سیرهی تربیتی انبیاء در قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 28-01-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام عرض میکنم خدمت شما خوشحال هستیم در کنار شما هستیم هر کجا که هستید دل و جانتان بهاری باشد به حق بهار و آل بهار حاج آقای عابدینی سلام علیکم
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز
شریعتی: به قصهی حضرت آدم و فرزندان ایشان هابیل و قابیل رسیدیم نکات تربیتی قصهی فرزندان حضرت آدم را میشنویم
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم در خدمت بحثی بودیم که اسم مبارک پدر بزرگوارمان حضرت آدم در میان بود و مادر بزرگوارمان حوا سلام الله علیها بود هنوز در محضر قصهی آدم و حوا هستیم هرچند وارد زندگی فرزندانشان به عنوان هابیل و قابیل شدیم پیشاپیش از همهی دوستانی که انتقادات پیشنهادات سخنان مختلفی در نقد یا تایید یا پیشنهاداتی داشتند تشکر میکنم امیدوارم که این نگاه دقیقی که دوستان دارند برای ما هم درس آموز باشد و ما هم ان شاء الله استفاده بکنیم از دوستان باز هم تقاضا داریم نظراتشان را برای ما بفرستند تک تک نظرات دوستان را میبینیم و استفاده میکنیم هر چند قادر نیستیم در این وقت کوتاه برنامه به همهی سوالات یا انتقادات پاسخ مجزا بدهیم اما استفاده مان را میکنیم تا آن قدر که مقدور باشد در بحث استفاده میکنیم در خدمت بحث هابیل و قابیل بودیم و جریاناتی که در جلسهی گذشته از وضعیتی که در موقع میراث نبوتی که آدم سلام الله علیه میخواست برای هابیل امانت بگذارد و او را به عنوان نبی بعد خودش معرفی بکند طرف گفته بود آن دعوتی سخت و سنگینی که بین هابیل و قابیل پیش آمد و آیهی شریفهی قرآن که قربانی را محک برای انتخاب قرار دادن و آن جا عرض شد که قربانی هابیل مقبول واقع شد و قربانی قابیل که اعتقادی هم نداشت و در دلش هم بود که اصلا اگر هم مقبول هم نشود کار خودش را بکند که از ابتدا در درونش این نیت بود مقبول واقع نشد و بعد جریان جملهای که گفت من تو را میکشم و هابیل آن جا جواب داد که «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (حج/ 27) که خیلی زیباست آن جا اگر یادتان باشد اشاره کردیم که بحث خیلی زیبایی ذیل این مسئله است که هر نباتی که از زمین میروید دارد سخنان آن زمین و درون آن زمین را آشکار میکند باطن آن زمین را نشان میدهد لذا تمام افعال ما که از ما سر میزند و اقوال ما دارند ما را نشان میدهد و این بحث خیلی سنگینی است که اگر انسان بداند که هر چه که از او سر میزند چه در گفتار چه در اعمال و کردارش در حقیقت این زمین وجودی او را دارد آشکار میکند آینهی دلش است دارد او را نشان میدهد لذا تا آن جا گفت من تو را میکشم این جمله یعنی درونش را که بغض و کینهی عظیمی از قبل شکل گرفته بود را نشان داد و جملهای که هابیل در جواب گفت که «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» این جمله درون او را نشان میداد که به خودش هم نگرفت که وقتی قربانی اش مقبول واقع شد بگوید من بردم به عنوان یک کلام سنت الهی را بیان کرد که خدا سنتش این است که از متقین میپذیرد اگر کسی تقوا پیشه بکند نگفت تا نمیتوانی راه را هم نبست برای او ملاک داد انبیاء کارشان این است که در هر کاری که انجام میدهد هر فعلی که از آنها سر میزند یک چشمه است یک کلید است یک بابی است نه فقط یک خصوصیت خاص جزئی باشد لذا اسوه هستند «لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّـهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/ 21) چون فقط فعل شخصی تنها ندارد هر فعل شخصی او قابل اقتدا است آن کلید است این عظمت وجودی انبیا را میرساند که هر کاری از آنها هر فعلی از آنها سنتی را بیان میکند از سنن الهی را تا این جا یک بحثی را در انتهای بحث قبل عرض کردیم که آن آیهی شریفه در ضمن آیه فرمود «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (مائده/ 30) این طوعت که به صیغهی باب تفعل آمده تدریج را میرساند یعنی قابیل از همین جا آغاز نکرده بود دشمنی اش از قبل شروع شده بود اگر این جا به این رسید که من تو را میکشم و بعد قتل محقق شد «فَقَتَلَهُ» یک سیری داشت خیلی از ما یک خطوراتی گاهی در ذهنمان شکل میگیرد کار شیطان این گونه است فعل شیطان این گونه است در همهی ما آغاز را از یک جایی شروع نمیکند که برای ما سخت و سنگین باشد فقط یک خطوری در ذهن ما گاهی جرقه میزند که فلان کار غلط را انجام بدهی به همین مقدار که این خطور در ذهن شکل بگیرد را راضی است بعد این خطور را کم کم میپروراند یعنی این خطور مکرر در ذهن میآید کم میآید دفعهی اول که میآید فقط میآید و میرود مثل یک رعد و برق اینها تحلیل نظام شیطان است در ارتباط با ما مثل یک رعد و برق میآید و میرود تمام اما دفعهی بعد که میآید مکث اش بیشتر است بیشتر میماند دفعهی بعد که میماند بیشتر میماند دفعهی بعد انسان به آن فکر میکند یعنی برایش قابل تفکر میشود دفعهی بعد احساس میکند یک علقهای در درونش به آن خطور پیدا کرده دفعهی بعد احساس میکند میل پیدا کرده و مشتاق شده دنبال تهیهی مقدماتش برمیآید و الا این که در نسل اول انسانی دو نفر رقابتشان