سیرهی تربیتی انبیاء در قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 18-02-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام عرض میکنم خدمت شما خوشحال هستیم در کنار شما هستیم
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان. عرض تبریک دارم به مناسبت مبعث شریف که گذشت و ایامی که در پیش داریم
شریعتی: نور علی نور است این ایام. بحث ما با حاج آقای عابدینی سیرهی تربیتی انبیا در قرآن کریم است قصهی حضرت آدم و فرزندان او تمام شد امروز وارد بحث جدیدی خواهیم شد منتها قبل از این که وارد بحث شویم حاج آقا عابدینی با توجه به این که در آستانهی ماه معظم شعبان هستیم کمی از فضیلت این ماه میشنویم.
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم در خدمت ماه رجب بودیم و ان شاء الله همان طوری که فرمودند رجب ماه ولایت بود ان شاء الله از ولایت کمال استفاده را کرده باشیم تا آمادهی ورود به باب نبوت باشیم که ماه شعبان است ماه شعبان یکی از عظیم ترین ماههایی است که اولین شب قدر از شبهای قدر در نیمهی شعبان واقع شده است که عظمت زیادی دارد و مقدمه ایست برای ورود به ماه مبارک رمضان ماه شعبان ماه نبی گرامی اسلام است که فرمودند شَعبَان شَهرِی، رَحِمَ اللّه مَن اَعَانَنِی عَلیَّ شَهری (اقبال الاعمال، ج 3، ص 782) بعد آن جا فرمودند ماه شعبان ماه من است و خدا رحمت کند هر کسی را که من را در ماه شعبان اعانه و کمک و یاری بکند لذا در ماه شعبان هر قدر که ما به آن اذکار و اعمالی که وارد شده است بیشتر مراقبت داشته باشیم قربت و نزدیکی به پیغمبر پیدا کردیم یاری ما این گونه است که پیغمبر صلوات الله علیه میفرمودند ایام ماه شعبان را با روزه من را یاری بکنید لذا اختصاص دارد ماه شعبان در نزدیکی به وجود نبی گرامی اسلام یکی با روزه در این ماه یکی با صلوات بر پیغمبر و آل پیغمبر که در این ایام بسیار وارد شده است در ماه شعبان و یکی هم با استغفار در ماه شعبان که استغفار در ماه شعبان خیلی عظیم است لذا روایاتی که وارد شده است این است که میفرمایند از امام سجاد علیه السلام است که هنگامی که ماه شعبان وارد میشد ایشان یارانش را جمع میکرد و میفرمود يَا أصحَابِي أتَدرُونَ مَا هَذا الشّهر، هَذا شَهرُ شَعبَان وَ كَانَ النّبي (صلى الله عليه وآله وسلم) يَقُول: شَعبان شَهري، فَصُومُوا هَذا الشّهر حُبّاً لِنَبِيّكم وَ تقرّباً اِلَى ربّكُم، أقسِمُ بِمَن نَفسي بِيَدِهِ لَقَد سَمِعتُ أبي الحسين (عليه السلام) يَقُول : سَمِعتُ أميرَ المُؤمِنِين (عليه السلام) يَقُول: مَن صَامَ شَعبان حُبّاً لِرَسولِ الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وَ تَقرّباً اِلَى الله أحبّه الله وَ قرّبه اِلَى كِرَامَتِهِ يَومَ القِيَامَة وَ أوجَبَ لَهُ الجَّنّة آیا میدانید که این چه ماهی است روزه بگیرید به خاطر محبتتان به پیغمبر بعد میفرماید تقربا الی ربکم خیلی زیباست هم چنین از امام حسین علیه السلام نقل شده است که مَن صَامَ شَعبانَ حُبّاً لِرَسول الله صَلّى الله عَلَیه وَ آله، وَ تقرّباً إلَى الله أحبَّه الله، وَ قُرّبة إلَى کِرَامَته یَومَ القِیَامَة وَ أوجَبَ لَهُ الجنّة که هر کسی روزه بگیرد حُبَّا لِرَسُولِ خدا وَ تَقَرَّبا اِلَی الله این در روز قیامت نزدیک است به خدا و مورد کرامت قرار میگیرد این بعضی از روایاتی است که وارد شده بعد میفرمودند که وقتی پیغمبر هلال ماه شعبان را میدید آن جا خطاب میکرد يَا أَهْلَ يَثْرِبَ إِنِّي رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَيْكُمْ أَلَا إِنَّ شَعْبَانَ شَهْرِي فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَنِي عَلَى شَهْرِي ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) كَانَ يَقُولُ مَا فَاتَنِي صَوْمُ شَعْبَانَ مُنْذُ سَمِعْتُ مُنَادِيَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) يُنَادِي فِي شَعْبَانَ فَلَنْ يَفُوتَنِي أَيَّامَ حَيَاتِي صَوْمُ شَعْبَانَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ كَانَ(ع) يَقُولُ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللّهِ (مصباح المتهجد، ج2، ص825) وقتی هلال ماه شعبان بود میفرمودند یک کسی ندا بکند از جانب ایشان که هر کسی من را در این شهر یاری بکند خدای تبارک و تعالی او را مورد رحمت قرار میدهد لذا مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی هم در کتاب شریف المراقبات هم مطالبی را فرموده است. این مطالبی را که عرض کردم از مفاتیح الجنان