سیرهی تربیتی انبیاء در قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 04-02-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حسين بود و تو بودي ، تو خواهري كردي *** حسين فاطمه را گرم، ياوري كردي
غريب تا كه نمانَد حسين بي عباس *** به جاي خواهري آنجا، برادري كردي
گذشتي از همه چيزت به پاي عشق حسين *** چه خواهري تو برادر، كه مادري كردي
تو خواهري و برادر، تو مادري و پدر *** تو راه بودي و رهرو، تو رهبري كردي
پس از حسين، چه بر تو گذشت وارث درد! *** به خون نشستي و در خون، شناوري كردي
پس از حسين، تو بودي كه شرح عصمت را *** كه روز واقعه، را ياد آوري كردي
به روي نيزه، سر آفتاب را ديدي *** ولي شكست نخوردي و سروري كردي
حسينِ ديگري آنجا پس از حسين شكفت *** تو با حسين پس از او، برابري كردي
شریعتی: سلام عرض میکنم خدمت شما خوشحال هستیم در کنار شما هستیم روز وفات عقیلهی بنی هاشم حضرت زینب را تسلیت عرض میکنم یاد میکنیم از شهدای مدافع حرم و سلام ویژه به خانوادههای آنها حاج آقای عابدینی سلام علیکم
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز بنده هم تسلیت عرض میکنم سالروز وفات زینب کبری سلام الله علیها را ان شاء الله قدردان طریق کربلا به خصوص شهدایی که امروز در آن طریق گام برمیدارند ئباشیم
شریعتی: ان شاء الله در ذیل بحث سیرهی تربیتی انبیا در قرآن کریم رسیدیم به قصهی حضرت آدم و آن چشم اندازی که جلسهی گذشته حاج آقا ترسیم کرده بودند برای مباحث این هفته قصهی شیث بود و وفات حضرت آدم.
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام میکنیم خدمت همهی معتکفین عزیزی که در این ایام در حالت اعتکاف و راز و نیاز با معبود بی همتا هستند و از همهی تعلقات عالم دنیا و کثرات عالم دنیا به دستور و امر خدا و شریعت و دین ما گسستند و خودشان را با آن حقیقت پیوستند ان شاء الله دعاهای آنها در مرتبهی اول اجابت فرج امام زمان را در پی داشته باشد که همه محتاجیم و در مرتبهی دوم بقاء نظام اسلامی و رهبری و دفع آفات و شرور از جامعهی مسلمین به خصوص جامعهی شیعه در همهی نقاط عالم و مملکت ما جمهوری اسلامی ایران ان شاء الله خدا این دعاها را اجابت بفرمایید در بحثی که در خدمتش بودیم که این بحث شریف را جلسهی گذشته آغاز کردیم ولیکن چون در آخرین دقایق بود فرصت نشد که باز کنیم مطلب را ان شاء الله امروز در خدمتش هستیم بحث شریفی است که شاید با امروز هم که وفات حضرت است یک یادی از پدر بزرگوارمان آدم داشته باشیم که در آخرین روزهای حیاتش و مرض موتش قرار داشتند و آن حالت شوق به معبودش در وجودش به شدت اوج پیدا کرده بود که عرض کردیم که شیث را فرستاد و در آن مرض موت تقاضای فاکهه و سیبی کرد در بعضی روایات دارد سیبی از جنت در بعضی روایات دارد سیب که از میوههای جنتی است شیث که حرکت کرد برای آوردن سیب برای آدم در راه برخورد کرد به دسته ای از ملائکة الله که در راس آنها جبرئیل سلام الله علیه بود از همین جا که شیث برخورد میکند با جبرئیل در پی رفتن برای انجام وصیت آدم یک نکتهی عظیمی همین جاست اولین نکته همین جاست که برخورد با جبرئیل به عنوان آغاز وصایت و نبوت شیث است تاکنون شیث برخورد با جبرئیل نداشته یعنی این آمدن چبرئیل و ملائکة الله دو امر را با هم رقم میزند وفات آدم سلام الله علیه را و آغاز نبوت و وصایت شیث سلام الله علیه را دقت کنید ببنید در نظام الهی اینها قرین بودن بعضی از کارها با هم دیگر خیلی عجیب است برای ما و پر مفهوم است که آغاز وصایت شیث با برخورد با جبرئیل سلام الله علیه آغاز میشود لذا دارد که وقتی برخورد کرد با اینها سوال کرد شما چه کسی هستید آن جا جبرئیل خودش را معرفی کرد معلوم میشود که تا به حال برخوردی با جبرئیل نداشته این اولین برخورد بوده که من جبرئیل ملک اعظم الهی آمده ام تا به شما خبر وفات پدرت را بدهم که شیث آمده بود به دنبال سیبی که شفا باشد برای آدم سلام الله به امر آدم آمده بود و جبرئیل خبر داد که آدم توفی شد و روحش قبض شد و از این به بعد نوبت شماست که در مقام وصایت باشید این روایت شریف را من این مقدمه اش را که عرض کردم عبور میکنم بعضی نکاتش را عرض میکنم که این نکات خیلی سازنده است برای ما میگوید وقتی که آدم در مرض موت قرار گرفت شیث را صدا زد «فلم یلبث آدم علیه السّلام بعد ذلک إلّا یسیرا حتّی مرض و دعا شیئا و قال: یا بنی انّ اجلی قد حضر و انا مریض و انّ ربّی قد انزل من سلطانه ما قد تری، و قد عهد إلیّ فیما قد عهد أن أجعلک وصیّی، و خازن ما استودعنی، و هذا کتاب الوصیّه تحت رأسی، و فیه أثر العلم و اسم اللّه الأکبر، فإذا أنا متّ فخذ الصّحیفه و إیّاک أن یطّلع علیها احد، و أن تنظر فیها إلی قابل فی مثل هذا الیوم الّذی یصیر إلیک فیه و فیها جمیع ما تحتاج إلیه فی امور دینک و دنیاک و کان آدم صلوات اللّه علیه نزل بالصحیفه التی فیها الوصیه من الجنه. ثمّ قال آدم لشیث صلوات اللّه علیهما: یا بنیّ انّی قد اشتهیت ثمره من ثمار الجبل فإذا هو بجبرئیل فی قبائل من الملائکه، فبدأه جبرئیل السّلام ثم قال: إلی أین یا شیث فقال له شیث: و من أنت یا عبد اللّه؟ قال: انا الرّوح الأمین جبرئیل فقال إنّ ابی مریض و قد أرسلنی إلیکم و هو یقرئکم السّلام و یستهدیکم من ثمار الجنه، فقال له جبرئیل علیه السّلام: و علی أبیک السّلام یا شیث، اما انّه قد قبض، و انّما نزلت لشأنه فعظّم اللّه علی مصیبتک فیه أجرک، و أحسن علی العزاء منه صبرک، و آنس منک عظیم وحشتک، ارجع فرجع معهم، و معهم کلّ ما یصلح به آدم صلوات اللّه علیه، قد جاءوا به من الجنّه فلمّا صاروا إلی آدم کان أوّل ما صنع شیث أن أخذ صحیفه الوصیّه من تحت رأس آدم صلوات اللّه علیه فشدّها علی بطنه، فقال جبرئیل علیه السّلام: من مثلک یا شیث قد أعطاک اللّه سرور کرامته و ألبسک لباس عافیته فلعمری لقد خصّک اللّه منه بأمر جلیل، ثمّ إنّ جبرئیل علیه السّلام و شیثا أخذا فی غسله، و أراه جبرئیل کیف یغسله حتّی فرغ، ثمّ أراه کیف یکفّنه و یحنّطه حتّی فرغ ثمّ أراه کیف یحفر له، ثمّ إنّ جبرئیل علیه السّلام أخذ بید شیث فأقامه للصّلاه علیه کما نقوم الیوم نحن، ثمّ قال کبّر علی أبیک سبعین تکبیره و علّمه کیف یصنع ثمّ انّ جبرئیل علیه السّلام أمر الملائکه ان یصطفّوا قیاما خلف شیث کما یصطفّ الیوم خلف المصلّی علی المیّت، فقال شیث: یا جبرئیل و یستقیم هذا لی و أنت بالمکان من اللّه الّذی أنت و معک عظماء الملائکه؟ فقال جبرئیل: یا شیث ألم تعلم أنّ اللّه تعالی لمّا خلق أباک آدم أوقفه بین الملائکه و أمرنا بالسجود له فکان إمامنا لیکون ذلک سنه فی ذرّیته، و قد قبضه الیوم و أنت وصیّه و وارث علمه، و أنت تقوم مقامه، فکیف نتقدّمک و أنت إمامنا؟ فصلّی بهم علیه کما أمره، ثمّ أراه کیف یدفنه، فلمّا فرغ من دفنه و ذهب جبرئیل و من معه لیصعدوا من حیث جاءوا بکی شیث و نادی: یا وحشتاه فقال له جبرئیل: لا وحشه علیک مع اللّه تعالی یا شیث، بل نحن نازلون علیک بأمر ربّک و هو یونسک فلا تحزن و أحسن ظنّک بربّک فإنّه بک لطیف و علیک شفیق، ثمّ صعد جبرئیل و من معه، و هبط قابیل من الجبل، و کان علی الجبل هاربا من أبیه آدم علیه السّلام ایّام حیاته لا یقدر أن ینظر إلیه فلقی شیثا فقال: یا شیث إنّی إنّما قتلت هابیل أخی لأنّ قربانه قد تقبل و قد خفت أن یصیر بالمکان الّذی قد صرت أنت الیوم فیه، و قد صرت بحیث اکره، و ان تکلّمت بشی ء ممّا عهد إلیک أبی لأقتلنّک کما قتلت هابیل» (تفسیر صراط مستقیم، ج 5، ص 413) وفات من نزدیک است دقت بکنید چقدر این جمله زیباست که انّ ربّی قد انزل من سلطانه ما قد تری از مقام سلطان حق که آن سیطرهی حق است جلال حق است میبینی که بر من نازل شده یعنی وقتی که قوای انسان رو به مرگ میرود و انسان آن قدرتهای انسانی رو به تمام شدن میرود در حقیقت بروز و ظهور سلطان حق است وقتی که سلطان حق بروز میکند عنانیتها و منیتها و ظهورهای ما رو به افول است رو به زوال است چقدر زیبا تعبیر از مرگ میکند یعنی میگوید مرگ در حقیقت سلطنت حق اظهار سلطنت حق است من یادم نمی رود که یک کسی از دوستان ما از دنیا رفته بود پدر ایشان یک روحانی با فضل و با حالی بود این در روز تشییع این آقا که از دنیا رفته بود پدر در روز تشییع در همان وقت تشییع یک صحبتی کرد خیلی صحبت عالی کرد مضمون همین بیان را آن جا ایشان با یک بیانی گفت در ذهن من خیلی جا گرفت از بحث مرگ که ایشان فرمود دیدم اتفاقا روایات متعدد تایید میکند این بیان ایشان را که نشان میدهد متخذ بود آن بیان ایشان هم از روایات که هر چقدر در وجود ما هر چقدر مرگ در عالم محقق میشود دلیل بر بقاء حضرت حق است لذا انسان مومن وقتی که مرگ را میبیند دو نگاه به مرگ دارد یک نگاه به مرگ این است که فقدان عزیز و محبوبی است از انسان لذا برای انسان حالت الم و درد ایجاد میکند و سخت است و نالهی انسان در میآید اما یک نگاه دیگر به مرگ این است که هر گاه مرگ دارد میآید یعنی نشان میدهد تنها باقی اوست هر چیزی هالک است او باقی است «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ، وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ» (الرحمن/ 27-26) او فقط باقیست «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص/ 88) یعنی هر مرگی دارد تایید میکند سطوت او را سلطان او را آن سیطرهی او را هر مرگی تایید سلطان حضرت حق است با این نگاه چقدر انسان مومن حتی در مرگ احبائش با خدا مرتبط میشود چقدر فاصله مان نزدیک میشود آدم سلام الله تعبیرش را ببینید انّ ربّی قد انزل من سلطانه ما قد تری میبینی که سلطان حق در وجود من دارد ظاهر میشود تعبیر خیلی لطیف است چقدر نگاه توحیدی است حتی مرگ را که فقدان است برای ما آن جا با سلطنت حق میبیند که دارد او متجلی تر میشود او آشکار تر میشود نه که سلطنت نبوده دارد ایجاد میشود سلطنت دارد آشکار میشود این برای ما دارد آشکار میشود و الا سلطنت او «وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ» (انعام/ 18) «لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّـهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» (غافر/ 