شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

دعا - رمضان ۱۳۹۱ - جلسه ۵
جايگاه‏هاي دعاي خير و شر براي كافر و مشرك

أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحيمِ؛

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ‏ دُعَائِي‏ إِذَا دَعَوْتُكَ‏ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]

مروری بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. دعای خیر کردن چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران، به این معناست که از خود و دیگران رفع گرفتاری کند یا نسبت به خود و دیگران جلب منفعت؛ که به این «دعای خیر» گفته می‌‌شود. امّا نعوذ‌‌بالله! دعای به ضرر و شرّ کردن چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران مورد نهی است. یعنی نه به ضرر خودش دعا کند و نه به ضرر دیگران که عرض کردم مراد از دیگران مؤمنین‌‌اند.
دو دسته دعا در مورد کافر و مشرک
وارد بحثی در باب مشرک و کافر مي‏شوم، که جلسه گذشته گفتم مطرح خواهم کرد. نسبت به این‏ها دو تصویر هست. یک؛ دعای خیر کردن برای آن‏ها و دو؛ دعا به شرّ کردن؛ یعنی نفرین کند. اولی با دومی فرق مي‏كند. اينجا معلوم است که دعا به خیر کردن یعنی چه؛ يعني آن چیزهایی که انسان برای جلب منفعت یا دفع ضرر طلب مي‏کند را «دعای خیر» مي‏نامند که در اينجا براي مشرک و کافر این را مي‏خواهد. دوم؛ بحث دیگری است و آن دعا به شرّ کردن است؛ چون گفتم این هم دعا است، یعنی نفرین کردن مشرک و کافر.
دعاي خير نكنيد!
امّا تقسیم اول، مورد نهی است. دعا به خیر نسبت به مشرک مورد نهی است. در قرآن خطاب به پیغمبر اکرم است: «ما كانَ‏ لِلنَّبِيِ‏ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى‏»،[2] یعنی بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌‌اند، سزاوار نیست كه براي مشركين بعد از اينكه معلوم شد مشركند، دعاي خير كنند. البته طلب غفران کردن بخشش است و خیر هم هست. چه خیری بالاتر از غفران؟ البته بعداً خواهم گفت که قیدی در آیه دارد و من نخواندم که می‏گوید: وقتی معلوم شد این‏ها اهل آتش و جهنمی هستند دیگر نباید این کار را کرد.
طلب آمرزش برای کافران اثری ندارد
این‏ها برای مشرک بود امّا برای کافر این را می‏گوید: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين‏»،[3] هر دو در سوره توبه است. به پیغمبر می‏گوید: اگر برای این‏ها استغفار کنی یا طلب آمرزش نکنی، برای این‏ها مساوی است. حتی اگر هفتاد بار برایشان طلب آمرزش کنی، هیچ فایده‏ای ندارد. این‏ها آمرزیده نمی‌‌شوند، چون به خداوند و رسولش کفر ورزیدند. خداوند گروه فاسق را هدایت نمی‌‌کند. در اینجا آیه اول در مورد مشرکین بود و آیه دوم در مورد کافران.
بالاترین دعای خیر، غفران است
بالاترین دعا از نظر خیر عبارت از غفران است. در دعاها هم گفتیم که شما هر چه از خدا بخواهید اول طلب غفران کنید. اینجا همان را مطرح می‌‌کند که اتفاقاً متناسب با مشرک و کافر است. بعداً این مطالب را شرح خواهم داد. اینجا فقط فهرست‏وار مطرح می‏کنم.
در اینجا دعای پیغمبر هم ارزشی ندارد!
این‏ها معیار دارد و بی جهت نیست. به پیغمبر می‌‌گوید: اگر هفتاد بار هم طلب آمرزش کنی، خدا این‏ها را نمی‌‌آمرزد. دیگر بالاتر از پیغمبر کسی هست که طلب آمرزش کند؟ بالاتر از پیغمبر برای دعا کردن نداریم. دعای خیر برای مشرک و کافر ارزشی ندارد. گرچه اینجا مسأله غفران است، ولی عرض خواهم کرد که در حال شرک و کفر از غفران خبری نیست؛ مگر اينكه خودِ فرد برگردد.
