سیره تربیتی پیامبران در قرآن کریم
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیره تربیتی پیامبران در قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 01-12-94
بسم الله الر حمن الر حیم و صلی الله و علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میگویم به همه شما هموطنان عزیزم. خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید. آرزو میکنم در هر کجا که هستید تنتان ساشلم باشد و قلبتان سلیم. جناب حجت السلام و المسلمین حاج آقای عابدینی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. سلام عرض میکنم خدمت حضرت عالی و همهی شنوندگان و بینندگان.
شریعتی: بحث ما با حاج آقای عابدینی سیرهی تربیتی انبیا در قرآن کریم است نکات خوبی را در جلسات گذشته شنیدیم رسیدیم به قصهی حضرت آدم و وسوسهی شیطان ان شاء الله ادامهی مباحث را امروز میشنویم.
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا ایام را که به مناسبت فاطمیه و فاطمیهی اول ان شاء الله همهی مومنین هالهای از عزا برای آنها است و مجالس مناسب این مسئله هم تشکیل میشود و مومنین شرکت میکنند خدمت همهی دوستان پیشواز ایام فاطمیه تسلیت عرض میکنم بحثی که در خدمتش بودیم بحث سیرهی تربیتی انبیا بود بحث آدم سلام الله علیه را مطرح کردیم که حضرت آدم را خدای تبارک و تعالی به عنوان خلیفهی الهی در زمین گفتگوی خلقتش را با ملائکه مطرح کرد و بعد از آن که سوال و جواب مطرح شد تعلیم اسماء به آدم محقق شد و امر به سجده نسبت به آدم محقق شد که اینها گفته شد تمرد شیطان و سجدهی ملائکه محقق شد که عرض کردیم به تعبیر روایات سجدهی ملائکه بر آدم به عنوان اکرام و طاعت آدم بود یعنی در خدمت آدم قرار گرفتند ملائکه لذا همهی ملائکه و قوای مدبرهی عالم که در تدبیر نظام عالم هستند در خدمت آدم قرار گرفتند و انسان قرار گرفتند تا به رشد و کمالشان برسند و شیطان سجده نکرد یعنی عداوت انسان را به دل گرفت و در مقابل انسان قرار گرفت و در مقابل خط کمال انسان قرار گرفت لذا شیطان با این نگاه از اولین نقطه عداوت را آغاز کرد اولین نقطهی عداوت با شیطان آغاز شد قبل از آن عداوت معنا نداشت یعنی در قبل از خلقت آدم و ابتلای ملائکه و شیطان به آدم دو خط در کار نبود یک خط در کار بود که خط هدایت بود لذا ابلیس هم در کنار ملائکه به عبادت میپرداخت اما وقتی که آن خط ابتلاء به جریان آدم و اختیار و آن امتحاناتی که مربوط به این است پیش میآید آن موقع خط ضلالت و هدایت پیش میآید که شیطان انتخاب کرد با آن که «كَانَ مِنَ الْجِنِّ» (کهف/ 50) از جن بود و بودنش از جن به او قوهی اختیار را میداد منتها البته جنیان در مرتبهی ضعیف تری از انسان به عنوان موجود صاحب اختیار هستند نه مانند قوت انسان هرچند که جزء سران آنها محسوب میشد و از بزرگان آنها محسوب میشد و بعدا هم خودش شد یک قبیله و امت عظیمی که ان شاء الله در روایات شریف که میخوانیم معلوم میشود که تعداد شیاطین تعداد عظیمی است و کم نیستند و لشکریان زیادی دارند که خطر آنها را برای انسان جدی تر میکند این طور هم نیست که ما با خیال راحت باشیم.
شریعتی: شیطان یار کشی کرد؟
حاج آقا عابدینی: نه بعد از این که به ارض هبوط کرد از آن جا در روایت دارد از خدای تبارک و تعالی خواست که هر فرزند آدمی که به دنیا میآید در قبالش دو فرزند خدا به او عطا بکند یکی این بود یکی هم یارانی بود که از خود انسانها میگرفت و جذب میکرد یعنی غیر از آن که خودش تواناییهایی دارد که چرا خداوند دو فرزند به او عطا کرد در بحث تفصیلی عرض خواهیم کرد بعد از این که جریان تمرد شیطان بر انسان برای سجده محقق شد خطاب الهی آمد که چرا سجده کردی عصیان کردی آن جا بارز کرد حقیقت درونی اش را گفت اگر این آدم هر موقع هم به من بگویی سجده بکن بر این سجده نخواهم کرد «قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ» (حجر/ 33) هیچ گاه سجده نخواهم کرد نفی ابد کرد که هیچ گاه سجده نخواهم کرد مرحوم علامه از ظهور این آیهی شریفه استفاده کرد که شیطان این حقیقت شقاوت و تمرد از خدا در ذاتش وجود داشت و اظهار کرد و الا بحث این بود که لَا اَسجُد سجده نمیکنم سجده نمیکنم عصیان است اما نه این که دیگر هیچ گاه سجده نمیکنم یعنی اگر هزار بار هم بگویی سجده بکنی نمیکنم این ریشه در ذاتش بود یک صفت نبود یک فعل نبود ذاتی شده بود وقتی چیزی ذاتی میشود خیلی خطرناک میشود لذا بعضی از اولیاء الهی فرمودند در مفسرین هم است که فرمودند جوابی که ابلیس به خدا داد از اصل سجده نکردن بدتر بود سجده نکردن یک عمل بود یک تمرد بود اما جوابش نشان داد که در مرتبهی ذاتش راه دارد که اصلا سجده نخواهم کرد بعد هم در روایت دارد به خدا عرض کرد که خدایا من را از سجدهی بر آدم معاف بکن سجدهای خواهم کرد و عبادتی خواهم کرد بر تو که هیچ جن و انسی و هیچ ملکی بر