بود در اعمال ماه شعبان هم میتوانند ببینند غیر از این مقدمه اعمال هم ذکر شده. مرحوم ملکی تبریزی میفرماید در منزل شعبان که قبلا عرض کردیم ایام هر کدام منزلی از منازل سلوک به سوی خدا هستند یعنی حرکت معنوی انسان است ما یک منازل سیر مادی داریم از این جا میخواهیم برویم مشهد منزل به منزل میرویم منازل سلوک الی الله منازلی دارد یکی از آن منازل شعبان است که برای خود خواص و آثاری دارد که این هم ایشان میفرماید فی منزل شعبان در منزلت و آن محلی که انسان را به سمت خدای تبارک و تعالی سوق میدهد از ماه شعبان که آن سیر و سلوک از این منزل است که چه آثاری دارد ایشان میفرماید هَذَا المَنزِل لِلمَنَازِل عمرِ سَالِک اِلَی الله منازل عمر سیر و سلوکی است یک عمر مادی داریم یک عمر سلوکی این از منازل عمر سلوکی انسان است که لَهُ شَأنٌ عَظِیم وَ فَضلٌ کَثِیر وَ فِیهِ لَیلَة مِن لِیالِ القَدر در این ماه یکی از شبهای قدر است که همان شب نیمهی شعبان است بعد ایشان میفرماید در عین این که نیمهی ماه شعبان به این فضیلت آراسته است به فضیلت مولودی هم که وعدهی تامّ الهی برای این است که تمام وعدههای انبیا در طول تاریخ محقق شود و انسانها آماده شوند برای آن ظرفیت عظیم حاکمیت توحیدی که از ابتدای تاریخ تا انتهای تاریخ بی سابقه است در آن روز مولودش است که این عظمت را ویژه میکند. بعد ایشان فرمودند که اعمال ماه شعبان نماز و صدقه و مناجات است یک صلوات شعبانیه داریم که انسان وقت زوال یعنی انسان نماز ظهر را که میخواند بهترین وقتش این است که صلوات شعبانیه را در آن وقت بخواند که خیلی عالی است و اهل سلوک و کسانی که اهل مراقبه بودند به کسانی که میخواستند سلوک بکنند یکی این صلوات را خیلی سفارش میکردند که در ماه شعبان ترک نشود مضامین بسیار عالی و بلندی دارد که در مفاتیح ذکر شده است دوستان میتوانند بعد از نماز ظهر بخوانند یکی هم مناجات شعبانیه در این ماه که دیگر اگر بگوییم بیداد میکند در حرکت کمالیه و بی نظیر است در حرکت کمالیه کم گفتیم و هر چه بخواهیم در وصفش بگوییم که چقدر آثار دارد این مناجات شعبانیه که اکثر حضرات معصومین این مناجات را میخواندند از جمله ادعیه و مناجاتهایی است که اکثر حضرات داشتند. من فقط به یک جمله اش اشاره میکنم که دوستان یادشان میآید که امام رحمة الله علیه به کرات و مکرر این قسمت را در بعضی از حالات خیلی عالی شان که میخواستند ذکر بکنند میخواندند و آدم وقتی ایشان را میدید با این کیف میخواند میفهمید چقدر عالی است ما که نمیفهمیم خودم را عرض میکنم شعوری هم ندارم به فهم اینها اما میبینیم مییابیم که اولیاء با این فرازهای این مناجات شعبانیه چه کیفها دارند چه حالاتی را دارند چه مسیرهایی را طی میکنند إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ خدایا به من ببخش کمال انقطاع به سوی خودت را ما نمیدانیم انقطاع چیست که کمالش چه باشد الهی از همه چیز بریدن و فقط به تو پیوستن. چشمهای دل ما را با روشنی به سمت خودت متوجه بکن تا این که حجابهای نوریه نه این نورهای ظاهری حجابهای نوریه آنها هم با این ابصار شکافته شود دریده شود نه حجابهای ظلمانیه حجابهای نوریه ما نمیدانیم حجاب چیست حجاب ظلمانی چیست حجاب نوریه چیست برای دهان ما هم گنده است بخواهیم از این حرفها بزنیم. اما داریم متن مناجات را میخوانیم که همین الفاظش هم برای ما شیرین و زیباست میفرماید تا وصل شوم به معدن عظمت نه به عظمت بلکه به معدن عظمت ارواح ما معلق شود و گره بخورد به عزّ قدس تو که عزت از عظیم ترین صفات الهی و اسماء الهی است که جا برای غیر نمیگذارد که چو سلطان عزت علم بر کشد جهان سر به جیب قدم در کشد. که آن جایی که سلطان عزت قدم علم میکند «لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّـهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» (غافر/ 16) میفرماید این حالت که فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ که ادامه دارد که خیلی این مناجات لطیف است ان شاء الله دوستان در این ماه عظیم تقربا الی النبی گرامی و قربة الی الله این مناجات را و این صلوات شعبانیه را و کثرت صلوات را و صدقه و استغفار را فراموش نکنند.
شریعتی: بسیار خوب خیلی ممنون حاج آقای عابدینی فرمودند که زندگی هر کدام از انبیا و سیره شان به منزلهی یک پازلی است که اگر این پازل کامل شود میشود جمال زیبای نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلوات الله علیه را دید با همین نگاه و رویکرد وارد قصهی حضرت ادریس میشویم.