16) آن جا در روز قیامت همه این سلطنت را میبینند اما مومن در دنیا این سلطنت برایش آشکار میشود انبیا در دنیا این سلطان برایشان محقق میشود لذا اگر ما نگاهمان به عالم این باشد که هر فقدانی که دارد محقق میشود در این جا دلیل بر این است که او تنها باقیست او تنها ماندنی است او فرد است بقیه در حقیقت این فردانیت برای آنها محقق نیست بعد یک نکتهی دیگری را هم آن آقا در آن جا گفت گفت خب پسرش هم بزرگ بود اما تصادفی کرده بود این آقا خیلی لطیف بود روحش گفت من وقتی که این را میخواستم در قبر بگذارم جملهی قبلی را موقع تشییع گفت این جمله را بعد از تشییع که در قبر گذاشته بودند گفت که وقتی داشتم در قبر میگذاشتم من داشتم حسرت میخوردم که هیچ کاری از من برای او الآن برنمیآید و به جایی وارد میشود که دست ما همه از آن جا کوتاه است و دست او هم از عمل جدید باز مانده و کار دیگری نمی تواند بکند گفت این غصه برایم محقق بود که چه کنم برایش یک دفعه منتقل شدم به این که مگر در دنیا تو حافظ او بودی؟ مگر در دنیا تو او را به دنیا آوردی او را خلق کردی؟ او را حفظ کردی که الآن که فکر میکنی بر کسی وارد شده که از اب رحیم از پدر رحیم رحیم تر است گفت وقتی دیدم دارد بر کسی وارد میشود که دیگر ظهور و سلطنت در آن جا بالاترین ظهور است که بر خدا وارد میشود که ارحم الراحمین است وقتی دیدم این حالت در وجودم ایجاد شد توجه به این پیدا کردم دیدم آرام شدم دارم فرزندم را میسپارم به کسی که دیگر از او رحیم تر بر او تا به حال نبوده و بعد از این هم از او رحیم تر نخواهد بود با این نگاه با یک آرامشی محبوبم را در دل خاک قرار دادم و خاک بر روی او میریختم آرامش را داشتم که وارد شده بر کریمی بر رحیمی که دیگر از او مهربان تر بر او نیست
شریعتی: این جا اساسا جایش است که ارحم الراحیمن
حاج آقا عابدینی: این حافظ بودن در آن جا اشدّ حافظ است این نگاه نسبت به مرگ و آرامش و تسلای برای بازماندگان میتواند خیلی آرامش بخش باشد اگر ما دغدغه ای داریم نسبت به خودمان است خدا رحمت کند حضرت آیت الله خوشوقت را ایشان وقتی کسی از دنیا میرفت مثلا میگفتند از دنیا رفت ایشان با یک جملهی خیلی عالی و آرام بخشی گفت راحت شد چون راحت شد یعنی عالم دنیا عالم رنج و زحمت و مشقت است عالم آخرت برای مومن که راحت مطلق است برای کسانی هم که در مقابل خدا نبودند عناد نداشتند باز هم از این جا راحت تر است برای اینها که عناد نداشتند با خدا قطعا آن جا برایشان راحت تر است ان شاء الله این راحتی به یمن این دعاهای امروز که فضای کشور اسلامی را تطهیر میکند از لوث هر عناد و نفاق و مقابله ای در مقابل ایمان مردم ان شاء الله همهی ما به آن رحمت حقیقهی حق طوری واصل شویم که در دنیا مرتبه ای اش را بچشیم که آرامش برای ما ایجاد شود این فراز اول این جا بود که انّ ربّی قد انزل من سلطانه ما قد تری خیلی جمله لطیف است و انسان وقتی توجه به آن میکند کانه احساس میکند الآن میخواهد از دنیا برود با این جمله مشتاق میشود که سلطان حق است آن جا و حق رحمان و رحیم است چه کسی مثل حق رحمت دارد در برابر ما برای ما؟ ما قابل نبودیم خدای تبارک و تعالی به ما وجود داده قابل نبودیم به ما بقا داده قابل نبودیم به ما اسم و رسم داده قابل نبودیم به ما سلامت داده قابل نبودیم به ما این همه کمالات داده ما را در یک مملکت شیعه متولد کرده قابل به این نبودیم امامان را امام ما قرار داده پیغمبر اکرم را پیغمبر ما قرار داده این نعمتهای ظاهری و باطنی خدای یکتا را ما قبول کردیم هر چند اسمی باشد در مقابلش قیام نکردیم در مقابلش عناد به خرج ندادیم این را فهمیدیم هم این قدر اینها همه نعمتهای حق است حالا از این جا وارد شویم از این جا دستمان کوتاه شود دیگر آن جا محتاج محض میشویم آن جایی که دیگر هیچ امیدی به غیر نداریم این جا امید به غیر داریم اینها را داده به ما آن جایی که هیچ امیدی به غیر دیگر برای انسان مطرح نیست قطعا لطف و رحمت حق فوق همهی این حرف هاست هر چند نباید خائف بود از مقابلهی با این رحمت که انسان شرم حضور خیلی سنگین است که انسان خدای نکرده با پشت کردنها وارد شود بر خدای تبارک و تعالی آن جا دیگر خیلی شرم حضور سنگین است خود شرم حضور گاهی عقاب سختی است که قابل تصور نیست که انسان در مقابل این خدای رحیم این گونه دهن کجی کرده باشد ان شاء الله که خدا حفظمان بکند تازه ما میخواهیم در خدمت حدیث مفصل باشیم حدیث طولانی مجبوریم یک مقدار تند تر برویم آدم میفرماید به شیث که خداوند از من عهد گرفته بود از جملهی عهد هایی که از من گرفته بود این بود و قد عهد إلیّ فیما قد عهد أن أجعلک وصیّی، و خازن ما استودعنی که تو وصی من هستی و تو همهی آن چه که در وجود من از میراث نبوت و علم نبوت و خزائن نبوت در وجود من است همه را برای تو باید به ودیعه بگذارم و تو میراث دار من هستی در نظام نبوت که ما میگوییم اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ (زیارت جامعه کبیره) نه اهل بیت النبی بلکه نبوت نبوت حیثیت است نبی شخص است نبوت حیثیت است اینها بیت النبوة هستند لذا بیت النبوة خیلی عظیم است نه بیت البنی کم باشد اما بیت النبوة خیلی عظیم است که اینها میراث بر آن حقایق نبوت هستند آن جا میفرماید که دو نکته استفاده میشود که عهد گرفت از من که تو را وصی قرار بدهم یک نکته این است که وصی به انتصاب است حتما خدا باید وصی را نصب بکند چون این جا میگوید خدا از من عهد گرفت من تو را وصی از جانب او قرار بدهم خدا عهد گرفته که تو را وصی بکنم یعنی من مامور ابلاغ هستم و الا انتخاب با کیست؟ از طرف خداست این وصایت از آن جاست وصایت به دست آدم نبود لذا این یک نکته است بعد میفرماید که خازن مستودعنی باشی هر چه که در من است میراث نبوت به تو میرسد بعد میگذرد کتاب وصیت زیر سر من است در آن اثر غیب و اسم الله الاکبر است اسم اعظم برای انبیاء است در دست انبیاء است در این روایت و روایات متعدد گفته شده منتها اسم اعظم خودش یک امر تشکیکی است هر نبی مرتبه ای از اسم اعظم را دارد لذا در روایت وارد شده بعضی از انبیا سه چهار اسم یا هفت اسم یا بیست و پنج حرف از این اسم را دارند مراتب تشکیکی است همه اسم اعظم را دارند اما با مراتب مختلف آدم خلیفه بود انبیاء بعدی خلیفه هستند وصی خلیفه است خلیفه باعث میشود که قدرت اخذ از خدا پیدا میکند و قدرت اعطاء پیدا میکند هم در نظام شریعت که شرایع را میگیرند و دین را میگیرند قوانین الهی را میگیرند و به مردم ابلاغ میکنند هم در نظام وجود که خلیفه باعث بقای وجود میشود باعث بقای عالم میشود لذا دو حیثیت دارد خلیفه و وصی که هم نظام وجود با وجود او میچرخد لذا در روایات متعدد داریم که باید همیشه در نظام عالم دنیا خلیفهی حیِّ باشد لَوْلا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الارْضُ بِاَهْلِهَا (علل الشرایع، ص 77) که باید باشد دو حیثیت دارد یکی این که حجت غایت نظام خلقت است چون بالاترین فرد همیشه آن حجت است اگر این نباشد غایت نظام خلق محقق نشده است غایت که نباشد تمام مقدمات همه عبث میشود یکی به خاطر غایت و هدف آفرینش است که حجت الهی است که اینها ربط میدهند عالم وجود را به سر خط حلقهی هستی به حقیقت به هم تو پیوسته ای که خطاب به نبی خاتم است هر حجتی غایت عالم است لذا اگر حجت نباشد زمین اهلش را میبلعد اهلش فرو میروند حالا هم حیثیت این است که اگر حجت نباشد قوانین الهیه به واسطهی وجود اینها ظهور پیدا میکند مصداق پیدا میکند وقتی که یک کسی بگوید قرآن کفایت میکند کتابهای انبیا کفایت میکند حجت دیگر نمی خواهیم کتابهای انبیا الفاظ و مفاهیمی هستند که از آن جا نازل شدند اما قابل تأویل هستند به جهات متعدد حجت است که میتواند این مفهوم را مصداق بکند دیگر جای تأویل نداشته باشد یعنی وجود ظاهری حجت مصداق محض همهی حقایق است نشان میدهد دیگر کس دیگری به چیر دیگری تاویل نکند اینها نکاتی است که باید حجت باشد تا مردم هدایت شوند نگویید کفایت میکند کتاب الهی ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ فقط کتاب الهی ما را کفایت میکند کتاب الهی مفاهیم هستند که مصداقش میشود وجود ظاهری حجت حِیّ لذا همیشه در عالم حجت حیّ لازم است برداشتهای سلیقه ای اتفاق نیفتد هم به لحاظ این که مصداق را نشان بدهد هم به لحاظ این که در نظام وجود وساطت در عالم وجود را دارد که بِكُمْ يُنَزِلُ الْغَيْثَ (زیارت جامعه کبیره) به وجود شماست که از آسمان باران میبارد بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي (زیارت جامعه کبیره) مخلوقات رزق میخورند و زنده هستند لذا همان طوری که ما در نظام شبهای قدر داریم که همهی تقدیرات عالم وارد میشود بر آن حجت هر زمان به ما گفتند با سورهی قدر احتجاج بکنید که لازم است حجت حیّ باشد چون تتنزّل مضارع است دائما این تنزل صورت میگیرد برای چه کسی صورت میگیرد؟ آینده و مضارع برای که صورت بگیرد؟ گفتند با این سوره احتجاج بکنید که حجت حیّ میخواهیم همهی امور بر بیت نبوت بر آن وجود و ساحت حجت وارد میشود فقط هم مربوط به دوران ما نبوده از ابتدای عالم این بوده است که وارد میشده بر آن حجت و از آن حجت صادر میشود بر همهی عالم که در حقیقت مقادیر الامور تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ (زیارت اول امام حسین) اینها میشوند مشیّت حق واسطه شاید لفظ سنگینی است بگوییم مشیّت حق اینها میشوند خود مشیّت حق ارادة الرب میشوند مصداق ارادهی خدا چون واسطه یک حجابی انگار میشود اما نه اینها خود ارادة الرب است چطور ارادهی خدا که میگوییم واسطه نیست خود اراده است اینها میشوند ارادة الرب چقدر نگاه زیبا میشود آن وقت همین بیان را این جا آدم به شیث میگوید میگوید شیث من این را به تو دادم تو همین را باید با وصی بعدی خودت در میان بگذاری میفرماید این سنت الهی است که عالم از حجت خالی نمی تواند باشد همیشه باید این حجت باشد و این اسم اعظم و این میراث نبوت و همهی این حقایق باید نزد آن حجت باشد تا در حقیقت عالم باقی بماند اگر آن جا دنباله اش در بعضی روایات میفرماید اگر نباشد حجت عالم بقا پیدا نمی کند تعبیرات مختلفی شده بعد میفرماید وقتی شیث به دنبال رفتن و گرفتن سیب بود جبرئیل را دید که جبرئیل گفت فبدأه جبرئیل السّلام ثم قال: إلی أین یا شیث فقال له شیث: و من أنت یا عبد اللّه؟ قال: انا الرّوح الأمین جبرئیل شیث گفت شما چه کسی هستید گفت من جبرئیل روح الامین هستم بعد جبرئیل گفت پدر تو توفی شده و از دنیا رفته او قبض روح شده است و ما هم برای همین امر نازل شدیم و علی أبیک السّلام یا شیث، اما انّه قد قبض، و انّما نزلت لشأنه فعظّم اللّه علی مصیبتک فیه أجرک، و أحسن علی العزاء منه صبرک، و آنس منک عظیم وحشتک خدا به تو صبر بدهد و برای تو اجر قرار بدهد در مصیبت پدرت ما نمی دانیم وقتی یک نبی الهی از دنیا میرود آن هم برای فرزندی مثل شیث که میداند باب نبوت و ارتباط با عالم جبروت عالم ملکوت و عالم معنا از طریق پدر بوده است چقدر این سنگین و ترسناک است اگر شما جریان فاطمه سلام الله علیها را شنیده باشید حضرت در فراق پدر چقدر گریه کردند؟ همهی این گریهها نه به خاطر این بود که پدر را انسان از دست داده پدری که واسطهی بین آسمان و زمین بوده است را از دست داده پدری که باب ملکوت و جبروت عالم بوده را از دست داده هر چقدر این شعور پیدا میکند که چه را از دست داده احساس فقدان عظیم تر میشود لذا میبینید گریههای فاطمه سلام الله علیها از این بود که میفهمید چه را از دست داده لذا به خاطر همین بود که این گریههای حضرت باعث شد به فرمایش امام رحمة الله که در روایت هم آمده آن مدتی که حضرت بود جبرئیل نازل میشد بر حضرت تا تسکین پیدا بکند که باب نبوت یک جا بسته نشده برای او سهمگینی اش سخت نشود لذا محدَّث بودن حضرت در آن دوران که جبرئیل میآمد او را تسکین بدهد لذا شیث خیلی نگران شد هراسناک شد که آنجا دارد جبرئیل گفت نه باب نبوت ادامه پیدا میکند من بر تو نازل میشوم و تو با خدای تبارک و تعالی ارتباط داری و این هراس و وحشت تو تسکین پیدا میکند و انس پیدا میکنی چون از این به بعد بود این باب مفتوح میشود لذا شیث میفهمید چه از دست داده شیث در فراق آدم خیلی حالت وحشت و هراس و غم و غصه پیدا کرد همین هم یک یادی از غصهی پدرمان آدم بود بعد آن جا دارد که با هم آمدند بعد آن جا وقتی که دارد تکفین کردند و غسل دادند بعد موقع دفن شد دفن کردند همه را جبرئیل تعلیم داد به شیث که چگونه باشد اولین موتی بوده که محقق میشده جریان هابیل که از دنیا رفت تدفینش به آن صورت بود و این جریان اولین موتی بوده که به طریق تشریع میخواسته قوانین تشریع بر آن محقق شود لذا همه را تعلیم داد به او و وقتی که موقع نماز شد آن جا دارد که شیث منتظر شد تا جبرئیل ملک اعظم الهی جلو بایستد با ملائکهی اعظمی که همراه او بودند به او اقتدا بکند وقتی که به این جا رسیدند جبرئیل به شیث خطاب میکند که فقال جبرئیل علیه السّلام: من مثلک یا شیث قد أعطاک اللّه سرور کرامته و ألبسک لباس عافیته فلعمری لقد خصّک اللّه منه بأمر جلیل اول میگوید شیث میدانی چه مقامی پیدا کردی از این به بعد؟ یعنی در عین این که این جا سختی از دست دادن پدر است اما رسیدن به نبوت و قرب بالاتر الهی محقق شده در این جا خدا تو را به امر عظیمی اختصاص داد که دیگر خاص در درگاه الهی شدی بعد آن جا دارد که جبرئیل به او گفت که تو جلو بایست آن جا دارد که شیث میگوید شما ملک اعظم الهی با این شأنیت من چطور جلو بایستم جبرئیل میگوید ما از آن وقتی که سجده کردیم بر آدم عهد ما این بود که بر ابرابر ابناء آدم همیشه ماموم باشیم و در خدمتشان باشیم و امام ما ابرار و نیکان انسانها هستند جبرئیل این را میگوید که ابرار فرزندان آدم همیشه امام ما هستند لذا میگوید تو باید جلو بایستی و همهی ما پشت سر تو جبرئیل و تمام هفتاد هزار ملک هم اشاره است به آن صفتها و خویها و خصلتهای آدم سلام الله علیه که همه به صورت ملائکة الله متجلی میشدند که همهی اینها جزء شئون وجودی آدم بودند آمدند پشت سر او و اقتدا کردند به او بعد آن جا دارد که فقال جبرئیل: یا شیث ألم تعلم أنّ اللّه تعالی لمّا خلق أباک آدم أوقفه بین الملائکه او بین ملائکه ایستاد آدم امام ما بود خیلی تعبیر زیباست او امام ما بود این سنتی در ذریه او هم شد نه این که فقط مختص به آدم باشد از این جا استفاده میشود تمام قضایای آدم که ما دیگر وقت نشد این بحث را مطرح بکنیم ولی از این جا استفاده میکنیم تمام قضایای آدم فقط اختصاص به آدم نداشت در تمام ذریه این سجده که بالاترینش بوده میگوید در همهی ذریهی آدم این سرایت دارد معلوم شد تمام وقایعی که مربوط به آدم بود در تمام ذریهی او سرایت دارد و ادامه دارد و أمرنا بالسجود له فکان إمامنا لیکون ذلک سنه فی ذرّیته، و قد قبضه الیوم و أنت وصیّه و وارث علمه، و أنت تقوم مقامه، فکیف نتقدّمک و أنت إمامنا؟ فصلّی بهم علیه کما أمره، ثمّ أراه کیف یدفنه، فلمّا فرغ من دفنه و ذهب جبرئیل و من معه لیصعدوا من حیث جاءوا ما چگونه بر امام ما مقدم شویم تو امام ما هستی جبرئیل این را به شیث نبی میگوید این که امام صادق میفرماید اِنَّ المَلَائِکَة لِخُدَّامِنَا وَ خُدَّامِ مُحِبِّینَا (نورالثقلین، ج 4، ص 511) هم خدام ما هستند هم خدام دوستان ما چون در این روایت هم است ابرار ذریهی آدم امام ملائکه هستند خیلی تعبیرات دقیق است جایگاه ما کجاست و چطور؟ من خودم را عرض میکنم مشغول خاک بازی هستیم کسی که از ملائکهی اعظم امام آنها میتواند باشد چطور انسان مشغول خاک بازی است و این طور خودش را دارد استعداد و عمرش را تلف میکند
