سیره تربیتی پیامبران در قرآن کریم
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیره تربیتی پیامبران در قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 08-12-94
بسم الله الر حمن الر حیم و صلی الله و علی محمد و آله الطاهرین
بهار از تبار محمد است و جهان بتدریج در قلمروی این بهار گام میزند،
فردا با یک زلزله صبح میشود آنگاه پیامبران با یک شاخهای از گل محمدی به دنیا میگویند صبح بخیر،
فردا ما آغاز میشویم
فردا جنگلی از پرنده آسمانی از درخت و دریایی از خورشید خواهیم داشت،
فردا پایان بدی هاست
فردا جمهوری گل محمدی است.
شریعتی: سلام میگویم به همه شما هموطنان عزیزم. خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید. آرزو میکنم در هر کجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم. جناب حجت السلام و المسلمین حاج آقای عابدینی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. سلام عرض میکنم خدمت حضرت عالی و همهی شنوندگان و بینندگان. بنده تشکر میکنم از حماسهی مردم و تبریک دارم به مقام معظم رهبری که مردم بیعت دوبارهای را با ایشان و برای بقای نظام اسلامی انجام دادند.
شریعتی: بحث ما در ذیل بحث سیرهی تربیتی انبیا در قرآن کریم در روزهای شنبه که در خدمت حاج آقای عابدینی هستیم به قصهی هبوط رسید. اگر خاطرتان باشد دو روایت پایان برنامهی هفتهی گذشته حاج آقای عابدینی اشاره کردند فرصت نشد برای آنها پرداخته شود بعد از تلاوت قرآن نکات تکمیلی گفته میشود ادامهی بحث را در خدمت شما هستیم.
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا بحثی که در ادامهی بحث جریان خلقت آدم و خلافت آدم سلام الله علیه در خدمت آیات قرآن بودیم به این جا منجر شد که بعد از این که خدای تبارک و تعالی بیان کرد که میخواهم آدم را خلق بکنم و بعد جریان سوال ملائکه و بعد جواب الهی بعد خلقت آدم و تعلیم اسماء به آدم شد و امر به سجده و سجدهی ملائکه و ابا و تمرد شیطان رخ داد این به صورت فهرست وار شیطان پس از این تمرد هبوط کرد و مورد لعن الهی قرار گرفت و از مقام قربی که در بین ملائکه داشت دور شد و رجم شد و تعبیر آیات قرآن این است که از صاغرین قرار گرفت کوچک شد کوچک شدن یعنی از آن مقامی که داشت پایین تر آمد در آن جا بحث هبوط مطرح شد به این معنا که معنای هبوط مکانتی است نه مکانی مثل کسی که در بین قومی عزیز است به صفات خوبی متصف است کرم دارد جود دارد سخاوت و شجاعت دارد صفات حسنهای را دارد اگر از این صفات او به زیر بیفتد و از او زائل شود این از جایی به جایی نرفته اما در عین حال چه شده؟ شأنش را از دست داده است این را گفتیم یک نحوهی هبوط این است که انسان یا هر کسی از آن مرتبهی کمالی که داشته میآید ساقط میشود این ساقط شدن هبوط کردن است به معنای معنوی است یعنی هبوط هبوط معنوی میشود در شیطان عرض کردیم که چون در بین ملائکه بود و بین آنها زندگی میکرد از آن مقام قرب تنزل پیدا کرد با تمرد و سرپیچی از امر الهی که به آدم گفته بود سجده بکن نکرد و این از آن مقام تنزل پیدا کرد آدم سلام الله علیه پس از این امر شد که وارد به بهشت شود تعبیر به این است که داخل شو به جنت هم آدم هم حوا هر دو وارد جنت شدند منتها در آن جا خدای تبارک و تعالی امر کردند که این جا خوردن و آشامیدن آزاد است الا نزدیک شدن به این درخت «وَلَا تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ» (بقره/ 35) که اگر نزدیک شوید این جا ظلم به خودتان کردید و نتیجه اش ظلمی است که به زحمت میافتید در بعضی از آیات «فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى» (طه/ 117) فتشقی است که اگر از این بیفتید به زحمت میافتید این شقی به معنی زحمت است بعد جریان نفوذ شیطان یکی از آن مسائلی که این جا مهم است و برای خیلیها سوال شود این است که شیطان مگر رجیم نبود چطور توانست در بهشت آدم و حوا را وسوسه بکند تا از این درخت بخورند چون بحث خوردن و اکل از شجره و خوردن از شجره مطرح میشود و این که شیطان چگونه پایش در بهشت باز شد و اینها را وسوسه کرد عرض کردیم اگر دقت بکنید رجمی که شد و شیطان دور شد از مقام ملائکه دور شد از آن منزلت دور شد در تعبیر قرآن این نیست که از بهشت اخراج شد بلکه دارد که از آن «قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ» (ص/ 77) ضمیر قبل منها به جنت نمیخورد بلکه به مقام و منزلتی که بین ملائکه داشت میخورد پس از بین ملائکه تنزل پیدا کرد آمد در مرتبهای که به ارض آمد در مرتبهی ملائکه نبود در این جا پس