استجابت دعادر سحر
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[۱].
«سَحَر» در قرآن و روايات
ما در بعضي از روايات داريم كه دعا در سحرگاهان مؤثر است. من يكي دو نكته را عرض کنم، بعد روايت مربوطه را هم مي خوانم. اولاً
«سَحَر» يعني زمان نزديک به طلوع فجر؛ زمان نزديک به دميدن سپيده دم را «سحر» مي گويند.ثانياً اين تعبير «سَحَر» از آيات قرآن اتخاذ شده است و حتّي در خود روايت هم اين آيات استخدام شده است. ما در آيات متعددي اين معنا را داريم که تعبير به سَحَر فرموده است. در سوره الذاريات در توصيف متّقين مي فرمايد: «إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ»[۲]؛ تا مي رسد به اينجا كه
«وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُون»[۳]. يعني متّقين در سحرگاهان طلب مغفرت مي کنند. در سوره آل عمران هم در توصيف متّقين، آنجا که خصوصيات آن ها را بيان مي كند، مي فرمايد:
«وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ»[۴].
در سوره حضرت يوسف(عليه السلام)، آنجايي که فرزندان حضرت يعقوب(عليه السلام) آمدند و پشيمان شدند و خواستند عذر خواهي و توبه کنند، به پدر گفتند:
«يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئين»؛ آن ها راجع به گناهشان تقاضاي مغفرت کردند و حضرت به آنها پاسخ داد: «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»[۵]. فرمود من بعداً از پروردگارم براي شما استغفار مي کنم. يعني همان موقع استغفار نکرد و كار را به آينده موكول كرد. حالا من بعداً سرّ اين مطلب را مي گويم. در روايتي هم داريم كه
«أخَّرَهُمْ إلَي السَّحَرِ»[۶]؛ يعني او مي خواست هنگام سَحَر برايشان استغفار کند. غرض اين كه آيات هم آن موقعيت خاصّ سَحَر را مطرح مي کند.
در روايت هم ما اين مطلب را داريم و من فقط دو سه روايتي را که در ارتباط با آيات است، مطرح مي کنم وگرنه روايت در اين زمينه زياد است. در روايتي از پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)، در بين وصايايي كه به علي(عليه السلام) مي فرمايند، آمده است كه حضرت خطاب به علي (عليه السلام) مي فرمايد:
«يا عَلِيُّ وَ بِالأسْحَارِ فَادْعُ لاتُرَدْ لَکَ دَعْوَ?ٌ»؛يعني اي علي، هنگام سَحَر دعا کن و از خدا درخواست کن! چرا؟ چون دعايت در آن موقع رد نمي شود. «لاتُرَدْ لَکَ دَعْوَ?ٌ». بعد حضرت علّت را بيان فرمودند: «وَ إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعَالَييَقُولُ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ»[۷]. چون خداوند چنين فرموده است و همان آيه را استخدام کردند.
تأثير سَحَر بر اجابت دعا
دريک روايت ديگري از امام صادق (عليه السلام) آمده است که حضرت فرمود:
«إِنَّ أَفْضَلَ مَا دَعَوْتُمُ اللَّهَ بِالْأَسْحَارِ. قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ »[۸]. حضرت آيه ديگري را استخدام کرد كه بهترين زمان براي دعا كردن به درگاه خداوند، سحرگاهان است. نگاه کنيد! من روايات را با آيات تطبيق مي دهم. آن هايي که اهلش هستند دقت کنند! حديث ديگري از امام صادق(عليه السلام) است كه فرمودند:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ
(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) خَيْرُ وَقْتٍ دَعَوْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْأَسْحَار»؛ بهترين وقتي که شما دعا مي كنيد، سَحَرها است. «وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ فِي قَوْلِ يَعْقُوبَ عَلَيهِ السَّلامُ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي وَ قَالَ أَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَر»[۹]. يعني حضرت اين آيه را تلاوت كردند كه وقتي حضرت يعقوب(عليه السلام) به فرزندانش گفت بعداً از پروردگارم برايتان استغفار مي كنم، دعايش را نسبت به آنها به تأخير انداخت تا در سَحَر اين كار را انجام دهد.
