شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
امام وقتی حر در ولایت طاغوت بود با خشم به او گفت : (سکنْتَک ٱمّک) مادرت به عزایت بنشیند ،توباید مرده بودی بدبخت .حر سرش را انداخت پایین و گفت :تا حالا کسی مادرم را به رخم نکشیده بود که اگر کشیده بود با یک شمشیر جوابش را می دادم (آدم قویی بود )آن وقت سه خط از فاطمه زهرا تعریف کرد ...خیلی آرام همانطور که سرش پایین بود گفت : من جز اینکه پیش بانوی دو سرا کرنش کنم کار دیگری ندارم .
یک احترام به حضرت زهرا حر را حر کرد ... .تو ی حر با این معرفتی که به حضرت زهرا داشتی مدینه نبودی . آن وقتی که آمد پشت در ، خیلی با محبت وآرام ابن جمله را گفت : مردم من عزادارم ،پدری مثل پیغمبر را از دست دادم همسرم عزادار است ،حسن وحسینم عزادارند ،حر تو مدینه نبودی ببینی این رییس اشرار برگشت گفت : این حرفهای زنانه را بگذار کنار و دررا باز کن . این بی احترامی به زهرا نتیجه اش این شد ،اللهم العن اوّل ظالم (نتیجه تا قیامت و بعد قیامت ) اللهم العن اوّل ظالم ظلم حقَّ محمد ؛ تونبودی ببینی رئیس اشرار با دست اشاره کرد، در که مقاومتی نداشت ، یک در قدیمی چوبی بود ایشون پشت لنگه در بود ، در گاراجی نبود ، در یک لنگه ای بود وقتی این دویست نفر در را هل دادند که بروند داخل ؛ فکر کنید با عبور این اینها ، بین در ودیوار به زهرا سلام الله علیها چه گذشت . این مصیبت را از زبان خود حضرت زهرا بشنوید . قد وقامت آن حضرت عین پدر بود ، قوی و پرقدرت بود ولی عبور این صدوپنجاه ، دویست نفر از یک در که سه ،چهار نفر به زور می خواستند بروند داخل،
بعد اینکه به زمین افتاد رو کرد به پیغمبر (ابتاه رُفعت قوتّی ) بابا تمام نیروی من از بین رفت بابا ...
منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام والمسلمین انصاریان.