باب ورود و خروج شیطان به بهشت مسدود نشده بوده با بیان این مسئله هم که آدم مراتبی از وجود را دارد و بدن یکی از مراتبش بود علاوه بر بدن نظام نفس و روح داشت که قبلا هم در یک جلسهای اشاره شد که نظام نفس و روح دارد انسان آدم در مقام نفس و روح غرق جذبهی الهی در جنت بود و به غیر از خدا با چیزی کار نداشت ارتباطی نداشت به غیر از آن رویت چیزی برایش محقق نبود در یک مقام جذبهای بود در این مسئله تا این که شیطان و ابلیس او را به مرتبهی بدنش توجه داد توجه به مرتبهی بدن چون شیطان در مرتبهی بدن ما در مرتبهی خیال ما و وهم ما قدرت تصرف دارد تصرف به این معنا که وسوسه بکند نه تصرف معنایی که کاری را مستقیم خودش انجام بدهد دعوت میکند به این مقدار قدرت دارد شیطان در جنت که انسان بود میتوانست در جنت به آن مرتبهی نازل وجود انسان که مرتبهی بدنی و خیال و وهم او بود ارتباط داشته باشد و این در قبل نفی نشده بود آن چیزی که نفی شده بود از مقام و منزلت ملائکه بود چون از آن مقام و منزلت دور شده بود در مقام و مرتبهی روح انسان نمیتوانست صرف بکند چون موطن مرتبه و مقام روح انسان سجده گاه ملائکه بود و مسجود ملائکه بود و آن موطن در تصرف شیطان نبود نمیتوانست راه داشته باشد اگر دقت بکنیم سوالات متعددی با این تعبیر جواب داده میشود ولی چون آدم مراتبی از وجود را دارد مرتبهی بدنی اش مرتبهی خیالش مرتبهی وهمش که توضیح این که خیال چیست وهم چیست چون یک مقدار دقیق میشود از آن عبور میکنیم باید توجه داشته باشیم که در این مراتب امکان دارد شیطان با انسان ارتباط برقرار بکند فقط هم آدم نیست با همهی انسانها در همین مراتب ارتباط برقرار میکند لذا وقتی در این مراتب با آدم ارتباط برقرار کرد در جنت در آن جا در این مراتب وجود آدم قسم خورد با قسم جلاله به خدا که من میخواهید دلالت بکنم شما را بر یک حقیقتی که بقا پیدا بکنید و سلطنت بدون پوسیدگی پیدا بکنید این خوردن از این درخت است حالا این که این درخت چیست و این که آدم با این که میدانست شیطان عدو اوست بعد از این که خدا او را طرد کرد گفت «إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ» تعبیر چقدر جالب است وقتی آدم وارد بهشت شد خدای تبارک و تعالی خطاب میکند به آدم که «إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ» این شیطان این در عربی اشاره میکند که اشاره نزدیک است هذا اشاره به نزدیک است نه تلک که اشاره به دور باشد نه ذلک بلکه ان هذا این عدو شماست معلوم میشود که همان جایی که آدم وارد بهشت شده شیطان نزدیک بوده دور نبوده منتها به کدام مرتبه دور و به کدام مرتبه نزدیک بوده به مرتبهی حقیقت وجودی انسان دور بوده چون تنزل پیدا کرد و رجیم شد اما به مرتبهی بدن و خیال انسان دور نبوده تعبیر این آیهی شریفه این است که «إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ» این اشاره به این است حالا اشارات دیگری هم است که خیلی در آیات قرآن است که بعد اگر لازم شد تعبیر آیه این است «فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ» این عدو تو و زوجت است در جنت هستند حواست باشد این شما را از جنت خارج نکند معلوم میشود شیطان در آن جا حضور داشته منتها امکان تصرفش در مرتبهی بدن و وهم و خیال بوده است این مسئله فقط انحصار به آدم ندارد یعنی ما که الآن خدا اینها را ذکر میکند به عنوان این که این حقیقت سرایت دارد در همهی انسانها بعد این را توسعه میدهد آدم نمادی از این مسئله است این واقعه که نسبت به آدم اتفاق افتاده خدا ساختار انسان را نشان میدهد نه فقط ساختار حضرت آدم را فقط این طور نیست که حضرت آدم مورد خطاب باشد اما به عنوان حقیقتی که این واقعه نسبت به او اتفاق افتاده اما نسبت به بقیه همه همین مسئله در وجودشان است لذا اگر شیطان در وجود ما در کدام منطقه و حیطهی وجود ما قدرت تصرف دارد؟ منطقهی وهم و خیال و بدن که بعد ان شاء الله باید این را یک مقدار باز تر بکنیم که ما چطوری باید نجات پیدا بکنیم این قصه را که خدا ذکر میکند چه نسبتی برای ما پیدا میکند که هبوط در ما با این نگاه چطوری محقق میشود چه وقتی که این آدم از آن شجره که تعبیر به این است که آن شجره در بعضی روایات دارد که این شجره هنطه بود یک روایت زیبایی از امام رضا است که اشجاری که در جنت هستند هر کدام از این اشجار همهی میوهها را میتوانند بدهند همهی ثمرات را میتوانند داشته باشند لذا گاهی ذکر شده این ثمره است گاهی ذکر شده آن ثمره است این خلاف نیست مثلا همین روایت را از تفسیر المیزان برای شما ذکر بکنم.