روایت: شرایط دعا برای پدر و مادر کافر
چند روایت می‌‌خوانم. این روایت را علی‌‌بن‌‌جعفر از امام هفتم، موسی‌‌بن‌‌جعفر(صلوات‌‌الله‌‌علیه) نقل می‌‌کند. می‌‌گوید: «سَأَلْتُهُ‏ عَنْ‏ رَجُلٍ‏ مُسْلِمٍ‏ وَ أَبَوَاهُ كَافِرَانِ »، از موسی‌‌بن‌‌جعفر(علیه‌‌السّلام) در مورد شخص مسلمانی که پدر و مادرش، هردو کافرند پرسش کردم. دقت کنید! این روایات انتخابی است. اینجا پدر و مادرش هر دو کافرند، «هَلْ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يَسْتَغْفِرَ لَهُمَا فِي الصَّلَاةِ»، آیا اگر این بچّه در نماز برای پدر و مادرش طلب غفران کند، صلاح و خیر است؟ «قَالَ علیه‏السّلام إِنْ كَانَ فَارَقَهُمَا وَ هُوَ صَغِيرٌ لَا يَدْرِي أَسْلَمَا أَمْ لَا فَلَا بَأْسَ»، اگر این بچه از پدر و مادرش جدا شده باشد، در حالی که صغیر و کوچک بود؛ امّا حالا که از آن‏ها جدا شده نمی‏داند که این دو اسلام آوردند یا نیاوردند دعا كردن اشكالي ندارد. مگر می‏شود چنین حالتی اتفاق بیفتد؟ در گذشته اتفاق می‏افتاد که بچه‏ای را در جنگ اسیر می‏کردند و به غلامی می‏گرفتند. این بچّۀ صغیر در میان کفار و دشمنان بود و پدر و مادرش هم کافر بودند، اما بچّه اسلام می‏آورد. وقتی از پدر و مادرش جدا مي‏شد صغیر بود و بعد هم خبر نداشت که آن‏ها مسلمان شدند یا نه؟ حضرت می‏گوید اگر این‏طور است، «فَلَا بَأْسَ»، دعا کند و اشکالی ندارد، «وَ إِنْ عَرَفَ كُفْرَهُمَا»، امّا اگر خبر پیدا کرده که آن‏ها بر حرف خودشان ایستاده‏اند و هنوز کافرند، «فَلَا يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا»، استغفار نکن، «وَ إِنْ لَمْ يَعْرِفْ فَلْيَدْعُ لَهُمَا»،[4] اگر نمی‏داند، دعا اشکالی ندارد، امّا اگر بداند دعا نکند. این برای هر دوی پدر و مادر است.