بر سر میراث نبوت که یک امر معنوی و حقیقی است که این قول قوی است به حدی برسد که برادر دیگر بگوید من تو را میکشم تا این مرتبه این گفتن حسادت تا این جا انسان را پیش برده از ابتدا گفتن و کشتن برای او به عنوان یک قصد جدی شاید نبود اما به حدی رسید کم کم مخالفت هایش «قَتْلَ أَخِيهِ» برایش این را آماده کرد نفس هم نفس اماره است یعنی از درونش نفس اماره پایگاه شیطان است که «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» (یوسف/ 53) است امر به سوء میکند کم کم این را آماده کرد یعنی این طور نیست انسان از ابتدا یک مرتبه قصد آخرین مرتبه را بکند لذا خیلی از گناهان را که آدم میشنود بیزاری اش را ابتدائا میفهمد اما این خطور که آمد دفعهی بعد بیزاری کمتر میشود طمانینهی آن خطور بیشتر میشود راهش این است که از ابتدا نگذاریم آن قوی شود و از این طرف ضعیف شود تا جرقه میآید زود انسان از آن جرقه هم نادم باشد فکر نکند جرقه چیزی نبود آن رعد و برقی که در ذهنش خطور کرد این که چیزی نیست عمل که نکرده نه اصلا راه کار شیطان برای رسیدن از همین رعد و برقها و این خطورات است کم کم این خطورات در وجود انسان تمکین پیدا میکند لذا بسیاری از انسانها از آخرین مرتبهای که میرسند به آن جا باورشان نمیشد این خطور در قابیل چه کرد؟ اول او را در مقابل خدا قرار داد و این مقابله با خدا را در نظام ظهور به ظهور رساند در قتل برادرش به این هم کفایت نکرد شیطان شیطان راضی نمیشود به هیچ مرتبهای یعنی این طور نیست که شیطان احساس بکند که اگر انسان را یک مقصودی داشت تمام شد نخیر او را سوق داد به طوری که بعد از این آمد در روایات متعددی وارد شده اگر لازم شد در جلسه بعضی از روایات را هم از روی کتاب شریف بحار خدمت دوستان عرض میکنم که تا جایی رساند که شیطان آمد برای او جلوه داد که این که هابیل قربانی اش مورد قبول آتش قرار گرفت آتش را معیار قرار داد برایش گفت این آتش را هابیل عبادت میکرد و اگر تو آتش را مورد عبادت قرار بدهی باعث میشود قربانی تو هم بعد از این مورد قبول واقع شود به جایی رسید که قابیل آتش پرست شد و اولین کسی که بیت النار را تشکیل داد خانهی آتش تشکیل داد معبد نار را قرار داد و او را عبادت میکرد قابیل بود منتها با کینهای که قابیل داشت گفت این آتشی که من میپرستم غیر از آن آتشی که برادرم هابیل مثلا میپرستید حتی تا این قدر هم این آتش را هم مجزا میدید لذا تا این جا شیطان او را پیش برد که آتش پرستی را در مقابل خدا پرستی در دلش قرار داد یعنی به هیچ اندازهای که در قتل برادر باشد راضی نشد تعبیر روایت که دارد «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ» (روم/ 10) یعنی با یک سوء آغاز میشود با یک بدی آغاز میشود عاقبت کسانی که این بدی را انجام میدهند اگر به توبه منجر نشود اگر به جبران منجر نشود میرسد تا تکذیب خدا.
شریعتی: من فکر میکنم خیلی از ما میتوانیم جواب این سوال مکررمان را بگیریم که آیا فکر گناه هم گناه محسوب میشود یا نه شاید از نظر شرعی و فقهی گناه نباشد ولی با این توضیحات شما خیلیها جوابمان را گرفتیم.
حاج آقا عابدینی: بله راه نفوذ شیطان از راه خطورات و همین فکر است لذا انسانی که به این فکر دامن میزند ذره به ذره شوق در وجودش ایجاد میشود شیطان این را پر و بال میدهد تا به جایی که به هیچ چیز هم راضی نمیشود فقط به این گناه راضی نمیشود این گناه و اطاعت خودش را یک مقدمه قرار میدهد یعنی این را یک پله قرار میدهد برای پلههای بعدی اگر برای انسان توبه نسبت به این محقق نشود یا اگر عمل صالحی که بِالحَسَنَاتِ السَّیِّئَةِ فَادرَئُوا اعمال حسنهای که اعمال سیئه را دور میکند جدا میکنند درو میکنند اگر آن اعمال حسنه محقق نشود این سیئه ریشه دار میشود لذا این نکته هم خیلی دقیق است که باید توجه بکنیم اعمال سیئهی ما بلکه اعمال ما چه حسنه چه سیئه این گونه نیست که گذشته باشد اعمال ما همه شان همین الآن مشغول اثر گذاری هستند چه عملی که من بیست سال گذشته انجام دادم چه عملی که امروز انجام دادم در منظر ورودی به جان ما گذشته و الآن معنا میدهد اما در جان ما در ورود به جان اینها گذشته و آینده دارد چون با بدن این کار را انجام دادیم اما در آن خود جان ما در نفس ما اینها همه به روز هستند همان عملی که سی سال پیش من انجام دادم یادم هم رفته آن الآن فعال است و دارد تاثیر میگذارد چنان چه عملی که امروز انجام دادم دارد تاثیر میگذارد من فکر میکنم آن اعمال گذشته همان طور که من یادم رفته آنها هم بی حال و بی حس شدند آنها هم در بیغولهها و گوشهها و زاویههای دل من قرار گرفتند و تاثیر ندارند نه بلکه در روایات دارد که اعمالی که در گذشته انجام شده تاثیرگذاری شان بیشتر است علتش چیست؟ علتش این است که ریشه دار شده من یک مثالی میزنم یک دفعه یک جایی بودم دیدم که یک درخت کهن سالی را جرثقیل آوردند خیلی درخت قطوری بود جرثقیل خیلی بزرگ آوردند این درخت را با این جرثقیل حرکت میدادند کج شده بود این درخت رشد کرده بود این درخت را صاف میکردند شاید پنج شش کارگر سنگهای خیلی قوی ریخته بودند آن جا میریختند وقتی این را میکشید میریختند پای آن که برنگردد دوباره وقتی که جرثقیل آرام آرام شروع کرد شل کردن این چیزی را که کشیده بود این درخت با یک سر و صدای عظیمی این سنگهای قوی را مثل خاک و گل خرد میکرد برمیگشت سر جایش در کنار این چند بار تکرار کردند این همان طور حالتش بود در کنارش یک نهالی بود شاید سه متر آن طرف تر از این درخت یک نهالی بود که اینها حواسشان به آن نهال نبود پا میگذاشتند این طرفش یک مقدار آن طرفی میشد پا میگذاشتند آن طرفش یک مقدار آن طرفی میشد این دو تا همان طور که در کلامی که خدای تبارک تعالی فرموده «فَبَعَثَ اللَّـهُ غُرَابًا» (مائده/ 31) وقتی که قابیل قتل را انجام داد تا به حال قتل محقق نشده بود میخواست این را پنهان بکند اما نمیدانست پنهان کردند یعنی چه خدای تبارک و تعالی یک کلاغی را مامور کرد به او که به او یاد بدهد همهی عالم مامور هستند که به ما پیام بدهند همهی عالم نشانه هستند همهی عالم پیام خدا هستند همهی عالم رسول خدا هستند منتها ما گاهی یک رسول داریم که آن دینش را برای ما بیان میکند به عنوان قرآن و وحی میآورد که میشود وحی تشریعی بیان تشریعی بیان دین گاهی خدای تبارک و تعالی نه گاهی بلکه همهی عالم رسول الهی هستند اما رسول تکوینی که اینها هم دارند به ما پیام میدهند لذا همهی عالم دارد انسان را مینمایاند و آن چه که باید گاهی این جا در خدا در این آیه آشکار کرد که این کاری که پرنده انجام داد چون نیاز ضروری قابیل بود پیام را گرفت ما چون گاهی با عالم مرتبط هستیم ولی نیازمان را احساس نمیکنیم پیامی هم نمیگیریم نه این که آن جا پیام نیست ما نیاز نداریم و پیام نمیگیریم اگر انسان قبل از این که آن نیاز و ضرورت و آن صدای حق نیاز هم خودش یک صداست که بیدار کردن است قبل از آن که آن صدا ایجاد شود انسان پیام را بگیرد و توانست مطابق اش عمل بکند احتیاج به ابتلائات و سختیها ندارد اما اگر پیام را نگرفت باید مبتلایش بکنند مثل کسی است که خوابش سنگین است با یک صدای آرام بیدار نمیشود باید گاهی صداهای بلندی تکانش را هم بدهند گاهی یک تکان هم میخواهد تا این بیدار شود مرحوم قاضی رحمة الله علیه دارد که سالیان طولانی مشغول اعمال ویژهای بود تا بلکه باز بشود راه ورود به باطن عالم اما جوابی نمیدید و نمیگرفت تا این که یک روزی دید یک پرندهای یک تکه نانی را میآید بردارد از زمین هر بار که میآید بردارد این محقق نمیشود میافتد نمیتواند سنگین تر از آن حدی بود که میتوانست بردارد متعدد نقل شده یازده بار یا چند بار نقل شده این دفعهی یازدهم میتواند مسلط شود و این را ببرد ایشان فهمید که این پیام برای او بود فهمید که چون یازده سال بود شروع کرده بود فهمید باب گشایش نظام باطن عالم نزدیک شده است و این پیام برای او بود ببینید همهی عالم این طور پیام را دارد خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت یک نقلی را میکردند و میگفتند که یک دزدی در زمان سلطان محمود که از دزدهای گردنه بود کسی را غارت کرد اموالش را برد و چون روبندش باز شد و آن کسی که دزدی از او شده بود او را دید گفت من باید تو را بکشم چون تو مرا دیدی هر چه این التماس و زاری کرد که من را نکش من چیزی نمیگویم اموال من مال تو من هیچ چیز نمیگویم قسم داد او گفت نه تو من را دیدی و من دیگر این طوری در امان نیستم و دو اگر اشتباه نکنم پرندهای بالای آن درختی بودند که این داشت این قتل را انجام میداد گفت که این دو کبک شاهد باشند که تو داری من را به زور به قتل میرسانی و با ظلم این کار را میکنی و اینها شاهد من باشند در پیشگاه الهی این گذشت یک روزی سلطان محمود برای شکار رفته بود در آن منطقه گفته بود بگردید اگر کسی این جا است بیاید سر سفرهی ما ما میخواهیم ببینیم این جا چه خبر است اتفاقا این دزد را پیدا کردند و آوردند نشست وقتی دید که دو کبک شکار کردند در سفره گذاشتند نگاه میکرد میخندید نگاه میکرد میخندید آخر گفتند چه شده گفت نه چیزی نیست سلطان گفت چه شده اصرار کرد باید بگویی بالاخره او هم شاه بود گفت در امان هستم؟ گفت بگو گفت که این طور شد من دزد گردنه بودم وقتی میخواستم آن مرد را بکشم دو کبک آن جا بودند این مقتول را که داشتم میکشتم گفت این دو کبک شاهد من باشند سلطان محمود گفت خوب شاهدی بودند بگیرید بکشید او را اینها شهادت دادند همین جا شهادت دادند و این انجام شد اگر ما خدا رحمت بکند آقای بهاء الدینی ایشان میفرمود رضا شاه که آمد قم برای این که ایجاد رعب بکند دو جوان را گرفت کشت همین طوری الکی گرفت کشت میخواست ایجاد رعب بکند که کس دیگری جرئت نکند مردم حساب ببرند آقای بهاء الدینی رحمة الله علیه میگفت من خیلی تعجب کردم که چرا این دو؟ یک تفحصی کردم دیدم روز قبلش اینها یک گربهای را گرفته بودند با فجیع ترین وضع او را کشته بودند خدای تعالی به سرعت عقاب اینها را توسط یک ظالم که او هم میخواست ظلمش را نشان بدهد انجام داد خبر هم نداشت آنها چه کرده اند اما تدبیر الهی این گونه بود اینها پیام دارد برای ما که خیلی از مشکلاتی که برای ما میرسد خیلی از سختیها که برای ما ایجاد میشود مال یک ترک وظیفهای است که انجام دادیم که اگر آن ترک وظیفه را جبران بکنیم این در حقیقت مشکلات جبران میشود و پیش نمیآید.