شریعتی: ممکن است گندم باشد سیب باشد.
حاج آقا عابدینی: بله در آن جا خیلی جالب است که این را بدانید نه تنها همهی حقایق آن جا همه چیز از آنها ثمره در میآید بلکه انسان وقتی با چشم میبیند روایت دارد با چشم میبیند تمام لذتهای تمام حواس با دیدن محقق میشود یعنی لذت سمعی هم همراهش است لذت شامه هم همراهش است لذت حسی و لمسی همراهش است چون این جا عالم دنیا ابزار آلات هر کدام محلشان جداست این مال تنگی عالم دنیاست اما آن جا که این محدودیت نیست خدا رحمت بکند علامه طباطبائی را نقل کردند که ایشان امام جواد علیه السلام را در واقعهای دیده بودند علامه دراز کشیده بودند امام جواد دست مبارکشان را گذاشتند در بدن من گفتند ایشان دستشان را گذاشتند تمام لذتهای تمام قوا برایم یک جا مشهود بود یک جا میدیدم این طور نبود که فقط لمس دست ایشان به بدن من حس لمسی باشد این مربوط به این است که این در نظام مثالی محقق میشود نه در نظام بدنی نظام بدن ذیق و تنگنا دارد ما خیلی عوالم وجود عظیمی جلوی راهمان است برای ما قرار داده شده است ما خودمان را سرگرم به این دنیا کردیم اگر کسی از اولیا نگاه به ما بکند برای او خنده دار است که این همه لذائذ این همه نعمتها این همه عظمتها باشد و ما مشغول هستیم به همین بازی کودکانه مان در عالم دنیا که این «فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ» (توبه/ 38) این خیلی ناچیز است یا در حقیقت «وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ» (آل عمران/ 185) این جا غرور است حیات دنیا حیات فریب است یعنی حیات نماست ولی ما به این حیات نما راضی شدیم. لذا این جا در این روایت شریف که در عیون از امام رضا نقل میکند عبدالسلام هروی از امام رضا سوال کرد که از آن شجره که آدم و حوا از آن خواندند مردم اختلاف کردند بعضی میگویند گندم است بعضی میگویند شجرهی حسد است عن ابن قتیبة، عن حمدان بن سلیمان، عن الهروی قال: قلت للرضا(علیه السلام): یا ابن رسول الله أخبرنی عن الشجرة التی أکل منها آدم وحواء ما کانت؟ فقد اختلف الناس فیها: فمنهم من یروی أنها الحنطة، و منهم من یروی أنها العنب، و منهم من یروی أنها شجرة الحسد، فقال: کل ذلک حق. قلت: فما معنى هذه الوجوه على اختلافها؟ فقال: یا أبا الصلت انّ شجرة الجنة تحمل انواعا و كانت شجرة الحنطة و فيها عنب و ليست كشجرة الدنيا (عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 306) گفت چرا این همه اختلاف حضرت میفرماید درختان جنتی همهی انواع میوهها را حمل میکنند و دارند تَحَمُّل أنوَاعًا همه را دارند مثل تنگنای عالم دنیا نیست که اگر این میوه گندم باشد گندم از گندم بروید جو ز جو آن جا این طور نیست آن جا انسان بذری را که از عمل صالح میکارد نتایج عظیمی که اصلا برای او قابل تصور نبوده آن چیزی که اصلا نه در ذهنش خطور کرده نه چشمش دیده نه گوشش شنیده نتایج همین اعمالش است نه که آن چه که مناسب این است نباشد این است منتها اینها اضافه بر آن عوالمی محقق میشود که انسان از آن تصور نداشته وَلَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ خطور نکرده بر ذهن و دل کسی مال این است که تعبیری که مرحوم علامه دارند خیلی زیباست ایشان میفرماید ما عالم دنیا را اصل میدانیم و تمام عوالم دیگر را قیاس میکنیم با دنیا اگر میخواهیم بگوییم بهشت آخرت را قیاس میکنیم میگوییم بهشت دنیا چگونه است میگوییم جایی است که درختان زیبا دارد آب جاریست صدای پرندگان جاریست این را اصل میگیریم میگوییم جنت آخرت از این سنخ است ایشان میفرماید نه اگر بخواهیم یک مثال بزنیم برای جنت آخرت این مثال آن است نه این که آن شبیه این باشد اگر گفتیم عالم دنیا مثال آن است مثال همیشه یک جهت کوچک را نشان میدهد اما اگر گفتیم این اصل است آن مثل این است یعنی این اصل است آن شأن و مرتبهای از این است حداکثر مساوی با این است اما این طوری نیست نسبت عالم دنیا به آخرت یا به عالم ملکوت که همین جا هم الآن است نسبت یک انگشتر است به بیابانها چطور در بیابانها یک انگشتر اصلا حساب نمیشود لذا دارد که تازه ملکوت عالم نسبت به بالاتر خودش همین نسبت را دارد همین عوالم وجودی برای انسان است انسانی که به کمال رسیده همهی اینها را دارد در این جا همین جا پیدا میکند اینها بحثهایی است که انسان بفهمد انسان چقدر عظیم است و ما چقدر خودمان را ارزان فروختیم تعبیر حضرت علی این است که خودت را ارزان نفروشی بهشت ثمن بدن شماست إنَّ أبدانَکُم لَیس لَها ثَمَنٌ إلّا الجَّنه (کافی، ج 1، ص 19) بهشت قیمت بدنهای شماست نظام روح شما و مراتب عالی شما جزایش حتی از بهشت بالاتر است که اینها خیلی برای انسان حسرت زاست که اینها برای ماست اینها منتظر ما هستند اینها محقق است به ما هم گفته اند بیا و ما چقدر به کم راضی شدیم انبیا چقدر اولیا چقدر حرص میخورند چقدر برایشان سخت است که میبینند این عظمتها در انتظار انسان است ولی حاضر به حرکت نیستند اینها ثمرهی غفلت است استن این عالمای جان غفلت است هوشیاری این جهان را آفت است اگر هوشیاری بیاید این جهان نیست تا غفلت است است استن ستون این عالم است استن این عالمای جان غفلت است سوالی که من چند جلسه است تکرار میکنم من کیستم؟ اگر این من کیستم خوب روشن شود من این بدن هستم؟ من این خیال هستم؟ من حقیقتی هستم که این همه عظمت در انتظارش است؟ آنها من هستم؟ جایی میرسد که بدنی نیست ولی آنها هستند معلوم میشود من هستم اما بدن نیست پس من بدن نیستم بدن یک نازلهی خیلی خیلی نازلی است که شیطان کاری که کرد همهی هبوط از این جا تازه داریم میرسیم فرصتها هم به سرعت میگذرد شیطان از این مراتب وجودی انسان که آدم سلام الله علیه داشت استفاده کرد چون آدم بدن داشت نظامات بالاتر و عالی تر هم داشت در آن جذبهی عالی بود بدنش را نشان داد گفت تو این هستی این زوال دارد این پوسیدگی و مردن دارد میخواهی دلالت بکنم تو را به چیزی که دیگر مردن نداشته باشد میخواهی دلالت بکنم به چیزی که سلطنت تو زایل نشود قدرتت کم نشود نگاه بکن به این درخت از این درخت اگر بخوری تو از پوسیدگی و از از بین رفتن و موت و فنا راحت میشوی انسان ابدی است اما بدن انسان ابدی نیست بدن انسان موت دارد شیطان آمد نشان داد که تو بدن هستی به او گفت من تو تن تو است وقتی آدم دید بدن فنا دارد توجه کرد به درخت توجه به بدن بود توجه به بدن شجره میگوید شجرهی دنیاست همین روایت میفرماید این شجره شجرهای است که انواع را دارد انّ شجرة الجنة تحمل انواعا و كانت شجرة الحنطة و فيها عنب و ليست كشجرة الدنيا این مثل شجرههای دنیایی نیست که فقط یک چیز داشته باشد همهی اینها امکان دارد این توجه به کل دنیا بود در وجود انسان که تن انسان نماد توجه به دنیا است وقتی که توجه به بدن کرد که زوال دارد و برای جلوگیری از زوالش از این درختها تناول بکند بخورد این توجه بدن محقق شد باید این توجه برای آدم محقق میشد چرا؟ چون از ابتدا قرار بود این بیاید در ارض راهش هم این بود باید در بهشت توجه به این درخت میکرد اگر این درخت در دنیا بود و آدم در دنیا توجه میکرد انسان در مرتبهی حیوان یا نبات میماند اما چون در جنت در مرتبهای که مقام روح و نفس او آن جا است توجه به بدن کرد یعنی از مقام روحانیتش بدن را دید چون از این مقام بدن را دید بدن شأنی از شئونش شد خواستند تعلق روح به بدن را نشان بدهند با تعلق به بدن تعلق روح به بدن نمودار شد لذا تا از شجره خورد تعبیری که مرحوم علامه در المیزان میفرماید دارد که وقتی از شجره خورد «بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا» (اعراف/ 22) این عورت برایشان آشکار شد حیوان عورت دارد اما برای خودش قبیح نمیبیند چرا؟ چون اصلا توجه به این مسئله برایش توجه ویژهای نیست دست و پا برایش با عورت تفاوت نمیکند این ویژگی انسان است که نظام روح دارد میداند بعضی اعضا و جوارح مخفی هستند بعضی علنی هستند لذا فهم این مسئله در بهشت با آن نظام روحی محقق شد لذا تا بحث آشکار شدن این شد آخرین مرتبهی کمال این که باید توجه پیدا میکرد خوردن مرتبهی نباتی انسان بود که انسان میخورد مثل نبات که خوردن دارد رشد میکند نبات یعنی درخت مثل گیاهان اما انسان مرتبهی حیوانی هم دارد انسان این مرتبه را هم دارد مرتبهی حیوانی اش همان توجه به زاد و ولد و توجه به نسل است که ادامه پیدا میکند که نمادش میشود «بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا» که عورات برای اینها آشکار شد تا این توجه محقق شد آدم به این مرتبه که رسید «وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ» (اعراف/ 22) خودش را میخواست بپوشاند این مسئله را یافت یعنی یک نظام روحی در تعلق به بدن این مسئله برایش مشهود شد که حالا یک عیبهایی است که باید آنها را بپوشاند قبح مسئله را دانست که این را که فهمید و خواست بپوشاند نظام انسانی به کمال رسید لذا پس از این بلافاصله هبوط محقق میشود کودک ابتدای کودکی این قبح را ادراک نمیکند بعد کم کم این محقق میشود در نظام حیوانی این قبح اصلا محقق نمیشود فرزند انسان هم تا مرتبهی حیوانی را طی میکند این قبح را نمییابد کم کم به مرتبهی انسانی که میرسد این قبح