شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
وقتي حدود ده نفر از خانم هاي مدينه آمدند به عيادت دختر پيامبر دور بسترش را گرفتند عرضه داشتند خانوم ما هم براي عيادت آمديم اگر کار مانده اي در خانه داري ما برايتان انجام بدهيم، فرمودند کار مانده ندارم براي بعد مرگ خودم نان پختم لباس علي وبچه ها را شستم، اما حالا که خودتون علاقه داريد کاري کنيد چند روز سر قبر پدرم نرفته ام دلم خيلي گرفته شما به من کمک بدهيد من را کنار قبر بابایم ببريد . وقتي چشمش به قبر پدرش افتاد خودش را روي قبر انداخت... بابا بلند شو ببين چقدر به ما زخم زبان مي زنند ....
دختر پيغمبر شما خودتو را روي قبر بابا انداختي اون لحظه براي شما سخت تر بود يا اون دختري که خودش را روي بدن تيکه تيکه بابا انداخت ... صدا مي زد ابتاه انظر الي عمتي المظلومة، بابا من تو را براي خودم صدا نمي زنم ، بابا بلند شو ببين دارن عمه ام را با تازيانه مي زنند ...
--------------------------------------------------------------------------------
منبع : اقتباس از روضه خوانی استاد انصاریان.