شریعتی: اگر ما این باور را داشته باشیم که همه چیز روی حساب و کتاب است آن وقت هر چیزی میتواند یک نشانه و یک آیه برای ما باشد که ما یک تاملی تدبری بکنیم.
حاج آقا عابدینی: بله به خصوص با این نگاه که عالم تعبیر امام رحمة الله علیه در کتاب مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه است که از کتابهای عرفانی قوی امام است آن جا ایشان میفرماید عالم عقل منشرح است همین عالم عقلی است که تفصیل پیدا کرده است عقلی است که گسترش پیدا کرده است ما عالم را جدا جدا و غایب میبینیم اما بدانید عالم عقل است عالم شعور دارد عالم همه چیزش حیات دارد اگر این باور را داشته باشیم آن وقت پیام داشتنش و حرف زدنش و با ما گفتگو کردنش خیلی ساده تر به نظرمان میرسد چون عقل است شعور دارد لذا تعبیر قرآن این است که «وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» (اسراء/ 44) هر چیزی در حال تسبیح است شما نمیفهمید او شعور دارد یک کسی میگفت من یک جایی قدم میزدم در یک بیابانی یک حال خوشی به من دست داد آن جا داشتم خطاب میکردم به این سنگ و گیاهانی که در آن بیابان بودند که کاش که هستی زبانی داشتی که با ما حرف میزدی با ما حرف میزدند و اینها گفتگو میکردند بعد یک دفعه دیدم همهی اینها انگار سر بلند کردند دیدم گفتند که ما سمیعیم و بصیر و با هشیم با شما نامحرمان ما خامشیم کاش که تو گوشی داشتی که بشنوی ما زبان گویاییم اما تو گوش گنگی و نمیشنوی گوش تو کر است این خیلی سخت و سنگین است که در نظام عالم وجود ما کور و کر باشیم حالا خدا عالم را محض شعور قرار داده این نکتهای را که در دنبالهی بحثم عرض میکنم این است که هر عملی که از ما صادر میشود دنبال این بحث لازم است این هم که هر عملی که از ما صادر میشود یک ایجاد و خلقت است ما داریم با هر عملمان هر کلاممان داریم یک موجودی را خلق میکنیم و این خلق هم حیات دارد شعور دارد ادامه پیدا میکند وجودش ما اینها را اگر توجه بکنید که همان طوری که عرض کردم مثنوی میگوید گیاهی که از زمین میروید هم نبات دارد رشد میکند این دارد زمین را نشان میدهد و شعور هم دارد و دارد رشد هم میکند با سلیمان گفتگو میکرد عرض کردم جلسهی قبل که با سلیمان هر روز این گفتگو میکرد و میگفت من چه آثاری دارم من چه خواصی دارم هر عملی که از ما صادر میشود یک موجود حیّای است که داریم ایجادش میکنیم داریم در آن روح میدمیم با آن کلاممان اگر حدیث باشد جان من یک جان خبیث در او میدمید که او دائما رو به رشد است دائما رو به گسترش است و من را و اعمال من را به خباثت بالاتر میکشاند و در تمام اعمال دیگر من هم تاثیر میگذارد فقط این نیست که خودش به تنهایی باشد و اگر عمل صالح باشد یک موجود پاک است و دائما رو به گسترش پاکی است لذا اگر از انسان اعمال بدی هم سرکشی میگیرد انسان باید اعمال صالحی را مقابل آنها انجام بدهد که اینها بتوانند آن را محدود بکنند لذا گفتند به انسان که اگر اعمال سیئه را آبیاری کردی قوت پیدا میکند ریشه دار که شد دیگر کندنش مثل آن درختی میشود که هر چه بخواهی صافش بکنی دیگر صاف نمیشود طول میکشد لذا توبه و اعمال صالح مقابل برای انسان آثاری دارد که در نوجوانی آن نهال است آن عمل تازهی عمل آن جا زود اگر انسان جبرانش کرد اگر باورمان شد که اینها حیات دارند من مشغول اعمال و فعالیت هستم بدانیم که در وجود ما اینها همه دارند تاثیر میگذارند همین الآن یعنی آن عمل بیست سال گذشته با عمل امروز من در یک زمان و الآن.