شریعتی: شاید همین جاست که ائمه علیهم السلام میگفتند کرامت خودتان را بشناسید اگر بشناسید گناه نمی کند خیلی مسئولیت سنگینی است
حاج آقا عابدینی: خیلی سنگین است این خلیفه بودن انسان را قافله سالار همهی هستی میکند وقتی امام ملائکه میشود ملائکه مدبرات عالم هستند وقتی مدبرات عالم هستند یعنی علل عالم اقتدا میکنند به انسان وقتی علل عالم اقتدا بکنند به انسان بقیهی عالم به طریق اولی اقتدا به انسان دارند لذا اگر انسانی خاک بازی بکند و خودش را این جا مشغول بکند نه فقط خودش را ضایع کرده بلکه روایت دارد همهی عالم نسبت به او گلایه و شاکی هستند عند الله که ما را هم ضایع کرده یعنی این طور نیست که حق خودم باشد بگویم حرکت نمی کنم مسیر عالم را تغییر میدهیم و لذا دارد زمینی که رویش حرکت میکند آن جایی که نفس میکشد همهی اینها شاکی هستند میگویند خدایا او ما را ضایع کرده و این ضایع کردن برای انسان خیلی جواب دادنش در روز حساب خیلی سخت و سنگین میشود بعد دارد که فصلّی بهم علیه کما أمره آن جا دفن شد و بعد وقتی خواستند جبرئیل و ملائکه بروند آن جا دارد شیث شروع کرد به گریه کردن زیاد بکی شیث و نادی: یا وحشتاه فقال له جبرئیل: لا وحشه علیک مع اللّه تعالی یا شیث، بل نحن نازلون علیک بأمر ربّک و هو یونسک فلا تحزن و أحسن ظنّک بربّک فإنّه بک لطیف و علیک شفیق گفت حالا تازه میفهمم که باب نبوت مسدود شده و رابطه با عالم غیب قطع شده چقدر سنگین است این وحشت است وحشتهای ما از تنهایی مان است آنها وحشتشان از قطع ارتباط با عالم غیب است جبرئیل گفت ما بر تو نازل میشویم و او با تو مأنوس است خدا انس توست به خدا حسن ظن داشته باش که او به تو لطیف است لطیف یعنی خیلی نزدیک است با لطف و شفیق است مهربان است بعد دارد که وقتی که جبرئیل رفت این جا بود که قابیل از کوه که فراری بود از دست آدم آمد پایین شروع کرد شیث را تهدید کردن که فکر نکن که من نمی دانم که همان چیزی را که قرار بود پدر به هابیل بدهد و من برای او میراث نبوت هابیل را کشتم تا در حقیقت فخر بر من نگذاشته باشد و فرزندان او بر فرزندان من تفاخر نکند میدانم به تو سپرده اگر تو بخواهی اظهار بکنی حتما تو را هم خواهم کشت این گونه نبود که قابیل تنها هم باشد معلوم میشود که تنها نبود دارد از این جا انبیاء مستخفی شکل گرفتند یعنی میراث نبوت مخفی شد در وجود شیث به خاطر این تهدیدها شیث اظهار نکرد از همان جا دارد که فرزندان قابیل با فرزندان شیث و بعضی از فرزندان آدم یک جنگ طولانی مدت را تا زمان حضرت نوح داشتند این جنگ آغاز شد و سیطره هم با فرزندان قابیل بود که عمدتا انبیاء مستخفی در این دوره شکل گرفت که شاید ده واسطه از آدم تا نوح ادامه دارد ده نبی وجود دارد که اولی آنها شیث است که اینها همه مستخفی بودند پنهان بودند یعنی آشکار نبودند دعوتشان پنهان بود عدهی کمی ارتباط داشتند و بقیه مقابل اینها بودند لذا یکی از سنت گذاریهای سیئه قابیل که بسیار سنگین تمام شده این بود که اظهار نبوت به دست قابیل در حقیقت از دست رفت این که هفت نفر اشدّ عذاب را دارند قیاس بکنید چرا ملاکش این است که آن میراث نبوت که باید ظاهر باشد و آشکار باشد از جادهی خودش منحرف میشود و مخفی میشود اگر میگویند منحرفین دوران صدر اسلام هم که پیغمبر را میراث نبوت نبی ختمی را جدا کردند یکی اش همین بود که اظهار آن میراث دیگر آشکار نبود حضرت علی سالیانی مشغول به زراعت بود بعضی فکر میکنند زراعت کردن حضرت علی افتخار است در حالی که برای جامعه الآنی که یک طلبهی کوچک در این جامعه وقت ندارد به آن چه ارتباط دارد بپردازد چقدر اشتغال زیاد دارد حضرت علی در آن زمان در آن جامعه به کشاورزی مشغول میشده چاه حفر میکرده زمین آباد میکرده وقف میکرده چقدر چاه کنده حضرت علی حضرت علی که علم اولین و آخرین بوده مشغول بوده به چاه کندن برای علی فرقی نمی کند او بزرگ تر نمی شد که به دیگران یاد بدهد اما برای مردم آن زمان چقدر اوج محرومیت بوده که حضرت علی علیه السلام مشغول زراعت باشد
شریعتی: خیلی ممنون صفحهی 194 را با هم تلاوت میکنیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
انفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٤١﴾ لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَّاتَّبَعُوكَ وَلَـكِن بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّـهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنفُسَهُمْ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿٤٢﴾ عَفَا اللَّـهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ ﴿٤٣﴾ لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَن يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ ﴿٤٤﴾ إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ ﴿٤٥﴾ وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَـكِن كَرِهَ اللَّـهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ ﴿٤٦﴾ لَوْ خَرَجُوا فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿٤٧﴾
ترجمه:
با شتاب با تجهیزات سبک و سنگین [و سواره، پیاده، پیر و جوان به سوی میدان نبرد] بیرون روید، و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید که اگر دانا [یِ به حقایق] باشید این برای شما بهتر است. (۴۱) اگر [برای مسلمانان سست اراده و منافقانِ مسلمان نما] غنیمتی [بی رنج و مشقت] در دسترس بود و [راه] سفر [به سوی میدان نبرد] کوتاه و آسان بود، مسلماً به دنبال تو میآمدند، ولی پیمودن راه طولانی پر مشقت به نظرشان طاقت فرسا آمد، و به زودی به خدا سوگند میخورند که اگر توانایی داشتیم یقیناً با شما بیرون میآمدیم [آنان] خود را [به دروغ و تزویرشان] هلاک میکنند و خدا میداند که بی تردید آنان دروغگویند. (۴۲) خدا تو را مورد بخشش و لطف قرار دهد، چرا پیش از آنکه [راستگویی] راستگویان بر تو روشن شود، و دروغگویان را بشناسی [از روی مهر و محبتی که به ایشان داری] به آنان اجازه [ترک جنگ] دادی؟ (۴۳) آنان که به خدا و روز قیامت ایمان دارند از تو برای بازایستادن از جهاد با اموال و جان هایشان اجازه نمی خواهند [بلکه در هر شرایطی مشتاقانه به سوی میدان نبرد بیرون میروند]؛ و خدا به پرواپیشگان داناست. (۴۴) فقط کسانی از تو اجازه ترک جهاد میخواهند که به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و دل هایشان [در انجام فرمانهای حق] دچار تردید است و همواره در تردیدشان سرگردانند. (۴۵) و اگر برای بیرون رفتن [به سوی میدان نبرد] تصمیم جدّی داشتند، مسلماً برای آن ساز و برگ آماده میکردند، ولی خدا [به سبب سستی اراده و نفاقشان] برانگیختن آنان را [به سوی میدان نبرد] خوش نداشت، پس آنان را از حرکت بازداشت، و [انگار به آنان] گفته شد: با نشستگان [در خانهها که به علتی معذور از جنگند] بنشینید. (۴۶) اگر [هم] با شما بیرون میآمدند، جز شرّ و فساد به شما نمی افزودند و مسلماً خود را برای سخن چینی [و نمّامی] در میان شما قرار میدادند تا [برای از هم گسستن شیرازه سپاه اسلام] فتنه جویی کنند و در میان شما جاسوسانی برای آنان هستند [که به نفعشان خبرچینی میکنند]؛ و خدا به ستمکاران داناست. (۴۷)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: اشارهی قرآنی را بفرمایید
حاج آقا عابدینی: در محضر این صفحهی قرآنی که بودیم آیاتی که در محضرشان بودیم همان اولین آیه اش را من اشاره میکنم که تعبیر خیلی دقیق است «انفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» من یک جایی یک چند روز رفته بودم در دانشگاهی برای تبلیغ ایام ماه مبارک رمضان بود آن جا فصل سرما بود این وسایل گرمایشی شان از کار افتاده بود چون خارج از شهر بود چند اتوبوس آمدند بچهها را ببرند همه جا نمی شدند این آیه میگوید سبک و سنگین هر طوری هست حرکت بکنید آن جا دیدم که بچهها چون میدانستند همین چند اتوبوس است دیگر هم نیست این اتوبوسهای بنزها که سپری ندارد دیدم بچهها آویزان شدند به این ماشین هر کسی یک گوشهی پایش را توانسته یک جا بند بکند دستش را به یک جا گرفته یک کس دیگری دست او را گرفته به طوری که من وقتی نگاه میکردم میفهمیدم این آیه یعنی چه کسانی که جا گرفته بودند جا داشتند نشسته بودند آن هایی که جا نداشتند چطور چسبیده بودند بحث من در مورد یقضه و بیداری بود رفتم مسجد هنوز کسانی بودند این را که من گفتم همین بود یعنی باید حرکت کرد که یک جای پای کوچکی هم که پیدا کردی منتظر نباشی جای پای راحتی باشد تا حرکت صورت بگیرد این جا قرآن کریم این را میفرماید اگر دنبال جهاد دنبال حرکت و بیدار شدن هستید نه این که فکر کنید حالا باز پول کلانی داشته باشید خرج بکنید تا این جهاد صدق بکند نه فکر بکنید حتما باید شهید شوید تا صدق بکند هر کسی هر مقداری که میتواند مشابه «تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَى وَفُرَادَى» (سبا/ 46) خیلی آن آیه هم آیهی عظیمی است اینها آیات بیدار شدن است آیات بیداری است الآن ایام اعتکاف و ایام بیداری است منتظر چیزی نمانیم منتظر یک حالت خیلی خاصی نباشیم اگر انسان قصد حرکت داشته باشد اگر اینها بدانند که باید بروند یک جای پای کوچک در ماشین پیدا میکردند خودشان را بند میکردند میرفتند این حرکت است این رفتن است این بیدار شدن است ان شاء الله خداوند در این ماه عظیم ما را بیدار بکند حرکت ما طوری باشد که ثمراتش در ماه رمضان بیش از پیش خودش را نشان بدهد.
