شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

دعا - رمضان ۱۳۹۱ - جلسه ۱۵
دعای مستضعف محبّ و کوچک نشمردن دعا

أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحيمِ؛

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ‏ دُعَائِي‏ إِذَا دَعَوْتُكَ‏ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]

مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به دعا بود به اين مناسبت كه در ماه مبارك رمضان نسبت به تلاوت قرآن و دعا كردن، ترغيب و تأكيد شده است، چه مأثور باشد یا غير مأثور. این را هم عرض شد که دعاي به خير باشد، چه معنوي و چه مادّي، چه براي خود و چه برای دیگران.
بحث ما به اينجا رسيد كه از دعا كردن نسبت به كفّار و مشركين نهي شده‎ایم و بعد هم راجع به نفريني كه انبياء نسبت به اشخاص داشتند صحبت کردیم که البته آن هم دعا است، امّا دعاي به خير نيست بلکه دعاي به شر است. آن را هم عرض كردم كه چگونه بوده و بالاخره بحث به نفرين حضرت نوح (سلام‏الله‏عليه) رسید، كه حضرت نفرين كرد و دو علّت هم براي نفرين خود آورد.
در اين جلسه مي‏خواهم دو مطلب در ارتباط با بحثمان عرض كنم، ولي جلسۀ گذشته مي‏خواستم به مناسبتِ ايّام روايتي را بخوانم كه ديگر فرصت نشد. اگر امشب توانستم، انشالله روايتی از امام حسن مجتبي مي‏خوانم.
در گذشته عرض کردیم که نسبت به كفّار و مشركين دعای به خير نبايد كرد و تفسيراتي را هم گفتيم. ابتدا دو روايت را مي‏خوانم و بعد چون بحثِ خود را مفصّل كرده‏ام، بنابراین می‎شود به مطلبِ من ساده رسید و به اصطلاح جواب بعضي از شبهه‏هاي خام را داد.
دعا برای موی سپید!
روايت اوّل؛ در مورد پيغمبراكرم است: «أَنَّ يَهُودِيًّا حَلَبَ لِلنَّبِيِّ(صلّى‎الله‎عليه‎وآله‎وسلّم) نَاقَةً فَقَالَ: اللَّهُمَّ جَمِّلْهُ، فَاسْوَدَّ شَعْرُهُ»؛[2] در این روايت است كه شخصی يهودي شتري را براي پيغمبراكرم دوشيد و بعد پيغمبر او را دعا كرد؛ دعاي به خير هم كرد که: «اللَّهُمَّ جَمِّلْهُ»؛ خدايا او را زيبا بدار. بعد می‎گوید: «فَاسْوَدَّ شَعْرُهُ»؛ معلوم مي‏شود موي او سفيد بوده و براساس این دعا همۀ موهاي او سياه و جوان شد.[3]
دعای خیر برای کافر
روايت ديگری نظير این است ولي مفصّل‎تر است و توضيح دارد که: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلّى‎الله‎عليه‎وآله‎وسلّم) بَعَثَ‏ إِلَى‏ يَهُودِيٍ‏ يَسْأَلُهُ‏ قَرْضَ شَيْ‏ءٍ لَهُ» حضرت يك نفر را پيش يك يهودي فرستاد و از آن یهودی چيزي به عنوان قرض خواست، «فَفَعَلَ»؛ آن يهودي هم قرض داد. حضرت چيزی خواست و آن يهودي هم براي پيغمبر فرستاد، «ثُمَّ جَاءَ الْيَهُودِيُّ إِلَيْهِ»؛ يهودي به حضور پيغمبراكرم آمد، «فَقَالَ جَاءَتْكَ حَاجَتُكَ»؛ رو كرد به پيغمبر، گفت: گرفتاري و مشكلتان حل شد؟ «قَالَ نَعَمْ»؛ پيغمبر فرمودند: بله. مشكلم را با آن چيزي كه از تو قرض گرفتم حل كردم، «ثُمَّ قَالَ فَابْعَثْ فِيمَا أَرَدْتَ»؛ يهودي رو به پيغمبراكرم عرض كرد: هر چه خواستيد پيغام بدهيد تا من برآورده‏اش كنم، «وَ لَا تَمْتَنِعْ مِنْ شَيْ‏ءٍ تُرِيدُهُ»؛ به تعبیری، از درخواست از من دریغ نفرمایید. هر چه خواستيد از من بخواهید و اگر چيزي مورد احتياج قرار گرفت، خودداري نكنيد تا به شما بدهم، «فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(صلّى‎الله‎عليه‎وآله‎وسلّم)»؛ پيغمبر رو كرد به او و گفتند: «أَدَامَ اللَّهُ جَمَالَكَ». دعای به خیر کرد؛ خدايا! زيبايي‏اش را پايدار بدار، «فَعَاشَ الْيَهُودِيُّ ثَمَانِينَ سَنَةً»؛ آن یهودی هشتاد سال زندگي كرد، «مَا رُئِيَ فِي رَأْسِهِ طَاقَةُ شَعْرٍ بَيْضَاءُ»؛[4] هيچ‎گاه يك تار در سر او او هم نديدم كه سفيد شده باشد. پيغمبراكرم براي كافر دعا كرده؛ اين را خيلي صريح داريم در روايت هم داريم.
