دعا - رمضان ۱۳۹۱ - جلسه ۱۸ (شب قدر)
تو خود حجابِ خودي، اي بنده از ميان برخيز
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحيمِ؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]
مروري بر مباحث گذشته
بحث ما در ماه مبارک رمضان در مورد دعا است كه موفق شدیم چند سالی در اين مورد بحث کنیم. گفته شد ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن یعنی بازگوکردن کلام الهی است كه از مصدر وحی صادر شده و به سوی بندگانش فرود آمده است. اين ماه، ماه دعا هم هست؛ یعنی ماهی که بنده با ربّ و پروردگارش، راز و نیاز میکند و آنچه که مورد درخواستش از خداوند است را عرضه میکند و حاجاتش را با پروردگارش مطرح میکند. دعا هم نسبت به ماه مبارک رمضان و هم به خصوص نسبت به لیالی قدر ترغیب و سفارش شده است.
درهاي آسمان باز است
فقط برای اینکه تذکّری داده باشم دو روایت میخوانم. روایتی از پیغمبراکرم نقل شده است که حضرت فرمودند: «إِنَ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ فِي أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَا تُغْلَقُ إِلَى آخِرِ لَيْلَةٍ مِنْهُ»،[2] درهای آسمانها در اولین شب از ماه مبارک رمضان باز شده است و تا آخرین شب ماه مبارک رمضان بسته نمیشود. در روایت دیگری هم هست که البته صرف باز بودن در مطرح نیست. امّا این باز بودن برای رسیدگی به حاجات عبد است كه اثر هم دارد: «يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي كُلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ خداوند در هر شب از شبهای ماه مبارک رمضان سه بار میفرماید: «هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ سُؤْلَهُ»؛ آیا درخواست کنندهای هست که از من درخواستی کند و من درخواست او را جواب دهم؟ «هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛ آیا رجوع کنندهای هست که در ربط با خطاهایش از من پوزش طلبد؟ «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ»؛[3] آیا استغفار کنندهای هست که من او را بیامرزم؟ این دو روایت را به عنوان نمونه خواندم كه در ارتباط با ماه مبارک رمضان بود.
در ماه مبارك رمضان دري بسته نيست
به صورت کنایی فرمودهاند که در اين ماه از ناحیه ربّ یعنی خداوند هیچ حجابی در کار نیست و برای عبد همة راهها به سوی سیر الی الله، باز است و دری بسته نیست. از آن طرف هم نسبت به خصوص لیلة قدر هم داریم که پیغمبر فرمود: «تُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ».[4] غرض این بود که از نظر ارزشی مطلب را بيان كنم.
مانعي از سوي جانان نيست
امشب شبهای ماه مبارک رمضان و یکی از لیالی قدر است، لذا باید قدر آن را بدانیم و انشاءلله بهترین بهره را بگیریم. به تعبیر ما از بالا و از ناحیه خداوند هیچ مانع و رادعی نیست.
به امور همه موجودات رسيدگي ميشود
مطلب دوم که بايد تذکّر بدهم و نسبت به لیالی قدر داریم اين است؛ یک سنخ امور است که به فرمان الهی به آنها رسیدگی میشود. بلکه میشود گفت آنچه که نسبت به جمیع موجودات است در لیله قدر رسیدگی میشود. در باب لیالی قدر یعنی شبهای قدر در روایات داریم که گفته میشود: سه شب است، نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم. به امر الهی، در هر یک از این شبها به همان روالی که در نظام خلقت داریم، به یک چیزی رسیدگی میشود.
شب نوزدهم
امشب شب نوزدهم است. در شب نوزدهم تعبیری که در «موثقة زراره» است، این است که امام صادق(علیهالسّلام) فرمود: «التَّقْدِيرُ فِي لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ الْإِبْرَامُ فِي لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ الْإِمْضَاءُ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ».[5]
معناي تقدير
تقدیر[6] به معنای اندازهگیری کردنِ امور در شب نوزدهم است، البته میگویند نسبت به سال آینده. یعنی اينكه امور هر موجودی در سال آینده چگونه باشد، از ناحیه خداوند در شب نوزدهم رسیدگی میشود.
گذشتة مؤثر در آينده
در اینجا این مطلب پیش میآید که آیا این بررسی فقط نظر به آینده دارد و گذشته هیچ نقشی نسبت به آینده ندارد؟ یعنی آیا کارهایی که کردهام در اموری که برای سال آیندة من میخواهند رسیدگی کنند، مؤثر است؟ آيا رسیدگی براي آینده است یا اينكه گذشته هم در مسألة اندازهگیری کردن نسبت به آیندة من مؤثر است؟
ترسيم آينده با توجه به گذشته
گفتهاند: اينطور نیست که فرض کنید، فقط بیایند و بگویند سالِ آیندة فلانی در صحّت و بیماری و مسألة امور مادّي و معنوی اينگونه باشد. بلكه با توجّه به گذشتة من، آیندة من ترسیم میشود. به اينكه در گذشته من چه کردهام رسیدگی میشود. به تعبیري پروندة من را که میآورند اینطور نیست كه صاف و ساده باشد، بلكه میگویند پرونده را بیاوريد، ببینیم وضعش چه بوده است، تا سال آينده را برایش برنامهریزی کنیم.
