بگو بابام علی است
ای شب قدر که قدرمائی برتر از جمله هزاران ماهی
ای شب قدر به تو روح دعاست در تو احسان و عنایات خداست
ای شب قدر که باشی در دل در تو آیات خدا شد نازل
ای شب قدر که قدرت مخفی است قدر تو در گرو قدر علی است
ای شب قدر به قدرت سوگند به علی فاتح بدرت سوگند
به علی شاه عرب شیر خدا که بود شأن تو در او پیدا
به علی آنکه شده کشته ی کین عدل او با غم دل خانه نشین
به علی آنکه شده از جور و جفا فرق او در شب قدر گشت دو تا
قدر تو غربت چاه کوفه ناله ها در دل چاه کوفه
چاه از اشک دو چشمش دریاست آخر او شاهد داغ زهراست
یا علی قربان تو ، که نام تو شب قدر را زیبا کرده است ، اگر نام حسین تو به محرم شور می دهد نام تو به ماه رمضان شور و حالی می دهد . بگو علی جان دستم خالی است با امید آمده ام ، امشب با یتیمان چشم انتظار برای تو گریه می کنم .
امیرالمؤمنین یک روز از کوچه ای عبور می کرد دید بچه ها با هم بازی می کنند ، اما یک بچه زار زار گریه می کند ، آقا رفتند جلو ، چرا گریه می کنی ؟ چرا با این بچه ها بازی نمی کنی ؟ صدا زد : آقا این بچه ها می گویند : تو یتیمی بابا نداری . مولا بغلش کرد اشکهای چشمش را پاک کرد و فرمود که هر که پرسید بابات کیه ؟ بگو بابام علیّ، برد پیش بچه ها ، بچه ها من بابای اویم با این بازی کنید عرض کنم یا علی ، یک بچه گریه می کرد جگرت سوزاند ، کجا بودی عصر عاشورا ، وقتی خیمه ها را آتش زدند ، بچه ها با پای برهنه ، میان بیابان ، روی خار مغیلان می دویدند هی صدا می زدند : حسین ...