شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

عنوان درس: امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه»

تاريخ درس: ۱۳۹۵/۴/۷

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

شهادت مولی‌الموحدين مولا أميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» را به همۀ شما تسليت می‌گويم و از طرف همۀ شما اين مصيبت بزرگ را به ساحت مقدّس حضرت ولی‌عصر«ارواحنافداه» تسليت می‌گويم و از طرف همۀ شما از حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» می‌خواهم نظر لطفی به جلسه عنايت کنند و صاحب عزای جلسۀ ما شوند و با لطف حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» از جلسه بيرون رويم.
برای اينکه نظر مبارک اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» را به جلسه جلب کنيد اظهار ارادت کنيد خدمت مولی‌الموحدين اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» با سه صلوات.
امروز هفتم تير است و مربوط به آن مصيبت بزرگ، شهادت مرحوم آيت‌الله بهشتی و يارانش است. مصيبت خيلی بالا بود و اما از جاهايی که حضرت ولی‌عصر لطف کردند و ضربه کاری نشد، قضيۀ هفتم تير است. لذا مرحوم آيت‌الله آقای شهيد بهشتی و يارانش حقّ بزرگی به نظام دارند. برای اينکه روح اين بزرگواران را به جلسه توجّه دهيد و به شما دعا کنند و با دعای آنها از جلسه بيرون رويد، سه صلوات بفرستيد
بحث اين دو سه روز ما دربارۀ مولا اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» بود. روز اوّل که بحث ناقص ماند، گفتم اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» شصت و سه سال عمر کردند. ده سال قبل از بعثت بود و زير نظر پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در خلوت و در جلوت و مخصوصاً در غار حرا استکمال پيدا کردند. رسيدند به آنجا که هرچه پيغمبر می‌ديد او هم می‌ديد و هرچه پيغمبر می‌شنيد او هم می‌شنيد. پيغمبر می‌فرمود:
«إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى‏ مَا أَرَى‏»[1]
پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» مبعوث به رسالت شدند و سيزده سالِ در مکه، برای پيغمبر خيلی مشکل بود. به اندازه‌ای مشکل بود که سورۀ «الم نشرح» که در مدينه نازل شده است. بعد از هشتاد و چهار جنگ که روی دست پيغمبر گذاشتند، نازل شده است، اما اين مصيبت‌های کمرشکن مکه را پروردگار عالم گوشزد می‌کند:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏، أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ، وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ ، الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ»[2]
يا رسول الله!‌ آيا مصيبت‌های کمرشکن مکه را از گُردۀ تو برنداشتيم! يعنی آن سيزده سال از آن ده سال در مدينه و از آن هشتاد و چهار جنگی که برای پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» درآوردند، مشکل‌تر بود. گفتم همه می‌گويند آنکه توانست پيغمبر را کمک کند و اين مصيبت‌های کمرشکن مکه را تحمل کند، سه نفر بودند. يکی حضرت ابيطالب در خفا و يکی حضرت خديجه با اموالش که هرچه داشت داد. دو سه روز قبل می‌گفتم حتی وقتی می‌خواست از دنيا رود يک کفن هم نداشت و به حضرت زهرا وصيت کرده بود که به پيغمبر بگو عبايت را کفنم کن؛ بالاخره هرچه داشت، داد. مخصوصاً آن سه سال شعب ابيطالب را خوب اداره کرد.
يکی هم مولا اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» بود. آن وقتی که تحريم اقتصادی کرده بودند، علی کمک جدّی می‌کرد و محافظ اسلام و مسلمان‌ها بود. آن وقتی که بنا گذاشته بودند مسلمان‌ها را زجر دهند و زجرهای عجيب و شکنجه‌های عجيب می‌دادند، يار و ياور، اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» بود و بالاخره در آن سيزده سال، اين سه نفر و مخصوصاً مولا اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» و مخصوصاً‌در سه سال شعب ابيطالب، يار و ياور اسلام عزيز و يار و ياور پيغمبر بود.
پيغمبر نتوانستند در مکه بمانند و به مدينه آمدند؛ اما دشمن دست از کارش برنداشت و بالاخره استکبار تصميم گرفت براندازی کند و اسلام را به طور کلی نابود کند و پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» را شهيد کند و مسلمان‌ها را نابود کند و هشتاد و چهار جنگ در آن ده سال مدينه برای پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» جلو آوردند. يکی از اين جنگ‌ها مربوط به پيغمبر نيست. همه هجوم می‌آوردند و پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» دفاع می‌کردند. چيزی که همه و مخصوصاً جوان‌ها بايد توجّه داشته باشند و قدر اسلام عزيز را بدانند، يعنی عمل به اسلام عزيز کنند، اينست که در اين هشتاد و چهار جنگ مسلمان‌ها هيچ امکاناتی نداشتند. حتی جرجی زيدان که يک نصرانی است، کتابی به نام تاریخ تمدن اسلامی نوشته و چند جلد است. می‌گويد در بعضی از اين جنگ‌ها مسلمان‌ها اسب و شتر هم نداشتند که سوار شوند و کفش هم نداشتند به پا کنند و پابرهنه در آن بيابان‌های ريگزار می‌رفتند و پای همه زخم شد و اسم جنگ ذات الرقاع گذاشته شد و مسلمان‌ها کهنه به پا بستند. جرجی زيدان می‌نويسد از نظر نبود امکانات بعضی اوقات طوری می‌شد که يک خرما بود و آبش را يک نظامی و سُفل آن را نظامی ديگری می‌خورد برای اينکه نميرند، اما پيروزی برای مسلمان‌ها بود. در اين هشتاد و چهار جنگ جايی را نداريم که مسلمان‌ها شکست خورده باشند. البته در دو سه جنگ پروردگار عالم يک گوشمالی به آنها داد، اما شکست نخوردند. يکی در جنگ احد و يکی هم در جنگ جنين اينطور شد. اما علی کل حالٍ اين مسلمان‌ها با نبود امکانات و دشمن با داشتن امکانات بودند. مثلاً مسلمان‌ها سيصد نفر و آنها هزار نفر بودند، اما پيروزی برای مسلمان‌ها بود.