این موفق نشده باشد هیچ کس این کار را نکرده باشد خدای تبارک و تعالی فرمود من از آن حیثی که میخواهم عبادت شوم میخواهم نه از حیثی که تو میخواهی این دیگر عبادت نیست این هوای نفس تو عنانیت تو است که میلت به این است لذا ما باید حواسمان به این باشد که در ارتباطاتی که داریم خیلی وقتها میگوییم این حکم را ما نمیفهمیم نمیدانیم اگر خدا هم بگوید این حکم حکم خداست من نمیپذیرم گاهی این طوری است میگوییم این قدر برای من سخت است اگر خدا هم بگوید این حکم من است من نمیپذیرم چون من این را باور ندارم قبول ندارم این همان جهتی میشود که انسان نگاهش به این است که عقل من آخرین مرتبهی فهم است شعور من بالاترین مرتبهی شعور است دیگر بالاتر از این کسی نیست لذا چون کسی نیست یک قصهای بگویم بد نیست در همین ابتدای کار زیباست آن جا هشام بن حکم با ابن ابی الاوجا میخواستند مناظره بکنند هشام درست است ابن ابی الاوجا شاید کس دیگری باشد به او گفت اگر تو کم آوردی نتوانستی جواب بدهی باید به دین در بیایی اما اگر من جواب ندادم به دین تو در نمیآیم گفت این که شرط مناظره تساوی است تساوی رعایت نشده گفت نه بزرگ تر دینت خودت هستی تو دیگر بالاترین دینت خودت هستی بالاتر از تو کسی نیست لذا اگر تو جواب نتوانستی بدهی معلوم است کس دیگری نمیتواند جواب بدهد جواب دیگری را قبول نمیکنی اما بزرگ تر من امام صادق است اگر من نتوانستم پیش امام صادق میرویم اگر امام صادق نتوانست جواب بدهد آن موقع من قبول میدهم چون من بزرگ تر دارم اگر نگاه ما این باشد که من این را نفهمیدم پس حتما صحیح نیست این نگاهی است که گاهی در وقتهایی آدم به لجاجتی میافتد کلامی جاهلانه میگوید اما حواس ما باشد که اینها از همان سنخ نگاه شیطانی است و نفوذ شیطان در انسان است شیطان وقتی که هبوط کرد و از مکانت اش نه مکانش از آن مکانتش آمد پایین یعنی از جایگاهش از مرتبهی ادراکی اش آمد پایین مکانت جایگاه ادراکی است مکان طبقهی دوم اول است اما مکانت این است که انسان در یک علوی است در نظر شأن و منزلت یک مرتبه ساقط میشود یک آدم کریمی است یک مرتبه به بخل مبتلا شود این سقوط کرده از جایی به جایی نیفتاده اما از مکانتی که کرامت بوده آمده پایین به بخل مبتلا شده این مکانت است در مقابل مکان که جایگاه مکانی است انتقال از جایی به جایی است شیطان از آن مکانت ساقط شد دیگر آن جا جایگاهش نشد که بین ملائکه بود بعد از آن امر شد که آدم وارد بهشت شود وقتی که وارد بهشت شد در آن جا دارد که خدای تبارک و تعالی خطاب کرد «وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا» (بقره/ 35) بخورید در بهشت که شدید خوردنیها مطابق آن اشتهایی که داشتند هم چنان که در بهشت خلد است «وَلَهُم مَّا يَشْتَهُونَ» (نحل/ 57) برای آنها آن چه اشتها دارند حاضر است این جا هم بنا شد هر چه که میخواهند بخورند ملائکه تا دیدند آدم خورد خیلی تعبیر را دقت بکنید ملائکه تا دیدند آدم میخورد دیدند خوردن دنبالش چرت زدن خوابیدن است روایت این است متن روایت را عرض میکنم ملائکه به فزع در آمدند چون ملائکه از طریق انسان میخواستند به کمال برسند بالا بروند در خدمت انسان قرار گرفتند وقتی دیدند انسان چرت زدن و خوابیدن دارند گفتند خوابیدن برادر مرگ است آغاز مرگ است کسی که خوابیدن دارد مرگ دار پس چون این خوابیدن دارد پس مرگ دارد از این ترسیدند فَفَزَعَتِ المَلَائِکَة فزَعَ یعنی ترسیدند بعد آن جا دارد شیطان که شنید آدم خوردن دارد او خوشحال شد بسیار خوشحال شد که اگر متن روایتش را هم دوستان بخواهند میفرماید قَالَ الصَّادِقُ فَأَوَّلُ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ وَ اسْتَکْبَرَ وَ الِاسْتِکْبَارُ هُوَ أَوَّلُ مَعْصِیَةٍ عُصِیَ اللَّهُ بِهَا قَالَ: فَقَالَ إِبْلِیسُ: یَا رَبِّ اعْفُنِی مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ ع وَ أَنَا أَعْبُدُکَ عِبَادَةً لَمْ یَعْبُدْکَهَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: لَا حَاجَةَ لِی إِلَى عِبَادَتِکَ إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ فَأَبَى أَنْ یَسْجُدَ؛ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى: "فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ" وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلى یَوْمِ الدِّینِ" فَقَالَ إِبْلِیسُ: یَا رَبِّ کَیْفَ؟ وَ أَنْتَ الْعَدْلُ الَّذِی لَا تَجُورُ فَثَوَابُ عَمَلِی بَطَلَ؟ قَالَ: لَا وَ لَکِنِ اسْأَلْ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا مَا شِئْتَ ثَوَاباً لِعَمَلِکَ فَأَعْطَیْتُکَ. فَأَوَّلُ مَا سَأَلَ، الْبَقَاءَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ فَقَالَ اللَّهُ: قَدْ أَعْطَیْتُکَ قَالَ: سَلِّطْنِی عَلَى وُلْدِ آدَمَ قَالَ: قَدْ سَلَّطْتُکَ قَالَ: أَجْرِنِی مِنْهُمْ مَجْرَى الدَّمِ فِی الْعُرُوقِ قَالَ: قَدْ أَجْرَیْتُکَ قَالَ: وَ لَا یَلِدُ لَهُمْ وَلَدٌ إِلَّا وَ یَلِدُ لِی اثْنَانِ قَالَ: وَ أَرَاهُمْ وَ لَا یَرَوْنِی وَ أَتَصَوَّرُ لَهُمْ فِی کُلِّ صُورَةٍ شِئْتُ فَقَالَ: قَدْ أَعْطَیْتُکَ قَالَ: یَا رَبِّ زِدْنِی قَالَ: قَدْ جَعَلْتُ لَکَ فِی صُدُورِهِمْ أَوْطَاناً
