سیره تربیتی انبیای الهی در قرآن کریم (نقش خانواده در هدایت و گمراهی)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 03-07-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
چشمها پرسش بیپاسخ حیرانیها *** دستها تشنه تقسیم فراوانیها
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم *** داغهای دل ما جای چراغانیها
حالیا، دست کریم تو برای دل ما *** سرپناهیست در این بیسر و سامانیها
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهیم *** ای سر انگشت تو آغاز گل افشانیها
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید *** وقت تقسیم غزلها و غزل خوانیها
سایهی امن کسای تو مرا بر سر بس *** تا پناهم دهد از وحشت عریانیها
چشم تو لایحهی روشن آغاز بهار *** طرح لبخند تو پایان پریشانیها
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم. دعا میکنم در هرکجا که هستید انشاءالله تنتان سالم و قلبتان سلیم باشد. خداوند پشت و پناه شما باشد. هفته دفاع مقدس را گرامی میداریم. تبریک ویژه و مخصوص هم به همه دانشآموزان عزیز داریم. حاج آقا عابدینی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا عابدینی: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی، اولین سلام را به همه شهدای دفاع مقدس داریم که این امنیت ما از دلاوریها و ایثار آنها بوده است. سلام عرض میکنم خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیز. انشاءالله سال پرباری از علم و ادب و تربیت برای همه دانشآموزان باشد.
شریعتی: در ذیل بحث سیره تربیتی انبیاء در قرآن کریم نکات خوبی را شنیدیم، ادامه داستان حضرت نوح را میشنویم.
حاج آقا عابدینی: (قرائت دعای فرج) انشاءالله خدای متعال به ما توفیق بدهد که از یاران امام زمان(عج) باشیم. انشاءالله فرج حضرت زودتر محقق شود تا این ظلمها و سرکشیها به برکت ایشان در همه عالم به توحید و عدالت تبدیل شود.
بحث ما به اینجا رسید که نوح(ع) سوار کشتی شد و این کشتی به امر الهی «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» (هود/41) بعد از باریدن باران شدید و جوشش چشمهها از زمین حرکت کرد. این کشتی جاماندگانی داشت. از جمله کسانی که خدای متعال استثناء کرده بود در مورد نوح و اهلبیت او، همسر نوح بود که جزء جاماندگان بود. تعبیر آیه قرآن این است که «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ» (تحریم/10) در این آیه شریفه خدای متعال همسر نوح و لوط را مثال زده برای کسانی که کفر ورزیدند، که اینها با اینکه در زمان حیات زندگی میکردند در خانوادهای که دو نبی سرپرست خانواده بودند، اما «خانتاهُما» خیانت در مقابل امانت است. اینها در این امانتی که این خانواده بود، خیانت کردند. امانت معلوم است، همان حفظ کیان و تعالی خانواده در اهداف الهی، امانت است. چون خیانت کردند، «فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما» این بودن همسر پیغمبر اینها را از اینکه نجات پیدا کنند، بینیاز نکرد. این آیه بسیاری از شبهات و مسائل دقیقی که در نگاه اعتقادی باید برایش استدلال شود، یا در نگاه اخلاقی باید تحلیل شود تا روشن شود، خدای متعال در این چند آیه خیلیها را به سادگی حل کرد. «فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً» هیچ چیزی مانع نشد که عذاب شامل حال اینها شود. حتی همسر نوح نبی!
«وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ» به آنها خطاب شد، آنقدر تحقیر هم شدند که حتی فاعل کسی که به اینها میگوید: داخل شوید، ذکر نمیشود. «قیلَ» از بس اینها حقیر هستند و اهمیتی ندارند. این شخصیت عظیمی که همسر پیغمبر بودند، اینطور حقیر شدند.