در اينجا من روايتي مي خوانم و بعد هم به يک نکته تقريباً اساسي اشاره مي کنم. آن روايت اين است که پيغمبراکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود:
«إنَّ اللهَ جَلَّ جَلالُهُ فِي آخِرِ سَاعَ?ٍ تَبْقَي مِنْ سَاعَاتِ اللَّيْلِيَأمُرُ مَلِکاً يُنَادِيهِ»؛ در آخرين لحظاتي که از شب باقي مانده است، يعني نزديک طلوع فجر که به آن سَحَر مي گويند، خداوند به فرشته اي امر مي کند که ندا کند. «وَ يُسمَعُ بَيْنَ الخَافِقَيْنِ»؛يعني در تمام مشرق و مغرب عالم صدايش شنيده مي شنود. حالا ندايش چيست؟ مي گويد: «ألَا! هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ يُغْفَرُ لَهُ»؛ آيا کسي هست که طلب آمرزش کند و مورد آمرزش قرار گيرد؟«ألَا هَلْ مِنْ تَائِبٍ يُتَابُ عَلَيْهِ»؛ آيا كسي هست كه توبه کند و توبه اش پذيرفته شود؟ «أَلَا هَلْ مِنْ دَاعٍ خَيْرٍ يُسْتَجَابُ لَهُ»؛ آيا كسي هست كه تقاضاي خير کند تا مورد اجابت قرار گيرد؟«هَلْ مِنْ سَائِلٍ يُعْطَى سُؤَالُهُ»[۱۰]. آيا كسي هست كه تقاضا کند و درخواستش پذيرفته شود و خدا به او عطا کند؟ از اين دو روايت ظاهر مي شود که اين زمان، يعني سحر، بر روي دعا نقش دارد. من عرض کردم دعا خودش کاربرد دارد، امّا عواملي هستند که اين ها بر روي دعا تأثيرگذارند؛ از جمله زمان و در شبانه روز، هنگام سَحَر بسيار تاثيرگذار است.
در باب «درخواست» که چه باشد، لسان روايات عمومي است و هر خواسته اي را شامل مي شود. يعني انسان در سَحَر مي تواند هر چيزي را از خداوند بخواهد. امّا در هر سه آيه اي که مطرح شد، که روايات هم به همين سه آيه استناد كرده بودند، هر سه مربوط به درخواستِ مغفرت کردن از خداوند است.
«وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[۱۱]؛ حتي فرزندان يعقوب هم از پدر طلب غفران کردند و او در جواب آنها گفت:
«سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»[۱۲].
اين مطلب هيچ منافاتي ندارد با اينکه سَحَر در تأثيرگذاري بر روي دعا به طور كلي، چه دعا براي استغفار باشد چه براي غير استغفار، نقش داشته باشد. مطلب اين است كه اين زمان بيشترين اثر را در بين ادعيه، بر روي دعايي دارد كه بنده براي مغفرت و آمرزش خود مي كند. ديديد كه هر سه آيه هم مربوط به مغفرت بود. گرچه روايات ما دايره و مدار دعا را باز کرده بود، امّا آياتي که استخدام فرموده بودند، همه مربوط به طلب غفران از خداوند و آمرزش خواستن از او بود. پس مي فهميم كه اين زمان، يعني سحر، بر روي استغفاري که عبد مي کند و پوزش هايي که از ربّش مي طلبد، تأثير فراوان دارد و در حقيقت اثرش روي آن بيشتر است.
و امّا موقعيت ديگري كه در شبانه روز بر روي دعا تأثير دارد «ما بين الطلوعين» است؛ يعني ما بين طلوع فجر و طلوع شمس[۱۳]. از هنگامي که سپيده دم مي دمد تا موقعي که خورشيد طلوع مي کند را بين الطلوعين مي گويند[۱۴].
ما در اين رابطه روايات زيادي داريم كه من چند روايت را مي خوانم و بعد يک مطلب اساسي را مطرح مي کنم. روايت اول از پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است كه حضرت فرمود:
«إذَا صَلَّيْتُمُ الصُّبْحَ فَافْزَعُوا إلَى الدُّعاءِ وَ بَاكِرُوا فِي طَلَبِ الْحَوَائِجَ اَللَّهُمَ بَارِكْ لِأُمَّتِي فِي بُكُورِهَا»[۱۵].موقعي که نماز صبحتان را خوانديد، به دعا کردن رو آوريد و از همان صبح به دنبال کسب و کارتان برويد؛ بعد در آخر روايت حضرت اين دعا را کردند كه:
«اَللَّهُمَ بَارِكْ لِأُمَّتِي فِي بُكُورِهَا». يعني از خدا درخواست کردند که خداوند در صبح هاي زود، به امّتش برکت دهد.