قَالَ: رَبِّ حَسْبِی فَقَالَ إِبْلِیسُ عِنْدَ ذَلِکَ: "فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ" "إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ" "ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ"قَالَ الصادق لَمَّا أَعْطَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِبْلِیسَ مَا أَعْطَاهُ مِنَ الْقُوَّةِ قَالَ آدَمُ: یَا رَبِّ سَلَّطْتَهُ عَلَى وُلْدِی وَ أَجْرَیْتَهُ مَجْرَى الدَّمِ فِی الْعُرُوقِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَا أَعْطَیْتَهُ فَمَا لِی وَ لِوُلْدِی؟ فَقَالَ: لَکَ وَ لِوُلْدِکَ السَّیِّئَةُ بِوَاحِدَةٍ وَ الْحَسَنَةُ بِعَشَرَةِ أَمْثَالِهَا
قَالَ: یَا رَبِّ زِدْنِی قَالَ: التَّوْبَةُ مَبْسُوطَةٌ إِلَى حِینِ یَبْلُغُ النَّفْسُ الْحُلْقُومَ فَقَالَ: یَا رَبِّ زِدْنِی قَالَ: أَغْفِرُ وَ لَا أُبَالِی
قَالَ: حَسْبِی قَالَ قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ بِمَا ذَا اسْتَوْجَبَ إِبْلِیسُ مِنَ اللَّهِ أَنْ أَعْطَاهُ مَا أَعْطَاهُ؟ فَقَالَ: بِشَیْءٍ کَانَ مِنْهُ شَکَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ؛ قُلْتُ: وَ مَا کَانَ مِنْهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَ: رَکْعَتَیْنِ رَکَعَهُمَا فِی السَّمَاءِ فِی أَرْبَعَةِ آلَافِ سَنَةٍ (تفسیر قمی، ج1، ص42) در تفسیر برهان جلد 2 ص 332 میفرماید آنها وقتی دیدند میخورد گفتند ثم أخذته السنة أي النعاس لأنه مبادئ النوم, لأنه لا راحة لبدن يأكل إلا النوم یعنی همان چرت این آغاز نوم است مبدا نوم چرت زدن است بدنی که میخورد دنبالش خوابیدن دارد برای ما خوابیدن و خوردن عادی است اما اولین باری که خوردن و چرت زدن و خوابیدن محقق میشود برای کسانی که این صحنه را میبینند به عنوان اولین موجودی که خوابیدن دارد اولین موجودی که این گونه است دیده میشود برایشان ترس آور است آن هم به خصوص که اینها میخواهند از طریق این به کمال برسند «لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ» (بقره/ 255) ملائکه نه سنه دارند نه نوم دارند مظهر این اسم الهی هستند اما آدم خوردن داشت و این خوردن برای آنها خیلی شگفت انگیز بود که قبلا هم گفته بودند خدایا چطور میشود این خلیفهی تو باشد با این که این از ارض است و این فساد و خونریزی از او در میآید این هم دیدند یک علامت دیگری که خوردن در او است برای آنها سخت بود قَالَت النَّوم هُوَ المَوت اینها گفتند خواب خودش مرتبهای از مرگ است و مردن به دنبالش میآید وقتی ابلیس شنید که آدم میخورد فَلَمَّا سَمِعَ اِبلیس فَرِحَ وَ تَسَلَّی بِبَعدِ مَا فِیه او خیلی خوشحال شد وقتی خیلی خوشحال شد گفت راه نفوذم را پیدا کردم راه نفوذم را نسبت به آدم پیدا کردم راه نفوذ چه شد؟ خوردن شد تا عالم عالم است تا آدم آدم است تا انسان در عالم است راه نفوذ شیطان از راه خوردن است منتها خوردن لوازمی دارد از جمله یکی اش همین خود خوابیدن و چرت زدن است خود خوردن الی ماشاء الله لوازم دارد ان شاء الله در یک بحثی در بحث هبوط آدم شاید این بحث را بهتر باز بکنیم که چرا آدم هبوط کرد؟ از آن شجرهی منعیه اکل کرد یعنی شیطان خوب فهمید اکل او توجه به عالم دنیا بود و چون ملائکه و شیطان آدم را در حد بدن نگاه میکردند چون خوابیدن مال بدن است خوردن مال بدن است نفس انسان که خواب ندارد علامتش هم این است که وقتی انسان خوابیده صدایش میزنند بیدار میشود چه کسی بیدار است؟ اگر نفس هم خواب بود کسی نبود که جواب بدهد آن نفس انسانی که بیدار است وقتی که صدا میزنند نفس جواب میدهد لذا میبینید که او خواب ندارد ما میبینیم انسان بدنش میخوابد ما میبینیم خوابیده باورمان میشود او خواب خواب است موت هم از همین سنخ است وقتی انسان میمیرد بدن جدا شده لذا تعبیری که حضرت زهرا سلام الله علیها در یک دعایی است نسبت به ایشان در فلاح السائل دعای تعقیبات نماز ظهر است این کتاب ادعیهی شبانه روز است بسیار کتاب عالی است برای کسانی که اهل مراقبه هستند برای همهی ساعات شبانه روز دعا دارد این کتاب از سید بن طاووس است در این کتاب از جمله تعقیبات نماز ظهر از حضرت زهرا است آن جا حضرت میفرماید خدایا تو مرگ را برای بدن قرار دادی توفی را برای نفس قرار دادی قبض را برای روح من تفحص کردم هیچ جا به این صراحت این سه را تفکیک نکردند گاهی بین نفس و روح خلط میشود گاهی بین نفس و بدن خلط میشود شاید خلط