بيواسطه با خدا!
لذا راجع به شبهای قدر آمده است که انسان بايد بداند از ناحیه خداوند هیچ مانع و رادعی برای اينکه درخواستهای بنده را بپذیرد نیست. به تعبیر ما مقتضی، موجود و مانع، مفقود است؛ يعني از ناحیه خدا مفقود است، امّا از ناحیه بنده چه؟ مهم اینجاست: «لَمْ يَجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبْكَ عَنْهُ».[7] امشب، اگر خدا واسطهاي هم داشته فرموده است: برويد كنار! و درها را باز كنيد تا هرکه خواست بیاید.[8] حال از طرف او حجب برطرف شده امّا خودِ من چه؟ آیا خودم مانعی بر سر راهم درست کردهام یا نه؟ مهم این است. حالا به بعضی از روایات اشاره ميكنم.
من؛ سدّ اجابت دعا!
«لَا تَسْتَبْطِئْ إِجَابَةَ دُعَائِكَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِيقَهُ بِالذُّنُوبِ»؛[9] یعنی اجابت دعایت را به تأخیر میانداز. چطور؟ به اين معنا كه تو با گناهانت راه اجابت دعا را مسدود کردهای و اینها مانع شدند. از علی(علیهالسّلام) است كه: «الْمَعْصِيَةُ تَمْنَعُ الْإِجَابَةَ»؛[10] گناه موجب میشود که دعا به اجابت نرسد. از آن طرف درها باز است و هیچ مانعی نیست امّا از این طرف، من سنگهایی بر سر راه انداختهام. از امام هفتم(علیهالسّلام): «اللَّهُمَ اغْفِرْ لِي كُلَ ذَنْبٍ يَحْبِسَ رِزْقِي وَ يَحْجُبُ مَسْأَلَتِي»؛[11] خدایا! بیامرز هر گناهی را که روزیِ من را حبس کرده و مانعي شده از اینکه درخواست من به اجابت برسد.
با چه رويي به درگاهت بياييم؟
حالا فرض کنیم و هیچ اشکالی هم ندارد[12] اگر خدا به من امشب خطاب کرد كه: اي بندة من! به تو امر کردم فلان کار را بکن، امّا نکردی و گفتم آن کار را نکن، ولي انجام دادي؛ به تو نعمت دادم امّا سپاسگزاری نکردی و در راه من استفاده نکردی؛ من از شما سؤال میکنم: چه جوابی داریم بدهیم؟ امشب درها باز است و هر چه میخواهی بگویی ميتواني، امّا سه سؤال از تو دارم. گفتم بکن، نکردی؛ گفتم نکن، کردی؛ به تو نعمت دادم، امّا سپاسگزاری نکردی. در اينجا من چه جوابی بدهم؟
شبِ نوزدهم، شبِ شرمندگي و سرافكندگي
شب نوزدهمِ شبهای قدر، شب سرنوشت سازي است. امّا باید بگویم شب نوزدهم، شب شرمندگی است؛ شب سرافکندگی است. خدايا! ما بد کردیم!
التجا به مقام غفّاريّت خداوند
در اينجا این مسئله پیش میآید كه اگر ما اعتراف کردیم، آیا جواب مثبت است یا نه؟ مهم اینجا است. «فَهَلْ يَنْفَعُنِي، يَا إِلَهِي، إِقْرَارِي عِنْدَكَ بِسُوءِ مَا اكْتَسَبْتُ»؛ آيا این برای من سودی دارد که امشب اعتراف کنم به اينكه من بد کردم؟ آیا این برای من فایده دارد؟ «وَ هَلْ يُنْجِينِي مِنْكَ اعْتِرَافِي لَكَ بِقَبِيحِ مَا ارْتَكَبْتُ»؛[13] آیا اعترافم پیش تو من را نجات میدهد؟ به اینکه من کار زشت کردم یا نه؟ جواب بر طبق تمام روایاتی که ما داریم مثبت است، «إِنَ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعا».[14] اهل معرفت میگویند به مقام غفّاریّت خداوند پناه ببر و از خدا پوزش بطلب. شب نوزدهم شبی است که انسان باید پناه به مقام غفّاریّت خدا ببرد.
حبّ علی(علیهالسّلام)
امّا یک چیزی هم وجود دارد و آن اينکه امشب ما دستِ خالی نیستیم. این را مکرّر گفتهام. اینطور نیست كه هیچچیز نداشته باشيم. بلكه یک گوهر گرانبها در دلم دارم و به آن اتّکا ميكنم و آن حبّ علی(علیهالسّلام) است. در خانة علی(علیهالسّلام) برویم. التماس دعا.
