سیره تربیتی پیامبران در قرآن کریم
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیره تربیتی پیامبران در قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 15-12-94
بسم الله الر حمن الر حیم و صلی الله و علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میگویم به همه شما هموطنان عزیزم. خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید. آرزو میکنم در هر کجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم. جناب حجت السلام و المسلمین حاج آقای عابدینی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. سلام عرض میکنم خدمت حضرت عالی و همهی شنوندگان و بینندگان.
شریعتی: در ذیل بحث سیرهی تربیتی انبیا در قرآن کریم رسیدیم به قصهی آفرینش آدم هبوط آدم و حالا میرسیم به زندگی حضرت آدم بر روی زمین.
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا تشکر میکنیم از همهی بینندگان که با پیام هایشان لطف میکنند سوالاتشان انتقادات پیشنهاداتشان و الطافشان را نشان میدهند و ما را راهنمایی میکنند در این که بتوانیم برنامهی بهتری را ارائه بدهیم و ما سعیمان بر این است که تمام نظرات دوستان را در آن چه که میفرمایند مطالعه بکنیم تا ان شاء الله تصحیح بکنیم اگر جایی لازم است مسئله باز تر شود جایی لازم است عبور بکنیم سعی میکنیم رعایت بکنیم. هر چند که بعضی از تقاضاها و سوالها ممکن است که وقت وسیع تری را بطلبد و محضوریت داشته باشیم از این جهت ولی سعیمان بر این است که مطالبی که مرتبط با بحث و لازم با بحث است حتما در جلسات بعد تدارک بکنیم از جمله بحثی که دوستان متعددی در آن جا مطرح فرموده بودند و ما سعی کردیم قسمتی از یک برنامه را بر این اختصاص بدهیم بحث خلقت حوا و حتی ازدواجش با آدم که در جنت که چند جمله در مورد این عرض میکنیم این بحث هم یک بحث مفیدی است و آثار تربیتی دارد. در روایاتی که در این مسئله وارد شده مفصل است و ما فقط سعی میکنیم به یک یا دو روایت در این مسئله بپردازیم تا نتیجهی بحث را داشته باشیم اولا در بحث حوا سلام الله علیها بعضی از روایات وارد شده که حوا از ضلع چپ آدم خلق شد که روایات شیعی این مسئله را نفی میکنند که یا باید تاویل شود این که از ضلع چپش است به این معنا نیست که استخوانی را واقعا از آدم برداشته باشند و مبدا خلق حوا قرار داشته باشند که بعضی از روایاتی که در روایات غیر شیعی وارد شده حضرات معصومین تایید نمیکنند حتی تخطئه میکنند به شدت خدای تبارک و تعالی عاجز نبود از این که حضرت حوا را هم مستقلا خلق بکند اما بعد از این که نحوهی خلقت حوا که حضرت حوا از همان طینتی خلق شد که حضرت آدم خلق شده بود منتها آدم در خواب بود که حوا خلق شد در روایت دارد حوا خلق شد و آدم در خواب بود و وقتی که آدم بیدار شد من تعبیر خود روایت را عرض میکنم میفرماید وقتی که آدم بیدار شد اِنتَبَهَ دید یک دفعه یک موجود دیگری است تعجب کرد و برایش چون اولین انسان دیگری است که دیده میشود برایش عجیب بود اینها را ما باید با نگاه خودمان نگاه نکنیم نگاهمان را ببریم در نگاه اولی که آدم اولین انسان دیگر را میبیند آن هم انسانی که مکمل وجودی اش است چون زن مکمل وجود مرد است لذا «لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» (روم/ 21) در قرآن هم وارد شده که این دو در حقیقت با هم یک وجود را تشکیل میدهند و سکون و آرامش به واسطهی همین حقیقت محقق میشود لذا در اولین مراتب که ورود به جنت میخواهد باشد آدم و حوا با هم وارد میشوند لذا در اولین مراحل خانواده شکل میگیرد میشد خدای تبارک و تعالی جریان خلقت را بر اساس ورود آدم به بهشت و هبوط آدم به زمین و بعد جریان خلقت حوا در زمین صورت بدهد میشد به ظاهر اشکالی ندارد اما میخواهد نشان بدهد خود ازدواج آدم و حوا و حتی خلقت حوا یک امر الهی در عرض آدم است که از ابتدا فقط تنها مسئلهای که اختصاص به آدم داشت آن تعلیم اسماء بود که تعلیم اسماء اختصاصی به آدم سلام الله علیه بود که بعد از آن جریانات بعدی که ورود به بهشت است و بعد بودن در بهشت است بعد نهی به نزدیک شدن به شجره «وَلَا تَقْرَبَا» (بقره/ 35) هر دو نزدیک نشوید تمام مراتب بعدی هبوط و آمدن در زمین.
شریعتی: آفرینش حوا قبل از ورود به بهشت بوده.