حاج آقا عابدینی: من این ایامی که به خصوص و ویژه مشغول بودم بر این که سرگذشت حضرت ادریس و حالات و کمالات حضرت ادریس سلام الله علیه را مطالعه بکنم دیدم که چه ظرفیتهای عظیمی را خدای تبارک و تعالی برای ما از انبیا قرار داده است و چه حالات عظیمی را و چه شفیعان بزرگی را برای ما قرار داده است به خصوص با همان نقلی که الآن شما از آن بحثهای اول کردید که اینها هر کدام شأنی از شئون نبی ختمی هستند و عظمت اینها خدشهای به این که ما نبی گرامی اسلام داریم و حضرات معصومین داریم نمیزند بلکه هر چقدر اینها عظیم تر باشند تازه میفهمیم عظمت نبی گرامی و آل او چقدر است که اینها شأنی از شئون او هستند ان شاء الله در ذیل بحث بعضی از این مباحث را عرض خواهیم کرد. حضرت ادریس با چند واسطه پدرش میشود شیث نبی که شیث هم فرزند آدم بود. شاید با چهار واسطه به حضرت ادریس میخورد این که حضرت ادریس به دنیا آمدند و نبیای بودند که در بین انبیائی که از آدم تا نوح نبی سلام الله علیهما بودند شاید نبیای است که خوب میدرخشد حضرت شیث را که گذشت حضرت ادریس شاید در توسلات اولیاء الهی در مناجاتها و ادعیهای که از حضرات معصومین رسیده است به اسمائی که بر ادریس سلام الله علیه افاضه شده قسم خورده میشود نشان میدهد که این اسماء عظمت دارد در مشاهداتی که اولیاء الهی داشتند و نقل کردند با یافتن به خدمت به ادریس نبی یکی از بزرگ ترین کمالاتی بوده که در خودشان میدیدند که با ادریس نبی ارتباط برقرار کرده اند ادریس نبی سلام الله علیه با این که شاید برای ما خیلی معلوم و آشکار نباشد اما برای اولیاء الهی یکی از ذخایری است که به او خیلی توسلات داشته اند با او خیلی انس داشته اند در مشاهداتشان با او ارتباط داشته اند ادریس نبی سلام الله علیه در تورات اسمش اخنوخ است و در کتب یونانیون اسمش هرمس است هرمس که گفته میشود همان ادریس است اخنوخ هم در تورات و لسان عبری اخنوخ ذکر شده یا نزدیک به این که ما خیلی روی این بحث نداریم اصل لفظ ادریس که گذاشتن از بس که حضرت ادریس کثرت تردیس داشت کتب صحف نازلهی بر آدم سلام الله علیه و حکم نازله بر حضرت آدم و صحفی که بر خودش نازل شده بود را تدریس میکرد در بین انبیا چندین نبی اختصاص دارند به این که صحیفههای الهی بر آنها نازل شده است شاید در بیشترین روایاتی که ذکر شده به چهارده پانزده نبی نمیرسند که صحف بر آنها نازل شده است در بین این چهارده پانزده نفر که حداکثر است بعضیها هم هفت نفر را ذکر کرده اند اما در بین این انبیا که بر آنها صحف نازل شده یکی از آنها اردیس نبی است که از حدود صد و خوردهای صحیفه که بر همه نازل شده حدود سی و خوردهای صحیفه فقط بر ایشان نازل شده است اینها نشان دهندهی این است که حقیقت عظیمی است البته صحف مطالب مختلفی داشته است بعضی از صحف صحف اعمال و اوراد و وظایف بوده است بعضی از صحف فقط مواعظ بوده بعضی از صحف حکمتها و مباحث حکمی دقیق معرفتی بوده است صحفی که بر ادریس نازل شده در روایات ذکر شده که از جملهی صحفی بوده است که مباحث حکمی و معرفتی در آن خیلی عظیم بوده است سرگذشت ادریس سلام الله علیه هم با همین خیلی نسبت دارد ادریس در ایام جوانی حالت توحیدی عظیمی احاطه اش میکند هنوز مبعوث به نبوت نشده است حالت الهیت شدیدی او را فرا میگیرد در جایی که ظلم و شرک از دوران آدم تا دوران نوح نبی بعد از حضرت آدم تا دوران نوح نبی تقریبا ظلم حاکم بود و اهل توحید در محدودیت و اقلیت بودند لذا دارد که ادریس سلام الله علیه شروع کرد این افکار توحیدی خودش را و آن یافتهها و افکار توحیدی خودش را با تعمق در آیات انفسی و آفاقی به دست میآورد سیر بدهد و دیگران را هم جذب بکند تعبیری که بعضی از روایات دارد این است که توانست با زحمت زیاد هفت نفر را بعد ده نفر را بعد شدند صد نفر بعد شدند هزار نفر را جذب کرد بعد از بین اینها حدود هفت نفر را با چند مرحله که دارد اول صد نفر را از بین این هزار نفر دوباره منتخب کرد و بعد هفتاد نفر اینها غربال شدند تا این که عمیق ترینشان و موحد ترین اینها را انتخاب کرد هفت نفر شدند این هفت نفر در یک بیابانی رفتند و شروع کردند به دعای ویژه و غرق در عبادت شدند تا این که خدای تبارک و تعالی آنها را دستگیری ویژه بکند یعنی برای خدا خودشان را وقف کردند تا این که خدای تبارک و تعالی به حضرت ادریس ماموریت نبوت اعطا کرد اینها نظام اجتماعی که این نبی میتوانست خودش تنهایی سر به کوه و بیابان بگذارد و غرق عبادت حق و نعمتها و معرفتهای الهی باشد اما آمده با تبلیغ در میان مردم. در تبلیغ و ارتباط با دیگران رشد محقق شود و دیگران را با خودش همراه بکند چون حرکت کمالی کاروانی است سیر معرفتی ما و حرکت کمالی ما کاروانی است همهی انبیاء مسیرشان کاروانی بوده است تنها نبودند به دنبال این بودند که اگر جایی نبیای به تنهایی حرکتی داشته مال این بوده که قابلیت قابل در کار نبوده و الا او آمادگی داشته است دیگران قابل نبودند لذا دارد