سیره تربیتی انبیای الهی در قرآن کریم(داستان حضرت نوح علیهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 13-06-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
آسمان میخواند امشب ، قدسیان دف میزنند *** حوریان کِل میکشند و خاکیان کف میزنند
آسمانی بیکرانی، عاشق دریا شدی *** آمدی، آینهی انسیه حورا شدی
امشب ای زیباترین، ای دلبر کوثر بیا *** شب، شب عشق است ای داماد پیغمبر بیا
بیش از اینها با دل محبوب ما بازی نکن *** پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن
مثل اقیانوس آرام است، این بانو ولی *** در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی
لیلة القدر نگاهش یا علی اجر تو است *** او سلام فیه حتی مطلع الفجر تو است
از ازل در پرده بود آینهدارش میشوی *** در عبور از کوچه باغ عشق یارش میشوی
قد و بالای علی از چشم زهرا دیدنی است *** وای وقتی میرسد دریا به دریا دیدنی است
شریعتی: سلام عرض میکنم. سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا(علیهمالسلام) را به شما تبریک میگویم. انشاءالله بهترینها در این ایام پر خیر و برکت و در اولین روز ماه ذیالحجه نصیب شما شود. یک سلام ویژه به کسانی که امروز و این شبها را برای ازدواجشان بهانه کردند و جشن میگیرند. انشاءالله در هر کجا که هستید باغ ایمانتان آباد باشد. حاج آقا عابدینی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا عابدینی: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز. این عید مبارک را و این روز سرور اهلبیت(علیهمالسلام) را به پیغمبر گرامی اسلام و همه اهلبیت تبریک عرض میکنیم. انشاءالله در پناه این روز مبارک همه ما به جشن و سرور و هدایایی که اهلبیت برای ما ذخیره کردند، نائل شویم.
شریعتی: در بخش ابتدایی و مقدمه گفتگویمان از فضیلت ماه ذیالحجه خواهیم شنید و بعد انشاءالله وارد بحثمان که سیره تربیتی انبیاء در قرآن کریم هست وارد میشویم.
حاج آقا عابدینی: (قرائت دعای فرح) انشاءالله خدای متعال به ما توفیق بدهد که از یاران امام زمان(عج) باشیم.
آغاز ماه ذیالحجه است و جزء ایامی است که موحدین و متألهین در این دهه تحفههای ویژهای نصیبشان میشود. ایام خاصی برای مراقبه ی آنها است. دههی آخر اربعین کلیمی است که سی روز ماه ذیالقعده مقدمه برای این دهه بود. «وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومات» (حج/28) ایام معلوماتی که در قرآن به عنوان ذکر در آن ایام آمده که در آن ایام بالخصوص ذکر الهی داشته باشند، این دهه ذیالحجه است که از ابتدا تا روز دهم که عید قربان میشود. علاوه بر اینکه این ماه، ماه ذیالحجه هست. وقایعی بسیاری در آن واقع شده که عمدتاً تأکید مسأله ولایت است. از جمله روز اول که ازدواج بین حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنان(ع) است که این ازدواج مبارک ترین ازدواجی است که در طول تاریخ بشریت میشود به آن اشاره کرد که آن برکات فرزندان و ذریهای که از آنها، امامت تا آخر الزمان را به دوش دارند و رساندن بشریت به نهایت کمالشان بر عهده فرزندانی است که از ثمرات این ازدواج است. انشاءالله به برکت امروز جوانان ما برای امر ازدواج کارشان تسهیل و تسریع شود. خدای متعال توفیقی در این مملکت ایجاد کند که تلاش مسئولین بر این مسأله که بسیاری از آفات را برطرف میکند به برکت امروز محقق شود.