جوان‌ها! اين اسلام عزيز که از نسلی به نسل ديگر و الان به دست ما، اينگونه رسيده است، بايد قدر اين اسلام را با عملمان بدانيم.
بالاخره در آن ده سال اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» رئيس هر جنگی بود و همه کارۀ مسلمان‌ها بود. پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» رسماً ايشان را در همه کار دخالت می‌داد. همينطور که روز اول فرمود وصی و خليفۀ من است، جداً در زمان پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» همۀ سنّي‌ها علاوه بر شيعه می‌نويسند همه کاره اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» بود؛ امّا در آن ده سال دل اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» به پيروزي‌ها خوش بود و بالاخره در آخر کار «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في‏ دينِ اللَّهِ أَفْواجاً»[3]شد.
اين سی و سه سال عمر اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» سخت بود، اما عالی بود و مشکلی بود که نتيجه‌دار بود و توانست «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» را نازل کند. اينها افتخار برای ما شيعيان است که اين امام و اين وصی رسول‌الله را داريم. و فقط اين نيست، بلکه سيصد آيه در قرآن راجع به اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» است بلکه در عمل می‌بينيم اسلام و تشيع وابسته به اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» است:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»[4]
این آیه در غديرخم دو ماه قبل از شهادت پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نازل شد. يعنی از آن موقع تا الان دين ناقص بود و الان کامل شد. از آن موقع تا حال دين مرضی خدا نبود و الان مرضی خدا شد که اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» منصوب به خلافت شد.
امّا پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از دنيا رفت و کمر مولا اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» را شکستند. دو روز قبل گفتم بنا اينطور بود که از طرف خدا و پيغمبر اکرم و اميرالمؤمنين با آن علم‌ها و درايت‌ها، اگر مردم جلو آمدند و به «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» عمل کردند هيچ و اگر نکردند مردم را به خودشان واگذارد و ديگر اختلاف نباشد، برای اينکه دشمن همين را می‌خواهد. تاريخ‌نويسان به خوبی اثبات کردند مخصوصاً نصراني‌ها و مخصوصاً کسانی که دين ندارند و دربارۀ اسلام صحبت کردند که اينها می‌خواستند بعد از پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» با اختلاف و با جنگ و جهاد اسلام عزيز را نابود کنند. اين جمله را مسلّماً همۀ شما شنيده‌ايد. راوی می‌گويد من پيش معاويه رفتم و ديدم غمناک است. گفتم معاويه چرا تو را غمناک می‌بينم! تو که هرکاری می‌خواستی کردي. معاويه گفت برای اين غمناک هستم که اين اذان در مؤذنه‌هاست. من وقتی راحت و خوشحال می‌شوم که بتوانم اين اذان را از مؤذنه‌ها بيرون کشم. وقتی راحت می‌شوم که بتوانم با يک براندازی اسلام را نابود کنم و اسلام را برگردانم به سلطنت روميان و شاه و يکی هم وزير شود و اسمی از اسلام نباشد.[5] لذا پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» به اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» گفتند يا علی اگر حق را ادا کردند و به سيصد آيه عمل کردند و به غديرخم عمل کردند، اسلام رونق پيدا می‌کند و جهانگير می‌شود و اما اگر عمل نکردند، مردم را به حال خودشان واگذار و مواظب باش که اختلاف نيفتد.[6] اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» بيست و پنج سال اين حالت را داشتند. در نهج‌البلاغه می‌فرمايند:
«فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَيْنِ قَذًى وَ فِى الْحَلْقِ شَجًا»[7]
من صبر کردم، اما مثل اينکه يک استخوان در گلويم و يک خار در چشمم بود. برای اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» خيلی سخت و ناگوار بود آن قضايايی که جلو می‌آمد، اما بالاخره اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» وحدت را حفظ کردند و بالاخره اسلام را در اين بيست و پنج ساله توانستند حفظ کنند و سنّی و شيعه می‌گويد و نصرانی می‌گويد و کسانی که دين ندارند و تاريخ دربارۀ اسلام نوشته‌اند، می‌گويند در آن بيست و پنج سال اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» مواظبت کاملی از اسلام عزيز داشت. اول کاری که اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» کردند اين بود که يک قرآن تفسيری و يک قرآن ولايی نوشتند. ديدند که ولايت را کنار زدند و لذا در دو سه روز يک قرآن تفسيری و ولايی نوشتند و قرآن را در مسجد در نزد همه بردند و گفتند الان که ولايت را عقب زديد، اين قرآن ولايت است و اگر به اين قرآن عمل کنيد، رستگار می‌شويد. اما آنها با کمال جسارت گفتند «حسبنا کتاب الله» ما در ميانمان قرآن داريم و ده شانزده قرآن نوشته شده و تو رئيس آن بوده‌ای و آن قرآن ما را بس است و احتياجی به قرآن تو نداريم. لذا از اول می‌خواست قرآن ولايی را کار بيندازند، اما نشد و بالاخره صبر و استقامت کرد و البته مردم خيلی کوتاهی کردند.