در حلال دنيا حساب است و در حرام دنيا عذاب
مینویسند: علی(علیهالسّلام) هر شب از شبهای ماه رمضان، منزل یکی از فرزندان خود میرفتند. شب نوزدهم منزل دخترش امّکلثوم بود. امّکلثوم میگوید: اوّل مغرب پدر وارد شد و به نماز ایستاد. من افطار را در طبقی برای او حاضر کردم. دو عدد نان جو بود، یک کاسة شیر و مقداری نمک سوده. نماز علی(علیهالسّلام) كه تمام شد، نگاهی به طبق کرد و گفت: برای من افطار حاضر کردی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: و برای من دو خورش گذاشتهای؟ چه وقت من دو خورشت مصرف کردهام؟ آيا نمیدانی من از پسر عمّ و برادرم رسول خدا متابعت میکنم؟ شروع کرد دختر را نصیحت کردن: دخترم هر کس در دنیا غذایش، پوشاکش و خوراکش نیکوتر، روز قیامت ایستادنش در محضر خداوند بیشتر است؟ ای دختر! بدان در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عذاب است. به خدا قسم اگر یکی از این دو خورشت را برنداری، افطار نمیکنم. امّکلثوم میگوید: کاسة شیر را برداشتم. دو لقمه نان جو با نمک افطار کرد و بعد پدرم ایستاد به نماز و مرتّب نماز میخواند. گاهی به صحن خانه میآمد و نگاهی به آسمان میکرد. مضطرب بود. امّکلثوم میگوید: پیش پدر آمدم و گفتم: پدر! این چه حالی است كه امشب در شما میبینم؟ این چه اضطرابی است؟ علي(عليهالسّلام) به من رو کرد و گفت: «وَ اللَّهِ مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ وَ إِنَّهَا اللَّيْلَةُ الَّتِي وُعِدْتُ»؛ به خدا قسم! دروغ نمیگویم و به من دروغ گفته نشده؛ امشب همان شب است که به من وعده داده شده است، «اللَّهُمَّ بَارِكْ لِي فِي الْمَوْتِ»؛ خدا! مرگ را بر علی مبارک کن. دخترم! صبحِ امشب پدرت را شهید میکنند.
تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى
امّكلثوم میگوید: پدر آماده رفتن به مسجد شد، وارد صحن شد، دیدم پرندگان اطراف پدرم را گرفتهاند و سیحه میزنند. زبان حال پرندگان این است: علی نرو، علی نرو. ميگويد: آمديم تا اینها را کنار بزنيم، علي(عليهالسّلام) فرمود: با اینها کاری نداشته باشید. «فَإِنَّهُنَّ نَوَائِحُ» اینها صیحه میزنند امّا بعدش گریهها و نالهها است که بلند میشود. آمد در خانه، حلقة در به کمربند علی اصابت کرد و کمربندش باز شد. معلوم میشود جمادات هم به علی علاقهمند هستند و میگویند: علی نرو. وارد مسجد شد. در تاریخ مینویسند: در مسجد چند رکعت نماز خواند و به بالای بام مسجد رفت. نگاهی به افق کرد. گفت: ای سپیده دم! نشد كه روزی طلوع كني و چشمان علی در خواب باشد. پائین آمد و وارد شبستان شد، چراغها را روشن کرد و کسانی را که خفته بودند بیدار کرد. به آن خبیث ازل و ابد رسید، دید به رو خوابيده است. گفت: اینطور نخواب، این خواب شیاطین است و بعد فرمود: تو قصدی به خاطر داری که اگر بخواهم بگویم، میتوانم و از قصد تو آسمانها میخواهد فرو ریزد و زمین چاک شود و کوهها سرنگون گردد. وارد محراب شد. نميگويم چه شد. منادی بین زمین و آسمان ندا کرد: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِيُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ»...
[1]. بحارالانوار، ج91، ص96
[2]. بحارالانوار، ج93، ص344
[3]. بحارالانوار، ج93، ص338؛ الأمالی مفید، ص230
[4]. وسائلالشيعة، ج8، ص21
[5]. وسائلالشیعة، ج10، ص354
[6]. بزرگان اینجور تقدیر را معنا کردهاند
[7]. بحارالأنوار، ج74، ص204
[8]. تصوّر نکنید اینهای که میگویم از خودم است. تمام اینها متن روایت است.
[9].عيونالحكم و المواعظ (لليثي)، ص524
[10]. غررالحكم و دررالكلم، ص47
[11].بحارالأنوار، ج87، ص135
[12]. البته تمام این تکّههایی که من میگویم، در ادعیّه و روایات آمده است. من از آیات تجاوز نمیکنم.
[13]. الصحيفة السجادية، دعا12
[14]. الصحيفة السجادية، دعا50