بحثی که ما امروز در مورد بحث ذیالحجه داریم و از کتاب شریف المراقبات این را نقل میکنیم، این کتاب بسیار عالی است و شاید در مراقبه ایام از جهات متعدد بسیار مورد توجه و تأثیر گذار است. از نفس کسی صادر شده که بسیار اهل مراقبه بوده است. معمولاً اولیای الهی به داشتن این کتاب سفارش میکردند که دائماً در ایام به این کتاب رجوع کنیم. در این کتاب شریف ایشان میفرماید: بعد از گذراندن ماه مبارک رمضان، شاید همانطور که در ماه رمضان بهترین شهر، افضل تمام ماهها، رمضان بود. در مورد این ایام ده روز وارد شده که افضل ایام است. ایشان میفرماید: شاید ماه رمضان افضل ماهها است، این ایام ده روز هم افضل ایام است. برای کسانی که اهل مراقبه هستند، در این ده روز مراقبات ویژهای محقق میشود و ده روزی است که طبق آن نمازی که برای این ایام هم وارد شده که دو رکعت است بین مغرب و اعشاء است و بعد از حمد و توحید میخوانند، «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ» (اعراف/142) سی روز میقات رب داشت، این ده روز تتمیم و تکمیل آن سی روز بود که چهل روز شد. کسانی که در این سی روز مواعده رب داشتند، این «أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ» از طرف خدا وارد شده است.
اینقدر این ایام بر موسای کلیم عظیم بود که در این چهل روز نخورد و نیاشامید و نخوابید. در این چهل روز شوق ارتباط با خدا آنقدر زیاد بود که نه خواب راه داشت و نه خوردن و آشامیدن. میشود انسان در ارتباط به جایی برسد که تمام اینها در ارتباط محض جدا شود. لذا ایشان میفرماید: حواسمان باشد که اگر روزه در این ایام وارد شده تقریباً این روزه انسان را به مراقبهای نزدیک میکند که موسی (ع) داشت. این شباهتی به اشتیاق موسی است. که اگر اصلش را در خودم ندارم ولی تشبه به آن مسأله را در خودمان ایجاد کنیم.
اگر کسی این نماز را در این ده روز بخواند با اینکه حج شرکت نکرده اما تمام فضایل و نتایج را برای او هم محقق میکنند. آل سعود ملعون ما را منع از این مسأله کردند. انشاءالله خدای متعال جبران این را برای ما قرار داده است. لذا گفتند: سعی کنید با تمام عقل و روح و قلبتان در اینجا وارد شوید که هیچ چیزی جا نماند. با تمام وجود در این ده روز وارد شوید.
اگر کسی توجه داشته باشد که همین که اذن دادند به ما که ذکر خدا کنیم، «وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومات» که در قرآن اینگونه وارد شده است، توجه به همین خود بالاترین افتخاری است که خدای متعال بر ما گذاشته است. به ما اجازه داده که ذکر او را بگوییم. با اینکه آداب ذکر و حضور ذکر را نداریم اما به ما اذن دادند. اگر حال ذکر برای ما ایجاد شد، این نشان میدهد که خدای متعال قبل از این ویژه ما را یاد کرده تا ما توفیق یاد خدا را پیدا کنیم. بعد از اینکه خدا را یاد کردیم، ذکر الهی نسبت به ما این است که ما را در مرتبهی بالاتری قرار میدهد.
ایشان دو روایت نقل میکند و میفرماید: در این ایام از نبی گرامی اسلام وارد شده که هیچ روزی بالاتر از این دهه در عمل صالح محبوبتر و افضل نزد خدا نیست. میپرسند: در این ایام عمل صالح از جهاد فی سبیل الله بالاتر است؟ فرمود: مگر اینکه کسی با جان و مالش برود و برنگردد، البته او افضل است. اینقدر در این ایام برای ما فضیلت قرار دادند. خود جهاد عمل صالح است. اما میگوید: در وقتی که جهاد نیست. میگوید: این بالاتر از جهادی بود که در وقت دیگری میخواست محقق شود.