دعا، تنها برای موحّد
در روایت دیگری است: «كَتَبَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ»، شخصی به امام‏عسگری(علیه‏السّلام) نوشت: «يَسْأَلُهُ‏ الدُّعَاءَ لِوَالِدَيْهِ‏ وَ كَانَتِ‏ الْأُمُّ غَالِيَةً»، از حضرت سؤال کرد که: می‏خواهم برای پدر و مادرم دعا کنم امّا مادرم از غلات است، «وَ الْأَبُ مُؤْمِناً»، ولي پدرم مؤمن است، «فَوَقَّعَ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَكَ»، حضرت نوشتند: خدا پدرت را رحمت کند. امّا مادرش را دعا نکردند. عملاً، چقدر زیبا به او یاد دادند. این در مورد مادر، امّا در مورد پدر هم هست. «وَ كَتَبَ آخَرُ»، شخص دیگری به امام‏عسگری (علیه‏السّلام) نوشت: «يَسْأَلُ الدُّعَاءَ لِوَالِدَيْهِ»، برای پدر و مادرم دعا می‏کنم، «وَ كَانَتِ الْأُمُّ مُؤْمِنَةً وَ الْأَبُ ثَنَوِيّاً»، مادرم مؤمن است ولی پدرم دوگانه‏پرست است. مادرم یگانه‏پرست است؛ حضرت فرمودند: «فَوَقَّعَ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَتَكَ».[5]
برای ظالم دعای خیر نکنید
خواستم بگویم كه، این را هم در آیات و هم در روایات داریم که دعای خیر برای مشرک و برای کافر نهی شده است. البته این هم باید توضیح داده شود که برای ظالم هم چنين دعاي خيري نکنید؛ که بگویید: خدا طول عمرت دهد. در روایت از رسول‏اکرم است: «قال رسول الله (صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏و‏سلّم): مَنْ‏ دَعَا لِظَالِمٍ‏ بِالْبَقَاءِ»، اگر کسی دعا کند و از خدا برای ستمگری طول عمر را بخواهد، «فَقَدْ أَحَبَّ أَنْ يُعْصَى اللَّهُ فِي أَرْضِهِ»،[6] او دوست دارد که در زمینِ خداوند نافرمانی او بشود. البته این مطلب مخصوص و منحصر به چیز خاصی بود. امّا مقابل این مطلب. يعني چه؟
دعا به شرّ مخصوص چه كساني است؟
به ضرر مشرک یا کافر دعا کنیم. مثلاً بگوییم: خدایا! مرگش بده. اين چه؟ بحث مفصّلِ من اينجاست. داريم به اول بحثی كه براي ماه مبارك رمضان در نظر گرفته بودم نزدیک می‏شویم. در اينجا خودِ خدا و هم پيغمبر‏اكرم و هم ائمّه(عليهم‌‌السّلام) اين كار را كرده‏اند و اگر بخواهم اشخاصي كه نفرين كرده‌‌اند مطرح كنم جلسات زیادی طول مي‌‌كشد. فعلاً كليّت را مي‌‌گويم. اين مطلب معيار هم دارد.
نفرینِ خدا به شخص
خدا؛ هم نفرين شخصي كرده، يعني اسم شخص را برده است و هم نفرین گروهي كرده. شخصي مثل این: «تَبَّتْ‏ يَدا أَبِي‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ»،[7] بريده باد. خدا ابولهب را نفرين كرده. جزء آيات ما است. ابولهب رأس المشركين بود و خدا نفرينش كرد.
نفرینِ خدا به گروه
نفرین گروهي هم كرده: «قُتِلَ‏ أَصْحابُ‏ الْأُخْدُودِ». این را مي‌‌دانيد که اصحاب اخدود چه كساني بودند. در زمان پيغمبر آن افرادي بودند كه چاله‌‌هايي بر سر راه مي‌‌كندند و در آن آتشی نهفته مي‌‌كردند كه وقتي مسلمان‌‌ها رد می‏شدند، بيفتند و بميرند. در اینجا می‏گوید مرگ باد بر اصحاب اخدود. خدا شعار مي‌‌دهد. مرگ بر اصحاب اخدود، «قُتِلَ‏ أَصْحابُ‏ الْأُخْدُودِ». نفرین، هم شخصي داريم و هم گروهي. امّا اين‏ها معيار دارد. توجه كنيد! از روي هواي نفس نيست، بلكه معيار دارد و معيارهاي الهي در آن است. كه ان‌‌شاءالله آن را بحث خواهم کرد.