ادریس در این جا جمعی را با خودش همراه کرد و اولین ماموریتی که از طرف خدا به او اعطا شد این خیلی سنگین است یک کسی که حداکثر اینها هزار نفر شدند و در یک حالت خفایی زندگی میکنند و مناجاتهای مخفیانه با خدا دارند تا زمان نوح انبیا علنی و آشکار نبودند اگر علنی هم میشدند در یک برهه مخفی میشدند ماموریت به ایشان داده میشود و ایشان سراغ ظالم زمانه میرود آن ظالم زمانه کاری که کرده بوده. زمانهای صدر است هنوز انسانها زیاد نیستند ولی ببینید آن حرصها و طمعها از کی بوده است یعنی این طوری نیست آدم هر چه وسعت دارایی داشته باشد و ملک داشته باشد سیراب باشد نه سیر شدن نیست دارد حاکمی که در آن دوره بود و ظالم بود داشت عبور میکرد از زمین دید این زمین خیلی سرسبز و خوب است گفت این باید مال من باشد وقتی که گفتند صاحب دارد صاحبش موحد هم بوده در آن دوره شخصی از یاران ادریس بوده آن جا میگوید این زمین را بده به من میگوید همهی خرج زن و بچه ام از همین است میگوید پس بفروش میگوید من راهی غیر از این ندارم اگر بفروشم راه معاشی غیر از این ندارم دارد وقتی میآید شاه خانه غمگین بوده همسرش که خیلی حیله گر بود گفت چرا ناراحتی میگوید این طوری است میگوید کاری ندارد من یک پرونده سازی برایش میکنم اینها پرونده سازی میکنند که میگویند این از دین ملک خارج است و عدهای شهادت میدهند و میتوانی تو بکشی و زمینش را مالک شوی آن جا دارد وقتی این جریان اتفاق افتاد و محقق شد همین طور هم شد خدا به ادریس خطاب کرد اینها عقابی است که وعده داده در دنیا محقق بکند ما فکر نکنیم گاهی کارهای ما خارج از اینها است فکر نکنیم ما پادشاه نیستیم نمیتوانیم گاهی همین تعدیهای ما هم بوی همین را میدهد به فرمایش حضرت آیت الله بهجت ما سعه و بسط ید پیدا نکردیم در خیلی از کارها تا آن کارهای سنگین از ما بروز پیدا بکند ولی در همین حیطهای که هستیم در همین مقداری که دستمان باز است به اندازهی خودمان همین کارها را میکنیم در همسایگی مان گاهی در دوستانمان در خانهی خودمان بین همسر و فرزندان گاهی در اداره یک کاری میکنیم که طرف ساقط شود تا من به جایش بروم یا دیگری برود خیلی نمودار دارد خدا این جا این قدر از این مسئله غضبش برافروخته میشود که ادریس را میفرستد سراغ او آن جا دارد که فَأَوْحَی إِلَی إِدْرِیسَ ع أَنِ ائْتِ عَبْدِيَ الْجَبَّارَ فَقُلْ لَهُ أَ مَا رَضِیتَ أَنْ قَتَلْتَ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ ظُلْماً حَتَّی اسْتَخْلَصْتَ أَرْضَهُ فَأَحْوَجْتَ عِیَالَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَجَعْتَهُمْ أَمَّا وَ عِزَّتِي لَأَنْتَقِمَنَّ لَهُ مِنْکَ فِي الْآجِلِ وَ لَأَسْلُبَنَّکَ مُلْکَکَ فِي الْعَاجِلِ وَ لَأُطْعِمَنَّ الْکِلَابَ مِنْ لَحْمِکَ فَقَدْ غَرَّکَ حِلْمِي فَأَتَاهُ إِدْرِیسُ ع بِرِسَالَةِ رَبِّهِ وَ هُوَ فِي مَجْلِسِهِ وَ حَوْلَهُ أَصْحَابُهُ فَقَالَ الْجَبَّارُ اخْرُجْ عَنِّي یَا إِدْرِیسُ ثُمَّ أَخْبَرَ امْرَأَتَهُ بِمَا جَاءَ بِهِ إِدْرِیسُ ص فَقَالَتْ لَا تَهُولَنَّکَ رِسَالَةُ إِدْرِیسَ أَنَا أُرْسِلُ إِلَیْهِ مَنْ یَقْتُلُهُ وَ أَکْفِیکَ أَمْرَهُ وَ کَانَ لِإِدْرِیسَ ص أَصْحَابٌ مُؤْمِنُونَ یَأْنَسُونَ بِهِ وَ یَأْنَسُ بِهِمْ فَأَخْبَرَهُمْ بِوَحْيِ اللَّهِ وَ رِسَالَتِهِ إِلَی الْجَبَّارِ فَخَافُوا عَلَی إِدْرِیسَ مِنْهُ ثُمَّ بَعَثَتْ امْرَأَةُ الْجَبَّارِ أَرْبَعِینَ رَجُلًا مِنَ الْأَزَارِقَةِ لِیَقْتُلُوا إِدْرِیسَ فَأَتَوْهُ فَلَمْ یَجِدُوهُ فِي مَجْلِسِهِ فَانْصَرَفُوا وَ رَآهُمْ أَصْحَابُ إِدْرِیسَ فَأَحَسُّوا بِأَنَّهُمْ یُرِیدُونَ قَتْلَ إِدْرِیسَ ع فَتَفَرَّقُوا فِي طَلَبِهِ وقتی ادریس را میفرستد سراغش خطاب میکند تو مغرور شدی از این که من صبر میکنم حلم دارم خدای تبارک میفرماید از این که حلم دارم در برخورد با ظلم تو تو مغرور شدی؟ خیلی تعبیر سنگین است بگو به او که به زودی از تو انتقام میگیرم به ظلم حق کسی را ضایع کردی به ظلم حق کسی را گرفتن که مظلوم قدرت دفاع را نداشته باشد و برایش پرونده سازی هم کردند به طوری که محکوم هم شده باشد سنگین ترین عقاب الهی را به دنبال خودش دارد مظلومیتی که قدرت دفاع ندارد در روایت دارد مظلومی که قدرت دفاع ندارد و علیه اش پرونده سازی کردی به سرعت انتقام الهی محقق میشود بترسیم این طور نیست دنبال این نباشیم فکر کنیم همیشه حاکمی باید باشد نه هر کس در هر جایی که است همین کارها از او امکان پذیر است. اینها شاهد بر این است که سنت الهی است انحصار به دوران خاصی ندارد آن جا دارد به زودی سرنگونت خواهم کرد و ملکت را سلب خواهم کرد و از بس تو ظالم بودی شهر تو و تمام سلطنت تو را ویران میکنم این قدر خدای تبارک و تعالی غضب بر او ایجاد شده که ظلمی که کرده پایههای سلطنت او و تمام جای ملوکیت و مالکیت او را از بین میبرد و عزت تو را به ذلت تبدیل میکنم اینها برای انسان خیلی وحشتناک است حضرت ادریس یک نفری رفته سراغ این ظالمی که از هیچ ظلمی ابا ندارد چقدر توحید باید در وجود انسان حاکم باشد که به او میگوید برو میگوید چشم نمیگوید من تنهایی؟ ظالم میکشد او را کشت او تهدید نکرد ظالم کشت من با این تهدیدات عظیم بروم پیش او؟ چون زن تو در این جا خیلی نقش داشت دسیسه کرد گوشت او طعمهی سگان خواهد شد سگان از او تغذیه خواهند کرد این طور با سختی کشته خواهد شد یعنی این هم تقاص آن ظلمی بود که زن و بچهی آن شخص را این طور اسیر کرد او را از بین برد و حق زن و بچه اش را از بین برد و آنها در یک فشار و سختی زندگی کردند آن جا خطاب میکند کهای کسی که داری امتحان میشوی تو را گول زده حلم من؟ این خطاب به همهی ماست خدای تبارک و تعالی میفرماید که داری راه را گرفتی تند داری میروی در گناه و معصیت و ظلم و ستیز غرق هستی در ضایع کردن حقوق بندگان راه را گرفتی داری میروی این که من حلم به خرج میدهم بلکه تو برگردی بلکه یک جا سیر شوی بگویی اشتباه کردم توبه کردم این که من حلم داشتم کسی که حلم الهی باعث شود سرعت ظلمش را بیشتر بکند در مقابل حق ایستاده است من را به جنگ دعوت کرده است حدیث قدسی است. بعد میفرماید اصحاب نشسته بودند همه دور تا دور ادریس به تنهایی آمد همین را گفت بعد وقتی که برگشت شاه به او گفت زود برو اگر دیر تر بروی تو را هم میکشم یعنی معلوم بود از این پیام ترسی هم بر دلش ایجاد شده که همان جا او را نکشت یا خدای تبارک و تعالی حفظ کرد ادریس را لذا به ادریس گفت زود برو از جلوی چشمم دور شو وگرنه تو را هم میکشم بعد که ادریس رفت همسرش را صدا زد کسانی که انسان را در وسوسه همان طور که شیطان قابیل را چطور در وسوسه تاییدش کرد که فرزندان تو مورد شماتت فرزندان هابیل قرار میگیرند تا او در وسوسه پذیری قوی تر شود همسر شاه وارد شد گفت چه شده؟ گفت چنین مسئلهای بوده است گفت تو مالک هستی تو ملک هستی تو پادشاه هستی جرئت کرده در مقابل تو این حرفها را بزند؟ خودم میفرستم او را با لشکر نابود کنند چهل نفر را فرستاد که دنبال ادریس گشتند وقتی به ادریس رسیدند حضرت ادریس به اذن الهی خطاب کرد که مُت مردند این روایت خیلی طولانی است میترسم به فرازهای عظیم بحث نرسیم. خدا خطاب کرد از این جا دور شو عذاب من میخواهد به این جا نازل شود تو دور شو یارانش را برداشت سر به بیابان گذاشتند ادریس یکی از کارهایش این بود که سیاح بود یعنی سیر داشت خیلی سفر داشت اگر یک موقعی وقت میشد در مورد سفر که انبیا سفرهایشان چگونه بوده است در قرآن کریم عرض بکنیم در ضمن یکی از انبیا گرامی بحث سفرهای انبیا سفرهای ارضی و سماوی را باید عرض بکنیم بحث خیلی جالبی دارد شواهد زیادی در قرآن فقط ذکر شده ادریس سیاح بود اهل سیر و سفر بود روزها دائم الصوم بود صوم الدهر داشت یعنی همیشه روزه بود اردیس سر به بیابان گذاشت با این حالت صومی که دائما داشت در سحرها و شبها افطارش از جانب خدای تبارک و تعالی آماده میرسید هر جا هم که شب میرسید همان جا استراحت میکرد هیچ مکان و منزلی نداشت انقطاعش شدید بود اینها خیلی عظیم است گفتنش ساده است هیچ تعلقی برای ادریس نبود عبادات ادریس هم عبادات عظیمی بود به طوری که تعبیر ملکی که موکل بر عبادات ادریس بود این است که عبادت ادریس مطابق بر عبادت تمام موحدین تمام زمانش بود یعنی تمام موحدینی که در گوشه کنار از فرزندان و ذراری آدم بودند و موحد بودند و در خفا بودند عبادت ادریس اعظم از همهی آنها بود یک تنه به تنهایی عباداتش افضل از همهی عبادات آنها بود یک تعبیر معنوی دقیق دارد یک تعبیر ظاهری دارد تعبیر معنوی اش این است که عبادت هر ولیای حتما تامّ ترین و کامل ترین عبادت است و تمام عبادات دیگران شأنی از شئون عبادت اوست و ظهوری از ظهور عبادت اوست چون از کانال وجود او عبادت آنها امضا میشود و قبول میشود هم امضا در انجامش و هم در قبولش لذا ما داریم که اعمال ما قبل از این که انجام بدهیم به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میرسد و بعد از آن جا اذن داده میشود و بعد هم که انجام میشود اولین کسی که بر او عرضه میشود امام زمان است که اعمال ما بر ایشان عرضه میشود و همهی اعمال عرضه میشود
شریعتی: اعمال بد ما را هم حضرت امضا میکنند؟
حاج آقا عابدینی: واسطهی در تحقق تمام اعمال هستند منتها شما ببینید که این عمل وقتی که میخواهد به عمل بدی اقدام بکند و واسطه در انجامش به عنوان این که اذن بدهد به انجام چون ما میگوییم در شب قدر همهی اعمال ما و همهی مقدرات ما بر امام زمان نازل میشود خوب و بد همه اش
شریعتی: خب اذن ندهند؟