خیلی وقتها یک شخصیت کاذب ایجاد میشود، به واسطه همین انتصابها که ظرفیت سازی نشده و این انتصابها که به افراد و خانوادهها شخصیت میدهد، تحمل این مرتبه را ندارند. آماده نشدند و همین باعث سقوطشان میشود. ثانیاً هم باعث میشود وقتی یک فردی جایی موفق هست، دشمن یا شیطان، دشمن که میگوییم برای بحث حاکمیتی هست. شیطان برای بحث فردی و اجتماعی است که عامتر میشود. به دنبال این میشود که پیام شخص را زمین بزند، کار آن شخص را زمین بزند، گاهی حریف آن شخص نمیشود. ولی از راه خانواده و بستگانش وارد میشود. وقتی این زمین خورد، در این شلوغی پیام این هم مورد تشکیل واقع میشود. لذا خیلی مراقبت ویژه نسبت به کسی که در جایی تأثیرگذار است، لازم است. لذا وقتی اشخاص در جایگاهی قرار میگیرند، فکر میکنند همه توجهها به آنهاست. وقتی اشارهها به آن فرد واقع میشود، این فرد فکر میکند دیگر مطلوب واقع شده است. انسان هم دوست دارد مطلوب واقع شود، وقتی اینطور میشود این ساقط میشود. دیگر احساس میکند بینیاز از کمال است. در صورتی که توصیه خدای متعال برای انسان این است که هرگاه شما به کمالی رسیدید و مورد توجه واقع شدید، تواضع خودتان را از قبل بیشتر کنید.
خدای متعال خطاب به مریم(س) میفرماید: مریم ما به تو سه مقام دادیم. یکی اینکه تو را برای خودمان انتخاب کردیم. تو را طاهره و معصومه قرار دادیم. دیگر اینکه «وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِين» (آلعمران/42) یک مقام اجتماعی به تو دادیم. این مقام اجتماعی برگزیده شدن بین دیگران است. خداوند میفرماید: «اصْطَفاكِ» تو را اول برای خودم برگزیدم. بعد میفرماید: «وَ طَهَّرَك» تو را طاهره و معصومه قرار دادم. «وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِين» سومی این است که یک مقام اجتماعی هم به تو دادم. تو مورد عنایت و توجه همه زنها هستی. بین همه زنها به عنوان الگو مطرح شدی. در ادامه بلافاصله میفرماید: «يا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِين» (آلعمران/43) سه تکلیف در برابر سه مقامی که داری. اگر کسی که به جایی میرسد، چه مرد، چه زن! فرقی ندارد. ممکن است خدا به یک خانم عنایت کند و به جایی برسد. یک هنرپیشه است و مورد توجه مردم است. یک ورزشکار است، یک مبلغ است، یک مسئول است، فرقی ندارد. هر کدام از اینها مورد توجه مردم هستند. این حیطه توجه هم لزومی ندارد حیطه کشوری و بینالمللی باشد. هرکسی در هر جایی به هر طریقی مورد توجه قرار میگیرد، میتواند ساقط کننده او باشد، میتواند رشد دهنده او هم باشد.
یکی از اساتید ما وقتی خانمش از دنیا رفته بود، سر قبر خانم ایستاده بود، گفته بود: من فکر میکردم این همه کتابهایی که نوشتم، این حرفهایی که میزدم همه مربوط به خودم بود. حالا که تو رفتی میبینم اینها از ارتباط با تو محقق میشد و به جایی میرسید. محیط آرام ایجاد کرده بود و توجه داشته هیچ گزندی و آسیبی نرسد. این آقا توانسته با خیال راحت بنویسد. قطعاً آنچه از کمال برای او محقق میشود، در عبادات و کتابهایش و اعمالش، در همه اینها خانم هم شریک است. اینطور نیست خانم بگوید: سر من کلاه رفت تا تو به جایی برسی. این فهم و شعور آقا است که میفهمد و اظهار میکند. اگر در روایت است که جهاد زن خوب شوهرداری است. یعنی هر اثری از این شوهر محقق شود، و این خانم در آرامش و موفقیتهای او کمک کرده بوده است، تمام آنها عمل این هم هست. منتهی مثل جهاد برای این زن است. آدم از خودش بگذرد. دیگری را جلو بیاندازد. کمک کند او جلو بیافتد، خیلی به اخلاص نزدیکتر است. ممکن سر راه کسی که جلو افتاده ریا هم قرار بگیرد، اما اینکه پشت پرده است، اخلاص محض است. چقدر مقام یک زن میتواند عالی باشد. وقتی در خفای خودش در هدایت جامعه کمک میکند. لذا موفقیت خیلی از مردان بزرگ از کمکهایی است که توسط خانم خانه که سراسر امنیت و آرامش بود، صورت میگرفت.