تلقی نادرست در استنباط از روایات
در اينجا بعضي احتمال داده‏اند که ممكن است اين روایت با رواياتي كه دعا کردن راجع به کافر و مشرک نهی شده است منافات داشته باشد. آن كساني كه در بحث بوده‏اند، جواب را خوب می‎دانند و ديگر هيچ احتياجي به اينكه توضيح بدهم ندارد.
مروری بر مباحث گذشته
این را گفتم كه: دو شکلِ كافر و مشرك داريم؛ که مستضعف و معاند‎اند. آن‎که دعاي خير براي او نهی شده، معاند است. در دو مورد هم گفتيم که دعا كردن، چه معنوي و چه مادّي برای او، درست نيست. روايات را توضيح داده‏ام و تكرار نمي‏كنم. امّا مستضعف آن كسي است كه منحرف است، امّا انحراف او از روي عناد و دشمني نيست بلکه در اثر اینکه به حق دسترسي پيدا نكرده، ضعفِ فرهنگي و فكري دارد. اين فرد حق را مي‏گيرد، حق‌جو است و عناد و دشمني‎ای با حق ندارد. در اینجا گفتم که دعا به خير كردن براي او خوب است به خصوص اگر جنبۀ معنوي داشته باشد. البته عرض شد که اشکال ندارد که دعا هم معنوي باشد و هم مادّي فقط يك استثنا دارد و آن اينكه براي او طلب غفران نكنيم و این صریحِ آیه است. در آيه خوانديم که چون او هنوز دست از شرك و كفر برنداشته، بنابراین طلب غفران درست نيست و معنا ندارد.
تحلیل معاند یا مستضعف در دو روایت
در اینجا ببينيم رواياتي كه مطرح كرده‌اند چيست؟ اوّلي روايتِ اين بود كه يهودي‎ای آمد و براي پيغمبر شتر دوشيد آیا این شخص که خدمت کرد با پيغمبر معاند است؟[5] آمد براي پيغمبر شتر را دوشيد و پيغمبر هم دعايش كرد، پس معاند نيست، بلکه مستضعف است.
روایت دوّم كه اتّفاقاً خيلي زيبا است. اصلاً در آن صريح است كه محبّ پيغمبر بوده و پيغمبر را دوست داشته. حضرت مي‏فرستند که قرض مي‏خواهم و او هم هماني كه پبغمبر مي‏خواسته مي‏فرستد. كار پيغمبر را راه مي‏اندازد و بعد خودش مي‏آيد و می‎گوید: كارتان راه افتاد؟ كه اگر راه نيافتاده، باز بدهد و بعد مي‏گويد: هر وقت گره به كارتان خورد، دريغ از من نكنید. بهتر از اين مي‏خواهيد؟ الآن بايد چراغ دستمان بگيريم و در كوچه‏ها بگرديم تا ببينيم همچنين كسي را پیدا می‎کنیم كه به ما بگوید: آقا دريغ نكن و هروقت هر مشكلي داشتي بفرست تا من مشكل تو را حل مي‏كنم. آیا محبّ بالاتر از اين وجود دارد؟[6] آدم دلش براي همچنين آدمي مي‏سوزد كه خیلی به پيغمبر علاقمند است و اين طور خدمت مي‏كند. امّا چرا اسلام نياورده است؟ به قول ما چه بسا رودربايستي فاميلي باشد.