حاج آقا عابدینی: اذن ندادن انسان را از کمال انسانی باز میدارد یعنی باید انسان با اختیارش این تصمیم را بگیرد اذن آنها مثل مراتب علم الهی است چطور خدای تبارک و تعالی علم دارد که چه میکند این علم الهی اذن الهی است علم امام معصوم هم از همین سنخ است. خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت را ایشان میفرمود که در روایات که داریم علم حضرات معصومین در شبهای جمعه ازدیاد پیدا میکند یا در بعضی از ایام ازدیاد پیدا میکند ازدیادش به این نیست که علمی را نمیدانستند اضافه شود بلکه ازدیادش به این است که علمی که در مرتبهی علمشان بود میخواهد در مرتبهی عین بیاید اذن در آمدن به عین این ازدیاد است. این از علم به عین آمدن این ازدیاد علم است که هم در خدای تبارک و تعالی مرتبهای اش راه دارد هم در معصوم که ظرف علم الهی است. بعد از این ادریس این پادشاه و شهری را که از توحید دفاع نکردند و باعث شدند که آن مظلوم با آن حالت کشته شود را نفرین کرد بیست سال قحطی بر اینها آمد و آن پادشاه و همسرش از بین رفتند و پادشاه ظالم دیگری هم آمد دنبال این بودند که ادریس را پیدا بکنند که قحطی برداشته شود ادریس گفت اگر میخواهید قحطی برداشته باشد باید پادشاه و اهل شهر که اهل کفر بودند همه با هم با حالت تضرع و انابه بیایند از ادریس بخواهند که به سوی خدا تضرع بکند این خودش شد یک وسیلهی هدایتی مجبور شدند تا این کار را کردند از همین هم استفاده کرد برای هدایت گری. این روایت شریف خیلی مفصل است من دیگر خیلی خلاصه اش کردم و از خیلی از مواضع معرفتی اش هم عبور کردم تا برسیم به مسائل بعدی. در روایت دیگری است که حضرت ادریس چون خیلی اهل عبادت و شدید العبادة بود ملک الموت که عزرائیل سلام الله است ملک الموت خیلی انسش برای این که با او نزدیک شود زیاد شد و از خدای تبارک و تعالی اذن گرفت که به ادریس نزدیک شود با او هم نشین باشد گفتنش ساده است ملک الموت قوهی عزرائیله کندن است انقطاع است لذا در روایات ما داریم از هر چیزی که میخواهند انسان را بکنند جدا کنند اسمش قوهی عزرائیلیه است یعنی من از موطن قبلی وقتی جدا میشوم به موطن بعدی وارد میشوم کندن از موطن قبلی به قوهی عزرائیلیه است ورود به موطن بعدی به قوهی جبرائیلیه است ورود یعنی اعطا این خودش بحث معرفتی زیبایی است اگر کسی خواست جای مناسب بحث را ببیند در شرح دعای سحر امام خمینی است آن جا ذیل روایتی که میآورد و ذیلش این بحث را مفصل از علمای دیگر میآورد و بعد خودش نظر خودش را میگوید عزرائیل وقتی به کسی نزدیک میشود قوهی عزرائیله انقطاع میآورد لذا ادریس سلام الله علیه چون شدید الانس در انقطاع بود عزرائیل سلام الله علیه آرزوی حشر با او را پیدا کرد این را ادریس ایجاد کرد تا این که عزرائیل خودش همهی کندنها انقطاعها به واسطهی قوهی او محقق میشود فقط مرگ نیست که عزرائیل موکلش است مرگ یکی از انقطاع هاست ما لحظه به لحظه هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمیآید مفرح ذات این بر آمدن نفس که در حقیقت باز دم است یک انقطاع است هم چنان که دمیدن نفس یک قوهی جبرائیلی است پس در هر نفسی دو نعمت است ما دائم با عزرائیل سلام الله علیه و جبرائیل سلام الله علیه و ملائکهی اعظم محشور هستیم اما ما توجه به این حشر نداریم این کندن ادریس سلام الله علیه و انقطاعش باعث شد که عزرائیل سلام الله علیه تقاضا داشته باشد و اذن بخواهد از خدا که با او هم نشین و مانوس باشد که اذن الهی داده شد. عزرائیل آمد گفت من ملک الموت هست گفت من سه حاجت از تو دارم اگر این سه حاجت من را برآورده بکنی من دعا میکنم برایت یکی از حالت هایش این بود که مرگ را به او بچشاند گفتنش ساده است «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» (آل عمران/ 185) هر نفسی مرگ را خواهد چشید چشنده نفس انسان است یعنی نفس مرگ را میچشد نه این که نفس میمیرد میچشد و الا مرگ مثل این میماند که من الآن یک غذایی را میچشم من باید باشم که غذا را بچشم نفس میماند ولی چشندهی مرگ است جدا شدن بدن از آن روح انسانی است مرگ. چشندهی این حالت نفس انسان است که میچشد این را که دارد این جا میخواهم مرگ را بچشم و چون کار عزرائیل انقطاع بود این را میگویند انخلا یا موت اختیاری که در روایات به ما خیلی سفارش شده مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا (بحارالانوار، ج 72، ص 59) مراتبی دارد هر انقطاعی که برای انسان ایجاد میشود هر جدا شدنی یک موت است انسان اراده اش را تحت اختیار ارادهی الهی قرار میدهد یک موت است از ارادهی خودش بریده تحت ارادهی الهی قرار گرفته هر عمل صالحی که به امر الهی انجام میدهد یک موت است از ارادهی خودم رها بودن و تحت ارادهی الهی در آمدن هر معصیتی را که انسان جلویش را میگیرد یعنی از آن شهوت خود جلوگیری کردن و به ارادهی الهی در آمدن اینها همه انقطاع است و موت است این جا دارد که موت را چشید و بعد گفت میخواهم داخل شوم آتش را هم ببینم حالا هر کدام از اینها روایت مطالبی دارد من فهرست وار میگویم وقتی که آتش را دید آن چنان صعقه زد و افتاد بعد که به هوش آمد گفت بعد از این میخواهم جنت را هم ببینم از خدای تبارک و تعالی ملک الموت اذن گرفت و جنت را هم نشان داد ادریس وقتی جنت را دید اتمام حجت کرد که من از این جا خارج نمیشوم بحثش یک بحث شیرینی است در ادامه عرض خواهیم کرد آیاتی که در مورد اردیس است در قرآن ذکر خواهیم کرد