حاج آقا عابدینی: بله وقتی که آدم بیدار که شد دید کسی آن جا است تعجب کرد بعد دید نه این را که نگاه میکند شخص را دوست هم دارد عشق و عاشقی هم از همان جا آغاز شد فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهَا نَظَرَ إِلَى خَلْقٍ حَسَنٍ يُشْبِهُ صُورَتَهُ غَيْرَ أَنَّهَا أُنْثَى فَكَلَّمَهَا فَكَلَّمَتْهُ بِلُغَتِهِ فَقَالَ لَهَا مَنْ أَنْتِ قَالَتْ خَلْقٌ خَلَقَنِي اللَّهُ كَمَا تَرَى، فَقَالَ آدَمُ يَا رَبِّ مَا هَذَا الْخَلْقُ الْحَسَنُ الَّذِي آنَسَنِي قُرْبُهُ وَ النَّظَرُ إِلَيْهِ فَقَالَ : يَا آدَمُ هَذِهِ أَمَتِي حَوَّاءُ أَ فَتُحِبُّ أَنْ تَكُونَ مَعَكَ فَتُؤْنِسَكَ وَ تُحَدِّثُكَ وَ تَكُونَ تَبَعاً لِأَمْرِكَ فَقَالَ : نَعَمْ يَا رَبِّ، وَ لَكَ عَلَيَّ بِذَلِكَ الْحَمْدُ وَ الشُّكْرُ مَا بَقِيتُ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجِلَ : فَاخْطُبْهَا إِلَيَّ فَإِنَّهَا أَمَتِي وَقَدْ تَصْلُحُ لَكَ أَيْضاً زَوْجَةً لِلشَّهْوَةِ وَ أَلْقَى عَلَيْهِ الشَّهْوَةَ، وَقَدْ عَلَّمَهُ قَبْلَ ذَلِكَ الْمَعْرِفَةَ بِكُلِّ شئ فَقَالَ يَا رَبِّ : فاني أخطها إِلَيْكَ فَمَا رِضَاكَ لِذَلِكَ، فَقَالَ عَزَّ وَجَلٍ رِضَايَ انَّ تُعَلِّمَهَا مَعَالِمَ دِينِي، فَقَالَ ذَلِكَ لَكَ عَلَيَّ يَا رَبِّ إِنْ شِئْتَ ذَلِكَ، فَقَالَ عَزَّ وَجَلٍ قَدْ شِئْتُ ذَلِكَ وَقَدْ زَوَّجْتُكَهَا فَضُمَّهَا إِلَيْكَ . (من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 380) دید نه این خیلی زیباست صورت او و خلق او شبیه خلق خودش است ملائکه تا کنون خلق انسان با خلق ملائکه متفاوت بود لذا آن تعبیرش که اینها چقدر متفاوت هستند لزومی ندارد اما این جا میبیند که حوا با او شبیه است غیر از آن یک تفاوتهایی میکند دارد وقتی با او صحبت کرد دید لغت او را هم میداند زبان او هم با همین زبان است اینها همه حرف دارد بحث دارد منتها ما عبور میکنیم بعد میفرماید از او سوال کرد فَقَالَ لَهَا مَنْ أَنْتِ قَالَتْ خَلْقٌ خَلَقَنِي اللَّهُ كَمَا تَرَى تو کیستی گفت من را هم خدا خلق کرده همان طوری که میبینی یعنی خیلی با عزت هم با اعتماد به نفس تمام صحبت میکند آدم گفت خدایا این خلقت زیبا کیست؟ چه مقصودی از این داری این خلقت زیبا را که خلق کردی وقتی من به او نزدیک میشوم احساس میکنم که انس دارم و دوست دارم این تعبیراتی است که اولین بار صورت میگیرد وقتی ببریم به اولین مرتبه خیلی دقیق میشود که هنوز کس دیگری نبوده ما عادت کردیم از کودکی که بزرگ میشویم تفاوت دختر و پسر دیدن این انسانهای متعدد برای ما عادی است ولی برای آدم اولین خلق است این کسی که وقتی نگاهش میکنم میبینم باعث آرامش من میشود خدای تبارک و تعالی جواب داد که این بندهی من حواست که من خلق کردم دوست داری که او با تو باشد انس تو باشد با هم دیگر باشید با هم سخن بگویید با هم گفتگو بکنید معلوم میشود گفتگو کردن هم جزء خلقت خانواده است یعنی باید در خانوادهها گفتگو و موانستها باشد این وسایل امروزی زن و مرد را از هم دیگر دور نکند که وقت صحبت نداشته باشند در نظام خانواده هم امر تو حاکم باشد و او مطیع امر تو باشد امر تو را اطاعت بکند در نظام خانواده گفت بله اگر یک چنین چیزی شود شکر و حمد من به دنبال این نعمتی که به من اعطا میکنی حتما است آن جا دارد که تا هستم بعد میگوید خدای تبارک و تعالی خواستگاری بکن او را از من این مخلوق من است اگر میخواهی باید از من خواستگاری بکنی بعد آن جا بیان میکند که به هم هم احتیاج دارید هم او به تو احتیاج دارد هم تو به او احتیاج داری یعنی هر کدام بدون دیگری ناقص هستید هم او به تو در نیازهایش محتاج است هم تو به او هر دو به هم محتاج هستید در نظام ارتباطیتان بعد آن جا آدم میگوید من از شما او را خواستگاری میکنم شما با چه راضی میشوید تا آن مهریه چه باشد؟ که او را به من بدهید و راضی شوید شما برای دادن او؟ فرمود رضایت من به این است که دین من را به او یاد بدهی آن چه که من به تو تعلیم دادم تو به او تعلیم بدهی این میشود مهریه این مهریه خیلی مهریهی زیبایی است در بعضی از کلمات حضرت رسول است که بعضی از یاران را که میخواست به عقد دیگری قرار بدهد میگوید مهریه اش این است که قرآن را به او تعلیم بدهی او از تو یاد بگیرد این هم زیباست که مهریههای معنوی را در کنار مهریههای مادی کنار هم قرار بدهیم تا ارزشمند باشد بعد آن جا دارد این را قبول میکنم اگر شما راضی باشی من این مهریه را قبول میکنم بعد آن جا دارد خدای تبارک و تعالی فرمود من هم او را به عقد تو در آوردم بعد آن جا دارد این زیباست آدم به حوا گفت بیا به سوی من فَقَالَ لَهَا آدَمُ إِلَيَّ فَأَقْبِلِي فَقَالَتْ لَهُ بَلْ أَنْتَ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ تو بیا یعنی اینها دارد خلقت صورت میگیرد ساختار وجودی را دارد شکل میدهد اینها بحث فقط بیان ساده نیست اینها دارد ساختار وجودی زن و مرد را نشان میدهد که آدم میگوید بیا به سوی من آن جا حوا میگوید نه تو باید بیایی خدا امر کرد به آدم تو برو برو آدم ایستاد و رفت به سوی او اگر این ساختار در وجود نظام فطری و طبیعی انسانها قرار داده نشده بود وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَكَانَ النِّسَاءُ هُنَّ يَذْهَبْنَ إِلَى الرِّجَالِ آن موقع زنها به خواستگاری مردها میرفتند ولی این یک طبیعتی است که خدای تبارک و تعالی قرار داده درست است که در بعضی از آداب این تغییر داده شده باشد اما این تغییر مطابق با فطرت نیست ارزش زن در آن است که مرد به خواستگاری اش برود تا ارزشمندی زن محقق شود این یکی از روایاتی بود که در این باب برای ما آمده یک روایت دیگری هم است که این هم زیباست این است که وقتی حوا در جنت وارد شد در همان بهشتی که با آدم بودند وارد شد از همان جا شروع کرد به زینت کردن خودش برای خودش از آن گیاهان بهشتی تاجی درست کرد و عطری پیدا کرد خودش را با عطر آراست و به تاج خودش را آراست که نشان میدهد از همان ابتدا در وجود زن این آرایش کردن و این تنوع و این نوع نگاه را خدای تبارک و تعالی قرار داده در بهشت با این که آن جا مسئله با عالم دنیا هم متفاوت بود ولی این در ساختار وجودی حوا بود که از همان جا آرایش کردن را شروع کرد لذا دارد وقتی که هبوط کردند بعضی از زینت آلات و طیب عطر آن جا را همراه خودش به دنیا آورده بود که هر جا وارد میشد بوی بهشتی را خیلیها احساس میکردند و موجودات دیگر هم احساس میکردند که این هم یک نکتهی دقیقی است که از آن جا این وجود با این مسائل همراه بوده جزء آفرینش حضرت حوا و زنها است که باید در نظام وجودی شان در آن جایی که خدای تبارک و تعالی برایشان قرار داده نه به صورت مطلق این اگر به صورت مطلق شد مفسده انگیز میشود اما اگر به صورت هدایت شده و کنترل شده باشد در آن چهارچوب این باعث قوام میشود باعث میشود هم فطریات زن تجلی پیدا بکند هم خانواده قوام پیدا میکند باعث استحکام میشود لذا اگر زنی خانمی از این خودش را بخواهد محروم بکند یا بگوید اینها جزء ضروریات نیست یا جزء کارهای بیهوده است معلوم میشود با فطریات خودش تا حدی مقابله کرده لذا دارد پیغمبر اکرم بعضی از خانمهایی را که میدید گاهی رفته بود در خانه منزل یکی از یارانش بعد دیده بود این خانم خیلی معطل است و تعطیل کرده خودش را سوال کرد گفت همسر من آن چنان به زهد مشغول است دیگر من ضرورتی ندارم این کار را بکنم توبیخ کرد همسر او را که چرا این طور رفتار میکنی احضارش کرد توبیخش کرد او را دستور داد که توجه به این مسئله برای خودش هم ضروری است نه به جهت خانمش غیر از آن که برای خانمش حقی است برای آن مرد هم این است که از اعتدال خارج شده این نگاه تربیتی و هدایتی که ما میکنیم باید ببینیم اینها جزء فطریات و طبیعیاتی است که خدا در نظام خانواده قرار داده لذا استحکام نظام خانواده هر چه قوی تر شود این استحکام آن هدایت الهی را به دنبال خودش میآورد فطرت بیشتر متجلی میشود این دو سه روایت بود یکی از روایات دیگری که باز وارد شده بعد از این است وقتی آدم و حوا هبوط کردند بر دو کوه هبوط کردند روایات مختلفی است انواع مختلفی از هبوط را ذکر کردند آن چیزی که نزدیک تر است این است که یکی بر صفا یکی بر مروه هبوط کردند آدم وقتی دید هبوط دو گونه شد در دو جا شد حوا در جایی و آدم در جایی فهمید که این نزدیک شدن به شجره برای اینها عواقبی دارد یکی که آمدن به دنیا و هبوط به ارض بود یکی اش هم جدایی بود که این جدایی نشان میداد اذن جدید میخواهد.