بین نفس و روح بین متخصصین بیشتر میشود خلط بین نفس و بدن بین عموم مردم بیشتر میشود ولی اینها سه مرتبهی وجودی انسان است که یک مرتبه اش بدن است که مردن مربوط به بدن است و توفی که «اللَّـهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا» (زمر/ 42) خدا نفس را توفی میکند یعنی به تمام و کمال میگیرد و اخذ میکند و قبض یعنی قابض الارواح خداست ارواح قبض میشوند فرض بین توفی و قبض چیست بحث تخصصی است لذا اینها سه مرتبه است گاهی دوستان سوال کرده بود که نفرمایید نفس توفی میشود نه این را با دقت عرض کردم این سه فرق میکند این طور نبوده اشتباه گفته باشم نفس نظامی است که تعلق به بدن دیده میشود وقتی که مدبریت برای بدن است اطلاق میشود برایش نفس که تشبیه کردند مثل ناخدایی که در کشتی کشتی بان است و او کشتی را هدایت میکند بدن مثل کشتی میماند و ناخدا حقیقتی است که دارد آن را هدایت میکند ولی روح در نظام تعلق و تدبیر به بدن تعریف نمیشود این را داشتم عرض میکردم که آدم سلام الله علیه که وارد بهشت شد و خورد اینها ملائکه فزع کردند و شیطان خوشحال شد راه نفوذم را پیدا کردم و گفت از همین راه او را به زودی اغوا خواهم کرد دنبال راه نفوذ بود لذا خدای تبارک و تعالی در ماه مبارک رمضان وقتی که میخواهد از ما پذیرایی بکند مگر نمیگوییم هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ (وسائل الشیعه، ج 10، ص 314) با نخوردن پذیرایی میکند چرا؟ اساسش این است که انسان ملاک آن چه که باعث تصرف شیطان میشود و تسلط شیطان و نفوذ شیطان میشود خوردن است لذا اگر میفرمایند در ماه مبارک رمضان شیاطین در غل و زنجیر هستند یعنی آن اسباب و وسیلهای که شیطان از راه آن میتوانست نفوذ بکند از او گرفته شده است ضعیف شده است چون ضعیف شد کم انسان میخورد البته انسان اگر جبران کرد آن چنان خورد که در غیر ماه رمضان نخورده آن وسیله را از دست شیطان نگرفته لذا خدا که همهی عالم در اختیارش است و به ایجاد ایشان موجود است و به اعطاء ایشان به همه داده میشود در ماه رمضان پذیرایی اش با ندادن و نگفتن و نخوردن است با این که حرمتها را بیشتر کردن است آن چیزی که قبلا مباح بود میگوید نخورید حرام است نخوردن نیاشامیدن و لوازم دیگر لذا تمرین است برای این که انسان در ماه رمضان بفهمد من کیستم این سوال را تکرار را داشته باشید که همهی این بحثهایی که میکنیم دنبال این هستیم که نشان بدهیم من کیستم این که تفارق بین نفس و روح و بدن عرض کردیم همه در رابطهی همان من کیستم است آیا مشخصات من همین مشخصات و چیزهایی است که میشناسم آیا بدن است؟ که اگر بدن نبود من نیستم یا انسان حقیقتا است انسان در برزخ انسان است و سوالها از آن محقق میشود و کمالات برای او است و در حالی که قطعا به استناد همهی اهل اسلام و شیعه در برزخ بدن نیست حالا در قیامت در بحث جنت بدن است بحث دیگری است اما در برزخ دیگر همه قائل هستند که بدن نیست ولی انسان است پس معلوم میشود انسان بدن نیست یعنی همین که یک جایی است که انسان است اما بدن نیست پس معلوم میشود انسان بدن نیست شیطان که آمد به خدای تبارک و تعالی عرض کرد که من خلاصه بکنم بروم سراغ نکتههای اصلی بحث شیطان به خدا عرض کرد که خدایا من عمل انجام دادم و هیچ عملی در درگاه تو باطل نیست جزای عملم را میخواهم چون بین ملائکه بود و شیطان عبادت کرده بود حق را و عبادتش هم عبادت بسیار طولانی بود که دارد نمازی خوانده بود که چهار هزار سال طول کشیده بود که این قدر عبادت سنگین بود وقتی مبتلا به انسان شد حسد ظهور کرد یعنی انسان اگر یک جایی باشد که هیچ کس نباشد هیچ ابتلایی نباشد امتحان معنا نمیدهد برود سر کوه به تنهایی این تا آن موقع عیب ندارد آدم خوبی است اما کی معلوم میشود؟ یک قصهای در مورد این مسئله عرض خواهیم کرد در این روایت شریف که دو روایت پشت سر هم است مکمل هم هستند. در این روایت اولی که تفسیر علی بن ابراهیم نقل میکند این است که بعد از این که آدم نقل شد و شیطان هبوط کرد و در همین روایت هم دارد شیطان گفت قَالَ اِبلیس: یَا رَبِّ اِعفِنِی مِنَ السُّجُود لِاَدَم وَ اِنَّمَا اَعبدک عباده لَم یَعبُدکَهَا ملک مقرب وَ لَا نَبی مُرسَل. فَقَال الله تَبَارَک وَ تَعَالی: لَا حَاجَةَ لِی اِلَی عِبَادَتِک اَنَا اُرِید اَن اعبد مِن حَیثُ اُرید لَا مِن حَیثُ تُرِید (تفسیر برهان، ج 1، ص 77) یک عبادتی میکنم که هیچ کسی تا به حال نکرده باشد خدا گفت من به عبادت تو احتیاج ندارم از آن حیثی که ارادهی من است به عنوان خدا تعلق میگیرد تو عبادت بکنی نه آن چه که تو میلت است و خواستت است آن جا دنبالهی روایت این است که «قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ» (حجر/ 34) که از این جا برو و لعنت من بر تو آن جا خطاب میکند یَا رَبِّ کَیْفَ؟ وَ أَنْتَ الْعَدْلُ الَّذِی لَا تَجُورُ فَثَوَابُ عَمَلِی بَطَلَ؟ تو ظلم به کسی نمیکنی من را اخراج کردی عملم را جزا نمیدهی؟ خدا گفت بله جزا میدهم عملت باطل نشده خیلی تعبیر سنگین است فرمود از دنیا هر چه میخواهی به تو میدهم چرا؟ چون این سجدهای که برای آدم امر شد محقق نشد نشان داد که تمام آن عبادات این برمیگشت به خود پرستی و خود پرستی منشأ اش دنیا است وقتی خدا خطاب کرد چرا سجده نکردی «خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ» (اعراف/ 12) نگاهش بر نگاه دنیا بود بدنش را میدید چون منشأ نگاه اش منشأ هویتش دنیایی بود عبادتش هم هر چه بود نشان میداد عبادتش دنیایی بود لذا میگوید از دنیا بخواه چون غایت عبادت تو این بود نتیجه اش هم همین بود وقتی مبتلا به سجده به آدم کردی اظهار کردی اگر عبادت نتیجه اش سجده بود حتما عبادت هم صحیح بود دنیایی نبود خیلی زیباست همین جا قصهای دارد زیبا که حضرت موسی یا نسبت به بعضی از انبیا دیگر هم دارند که دید در کسانی که بودند یک کسی را دید خیلی اهل عبادت عظیم است گفت خدایا جزای این چیست با این عبادت عظیمش خدای تبارک و تعالی فرمود چند روز برو با او زندگی بکن رفت چند روز با او بود از او پرسید که تو چه حاجتی داری از خدا چه میخواهی میخواست افق نگاه او را بفهمد حاجتهای انسان آمال و آرزوهای انسان حد انسان است نشان میدهد انسان کجاست چه میخواهد ببینیم آن آرزوهایمان کجاست لذا به ما گفتند حواستان باشد اگر انسان ماشین زیبا دید یک دفعه گفت آه یعنی دلش پر کشید برای ماشین زیبا حقیقت این انسان آن ماشین است واقعا ماشین است یعنی در نظام الهی هر کسی که هر چیزی را دوست دارد روایت دارد ولَو أنَّ رَجُلاً أحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللهُ مَعَهُ (امالی صدوق، ص 210) اگر چه سنگی باشد حواسمان باشد برای چه آه میکشیم چه دوست داریم چه میخواهیم خواستن هایمان را خیلی عظیم قرار بدهیم خواستنها را که خیلی عظیم قرار دادیم حتی اگر به آن نرسیم ما آن هستیم خیلی جالب است لذا انسان حد توقف ندارد جایی چرا؟ چون خواستن هایش حد توقف دارد. درازی آرزو مربوط به دنیاست که انسان نسبت به آمال دنیایی دنیای طولانی خانهی عظیم و بالاتر ثروت بالاتر و بالاتر هر چه دست دیگران میبیند میخواهد این آمال دنیایی است اما برای آخرت به ما گفته اند حواستان باشد همه را بخواهید به هیچ کوچکی قانع نباشید لذا انسان حتی اگر در این حد از دنیا رفت حقیقتش آن است که آرزوهایش است لذا آرزوها حقیقت انسان را تشکیل میدهد ببیند چه میخواهد هر چیزی بود آخرش آن میشود ببیند چیست میخواهد یک عمری این باشد را راضی است؟ ابدیتش این باشد راضی است؟ حضرت موسی چند روزی با او بود پرسید حاجتت چیست گفت خدای تبارک و تعالی چهارپایی داشت علفها سبزهها ضایع نمیشد موسی فهمید خدا گفت موسی دیدی آخرین حدش این است هر چند خیلی عبادت میکند اما عبادت به او معرف نداده عبادت وجودش را بالا نبرده حدش همین است لذا خیلی تعبیرات زیباست ملاک ثواب و عقاب عقل است معرفت انسان است این جا میفرماید که هر چه از امر دنیا میخواهی بخواه یعنی نشان داد به او که تو این هستی این مرتبه هستی نه محدودش بکند بگوید چیزهای دیگر بخواهی نمیدهم نه اصلا تو تقاضایت این است حتی در مسائلی که بعضیها میگویند فلانی خدمت کرده به بشریت فلان کار را کرده حتما این بهشتی است در تعبیرات روایات ما نه این طوری نیست چرا؟ ممکن است این شخص حاجتش دنیا بوده اصلا نظام آخرت را قبول نداد بخواهند به او هم بدهند نمیگیرد نمیخواهد جانش کشش ندارد این طور نیست اگر کسی خدمتی کرد به بشریت حتما جزایش بهشت باشد نه خدمت به بشریت کرده دوست داشت بقیه در راحتی باشند در راحتی قرار گرفتند خوشحال شد اگر کسی منکر نباشد این مال کسی است که منکر است اما اگر آخرت را منکر نبود حتی خیلی هم در راه آخرت قدم برنداشته باشد اما منکر نباشد اگر منکر نباشد خدمتی بکند خدمتش جزا دارد خدمتش ممکن است او را نجات بدهد اما اگر کسی منکر آخرت باشد قبول نداشته باشد بگوید اینها بی خود و باطل است او بالاترین خدمتها را هم بکند خدای تبارک و تعالی میگوید من نمیخواهم به او بدهم فیض من دائم است او نمیگیرد ظرفش وارونه شده است اینها گاهی از سوالاتی نشأت میگیرد که عقبهی کار را دقت نمیکنیم پس میگوید از امر دنیا هر چیزی که میخواهی بخواه هر چیزی بخواهی ثواب عملت را عطا میکنم الْبَقَاءَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ گفت من میخواهم تا قیامت زنده باشم خدای تبارک و تعالی در قرآن دارد اجابت کرد این جا هم دارد اجابت کرد «إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (حجر/ 38) دوران استقرار حکومت حضرت مهدی است روایاتی ذیلش هم است تعبیر این است که «إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» به او فرصت داده شد تا وقت استقرار حکومت. عصر ظهور شامل دوران قیام و دوران استقرار است بلکه منظور دوران استقرار حکومت حضرت است چرا این را باید مفصل تر بگوییم روایت دارد در دوران استقرار حکومت حضرت روایت دارد شیطان سر بریده میشود چرا؟ بحث مفصلی است که به بحثهای ما مرتبط نیست و الا هر کدام از اینها را آدم دوست دارد بگوید و اثر گذار هم بود این را خواست و اجابت شد دوباره گفت خدایا من باز هم میخواهم سَلِّطْنِی عَلَى وُلْدِ آدَمَ پس عمر طولانی را گرفت بعد هم گفت من را بر فرزندان آدم مسلط بکن اجابت شد به تو قدرت سلطه دادم منتها سلطه در همان وسوسه است نه این که هر کاری اراده بکند محقق شود منتها این سلطه خودش خیلی است مثل این که خون در رگها جریان پیدا میکند من در رگهای فرزندان آدم جریان داشته باشم حالا اینها ساختار ابلیس را نشان میدهد این که غضب و شهوت که دو قوهی وجودی هستند و به کار میگیرد شیطان اولین اثر ظاهری اش در نظام بدنی این است که حرکت انسان سریع میشود میبیند خون سرعت حرکت پیدا میکند انسان قرمز میشود این همان مال غضب و شهوت است که منشأ اش شیطان است لذا میگوید همه جای بدن او میخواهم نفوذ داشته باشم گفت باز هم میخواهم که هر یک نفری که از فرزندان آدم به دنیا میآید من دو نفر داشته باشم که این دو نفر متکفل باشند امر این را یعنی بر هر نفری دو متکفل خاص دارد و من ببینم آنها را و اینها من را نبینند اینها خیلی خطرناک است در هر صورتی که خواستم بتوانم متصور شوم برای اینها بتوانم به صورتهای مختلف برای اینها ظاهر شوم ولی من را به صورت شیطان نشناسند که روایت دارد البته به غیر از اهل بیت به تمام صور قدرت دارد در جنگ احد دارد به صورت صراره در آمد مردم را تهییج میکرد پیرمرد وجیهی بود به صورت او در آمد مردم را تهییج کرد برای جنگ با پیغمبر ممکن است با هر انسانی به صورتهای مختلفی شیطان در بیاید و انسان نمیتواند بگوید چون این شخص آدم خوبی است به من گفت پس من بلافاصله بدون ملاک قبول بکنم میتواند به صورتهای مختلفی در بیاید و انسان باید با ملاک حرکت بکند این بحث را مفصل تر باید انجام شود. فرمود این را هم به تو دادم یَا رَبِّ زِدْنِی تا به حال همه را خودش میخواست این جا به خدا گفت خدایا خودت یک چیزی بده زرنگی اش است میداند کرم خدا عظیم تر است معرفت خدا با معرفت شیطان قابل قیاس نیست اینها معرفت شیطان بود که میخواست خدا گفت قَدْ جَعَلْتُ لَکَ فِی صُدُورِهِمْ أَوْطَاناً دلها و سینههای مومنین را وطن تو قرار دادم وطن یعنی جایی که انسان انس دارد ماوا دارد منزل دارد رابطه دارد در درون انسان که سینهی انسان است انسان نفس اماره دارد یعنی یک مبدا درونی در وجود هر آدمی بر تو قرار دادم که وقتی میخواهی ارتباط بگیری یک مبدا درونی هم داری که راحت میتوانی با او ارتباط بگیری آن جا اگر خواستی جولان بده که نفس امارهی انسان است نفس به سوء میکند «لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» (یوسف/ 53) در درون انسان است پس در درون انسان هم ابلیس یک پایگاه دارد اینها قوای ابلیس بود وقتی اینها را خدا به او داد شیطان گفت کافی است دیگر گرفتم آن چیزی را که میخواستم آن چیزی که الآن شما دادی فهمیدم این همان درون اوست که از درون بتوانم اثر بگذارم وَ أَجْرَیْتَهُ مَجْرَى الدَّمِ فِی الْعُرُوقِ که عروق باشد بر این میخواست اما نمیدانست که صدور سینه فرماندهی است مرکز فرماندهی سینهی انسان است چون سینهی انسان مرکز فرماندهی است جایگاه در مرکز فرماندهی داشتن مهم تر از جاری بودن در رگ هاست تا این جا داد ابلیس وقتی اینها را گرفت اینها ساختار ابلیس شد نسبت به رابطه با انسان دارد اینها شکل میگیرد نه یک چیزی آدم بوده نه از اول دارند آدم و ابلیس را بر این اساس شکل میدهند دارند میسازند هنوز در مرتبهی ساختار انسان هستیم یعنی انسان هنوز تکمیل نشده بیاید در ارض هنوز در مرتبهی ساختار سازی است خدای تبارک و تعالی شکل میدهد خیلی مهم است اینها دارد تعریف میشود آن حقیقت دارد شکل میگیرد ساخته میشود این جا گفت شیطان «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ، إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» (ص/ 83-82) قسم میخورم حالا خدا را قبول داشت قسم را قبول داشت عزت حق را میشناخت قسم جلاله خورد با این قوایی که به من دادی همه شان را گمراه میکنم «إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ» (اعراف/ 17) از جلو عقب چپ و راست از همهی اطراف بر آنها حمله خواهم کرد نمیگذارم کسی به مقصد برسد تا این جا این حدیث شریف را که ساختار وجودی ابلیس بود نباید نا امید کننده برای ما باشد که فکر کنیم آدم مظلوم در بهشت قدس با این که این تواناییها هنوز برای ابلیس نبود مورد هجمهی او قرار گرفت وقتی که بیاید در ارض در عالم دنیا با این وضعیت دیگر بیچاره اش است چه خواهد شد ان شاء الله بعد از قرآن در محضر این روایات خواهیم بود.