دو دعا هم هست که مربوط به این ده روز است. یکی از عیسی(س) که در حقیقت خیلی عظیم است و برای این پنج ذکر خیلی آثار هم شمرده شده است. یکی هم این است که دو تسبیح «لا اله الا الله» و «اشهد ان لا اله الا الله» است که در مفاتیح ذکر شده است. از جمله خصوصیات امروز هم این است که روز نزول سوره توبه است. سوره توبه امروز نازل شد که برائت از مشرکین بود که پیغمبر این را به یکی از اصحابش دادند که ببرد و ابلاغ کند. اما بعد بر پیغمبر خطاب شد که این را باید یا خودت ببری یا رجلی که از تو باشد. لذا امیرالمؤمنین را صدا زدند و این سوره را همراه حضرت فرستادند و گفتند: برو و آن شخص را برگردان. آن شخص برگشت و حضرت مأمور ابلاغ این سوره شد. روابط بین مؤمنین و تمام مشرکین و کفار را این سوره به نحو جدیدی ترسیم کرد. این صف بندی باید به دست امیرالمؤمنین(ع) محقق میشد اینقدر عظیم بود. باید کسی این کار را ابلاغ کند که آن باور وجودی در او باشد. باید کسی باشد که صف به صف باشد. باید برگزیدهترین باشد. تا این مرزبندیها با قیاس با او که میزان است سنجیده شود.
شریعتی: مقدمه پرباری بود، هم میتوانید به کتاب المراقبات مراجعه کنید، هم میتوانید برای ما پیامک بفرستید. هم میتوانید به مفاتیح مراجعه کنید. در کانال برنامه هم قرار داده شده است. در قصه حضرت نوح به سختیهایی که حضرت در مقابل تمسخرهای مردم در ساخت کشتی تحمل کردند، رسیدیم. حالا ببینیم که امروز قرار است چه اتفاقی بیافتد.
حاج آقای عابدینی: در انتهای جلسه قبل روایتی را خواندیم که خیلی تعبیر روایت کلیدی و مهم است. چهل سال مردم عقیم شدند و در این چهل سال قحطی هم بود. خود این قحطی فشاری بود که یک عده برگردند. خدای متعال خیلی رحیم است. نمیخواست عذاب نازل شود و کسی باشد که یک استعدادی داشته باشد که با یک تلنگر برگردد. لذا نوح(ع) به اینها میگفت: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّارا» (نوح/10) اگر شما استغفار کنید، خدا شما را میبخشد. روزی را زیاد میکند و باران به موقع باریده میشود. چهل سال عقیم شدند تا کودکانی نباشند که وقتی عذاب نازل میشود آنها هم به عذاب گرفتار شوند. لذا میفرماید: عدهای از اینها بخاطر تکذیبشان هلاک شدند. عدهای هم راضی به این تکذیب بودند . «وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ» کسی که در کاری نباشد، «فَرَضِيَهُ كَانَ كَمَنْ شَهِدَهُ» (تحفالعقول/ص456) کسی آنجا نیست.
زمان گذشت از ما گذشته است. ما از ابتدای عالم نبودیم. زمانی هم میآید که عمر ما پایان میپذیرد و نیستیم. ما در برههای از زمان هستیم. در این برهه هم در همه مکانها نیستیم. این روایت میفرماید: انسان میتواند خودش را فرا زمانی و فرا مکانی کند. کسی که از یک امری غایب است، یا وجود نداشته، یا وجود داشته مکان در آنجا نیست. یا مکان هم بوده، در خانهاش نشسته و نخواسته بیرون برود. چه در جانب کمال، چه در جانب نقص، این فقط مربوط به عِقاب نیست. بلکه در ثواب هم همینطور است. کسی که در امری غایب است اما راضی به آن است، مثل کسی است که آنجا بوده و این را انجام داده است. از جمله مصادیق همان است که انسان میتواند وجودش را از ازل عالم تا ابد عالم گسترده کند. انسان میتواند با خواندن گذشتهی انبیاء حسرت بخورد و طلب کند که کاش من هم با نوح و همراه نوح بودم و ایمان میآوردم. کاش با آدم و ادریس و موسی و ابراهیم و عیسی و انبیای دیگر بودم. ای کاش با نبی گرامی اسلام بودم، با اهلبیت بودم. کاش بودم و تک تک اینها را «یا لیتنا کنا معک» یعنی این طلب اگر جدی و واقعی باشد، طبق این روایت میفرماید: مثل کسی است که آنجا شاهد بوده است.