شریعتی: اگر توبه کرده باشیم چه؟
حاج آقا عابدینی: اگر توبه کرده باشیم مراتب توبه است اگر به طوری باشد که توبهی ما این عمل را از اثر انداخته باشد این اثر ندارد مگر این که دوباره یک عمل ناصالح مشابه اش محقق شود این قوت پیدا میکند آبیاری میشود اگر نه توبه به حدی قوی بود که این را اصلا از بین برد در این صورت از بین رفته و جان انسان پاک و طاهر شده این نکته در رابطه با «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ» است این که چقدر این تدریج تاثیر گذار است و آثاری برای آن دارد یک نکتهی دیگری در ادامهی بحث است که در قصهی هابیل و قابیل بحث سنت گذاری است در روایت وارد شده که قابیل جزء آن هفت نفری است که اشدّ عذاب برایشان است هفت نفر هستند در طول تاریخ ذکر شده که برای آنها اشدّ عذاب است یکی در حقیقت اولین اینها قابیل است و نفر دوم و سوم کسانی هستند که دین یهود را و دین موسی علیه السلام و دین عیسی علیه السلام را به انحراف کشاندند این سه نفر دو نفر دیگر نمرود و فرعون هستند که نمرود در مقابل ابراهیم خلیل الرحمان ایستاد و فرعون در مقابل موسای کلیم این پنج نفر دو نفر هم از امت ختمی هستند که سبب انحراف دین نبی ختمی شدند که این دین عظیم را به انحراف کشاندند در آن اهدافش این هفت نفر اشدّ عذاب است چون سنت گذار بودند.
شریعتی: مسیری را خودشان باز کردند.
حاج آقا عابدینی: یک مسیری را ایجاد کردند که خیلیها تبعیت کردند از آنها لذا در رابطه با قابیل این نقل خیلی متعدد وارد شده که هر قتلی که در عالم بعد از این به ظلم واقع میشود قابیل در او شریک است چون سنت گذاری کرد قتل ظالمانه را خیلی عظیم است خدا رحمت بکند حضرت آیت الله بهجت را ایشان میفرمود خدا کند گناه نکنیم اگر گناه میکنیم فردی باشد خدا کند که گناه نکنیم اگر گناه فردی نیست اجتماعی است گناه اجتماعی است که در یک زمانی فقط سرایت داشته باشد خدا نکند که انسان ایشان میفرمود به گناهی مبتلا باشد که فقط زمان خودش را شامل نمیشود اینها عمل انسان است یعنی من از دنیا رفتم ولی دائما پروندهی عمل من باز است و مفتوح است و دارد اعمال جدید برای من نوشته میشود ایشان میفرمودند گاهی کسی وقتی پروندهی عملش را دستش میدهند میبیند در پروندهی عملش قتلها نوشته شده خیلی تعجب میکند من آزارم به مورچه نرسیده چطور این قتلها نوشته شده؟ آن جا خطاب میشود که تو در جلسهای بودی حرفی زده شد تو سکوت کردی یا خندیدی عدهای از این سکوت یا خندهی تو استفاده کردند رضایت تو را و رفتند کارهایی کردند کارهای آنها منجر به قتل شد آن قتلها در پروندهی تو هم است که سکوت کردی اگر تو آن جا سکوت نمیکردی یا آن جا خنده نمیکردی به این جا منجر نمیشد تو هم شریک هستی در این قتل کار را خیلی سخت میکند ما در کارهایمان باید خیلی مراقب باشیم لوازم کارهای ما جزء کارهای ماست بله اگر انسان سعی اش را کرد دقتش را کرد اما نتوانست بعضی از اینها را بفهمد آن جا عذرش موجه است اما اگر انسان بی توجهی بکند اصلا برایش مهم نباشد باور به اینها نداشته باشد اینها جزء اعمالش حساب میشود لذا مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إلى یَوْمِ القِیَامَةِ (کافی، ج 5، ص 9) هر کسی سنتی میگذارد چه سنت حسنه باشد چه سنت سیئه باشد برای او اجر آن کسی که عمل به این بکند هم قرار داده شده است حتی دارد که یک کسی مثلا معلم کسی است چیزی را به او یاد داده این شاگرد سوال میکند وقتی که حضرت فرمود که هر عملی که از این شاگرد به لحاظ آن علمی که از او یاد گرفته انجام بشود عمل او هم است مثلا استادی است در دانشگاه درس داده پزشکی تربیت شده خوب تربیت شده این پزشک که تربیت شده جان عدهی زیادی را تا به حال نجات داده و درمان کرده و آنها منشأ آثاری بودند همهی اعمال آنها هر چقدر ادامه پیدا بکند حتی اگر دهها نسل بگذرد و این عمل پی در پی ادامه پیدا بکند عمل این شخصی هم که در مقام یاد دادن به او تعلیم به او کمک به او بود عمل او هم محسوب میشود یک کسی کسروی مبدائش از اینها آغاز شد کسروی دنبال علم و تحصیل بود در یک جایی رجوع کرد یک برخورد بدی با او شد حالا به جا یا نا به جا این را حرفی نداریم برید بعد از آن که برید مقابله کرد با نفرت رفت دنبال این که از همان جا شد کسروی که تمام زندگی اش وقف بر این شد که با نظام اسلامی و الهی مبارزه بکند مبدائش از کجا آغاز شد؟ یک برخورد غلط یک کسی ما فکر نکنیم با فرزندمان یا با بچه هایی که مثلا مسجد میآیند یا در کوچه محله مان است یا استادی است با دانشجو یا معلم و دبیری است با دانش آموزش یا هر کسی با کارمندش هر کسی در هر جایی که است با دوستش رفتار بکند رفتار او یک جلسه است تمام شده نه هر عملی که پشت سر او نشئت بگیرد در عین حال که عمل آن شخص است وبالش گردن آن شخص است برای او هم نوشته شده است این طور نیست که برای او نوشتند برای این نباشد این جا قابیل به این مرتبه رسید که هابیل هم به او گفت اگر تو من را بکشی تمام آن وزر و وبال من چون مظلومانه میکشی به گردن تو میافتد قابیل سنت گذاری در قتل کرد لذا جزء هفت ملعون ابدی تاریخ شد که تا ابدیت تاریخ جزء آن هاست و اشدّ عذاب برای او قرار داده شده است ما سعی میکنیم که سنت گذاری هم خیلی سخت نیست یعنی فکر نکن سنت گذاری حتما چیز پیچیدهای است نه گاهی سنت گذاری در یک محلهای است که یک کسی رواج یک کار خوبی را آغاز میکند با هدیه دادن به بچهها یا یک ترویجی انجام میدهد این وقتی ادامه پیدا میکند هر کسی این را یاد بگیرد و این کار را انجام بدهد این سنت به حساب او هم نوشته میشود یعنی دست ما در سنت گذاریهای حسنه باز است حواسمان باشد سنتها انسان را فرا زمان و فرا مکان میکند این یکی از قوتهای انسان است که انسان را از زمان و مکان میبرد بالاتر بدن ما در زمان است یعنی یک عمری داریم یک آغازی و یک انتهایی صد سال ان شاء الله برای صد و بیست سال برای همهی بینندگان عزیز عمر با سلامت و عزت باشد اما بیش از این معمولا مقدور نیست اما در نظام سنتها انسان ادامه پیدا میکند وجودش فرا زمان میشود.