روايت دوم، باز هم از پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است كه ايشان فرمودند:
«وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لِدُعَاءِ الرَّجُلِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ أنْجَحُ فِي الْحَاجَاتِ مِنَ الضَّارِبِ بِمَالِهِ فِي الأرْضِ»[۱۶]. يعني قسم به آن موجودي که جان منِ پيغمبر، در دست قدرت او است، دعاي فرد در «ما بين الطلوعين» در برآوردن حاجات و برطرف كردن نيازها، مؤثرتر است از کسي که به دنبال تجارت مي رود و با مال خودش در زمين به دنبال درآمد است. در اين روايات نکته هايي وجود دارد كه در آخر بحث به آن اشاره خواهم كرد.
يک روايت ديگر از امام باقر (عليه السلام) است که حضرت فرمود:
«فَعَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فِي السَّحَرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ تُفْتَحُ فِيهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ»؛ بر شما باد به دعا در سحر! چرا كه در اين ساعت، درهايآسمان باز مي شود؛«وَ تُقَسَّمُ فِيهَا الْأَرْزَاقُ»؛ در اين زمان روزي ها تقسيم مي شود؛«وَ تُقْضَى فِيهَا الْحَوَائِجُ الْعِظَامُ»[۱۷]. و حاجت هاي بزرگ در اين زمان برآورده مي شود.
من گام به گام پيش آمدم. اوّل نصف شب به بعد را گفتم، بعد ثُلث شب، بعد سحر و آخر هم رسيديم به بين الطلوعين. در همه اين روايات، به خصوص اين روايت آخر كه از امام باقر (عليه السلام) بود که حضرت فرمود
«وَ تُقْضَى فِيهَا الْحَوَائِجُ الْعِظَامُ»، روييک چيز تکيهمي کنند و آن هم امور رزق و روزي است که جنبه مادّي و دنيايي دارد. در روايتي كه از پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بود، اين طور داشت که وقتي نماز صبح خوانديد، به دعا بپردازيد و بعد به دنبال كار و كاسبي برويد؛ «بَاكِرُوا فِي طَلَبِ الْحَوَائِجَ». يا در روايت ديگري از پيغمبر داريم: «أنْجَحُ مِنَ الضَّارِبِ بِمَالِهِ فِي الأرْضِ». مثل اينکه اين هايک نکته اساسي است و آن در مورد نحوه اثر اين زمان ها است.
تاثيرگذاري زمان برحالات داعي
نفسِ زمان نسبت به دعا آثاري دارد که من گفتم آن را کنار بگذاريد؛ چون اينجا جاي اين بحث نيست. امّا يک وقت زمان روي داعي و در ربط با دعايش اثر دارد. يعني اثر زمان نسبت به حالات داعي است. فرض کنيد هنگام طلوع فجر، در آن موقع حالت داعي اين است كه معمولاً يا يک موقعي است که عمل عبادي مستحبّ، مثل نماز شب انجام داده است و يا يک عمل عبادتي انجام داده که مثل نماز صبح فريضه بوده است. يعني حالت او حالتي است که روحش در اتصال به معبود است. الآن حال شخص يک طوري است که تقريباً بهترين حالات او در ارتباط با توجه به خدا است. در باب دعا هم گفتيم كه زيربناي دعا، همين توجه تامّ به خدا است. يعني هر چه عبد توجّهش به ربّش بيشتر باشد، تأثير دعايش هم از نظر اجابت بيشتراست. ما اين ها را قبلاً بحث کرديم. لذا اين زمان هايي را که مطرح مي کنند، اين ها همه مؤثرند. اين ها زمان هايي است که بر حالات داعي در ارتباط با دعايش بسيار مؤثرند و تأثير مستقيم دارند.