شریعتی: دوباره باید ازدواج میکرد؟
حاج آقا عابدینی: نه اذن جدید میخواست برای اینها کانه اجازه میخواست لذا آدم از خدا اجازه گرفت گفت خدایا تنهایی در دنیا برایم خیلی سنگین و سخت است غیر از این که دور شدم از جوار شما این برایم سنگین است غیر از این که دور شدم از بهشت آن جا نعمتها آماده بود در محضریت شما بودیم ملائکة الرب آن جا با ما هم سخن بودند غیر از آن انسی داشتم من در آن جا که حوا بود این جا جدا شدیم از هم خدا بعد از گریههایی که آدم کرد هم به لحاظ فراغ از جوار رب و هم به لحاظ دوری از حوا اینها در روایات دارد اذن داد به او که به سمت حوا حرکت بکند باز هم این جا اذن داد که آدم به سمت حوا حرکت بکند حوا در مروه بود آدم در صفا آدم حرکت کرد از صفا به سمت مروه تا به سمت حوا رفت و بقیهی مسائل که از جزئیاتش عبور میکنیم فقط میخواستم عرض بکنم که جریان ازدواج آدم و حوا و هم چنین خلقت آدم و حوا برای هم دیگر و انسشان یک حقیقت انسانی است لذا زندگی و آن شرایطی که زن و مرد به هم احتیاج دارند در نظام وجودی شان بعضی فکر میکنند رابطه رابطهی حیوانی است اصلا این گونه نیست بلکه یک حقیقت انسانی قوی و خیلی شریف است که خدا در نظام وجودی انسانها قرار داده البته افراط در هر چیزی مضر است در خوردن افراط مضر است در خوابیدن افراط مضر است و هر چیز دیگری که افراط باشد اما اعتدال و اساسش یک حقیقت انسانی است و خودش عبادت است اگر انسان با این نگاه که خدای تبارک و تعالی اینها را خلق کرده برای هم دیگر تا «لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» اینها سکونت پیدا بکنند هر چقدر قوام پیدا بکند جامعه قوام پیدا کرده حاکمیت الهی قوام پیدا کرده است شخصیتها معتدل شکل میگیرد و این باعث میشود همهی جهات وجودی رشد بکند من یک آدم بزرگواری را میشناختم که ازدواج نکرده بود با این که خیلی زاهد بزرگی بود اما گاهی خفتههای درون آدم است دیگر که آشکار میشود این آقا مثلا شب آخر وقت میگفت من لازم است که بروم مرغ و خروسهایی که در خانه داشت میروم یک چیزهای تندی به آنها میگویم درونش را تخلیه میکنم که خالی شوم این نشان میدهد که وجود تخلیه نشده با این که عابد زاهد بود اما وجودش را به سختی کنترل میکرد اما آنهایی که با این نگاه مثل انبیا گرامی حرکتشان معتدلانه بوده زندگی شان با اعتدال تمام بود و هیچ افراط و تفریطی در مسئله نداشتند غیر از دو نبی الهی که ذکر شده اینها ازدواج نکردند یکی حضرت عیسی و یکی یحیی سلام الله علیهما هر چند در مورد خضر نبی هم این وارد شده اما خضر نبی مسئله اش پیچیده تر است ان شاء الله در یک فرصتی بحث خضر نبی را صحبت خواهیم کرد اما حضرت یحیی خیلی خوفی بود به طوری که اصلا هیچ در دنیا برای او خیلی توقف سنگین بود و سخت بود و حضرت عیسی هم به لحاظ این که از مادر فقط زاده شده بود یک نوع وجود خاصی بود اما بقیهی انبیا نقل شده که همهی انبیا ازدواج کرده بودند و تعادل وجودی در همهی انبیا محقق بوده که خدا قرار داده لذا بحث ازدواج به عنوان یک نگاه تربیتی است به عنوان یک ایجاد تعادل است که از اول خلقت آدم اولین مراحل خلقت آدم حواست در کنار آدم پا به پای آدم در جنت و هبوط است یک نیاز فطری است. آدم به سمت مروه حرکت کرد روایت شریف دارد که آدم برای عباداتش برمیگشت اما سر میزد هنوز خودش را ماذون نمیدید که در کنار هم زندگی بکنند سر میزد قدری از آن غربت و حالت دل تنگی اش تسکین پیدا میکرد تا این که بعد از مدتی عبادت از خدای تبارک و تعالی تقاضا کرد در کنار هم زندگی بکنند خود این که اینها جدا هبوط کردند یک بحث زیبایی است که یکی از علتهایی که توبه خیلی سنگین محقق شد مال جدا بودن اینها بود اگر دوستان شنیده باشند جریان قوم یونس وقتی که عذاب متوجه قوم شد آن یار یونس که مانده بود در قوم آن شاگرد یونس که مانده بود مردم را زن و مرد را گفت از هم جدا شوند حتی گفت بچهها را جدا بکنند حتی آن جا گفت گوسفندان و حیوانات را از هم جدا بکنند تا نالهی شدید اینها چون عذاب آمده بود این آمدن عذاب قرآن هم دارد تنها موردی که عذاب آمد ولی برگشت قوم یونس است از شدت این تضرعی که پیدا شد در جداییها و مفارقتها یعنی این حالت غربت و مفارقت در حالت قبول توبه و شدت تضرع خیلی تاثیر داشت در قوم یونس لذا حضرت آدم و حوا هم که این جا به صورت غربت هبوط کردند در تضرع اینها به درگاه الهی و جبران آن خطایی که محقق شده بود این غربت تاثیر داشت لذا گاهی انسان اگر یک موقعی میبیند ابتلایی شده در تنهایی هایش نه این که خودش را جدا بکند در تنهایی هایش میتواند یک تضرع ویژهای داشته باشد لذا این هم یک نکتهی تربیتی زیبایی است که همین جریان یونس بود خدا اجازه داد اینها در کنار مکان کعبه که بعدا کعبه شد استقرار پیدا کردند خدا توسط ملائکه خیمهای به پا کرد در آن جا زندگی شان را از مکه بیت الله کعبه شروع کردند بعد در کنار کعبه خانهای ساختند