شریعتی: این هم نگران کننده است هم بسیار امیدوار کننده.
حاج آقا عابدینی: این قوت انسان است اما شیطان این قوت را خوب میشناسد دنبال این است که اگر عمل سیئهای انجام میدهد انسان در حد یک عمل نماند سنت بشود دنبال این است که تبدیلش بکند آن را به سنت سیئه تا این ابدیتش در حقیقت شقاوت تامّ شود فقط یک عمل ناصالح نباشد که توبه به آن ملحق شود لذا قابیل به این مبتلا شد قارون به این مبتلا شد ببینید اینها مبتلا شدند یا آن منحرف کنندگان دین انبیاء به این مبتلا شدند لذا قدرت انسان جریان سازی است اگر کسی در دانشگاهی در محلهای جریان سازی خیر کرد این جریان ممکن است یک نفر باشد اما با یک تلاش جریان سازی این جریان سازی خیر هر چقدر ادامه پیدا بکند عمل اوست لذا دست ما کوتاه نیست خدا خواسته ما را فرا زمان بکند فرا مکان بکند با این قوت و قدرتی که برای ما قرار داده است.
شریعتی: خیلی ممنون من یک خبر خوب میدهم به شما بینندههای خوب یکی از سنتهای خوب این چند سالهی تلویزیون همین برنامهی سمت خداست که خیلی از دوستان خوب بیننده مان تلاشهای همهی دوستانمان را قدردانی میکنید به مناسبت میلاد با سعادت امام جواد علیه السلام از روز دوشنبه برنامهی سمت خدا به صورت هم زمان از طریق رادیو قرآن پخش خواهد شد دوستان خوبی که بیرون از منزل هستند و امکان دسترسی به تلویزیون را ندارند میتوانند از طریق رادیو برنامهی ما را بشنوند یکی از اتفاقات خوب این چند سالهی تلویزیون است و یکی از اتفاقات خوب و مژدهها و بشارتها به بینندههای خوبمان است جا دارد همین جا تشکر بکنم از تلاشهای همیشگی جناب آقای رکنی تهیه کنندهی خوبمان و حمایتهای جناب آقای دکتر پور محمدی معاون محترم سیما سرکار خانم دکتر آق روانی معاون محترم صدای جمهوری اسلامی ایران که بسیار زحمت کشیدند و لطف داشتند نسبت به ما و جناب آقای دکتر محمد زاده مدیر محترم رادیو قرآن که همکاری شان باعث شد که ان شاء الله به زودی دوستان خوبمان برنامهی سمت خدا را از طریق رادیو هم بشنوند و ما میتوانیم به شنوندگان خوبمان هم سلام بکنیم. مشرف میشویم به ساحت نورانی قرآن کریم صفحهی 187 را با هم تلاوت میکنیم آیات ابتدایی سورهی مبارکهی توبه باز میگردیم همراه شما خواهیم بود.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سورة التوبة
بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿١﴾ فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّـهِ وَأَنَّ اللَّـهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ ﴿٢﴾ وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّـهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّـهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿٣﴾ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ﴿٤﴾ فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٥﴾ وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّـهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْلَمُونَ ﴿٦﴾
ترجمه:
این [اعلامِ] بیزاری و لغو پیمان از سوی خدا و پیامبرش به کسانی از مشرکان است که با آنان پیمان بسته اید. (۱) بنابراین، چهار ماه حرام را [در کمال آزادی و امنیت] در زمین گردش کنید و بدانید که شما عاجز کننده خدا نیستید [تا بتوانید از دسترس قدرت او بیرون روید] و خدا خوار کننده کافران است. (۲) و این اعلامی است از سوی خدا و پیامبرش به همه مردم در روز حج اکبر که: یقیناً خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند [و هیچ تعهدی نسبت به آنان ندارند]؛ پس [ای مشرکان!] اگر [از پیمان شکنی و خیانت] توبه کنید [و مسلمان شوید] برای شما بهتر است و اگر روی [از وفای به پیمان و اسلام] بگردانید، بدانید که شما عاجز کننده خدا نیستید [تا بتوانید از دسترس قدرت او بیرون روید]؛ و کسانی را که کفر ورزیدند، به عذابی دردناک مژده ده. (۳) مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستید، سپس چیزی [از شرایط پیمان را] نسبت به شما نکاستند و احدی [از دشمنان را] بر ضد شما یاری نکردند، پس به پیمانشان تا پایان مدتشان وفادار باشید؛ زیرا خدا پرهیزکاران را دوست دارد. (۴) پس هنگامی که ماههای حرام سپری شود، مشرکان را هر جا یافتید، بکشید و به اسیری بگیرید و محاصره کنید و در هر کمین گاهی به کمین آنان بنشینید؛ ولی اگر توبه کردند و نماز را بر پا داشتند و زکات پرداختند، پس آزادشان گذارید؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۵) و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پس پناهش بده تا سخن خدا را بشنود، آن گاه او را به جایگاه امنش برسان؛ این به سبب آن است که آنان گروهی هستند که [حقایق را] نمیدانند [باشد که در پناه تو و شنیدن سخن حق مسلمان شوند.] (۶)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: اشارهی قرآنی امروز را میشنویم و ادامهی فرمایشاتشان را میشنویم