شریعتی: خیلی ممنون امروز آیات ابتدایی سورهی مبارکهی یونس صفحهی 208 قرآن را تلاوت خواهیم کرد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ ﴿١﴾ أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَـذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ ﴿٢﴾ إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّـهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿٣﴾ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّـهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ ﴿٤﴾ هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّـهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿٥﴾ إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّـهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَّقُونَ ﴿٦﴾
ترجمه:
بسم الله الرحمن الرحیم
الر ـ این آیات [با عظمت] کتاب محکم و استوار است. (۱) آیا برای مردم شگفت آور است که بر مردی از خودشان وحی فرستادیم که مردم را [از عاقبت کفر، ناسپاسی، گناه و تجاوز] بیم ده، و به کسانی که ایمان آورده اند مژده ده که آنان را نزد پروردگارشان سابقهای نیک [و مقام، مرتبهای بلند و پاداشی شایسته] است. کافران [لجوج و بی منطق] گفتند: همانا این مرد، جادوگری آشکار است!! (۲) یقیناً پروردگارتان خدای یکتاست که آسمانها و زمین را در شش روز پدید آورد، آن گاه بر تخت فرمانروایی و حکومت بر آفرینش چیره شد، همواره کار جهان را [با قوانینی استوار و منظم] تدبیر میکند. [کار] هیچ واسطهای [در همه جهان هستی برای جابجایی عناصر وترکیب اجزا وبه جریان انداختن امور] جز پس از اذن او نیست. این است خدا، پروردگار شما، پس او را بپرستید؛ آیا متذکّر [حقایق] نمیشوید؟ (۳) بازگشت همه شما فقط به سوی اوست. [خدا شما را وعده داد] وعدهای حق وثابت؛ بی تردید اوست که جهان آفرینش را میآفریند، سپس آن را [به قیامت] بازمی گرداند تا کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، به عدالت و انصاف پاداش دهد، و برای کسانی که کافر شدند به کیفر کفری که همواره میورزیدند، شربتی از آب بسیار جوشان و عذابی دردناک است. (۴) اوست که خورشید را فروزان و ماه را تابان قرار داد، و برای ماه منازلی [چون هلال، تربیع، بدر و محاق] مقدّر ساخت تا شمار سال و حساب [ماه، هفته، اوقات امور زندگی و تنظیم برنامههای معیشت] را بدانید. خدا آنها را جز به درستی و راستی نیافریده؛ او نشانهها را برای گروهی که دانایند [بدون هر گونه ابهام] بیان میکند. (۵) به یقین در رفت و آمد شب و روز و آنچه را خدا در آسمانها و زمین پدید آورد، برای گروهی که همواره تقوا پیشه اند، نشانههایی [بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] ست. (۶)
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
شریعتی: اشاره قرآنی را میشنویم
حاج آقا عابدینی: در خدمت صفحهی 208 ابتدای سورهی یونس هستیم من آیهی دوم این سوره را عرض میکنم میفرماید آیا تعجب میکنند مردم که ما وحی بکنیم به یک شخصی به رجلی که مردم را بترساند و بشارت بدهد به اهل ایمان؟ این تعبیر که انبیا بشیر و منذر هستند این بشیر و منذر بودن خیلی بحث مهمی است مراتبی دارد از بشارت و انذار این جا آیهی شریفه میفرماید که عموم مردم را با انذار هدایت بکند این خیلی نگاه تربیتی دقیقی است که برای تربیت عموم مردم باید از انذار استفاده کرد و برای مومنین از بشارت یعنی در ابتدای کار اگر میخواهیم حرکت ایجاد شود و به سمت خدای تبارک و تعالی سوق پیدا بکند ترس اثر گذار تر است نه ترس صرف اما ترس اثر گذار تر است لذا ابتدا باید با انذار مردم را هدایت کرد لذا اگر به ما بگویند فقط این است که اگر شما نماز بخوانید بهشت در کار است خیلیها آمادگی ندارند برای ادامهی کار اما اگر بگویند جهنم در کار است از ترس جهنم خیلی از ما انجام میدهیم لذا انذار و ترس اثر گذار تر در عموم مردم است این یک نکتهای است که «أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَـذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ» لذا ما در نظام تربیتی مان هم همین کار را در نظام تربیت بچهها باید کرد منتها بچهها چون در سن ورود هستند ترس نباید زیاد باشد باید خیلی ملایم باشد اما بشارت در وقتی که اعمالشان رو به صلاح میرود بیشتر باشد منتها اگر از بعضی از آیات استفاده میشود که چون بچهها بر طبق نظام تربیتی فطرت هستند آن جا بشارت میتواند بر آنها کارساز باشد اما عموم مردم که به فرمایش آیت الله خوشبخت ایشان میفرمودند ما در مرحلهی خروج از طبیعت هستیم بچهها و کودکان در مرحلهی ورود به طبیعت هستند مرحلهی ورود به طبیعت یک اقتضایی دارد مرحلهی خروج از طبیعت اقتضای دیگری ما را بیشتر با ترس باید هدایت کرد اما در کودکان البته بشارت میتواند موثر تر باشد.