خلاصۀ بحث
بنابراين هر دو مستضعف بودند و در باب مستضعف هم عرض شد که هر دوی دعای معنوی و مادّی، هيچ منافاتی ندارد؛ چه دعاي نسبت به امور معنوي كه برای هدايت او باشد و لازم هم هست و حتّي عرض کردم دعوت و دعا باید با هم باشد و چه نسبت به امور دنيايي. فقط يك چيز راجع به مستضف است و آن هم هيچ‎كدام از اين‎ها نبود، بنابراين اين هم جواب مسأله؛ چون يك وقت ممكن است با این مسأله بر‏خوريم و ‏بينيم، يا خودِ آدم نفهمد و يا انسان دیگری حرف اشتباهی بزند.
مباحث در دعای مسلِم برای کافر
مي‏رويم سراغ مطلب دوّم. تا به حال بحثمان اين بود كه انسان براي خودش و براي غير دعا كند و در باب غير، عرض شد كه اگر كسي كافر یا مشرك باشد چه‎طور است؟ اين سخنانی که عرض شد، تفسير آن‎ها بر طبق موازين و آيات بود که بحث در دعاي مسلِم براي كافر بود.
آیا دعای کافر بر مسلمان مستجاب می‎شود؟
اينجا يك چيزي به ذهن مي‏آيد و آن اینکه دعاي كافر براي مسلم چه‎طور است؟ كافري براي مسلماني دعاي به خير می‎کند، که در روابط اجتماعي هم خيلي اتّفاق مي‏افتد. مثلاً ممكن است كاري براي او بكنيد و او بگويد: خدا انشالله به تو سلامتي بدهد. این يك چيزي است كه در جامعۀ مسلمين وجود دارد، چون این افراد با هم زندگي مي‏كنند. سؤال اینجاست که آیا دعاي او دربارۀ شخصِ مسلمان مستجاب مي‏شود يا نه؟ يك روايت می‎خوانم.
دعای مستجاب کافر برای مسلمان
روايت از امام‎ هفتم، امام‎ كاظم(عليه‏السّلام) است: «قَالَ: لَا تُحَقِّرُوا دَعْوَةَ أَحَدٍ»؛ حضرت فرمودند: دعاي هيچ‎كس را كوچك نشمار. این دعا نه مسلمان دارد، نه کافر و...، «فَإِنَّهُ‏ يُسْتَجَابُ‏ لِلْيَهُودِيِ‏ وَ النَّصْرَانِيِ‏ فِيكُمْ‏ وَ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ»؛[7] دعاي هيچ‎كس را كوچك نشماريد، حتّي دعاي يهودي و نصراني در حقّ شما پذيرفته مي‏شود، امّا دعاي او در حقّ خودش پذيرفته نمي‏شود. بنابراين از آن طرف هم آمديم و دو طرفه كرديم. اگر آن‎ها هم در حقّ مسلمان دعا كنند دعايشان مستجاب مي‏شود.
دعای کسی را کوچک نشمارید
البتّه اين سرفصل مهمّي است. يادم هست که زمانی اين را بحث كردم؛ دربارۀ اثر دعاي غير، براي انسان و مقايسۀ‏ اثر دعاي او با دعاي خودش دربارۀ خودش، که این را در گذشته بحث كرده‏ام. روايات متعدّد داريم. اين سرفصلي بسیار وسيع‏تر و ميداني بزرگ‎تر از آن است که راجع به مؤمنين، مطرح کردیم. در اينجا مؤمن ندارد. در اینجا می‎گوید: «لَا تُحَقِّرُوا دَعْوَةَ أَحَدٍ»؛ دعاي احدي را كوچك نشمارید؛ او هر كس مي‏خواهد باشد و بعد توضيح می‎دهد، «فَإِنَّهُ‏ يُسْتَجَابُ...»؛ اين را بدان که دعاي يهودي و نصراني دربارۀ تو مستجاب مي‏شود ولي دربارۀ خودش مستجاب نمي‏شود. دقّت کنید! ديگر بهتر از این نمی‎شد تا به ما بفهمانند. آن‎وقت اين یک سرفصلي است براي بحثی كه قبلاً ‏مطرح کرده‎ام.
آمادۀ سفر آخرت باش!