ايمان‏آوردن به دست حسين، شهادت در كنار حسين(عليه‏السّلام)
اين شب‌‌ها توسّلمان به اصحاب امام‏حسين(عليه‌‌السّلام) است. به نظر من يكي از اصحاب امام‏حسین است كه از جهاتي در تاريخ كربلا برجستگي دارد و از نظر سابقه، نه خودش و نه خاندانش سابقۀ اسلام ندارند.[8] حتي در مورد او مي‌‌نويسند: نصراني بوده و خودش و مادرش توسط امام‏حسين(عليه‌‌السّلام) ايمان آورده‌‌اند. مطلب دومی كه به نظر من در تاريخ برجسته است، اين است كه در اردوگاه حسين(عليه‌‌السّلام) هم نبوده است تا بگوييم در عداد اصحاب بوده. چیز دیگری که فهمیده می‏شود اين است كه به تعبير ما، حالت تكروي هم داشته است. خودش، مادرش و همسرش تنهايي آمده بودند؛ در گوشه‌‌اي خيمه زده بودند و به اصطلاح صحنه را مشاهده مي‌‌كردند. حتي راجع به ازدواجش هم اين‌‌طور ديدم كه بيشتر از هفده روز از ازدواجش نگذشته بود.
وهب؛ يار مسيحي نسب
مي‌‌گويند خودش را آراسته كرد تا مثل بقيه به ميدان برود. ديد همه رفته‏اند و از تعبيرات هم اين‌‌طور استفاده می‏كنم كه از اصحاب ديگر كسي باقي نمانده بود. نگاه كرد؛ هيچ‌‌كس نمانده و حسين تنهاست. خودش را آماده كرد كه برود. همسرش مانع شد. گفت نمي‌‌گذارم بروي. مادرش به او مي‌‌گفت برو؛ امّا همسر مي‌‌گفت: نمي‌‌گذارم بروي. بالاخره به همسرش گفت: حرفت چيست؟ گفت: اینکه من وتو با هم به محضر حسين(عليه‌‌السّلام) برويم؛ دو تا جمله دارم و مي‌‌خواهم جلو امام‏حسين بگويم. گفت: باشد، بيا با هم برويم. چون بالاخره بايد مي‌‌رفت و مي‌‌خواست برای رفتن به میدان هم اجازه بگیرد. وارد خيام حسين(عليه‌‌السّلام) شدند. همسرش به امام‏حسين گفت: وهب مي‌‌خواهد به ميدان برود. من نمي‌‌گذارم. دو تا شرط دارم. اگر شما این‏ها را ضمانت ‌‌كنيد، می‏گذارم برود. گفت: بگو شرط‌‌هايت چيست؟ گفت: شرط اولم اين است که من يك زن جوان هستم. در اين بيابان كسي را ندارم و يقين دارم كه او اگر برود شهيد مي‌‌شود. شما اجازه دهيد، من هم در كنار خاندان شما و جزء آن‏ها بشوم. مي‌‌گويند: «فَبَكَى‏ الْحُسَيْنُ‏ (عليه‏السلام) بُكَاءً شَدِيداً»، امام‏حسين به شدت شروع كرد به گريه كردن. حضرت گفت: من اين را ضمانت مي‌‌كنم. گفت: من يقين دارم اگر او برود، شهيد خواهد شد. شرط دومم اين است كه بايد همينجا در حضور شما قول بدهد، در روز قيامت تنها به بهشت نرود و من را هم با خود ببرد. من را فراموش نكند. مي‌‌گويند امام حسين (عليه‌‌السّلام) اين را هم پذيرفت و ضمانت كرد.
وهب به ميدان رفت. جنگيد. يك دستش قطع شد. يك‌‌وقت نگاه كرد، ديد همسرش وسط ميدان است و عمود خيمه را گرفته. رو كرد به او و گفت: تو كه نمي‌‌گذاشتي من به ميدان بيايم، حالا چه شده، خودت به ميدان آمده‏اي. گفت: مگر صداي حسين را نشنيدي؟ «هَلْ‏ مِنْ‏ ذَابٍ‏ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ»...

[1]. بحارالانوار، ج91، ص96
[2]. سوره توبه، آیه 113
[3]. سوره توبه، آيه 80
[4]. بحارالانوار، ج71، ص67
[5]. بحارالانوار، ج50، ص294
[6]. بحارالانوار، ج72، ص334
[7]. سوره مسد، آیه 1
[8]. جالب این است که آن‌هايي كه سابقه اسلام داشتند آن‏طرف رفته بودند. واقعاً اين اسلام به چه درد مي‌خورد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group