حاج آقا عابدینی: در خدمت آیات ابتدای سورهی برائت بودیم که آیهی آخرش را من اشاره میکنم که این سوره بدون بسم الله الرحمن الرحیم آغاز میشود چون مظهر قهر و غضب الهی بود بر مشرکینی که عهد شکنی کرده بودند و در مقابل مسلمین سالیان طولانی از زمان مکه و دوران پس از این که پیغمبر صلوات الله علیه به مدینه تشریف بردند سالیان طولانی اذیت و آزار مسلمانها را در دستور کارشان داشتند نکتهای را از این صفحه میکنم چون میفرماید اگر هر کدام از این مشرکینی که این گونه با شما بد برخورد کرده بودند از شما فرصت خواستند حتی در جایی که لشکر دشمن در مقابل شما صف آرایی کرده اگر از شما اجازه خواستند بیایند ببینند شما چه دارید میگویید حرف شما چیست حرف شما را میخواهند بفهمند اینها را میروید از همان جایی که اینها خواستند اسکورت میکنید همراهشان تحت امن کامل میآوریدشان این جا حرفها را به آنها میزنید بعد هم با همان اسکورت برشان میگردانید همان جایی که بودند رهایشان میکنید اگر خواستند قبول میکنند نخواستند هم قبول نمیکنند این نگاه این دین است که میگوید حتی اگر دشمن تو نمیگوید آوردی این جا حالا ولش بکن میگوید با امن کامل بیاورش حرف هایت را به او بزن دوباره ببر همان جا که این میخواهد هدایت بکند دنبال قتل نیست دنبال این نیست که غلبه پیدا بکند حتی ممکن است قصد او هم چیزی فهمیدن هم نباشد حتی اگر تو فهمیدی نه واقعا آمد این جا شنید و نمیخواهد هم قبول بکند میگوید تو این جا حق نداری ولش بکنی این جا با همین امنیت باید برگردانی تعبیر این است که اگر یکی از مشرکین از تو پناه خواست «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّـهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْلَمُونَ» این را به او پناه بده تا بشنود کلام خدا را برسانش دوباره او را به همان جایی که آمده بود به مأمنش که جای امن اوست برسان اینها چون جاهل هستند اگر تو با علم با اینها برخورد کردی ممکن است بعضی از اینها هدایت شوند قدر این دینی را که این قدر با علم با رحمت با رأفت است را بدانیم با آن مهربان تر از این باشیم که تا به حال بودیم.
شریعتی: خیلی ممنون داریم نکات تربیتی قصهی حضرت آدم و فرزندان او را میشنویم و نکات پایانی را در این لحظاتی که خدمت شما هستیم.
حاج آقا عابدینی: یکی از نکاتی که تتمهی بحث سابق بود این بود که ما عرض کردیم سنت گذاری خیلی سخت نیست من یک قصهای را ساده عرض میکنم ببینید چقدر ساده است ما در اقوام و خویشانی که داشتیم خدا رحمت بکند از دنیا رفت یک خانمی بود هر جا مهمانی میشد هر جا سفرهای انداخته میشد اول سفره میگفت بسم الله یادتان نرود این را به جهر و بلند همیشه بیان میکرد ممکن بود خیلیها هم بسم الله بگویند قبل از این که او بگوید اما با این کار این سنتی شده بود که هر کسی هم یاد میکرد هنوز که هنوز است من با این که شاید ایشان سی چهل سال است از دنیا رفته است اما هر موقع مینشینم گاهی یادآوری میکنم میگویم یادتان باشد فلان کس این طور میگفت این یک سنت گذاری است اگر ما به کودکمان یک آیه یاد بدهیم مادر در خانه یک سنت حسنه یک ادب خوب را یک آیهی قرآن را یک ادب الهی را یاد بدهد تا وقتی که این کودک بزرگ میشود دیگران از او یاد میکنند تمام اینها پخش میشود از او این سنت به حساب این مادر هم نوشته میشود این سنت گذاری این طوری است یعنی یک عملی را که او بلد نیست یادش بدهد یاد دادن این مساوی با این است که این منشأ میشود برای انجامش و دیگران از این نگاه میکنند یاد میگیرند و آنها هم انجام میدهند و همین طور پیش میرود.
شریعتی: در مورد کم و زیاد چیزی که قرار است به دیگران یاد بدهیم فکر نکنیم.