در عين حال مي‏رويم خانۀ امام حسن(عليه‏السّلام). توسّل من به حضرت باشد. می‎نویسند امام حسن(عليه‏السّلام) در بستر بيماري بود. جُناده كه از اصحاب حضرت است به عيادت رفته است. برخوردي كه حضرت با او داشتند می‎گذرانیم. بالاخره اجازه گرفت و به حضرت وارد شد، وضعِ حال امام حسن را ديد و فهميد مطلب چيست؛ گفت: از اين فرصت استفاده كنيم و به اصطلاح توشه‌ای برگیریم. رو كرد و گفت: «عِظْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ»؛ پسر پيغمبر نصيحتم كن. اوّلين جمله‏اي كه ديده‏ام و در روايت بود این است: حضرت به جناده خطاب كرد: «اِستَعِدَّ لِسَفَرِكَ‏ وَ حَصِّلْ‏ زَادَكَ‏ قَبْلَ‏ حُلُولِ‏ أَجَلِكَ‏»؛ اي جناده! آمادۀ سفر آخرت باش و توشۀ اين راه را تهيّه كن، «وَ حَصِّلْ‏ زَادَكَ‏ قَبْلَ‏ حُلُولِ‏ أَجَلِكَ»؛ تا قبل از مرگت توشۀ این سفر را آماده كن، «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ»؛[8] اي جناده تو دنبال به دست آوردن دنیا هستی، اما از این غافلی که مرگ، درصدد این است که تو را به چنگ آورد. لا اله الا الله.
مرگ به دنبال تو است!
مرگ تو را طلب می‎کند و تو غافلی. ای جناده اندوه و غمِ روزی که نیامده است بر روزی که هستی، میافکن. غصّۀ چه چیزی را می‎خوری؟ غصّۀ آینده‌ات را می‎خوری؟ آیا تو در آینده هستی که غصّۀ آن را بخوری؟ تو اصلاً معلوم نیست که تا یک دقیقه دیگر زنده باشی.
خزینه‎دار دیگران
ای جناده! بدان! بیش از آنچه که هزینه زندگی فعلی تو است، اگر به دست آوردی، خزینه‎دار دیگری هستی! باید برای دیگری بگذاری و بروی! حضرت همین‎طور موعظه کردند. ای جناده! در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عقاب؛ در شبهاتش عتاب است. ای جناده از مذلّت معصیّت خدا به سوی عزّت اطاعت خداوند بیرون برو.
ذکر مصیبت
جناده می‎گوید همین‎طور گوش می‎کردم. یک‎وقت دیدم نفس آقا قطع شد. چهره را نگاه کردم و دیدم رنگشان زرد شد و دیگر نمی‎تواند حرف بزند. جناده می‎گوید: وقتی وارد شده بودم دیدم تشتی جلوی آقا است و لخته‎های خون در این تشت می‎ریزد. به آقا عرض کردم: چرا خودتان را معالجه نمی‎کنید؟ رو کرد به من و گفت: ای جناده! مرگ را به چه چیز می‎توان معالجه کرد؟ می‎گوید در این هنگام بود که یک‎وقت دیدم برادرش حسین (علیه‌السّلام) وارد شد و همراهش اسود‎بن ابی الأوسد است. وقتی چشم برادر به برادر افتاد، از جا حرکت کرد و برادر را در آغوش کشید. حسین(علیه‎السّلام) بین دو دیدگان امام حسن(علیه‎السّلام) را ‎بوسید، در کنار برادر نشست و با هم راز می‎گفتند. ظاهراً وصایایی بود که امام حسن به امام حسین می‎کرد. یک‎وقت دیدم که اسود‎بن ابی الأوسد صدایش بلند شد: «إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَيْهِ‏ راجِعُونَ‏»، لحظات آخر امام حسن(علیه‎السّلام) است...

[1]. بحارالانوار، ج91، ص96
[2].مصنف ابن ابی شیبه، ج8، ص457
[3]. البتّه ديگر نمي‏دانم که بعد از آن اسلام آورد يا نه؟
[4].الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص87
[5]. ما از اين دشمنان استقبال مي‏كنيم كه بيايند براي ما كار كنند.
[6]. اصلاً عمده معارف ما اين است كه بايد شخص مسلّط باشد و موازين معارف دستش باشد.
[7]. وسائل الشيعة، ج‏7، ص129؛ الكافي، ج‏4، ص17
[8]. بحار الأنوار، ج‏44، ص139

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group