تاريخ‌نويسان جمله‌ای می‌نويسند که اگر ما شيعيان برای آن خون گريه کنيم جا دارد. می‌گويند حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» به اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» می‌گفت يا علي! شنيده‌ام که به تو سلام نمی‌کنند. اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» می‌گفتند زهراجان! سلام که می‌کنم جوابم را نمی‌دهند. بالاخره بيست و پنج سال اينطور گذشت و خيلی سخت و مشکل بود؛ اما مسلّم از نظر تاريخ، حضرت علی«سلام‌الله‌عليه» اسلام را حفظ کرد و نگذاشت اين وحدت شکسته شود. آنچه معاويه‌ها و ابوسفيان‌ها و دشمن می‌خواست با آن هشتاد و چهار جنگ کند و نتوانست و بارها می‌گفتند صبر می‌کنيم پيغمبر بميرد و وقتی پيغمبر مرد ما براندازی می‌کنيم و تمام می‌شود و آيه شريفه گفت غلط می‌کنيد و اين کار نمی‌شود. حضرت علی«سلام‌الله‌عليه» نگذاشت و اسلام عزيز را حفظ کرد و توانست با آن صبر که فرمود: «فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَيْنِ قَذًى وَ فِى الْحَلْقِ شَجًا» اسلام عزيز را برساند به بعد از بيست و پنج سال. و اميرالمؤمنين وحدتی بين مسلمان‌ها ايجاد کرد و سببش اين بود که حجت تمام شده بود و پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» حجت را تمام کرده بود و اگر هيچ نداشتيم به جز مولود کعبه و به جز غديرخم و اگر هيچ نداشتيم به جز لاأقل سيصد آيه در مقابل علي، آنگاه بس بود که پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و خدا کار را تمام کرده بودند و مردم بودند که بايد حرف خدا و پيغمبر و حرف قرآن را بشنوند، اما نشنيدند و اين ذلت را کشيدند. لذا آن بيست و پنج سال برای اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» خيلی مشکل بود اما همه می‌گويند اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» خيلی کار کرد و اگر اميرالمومنين«سلام‌الله‌عليه» در آن بيست و پنج سال نبود، حتماً براندازی کرده بودند و اين براندازی قبل از شهادت پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» بود. يعنی در زمان پيغمبر اکرم جلسه می‌گرفتند و توطئه می‌کردند و می‌گفتند الان که نمی‌توانيم زيرا «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ»؛ در فتح مکه آمد و همه تسليم شده‌اند، اما در مجالس می‌گفتند پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» امروز و فردا می‌ميرد و وقتی مُرد ما براندازی می‌کنيم؛ يعنی اختلاف در ميان مسلمان‌ها می‌اندازيم و مسلمان‌ها را به جان هم می‌اندازيم و وقتی به جان هم انداختيم، کار درست می‌شود.
اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» در آن بيست و پنج سال خيلی کار کرد. اين را هم بدانيد که اين وحدت‌ها و اين کارهای اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» و اين کارها از ائمۀ طاهرين«سلام‌الله‌عليهم» موجب شد که اسلام دو ثلث جهان را بگيرد. در اواخر زمان بنی‌العباس تقريباً دو ثلث جهان مسلمان بودند. ايران و عراق و شام و مصر و اندلس و اسپانيای فعلی و ترکيۀ فعلی و روم فعلی و غيره مسلمان بودند. اما وای به اختلاف! وای به ندانستگی مسلمان‌ها و موزيگری دشمن! دشمن در ميان مسلمان‌ها اختلاف انداخت. مثل اينکه الان زمزمه‌ای هست و الحمدلله جمهوری اسلامی عالی کار می‌کند و آن تجزيه است. می‌خواهند سوريه و عراق و ايران را تجزيه کنند و اگر العياذبالله سوريه تجزيه شود، از اسرائيل می‌شود و اگر عراق را تجزيه کنند، عراق از اسرائيل می‌شود. الان ليبی را تجزيه کردند. آن مردک به وظيفه عمل نکرد و ليبی را از دست دادند. الان ما مصر نداريم. مصر خيلی بالا بود مخصوصاً از نظر علمی و ما الان مصر را از دست داده‌ايم. دشمن با تجزيه، اسپانيا را از ما گرفت. دشمن با تجزيه، سوريه را از ما می‌گیرد. عراق الان مستقل است اما می‌خواهند آن را تجزيه کنند. ترکيه جزء اسلام عزيز بود و همچنين روم جزء اسلام بود، اما با اختلاف آنها را تجزيه کردند و هفتاد و چهار ملت مسلمان بودند و الان هم اين هفتاد و چهار ملت مسلمان هستند، اما همه با هم اختلاف دارند و رسيدند به آنجا که اسرائيلي‌ها آمده‌اند. حضرت امام می‌فرمود ای مسلمان‌ها! اگر هرکدام از شما يک سطل آب خرج اسرائيل کنيد، دريای آب اسرائيل را در دريا می‌برد. اما نکردند و فلسطيني‌ها کوتاهی کردند و زمين‌هايشان را دادند و بالاخره تجزيه کردند و الان فلسطين هيچ‌کاره است و اگر ايران نبود، اصلاً فلسطين نداشتيم و اگر ايران نبود ما سوريه نداشتيم و اگر ايران نبود ما عراق نداشتيم. آنها الان چقدر کار می‌کنند و کار کردن هم به اين نيست که جنگ اتمی جلو بياورند، بلکه قرآن می‌گويد بالاتر از جنگ اتمي، اختلاف است:
«قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى‏ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ»[8]
ای مسلمان مواظب باش و يک مسلمان واقعی شو و مسلمان جدّی باش و الاّ‌بدتر از جنگ اتم، اختلاف است. اگر از زمين و آسمان آتش ببارد يک مصيبت است و مصيبت بالاتر از اين، اختلاف بين مسلمان‌هاست. لذا اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» در آن بيست و پنج سال خيلی کار کردند و بعد هم ائمه طاهرين«سلام‌الله‌عليهم» کار کردند و هرکدام به نوبۀ خود اسلام را نگاه داشتند. اگر توانستند، تبليغ کردند و اگر توانستند حرف زدند و بالاخره اسلام را تقويت کردند و اگر می‌شد، مثل امام باقر و امام صادق«سلام‌الله‌عليهما» اسلام را فرهنگ‌دار کردند.

نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق فاطمه، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک

[1]. نهج البلاغة، خطبه 192.
[2]. الشرح، 1تا3: «به نام خداوند رحمتگر مهربان‏، آيا براى تو سينه‏ات را نگشاده‏ايم؟ و بار گرانت را از [دوش‏] تو برنداشتيم؟ [بارى‏] كه [گويى‏] پشت تو را شكست.»
[3]. النصر، 1و2: «چون يارىِ خدا و پيروزى فرا رَسَد، و ببينى كه مردم دسته‏دسته در دين خدا درآيند.»
[4]. المائده، 3: «امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آيينى برگزيدم.»
[5]. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 57؛ ج 5، ص 130؛ الغدير، ج 2، ص 159؛ مروج الذّهب، ج 3، ص 454؛ كشف الغمّة، ج ‏1، ص 400.
[6]. ر.ک: کمال الدین، ج 1، ص 264؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص 420؛الإحتجاج، ج 1، ص 84؛ بحار الأنوار، ج‏33، ص 153 و 154؛ المسترشد، ص 610 و...
[7]. نهج البلاغة، خطبه 3.
[8]. الانعام، 65: «بگو: «او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى [ديگر] بچشاند.» بنگر، چگونه آيات [خود] را گوناگون بيان مى‏كنيم باشد كه آنان بفهمند.»

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group