دعا براي روزي در بين الطلوعين
اما مسأله بين الطلوعينيک مسأله خاصي براي خودش دارد. چون در اين روايات مسأله دنيايي و رزق را پيش كشيده بود. سؤال اين است كه چرا اين طور است؟ چه طور در
«سَحَر» روي «غفران» تکيه شده بود و ثِقلِ آيات و رواياتش بر اين مسأله بود که حاجت و دعايي كه طلب آمرزش از خدا باشد را بخواهيد، امّا در باب «بين الطلوعين» ثِقلِ روايات بر روي مسأله «طلب روزي» است؟ مي دانيد جهت چيست؟ جهت اين است كه هر كس در آن موقع صبح، نزديک آفتاب، به اين فكر است كه بلند شود و به دنبال كسب درآمد برود؛ هركسي دنبال اين است كه برود سر شغل و کار و کاسبي خودش. حضرت فرمود اگر كسي در اين زمان دعا كند، از کسب کردن اَنجح است. يعني حضرت مي خواهد بفرمايد خيال نکني که دويدن هاي تو و دوز و کلک هاي تو (به تعبير محترمانه: تدبيرکردن هاي تو!) موجب مي شود كه روزي ات به دستت برسد يا زياد و کم شود! اگر اين طور گمان کني، کج فهميده اي. اشتباه نکن! روزي دهنده تو، کس ديگري است و او تضمين کرده است كه روزي ات را بدهد. رازق تو او است. حالا که رفتي سراغ کسب و کار، خدا از يادت نرود!
شيطان فريبت ندهد كه خيال کني با اين لااُبالي گري ها مي تواني كاري از پيش ببري. شيطان تو را به جايي نَکِشَد که براي به دست آوردن روزي، از اوامر خدا تخلف كني و خيال کني كه تو کاره اي هستي! نخير، سر نخ اين امور مادّي تو نيز به يدِ قدرتِ آن رازق بي انتها، يعني خداي تو است. يک دفعه به اين فکر ها نيفتي كه بروي دنبال کار و کاسبي ات و بر مال خودت اتکا کني! اگر روي مال و منالَت حساب کني،يک وقت چشم باز مي كني و مي بيني همه چيز از دستت رفته است و
«هبائاً منثوراً» شده است. از همان اوّل صبح كه مي خواهي براي كسب روزي از خانه بيرون بروي، تکيه ات به خدا باشد. بگو خدايا تو براي من دُرُست کن! اگر وسعت رزق مي خواهي، از خدا بخواه؛ خودِ رزق را مي خواهي، از خود خدا بخواه؛ تو يک وظيفه داريكه در محدوده احکام الهيّه حرکت کني؛ بيش از اين نه وظيفه داري و نه تأثيري دارد. همه چيز در دست قدرت او است.
فرمود:
«دُعَاءُ الرَّجُلِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ أنْجَحُ فِي الْحَاجَاتِ مِنَ الضَّارِبِ بِمَالِهِ فِي الأرْضِ»؛يعني اين مؤثرتر از آن تجارت کردن با مال است. اين دعا از آن تجارتِ با مال، بُردش بيشتر است. به اين روايت خوب دقت کنيد! در روايت ديگر داشت: «تُقَسَمُ فِيهَا الْأَرْزَاقُ» اينها به اين نکته اساسي دارد توجه مي دهد كه در آن موقع ـ بين الطلوعين ـ که داعي در حالي است که مي خواهد به سمت امور دنيايي برود، با توجه به خدا حال آرامش و اطمينان پيدا مي كند. اگر شيطان اين حالت را از تو بگيرد، كار را بر تو سخت كرده است. چون گمان مي كني كه تو مي تواني كاري از پيش ببري و جلب روزي كني، حال آنكه همه چيز در دست خدا است. يک وقت سراغ اين حرف ها نروي که فريب کاري هاي تو کارساز است يا پول هايت کارساز است؛ اصلاً از اين خبرها نيست. مسبّب الأسباب او است. تمام اين معارف ما حساب شده است.
ازيکي از بزرگان نقل شده است که
«نفْسِ بيدار بودن از طلوع فجر تا طلوع شمس، مؤثر است». البته اينيک بحث عرفاني است و اينجا هم جاي آن نيست.