برایش آشکار میشود اینها خیلی زیباست در قرآن توجهات خیلی لطیفی است در نظام تربیتی که هر کسی نسبت به این قبائح پوشندگی و پوشانندگی اش بیشتر است انسانیتش بالاتر است و هر کسی که در این نظام عریانی اش و عریان کردنش بیشتر باشد بدنش قوی تر است توجه روحش را آورده در مرتبهی بدن این میشود هبوط یعنی هبوط مرتبهی این است که انسان روحش بیاید در خدمت بدن قرار بگیرد روح را در بدن ببیند هبوط مکانتی شد از جایی به جایی نبود هبوط این بود که انسان از آن مقام قرب توجه به بدن میکند توجه به بدن فی نفسه بد نیست اما برای این که انسان حرکتش را آغاز بکند لذا آمد آمد هبوط کرد بعد از این که از این شجره خورد خطاب «اِهْبِطُوا» (بقره/ 36) این خطاب متوجه شد به او که هبوط بکن هبوط کردن انسان انسان در سورهی بقره دو هبوط ذکر میشود اول میگوید اِهْبِطُوا بعد میگوید «بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» (بقره/ 36) این اِهْبِطُوا چرا جمع است تثنیه نیست چون هم شامل آدم میشود هم شامل حوا میشود هم شامل شیطان میشود که به هر سه خطاب شد که از جنت حالا ابلیس اخراج شد دفعهی قبلش هبوطش از مقام قرب بین ملائکه بود این هم مکانتی است اما این از جنت است آن از بین ملائکه بود این یک هبوط دیگر است تازه سومی محقق میشود برای آدم آدم دو هبوط دارد هبوط اول دارد که «بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» بعد از آن دارد «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» (بقره/ 37) آدم سلام الله علیه از خدای تبارک و تعالی کلمات را تلقی کرد و گرفت بعد از آن توبه کرد بر این کلمات توبه کرد توبهی آدم که محقق شد میفرماید هبوط اول این است که «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ» (بقره/ 36) شیطان اینها را گول زد لغزاند از آن جا خارجشان کرد ما گفتیم «اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ» (بقره/ 36) تا یک زمانی در ارض باید بمانید اجل شما تا یک مدتی است ابدی هم در ارض نیستید بعد «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ» آدم از خدای تبارک و تعالی کلماتی تلقی کرد که آن کلمات چیست بعضیها گفتند آنها حضرات معصومین و اولیاء محمدین صلوات الله علیهم هستند که در آن حالت دید که اینها مقرب ترین مقربان عند الله هستند و توسلش را به اینها قرار داد و باعث شد توبه اش قبول شود که اینها در آن عرش الهی مکتوب میدید حقایق اینها را و در آن جا مشهود میدید حقایق اینها را لذا به آنها توسل پیدا کرد برای خدای تبارک و تعالی تا خدا این را بیامرزد خدای تبارک و تعالی توبه اش را قبول کرد «فَتَابَ عَلَيْهِ» اما وقتی خدا توبه اش را قبول کرد آیا برگشت به سر جای قبلش؟ نه دیگر به آن جا برنگشت اما دوباره بعد از این جا دارد «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (بقره/ 38) دوباره این هبوط دوم است همهی شما هبوط کنید آن قبلی گفت این هبوط سبب عداوت و دشمنی است هبوط در مرتبهی بدن سبب دشمنی است بدنها با هم نمیسازند وقتی نظام روح که نامتناهی است و استعداد نامتناهی و کمال نامتناهی در انسان امکان پذیر است توان نامتناهی در نظام انسان ذخیره شده است انسان میتواند به حقایق نامتناهی سیر بکند اگر انسان تن اش را خودش دید همهی استعدادها میخواهد در تن جا پیدا بکند به فعلیت برسد وقتی میخواهد به فعلیت برسد عالم مادی محدود است تمام استعدادهای یک نفر هم این جا محقق نمیشود چه برسد به این که این همه آدم باشند در بحث فساد و خونریزی عرض کردیم چرا ملائکه این طوری فهمیدند وقتی که میخواهد بیاید در زمین من اش را که حقیقتش است تن ببیند یعنی توان نا متناهی اش را در خدمت تن و بدنش قرار بدهد وقتی در خدمت بدن خواست قرار بدهد میشود دشمنی لذا میگوید «بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» این هبوط با عداوت همراه است اما تا توبه کرد آدم هبوط بعد از توبه شد؟ «فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» این هبوط هبوط برگشت پذیر است از جانب من هدایتی به سوی شما میآید که اگر تبعیت کردید برگشت دارید و خوف و حزن برای شما دیگر در کار نیست این برگشت برگشت به مقامی است که قرب الی الله است همان «إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (بقره/ 156) منتها از آن مقام جنتی که قبل بود هم اعظم است آن میشود یکی از مراتبش یعنی این برگشتی است که انسان برمیگردد به سوی خدا به مراتب قرب همهی ملائکه در این مسیر میشود خادم انسان این سجده برای این محقق شد سجده برای روح انسان محقق شد نه تن انسان شیطان کدام مرتبه از انسان را دید؟ تن را گفت «خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ» (اعراف/ 12) شیطان نگاهش ماتریالیستی و مادی بود لذا فقط بدن انسان را دید گفت من به این بدن سجده نمیکنم اما مقام روح انسان سجده کردنی بود نه مقام بدن انسان پس اگر مقام روح انسان است آن مقام روح است که در جنت وارد شد و آن مقام روح بود که وقتی تعلق گرفت به بدن تنزل پیدا کرد و هبوط برایش محقق شد هبوط مقام روح مکانی نیست حالا این بحث هبوط که بحث شد مراتبی دارد بحثهایی دارد گاهی هبوط در یک مرتبهای است که انسان فقط به بدن تعلق میگیرد دنبال سیر کردن شکم است فقط میخواهد شکمش را سیر بکند هر طوری شده حلال و حرام کاری به مال دیگران ندارد میگوید شکم من سیر باشد حتی به قیمت این که بقیه گرسنه باشند این یک مرتبه از هبوط است خوردنی است که حیوانی است حیوان این طوری میخورد تازه همهی حیوانات این طوری نمیخورند بعضیها با هم دیگر میخورند به هم دیگر توجه دارند اما عمدهی حیوانات این طور است که سیر شدن برایشان مهم است این میشد یک مرتبه از هبوط که مرتبهی دیگری از هبوط این است که انسان هبوط میکند نه فقط آن چه را که خورده و سیر شده این را در حقیقت توجه میکند بلکه میگوید هر چه که در عالم است باید مال من باشد این هبوط خیلی عظیم است که این هبوط وقتی محقق شود این پایین آمدن است انسان چون ما داریم به ارض آمد ارض یک لایه فقط نیست هفت لایه است ارضین سفلی ارضین سبع داریم هر مرتبهای که انسان بیشتر هبوط بکند به یکی از این ارضهای پایین تر سقوط میکند منتها ارضهای پایین تر لایههای زمین نیست بلکه لایههای تعلق به زمین است کسی که نگاهش این شد که قوای نامتناهی اش را در خدمت بدن قرار داد تا همهی آن چه را که در ارض است مال خودش ببیند این تعلق به ارض است این تعلق به ارض باعث سقوط بالاتر میشود این خلود به ارض است «وَلَـكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» (اعراف/ 176) خلود به ارض پیدا کرد با ارض خودش را یکی دیده بعد در مرتبهی بالاتر این است که فقط راضی نمیشود همهی اموال و زمینها و داراییها مال او باشد بلکه میخواهد مالک هر چه افراد است مال او باشد این میشود سلطنت و ملوکیت این هبوط در مرتبهی عظیم تری است که میخواهد مالک نه فقط نسبت به اشیاء باشد میخواهد مَلِک باشد نسبت به هر چه که است یعنی همهی افراد را با همهی دارایی شان صاحب باشد نه فقط دارایی اش را که فرعون میگوید «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى» (نازعات/ 24) اینها هبوطی است که از هبوط آدم متفاوت است هبوط آدم این بود که آمد زمین از این جا آغاز بکند برگشتن را اما این هبوطهایی که محقق میشود پس از آمدن به زمین پایین تر رفتن دیگر میشود شقاوت و ضلالت و تفرعن که این مراتب دیگر به این راحتی قابل برگشت نیست لذا انسان گاهی زورش نمیرسد نمیخواهد خدا رحمت کند آیت الله بهجت ایشان میفرمود گاهی اگر ما اشقیا را میبینیم این طور نیست ما بگوییم از آنها بهترین نه دست ما نرسیده ایشان حتی اسم مثلا یزید میآمد لعنت الله علیه شمر میآمد ایشان میفرمود فکر نکنید ما دیگر این جا نمیرسیم ما برایمان پیش نیامده اگر پیش بیاید معلوم نیست که تا این مرتبه ما هم سقوط نکنیم تمام این هبوطها برای همهی ما امکان پذیر است لذا بعد آیات را دارد که میفرماید حواستان باشد یا بنی آدم که همهی این چیزی که آدم را از جنت خارج کرد در انتظار همهی شماست از مرتبهی طهارتتان شما را به مرتبهی هبوط نیندازد تا دست انسان به مرتبهای میرسد کوتاهی نمیکند در مرتبهی هبوط به بالاتر دستش نرسیده است این هشداری است به کسانی که مسئولیت پیدا میکنند الآن انتخابات شده حواسمان باشد راه چاره اش را هم من میگویم به ما فرمودند اگر میخواهید بعضی بزرگان فرمودند ریاست اگر بی وقت به انسان برسد انسان را به هلاکت میرساند چون باید خضوع و تواضع مناسب ریاست در انسان ایجاد شود تا ریاست بیاید معمولا ریاست تفرعن میآورد چون انسان احساس برتری میکند و مراتب هبوط را شیطان در او ایجاد میکند اگر انسان میخواهد خدا سلامتی بدهد به مقام معظم رهبری ایشان وقتی که بعضی افراد به منصبهای بزرگی میرسیدند مسئولیت پیدا میکردند پیش ایشان میرفتند ایشان میفرمود از این به بعد هر چقدر خضوع و تضرع نسبت به خدا داشتید بیشتر بکنید راه این که انسان در مناصب که پیدا میکند به این هبوطها مبتلا نشود در روایت فرمودند راهش تواضع بیشتر از قبل است اگر متواضع بود بیشتر متواضع شود تواضع و توسل و تضرع.