حاج آقا عابدینی: نه به کم و زیاد نه این که کار سنگین است ما نمیتوانیم نه لازم نیست عمل خیلی بزرگی باشد از چیزهای ساده شروع بکنیم مادرها خیلی در این کار موفق هستند چون با بچهها حشر و نشرشان بیشتر است خیلی چیزها را دارند به بچهها یاد میدهند اگر با این نگاه ببینند زحمتشان احساس میکنند برایشان نتیجه بخش است احساس نمیکنند سخت است دنبال این هستند که این را بیشتر انجام بدهند آب میخورد یاد بدهدن با بسم الله آغاز بکند با سلام بر حسین تمام بکند شکر الهی را چطوری؟ همین الفاظ ساده همینها اعمال حسنهای است که سنت گذاری میشود و جزء اعمال مادر است حتی اگر مادر از دنیا رفت و این بچه بود و بچهی بچه و بچه اش همین طور عمل همهی اینها به عمل آن مادر حساب میشود حتی اگر مادر آن مادر هم به او یاد داده بود عمل برای آن مادر هم حساب میشود مانع هم از هم دیگر نمیشوند این قدر عمل برای ما خدا راحت قرار داده است این وجود انسان این قدر سعه دارد و این قدر گسترش دارد خدای تبارک و تعالی انسان را ابدیت میخواهد جزا بدهد در یک عمر محدود هفتاد هشتاد ساله این آن عنوانها و عواملی که میتواند این هشتاد سال را تبدیل بکند به ابدیت از جمله اش یکی این است عواملی دارد که حالا در فرصتهای بعدی و جلساتی که ان شاء الله بعدها باشیم بعضی از عوامل دیگرش را عرض میکنم من میخواستم بحث عالم نیت را هم با توجه به بحث هابیل و قابیل عرض بکنم اما در ضمن انبیاء دیگری ان شاء الله این بحث را انجام میدهیم یکی از بحث هایی که در ادامهی بحث جریان آدم سلام الله علیه پیش میآید ایامی است که آدم بعد از این که هابیل از دنیا رفت چهل شبانه روز گریست در وفات هابیل این جریان گریهی آدم بر وفات هابیل فقط گریهی یک پدر برای فرزند نبود که آن هم جا دارد فقط این نبود در گریهی یعقوب برای یوسف سلام الله علیهما قصهها شنیده ایم که چه در حقیقت سختیها چه گریههای عظیمی یعقوب در فراق یوسف داشت و حالا خیلی زیباست ان شاء الله باید یک موقعی این بحث عاشقانه خیلی باز شود اما یکی از نکاتی که در بعضی از روایات اشاره میکنند این است که فقدان یوسف برای یعقوب فقط فقدان فرزند نبود بلکه از همان خوابی که یوسف دید که دید یازده ستاره و خورشید و ماه بر او سجده میکنند «رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ» (یوسف/ 4) یعقوب یا به عنایت الهی که یوسف سلام الله علیه ولایت بر یعقوب هم دارد در دورانی که او به نبوت مبعوث میشود ولایت بر یعقوب هم دارد خیلی تعبیر سنگین است لذا در حقیقت گریهی یعقوب برای یوسف گریهی ی بر ولی خودش بود بر فقدان ولی بود نه تنها فرزندش چقدر لطیف میشود؟ بر فرزندی هم آن هم فرزند این گونه جا دارد اشک بریزد اما این همه گریه از یک ولی الهی از یک نبی الهی این همه بی تابی فقط گریهی در فراق فرزند نیست هرچند فرزند خیلی صالح باشد اما گریه در فراق ولی خودش است گریهی آدم بر هابیل که چهل شبانه روز که سه شبانه روزش در سجده بوده این گریهها در فراق هابیلی بود که میخواست وصی شود میخواست نبی شود میخواست برگزیدهی خدا باشد خدا او را برگزیده بود گریهی بر یک ولی الهی بود لذا جا داشت خیلی گریه کرد تا این که خدای تبارک و تعالی وعده داد که به تو فرزندی میدهم در قبال هابیل که اسم او هبة الله است بخشش خداست هبهی الهیست که همان شیث سلام الله علیه است که در فقدان هابیل شیث شد وصی بعد از آدم سلام الله علیه. جریان آدم وقتی که آدم حالش منقلب شد به شیث گفت که من یاد بهشت از وجود من خالی نمیشود برو و سیبی از بهشت برای من بیاور این رفتن یعنی ارتباطی که داشت با ملائکة الله تقاضای سیبی را از بهشت کرد وقتی شیث حرکت کرد برای این که برود برخورد کرد به جبرئیل سلام الله علیه و جمعی از ملائکه اینها تمثیل است که چطور برخورد شد بعد جبرئیل گفت کجا میروید گفت میخواهم بروم وصیت پدرم را انجام بدهم گفت برگرد که پدر شما از دنیا رفت و روحش توفی شد و ما هم داریم میآییم برای تجهیز او آمدند بر بالین آدم سلام الله علیه و آدم را دیدند که از دنیا رفته است چون فرصت گذشته یک جریان خیلی زیبایی پس از این از دنیا رفتن آدم است که به آن ابتدای جریان آدم که همهی ملائکه سجده کردند بر آدم خیلی مرتبط است که ان شاء الله در هفتهی آینده اگر عمری بود در خدمت دوستان خواهیم بود و عرض خواهیم کرد. ان شاء الله خدا توفیق بدهد عمل سیئه از ما سر نزند و اگر سر زده توفیق توبه بدهد و توفیق اعمال حسنهای بدهد که هم اعمال سیئه مان را جبران بکند اگر از ما سر زده و هم این که ما را مقرب عند الله و محبوب عند الله بکند از بالاترین نعمت هایی که باید قدرش را بدانیم نعمت جمهوری اسلامی است که یک عمل حسنهای است که از اعمال امام رحمة الله علیه است قدردان این نعمت باشیم.