ذكر مصيبت
در مقاتل مي نويسند بعد از آنکه روز عاشورا، حضرت به ميدان رفت و وقتي که حمله مي کردند، گاهي بر مي گشتند، مي ايستادند و استراحت مي کردند. گاهي يك جاي بلند را هم انتخاب مي کردند و تکبير مي گفتند ـ الله اکبر ـ که اين بي بي هايي كه در خيمه ها بودند، مطّلع باشند که حسين (عليه السلام) هنوز زنده است. گاهي هم مي گفت: «لَا حَولَ وَ لَا قُوَّ?َ إلا بِاللهِ»
سيّد بن طاووس مي نويسد
«فَوَقَفَ عَليْهِ السّلامُ يَستَريحُ ساعَةً»؛يعني حضرت خسته شد؛ بدن هم مجروح است؛ لحظه اي ايستاد که استراحت کند. «فبَينَما هُو واقِفٌ إذْ أتاهُ حَجَرٌ فَوقَعَ في جِبهَتِه»؛ در همين حين سنگي آمد به پيشاني حسين (عليه السلام) خورد. خون سرازير شد و قهراً جلوي ديده ها را گرفت. «فَأخَذَ الثَّوبَ لِيَمْسَحَ الدَّمَ عَن وَجهِه»؛ دست برد زير دامنِ پيراهنش، لباس را بالا آورد كه خون ها را پاک کند. «فَأتاهُ سَهمٌ مُحَدَّدٌ مَسمُومٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ السَّهمُ فِي صَدرِهِ أو فِي قَلْبِهِ»؛ تيري آمد و به سينه حسين(عليه السلام) اصابت کرد. اينجا بود که ديگر حسين(عليه السلام) طاقت نياورد که روي مرکب بماند؛ از مرکب به زمين آمد…
صحنه هاي زيادي است كه در اينجا پيش آمد. يک صحنه را من مي خواهم بگويم و جهتش هم اين است كه امشب از امام حسن ـ کريم اهل بيت ـ مي خواهم تقاضا کنم يک لطفي به ما کنند! اباعبدالله(عليه السلام) يک وقت چشمش افتاد، ديد بچه اي از خيام حرم بيرون آمد. « فخرج عبد الله بن الحسن بن علي و هو غلام»؛ اين طور مي نويسند كه وقتي حسين(عليه السلام) ديد اين بچه از خيمه ها بيرون آمده و دارد به سمت مقتل مي آيد، رو کرد به خواهرش گفت: «احبسيه يا أختي» خواهر! بگير اين بچه را! مي نويسند اين بچه امتناع كرد؛
«فأبَى وَ امتَنعَ امتِناعاً شَدِيداً»؛ هر چه زينب (سلام الله عليها) مي خواهد اين بچه را بگيرد، او فرار مي کند. رو کرد به عمه اش گفت: «لا و الله لا أفارق عمي!» به خدا قسم از عمويم جدا نمي شوم. آمد و خودش را به حسين (عليه السلام) رساند. اما در چه حالي؟ در حالي که ديد ابحر ابن کعب شمشير را بالا برده و مي خواهد روي حسين(عليه السلام) فرود بياورد. رو کرد به او گفت: «و يلَكَ يا ابنَ الخَبيثَة أ تَقتُلُ عَمِّي» تو مي خواهي عمويم را بکشي؟ اين دو دست کوچکش را آورد و سپر کرد. اين خبيث، شمشير را پايين آورد. نمي گويم چه شد؛ فقط اين بچه داد مي زد: « يَا أمَّاه…»[۱۸]
آيت الله آقا مجتبي تهراني
منابع
[۱].بحارالأنوار، ج۹۱، ص۹۶٫
[۲] . سوره ذاريات، آيه ۱۵٫
[۳] . سوره ذاريات، آيه ۱۸٫
[۴] . سوره آل عمران، آيه ۱۷٫
[۵] . سوره يوسف، آيات ۹۷ و ۹۸٫
[۶] . الكافي، ج۲، ص۴۷۷٫
[۷] . مكارم الاخلاق، ص۲۹۴٫
[۸] . بحارالأنوار،ج۸۴، ص۱۶۵٫
[۹] . الكافي، ج۲، ۴۷۷ص.
[۱۰] . دُرَر الأحاديث النّبويّة، ص۳۳٫
[۱۱] . سوره ذاريات، آيه ۱۸٫
[۱۲] . سوره يوسف، آيه ۹۸٫
[۱۳] . من فقط مي خواهم اين موقعيت ها را فهرست وار بگويم و رد شوم.
[۱۴] . البته عرض کنم که بين الطلوعين از نظر مدت و مقدار زماني در فصول مختلف، زمان يكساني ندارد. در بعضي از فصول کمتر است و در بعضي بيشتر است و گاهي حدود نيم ساعت تفاوت پيدا مي کند.
[۱۵] . كنز العمال،ج۲، ص۱۰۰٫
[۱۶] . دعائم الإسلام، ج۱، ص۱۶۷٫
[۱۷] . بحارالأنوار، ج۹۰، ص۳۴۵٫
[۱۸] . لهوف، ص۱۲۰٫