کعبه شد عبادتگاه اولین دستوری هم که برای آدم آمد به پا کردن بعد از جریان رسیدن خودشان به هم دیگر به پا کردن بیت الله بود و حج که دستور حج آمد که از همان موقع حج محقق بود حجش با همان شرایط ذکر هم شده در روایات که چگونه بود وقتی آدم به زمین رسید بعد از این که جریان حوا را ذکر کردیم آدم جزء بَکَّائین بود وقتی آمد به زمین یکی از کسانی بود که در بعضی از روایات چون عمر آدم طولانی بوده عمرهای اولی عمرهای طولانی بوده نوح که شاید چند نسل بعد از آدم آمده حدودا 2500 سال عمر کرده قرآن میفرماید قبل از طوفان دوران دعوتش از مردم قبل از طوفان 950 سال بوده بعد از این که طوفان شد و کشتی ساخت و عذاب نازل شد باز هم حیات داشته قبل از دوران بعث به نبوتش حیات داشته که هنوز نبی نبوده اقوال مختلفی برای حضرت آدم ذکر میشود اما دارد در بعضی از روایات که 200 سال اشک و آهش طول کشید یعنی دویست سال در فراق جنت مینالید در فراق جوار رب مینالید از همسایگی ملکوتیان قدسیان رانده شده دویست سال در فراق آن جا مینالید در بعضی از روایات دارد چهل شبانه روز یک جا در اولین موقعی که هبوط کرده بود ساجدا گریه میکرد به طوری که در آن چهل شبانه روز چیزی نخورد فقط میگریست از فراق خیلی سخت و سنگین است ما شاید تصوری نداریم هنوز که برای ما چنین مسئلهای که از آن جوار رب آن جایی که خدا با انسان مستقیم صحبت بکند هم نشینانش ملکوتیان و ملائکة الرب باشند غرق در نعمتهای توحیدی نه فقط نعمتهای مادی باشند هر چیزی را میدید خدا را میدید نه هر چیزی را میدید منقطع ببیند انسان در عالم دنیا با انقطاع میبیند جدا جدا میبیند اما آن جا هر چیزی را میدید مرتبط دیده میشد لذا در بهشت هم ان شاء الله همهی ما وارد شویم آن جا دارد همه چیز خدا را نشان میدهد منتها این رویت رویت ارتباط و رابطه است نه این که چشم خدا را ببیند میبیند که این اشیاء تمام مرتبط هستند مییابد که تمام اشیاء دارند او را جلوه گری میکنند مثل این میماند که کسی افعال شما را صفات شما را ظاهر شما را میبیند هر فعلی که از شما میبیند را میفهمد که شما هستید با این که این ارتباط و دیدن این فعل را با شما مرتبط کردن سخن گفتن شما را که میبیند حرکت شما را که میبیند همه را میبیند که از یک وجود نشئت میگیرد ناظره به آن است در آن جا انسان همهی افعال الهی را میبیند که او را نشان میدهند این جا غفلت معنی میدهد اما آن جا غفلت معنا ندارد استن این عالمای جان غفلت است این جا جای غفلت است آدم از آن جا به عالمی آمده که همهی جذبههای عالم میخواهد او را غافل بکند برای کسی که در محضر توحید محض بوده خیلی سنگین بوده و این گریهها جا داشته چهل شبانه روز در سجده گریه میکرد آدَمَ بَقِيَ عَلَى الصَّفا أربَعينَ صَباحا ساجِدا، يَبكي عَلَى الجَنَّةِ، وعَلى خُروجِهِ مِنَ الجَنَّةِ (بحار الأنوار، ج ۱۱، ص ۱۷۸) لذا آدم جزء بکائین پنج گانه بوده که در طول تاریخ گفتند پنج نفر جزء بکائین هستند حضرت آدم یعقوب و یوسف که یعقوب در فراق یوسف و یوسف در فراق یعقوب بوده گریههای حضرت یعقوب معروف شده اما گریههای حضرت یوسف خیلی نقل نشده در روایات است بعضی روایات دارد جزء بکائین ثلاث بوده یعقوب ذکر نشده یوسف ذکر شده یعنی نشان میدهد که گریههای یوسف گریههای سنگین تر و سخت تری بوده لذا آدم جزء اهل گریهای بوده که پنج نفری که مشهور بودند به گریه در طول تاریخ یکی حضرت آدم یکی حضرت یعقوب و حضرت یوسف و چهارمی حضرت فاطمه و پنجمی امام سجاد بودند که این پنج نفر در طول تاریخ در روایات ما به عنوان بکائین اینهایی که خیلی اهل گریه بودند نقل شدند. عمر حضرت آدم را مختلف ذکر کردند لذا چون مختلف ذکر کردند نقلی که انسان یقین بکند به این که کدام یک از اینها باشد ذکر نشده اما حدود هفت صد سال و بیشتر را در بعضی از روایات ذکر کردند در بعضی از روایات کمتر از این هم ذکر شده اما متوسط اش حدود هفت صد سال باشد لذا دارد آدم فرزندان زیادی از حوا برای او به دنیا آمد چون عمر طولانی بوده و قوهها و بنیهها هم قوی بوده نسل هم باید توسعه پیدا میکرد جالب هم است فرزندانی که از حوا به دنیا میآمدند معمولا دو قلو بودند دارد که ابتدائا هر چه حضرت حوا میزایید معمولا دو قلو بودند این دو قلو بودن در ابتدای خلقت خیلی راه گشایی دارد. تا این جا این قسمت بحث آدم که به زمین آمد بعد از این بالاخره گریهها و این فراق و دوریها اولین امری هم که به او شد این بود که حالا دیگر باید با دسترنج خودت زندگی بکنی از همان روزی که آمد به زمین امر شد به او که باید با دسترنج خودت زندگی بکنی همه چیز این جا مهیا و آماده نیست کشاورزی جزء شغل اولیهی آدم شد خدا برای این کشاورزی مقدماتی را برای آدم تعلیم داد لذا بسیاری از گیاهانی را که برای انسان نافع است به او یاد داد دانههایی را برای او قرار داد گیاهانی که اهلی و تربیت شده هستند نه این که آن جا ایجاد شد بودند