لجبازی میکند. انبیا وقتی به جایی که اقوامشان سخنانشان را نمیپذیرفتند و لجبازی هم میکردند میرسیدند، نفرین میکردند. در این آیه هم که خودشان خواستهاند و چه مقدار سطح فکری پایین بوده است.
تقویت مؤمنین و تضعیف معاندین در اعجاز پیامبران
مسئله این است که یک؛ انبیا برای تقویت اعتقاد کسانی که ایمان آورده بودند، وقتی کارشان به اینجا میکشد که میبینند در مقابلشان، معاندین اینطور میایستند، آنها را نفرین میکنند. دو؛ تضعیف منحرفینی که میخواهند جامعه را به انحراف بکشند. دو مطلب را گفتم. یکی «تقویت» است و دیگری «تضعیف»؛ یعنی «تقویت مؤمنین» و «تضعیف معاندین». این مطلب مهمی است.
مسئلۀ اعجاز در قرآن
بسیاری از انبیا هستند که قرآن، این مطلب را در مورد آنها نشان میدهد. راجع به حضرت شعیب در سورۀ اعراف آیات 88 تا 91 گفته است. راجع به حضرت موسی، سورۀ یونس را نگاه کنید. در مورد حضرت نوح چندین سوره وجود دارد و البته حضرت نوح را جدا بحث خواهم کرد. غرضم این است که اهل تحقیق مراجعه کنند. سرّ مطلب این بود.
ایمان با معجزات
در گذشته گفتیم که دو گروه داشتیم، یکی مستضعفین بودند و دیگری معاندین. در ارتباط با این اشاره میکنم که مستضعف، خودش استضعافِ فکریِ استدلالی دارد، امّا با آنچه که از معجزات میبیند، بر فطرتش ایمان آورده است.
اعجاز پیغمبر در مقابله با معاندین
معجزات را دو قسمت کردم؛ اول آن چیزهایی بود که خوب بود. اینکه میبینم مرده را زنده میکند و هیچکس هم نمیتواند این کار را بکند یا حضرتموسی عصا را انداخت و تمام سحرها را بلعید. این چیز عادّیای نیست و او براساس فطرتش، ایمان میآورد. در اینجا معاند میخواهد او را برگرداند و پیغمبر هم باید بینیاش را به خاک بمالد. پیغمبر میبیند که لجاجت میکند و نمیخواهد مستضعفان ایمان بیاورند و اینکه خودشان هم نمیخواهند ایمان بیاورند، بلکه قصد دارند دیگران را هم به انحراف بکشند. در اینجا پیغمبر دعای نفرین میکند. او نفرین میکند که عذاب بیاید و موجب میشود که مؤمنین از نظر اعتقادیشان تقویت شوند و از آن طرف معاندین تضعیف میشوند.
شرایعِ مقطعی
در اینجا اشاره به نکتهای میکنم. نبوت، راجع به انبیا گذشته مقطعی بود، یعنی أَمَد داشت. به این معنی که چند سال بود و بعد میرفت. از اولین که حضرت نوح بود تا شریعتهایی که یکی پس از دیگری آمدند اینطور بودند. شرایعی که أَمَد ندارد؛ مقطعی نیست، بلکه «إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» است.
نگاه جامعنگرِ ادیان
بنابراین پیغمبری که میخواهد از طریق اعجاز و آن هم با نفرین مبارزه کند، وقتی که میبیند معاندین لجبازی میکنند، آنها را نفرین میکند؛ پس او دیگر نباید افراد موجود در عصر خودش را در نظر بگیرد. به تعبیر اهل علم، پیامبر باید معجزۀ خالده داشته باشد.
نبوّت و اعجاز به سبب دعا علیه معاند
چه از آن طرف که قرآن بود و تا «یومالقیامۀ» معجزۀ خیر بود و چه از این طرف که راجع به عذاب است. به اشخاص کاری ندارم، البته در جلسۀ گذشته به اشخاص و گروههایی که پیغمبر آنها را نفرین کرد رسیدیم امّا اینجا بحث دیگری است. صحبت در باب نبوّتش است و اعجاز آن هم به سبب دعا بر علیه معاند صورت میگیرد. روایتی میخوانم که شاید همه شنیده باشید و تازه میفهمید که قضیه چه بوده است!
نفرین رسولخدا بر کسری
«أَنَّ النَّبِيَّ(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) كَتَبَ إِلَى كِسْرَى»؛ رسولخدا به کسری نوشت، «مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ أَمَّا بَعْدُ فَأَسْلِمْ تَسْلَمْ وَ إِلَّا فَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى»؛ نامه از محمد رسولخدا به کسری پادشاه ایران؛ اسلام بیاور تا سلامت بمانی و الّا با خدا و رسولش اعلام جنگ ده، «وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى». همه در تاریخ نوشتند: «فَلَمَّا وَصَلَ إِلَيْهِ الْكِتَابُ مَزَّقَهُ»؛ وقتی که نامۀ پیغمبر به دست کسری رسید پارهپارهاش کرد، «وَ اسْتَخَفَّ بِهِ»؛ توهین و بیاحترامی کرد؛ «وَ قَالَ مَنْ هَذَا الَّذِي يَدْعُونِي إِلَى دِينِهِ»؛ کسری گفت: این چه کسی است که مرا دعوت به دینش میکند؟ «وَ يَبْدَأُ بِاسْمِهِ قَبْلَ اسْمِي»؛ و اول اسم خودش را میآورد و بعد اسم من را، «وَ بَعَثَ إِلَيْهِ بِتُرَابٍ»؛ مشتی خاک برداشت، درون چیزی ریخت و برای پیغمبر فرستاد. وقتی خاک را آوردند و گفتند که او این کار را کرد؛ حضرت نفرینش کرد. این نفرینی که کرد معجزه بود. امّا اعجازش ابدالدّهری بود، یعنی بعد از کسری را هم فرمودند: «فَقَالَ(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَزَّقَ اللَّهُ مُلْكَهُ كَمَا مَزَّقَ كِتَابِي»؛ خدا حکومتش را پاره پاره کند همانطور که نامۀ مرا پاره کرد، «أَمَا إِنَّهُ سَتُمَزِّقُونَ مُلْكَهُ»؛ به یارانش رو کرد فرمود: شما بدانید که بهزودی حکومتِ همین کسری را پارهپاره میکنید، «وَ بَعَثَ إِلَيَّ بِتُرَابٍ»؛ برای من مشتی خاک میفرستد؟! امّا بدانید، «أَمَا إِنَّكُمْ سَتَمْلِكُونَ أَرْضَهُ»؛[3] به زودی شما مالکِ ملک و زمین او میشوید.