از پیغمبر(ص) روایت است که فرمودند: اگر کسی سوره تحریم را بخواند، موفق به توبه میشود. چرا موفق به توبه میشود؟ یکی همین است که بفهمد نسبتها و وابستگیها و موقعیتها نجات دهنده نیست. هرکسی با عمل خودش است. هیچ چیزی هم مانع نیست. همسر فرعون هم در شدیدترین شرایط قرار گرفت، اما در همان شرایط بالاترین ایمان را آورد. نه چیزی مانع برای کمال هرکسی است و نه نسبتی مؤثر در این است که این را نجات بدهد.
این سوره تحریم در رابطه با دو نفر از همسران پیغمبر است. این سوره سه بار به دو خانم اشاره میکند. این دو خانم نقشه کشیدند، کاری کردند که پیغمبر آزرده شد. یکی از آنها رازی را که پیغمبر با او درمیان گذاشته بود با دیگری افشا کرد، با اینکه پیغمبر فرموده بود به کسی نگو. این افشا کردن راز خیانت بود. غیر از آزرده کردن پیغمبر، راز هم افشا کردند. وقتی خدا به پیغمبر میگوید: راز را افشا کرده است. او هم بعضی از چیزهایی که خدا به او اطلاع داده بود را به خانم گفت. تا زیاد شرمنده نشود؟ میگوید: چه کسی اینها را به تو گفت؟ پیغمبر میفرماید: «نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ» (تحریم/3) خدا به من اینها را گفت. تعبیر قرآن هست که «عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْض» (تحریم/3) بعضیها را گفت. پیغمبر کریم است، الگو است. یعنی اگر شما از رازی مطلع شدید، که کسی آمده کاری کرده است، همه را به رویش نیاورید. در حدی که او بفهمد و توبه کند. در روایتی هست که امیرالمؤمنین فرمود: این صفت کریم است.
بعد میفرماید: «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما» (تحریم/4) قلوب شما از حق منحرف شده است. توبه کنید. منحرف شدید. از حق خارج شدید. به طوری که در آیات بعد کفار این را دست گرفتند. باعث تضعیف بین مسلمانها شد. خداوند برای خنثی کردن این جریان یک آیهای را در دنباله این آیات نازل میکند، که خدا برای کفار و منافقین خط و نشان میکشد. «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِين وَ اغْلُظْ عَلَيْهِموَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِير» (توبه/73) چه چیزی باعث شد که خداوند با این غلظت و شدت این آیه را بفرماید؟ حرفها و رازهایی که از درون به بیرون کشیده میشود و دهان به دهان شروع به چرخش میکند. همه آنهایی که شنیدند و گفتند در این جریان شریک هستند.
بعد میفرماید: فکر نکنید همسر پیغمبر هستید. اگر توبه نکنید و پشت کنید، «وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ» (تحریم/4) خدا ولی رسول خداست. «وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ» همه اینها پشتیبان او هستند. با چه کسی میخواهید مقابله کنید؟ لذا هرکسی که انسان با او زندگی میکند و انس دارد، شاگرد نسبت به معلم، مسئول نسبت به زیر دست، هرکسی با کسی انس دارد بداند که رازها یا تضعیف کردن آن شخص، به هر قدر که اثرگذار باشد، مقابله الهی هم با او به همان شدت خواهد بود. خداوند، جبریل، صالح المؤمنین که در روایات هست که منظور حضرت علی است، و ملائکه همه ظهیر بر پیغمبر هستند.
بعد میفرماید: فکر نکنید که زن پیغمبر شدید، میمانید. هرگاه بخواهد شما را طلاق میدهد و خدا بهتر از شما را برای او روزی میکند. این یعنی بهتر از شما هم هست. «إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ» (تحریم/5) خدای متعال ادامه جریان را از اینجا به خانوادهها میرساند. میگوید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ» حواستان به خانوادههایتان باشد. اول خودتان را از آتش بترسانید. نسبت به خانوادهتان بیتفاوت نباشید. نسبت به خانواده یعنی شخص اگر از خانوادهاش غافل شود، تمام زحماتش میتواند به هم ریخته شود. یعنی ممکن است گاهی فکر کنیم انقلابیگری به این است که تمام وقتمان را صرف در راه انقلاب کنیم و اصلاً کاری به خانواده نداشته باشیم. میفرماید: در همان حالی که دارید بالاترین خدمتها را میکنید، اولین جایی که خدمت برای شما ضروری و لازم است خانواده است. چون اگر آنجا را درست و محکم برپا نکردی، متزلزل شد، دشمن یا شیطان از همان راه نتایج کار تو را کامل به هم میزند. غیر از اینکه خانواده انسان، خود انسان است. «أهلیکم» این اهل خود انسان است. یعنی اهل تو همان خود تو است. یعنی وجود گسترده انسان و من توسعه یافته است. اولین توسعه در من با خانواده محقق میشود. انسان وظیفه ویژه نسبت به اهل دارد. مثلاً کسی پولی دارد برای زن و بچهاش خیلی راحتتر خرج میکند تا دیگران. چون پول خرج کردن را برای خودش میبیند. اینها را خدا یک کاری کرده که در نظام تکوین محقق است. حیوان نسبت به خودش و خانوادهاش تا پای جان میایستد. مرغ آنقدر ترسو است، اما وقتی جوجه دارد، از هیچ چیزی نمیترسد. انتصاب یکی شدن و وحدت میآورد.
«قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» آنچه آتش میزند، خود انسان است. یعنی یک سری معاصی از درون انسان میجوشد. خانواده یک سلول واحدی است در یک نظام زنده مرتبط واحد، اولین اجتماع خانواده است، که وقتی در برابر یک سلول زنده دیگر قرار گرفت، اجتماع میشود. لذا باید این حفظ شود.
به پیغمبر اکرم اولین کاری که خطاب میشود، «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِين» (شعرا/214) از خانواده شروع کن. در آیاتی که مربوط به صدقه است، وقتی میپرسد: چه چیزی را انفاق کنم؟ «يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ» (بقره/215) میفرماید: «قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ» نپرس چه چیزی را انفاق کنم؟ بپرس به چه کسی انفاق کنم؟ اول از همه به والدین و نزدیکان انفاق کن. اینها به تو نزدیکتر هستند و دست تو اینجا باز میشود و تمرین میکنی و یاد میگیری روی دیگران هم پیاده کنی. اینها نگاه تربیتی قرآن است.
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ» (تحریم/7) به اهل کفر روز قیامت خطاب میشود: الآن دیگر دنبال عذر نباشید. «إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» یعنی اگر خانواده ساقط شد، افراد هم غالباً ساقط میشوند. مگر اینکه اینقدر قوی باشند که بمانند. دشمن دنبال این است که افرادی که دنبال موفقیت هستند را شکار کنند. چون آنها دیگر مثل این مراقب نیستند، این باید حواسش باشد که آنها شکار نشوند. تا ثمره کارش به نتیجه برسد. ببینید چقدر خانواده مهم است. یگانگی خانواده و وحدت آن کار را سادهتر میکند که این بیشتر تأثیرگذار باشد. شیطان هم معمولاً در خانوادهها دنبال این است که اینها را زیر و رو کند. «إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» امروز جزای عمل خودتان را میبینید.
لذا در جایی که شایعهپراکنی میشود، باید مسئول نظام و کسی که رأس نظام است آنچنان محکم باشد، که دشمن احساس کند این شایعات خیلی جزئی است. اگر این اختلال شدید شود، دشمن طمع میکند. آنوقت مقصر همه اینها کسی میشد که راز را افشا کرده بود.
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ» خدا ضرب المثل زده است. تعبیر من این است که خدای متعال وقتی قصه بیان میکند، دقیق ترین شبهات اعتقادی و مباحث اخلاقی و حرکتهای رفتاری را تحلیل و بیان کرده، با دو سه قصه و ضرب المثل که هرکدام در یک آیه واقع شده است. هرچقدر ما اینها را تحلیل کنیم و نکته بگوییم، جا دارد. میگوید: من با این دو خانم مثال میزنم. این واقعه نسبت به همه هست. امروزی است. خدا مثال زد که انتصاب کار را حل نمیکند، اگر انتصابات باعث شد اینها فکر کنند در یک حیطهی امن و امانی هستند، حق دارند هر کاری کنند، خدای متعال برای ما مثال زد، نوح اولین نبی اولوالعزم است. مقرب تر از او نزد خدا تا آن دوره وجود نداشت. «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» (صافات/79) کسی است که این همه خدا از او تعریف کرده است. البته این خانم، همسر اول او نیست. خانم دیگری است که از او کنعان به دنیا آمد، همان فرزندی که غرق میشود. میفرماید: این خانم به نوح خیانت کرد. خیانت او این بود که هرکس به نوح ایمان میآورد، به کفار لو میداد. تا تحت شکنجه قرار بگیرد. جاسوسی میکرد. اطلاعات از درون خانه نوح لو میرفت. امنترین جایی که باید برای مؤمنین باشد، مرکز نفوذ دشمن به واسطه این خانم شده بود. لذا خدا مثل زده که این خانم در بهترین محیط بود. محیط خانه نوح که همه ارتباط با خدا و قرب الی الله بود، وحی الهی بر او نازل میشد. آنوقت یک کسی در ارتباط نزدیکی که با او دارد، با دشمن رابطه پیدا کرده و توانسته این را جذب کند و او را از محیط قرب الی الله جدا کند و نیروی خودش کند. پس میشود در بهترین حالات و بهترین مکانها کسی بد شود. اراده کرده است. همیشه خطر هست.