شریعتی: خیلی ممنون نکات خیلی لطیف و عمیقی شنیدیم صفحهی 138 را امروز با هم تلاوت میکنیم آیات 82 تا 90 سورهی مبارکهی انعام
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُولَـئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿٨٢﴾ وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿٨٣﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿٨٤﴾ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿٨٥﴾ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿٨٦﴾ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٨٧﴾ ذَلِكَ هُدَى اللَّـهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٨٨﴾ أُولَـئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَـؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ ﴿٨٩﴾ أُولَـئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّـهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ ﴿٩٠﴾
ترجمه:
کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی [چون شرک] نیامیختند، ایمنی [از عذاب] برای آنان است، و آنان راه یافتگانند. (۸۲) و آن [دلایل استوار و محکم] حجت و برهان ما بود که به ابراهیم در برابر قومش عطا کردیم؛ هر که را بخواهیم [به] درجاتی بالا میبریم؛ زیرا پروردگارت حکیم و داناست. (۸۳) و اسحاق و یعقوب را به ابراهیم بخشیدیم، [و] هر یک را هدایت کردیم، و [نیز] نوح را پیش از این هدایت نمودیم، و از فرزندان او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را [هدایت کردیم؛] و این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم. (۸۴) و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را [نیز که از نسل اویند، هدایت نمودیم] همه از شایستگان بودند. (۸۵) و اسماعیل و یَسَع و یونس و لوط را [هدایت کردیم]، و همه را بر جهانیان برتری دادیم. (۸۶) و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخی را [برتری عطا کردیم]، و آنان را برگزیدیم و به راهی راست هدایت نمودیم. (۸۷) این هدایت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد به آن هدایت میکند، و اگر [آنان با همه عظمت و مقامی که داشتند برای خدا] شریک قرار داده بودند، یقیناً آنچه عمل شایسته انجام میدادند، تباه و بی اثر میشد. (۸۸) آنان کسانی هستند که به ایشان کتاب ومنصب داوری ونبوّت دادیم؛ پس اگر اینان [که به سبب مشرک بودنشان دشمنی و مخالفت میکنند] به این حقایق [که پایههای آیین الهی اند] کفر ورزند، یقیناً گروهی را [برای نگهبانی و مراعات امر نبوّت و برنامه دین] میگماریم که نسبت به آنها کافر نیستند. (۸۹) آنان [که در آیات گذشته به عنوان پیامبران از ایشان یاد شد] کسانی هستند که خدا هدایتشان کرد، پس به هدایت آنان اقتدا کن، [و به قوم خود] بگو: در برابر رسالتم پاداشی از شما نمیخواهم، این [قرآن] جز تذکّر و پندی برای جهانیان نیست. (۹۰)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: اشارهی قرآنی را بفرمایید
حاج آقا عابدینی: در محضر آیات نورانی قرآن که بودیم این صفحه الحمدلله تمام صفحه مربوط به سیرهی تربیتی انبیا است اما ان شاء الله در فرصت خودش میپردازیم که اگر رسیدیم این بحثها را که مربوط به انبیا مختلف است چند نکتهی کلیدی هم در بحث است ان شاء الله عرض خواهیم کرد اما اولین آیهی این صفحه «الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُولَـئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ» خیلی عالی است این آیه که میفرماید کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ظلم متلبس نکردند آلوده نکردند اینها مقام امن برایشان است مقام امن را در حقیقت در آیات دیگری بیان کرده وقتی که آن صیحهی دوم یا آن نفخ صور ثانی محقق میشود که همه زنده میشود پس از این که همه مردند که اسرافیل آن نفخ صور ثانی را انجام میدهد بعضیها از نفخ صور از بعد از نفخ صور و قبل نفخ صور از همهی اینها در امن هستند آن جا دارد که میفرماید که در آیات قرآن که «وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» (نمل/ 89) اینها از فزع و ترس آن روز در امان هستند این جا بیان میکند اینها چه کار کردند که در امان هستند میگوید اینها کسانی هستند که ایمانشان با هیچ مرتبهای از گناه و معصیت و ظلم آمیخته نشده از این آیه چه استفادهای میشود؟ هر غفلتی هر گناهی هر نعوذ بالله ظلمی مرتبهای از آن حالت فزع را در انسان شدت میدهد و هر اجتناب از گناه و معصیت و غفلتی انسان را به مقام امن نزدیک میکند هر گناهی که ما انجام میدهیم به ظاهر لذتی بردیم اما همین لذت ما را به مرتبهی فزع و شدت فزع میرساند چون دارد کسی که ایمان مطلق باشد امن مطلق است به هر مرتبهای از ایمان مطلق بیاید پایین تر فزعش بیشتر میشود شدید تر میشود شدت ترسش در آن واقف و جدا شدنش از اینها شدت پیدا میکند پس اگر میخواهیم که آن امن در آن جا که عظیم ترین نعمت الهی است در آن موطن که اینها «وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّـهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ» (زمر/ 68) همه صعقه دارند الا عدهای منتها صعقهها هم یک نوع نیست صعقهها به مرتبهی تلبیس ایمان به ظلم است یعنی صعقه همه یک سان نیست عدهای اصلا صعقه ندارند عدهای هم صعقه دارند اما صعقهها و ترسها و جدا شدنها و پریشانیها و حیرتها همهی اینها مربوط به مرتبهای است که ایمان اینها به ظلم آمیخته شده است هر چقدر این آمیختگی کمتر شود توبه ملحق شود انسان توبه بکند به مقام امن نزدیک میشود ان شاء الله خدای تبارک و تعالی ما را به آن مقام امن در پرتو حضرات معصومین به خصوص حضرت زهرا سلام الله علیها برساند.