شریعتی: خیلی ممنون خیلیها دوست داشتند که کتابی معرفی بکنید که تاریخ انبیا را مطالعه بکنند از انبیا بیشتر بدانند کتاب تاریخ انبیا کتاب خوبی است روان قصص قرآن از آدم تا خاتم النبیین است نوشتهی استاد سید هاشم رسولی محلاتی دوستان میتوانند تهیه بکنند و استفاده بکنند از تاریخ انبیا و سیرهی آنها مطلع شوند. من از دوستانی که رفتند به غرفهی سمت خدا در نمایشگاه بین المللی کتاب بی نهایت تشکر میکنم دوستانی که دوست دارند به غرفهی ما سر بزنند محصولات فرهنگی برنامه را آن جا دریافت بکنند میتوانند به شهر آفتاب مراجعه بکنند محل برپایی نمایشگاه کتاب بین المللی تهران سالن 3 راهرو 2 غرفهی یازده هم کتابهایی که در برنامه معرفی شده و کتابهای کارشناسان محترم هم سی دیهای صوتی و تصویری برنامه آن جا است مراجعه بکنید دریافت بکنید. ادامهی فرمایشات شما را میشنویم
حاج آقا عابدینی: در خدمت روایتی بودیم که انس ادریس با ملک الموت بود و کمالاتی که به واسطهی انقطاع برایش ایجاد شد من این قسمت را از روی روایت میخوانم نورانیت روایات برای ما خیلی اثر گذار تر است بهشت را به او نشان داد جهنم را نشان داد وقتی جهنم را به او نشان داد گفت چگونه بود فَقَالَ لَهُ کَیْفَ رَأَیْتَ قَالَ بَلَغَنِي عَنْهُ شِدَّةٌ وَ إِنَّهُ لَأَشَدُّ مِمَّا بَلَغَنِي من شنیده بودم که چقدر شدید است انه اشد بلغنی وقتی نبی الهی یک چیزی را شنیده شنیدهی او مثل شنیدههای هوشی ما نیست که علم حصولی باشد علمهای ما باشد او با علم حضوری میشنود اما میگوید حالا که دیدم از آن چه که شنیده بودم و به من رسیده بود این شدید تر و سنگین تر بود بعد خلاصه وارد شد موت را نشانش داد نار را نشان داد وقتی که نگاه کرد فَدَخَلَهَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهَا قَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ مَا کُنْتُ لِأَخْرُجَ مِنْهَا من دیگر از جنت خارج نمیشوم ان الله تعالی یقول ک نفس ذائقه ال موت هر نفسی موت را میچشد من موت را میچشم «وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا» (مریم/ 71) هر کسی در جهنم وارد خواهد شد حالا این جهنم چیست که همه وارد خواهند شد آیهی قرآن است من جهنم را هم دیدم و ما هم بخارجین منها در مورد بهشت آمده که اگر کسی از او وارد شد خارج نمیشود دیگر من نمیخواهم از آن جا خارج شوم دارد که با زیرکی قبل از این که از دنیا برود وارد بهشت شد از دنیا برود به معنای موت اضطراری با موت اختیاری وارد بهشت شد خارج نشد در روایتی دارد که خدای تبارک و تعالی به ملک الموت گفت این حجتی بود که من یادش دادم فَقَالَ لَهُ رَبُّهُ إِنَّ إِدْرِیسَ إِنَّمَا حَاجَّکَ فَحَجَّکَ بِوَحْيٍ وَ أَنَا الَّذِي هَیَّأْتُ لَهُ تَعْجِیلَ دُخُولِ الْجَنَّةِ فَإِنَّهُ کَانَ یُنْصِبُ نَفْسَهُ وَ جَسَدَهُ یُتْعِبُهُمَا لِي فَکَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أُعَوِّضَهُ مِنْ ذَلِکَ الرَّاحَةَ وَ الطُّمَأْنِینَةَ وَ أَنْ أُبَوِّئَهُ بِتَوَاضُعِهِ لِي وَ بِصَالِحِ عِبَادَتِي مِنَ الْجَنَّةِ مَقْعَداً وَ مَکاناً عَلِیًّا با تو احتجاج کرد که این آیات را شاهد آورد به وحی من بود که با تو این احتجاج را کرد و من بودم که برای او آماده کردم وارد شدن به جنت نه این که خدا غافل بود نه خدا میگوید من به او یاد دادم این هم یک یاد گرفتن بود لذا انقطاعش این قدر تامّ شد موت را چشید در حالی که هنوز زنده بود هنوز وقت اجلش نرسیده بود نار را دید عذاب نار عظمت و شدت نار را چشید که بفهمد چقدر عظیم است تا خودش را از او دور بکند و نعمتهای بهشت و قرب الی الله را در جنت چشید قبل از این که اجلش رسیده باشد و مواقف قیامت را طی کرده باشد لذا دارد که خدای تبارک و تعالی فرمود چرا من اینها را به او دادم؟ چون جسدش را به خاطر من جسمش را به خاطر من به زحمت میانداخت یعنی سخت میگرفت بر خودش چون بر خودش بر نفسش و بر جسدش سخت میگرفت این یک اصل است که هر چقدر انسان نسبت به نفس و بدنش تابع نشود شهوتها غضبها را هر چقدر انسان زیر پا بگذارد لذتهای بدن را هر چه که نفسش خواست را ندهد و رها نباشد آزاد نباشد میگوید این سنت من است که هر چه سختی از این طرف چشید راحتی و طمانینه را من روزی اش میکنم و چون متواضع بود نسبت به من چون بحث ادریس تمام نشد چند نکتهی عظیمش ماند که حالت جذب انسانها را میخواهد ایجاد بکند در جلسهی بعدی دوستان ان شاء الله پیگیر باشند