زن لوط هم کارش همین بود، مهمانهایی که بر لوط وارد میشدند را لو میداد تا اینها بیایند با آن عمل فاسدی که داشتند اینها را اذیت و آزار کنند. لذا باید داستان سازی شود. قصه سازی شود، فیلم ساخته شود از زندگی همسر نوح و لوط و فرعون، اینها باید ترسیم سازی شود.
«فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ» اینها بینیاز نشدند. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» (تحریم/11) کسی ملکهی مصر است. در اوج افتخار و در اوج نعمت و بهرهمندی، در اوج هرچه که بخواهد محقق شود، کسی که شوکت، افتخار، قدرت و بهرهمندی دارد. کسی که معشوقه فرعون هم هست. با همه اینها وقتی جریان معجزه موسی میشود، در جنگ با ساحرها که بعد خود ساحرها هم به فرعون ایمان میآورند، وقتی این صحنه را میبیند به موسی ایمان میآورد. در چه محیطی ایمان آورده؟ همسرش فرعون است. «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» (نازعات/24) محیط از این فاسدتر؟ چه کسی میتواند بگوید: همسر من از این فاسدتر است؟ نه فقط فساد رفتاری داشته باشد، فسادش این است که میگوید: من خدا هستم. لذا جزء هفت نفری است که در پایینترین درجه جهنم هستند. آنوقت یک نفر که همسر فرعون است و از اول مؤمن نبود، از اول کافر بود. همه امکانات را رها کرده و حاضر شده سختترین شکنجهها را به خودش قبول کند، که این محبت هم زمانی در او ایجاد شد که موسی را از آب گرفت. محبت اولیای الهی در نجات خیلی کارساز است. کسی که در عظیم ترین بهرهمندیهاست، شدید ترین شکنجهها را برایش قرار دادند. هرچقدر انسان بهرهمند باشد، شکنجه برایش سختتر میشود. این وجودی که در ناز و نعمت بود، دست و پایش را بستند و به میخ کشیدند و جلوی آفتاب یک سنگ سنگین در روی سینهاش گذاشتند که تدریجاً شاید بگوید: برمیگردم! «إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ» همسر فرعون زیر لب آهسته میگفت: خدایا، من بهشت را میخواهم. یعنی این همه کاخ و اموال برای من هیچ است. مقام عندیت را میخواهد. «عِندَک» آن جنت عندیت را میخواهد. بهشتی که با خدا آشکار است. ظهور و بروز خداست و آنجا قرب مطلق است. بهشت مراتب دارد. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» (آلعمران/169) اینها رزقشان عند رب است. «وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ» من از فرعون و عملش بیزار هستم. مرا نجات بده! در این خانه رشد کرده و روزی خورده است. «وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» خدایا فقط فرعون نیست. همه محیط من کفر مطلق است. هیچ امنی در اطرافش نیست که از فرعون به او پناه ببرد.