شریعتی: ان شاء الله وقت در اختیار شماست
حاج آقا عابدینی: روایاتی که در جلسهی گذشته خواندیم روایت زیبایی بود جای کالبد شکافی زیادی دارد ساختار وجودی انسان و شیطان را بیان میکند در روایت ابلیس توضیح دادیم که از جملهی خصوصیات او بود که هر طوری بخواهد بر آنها متصور شود عرض کردیم به صورت معصومین و انبیا قطعا نمیتوانند اما آیا به صورت هر کسی میتواند خودش را متصور بکند و انسان را گول بزند اگر این طوری شود باعث میشود هیچ کسی به هیچ کسی اعتماد نکند حتی آدمهای خوب قابل اعتماد برای ما نباشند از کجا معلوم این وجود ابلیس نباشد؟ این سنت رحمت و هدایت گری خدا در این جا به این صورت حاکم است که خدای تبارک و تعالی اجازه نداده که شیطان و ابلیس اگر میخواهند به هر صورتی در بیایند بدون این که آشکار باشد فساد اینها دست به ضلالت دیگران بزنند یعنی این حقیقتی که میخواهد به صورتهای مختلفی در بیاید حتما یک قرینهای در کنار او است که این فساد انگیزی دارد لذا میبینید که گاهی با یک حقیقت ظاهری دین تطابق ندارد مثلا مرحوم برادر علامه طباطبائی آسید محمد حسن الهی طباطبائی علامه حسن زاده از ایشان نقل میکردند که مرحوم علامه الهی مثل خود علامه همهی درسها را با هم خوانده بودند همان کمالات را داشتند ایشان نقل میکند که استاد ما نقل میکرد که در یک عالم مشاهده مدتها یک کسی با ایشان ارتباط داشت و او را به کمالاتی دعوت میکرد و ایشان از آن کمالات لذت میبرد گاهی فاصله میافتاد دلتنگ میشد نسبت به او اما مدتی که نیامد دید خیلی اذیت میشود بعد از مدتی که این انس گرفت و همه اش هم او را به کمال میبرد بعد دید یک جایی رسید که تو گفتی تو رسیدی به مرتبهای که یقین است الآن تکلیف از تو برداشته شد تا این را شنید گفت یَا عَدُوَّ الله اِنِّی عَبد این علامتی بود که شیطان مدتها مقدمه چینی کرده بود تا این را در آن لحظه شکار بکند اما این علائم دستش بود حواسش بود کجا با آن ظواهر دین با یقینیات دین ناسازگار باشد همین که تکلیف از کسی برداشته نمیشود آیا کسی است که این را نفهمیده باشد؟ پیغمبر خدا بالاترین فرد است یا نیست اگر قرار بود تکلیف برداشته شود از چه کسی برداشته میشد؟
شریعتی: آنها علامه بودند ما میتوانیم تشخیص بدهیم؟
حاج آقا عابدینی: این واضح است قطعا خدا ابلیس را در مرتبهای قرار نمیدهد که بر توان ما برتری پیدا بکند حتما دون توان ماست این سنتهای الهی است ابلیس هر کسی دون توان اوست اگر حواس ما باشد این نکته را مییابیم لذا صورت پیدا میکند به طوری صورت پیدا میکند که انسان میتواند اگر بخواهد و بصیرتش را به کار بیندازد او را بشناسد ابلیس از سایه روشنها و تاریکیها استفاده میکند اگر انسان در آن جاهایی که متشابه است رفت وارد شد البته ممکن است مبتلا شود به صورتی که فکر میکند الهی است اما صورت شیطانی است لذا باید خیلی پرهیز کرد و احتیاط کرد و قواعد مسلم را در این روابط از دست نداد.
شریعتی: ان شاء الله خیلی ممنون التماس دعا خدانگهدار