شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
گریه ای کن ای دیده براحوال زار فاطمه بر دل خونین وچشم اشک بار فاطمه
برای شما گریه کنیم یا برای فرزند شما، محسن شش ماهه، کار بی بی به اونجا رسید، صدا زد یا فضه «الیکی فخذینی »؛ مادر که ندارد، مادر را صدا کند؛ فضه بیا به دادم برس، مرا بلند کن به خدا قسم بچه ام را کشتند .شب شهادت هست ناله کنیم ... یا زهرا
فضه آمد بی بی را بلند کرد طرف حجره، نمی دانم بی بی به حجره رسید یا نه که بچه سقط شد ...« وا محسنا »
یا ابن الحسن دو شش ماهه ازشما کشته شد یکی مدینه میان در ودیوار، یکی هم کربلا روز عاشورا در دست حضرت سید الشهداء.
زبعد تیر چنان دست وپای خود گم کرد که خواست گریه کند در عوض تبسم کرد
علما نقل کردند : «فرجع الحسینُ بالطفل مذبوحا و یقدموا یجری علی صدر الحسین » خود آقا بچه را سمت خیمه بردند در حالیکه خون گلو بر سینه آقا جاری بوده ...
بیا بستان که برد ازدرد به روی دست من خوابش بیا بستان که غیر از من نکرده این چو پیغمبر
به یک ساعت دو قربانی یکی اکبر یکی اصغر بیا بستان که افتادست نوا مرغ خوش از دهانش
بیا بستان نخواهد زد دگر ناخن به پستانت
اینجا امام حسین با خدا مناجات کرده
یا رب بلا تدرکنی وحیدا قد اکثروا العصیان والجحودا ...
خدایا من تنها شدم ،عباسم رفت ،بچه هایم رفتند ، جوانهایم رفتند .
چونکه تو خواسته ای باد فدای ره تو سر من ،پیکر من ، اکبر من ، اصغر من
--------------------------------------------------------------------------------
منبع : اقتباس از روضه خوانی آیت الله سیبویه