اما آدم اطلاع نداشت که کدام یک از این که قابل خوراک و مفید برای انسان باشد مثل حیوانات اهلی که داریم ما گیاهان اهلی هم داریم که این گیاهان با انسان خیلی سازگاری دارند و انسان میتواند اینها را کثیرا کشت بکند و تحت تربیت و تعلیم انسان میتواند اینها رشد خوبی داشته باشند مثل همین گندم جو انواع گیاهانی که قابل تحصیل هستند و اینها مثل حیوانات اهلی که در کنار انسان هستند این گیاهان هم با انسان حیاتشان خیلی گره خورده خود این گیاهان نسبت پیدا میکنند با انسان در طریق کمال همان طور که عرض کردیم سجدهی ملائکه قوای عالم سجده کردند از جمله قوای عالم خود این چیزهایی هستند که برای انسان ضروری و لازم هستند مثل این گیاهان اینها هم جزء قوای عالم هستند در خدمت انسان قرار گرفتند بعضی از گیاهان در خدمت انسان هستند بعضی از گیاهان در مقابل انسان هستند ضرر دارند هر چند آنهایی که ضرر دارند در وقت بیماری مفید است لذا سمّ مار برای بسیاری از داروها لازم و ضروری است با این که به لحاظ اولی سمّ مار کشنده است برای انسان اما همین در طریق نفعش قرار میگیرد با یک نگاه دیگری آن وقت به مریضی انسان باید کنترل شده اش را مصرف بکند تا نجات پیدا بکند پاد زهرها و عمدتا داروها بسیاری شان از زهرها ساخته میشوند کشاورزی را شروع کرد و با گیاهانی که خدا به او تعلیم داده بود احساس حیات زمینی را آدم تازه میکرد و سختیها و مشقات حیات زمینی تازه داشت آغاز میشد یکی از رحمتهای رحیمی حق که خیلی برای ما باید توجه بکنیم و جالب باشد که گاهی سبب نق زدن ما شده اما این از رحمتهای رحیمی حق است این است که عالم دنیا با انسان سخت کنار میآید یعنی به دست آوردن دنیا سخت میشود آدم گاهی نق میزند به خدا که چرا این قدر سخت است خدا عالم دنیا را محل عبور برای انسان قرار داده میخواهد انسان این جا انس و قرار نگیرد این جا استقرار پیدا نکند بلکه این جا مثل کسی که رفته مسافرخانه یا هتلی یک روز میخواهد آن جا باشد عبور بکند خیلی دل نبندد خیلی سخت نگیرد خیلی برای خودش این جا علقهها را پیوند نزند بین خودش و آن چه اطرافش است اگر خیلی پیوند زد رفتن سخت میشود او برای رفتن خلق شده اما ماندگار میشود لذا عالم دنیا به تعبیر حضرت علی میفرماید عیش عالم دنیا رِنق است و کدر است یعنی آن جایی که عیش و لذتش است با یک سختیها و دردهایی همراه است آن جایی که تازه سهل است برگزیدههای نعمتهای دنیا است آن جا هم کدر است یعنی بقا ندارد سختی دارد این رحمت رحیمی حق است که خدا عالم دنیا را با بلا و ابتلاء همراه کرد که اگر با آرامش و ناز بود انسان دیگر از این جا عبور نمیکرد حقیقت انسان که من کیستم به خطا میافتاد انسان بدنش را خودش میدید عالم دنیا تطابق دارد با بدن انسان حتی عرض کردیم که حتی بالاتر از این حضرت علی میفرماید که أَمَا إِنَّ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ (نهج البلاغه، حکمت 456) تازه جنت ثمن بدن شماست بدنی که متعالی میشود تازه جنت آن جا قیمت بدن شماست چه برسد به این که نظام روحی و جان انسان بخواهد قیمتش مشخص شود چه برسد به این که انسان بخواهد دنیا را قیمت خودش بداند خدا را رحمت رحیمی اش دنیا را برای ما سخت کرد نه آن قدر سخت که آرامشمان از دست برود اما نه آن قدر راحت که انسان این جا قصد ماندن بکند لذا موت در دنیا قطعی است حتی آن کسانی که در کمال راحتی در دنیا زندگی میکنند از موت نگران هستند همان موت یک رحمت رحیمی است که ما میدانیم که میمیریم علقه نبندیم ما بخواهیم و نخواهیم رابطه قطع میشود لذا میفرماید اگر نبود موت و فقر و مرض انسان هیچ چیزی سرش را فرود نمیآورد موت و فقر و مرض است كُلهم فِيهِ وَ إنه مَعَهن لَوَ ثَّاب (خصال، ج 1، ص 113) با این که اینها است باز هم گردن کشی میکند این سه سه چیزی است که انسان را میخواهد منقطع بکند میخواهد سر انسان را فرود بیاورد تا انسان گردن کشی نکند «كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى، أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى» (علق/ 7-6) اگر این استغنی بود دیگر کسی حریف انسان نمیشد این موت است گردن کش ترین افراد عالم زیر خاک پوسیدند ما دیدیم لذا گاهی علقهها پیوسته میشود و ریاست طلبیها پیش میآید لذا این جا میفرماید که آدم حیات زمینی را داشت تازه تجربه میکرد ما هنوز تصور نداریم اولین رابطهها برای حیات زمینی چقدر سخت است این را باید دائم تذکر بدهیم که اینها اولین ارتباطات است ارتباط با حوا ارتباط با زمین ارتباط با این که باید با کدّ یمین و سختی و جان کندن و زحمت تا بتوانند ثمر پیدا بکنند بتوانند زندگی بکنند ساختن خانه سرما و گرما پوشاندن خودشان اولین بار خیلی سخت است یک دفعهای اینها برای آدم همه با هم پیش بیاید و تازه علاوه بر این سختی جدا شدن از بهشت قدس که آن دیگر نالهی دائمی آدم را در آورده بوده اینها در کنار هم یک دفعه به آدم هجوم کرد.