شریعتی: امروز صفحه 348 قرآن کریم آیات 90 تا 104 سوره مؤمنون سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«بَلْ أَتَيْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ «90» مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ «91» عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ «92» قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ «93» رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «94» وَ إِنَّا عَلى أَنْ نُرِيَكَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ «95» ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ «96» وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ «97» وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ «98» حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ «99» لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ «100» فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ «101» فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «102» وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ «103» تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ «104»
ترجمه: به زودى خواهند گفت: (حكومت بر همه چيز) براى خداست. بگو: پس چگونه (مىگوييد پيامبر شما را سحر كرده و) شما مسحور او شدهايد؟ (ما آنان را سحر نمىكنيم) بلكه حقّ را براى آنان آورديم، وقطعاً آنان دروغ مىگويند. خداوند هيچ گونه فرزندى براى خود نگرفته است، و هيچ معبودى با او نيست، (و اگر جز اين بود،) قطعاً هر خدايى به سوى آفريدهى خود مىرفت، و بىترديد بعضى از خدايان بر بعضى ديگر برترى مىجست (و با اين كار، هستى تباه مىشد) خداوند از آنچه (مشركان) توصيف مىكن. (اوست كه) به غيب و شهود (نهان و آشكار) آگاه است؛ پس از هر چيزى كه براى او شريك مىگيرند برتر است. بگو: پروردگارا! اگر آنچه را (از عذاب) كه به آنان وعده داده شده (مىخواهى) به من نشاندهى. پس پروردگارا! مرا در ميان قوم ستمگر قرار مده. و بدون شك ما مىتوانيم آنچه را به آنان وعده مىدهيم به تو نشان دهيم. (اى پيامبر!) بدى را به بهترين روش دفع كن. (در مقام انتقام و مقابله به مثل مباش) ما به آنچه مخالفان توصيف مىكنند آگاهتريم. (مىدانيم كه مشركان مرا به گرفتن فرزند وشريك وتو را به سحر وجادو توصيف مىكنند) و بگو: پروردگارا! من از وسوسه هاى شيطانها به تو پناه مىبرم. و پناه مىبرم به تو اى پروردگار! از اين كه آنان نزد من حاضر شوند. (آنها همچنان به توصيفهاى ناروا و كردارهاى زشت خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ به سراغ يكى از آنان آيد، مىگويد: پروردگارا! مرا بازگردان. شايد در آنچه از خود به جاى گذاشتهام (از مال و ثروت و ...)، كار نيكى انجام دهم. (به او گفته مىشود:) هرگز. اين گفته سخنى است كه (به ظاهر) مىگويد (ولى اگر برگردد، به آن عمل نمىكند) و در پى آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند. پس آن گاه كه در صور دميده شود، در آن روز نه ميانشان خويشاوندى است و نه (از حال يكديگر) سؤال مىكنند. پس كسانى كه كفّهى اعمالشان سنگين باشد، ايشان همان رستگارانند. و كسانى كه كفّهى اعمالشان سبك باشد، پس آنان كسانى هستند كه سرمايهى وجود خود را از دست دادهاند و هميشه در جهنّم مىمانند. آتش، صورت آنها را مىسوزاند و آنان در دوزخ چهرهاى (زشت و) عبوس دارند. (با لبهايى وارونه و دندانهايى آشكار).
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای عابدینی: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ» وقتی موت بر اینها وارد میشود، میگویند: خدایا مرا برگردان. «لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ» خیلی چیزها را گذاشتم و آمدم. زمانها را از دست دادم. اموالم را باقی گذاشتم و کاری نکردم. مرا برگردان تا بلکه بتوانم یکی از اینها را به کار بگیرم که به تک تک اینها امروز احتیاج دارم. «كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها» دیگر راه بسته است. هرکاری میخواستیم باید امروز بکنیم. اگر انسان با خودش احساس کند که لحظه مرگش رسیده و در این حالت است، الآن دست به کار میشود. همانطور که گفتیم: آسیه با محبت به موسی کلیم در کودکی نجات پیدا کرد، با محبت به اهلبیت(علیهمالسلام) و عمل مطابق دستورات اینها نجات محقق میشود. دوری کردن از گناه نجات محقق میشود. آسیه با این کار جزء چهار زن اول دنیا شد. قرآن برای مؤمنین او را مثال زده است. چهار زن چه کسانی هستند؟ آسیه(س)، مریم(س)، خدیجه(س)، و فاطمه(س) هستند. اگر کسی میگوید: حضرت فاطمه(س) از ابتدای تولد در دامن نبوت نبی ختمی بوده است، یا حضرت خدیجه شاید به دین حنفیت بوده است، یا مریم(س) آنطور در طهارت بوده است. دیگر آسیه (س) در متن کفر بوده است. خودش هم کافر بود و در اوج و شدت کفر رشد کرد. اما توانست جزء چهار نمونه اعلی برود و جزء چهار نمونه اعلی برای مؤمنین شود.