مثلاً در گوشهای از عالم ظلم واقع میشود. ما امکان رفتن نداریم. اما واقعاً دلمان میخواهد حضور داشته باشیم و از حریم دین و مؤمنین دفاع کنیم. این مکان گسترده میشود. در دوره ظهور، ما از الآن منتظر باشیم. میگویند: زمانی که حضرت میآید به کسانی که واقعاً منتظر بودند خطاب میشود که اگر میخواهید او قیام کرده است. میتوانید برخیزید و همراه او باشید. اینقدر قدرت انسان را عظیم میکند و اینکه ما خودمان را در حیطه زمان و مکان میبینیم، این نازل ترین مرتبه است. بدن ما در حیطه زمان و مکان است. حقیقت ما که روح ما است نه زمان دارد و نه مکان دارد. این فضل الهی است که به انسان داده است. این حقیقت میتواند از ازل عالم تا ابد عالم را گسترده باشد. حیف نیست که انسان وقتی این توان را در وجودش قرار دادند، خودش را به حاجتها و خواستهها و افقهای نگاههای محدود وابسته کند؟ اگر ما به این توجه نکنیم از دست میدهیم. منتهی چون نمیشناسیم باور از دست دادن آن برای ما سخت نیست. مثل کودکی هستیم که توجه نداریم این سرمایه چقدر عظیم است. خداوند برای انسان خلود ابدیت را قرار داده است. این خلود ابدیت از این توان نامتناهی نشأت میگیرد که محدود به حدی نیست.
این «وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ» یعنی به تمام مسائل روحی حساس باش. به همه وقایعی که در نظام روحی خودت و دیگران اتفاق میافتد حساس باش. بیتفاوت نباش. لذا عدهای بخاطر رضا و سکوتشان هلاک شدند. سکوت و رضا به تکذیب دیگران در نظام الهی جرم محسوب میشود. لذا امروز هم اگر حساسیتهای ما را در ارتباطها و دفاع از همدیگر و امر به معروف و نهی از منکر کم میکنند، برای این است که ما را به حد بدن نازل کنند. در حد بدن بودجههای زیادی در همه کشورها تصویب میشود. برای اینکه بدنها سلامت باشند. مریضیها به هم سرایت نکند. مریضیها جلوگیری شود. خیلی خدمت انجام میشود. اما این طرف را ما را به تساهل و تسامح و بیتفاوتی سوق میدهند. اگر اینطور شد سکوت ما نسبت به فجایع و وقایع و منکراتی که واقع میشود، یا عدم امر به معروف در جایی که باید معروفی امر شود، این سکوت یعنی روح ما را در یک حد نازل بدن زندانی کردن. نه به زمانهای گذشته، نه به زمان آینده، نه به افراد دیگر، نه به جاهای دیگر کار نداشته باش. دین میخواهد اینقدر ما را توسعه بدهد و بزرگ کند. میگوید: تو همه اینها هستی. اگر تو سکوت کنی خودت لطمه میبینی. ولی از آن طرف ما را طوری با حرفهای زیبا و عنوانهای زیبا به سمتی میبرند که بیتفاوت کنند. این روایات و جریان نوح(ع) یکی از آثار تربیتیاش همین مسأله است که انسان را به بزرگی زمان و مکان در طول تاریخ بشریت بزرگ کند و هیچ زمانی حد او نشود و فرا زمان و فرا مکان شود.