شریعتی: خداوند متعال نمیتوانست اینها را نپذیرد و در اختیار شیطان قرار ندهد که او این قدر مسلط نباشد بر ما؟
حاج آقا عابدینی: شیطان هر چقدر عظیم تر باشد نشانهی عظمت انسان است چون انسان بر او میخواهد غلبه بکند اگر به شما بگویند با یک بچهی کلاس اول دبستان مسابقه بدهید و برنده شوید این مهم است؟ اما بگویند با کسی که قهرمان دو است مسابقه بدهید و این توان را به شما داده باشند که بتوانید برنده شوید این جا عظمت است یعنی پهلوانی و قهرمان شدن آن جایی است که رقیب قدر باشد لذا قدر بودن شیطان معرفی انسان است یعنی هر چه شیطان قدر تر و عظیم تر باشد معرفی انسان است که انسان این قدر عظیم است که میتواند بر او غلبه بکند این جواب آن سوال حضرت عالی است.
شریعتی: خیلی ممنون مشرف میشویم به ساحت نورانی قرآن کریم قبل از تلاوت این آیات عرض میکنم که اگر خاطر شریفتان باشد از حاج آقای عابدینی درخواست کردیم یک نکته از فضیلت و عظمت قرآن کریم برای ما بگویند این نکته را قبل از تلاوت میشنویم.
حاج آقا عابدینی: تعبیری که در قرآن کریم آمده «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه/ 79) اگر ما بخواهیم با قرآن رابطه برقرار بکنیم همان طور که در جلسهی گذشته بیان کردیم قرآن سفرهی باز الهی است که به همهی نیازهای انسان این سفره پاسخ داده که انسان هر نیازی دارد سر این سفره میتواند پیدا بکند در این تعبیر شریف که سر این سفره کسی که مینشیند چه کسی میتواند بهره مند باشد نیازهای محقق شود هر چقدر طهارت در وجودش محقق شود بهره مند تر است طهارت ظاهری وضو داشتن شرط ارتباط با ظاهر قرآن است مراتب باطنی قرآن هر چقدر طهارت وجودی انسان بیشتر شود قطعا ارتباط با مراتب باطنی قرآن محقق شود تا رسیده این به عظمت الهی که «وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ» (حجر/ 21) نزد خداست خزائن قرآن لذا اگر کسی میخواهد با قرآن مرتبط شود باید به مراتب طهارت برسد اگر بخواهیم به مراتب طهارت از ظاهر شروع بکنیم میتوانیم علاوه بر وضویی که برای ارتباط با قرآن میگیریم قبلش استعاذه به خدای متعال داشته باشیم از شیطانی که این قدر در وصفش گفتیم که نمیخواهد بگذارد همین اعوذ بالله منتها با توجه که واقعا داریم پناه میبریم به خدا و تضرع میکنیم به خدا که ما را پناه بدهد با این نگاه بعدش هم اگر مایل بودیم و دوست داشتیم با مراتب باطنی قرآن ارتباط بگیریم گاهی دادن یک صدقه قبل از آن که رفع موانع وجود انسان را بکند یعنی انسان گاهی هر چند کم یک صدقهای کنار بگذارد قبل از این که بخواهد قرائت قرآن داشته باشد بعد با نام خدای متعال با بسم الله الرحمن الرحیم که تمسک به رحمانیت و رحیمیت اوست ان شاء الله با توجه آغاز بکنیم.
شریعتی: ان شاء الله آیات صفحهی 131 آیات 28 تا 35 ام سورهی مبارکهی انعام را تلاوت میکنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُوا يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿٢٨﴾ وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ ﴿٢٩﴾ وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَـذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿٣٠﴾ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّـهِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ ﴿٣١﴾ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٣٢﴾ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَـكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّـهِ يَجْحَدُونَ ﴿٣٣﴾ وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّـهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ ﴿٣٤﴾ وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿٣٥﴾
ترجمه:
[ولی آرزوی آنان از روی صدق و راستی نیست] بلکه آنچه [از حقّانیّت توحید و نبوّت و معاد] پیش از این پنهان میداشتند برای آنان آشکار شده [که این گونه آرزو میکنند]، و اگر به دنیا بازگردانده شوند، یقیناً به کفر و شرکی که از آن نهی شده اند بازمی گردند؛ و مسلماً آنان دروغگویند. (۲۸) و [زمانی که در دنیا بودند] گفتند: جز این زندگی دنیای ما زندگی دیگری نیست و [پس از مرگ] برانگیخته نخواهیم شد. (۲۹) و اگر ببینی هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان بازداشته شوند [وضعی شگفت انگیز میبینی]، خدا میفرماید: آیا این [برانگیخته شدن و زنده گشتن پس از مرگ] حق نیست؟ میگویند: سوگند به پروردگارمان حق است. [خدا] میفرماید: پس به کیفر آنکه کفر میورزیدید، این عذاب را بچشید. (۳۰) کسانی که دیدار [پاداش و مقام قرب] خدا را تکذیب کردند، یقیناً دچار زیان شدند. تا هنگامی که قیامت به طور ناگهان و غافل گیرانه به آنان رسد، میگویند:ای بر ما دریغ و افسوس که نسبت به تکالیف و وظایف شرعی خود کوتاهی کردیم. و آنان بار سنگین گناهانشان را بر دوش میکشند؛ آگاه باشید! بد باری است که بر دوش خواهند کشید. (۳۱) و زندگی دنیا [بدون ایمان و عمل صالح] بازی و سرگرمی است، و یقیناً سرای آخرت برای آنان که همواره پرهیزکاری میکنند، بهتر است. آیا نمیاندیشید؟ (۳۲) آنچه را کافران و مشرکان [بر ضد قرآن و تو] میگویند میدانیم که تو را غمگین میکند. پس آنان تو را تکذیب نمیکنند، بلکه ستمکاران آیات خدا را تکذیب مینمایند. (۳۳) مسلماً پیش از تو رسولانی تکذیب شدند [و مورد آزار قرار گرفتند] و بر تکذیب و آزاری که دیدند، شکیبایی ورزیدند تا یاری ما به آنان رسید، [تو نیز شکیبایی کن تا یاری ما به تو برسد. این سنّت خداست،] و سنّتهای خدا را تغییر دهندهای نیست. و قطعاً بخشی از سرگذشت پیامبران [در آیاتی که پیش از این نازل شده] به تو رسیده است. (۳۴) و اگر روی گرداندن آنان [از قرآن و نبوّت] بر تو سنگین و دشوار است، اگر بتوانی نقبی در زمین، یا نردبانی برای راه یافتن در آسمان بجویی تا [از عمق زمین و پهنه آسمان] معجزهای دیگر [غیر قرآن] برای آنان بیاوری [این کار را انجام ده ولی آنها ایمان نمیآورند]؛ و اگر خدا میخواست همه آنان را [به جبر و زور] به راه هدایت گرد میآورد؛ [ولی هدایت اجباری فاقد ارزش است] پس هرگز [نسبت به روحیات و اوصاف کافران لجوج که خواستار هدایت نیستند] از بی خبران مباش. (۳۵)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: نکتهای از این صفحه بفرمایید و ادامهی فرمایشات شما را بشنویم.