شریعتی: همه اش حسرت است هر روز که میگذشت آن جا را تصور میکرد و سختیهای این جا را همه اش حسرت بود.
حاج آقا عابدینی: بله شدت شوق به آن جا برای برگشتن شدید تر میشد همین باعث میشد که شوق آدم به رجوع شدید تر شود این خصوصیت مخصوص آدم سلام الله علیه نبود بلکه این در آیات و روایات دارد که عمومیت دارد.
شریعتی: خیلی ممنون مشرف میشویم با ساحت قرآن کریم صفحهی 145 را تلاوت میکنیم آیات 132 تا 137 سورهی مبارکهی انعام.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ ﴿١٣٢﴾ وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِكُم مَّا يَشَاءُ كَمَا أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ ﴿١٣٣﴾ إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ ﴿١٣٤﴾ قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿١٣٥﴾ وَجَعَلُوا لِلَّـهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَـذَا لِلَّـهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَـذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّـهِ وَمَا كَانَ لِلَّـهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ﴿١٣٦﴾ وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴿١٣٧﴾
ترجمه:
و [در قیامت] برای هر کدام [از دو گروه جن و انس] به سزای آنچه انجام میدادند، درجاتی [از ثواب و عذاب] است؛ و پروردگارت از آنچه انجام میدهند، بی خبر نیست. (۱۳۲) و پروردگارت بی نیاز و صاحب رحمت است، اگر بخواهد همه شما را هلاک مینماید، و پس از شما هر نسلی که بخواهد جایگزین شما میکند، همان گونه که شما را از نسل گروهی دیگر پدید آورد. (۱۳۳) بی تردید آنچه [از ثواب و عقاب] به شما وعده میدهند، آمدنی است؛ و شما عاجز کننده خدا نیستید [تا بتوانید از دسترس قدرتش بیرون روید.] (۱۳۴) بگو:ای قوم! تا جایی که در قدرت شماست [برای مبارزه با من و آیینم] بکوشید، من هم [در انجام دادن وظایفم] میکوشم، سپس خواهید دانست که سرانجام خوش و نیکوی سرای آخرت برای کیست؟ قطعاً ستمکاران رستگار نمیشوند. (۱۳۵) و مشرکان از زراعت و چهارپایانی که خدا آفریده برای او سهمی قرار دادند، و به گمان بی اساس خود گفتند: این سهم خدا، و این سهم بُتان ما؛ [و عقیده داشتند] آنچه برای بتانشان باشد به خدا نمیرسد و آنچه برای خدا باشد [در صورتی که سهم بتان کمبودی داشته باشد] به آنها میرسد؛ بد است آنچه داوری میکنند. (۱۳۶) مانند [این سهم بندی بی اساس که هوای نفسشان در نظرشان آراست] بتان، کشتن فرزندانشان را در نظرشان آراستند تا سرگردان و هلاکشان سازند و دینشان را بر آنان مُشتبه [و آمیخته به بدعتها و خرافات] کنند؛ اگر خدا میخواست [اجباراً] آن کار را نمیکردند [ولی اجبار به عمل و ترک آن مشمول خواست خدا نیست؛] پس آنان را با آنچه دروغ میسازند واگذار. (۱۳۷)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: حاج آقای عابدینی نکتهی قرآنی را بفرمایند
حاج آقا عابدینی: بحثی را که به عنوان اول انس با قرآن یک جملهی کوتاه عرض میکنم و بعد نکتهی قرآنی را خدمت دوستان عرض میکنم این است که اگر ما بخواهیم در رابطه با انس با قرآن نکتهای را بگوییم حضرت آیت الله بهجت میفرمودند که قرآن از راه محبت و خدمت به قرآن با انسان رابطه برقرار میکند ما ببینیم در نظام فردی و اجتماعی مان چگونه میتوانیم به قرآن خدمت و محبت بکنیم ممکن است گاهی در نظام فردی این خدمت و محبت معنا پیدا بکند گاهی در نظام اجتماعی ممکن است یک کسی خانه اش را محل قرائت قرآن بچههای محل قرار بدهد یا قرآنی بخرد برای این کار همهی اینها از این سنخ است ممکن است یک کسی را دعوت بکند برای گفتگو با بچهها در تفسیر قرآن ممکن است قرار بگذارند یک نکتهی قرآنی را عمل بکنند این همه اش خدمت و محبت به قرآن است اگر ما میخواهیم انس ما با قرآن بیشتر شود و قرآن با ما رابطه پیدا بکند از راه خدمت به قرآن و محبت به قرآن میتوانیم خادم قرآن باشیم و محب قرآن باشیم این دو خیلی راه دارد از ظاهری ترین رابطهها شروع میشود تا باطنی ترین رابطهها از فردی ترین رابطهها شروع میشود در تنهاییها تا عمومی ترین و اجتماعی ترین روابطی که ممکن است انسان خادم و محب قرآن باشد ان شاء الله این انس به قرآن را از راه خدمت و محبت به قرآن در دستور کار و برنامه ریزی خودمان داشته باشیم حتی ممکن است کسی برود چند تا کیک بخرد یک جایی که بچهها دارند تمرین بکنند این هم یک نحو محبت است با این محبت با قرآن قرآن در دل انسان کم کم انس میگیرد و انسان مشتاق