در جریان نوح به جایی رسیدیم که کشتی ساخته شد، یکسری خصوصیاتی در مورد این کشتی هست از جمله اینکه این کشتی طول و عرضی داشت که در روایت مختلف، در کتابهای آسمانی، مثل تورات، انجیل، اَوِستا، در کتابهای غیر آسمانی دیگر هم آمده است. در کتابهای هند قدیم آمده است. اما مفصل این در کتاب المیزان جلد دهم هست که آنجا مرحوم علامه نقلهای دیگران را آورده است. در کتاب یونانیون مثل افلاطون جریان کشتی نوح ذکر شده است. جریانی نیست که مختص اسلام باشد، در همه جا نقل شده است. بعضی از اینها وقتی ذکر کردند گفتند، نوح دیوار عظیمی کشید و توانست منطقهی کوچکی را محصور کند که آب بقیه جاهای عالم را فرا گرفت، فقط اینجا ماند. در تورات و اَوِستا کشتی ذکر شده است. در موارد بسیاری اتفاق دارند و در بعضی از جزئیات اتفاق نیست. بعضی از فیلمهایی که ساخته شده براساس نقل تورات ساخته شده است. شاید یک نگاه صهیونیستی هم خواسته این نقل را مصادره کند. این فیلمها را طوری ساختند که نوح نبی را کاملاً یک انسان بسیار خشن جلوه داده که از کشتن کودکان اِبایی ندارد، در فیلم نمایش میدهند که یک گل را حفاظت میکند اما در کشتن انسانها بسیار ظالم است. امروزه هم میبینیم که در حقوق بشر در جریاناتی که در محکوم کردن کشورها پیش میآید، یا در جلوه دادن بزرگی یک کشور نسبت به یک حیوان نشان میدهند که خیلی کار انجام میدهند نسبت به آسیب دیدن یک حیوان، هزینههای زیادی هم میکنند. اما همین کشور در کشتن عدهی زیادی از مردم یک کشور دیگر سهیم است. اینها نگاهی است که در یک فیلم هم میخواهند برای ما جا بیاندازند. که نوح هم اینگونه بود!
در قرآن داریم که نوح تا چه حد دلش به حال مردم میسوخت. حتی وقتی خدای متعال به او خطاب کرد کشتی را بساز و نسبت به اینها دیگر شفاعت نکن. «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» (هود/37) خداوند به نوح خطاب میکند: دیگر نسبت به اینها شفاعت نکن. اینطور نیست که رحم نوح از خدا بیشتر باشد. خدای متعال که ارحم الراحمین است، آخرین کسی که در قیامت شفاعت میکند و خداست که ارحم الراحمین است. از او رحیمتر نیست. اما با این حال خدا خطاب میکند که شفاعت نکن. خداوند، نوح (ع) را بر قضای الهی مطلع میکند. قضا فوق قَدَر است. دیگر تغییر نایافتنی است. به نوح نشان میدهد که دیگر اینها برگشتنی نیستند. تو هرچه سعی کنی دیگر اینها باب توبه را بستند. برای همین خداوند فرمود: کشتی را روبروی اینها بساز. عقیم شدن و قحطی هم برای این بود که اینها برگردند. اما برنگشتند. خداوند نمیگوید: راه را بستم. بلکه میگوید: اینها خودشان راه را بستند. نوحی که 950 سال سختی را تحمل کرد در برابر قومش، آنوقت اینها میخواهند در فیلمهایشان نشان دهند که نوح خشن و بیرحم بود. به راحتی میکشت. وقتی کشتی نشست و نوح باقیمانده قوم خودش را دید، آنچنان مغموم شد که خدای متعال خطاب کرد که انگور سیاه بخور که رفع غم میکند. آدم خیلی غصه میخورد که نوح نبی این مظهر رحمت الهی را آنچنان در بعضی از جهات خشن نشان میدهند و در بعضی جهات دیگر آنچنان اهل تساهل و تسامح نشان میدهند که فرامین خدا را زیر پا میگذارد. یعنی از یک طرف نفس پرستی را در نوح جلوه میدهند که نوح میخواست خودش را تثبیت کند.