حاج آقا عابدینی: در محضر این آیات نورانی صفحهی 131 که بودیم این نکته را عرض میکنم که خطاب به پیغمبر اکرم خدای تبارک و تعالی میفرماید که اگر ناملایمتیها را تکذیبها را سختیها را میبینی اگر پشت کردنها را میبینی این سنت تاریخی بوده که با همهی انبیا این کار را کردند لذا این تو را نا امید نکند و برای تو سخت و سنگین نیاید که مرتبط با بحث ما است که انبیا دائما در طول تاریخ سنت تکذیب در مقابل آنها آن هم به شدت بوده لذا امروز هم سنت تکذیب در مقابل قول حق است و تا زمان ظهور هم خواهد بود لذا اگر مومنین گاهی به سختیها مبتلا میشوند به شدتها مبتلا میشوند به این که آن چه که مورد ملایمت اینها است و فکر میکنند این طوری خوب است محقق نمیشود فکر نکنند که اینها مورد غضب الهی قرار گرفته اند بلکه این سنت الهی است تا به این وسیله تمحیث ایجاد شود یعنی تمحیث و تمییز و غربال سنت الهی است که اینها به سمت اخلاص حرکت بکنند خالص شدن است لذا سختیها برای خالص کردن انسانهای مومن است که بالاتر و بالاتر بروند اگر مدتی گذشت دیدید سختی نمیآید باید شک بکنید لذا الحمدلله این سختیهایی که پیش آمده و پیش میآید باید برای مومنین قوت قلب ایجاد بکند و حواسشان هم باشد در مسئلهی انتخابات هم توجه بکنند به جهتی حرکت بکنند و به کسی رای بدهند که خدا راضی است نه آن کسی که من دلم میخواهد دلم میخواهد در مقابل خداست نه این که خدا راضی است دلم را با آن کسی است که خدا راضی است هماهنگ بکنم.
شریعتی: خیلی ممنون روایت دوم را هم بفرمایید.
حاج آقا عابدینی: اگر نتوانستیم تکمیل بکنیم حداقل از یاسی که ممکن است از قدرت شیطان ایجاد شود جلوگیری بکنیم در روایت دوم که باز در تفسیر علی بن ابراهیم سند روایت هم نسبتا سند بسیار خوبی است که از ابن ابی عمیر نقل شده که ابن ابی عمیر که در سند قرار میگیرد قبلش تصحیح میشود لَمَّا أَعْطَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِبْلِیسَ مَا أَعْطَاهُ مِنَ الْقُوَّةِ قَالَ آدَمُ: یَا رَبِّ سَلَّطْتَهُ عَلَى وُلْدِی وَ أَجْرَیْتَهُ مَجْرَى الدَّمِ فِی الْعُرُوقِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَا أَعْطَیْتَهُ فَمَا لِی وَ لِوُلْدِی؟ وقتی خدا این قدرت را به ابلیس داد حضرت آدم گفت ابلیس را به فرزندان من مسلط کردی مثل خون در رگ هایشان این را فرصت دادی و خیلی چیزهای دیگری را هم دادی ما چه کنیم؟ آدم دارد ساختار سازی میشود به من چه میدهی در مقابل آن چه که به او دادی منتها آدم الهی است نمیگوید این را بده آن را بده مثل شیطان بلکه آدم از اول عرض کرد خدایا به من شما چه میدهی یعنی واگذار کرد به کرم الهی خدا فرمود هر حسنهای که انجام میدهند ده برابر حساب میشود هر سیئه یک دانه این نه این که تعبدی باشد یعنی ساختار وجودی انسانها را طوری خلق کرده که نسبت به حسنه کاملا ملائم با وجود اینها است مثل کسی میماند که با مسیر رودخانهای که حرکت دارد شنا میکند در جهتش یک دست میزند ده متر میزند جلو اما کسی که در خلاف مسیر میخواهد حرکت بکند خیلی باید زحمت بکشد تا یک دست برود جلو هر سیئه مخالف مسیر حرکت کردن است هر حسنه در جهت مسیر حرکت کردن است اگر نیت حسنه کرد به او جزا میدهیم نیت سیئه بکند جزا نمیدهیم بعد آن جا عرض میکند خدایا به من بیشترش بکن میفرماید اگر هم مبتلا شد و به سیئات مبتلا شد تا وقتی که زنده است و از دنیا نرفته توبه را برای او راهش را باز گذاشتم که تمام حیلههای شیطان قابل برگشت باشد که دفعهی بعد مفصل را عرض میکنم گفت باز بیشتر بکن گفت اگر مانعیت وجودش به طوری نبود که شامل مغفرت من نشود یعنی خودش را با من به انکار قرار نداد باز هم او را میآمرزم و سبب هم نمیخواهد تا این را فرمود آدم عرض کرد کافی است اگر تا به حال موکول بود به عملی از من اما این جا مربوط شد به رحمت و مغفرت شما که نامتناهی است لذا آدم عرض کرد کافی است ادامهی بحث را ان شاء الله جلسهی بعد عرض میکنیم.