معجزۀ نفرین پیامبر
توجه کنید! جریان چه بود؟ او را در آینده نفرین کرد و فرمود به دست شما تحقق پیدا میکند و درست بعد از وفات پیغمبر اتّفاق افتاد. امّا این چه بود؟ این از معجزات پیغمبر است و در ردیف آنهایی قرار میگیرد که پیغمبر نفرین کرده است. در ارتباط با آنها است و از معجزات است. ما نسبت به ائمه(علیهمالسّلام) هم داریم. به مناسبتی که میخواهم وارد توسّل شوم، جملاتی از حسین(علیهالسّلام) که کسی را در روز عاشورا نفرین کرده میگویم.
تیرِ نفرین حسین(علیهالسّلام) به جان دشمنِ خدا
شخصی به نام عبداللهبنحصین ازدی، به امامحسین رو کرد و گفت: «يَا حُسَيْنُ أَ لَا تَنْظُرُ إِلَى الْمَاءِ كَأَنَّهُ كَبِدُ السَّمَاءِ»؛ میبینی که این آب مثل آسمان میدرخشد؟ «وَ اللَّهِ لَا تَذُوقُونَ مِنْهُ قَطْرَةً وَاحِدَةً حَتَّى تَمُوتُوا عَطَشاً»؛ بهخدا قسم شما از این آب حتّی یک قطره هم نمیچشید مگر اینکه همهتان از تشنگی میمیرید، «فَقَالَ الْحُسَيْنُ (علیهالسّلام): اللَّهُمَّ اقْتُلْهُ عَطَشاً وَ لَا تَغْفِرْ لَهُ أَبَداً»؛[4] نفرینش کرد؛ گفت: خدایا او را با تشنگی بکش و هیچگاه نبخش!
اثر نفرین
میدانید که حمیدبنمسلم واقعهنگار کربلا است و غالباً هم از او نقل میکنند. میگوید: بهخدا قسم او مریض شد و به عیادتش رفتم. استسقاء گرفته بود. میدانید استسقاء یعنی چه؟ یعنی عطش. تا گلویش آب میخورد، امّا بالا میآورد و میگفت: واعطشا! و باز میخورد. میگوید: آنقدر خورد تا مرد. نفرین امامحسین(علیهالسّلام) و اولیاء خدا اینطور است.
نامردمی دشمنان
میخواستم این را بگویم که ای خبیث! آخر بگو که وقتی بزرگان با تو میجنگیدند، زن و بچّهها چه کار کرده بودند، که آب را بر روی آنها بستی؟ برجستهترین چیز از نظر عطش در روز عاشورا این است که مگر بچّۀ شیرخواره چقدر آب میخواهد؟
روایت جانکاه از طفل شهید
مرحوم محدّث قمی مینویسد و خدا کند اینطور نباشد؛ میگویند یکی از بزرگان میگفت: خدا کند این روایت درست نباشد. امامحسین تنها شد و طلب یاری کرد، «فَتَقَدَّمَ إلی بابَ الخِیمۀ»؛ آمد در خیام حرم و صدا کرد: یا زینب! طفل شیرخوارۀ مرا بیار. در جایی دارد: «إیتینی بِوَلَدی الصَّغیر»؛ حضرتزینب بچّه را آورد و به امامحسین(علیهالسّلام) داد. محدث قمی در نفسالمحموم این را مینویسد: به دست امامحسین داد، همانجا دمِ خیام حرم، ناگهان تیر سه شعبهای آمد و به گلوی علیاصغر اصابت کرد. امامحسین بچّه را به حضرت زینب داد، دید خون سرازیر شد، دستها را زیر گلوی علیاصغر برد و خونها را به آسمان میپاشید. این صحنه، صحنۀ دردناکی است؛ خدا کند اینطور نباشد. همانی باشد که نقل کردهاند: امامحسین، طفل را مقابل آنها آورد و گفت: «إن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هَذَا الطِفل إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً»، اگر به من رحم نمیکنید به این بچّۀ شیرخواره رحم کنید. مگر نمیبینید که چگونه از تشنگی بتابی میکند؟ «بَینَما هُوَ یُخاطِبُهُم اِذ رَماهُ حَرمَلةُ بن کاهِل الاسدی بِسَهمٍ لَهُ ثلاث شُعَب فَذُبِحَ الطَّفلُ مِنَ الاُذُنِ الی الاُذُن»...
[1] . بحارالانوار، ج91، ص96
[2]. سوره مبارکه عنکبوت، آیه26 تا 30
[3].بحارالانوار، ج20، ص381
[4]. بحارالانوار، ج44، ص389