شریعتی: ان شاء الله وقت در اختیار شماست
حاج آقا عابدینی: یکی از نکات دیگری که در این جا خیلی قابل بحث است فقط من اشاره میکنم جالب است مناسبت هم دارد که امروز روز دعاست ان شاء الله دوستان دعای ام داود را با اعمالش امروز انجام بدهند و برنامه هایی را که وارد شده را انجام بدهند و اجابت شود به خصوص دعای ام داود که وارد شده به این که آن اسیر آزاد شود ان شاء الله دوستان با این نیت که مسلمانها در قبضهی قدرت مستکبران و ظالمان دارند جاهای مختلف له میشوند ان شاء الله با این نگاه این دعا را میخوانیم که شیعیان و مسلمانها را از دست این کفار نجات بدهد و سلطهی کفار و ظلمه را از سر مسلمانها کوتاه بکند اینها فرزندان ما هستند در هر جا که هستند لذا دعای ام داود را به خصوص با این نگاه داشته باشیم یکی از نکات این است که اسم شیث هبة الله است یعنی بخشش خدا آن وقت ذیل این که این بحث هبة الله است خدا این را به آدم هبه کرد در قبال هابیل که شهید شد و از دنیا رفت و کشته شد خدای تبارک و تعالی هبه کرد لذا در خیلی از کتابهای معرفتی بحث عطایای الهی را ذیل همین عنوان شیث میآورند شیث چون هبة الله است و آیا بگویند که عطایای الهی دائر مدار خواستن است یا نه؟ آیا باید بخواهیم؟ همین دعای رجب که میخوانیم يا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ، يا مَنْ يُعْطِى الْكَثيرَ بِالْقَليلِ، يا مَنْ يُعْطى مَنْ سَئَلَهُ، يا مَنْ يُعْطى مَنْ لَمْ يَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً، اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِيَّاكَ، جَميعَ خَيْرِ الدُّنْيا وَ جَميعَ خَيْرِ الْأخِرَةِ، وَ اصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى اِيّاكَ جَميعَ شَرِّ الدُّنْيا، وَ شَرِّ الْأخِرَةِ، فَاِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ مااَعْطَيْتَ، وَ زِدْنى مِنْ فَضْلِكَ يا كَريمُ (دعای هر روز ماه رجب) که خدایا آن چه را که میخواهم تو اجابت میکنی آن چه را که نخواستم اجابت میکنی آن هایی را که نخواستیم نشناختیم آنها را هم تو به ما از روی رافت میدهی عطا میکنی آیا همهی حاجات با خواستن محقق میشود؟ عطایای الهی دائر بر خواستن است؟ یا این که بعضیها دعا میکنند چون خدا گفته دعا کنید؟ «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» (غافر/ 60) چقدر این وعده زیباست میگوید این چیزی به غیر از خدا نمی خواهد اما میبیند خدا گفته بخواهید دعا میکند بالاترین دعا را هم میکند از آن کسی که یک حاجت ساده میخواهد اشک او هم بیشتر است اما احتیاجی به آن حاجت ندارد اما چون خدا گفته بخواهید میخواهد موسای کلیم گفت خدایا من چه بخواهم از تو گفت نمک سفره ات را هم از من بخواه رابطهی دعا ارتباط است ارتباط با خداست وقتی با خدا ارتباط برقرار میشود اصل وجود انسان رابطه با خداست دریافت این فقر است لذا وقتی به ما میفرماید در کوچک ترین چیزها هم رجوع بکنید یعنی این را بدان که فقیر هستی هیچ چیز نداری تعبیری که امام حسین دارد میفرماید خدایا من آن جایی که فکر میکنیم غنی هستم فقیر هستم آن جایی که فقیر هستم چقدر فقر است اِلَهِي أَنَا الْفَقيرُ في غِنَايَ، فَكَيْفَ لَا أَكُونُ فَقِيراً فِي فَقْرِي (دعای عرفه) آن جایی که فکر میکنم غنی هستم فقیر هستم چه برسد به آن جایی که فقیر باشم لذا یکی از توجهاتی که از بحث شیث ایجاد میشود بحث عطایای الهی و خواستن از خدا و اجابت الهی است بحث انبیاء مستخفی را مطرح میکردیم که سنت سیئه ای شد که قابیل پایه گذاری کرد لذا تا دوران نوح انبیا آشکار نبودند وعدهی منجی شان هم به نوح بود لذا از زمان آدم به شیث خطاب شد که شیث به فرزندانت بگو هر که باقی بود در دوران نوح چه آن هایی که خودشان وصی و نبی هستند چه آن هایی که نیستند همه حتما اگر نجات را میخواهند به نوح بپیوندند لذا نوح منجی بود برای دوران خودش نبی بود که قیام کرد غیر از این که رسول اولوالعزم بود یعنی همهی انبیا تحت اشراف نوح سلام الله علیه قرار میگرفتند لذا رسول اولی العزم بود این هم یک نکته یکی از نکات دیگری که به نظر من امام صادق علیه السلام اشاره میکند این است که انبیاء مستخفی اشاره دارند به تقیه آن جا دارد حضرت وقتی داشت حدیث را میخواند همان جا به مخاطبین خطاب کرد که وضعیت ما هم الآن مثل جریان شیث است لذا اگر کسی در زمانی که اینها تحت فشار ظلمه بودند اگر علنی بکند خیلی از مسائل را و جانش به خطر بیفتد ماذون نیست لذا آن وقت تقیهی فعال است آن جا حضرت خیلی زیبا گفت که دوران تقیه دوران سازمان دهی نیروهاست دوران ارتباط سازی است دوران تشکیلات سازی است دوران شکل دهی جمع مومنان و ارتباط مومنان با هم است
شریعتی: البته باز استمرار همان محرومیت است؟
حاج آقا عابدینی: برای دیگران اما از درون اینها نمی گویند به خودمان فقط میپردازیم دارند آماده میکنند خودشان را تا آشکار بکنند لذا اینها به دنبال اعطا برای دیگران هم هستند به دنبال گستردن این خان هستند که این سفره پهن شود اما در حقیقت دوران تقیه دوران تقیهی انفعالی نیست دوران تقیه کادر سازی میشود وقتی کادر سازی شود آماده میشود برای دورانی که وقتی زمینه اش پیدا میشود کاملا جلوه میکند
شریعتی: فرزندان قابیل تکلیفشان چه شد؟
حاج آقا عابدینی: همان طور که قبلا عرض کردم فرزندانی از قابیل به دنیا آمدند هم چنان که قبلا عرض کردم فرزند هابیل و شیث با هم ازدواج کردند که نسل عموم انسانها از اینها هستند اما فرزندان قابیل به عنوان اهل عناد به عنوان کسانی که در مقابل نسل هابیل و شیث ایستادند در مقابل ابرار ایستادند اما عمدتا قدرت و سلطه و سیطره در دوران زیادی با فرزندان قابیل بود و فرزندان شیث و هابیل که با هم ازدواج کردند و نسل عظیم بشریت بعد از آن صلحا و حتی بسیاری از همان افراد مستضعف از این نسل هستند البته در طول تاریخ بعضی جاها اینها سیطره پیدا میکردند مثل دوران سلیمان و داود نبی علیهما السلام ولی اکثر دوران آنها سلطه داشتند لذا اشقیا عمدتا از نسل قابیل هستند ائمهی جور از نسل قابیل هستند. من در نهایت هم عرض میکنم که نعمت جمهوری اسلامی را نعمت عظیمی میدانم که حواسمان باشد ظلم به این نعمت به سرعت در دنیا جزایش برای انسان محقق میشود حواسمان باشد خدمتگزار در این نظام باشیم.