میشود میبینی یک چیزهایی را میفهمد که قبلا نمیفهمید از همین جا قرآن حقیقتش را به ما نشان میدهد مراتبی از حقیقتش را از همین خدمتها لذا خدمت به قرآن را باید هر کسی در هر نحوهای که میتواند منتها خیلی اهل بحث ریا و تظاهر نباشد که اینها خرابش میکند واقعیت باشد این یک نکته بحثی که به عنوان نکتهی قرآنی در این صفحهی 145 است آیهی اول که «وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ» خیلی زیباست که حقیقت انسان اگر بخواهیم مثال بزنیم مثال هم نیست در روایات ما و آیات این بیان شده یک صحیفه و یک کتاب نانوشته است یک دفتر نوشته نشده است به ما گفتند هر طوری میخواهی باشی بنویس دوست داری هر چه باشی بنویس در این هر طوری نوشتی همان میشوی که اگر این طور خواستی منتها چطوری مینویسی؟ قلم در آن جا عمل است یعنی عمل ما قلم ماست خودمان هم مینویسیم چون عمل ما قلم ماست هر قلم را هر طوری بدوانیم هر چه بنویسیم این ثبت میشود و تغییر ناپذیر است لذا در روز قیامت عمل ما را که آن صحیفهی ماست میاندازند به گردن ما میگویند این طائر و عمل توست «طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ» (اسراء/ 13) صحیفهی عمل توست دیگر چارهای بر این ندارد خودش نوشته کسی بر این تحمیل نکرده هر چه خواسته در این دنیا خودش نوشته این نگاشتن توسط خود ما نوشته حواسمان باشد چه مینویسیم هر چه داریم مینویسیم این وجود سعهی ماست عمل تابع علم است معرفت انسان هر چقدر باشد عمل مطابق آن شکل میگیرد. این بحثی که در خدمت دوستان بودیم یکی از مباحثی که دارد که وقتی آدم هبوط کرد به زمین هفتاد هزار ملک همراه او بودند هم برای انس آدم هم برای این که آنها آمدند طواف بکنند این که انس آدم بود هفتاد هزار ملک صفات اخلاقی انسان قوای وجودی انسان است عمدتا که همراه آدم همان ملائکه بودند که سجده کردند به آدم در خدمت او بودند به همراه او بودند لذا هر کدام از ما فکر نکنیم که تنها هستیم بسیاری از ملائکة الله متعلق به وجود ما هستند به لحاظ صفتی که داریم هر صفت خوبی که در وجود ما محقق است ملکی از ملائکة الله است چنان چه در روایت دارد هر عملی که از انسان صادر میشود و نشئت میگیرد ملکی از او خلق میشود یعنی ما دائما داریم ایجاد ملائکة الله میکنیم که این ملائکة الله ابدی هستند خصوصیت ملک این است که ثبات دارد لذا با آدم هفتاد هزار ملک همراه شده بودند که همان ملائکة الربی بودند که با آدم صفات اخلاقی آدم از جملهی صفات اخلاقی افعال آدم بودند اگر ما این طوری بدانیم که هر عملی انجام میدهیم ملکی خلق میشود و این ملک ثبات دارد و ابدی است حتی دارد انسان نشسته دارد پوست میوه را خرد میکند از او سوال میشود چرا این کار را کردی نشسته میوه را خورده پوست میوه را خورد میکند یک کار عبث است میخواهد بگوید از هر کار عبثی سوال میشود که عمر تو برای پیدا کردن ابدیت قرار داده شده هر لحظه را تلف بکنی باید جواب بدهی که در راه ابدیت مصرف نکردی هر لحظه را یعنی هر انسانی هر مقدار عمر دارد این تمام عمرش لحظاتش برای رسیدن به تمام آن ابدیت است هر مقدارش را او از بین ببرد تلف بکند پاسخگو باید باشد نمیگویند صرف کردن یعنی این که باید نماز روزه بخواند نه خوش بودن گفتگو خندیدن یک ساعت دارد که با اهل و عیال بودن مطابق یک سال عبادت است اما غایت داشته باشد مسیر برایش معلوم باشد مرتبط باشد عبث نباشد بیهوده و پوچ نباشد پوچ بودن بد است لذا امام صادق میفرماید اگر من ببینم جوانی که دیروزش با امروزش فرق نکرده او را تازیانه میزنم لذا این مسیر است که میگویند هفتاد هزار ملک آمدند من یک نکتهای را عرض میکنم میگوید وقتی که آدم هبوط کرده بود جبرئیل سر میزد به او هر گاه فاصله میافتاد آدم خیلی غم و اندوه او را فرا میگرفت به جبرئیل عرض کرد من چنین حالتی دارم آن جا جبرئیل گفت هر گاه برای تو حزن و سختی و سنگینی عارض شد این ذکر مبارک را بگولاحَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ که انسان خودش را مرتبط میکند با جبرئیل آفرین که خداست این غم و اندوه را میبرد لذا دارد انسان اگر مبتلا به غم و اندوه شد این ذکر میتواند غم و اندوه انسان را تسکین بدهد و انسان را به آرامش برساند. ان شاء الله هفتهی آینده بقیهی مراحل خلقت آدم و بعد فرزندان آدم که پیش میآید تا کم کم بتوانیم اگر بعضی از نکات هم باقی مانده بگوییم بعد وارد مباحث بعدی آدم شویم دعای آدم توبهی آدم اینها بحثهایی است که مانده ان شاء الله ادب توحیدی آدم را در نظام تربیتی مان بیشتر ببینیم.