وقتی به نوح میگویند: اگر راست میگویی، عذابت را بر ما نازل کن. میگوید: من کارهای نیستم. اگر خدای متعال بداند میفرستد. آنچنان خودش را تابع اراده الهی نشان میدهد که هیچ جای منیت باقی نمیگذارد. بعد هم اینکه نجات گرایی را بزرگ میکنند. اینکه نوح فقط اهل بیتش را نجات داد. در قرآن داریم که همسر نوح بخاطر اینکه به نوح خیانت کرد، جا ماند. اما در فیلمها میگویند: که همسرش با او سوار کشتی شد و هیچ اشارهای به فرزند نوح که گرفتار عذاب الهی شد بخاطر اینکه اطاعت نکرد، نمیکنند.
شریعتی: امروز صفحه 327 قرآن کریم آیات 58 تا 72 سوره مبارکه انبیاء در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ«58» قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ«59» قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ«60» قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ«61» قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ«62» قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ«63» فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ«64» ثُمَّ نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ«65» قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ «66» أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ«67» قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ«68» قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ«69» وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِينَ«70» وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ«71» وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ«72»
ترجمه: پس (سرانجام، ابراهيم در يك فرصت مناسب) همه آنها، جز بزرگشان را كاملًا خرد كرد تا شايد آنها به سراغ آن بيايند (و وجدانهاى خفتهى آنها بيدار شود). گفتند: چه كسى با خدايان ما اين چنين كرده؟ قطعاً او از ستمكاران است. گفتند: شنيدهايم جوانى كه به او ابراهيم مىگويند، بتها را (به بدى) ياد مىكرد.(بزرگان قوم) گفتند: پس او را در پيش چشم مردم بياوريد تا آنها (بر مجرم بودن او) گواهى دهند. گفتند: اى ابراهيم! آيا تو با خدايان ما اين چنين كردهاى؟ (ابراهيم) گفت: بلكه اين بزرگشان آن را انجام داده است. پس از خودشان بپرسيد اگر سخن مىگويند!! پس به (وجدانهاى) خود بازگشتند، پس (به يكديگر يا به خويش) گفتند:هر آينه شما خودتان ستمگر و ظالميد. سپس سرهايشان را به زير انداختند (و با شرمندگى گفتند: اى ابراهيم!) براستى تو خود مىدانى كه اينها (حرف نمىزنند و) اهلسخن گفتن نيستند. (ابراهيم) گفت: پس آيا شما بجاى خداوند چيزى را مىپرستيد كه هيچ سودى براى شما ندارد و هيچ زيانى به شما نمىرساند؟! اف بر شما و بر هر چه كه غير از خدا پرستش مىكنيد، آيا نمىانديشيد؟! (امّا مشركان لجوج و متعصّب) گفتند: اگر مىخواهيد كارى انجام دهيد! او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى كنيد. (و سرانجام آتشى فراهم آورده و ابراهيم را به درون آن انداختند، امّا ما) گفتيم: اى آتش! بر ابراهيم سرد و سلامت باش. و (اگر چه) آنان براى او (تدبير بد و) كيدى را اراده كردند، ولى ما آنها را از زيانكارترين (مردم) قرار داديم. و ما، او (ابراهيم) ولوط را (از شرّ كافران) به سرزمينى كه در آنجا براى همه جهانيان بركت نهاديم، نجات داديم. وبه او (ابراهيم) اسحاق و يعقوب را به عنوان نعمتى افزون بخشيديم و همه را از صالحان قرار داديم.